خاتمی، سمبل فريب و ريا

مجموعه مقالاتی از


اشرف دهقانی



 

 


چريکهای فدايی خلق ايران






خوانندگان گرامی!

آنچه که در پيش روی داريد مجموعه مقالاتی در نقد و بررسی انتخابات ۲ خرداد و مواضع بخشی از اپوزيسيون، به قلـم رفيق اشرف دهقانی است که در تاريخ‌های مختلف در نشريه "پيام فدايی"، ارگان چريکهای فدايی خلق ايران به چاپ رسيده و اکنون به صورت يک مجموعه در اختيار شما قرار می‌گيرد.





فهرست مقالات:


"خاتمی با رای توده‌ها رئيس‌جمهور نشد!"، نقدی به نظرات "راه کارگر"

 
مرگ بر خاتمی!

 
نگاهی به مواضع اپوزيسيون در مسئله "انتخابات"

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خاتمی با رای توده‌ها رئيس جمهور نشد!

نقدی به نظرات "راه کارگر"

 

 


بر زمينه جنجال بزرگی که در رابطه با "انتخابات‌" اخير رياست جمهوری در ايران به‌وجود آمد، چگونگی برخورد به اين "انتخابات‌" و تجزيه و تحليل رويدادهای مربوط به آن به محکی تبديل شده است که با آن می‌توان يکبار ديگر ماهيت واقعی بسياری از مدعيان چپ و طرفداری از طبقه کارگر را سنجيد.

"راه‌ کارگر" به‌مثابه يک جريان سياسی در منتهای راست طيف چپ، از جمله اين مدعيان می‌باشد. اين جريان در ارگان سياسی شماره ۱۴۵ خود در مورد "انتخابات" اخير دو مطلب نوشته که گلچينی از مواضعی هستند که هم در بين نيروهای راست و هم در ميان اغلب جريانات به‌اصطلاح چپ مطرح می‌باشند. آنچه در زير می‌آيد نقدی است بر اين دو نوشته. در مطلب اول، در اعلاميه خطاب به "مردم ايران! زحمتکشان، زنان، جوانان!" "راه کارگر" با قبول ادعای رژيم که گويا ۲۹ ميليون نفر از مردم ايران در انتخابات اخير رياست جمهوری شرکت کرده‌اند، آنرا اعتراضی می‌داند که "از طريق دادن رای به يکی ديگر از هواداران ولايت فقيه بيان شده است". "نه"ی با شکوهی به کانديدای ولايت فقيه" و جار می‌زند که اين "تودهنی محکمی بود به تمام نظام ولايت‌ فقيه". بنابراين خلاصه حرف "راه کارگر" اين است که مردم ايران از طريق دادن رای به يکی ديگر از هواداران ولايت فقيه به تمامی نظام ولايت‌ ‌فقيه تودهنی محکمی زدند. در اين رابطه به سادگی به "راه کارگر" بايد گفت اين که بيشتر به شوخی شباهت دارد! اگر قبول می‌کنيد که خاتمی رشته‌ای جدا‌بافتـــه از تمامــی نظام ولايت فقيــه نيست، پس چطور رای دادن به او، يعنی به قول خود شما "به يکی ديگر از هواداران ولايت فقيه"، را تودهنی به کل نظام تلقی می‌کنيد!؟ وانگهی مگر مردم ايران تاکنون به کانديداهای ولايت فقيه "بله" می‌گفتند که اين بار "نه" گفته‌اند!؟ حتی اگر تنها برخورد مردم با به‌اصطلاح انتخابات رژيم را ملاک قرار دهيم (يعنی همه مبارزات و اعتراضات دلاورانه آنان از ترکمن صحرا و کردستان گرفته تا مشهد و اسلام‌شهر که در طی آنها به باشکوه‌ترين وجهی در مقابل رژيم ايستاده و به نفی کليت نظام پرداختند را ناديده بگيريم) خواهيم ديد که توده‌ها همواره با عدم شرکت در آن "انتخابات" و با ابراز قاطع عدم اعتماد خود به رژيم هم "نه"‌ی بسيار با شکوهی (بسيار باشکوه‌تر از آنکه در تصور "راه ‌کارگر" می‌گنجد) به همه گردانندگان جمهوری اسلامی متعلق به هر جناحی که باشند داده‌اند و هم هر بار با بی‌اعتنايی به نمايش انتخاباتی رژيم، تودهنی سفت و محکمی نيز به کليت "نظام ولايت فقيه" زده‌اند. حال چرا "راه ‌کارگر" اين عمل شکوهمند توده‌ها را ارجی نمی‌نهد و رفتن عده‌ای از مردم (نه آن حدی در ارقام خود‌ساخته ادعا می‌شود) به پای صندوقهای رای را "نه"ی باشکوه ناميده و آن را مورد تمجيد و ستايش قرار می‌دهد، موضوعی است که "راه ‌کارگر" خود بايد توضيح دهد.

در مورد تعداد کسانی که در "انتخابات" شرکت کردند، اکثريت قريب به اتفاق نيروهای اپوزيسيون از سلطنت طلب و توده‌ای و اکثريتی گرفته تا به‌اصطلاح نيروهای چپ، بی‌چون‌و‌چرا رقمی که وزارت کشور رژيم در اين زمينه اعلام کرد را ملاک برخورد خود قرار می‌دهند. "راه ‌کارگر" نيز با پذيرش بی‌چون‌و‌چرای آن ارقام دروغين در صدد توضيح چرايی و چگونگی اين باصطلاح شرکت گسترده پرداخته و می‌نويسد: "اکثريت مردم به صورت هدفمند و به قصد معينی در انتخابات شرکت کردند. آشکارا عليه جناح حاکم يعنی خامنه‌ای، روحانيت و بازار.... آنها ترجيح دادند در شرايطی که هنوز آمادگی اقدام مستقل برای مقابله با کل رژيم را ندارند، با سنگر گرفتن در پشت جناح ديگر و با سپر بلا قرار دادن آن، به مقابله با پيشروی جناح ديگر بپردازند."

