"تسخیر
سفارت"
و
موضع
مجاهدین خلق ایران
از
انتشارات چریک
های فدایی خلق
ایران
فهرست
* مقدمه
* مرگ بر
امپریالیسم
آمریکا، مرگ
بر فریبکاران
(1)
* مرگ بر
امپریالیسم
آمریکا، مرگ
بر فریبکاران
(2)
* مرگ بر
امپریالیسم
آمریکا، مرگ
بر فریبکاران
(3)
* "تسخیر
سفارت" و موضع
مجاهدین خلق ایران
مرگ
بر امپریالیسم
آمریکا، مرگ
بر فریبکاران
(
خطاب
به نیروهای
آگاه و
روشنفکران
انقلابی!
هیئت
حاکمه با ترتیب
حمله به سفارت
آمریکا، ژست
ضدآمریکائی و
ضدامپریالیستی
به خود گرفته
و قصد دارد یکبار
دیگر انرژی
توده ها را در
جهت تأمین منافع
حقیر خویش به
کار گیرد. اینان
که از ابتدا
سعی در سرکوب
مبارزات
ضدامپریالیستی
خلق قهرمان ما
داشتند، حال یکباره
گویا به یاد
"مبارزه ی
ضدامپریالیستی"
افتاده اند و
در حالی که
همچنان به
حراست سرمایه
های انحصاری
مشغولند، می
خواهند تا
توده های زحمت
کش ما، حمله
به جاسوسخانه ی
آمریکا را به
عنوان مبارزه
با امپریالیسم
تلقی نمایند.
حاکمیت کنونی
در طول
ژست ضدامپریالیستی
اخیر رژیم،
همان طور که
انتظار می رفت
با سرکوب مجدد
مبارزات
ضدامپریالیستی
توده ها توأم
شد. این بار
هم آن ها درعین
حال که با تبلیغات
عوام فریبانه
سعی کردند خود
را مدافع خلق
به حساب
آورند، "شورای
انقلاب" به
صدور اعلامیه
ای برعلیه
کارگران و
زحمت کشان
پرداخت و هر
نوع تحصن و اعتصاب
را با برچسب
آمریکائی
محکوم نمود.
با این روند
معلوم است که
آن ها با ترتیب
تسخیر سفارت
آمریکا، وعده ی
سرکوب خشن را
به زحمت کشان
میهن مان می
دهند.
روشنفکران
انقلابی و نیروهای
آگاه خلق!
حساسیت شرایط
کنونی و وظایف
خطیری که نیروهای
آگاه روشنفکر
در این شرایط
به عهده
دارند، ایجاب
می کند که با
واقع بینی و
با دیدی
کاملاً علمی
ماهیت طبقاتی
حاکمیت کنونی
را بشناسند و
آن را در نزد
خلق افشاء نمایند.
حاکمیت کنونی
همواره سعی
کرده است
حکومت خود را
همچون حکومت
دکتر مصدق ملی
جلوه دهد. باید
پرسید: دولت مصدق
دارای چه وجوه
مشخصه ای بود
که کمونیست ها
در تحلیل های
خود، آن را ملی
محسوب می
کنند؟ چرا این
دولت ملی بود
و چرا اصولاً
می توانست ملی
باشد؟
اقدامات
ضدامپریالیستی
دولت مصدق
گواه آشکار ملی
بودن آنست:
قطع نفت ایران
به روی امپریالیست
ها، جلوگیری
از ورود
کالاهای امپریالیستی
به ایران،
کوشش در ایجاد
فضای دموکراتیک
در جامعه و ...،
تنها از عهده ی
یک دولت ملی
ساخته بود.
دولت مصدق به
عنوان نماینده
ی بورژوازی ملی،
خود محصول شرایط
اقتصادی-
اجتماعی آن
دوره از تاریخ
ایران بود. مصدق
در شرایط
بحران شدید
جهان سرمایه
داری و در شرایط
ضعف امپریالیسم
بعد از جنگ
جهانی دوم،
توانست فدرت سیاسی
را به دست گیرد.