ما فعلاً به مضمون راست اين اظهار‌نظرها نمی‌پردازيم که توده‌ها را به بازی در نمايش انتخاباتی رژيم تشويق می‌کند و با کشيدن خط بطلان به تجربه گرانقدر مردم در رابطه با نمايشات انتخاباتی جمهوری اسلامی (که همواره با عبارت "سگ زرد برادر شغال است" به نفی همه دست‌اندرکاران رژيم پرداخته‌اند) اين توهم را دامن می‌زند که گويا با رای دادن و پشتيبانی از يک جناح حکومتی می‌توان اوضاع را بهبود بخشيده و حقی از حقوق مردم را تضمين نمود.

اين واقعيتی است که در "انتخابات" اخير علاوه بر کسانی که معمولاً بنابه الزامات تحميلـی ديکتاتوری حاکم (مثلا ضرورت مهر انتخاباتی خوردن شناسنامه‌ها) به پای صندوق‌های رای می‌روند با توجه به جو هياهويی که برای بازارگرمی انتخابات براه افتاده بود، عده‌ای نيز شرکت نمودند که عليرغم تمام تبليغات موجود که ظاهراً از آنها می‌خواست رای خود را به نفع ناطق نوری در صندوقها بياندازند، به خاتمی رای دادند. بسياری از اينان به‌دليل عدم‌اعتماد خود به رژيم به نتيجه انتخابات مشکوک بودند. ولـی کسانی هم بودند که پذيرفته بودند که رای‌شان در اين به‌اصطلاح انتخابات موثر است و منجر به روی کار آمدن کسی خواهد شد که گويا خواهان اندک اصلاحاتی در جامعه می‌باشد. در هر حال آنچه روشن است اين است که عده‌ای (به هر دليلـی) در "انتخابات" اخير شرکت کرده و به خاتمی رای دادند.

ببينيم که برخورد يک نيروی سياسی مدعی دفاع از طبقه کارگر در رابطه با اين عملکرد "مردم" (۱) چه می‌تواند باشد. مسلم است که برای چنين نيرويی معيار درستی و نادرستی يک عمل يا حرکت الزاماً آن چيزی نيست که مردم انجام داده‌اند بلکه او خود بايد از خلال تحليل دقيـق و مشخص شرايط و اوضاع و احوال حکم به صحت و سقم آن بدهد. به‌عبـارت ديگر هيچ عملکـــردی به صرف اينکه از طرف توده‌هـــا، خلــق، مردم صورت گرفته است به‌خودی خود نمی‌تواند عملکرد درستی باشد. توده‌ها نيز ممکن است دچار اشتباه شوند. (۲)

حال برخورد "راه ‌کارگر" را در اين زمينه مورد توجه قرار دهيم. "راه ‌کارگر" که پيش از "انتخابات" با دلايل ظاهراً محکم از قلابی بودن آن انتخابات صحبت می‌کرد و شعار تحريم انتخابات را سر داده و "قاطعانه" از مردم می‌خواست که در آن شرکت نکنند، پس از شنيدن ادعاهای پر هياهوی رژيم مبنی بر شرکت ۲۹ ميليون نفر در انتخابات و رله "پر‌هيجان" اين خبر توسط مبلغين امپرياليسم و رسانه‌های غربی، بدون اينکه خم به ابرو آورد که پيشتر چه گفته بود و بر مبنای کدام تحليل شعار تحريم انتخابات را داده بود هيجان زده نه فقط شرکت در آن "انتخابات" را مورد تائيد قرار داد بلکه به تملق‌گويی از شرکت‌کنندگان (به‌واقع چيزی بيشتر از دنباله‌روی) پرداخته و شعف و خوشحالـی خود را از شرکت "مردم" در انتخابات بيان نمود. "راه ‌کارگر" نوشت: "ما می‌خواستيم شما با تحريم انتخابات اعتراض و عدم اعتمادتان را به رژيم حاکم بيان کنيد. شما با شرکت بی‌سابقه‌اتان در انتخابات همين کار را با چنان صراحتی انجام داده‌ايد که احتمالاً در کمترين تحريمی امکان‌پذير بود" و به اين ترتيب نشان داد گله‌مند نيست که چرا به شعار تحريم او توجه نشده است. رای دهندگان کار "خيری" انجام داده‌اند و "راه ‌کارگر" نيز به آنها می‌گويد چه باک! "در کار خير حاجت به استخاره نيست". در بررسی خود اين جملات می‌بينيم که "راه ‌کارگر" از خلال آنها درصدد توجيه و ماست‌مالـی کردن موضع قبلـی خود در رابطه با "انتخابات" اخير برآمده است و اينطور جلوه داده شده که گويا هم کسانی که در انتخابات اخير شرکت کردند و هم آنهايی که کمافی‌السابق آنرا تحريم نمودند، هر دو يک عمل را انجام داده‌اند: اعتراض و ابراز عدم اعتماد خود به رژيم.

با توجه به گستــردگی طيف رای‌دهنــدگان به خاتمــی در درجه اول بايد گفت که عملکــرد همه اين طيف را نمی‌توان در مقوله "اعتراض و ابراز عدم‌اعتماد خود به رژيم" جمع نمود. صرفنظر از قشری از طبقه سرمايه‌دار که خاتمی بيانگر خواستهای آنها بود و هم از اين رو آنان آگاهانه به او رای دادند، در ميان مردم کسانی به قصد اعتراض به سياستهای جناح حاکم و طرد ناطق نوری رای خود را به صندوقها انداختند. کسانی تصور می‌کردند که در آن "انتخابات" حق انتخاب بين بد و بدتر را دارا می‌باشند. در نتيجه به قصد انتخاب "بد" در آن شرکت کردند. کسانی به خاتمی توهم داشتند و کسانی هم بودند که چون به‌دلايلـی خارج از خواست و اراده خود در انتخابات شرکت کرده بودند در فضای تبليغاتی‌(۳) موجود رای خود را به خاتمی دادند. در هر حال يک موضوع در ميان بخش بزرگی از رای‌دهندگان به خاتمی روشن بود و آن اينکه عليرغم شرکتشان در "انتخابات" هنوز نسبت به اين امر که آيا رای آنها به‌واقع به حساب خواهد آمد يا نه بدبين و بی‌اعتماد بودند. به عبارت ديگر اگر چه تبليغات و بازارگرمی برای انتخابات موجود توانسته بود آنها را به "صحنه" بکشاند ولـی آنها در عين حال بی‌اعتمادی خود به رژيم را نيز ابراز می‌داشتند. از ميان اين طيف گسترده اين واقعيتی است که به هر حال طيفی در ضديت و مخالفت با سياستها و عملکردهای جناح حاکم می‌خواستند با رای خود باعث انتخاب کسی به مقام رياست جمهوری گردند که اگرچه خود شناخت چندانی از او نداشتند ولـی می‌شنيدند که گويا دارای برنامه‌های متفاوت‌تر از جناح حاکم می‌باشد. اين تفکر و عملکرد است که "راه ‌کارگر" به دنباله‌روی از پرداخته و آنرا امر "خيری" می‌نامد. که گويا حتی بر تحريم هم رحجان داشته است. بنابراين بنايی که بلافاصله پس از انتخابات در ذهن "راه ‌کارگر" ساخته شد (با توجه به اينکه در رابطه با نتيجه "انتخابات" و شرکت عده‌ای از "مردم" در آن که تبليغات امپرياليستی آگرانديسمان شده بود، احساس می‌کرد حسابی غافلگير شده است) اين بود که خاتمی گويا حقيقتاً با رای مردم به پست رياست جمهوری رسيد و به قول "راه ‌کارگر" ورود مردم به صحنه "انتخابات" اين امر را سبب گرديد. با چنين فرض و تصوری، ظاهراً منطقـی‌(!) است که "راه ‌کارگر" از عمل "خيــر" صحبت کند و با لحن توجيه آميز بگويد، مردم آمادگی اقدام مستقل برای مقابله با کل رژيم را ندارند!

ولـی آيا واقعاً رای کسانيکه در "انتخابات" اخير شرکت کردند در نتيجه اين "انتخابات" تاثير داشته است؟ آيا خاتمی واقعاً بنابه رای مردم بر سر کار آمد؟ با هر به"اصطلاح تحليل و يا تصوری که به اين سوالات پاسخ مثبت داده شود يک واقعيت انکارناپذير در رژيم جمهوری اسلامی مورد انکار و بی‌توجهی قرار گرفته است و آن اينکه در ايران تحت سيطره رژيم جمهوری اسلامی برای اينکه اين يا آن نماينده بورژوازی به پست حکومتی برگزيده شود ميزان رای مردم نيست. به‌واقع هيچ آخوندی، هيچ بوروکراتی هيچيک از جناحهای حکومتی، هيچيک از سردمداران و گردانندگان رژيم برای اشغال مقامی در حکومت ارزشی برای رای مردم قايل نيستند و احتياجی نيز به آن ندارند. اگر در دمکراسی‌های بورژوايی هر از چند سال يکبار به مردم امکان داده می‌شود که نمايندگانی از ميان طبقه ستمگر انتخاب کنند و به قول مارکس تصميم گرفته می‌شود که کداميک از اعضای طبقه حاکمه به عنوان نماينده مردم آنها را سرکوب و لگدمال نمايد، در جامعه فعلـی ايران در نظامی که ديکتاتوری جزء لاينفک آن می‌باشد، حتی همين حد از دمکراسی نيز وجود ندارد و اين مردم نيستند که تعيين می‌کنند کداميک از مرتجعين و مزدوران طبقه حاکم بايد زمام امور را به‌دست گيرد. اينها واقعياتی هستند که مضحکه انتخاباتی اخير هر‌‌چند هم که در ذهن "راه ‌کارگر" "زمين لرزه" البته از نوع اجتماعی‌اش حساب آيد قادر به تغيير آنها نبوده و نميتوانسته است باشد.

واقعيت اين است که خاتمی را توده‌ها انتخاب نکردند. نه آن رقمی که در رابطه با شرکت مردم در "انتخابات" اخير ارائه می‌شود رقم درستی است و نه دليل يا دلايل عينی و درستی مويد آنند که اين بار در اثر معجزه يا زمين لرزه‌ای سيستم انتخاباتی در ايران تغيير يافته و حاکمين مرتجع جمهوری اسلامی توده‌هــای مردم را انتخاب کننده خود قــرار داده‌اند. حتی اگر از استثناء بر قاعده هم صحبت شود باز کسی نمی‌تواند نشان دهد که چرا اين بار مثلاً جناح حاکم چه در قبل و چه در جريان انتخابات دست به حرکتی برای خنثی کردن به‌اصطلاح خواست توده‌ها (منظور کسانی که به نفع خاتمی رای دادند) نزد و طلسم و مات شده منتظر نشست که ببيند مردم به چه کسی رای می‌دهند تا از آن تبعييت کنند!!؟ برعکس با پس زدن ظواهر امر همه شواهد بيانگر آنند که "انتخابات" رياست جمهوری اخير ماهيتاً و در اساس هيچ فرقی با ديگر مضحکه‌های انتخاباتی رژيم نداشت تنها اين بار در جهت فريب و تحميق توده‌ها و تامين سودجويی‌های ديگر شديدتر و پرحرارت‌تر از هميشه سعی شده بود آن به‌اصطلاح انتخابات را به‌مثابه انتخاباتی دمکراتيک در حد انتخابات در کشورهای غربی جلوه دهند. به اين دليل هم بود که دست‌اندرکاران برای کشاندن مردم به صحنه اين "انتخابات" تا آنجا که می‌توانستند نيرو و انرژی مصرف نمودند. بر اساس اين واقعيات انتخابات رياست جمهوری اخير نيز می‌بايست مورد تحريم قرار گيرد.