در آن دوره،
روابط امپریالیستی
هنوز امکان آن
را نیافته بود
که مانند شرایط
کنونی تا
اعماق جامعه ی
ما نفوذ کند و
فعالیت در
تمامی حوزه های
اقتصادی منوط
به ارتباط
مستقیم با
امپریالیسم
نبود. در نتیجه
بورژوازی ملی
به عنوان یک
طبقه عینیت
داشت و دارای
تضادی مشخص با
امپریالیسم
بود. امپریالیسم
اگرچه
مناسبات
فئودالی
موجود را تا
حد زیادی
وابسته به
بازارهای
امپریالیستی
نموده بود، ولی
با قطع روابط
امپریالیستی،
جریان تولید می
توانست در این
حوزه ادامه یابد.
مجموعه ی این
شرایط به دکتر
مصدق امکان
داد، علیرغم
محاصره ی
اقتصادی ایران
توسط امپریالیست
ها و بایکوت
خرید نفت ایران
از طرف آنان،
با تکیه بر
تولید ملی
همچنان بر سر
کار باقی
بماند و به
بازسازی
اقتصاد ملی
بپردازد. همین
افتخار برای
دولت مصدق بس
که برای اولین
بار در تاریخ
اقتصادی ایران،
کسری موازنه
در بودجه وجود
نداشت.
دولت مصدق نه
خواست تغییر
مناسبات سرمایه
داری را داشت
و نه می
توانست ماشین
دولتی را خُرد
نماید. با این
حال قطع رابطه
با امپریالیسم
و بازسازی
جامعه ی ایران
در خلاف جهت
منافع امپریالیسم،
باعث شده است
که این دولت
به عنوان یک
دولت ملی از
طرف کمونیست
ها مورد تأئید
قرارگیرد.
ولی وضعیت در
حال حاضر
چگونه است؟
بعد از کودتای
خُرده
بورژوازی به
دلیل تضادهای
عینی آشکارش
با امپریالیسم،
ضدامپریالیست
است و از این
رو متحد
پرولتاریاست،
ولی این قشر
خود قادر نیست
قدرت را به
دست گرفته و
به اقدامات
ضدامپریالیستی
دست یازد.
با توجه به این
که بعضی از
اعضای تشکیل
دهنده ی حاکمیت
جدید در زمان
های گذشته،
طبقات و اقشار
خلقی را نمایندگی
می کردند، رژیم
با به رُخ کشیدن
سابقه ی بعضی
از این افراد
سعی دارد ماهیت
خود را ملی(
بورژوازی یا
خُرده
بورژوازی)
قلمداد نماید.
آیا این امر می
تواند موجب فریب
روشنفکران و نیروهای
آگاه جامعه ی
ما گردد؟ آیا
می توان آن
همه اَعمال
ضدخلقی آن ها
را مشاهده کرد
و آن همه خدمتی
را که با
سرکوب توده ها
به امپریالیسم
می کنند، نادیده
گرفت و آن ها
را نمایندگان
خُرده
بورژوازی
دانست؟
خُرده
بورژوازی که
به طور مادی
دارای چنان
تضادی با امپریالیسم
است که فقط با
خودکُشی
طبقاتی و نفی
خود( یعنی یک
امر محال) می
تواند با امپریالیسم
کنار آید؟ باید
دانست حتی
کسانی که نمایندگان
این قشر محسوب
می شوند، اگر
با امپریالیسم
سازش کنند، به
عنوان یک فرد
به طبقه ی خود
خیانت کرده
اند و سازش آن
ها نمی تواند
سازش خُرده
بورژوازی با
امپریالیسم
تلقی گردد.
نمایندگان سیاسی
یک طبقه می
توانند به نمایندگان
طبقه ی متخاصم
تبدیل شوند،
در حالی که چنین
امکانی برای
خودِ طبقه
وجود ندارد و
طبقه، نمایندگان
جدیدی برای
خود می آفریند.