اما برای "راه ‌کارگر" مسئله از اين قرار نيست! در اعلاميه خطاب به "مردم و زحمتکشان، زنان و جوانان" با لحن بسيار تملق‌آميزی نسبت به کسانيکه در "انتخابات" شرکت کرده و به خاتمی رای داده‌اند می‌نويسند: "اين حرکت عظيم شما انقلاب بهمن را بياد می‌آورد". در مقاله "انتخابات: لرزه بر اندام ولايت فقيه" هم معلوم می‌شود که از نظر "راه کارگر" حادثه انتخابات اخير (به‌دليل شرکت مردم در آن) از نوع آن زمين‌لرزه‌هايی بوده که "کاخها و حاکميت طبقه سياسی حاکم را دستخوش تکانهای بزرگ کرده و می‌کند"

چه به‌به و چه‌چه گويائی! عظمت کار کسانی که نام خاتمی را روی ورقه‌های رای نوشته و در صندوقها انداختند، "راه ‌کارگر" را به ياد توده‌های انقلابی که قيام خونين ۲۲_۲۱ بهمن را انجام دادنــد انداخته است. بله گويا فرق چنــدانی نيست هدف در يکی از آنها نابــودی کل نظام سرمايه‌داری وابسته در ايران بود که شاه بر سر آن قرار داشت و ديگری در چهارچوب بساطی که رژيم خود گسترده بود با دادن رای "به يکی ديگر از هواداران ولايت فقيه" هدف "جلوگيری از پيشروی‌های جناح حاکم" را دنبال می‌کرد. "راه ‌کارگر" چنان شباهتی بين اين دو عملکرد می‌بيند که با ديدن يکی به ياد ديگری می‌افتد، از نظر او انجام اين حرکت دومی همانند حرکت اول جايز است يعنی برای اينکه بتوان جلوی پيشرويهای جناح حاکم را گرفت توده‌ها بايد در انتخابات رژيم شرکت کنند. منتها (در اينجا پند "راه ‌کارگر" را نقل می‌کنيم) می‌بايست به جای آنچه نفی می‌شود چيز درستی گذاشت. مثلاً در انتخابات اخير توده‌ها می‌بايست نام "کانديد مستقل و دلخواه" خود را به صندوق می‌انداختند!! (لابد نام يکی از نخبگان "راه ‌کارگر" را!)

به اين ترتيب از يک طرف باور به تبليغات گزاف دشمنان توده‌ها و رقم‌هايی که از شرکت مردم در نمايش انتخاباتی رياست جمهوری اخير ارائه می‌دهند و از طرف ديگر طبيعت سازشکارانه "راه ‌کارگر" که در اينجا به صورت دنباله‌روی از عملکرد و حرکت بخشی از آحاد جامعه خود را نشان می‌دهد دست به دست هم داده و چنان وضعی برای "راه ‌کارگر" به‌وجود آورده است که هم قيام بهمن در ذهنش زنده شده و هم می‌بيند (البته در عالـم خيال) که "کاخها و حاکميت طبقه سياسی حاکم دستخوش کانهای بزرگ شده"!

آيا بهتر از اين ميشود خاک به چشم مردم پاشيد و سد راه رشد آگاهی آنان گرديد؟ فرض کنيم که واقعاً رقم اعلام شده از طرف وزارت کشور رژيم مبنی بر شرکت ۲۹ ميليون نفر در انتخابات صحيح باشد. با قبول اين فرض حالا مگر جز اين اتفاق افتاده است که به جای فلان مزدور رژيم، يک مزدور ديگر يا به قول شما "يکی ديگر از هواداران ولايت فقيه" مقام رياست جمهوری را در ايران "اسلامی" عهده‌دار شده است!؟ پس اين ديگر چه‌چه و به‌به‌گويــی لازم ندارد و اصلاً اين چگونه ميتــواند کاخهــا و حاکميت طبقه سياســی حاکم را دستخوش تکانهای بزرگ بنمايد؟ آيا "راه ‌کارگر" با اين تبليغات گزاف موذيانه مردم را به شرکت در مضحکه‌های انتخاباتی آينده رژيم دعوت نمی‌کند!

چرا واقعيت جز اين نيست، ببينيد آنها صراحتا چه می‌گويند:
"از اين پس انتخابات می‌تواند ديگر نه منشاء "برکت" و "مشروعيت" بلکه منشاء "شر" و سرنگونی باشد. از کجا معلوم که مردم در طی يک انتخابات ديگر با جا به جا کردن حربه خود از اين دوش به آن دوش، در يک حرکت غافلگيرانه مثلاً به انتخاب کانديد مستقل و دلبخواه خود مبادرت نورزند؟" (از مقاله انتخابات: لرزه بر اندام ولايت فقيه، تاکيد از ما)

تصوير رومانتيک و زيبايی است. مردم ابتدا با شرکت در "انتخابات" رياست جمهوری، جناح حاکم در رژيم را غافلگير کردند و حال با کمک سازمان‌های سياسی نظير "راه ‌کارگر" به اين "آگاهی" دست می‌يابند که با رای دادن به يکی از "هواداران" ولايت فقيه می‌شود و می‌توان اراده خود را به رژيم تحميل نمود و همه برنامه‌ها و کاسه کوزه گردانندگان اصلـی رژيم را به هم زد. خوب به تبع از اين تصوير خيالـی چرا "راه ‌کارگر" محق نباشد که مردم را به شرکت در نمايشات انتخاباتی آينده رژيم تشجيع نمايد. آخر آنها گويا در اين پروسه فرصت خواهند يافت با جابجا کردن حربه خود از اين "دوش به آن دوش" يک بار ديگر رژيم را غافلگير نموده و اين بار کانديد مستقل و دلبخواه خود را انتخاب نمايند.

به‌راستی که مبلغين رژيم خود هرگز نمی‌توانستند به چنين استادی مشوق مردم برای شرکت در مضحکه‌های انتخاباتی آينده باشند. فقط بگذاريد از "راه ‌کارگر" بخواهيم با تصوير خيالـی و رومانتيک ديگری مشکل "شورای نگهبان" را هم برای مردم حل کند تا مبادا کانديد مستقل و دلبخواه آنان در صافی شورای نگهبان گير کند!!

اما در مورد اين سئوال که چطور شد مضحکه انتخاباتی اخير مورد توجه "مردم" قرار گرفت و بر‌‌خلاف "انتخابات"‌های سابق که همواره مورد بی‌اعتنايی بود اين بار عده‌ای به قصد طرد کانديدای جناح حاکم در آن شرکت نمودند، "راه ‌کارگر" به وجود شرايط خاص اشاره می‌کند که "بدون وجود آنها وقوع حرکتی چنين گسترده ميسر نبود." می‌نويسد: "مهمترين اين شرايط را بايد در فلج شدن جناح حاکم در اقدام به تقلب و نيز ساير اقدامات پيش‌گيرنده از وقوع "فاجعه" از يک سو (نتوانستن) و برانگيختگی توده‌های مردم بر عليه جناح حاکم از ديگر سو (نخواستن) دانست." ولـی در همينجا بايد پرسيد چطور شد که جناح حاکم قبل از ورود مردم به صحنه دست به هيچ اقدامی نزد تا از وقوع "فاجعه" جلوگيری نمايد؟ "راه ‌کارگر" به سادگی مطرح می‌کند‌که "هشدار مجاهدين انقلاب اسلامی و نيز افشاگری و هشدار رفسنجانی نسبت به تقلب نقش مهمی در بازدارندگی جناح حاکم از تقلب و اقدامات ديگر داشت". ولـی مگر از آنگونه "هشدارها" و "افشاگريها" در هيچ انتخاباتی سر داده نشده بود؟ تاکنون در هر مضحکه انتخاباتی جناح يا جناحهای مغلوب همواره چنين مسايلـی را مورد بحث و جدل خود قرار داده‌اند. همواره هشدار داده شده. همواره افشاگری صورت گرفته است. در نتيجه اين فاکت قابل‌قبولـی نيست که بتوان روی آن تامل نمود. اگر جناح حاکم برای جلوگيری از آنچه "راه ‌کارگر" آن را "فاجعه" می‌خواند به اقدامی دست نزده است بايد هم در اصالت آن به‌اصطلاح "فاجعه" ترديد نمود و هم با دور‌انداختن تصورات کودکانه و در عين حال غير‌واقعی و غيرمنطقی از اين قبيل که گويا هشدار و تهديد به افشاگری باعث پا پس کشيدن و خلع‌سلاح طرف مقابل شده است، به‌دنبال دلايل واقعی اين امر گشت. در رابطه با برانگيختگی "مردم" نيز که "راه ‌کارگر" آن را بر زمينه نارضايتی عمومی توده‌ها ناشی از "اقدامات تحريک‌آميز چندی" می‌داند که "آنهم در طی چند هفته پيش از انتخابات از جانب جناح حاکم به عمل آمد"، عين همين سئوال مطرح است. دليل اقدامات تحريک‌آميز جناح حاکم در رابطه با اين انتخابات چه بود؟ "راه ‌کارگر" کمافی‌الســابق با ساده‌انديشی ناشی از ديد طبقاتی خود آن را به بلاهت و نادانی حکام وقت نسبت می‌دهد (۴) و می‌گويد: "جناح حاکم، به‌ويژه با نزديکتر شدن موعد برگزاری انتخابات، به نحو شگفت‌انگيزی خرفتی و بلاهت خود را در عدم درک حساسيت اوضاع و دامن زدن به برانگيختگی مردم به نمايش گذاشتند". با صحه گذاشتن بر خرفتی، بلاهت، کودنی و نادانی يکايک مزدوران دست اندرکار رژيم بايد دانست که صرفاً با خصوصيات و کاراکترهای شخصی مزدوران حکومتی نمی‌توان سياستها و عملکردهای رژيم را توضيح داد؟ ولـی اگر مبنا را منافع و مصالحی بدانيم که در اين يا آن سياست و عملکرد نهفته است آنگاه می‌بينيم که هيچ فاکتی در دست نيست که نشان دهد که جناح قدرتمند در رژيم مخالف کشاندن مردم به صحنه انتخابات و به پای صندوق‌های رای بود، و اگر اين کار را اتفاقاً با صرف انرژی هر چه بيشتری انجام داد بايد بر اين امر بيانديشيم که رژيم از برانگيخته کردن مردم و از اقدامات تحريک‌آميز خود هدفهای سياسی معينی را تعقيب می‌نمود. اساساً يکی از وجوهی که انتخابات اخير را از ديگر انتخابات رژيم متمايز می‌کرد، تبليغات بسيار گسترده‌ای بود که هم جناح حاکم و هم ديگران در مورد آن به‌راه انداختند. نه فقط راديو و تلويزيون و ديگر رسانه‌های گروهی در ايران در رابطه با اين انتخابات بسيج شده بودند، بلکه راديوهای خارجی نيز (راديوهايی که به زبان فارسی برای ايران برنامه پخش می‌کنند) ساعات هر چه بيشتری را به پخش اخبار مربوط به اين "انتخابات" و بحث در مورد آن اختصاص داده بودند. در رابطه با مضمون تبليغات انتخاباتی هم بايد توجه داشت که شورای نگهبان از همان آغاز، کانديداتوری چهار فرد را مورد تائيد قرار داد. از ميان آن چهار نفر تبليغات عمدتاً روی دو فرد متمرکز گرديد که حداقل در زمينه اجتماعی_ فرهنگی مبلغ يا بيان‌کننده دو برنامه کاملا متفاوتی بودند. يکی از آنان ناطق نوری بود که به‌مثابه کانديد شناخته‌شده حکومتی از همان ابتدا مهر نفرت و انزجار توده‌ها را با خود داشت. اما نفر دوم کســی بود که نه فقط چهــره‌اش برای مردم چندان شناختــه شده نبود، بلکه در پرونده‌اش يک مورد استعفا از مقام به‌دليل فشارهای جناح حاکم نيز وجود داشت (امری که می‌توانست از نقطه‌نظر توده‌ها پوئن مثبتی برای وی شمرده شود). در جريان به‌اصطلاح مبارزات انتخاباتی نيز نه تبليغات جناح حاکم بر عليه خاتمی و نه اقدامات اوباشانش بر عليه او تا آنجا که به جلب توجه و نظر توده‌ها مربوط بود، هيچيک نمی‌توانست به ضرر خاتمی تمام شود. برعکس هر چه حملات جناح حاکم برعليه خاتمی تند و تيزتر جريان می‌يافت، وی هر چه بيشتر به عنوان فردی مخالف سياستهای تاکنونی رژيم جلوه می‌نمود و در نتيجه بيشتر اين امکان را می‌يافت که مورد توجه توده‌ها قرار گيرد. آيا فهم چنين واقعيتی برای جناح حاکم که با همه بلاهت و نادانيش به هر حال قدرت فائقه را در جمهــوری اسلامــی به‌ دست دارد، امــر مشکلــی بود؟ به‌هيچـوجــه اينطــور نيست. همه گردانندگان رژيم نه فقط از طريق "ساواما"‌ی جمهوری اسلامی بلکه از طرق مختلف ديگر دائما در جريان تفکرات و نظرات عمومی مردم نسبت به خود قرار دارند و اتفاقاً کاملاً از درجه نفرت و انزجار توده‌ای نسبت به خود آگاهند. بنابراين وقتی شورای نگهبان در مقابل ناطق‌‌نوری چهره ناشناخته‌ای با پشتوانه تبليغات ضد يا مخالف سياستهای تاکنونی رژيم قرار می‌داد، اين امر برای وی ناروشن نبود که در صورت شرکت توده‌ها در انتخابات و در صورتيکه قرار به انتخاب رئيس جمهور از طرف مردم باشد آنها بين بد و بدتر، بديهتاً خاتمی_ که در مقابل ناطق نوری از تامين "آزاديهای مدنی"، توجه به جوانان و از لزوم شرکت زنان در حوزه‌های سياسی و اجتماعی سخن می‌گفت‌_ را انتخاب خواهند کرد. بر اين اساس سئوال واقعی اين است: چرا جناح حاکم عليرغم همه آگاهيش نسبت به نظرات و روحيات مردم گذاشت کار به‌جايی برسد که به‌زعم "راه ‌کارگر" نه قادر به تقلب باشد و نه توانا برای اقدامات پيش‌گيرنده ديگر!؟ "راه ‌کارگر" پاسخ می‌دهد که: "اين بار برخلاف موارد مشابه، آنها (توده‌ها) با شرکت فعال خود همه را غافلگير ساخته و البته بيش از همه خود جناح حاکم را"!