ولی صحت این
موضوع را که
حاکمیت کنونی
نماینده ی
خُرده
بورژوازی
نبوده، بلکه
حاکمیتی
وابسته است،
نه تنها شرایط
اقتصادی-
اجتماعی
جامعه ی ما
اثبات می کند،
بلکه کارنامه ی
سیاه
آری
پس اگر حاکمیت
کنونی، حاکمیتی
وابسته است،
تسخیر سفارت
آمریکا به چه
معناست؟ این
نیرنگ تازه،
چه اهدافی را
تعقیب می
کند؟
استفاده از
احساسات
ضدامپریالیستی
خلق برای نیروهای
وابسته به
امپریالیسم
چه سودی دربر
دارد؟ برای این
که بتوان به
سئوالات فوق
پاسخ گفت، باید
اندکی به عقب
برگشت. باید دید
حاکمیت کنونی
در چه شرایطی
قرار داشت.
تهاجم نظامی
حاکمیت کنونی
به کُردستان و
مقاومت دلیرانه
ی خلق کُرد،
علیرغم نظر
سازشکارانی
چون آن هائی
که نام سازمان
ما را غصب
کرده اند،
"تنها و تنها
به نفع امپریالیسم"
نبود. این جنگ
آنچنان شکستی
برای حاکمیت
کنونی به بار
آورد و آنچنان
چهره ی درنده
خوی این تازه
به دوران رسیده
ها را افشاء
کرد که عجزشان
در سخنانشان نیز
آشکار شد. اوج
گیری
روزافزون
جنبش توده ای
که محصول رشد
نارضایتی
مردم همراه با
رشد روزافزون
تورم، گرانی و
بیکاری است و
ناتوانی این
قشر
محدودالفکر
حاکم، در تولید
و توزیع و سیاست،
شرایط سیاسی
جامعه ی ما را
هرچه بیشتر
دچار بحران
ساخت. جداشدن
هرچه بیشتر
توده ها از اینان
با رشد هرچه بیشتر
تضادهای داخلی
آنان توأم شد.
استعفاهای پی
در پی و به قول بازرگان
"تهمت زنی" ها
آغاز گشت که
خود این امر
در جدائی هرچه
بیشتر توده ها
از حاکمین وقت
مؤثر افتاد.
اگر به شرایط
به قدرت رسیدن
اینان بیاندیشیم،
صدق این حُکم
را درخواهیم یافت
که: "میزان، رأی
ملت است". آری
قدرت اینان در
درصد مردمی
است که به خیابان
ها می کشانند،
در درصد فریبی
است که می
توانند اشاعه
دهند و اِعمال
کنند. اگر به
این عامل خدشه
ای وارد شود،
دیگر ضرورت
وجودی این
حاکمیت نفی
گشته است.
همان طوری که
گفتیم،
مقاومت دلیرانه
ی خلق کُرد،
انفجار انزلی،
تحصن ها و
اعتراضات پی
در پی به آن جا
رسید که بخشی
از خود هیئت
حاکمه فریاد
برآورد که:
"امام
تنهاست".
تنهائی او در
درصد آرائی که
در انتخابات
شوراها به
صندوق ریخته
شد، تجلی یافت.
در دانشگاه ها
دیگر خط او را
نمی خواندند.
پس می بایست پیروان
"خط" او اظهار
وجود کنند . این
درست در شرایطی
است که بیش از
هر زمان دیگری
تنهائی
خطرناک است،
چرا که باید
قانون اساسی
کذائی به
رفراندوم
گذاشته شود تا
حاکمیت آنان
"قانونی"
گشته و وسائل
سرکوب توجیه
گردد. باید رئیس
جمهور و نخست
وزیر انتخاب
شوند تا عروسک
های خیمه شب
بازی "فقیه"
گردند. از طرف
دیگر باید برای
سرکوب هرچه بیشتر
جنبش، توجیهاتی
آماده کرد. باید
که حداقل بخشی
از مردم را در
مقابل این
سرکوب فریفت.