اگر از غافلگير شدن صحبت کنيم اين به‌واقع خود "راه ‌کارگر" و امثالهم می‌باشند که پس از شنيدن تبليغات پر‌هياهو حول اين "انتخابات" احساس غافلگير شدن می‌کنند. والا جناح حاکم همانطور که اشاره شد به دليل وقوف خود به نظرات و روحيات مردم از يک طرف و برخورداری از همه وسايل لازم برای اعمال ديکتاتوری از طرف ديگر در صورتيکه شرکت "مردم" در انتخابات را به ضرر خود تشخيص می‌داد به‌راحتی از آن جلوگيری به عمل می‌آورد. در نتيجه نمی‌توان از غافلگير شدن جناح حاکم صحبت کرد. اما در مورد به‌اصطلاح شرکت فعال توده‌ها در "انتخابات" که "راه ‌کارگر" آنرا به عنوان يک اعتراض گسترده تعبير می‌کند، در شرايط سلطه خشونت بار و وحشيانه ديکتاتوری بر جامعه، توده موقعی می‌تواند دست به اعتراض بزند و از اين طريق بخواهد بر روند رويدادها تاثير بگذارد که حداقل شرايط لازم برای چنين امری را مهيا ببيند. توده‌ها خواب‌نما نمی‌شوند که يکباره تصميم بگيرند (آنهم در شرايطی که از حداقل تشکل مبارزاتی محرومند) از طريق شرکت در انتخابات رژيم به رژيم اعتراض کنند و به مقابله با ولايت فقيه برخيزند! اين تلقی از برخورد توده‌ها تنها می‌تواند در ذهن روشنفکرانی که تنها در ذهنيات خود غرق‌اند جا داشته باشد. (منظور همان تعدادی است که به نفع خاتمی در انتخابات شرکت کردند) بدون آن تبليغات گسترده که پيشتر از آن صحبت شد و بدون مشاهده فضايی که در مجموع آنها را به شرکت در انتخابات تشويق می‌نمود و حتی به آنها اطمينان ميداد که اين‌بار تقلبی در کار نبوده و رئيس جمهور بنا به رای مردم روی کار خواهد آمد، برای رفتن به صندوق‌های رای "بسيج" نمی‌شدند. اين تعداد از مردم در صورتی می‌توانستند به قول "راه ‌کارگر" "نه"‌ی باشکوه" خود را به درون صندوق‌ها بياندازند که فضا را برای بيان آن "نه" آماده ديده باشند. چنين شرايطی را جز خود گردانندگان جمهوری اسلامی نمی‌توانستند برای "مردم" فراهم نمايند. بنابراين ورود "مردم" به صحنه انتخابات نمی‌توانست برای جناح حاکم امر بعيدی باشد که به اين ترتيب محاسباتش به هم‌ بخورد. اين ادعا که رژيــم در مقابل ورود مردم به صحنــه انتخابات غافلگيــر شد ادعای نادرستــی است که تنها باعث شادی مزدوران گرداننده رژيم خواهد شد.

وقتی می‌گوييم که "مردم" اين بار بخشاً به اين دليل به پای صندوق‌های رای رفتند که به آنها القاء شده بود که بدين طريق می‌توانند به مقابله با جناح حاکم برخيزند و يا تصور می‌کردند که رای‌شان در نتيجه انتخابات تاثير خواهد داشت و تاکيد می‌کنيم که خود گردانندگان رژيم سعی در به‌وجود آوردن چنان فضايی نمودند، اين‌را با وقوف به تضاد بين جناحهای مختلف حکومت و آگاهی بر کشمکش‌ها و دعواهای موجود در ميان آنان مطرح می‌کنيم. تضاد فيمابين جناحهای درونی رژيم به اندازه عمر خود جمهوری اسلامی قدمت دارد. اين تضادها حتی گاه نتايج خونينی هم به دنبال داشته‌اند. امروز نيز تضاد در بين جناحهای مختلف به صورت دعوا و کشمکش‌هايی که گاه منجر به افشاگری عليه يکديگر، حمله به سخنرانی‌ها و غيره می‌گردد، خود را برملا می‌سازد. مسئله‌ای که در اين رابطه بايد به آن توجه داشت آن است که همانطور که قبلا به آن اشاره شد در سيستم ديکتاتوری حاکم بر ايران تضاد بين جناحهای حکومتی در رجوع به آرای مردم حل و فصل نمی‌شود. برای اين منظور تعيناتی در کل جامعه و در سيستم حکومتی ضروری است که رژيم جمهوری اسلامی و جامعه تحت سلطه ديکتاتوری حاکم بر ايران فاقد آن است. برعکس در اينجا سيستم ديکتاتوری و نظامی که رسمأ مبتنی بر ولايت فقيه است اهرمهايی در اختيار حکام وقت قرار می‌دهد که آنان بدون آنکه نيازی برای رجوع به آرای عمومی پيدا کنند، امور خود را پيش می‌برند. در ايران اين عقيده فراگير توده‌ها که رای مردم در انتخابات دارای هيچ ارزشی نيست و سردمداران رژيم هر کسی را که بخواهند خود از صندوق‌ها بيرون می‌کشند، عقيده‌ای درست و مبتنی بر تجارب عينی مردم ايران است. اتفاقاً "انتخابات" اخير هم عليرغم همه ظواهرش تنها خلاف آن را ثابت نکرده بلکه يکبار ديگر مهر تائيد به آن زد.

آنچه در انتخابات اخير رخ داد يک فريبکاری بزرگ بود جناح حاکم در سازش با جناحهای ديگر مقدمتاً نام خاتمی را از صافی شورای نگهبان گذراند و پس از آن بدون اينکه به‌زعم "راه ‌کارگر" اجازه دهد سير حوادث به گونه‌ای پيش رود که غافلگير شده و "تسليم نظر و اراده مردم" گردد، با همياری جناحهای ديگر صحنه را به گونه‌ای آراست که به مقاصدی که از نمايش و بازی انتخاباتی تعقيب می‌نمود، دست يابد. (۵)

در اوضاع و احوال و شرايطی که "انتخابات" رياست جمهوری در آن صورت گرفت، رژيم جمهوری اسلامی با دو معضل بزرگ روبرو بود. در رابطه با خارج در مقابله با آنچه در دادگاه ميکونوس بر عليه سران جنايتکار رژيم مطرح بود، با توجه به اينکه محکوم شدن سران رژيم به‌مثابه عاملين قتل و جنايت ميکونوس مشکلات زيادی بر سر راه ارتباط آنها با امپرياليستهای اروپايی بوجود می‌آورد دست‌اندرکاران رژيم می‌بايست "انتخابات" رياست جمهوری را در جهت حل اين مشکل مورد بهره‌برداری قرار دهند. برای اين منظور لازم بود "تنور انتخابات" بيش از هر وقت ديگر گرم نگاه داشته شود. لازم بود توده هر چه بيشتری را به "صحنه" و به پای صندوق‌های رای کشاند و کوشيد تا رئيس جمهور را در سطح جهان منتخب توده‌ها جا زد. در ضمن رئيس جمهور آينده خود می‌بايست چهره‌ای ظاهرا معتدل داشته باشد. مخالف سياستهای "تندروانه" مقامات پيشين جلوه کند و .... خاتمی بنابه ادعاهای ظاهراً فريبنده و به پشتوانه تبليغاتی که در مورد او به عمل می‌آمد، پاسخگوی اين نياز رژيم بود.

در رابطه با معضل داخلـی مشکل اصلـی برای رژيم توده‌های رنجديده ايران و مبارزات دلاورانه آنها بوده و هست. برخلاف نظر "راه ‌کارگر" و امثالهم نقش توده‌ها در اين به‌اصطلاح انتخابات بازی در بساط رژيم نبود. توده‌ها نقش سترگ خود را پيش از انتخابات با رشد و گسترش هر چه بيشتر مبارزات خود ايفا نمــوده بودند. نه فقط مبارزات قهرمانانه کارگران نفت بلکه مبارزات گسترده نويسندگان، شعرا و روزنامه‌نگاران که خود منعکس‌کننده مبارزات پراکنده اما مستمر توده‌ها در بطن جامعه است اين امر را برای مزدوران جمهوری اسلامی آشکار ساخته بود که بايد در انتظار انفجارهای خشم و کينه توده‌ای ديگری نظير آنچه در مشهد، قزوين، تبريز و اسلام‌شهر رخ داد باشند. هزاران اعتراض توده‌ای در اشکال مختلف و همچنين سطح گسترده و بيش از حد نارضايتی عمومی اين را مدام به مزدوران رژيم يادآوری کرده بود. حال اين رژيم بود که می‌بايست از مضحکه انتخاباتی خود وسيله‌ای برای تقابل با توده‌ها و کند کردن آهنگ مبارزات آنها بسازد. جدا از همه تمهيداتی که در اين انتخابات برای فريب توده‌ها به‌کار گرفته شد، (به‌خصوص در صحنه آرايی چنان کوششی به عمل آمد تا تصور شود که خاتمی برخلاف خواست جناح حاکم، با رای توده‌ها بر سر کار آمد) موضوعی که در اينجا بايد مورد توجه قرار گيرد موضوع و تم تبليغاتی رژيم در انتخابات اخير می‌باشد که از طريق مهره برگزيده خود يعنی خاتمی بيان شد. مهره برگزيده جمهوری اسلامی حالا ديگر با روضه خوانی، با استمداد از خدا و شريعت و غيره نبود که می‌خواست وجود نامبارک خود را به جامعه تحميل نمايد. اين بار او از وعده‌های زمينی حدالـمقدور معينی سخن می‌گفت. وعده آزاديهای مدنی می‌داد. وعده توجه به جوانان، وعده رفع بسياری از محدوديتها و فشارهای طاقت‌فرسايی که در جمهوری اسلامی به زنان وارد می‌آيد. وعده دفاع از حقوق زنان و از اين قبيل را می‌داد.