به همین دلیل
است که هنوز پیروان
"خط امام" در
سفارت جانیافتاده
بودند که
هرگونه
تظاهراتی یک
بار دیگر
ممنوع اعلام
شد و سپس به وسیله
ی "شورای انقلاب"
هرگونه تحصن و
اعتراض
زحمتکشان، نه
تنها غیرقانونی،
بلکه به عنوان
یک عمل آمریکائی
تهدید به
سرکوب گردید.
چگونه می شد
هم "تنهائی"
را از بین
بُرد و هم
سرکوب خلق را
گسترش داد؟
روحانیت از دیرباز
به توانائی
شناخت روحیات
توده ها معروف
است. در این
جا نیز آنان
وضعیت و روحیه
ی مردم را صحیح
ارزیابی
نمودند. جنبش
ضدامپریالیستی
توده ها در
حال اوج گرفتن
بود، پس تنها
راهی که می
توانست
دوباره اینان
را بر جنبش
تود ه ای سوار
کند تا از این
نیروی لایزال
در جهت اهداف
خویش سود جویند،
اتخاذ تاکتیک
هائی مناسب با
این فضا بود.
از این رو
سفارت آمریکا
می بایست
"اِشغال"
شود. حال اگر
این شرایط را
با شرایط
جامعه ی آمریکا
ارتباط دهیم،
مسئله بهتر
درک می شود.
اگر توجه کنیم
که انتخابات ریاست
جمهوری آمریکا
نزدیک است و
همواره در
آستانه ی
انتخابات درگیری
های گروه های
مالی آمریکا تشدید
می گردد، اگر
به یاد آوریم
که کارتر، این
تجسم تمامی
جنایت های
امپریالیسم،
محبوبیت خویش
را هرچه بیشتر
از دست داده
بود و حال با
استفاده از
موضوع "تسخیر"
سفارت آمریکا
در ایران، در
اوج محبوبیت
به سر می
بَرد، در خواهیم
یافت که
"اِشغال"
سفارت را نباید
تنها در
محدوده ی ایران
مورد بررسی
قرارداد،
بلکه باید آن
را در ارتباط
با تضادهای بین
امپریالیست
ها و انعکاس این
تضادها در ایران
دانست.
آری شرایطی
آنچنانی، به
اتخاذ تاکتیکی
این چنینی نیاز
داشت. اما در
این جا باید این
مسئله را در
نظر گرفت که
توان و انرژی
ضدامپریالیستی
توده ها بیش
از این بود که
این ها تصور می
کردند و شرکت
فعال بعضی از
نیروهای
مبارز تا حدی
مسئله را از
مسیری که آن
ها می خواستند
پیش ببرند،
خارج کرد.
اگر "اِشغال"
سفارت آمریکا
توطئه ای بیش
نیست، وظیفه ی
انقلابیون چیست؟
آیا باید به
ِصرف بیان این
که این حرکت
توطئه است، از
آن بگذرند؟
به هیچ وجه!
به نظر ما وظیفه
ی نیروهای
انقلابی
درمقابل این
تاکتیک، تشدید
هرچه بیشتر
مبارزه ی
ضدامپریالیستی،
افشای هرچه بیشتر
توطئه های
امپریالیسم و
ارتجاع و کوشش
در جهت کانالیزه
کردن این جو
ضدامپریالیستی
در جهت یک
مبارزه ی واقعی
با آمریکاست.