چه کسی جز توده‌ها و مبارزات دلاورانه آنها قادر بود با زنگ زده کردن سلاحهای پيشين اين دشمنان قسم خورده مردم، آنها را به چنين رجز خوانی وادار نمايد!؟ توده‌ها نقش خود را اين چنين در به‌اصطلاح انتخابات رياست جمهوری اخير ايفا نمودند. ولـی نه وعده‌های آنچنانی و نه ديگر فريبکاری‌های رژيم قادر نيستند سدی در مقابل مبارزات تــوده‌ای که امروز در بستــرهای کوچک و گاه بسيار تند و خشم‌آلــود جريــان دارد و فردا بی‌شک به سيلـی بنيان‌کن تبديل خواهد شد، ايجاد نمايد.


مرگ بر رژيم وابسته به امپرياليسم جمهوری اسلامی!

 

 


پاورقی‌ها:

۱_ در نوشته "راه ‌کارگر" و همه آنهايی که از شرکت گسترده مردم در انتخابات داد سخن می‌دهند، مردم به مقوله واحدی اطلاق می‌شود که هم توده‌های زحمتکش و هم نيروهای استثمارگر و ارتجاعی را يکجا در بر می‌گيرد. در حاليکه در واقعيت امر مردم به طبقات و اقشار مختلف تقسيم شده است. از ميان اکثريت مردم ايران (کارگران، زحمتکشان، توده‌های رنجديده و تحت ستم شهر و ده) البته عده‌ای در "انتخابات" اخير شرکت نمودند. ولـی مردم ديگری هم در ايران زندگی می‌کنند (سرمايه‌داران و اقشار مرفه وابسته به رژيم) که از ميان آنان بسياری در حين قبول کليت سيستم اقتصادی_ اجتماعی حاکم بر ايران از محدويتهای اجتماعی و سياسی که جمهوری اسلامی به‌مثابه يک حکومت مذهبی در جامعه به‌وجود آورده است ناراضی بوده و از آن گله‌مندند. اين عده که البته نمی‌توانند به جمهوری اسلامی و گردانندگان ريز و درشتش به همانگونه بنگرند که اکثريت مردم ايران می‌نگرند طبيعی است که برای اجابت اميدها و آرزوهايشان با "هيجان" بی‌سابقه روی به خاتمی آوردند. به‌واقع نيز اينان بيش از همه در انتخابات اخير فعال بودند. کلمه "مردم" را از آنرو توی گيومه قرار داده‌ايم که مرزش را از اين مردم جدا کنيم.

۲_ در فهم اين نکته تجربه ۹ ژانويه در روسيه مثال معروفی در بين کمونيستهاست. آنجا که کارگران و توده‌های رنجديده فريب کشيش گاپون را خورده و برای تظلم‌خواهی و تحقــق خواستهــای بر حــق چندی به سوی کاخ تـزار به راه افتادنــد، در آنجا بلشويکهــا نه اينکه به دنباله‌روی از توده‌ها بپردازند، بلکه وظيفه خود را توضيح دلايل خطا بودن آن حرکت به توده‌ها قرار دادند. البته بايد توجه داشت که اين تنها يک مثال در رابطه با برخورد به عملکردهای توده‌هاست، والا قصد به هيچوجه شبيه‌سازی شرکت مردم در انتخابات با تجربه ۹ ژانويه نيست. در جامعه‌ای که ديکتاتوری امپرياليستی بر آن حاکم است، عملکرد مکانيسمهای مختلفی ميتواند باعث کشانده شدن مردم به پای صندوق‌های رای گردد بدون آنکه حقيقتاً خواست و اراده واقعی آنها آنرا طلبيده باشند.

۳_ منظور فضايی است که برای کشاندن مردم به سوی صندوق‌های رای و ظاهراً به نفع ناطق نوری درست شده بود.

۴_ ۱۸ سال است که اينان سياست‌های ضدانقلابی سردمداران مکار رژيم را به بلاهت و نادانی آنها نسبت می‌دهند و ۱۸ سال است که هر بار معلوم می‌شود خود اينان به حد کافی بصيرت و دانايی نداشته‌اند که مفهوم واقعی آن سياست‌ها را دريابند.

۵_ اينکه رفسنجانی پس از برکناری از پست رياست جمهوری در مقامی قرار گرفت (رئيس مجمع تشخيص مصلحت) که به‌راحتی بسياری از اهرمهای قدرت را در دست او متمرکز ميسازد، عينی‌ترين فاکتی است که نشان می‌دهد جناحهای درونی حکومت عليرغم ظاهر غلاظ و شداد تضادهايشان می‌توانند و توانسته‌اند از در سازش و توافق با يکديگر درآيند. جالب است که "راه ‌کارگر" که از "نظام غير متعارف" حاکم بر ايران صحبت می‌کند در شماره ۱۴۲ نشريه خود نوشته بود که جناح خامنه‌ای برای اينکه "اين شخصيت به‌روی دست مانده" (منظور رفسنجانی است) را مهار کند در صدد يافتن "شغلـی پر طمطراق" برای رفسنجانی است به گونه‌ای که "بزرگی و قدرت را القا کند، اما در همان حال نشان واقعی از آنها نداشته باشد"! ولـی دوستان "راه ‌کارگر" مثل اينکه قضيه اينطوری‌ها هم نبوده و رئيس "مجمع تشخيص مصلحت" شدن نشان واقعی از قدرت (و البته نه بزرگی) را القا می‌کند که آن شخصيت حقير به آن دست يافت.