باید تفاوت
مبارزه ی
ضدامپریالیستی
یک حکومت ملی
که قطع کامل
روابط اقتصادی-
سیاسی- فرهنگی
با امپریالیسم
است، با آنچه
که حاکمیت
کنونی مدعی
آنست، برملا
شود. باید به
توده ها بگوئیم
که مبارزه با
آمریکا از طرف
هیئت حاکمه از
حد شعار
بالاتر نرفته
و هرگز فراتر
نخواهد رفت(
آن هم در
مواقع خاصی)
به خصوص باید
این هشدار
داده شود که
حاکمیت وقت،
برای فیصله
دادن به بازی
سیاسی خود و
فرونشاندن
جوشش توده ها
کوشش خواهد
کرد تا این
مبارزه ی ظاهری
را مشمول مرور
زمان کرده و
با تبلیغات
عوام فریبانه
آن را به
فراموشی
بسپارد. به
خصوص حاکمیت
کوشش خواهد
کرد تا از این
فضای ضدامپریالیستی
برعلیه
سازمان های
انقلابی
سودجُسته و به
عنوان مبارزه
با به اصطلاح
عوامل آمریکا،
این فضا را به
وسیله ای برای
سرکوب هرچه بیشتر
انقلابیون
تبدیل کند و
بدین وسیله از
یک سو به سرکوب
جنبش می
پردازد و از
سوی دیگر ذهن
توده ها را به
سوی دیگری سوق
می دهد.
بنابراین
مضمون اصلی
فعالیت
انقلابیون باید
با توجه به این
موضوع تعیین
شود که عُمده
ترین عامل بقای
سلطه ی امپریالیسم،
ارتش است. لذا
مبارزه ی شعاری
با امپریالیسم
بدون مبارزه ی
عملی با ارتش
امپریالیستی،
چیزی پوچ و
مُهمل است و
مبارزه با
ارتش بدون
کوشش در جهت
تسلیح توده
ها، بدون کوشش
در جهت سازمان
دادن مقاومت
مسلحانه ی
توده ها، بدون
کوشش در جهت
آگاهی هرچه بیشتر
توده ها به
نقش عامل
سرکوب، چیزی
جُز لفاظی
روشنفکرانه
که لاجَرم به
فریب توده ها
کمک می نماید،
نخواهد بود. و
اگر به این
موضوع این
مسئله را هم
اضافه کنیم که
حاکمیت کنونی،
با وجود تلاش
در جهت منافع
امپریالیسم
به دلیل
ناتوانی در
سرکوب جنبش
توده ای و
ناتوانی در
استقرار یک
حکومت
استبدادی
تمام عیار برای
امپریالیست
ها حاکمیتی ایده
آل نیست و اگر
بدانیم که خلق
رنجدیده ی ما
دیگر هیچ
حکومت وابسته
ای را تحمل
نخواهد کرد،
اهمیت این
موضوع را بیشتر
درک خواهیم
کرد که تنها یک
خلق مسلح است
که قدرت
مقابله با
ماجراجوئی
نظامی امپریالیست
ها را دارد. اینک
عوامل امپریالیستی
ئی چون موشه
دایان صهیونیست
از لزوم دخالت
نظامی در ایران
دَم می زنند و
امپریالیست
های آمریکائی
نغمه تهاجم به
ایران را سرمی
دهند. هرچه
جنبش رهائی
بخش خلق فزونی
یابد، امپریالیست
ها خود را بیشتر
برای این
تهاجم آماده می
کنند. تمامی این
زمینه ها به
مسئله ی تسلیح
توده ها اهمیتی
صدچندان می بخشد.
نیروهای
آگاه و
روشنفکران
مبارز!
در این شرایط
بحرانی، در این
شرایط حساس
زندگی میهنمان،
وظیفه ای بس
سنگین بردوش
شماست. تاریخ
بی شک قضاوت
خود را خواهد
کرد. بیائید
بکوشیم آنچه
را که تاریخ
برعهده ی ما
گذاشته است با
تمام سنگینی
اش به انجام
برسانیم تا در
پیشگاه خلق
قهرمان خویش و
نسل های آینده
سربلند گردیم.
پیروز
باد جنبش
ضدامپریالیستی
خلق های ایران!
مرگ بر
امپریالیسم
جهانخوار به
سرکردگی امپریالیسم
آمریکا!
مرگ بر
امپریالیسم و
سگ های زنجیریش!
مرگ بر
دغلکاران و فریبکاران!
با ایمان
به پیروزی
راهمـــان
چریک
های فدایی خلق
ایران
اعلامیه
شماره: