جمهوری اسلامی، اسلام و حقوق زنان

 

 

سردمداران مزدور و مرتجع رژيم جمهوری اسلامی در حين اعمال شديدترين فشارها به زنان و محروم کردن آنها از بسياری از حقوق انسانی در حاليکه به دروغ علت توسل به چنين اعمالـی را ناشی از اعتقادات مذهبی خويش جلوه می‌دهند و به هر حال آن اعمال را با ايدئولوژی مذهبی توجيه می‌کنند، تبليغات خود را روی اين موضوع متمرکز کرده‌اند که از نظر اسلام، زن دارای مقام بسيار رفيعی می‌باشد، يا در اسلام، زن از ارزشهای بسياری برخوردار است و گويا در قرآن نيز روی اين موضوع تاکيد شده است. در جهت افشــای اين تبليغات دروغين، سخن يکی از به‌اصطلاح ايدئولوگهـای مذهبی، يحيی نوری، (‌از کتاب "حقوق زن در اسلام"‌) را مورد توجه قرار می‌دهيم که تم اصلـی تبليغات رژيم در زمينه فوق‌الذکر را منعکس ساخته است. از جمله در اين کتاب آمده است:

"اسلام در ۱۴ قرن پيش آنچنان حقوقی عظيم برای زنان مقرر داشته و شخصيتی به آنها داده که هنوز اروپا زير بار پنج‌صدم آن نرفته است‌."

اجازه دهيد عجالتاً بدون هيچ اظهار نظری از شما بپرسيم: باور نداريد که اين سخنان درست هستند؟ يعنی فکر می‌کنيد آقای نوری و امثالهم دروغ می‌گويند و قصد فريب شما را دارند!؟ شايد پيش خود می‌گوييد چگونه ممکن است در ۱۴ قرن پيش در عربستان (زادگاه اسلام) حقوقی برای زنان مقرر شده باشد که اروپا پس از گذشتن از مراحل مختلف تاريخی، پشت سر گذاشتن فئوداليسم و دنيای تاريک قرون وسطی، پس از آن مبارزات گسترده و عظيم توده‌ای با کليسا و حکومتهای مذهبی، بعد از آن عصر روشنگری، ظهور دانشمندان و متفکرينی چون ولتر و روسو و ديده‌رو و بالاخره در مرحله تاريخی ديگر بهره‌مندی از تعاليم بزرگانی چون اووئن، فوريه و سن سيمون، فوئرباخ و مارکس و انگلس و‌.... و در حاليکه امروز روابط گسترده و کاملاً رشد‌يافته سرمايه‌داری در آنجا حاکم است، توانايی پذيرش چنان حقوقی را هنوز دارا نشده است. به‌راستی انديشه پيامبر اسلام چقدر بايد از واقعيت‌های تاريخی که اروپا امروز از سر می‌گذراند جلوتر رفته باشد! حيرتا، ولی عزيزان شما اصلاً درست با مسئله برخورد نمی‌کنيــد. شما به‌خاطــر اينکه يا مذهب نداريــد و يا ايمانتـــان به اسلام ضعيف است داريــد با مسايــل آسمانی‌(!!) زمينی برخورد می‌کنيد. در برخورد با اسلام که نبايد دنبال تحليل وقايع تاريخی رفت. در اينجا صحبت از دين است و معجزات و قدرت خداوندی! صحبت از اسلام و يک کتاب آسمانی يعنی قرآن، همانکه ـ همانطور که بارها توصيه شده است ـ اسلام اصيل و واقعی را بايد از آن آموخت تا مبادا تحجرات و خرافاتی را به نام اسلام به ما قالب کنند. بسيار خوب پس اجازه دهيد بعضی آيه‌های قرآنی را با هم مرور کنيم تا کاملاً مطمئن شويم خيل شيخ‌ها و ملاها و حجت‌الاسلام‌ها و آيت‌الله‌ها از آنجا که ظاهراً معتقدند دروغگو دشمن خداست، قصد گول زدن ما را نداشته و دروغ نمی‌گويند و به قول آقای نوری به راستی اسلام حقوق عظيمی برای زن مقرر داشته و به زن شخصيت والايی داده است!

اول ببينيم از نظر قرآن اساساً زن در چه موقعيتی نسبت به مرد قرار دارد. آيا آنها به مثابه دو انسان همطراز با هم در نظر گرفته می‌شوند؟ آيا آنها دارای حقوقی همانند و مساوی در جامعه می‌باشند؟ آيا هر گونه رابطه بالادستی و فرودستی در بين آنها مردود شناخته ميشود!؟‌ بهتر است خودتان قضاوت کنيد:

"زنان را بر مردان حقوق مشروعی است. چنانچه شوهران را بر زنان. ليکن مردان را بر زنان افزونی و برتری خواهد بود و خدا بر هر چيز توانا و به همه امور داناست.‌" (سوره البقره آيه ۲۲۸)

نه، از جا در نرويد و فوری نگوييد که در جوامع سرمايه‌داری اروپايی هم اگر چه نه در ظاهر ولـی در عمل و کردار، مردان بر زنان "‌افزونی و برتری"‌ دارند! نه، برای اينکه کاملا متوجه شويد که "حقوق عظيمی که اسلام در ۱۴ قرن پيش برای زن مقرر داشته از چه مقوله‌ای است بايد مقايسه‌ها را کنار بگذاريد و تماماً حواس خود را متوجه آن کنيد که قرآن رابطه بين يک زن و مرد را چگونه در نظر می‌گيرد:

"مردان را بر زنان حق تسلط و نگهبانی است. به‌واسطه آن برتری که خدا بعضی‌ها را بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آنکه مردان از مال خود به زنان نفقه دهند‌". (سوره النساء آيه ۳۴)

چه دلايل محکمی برای اينکه ثابت شود اسلام زن را از چنان حقوق عظيمی‌(!!) برخوردار کرده است که هميشه آقا‌بالاسری دارد و از اين امتياز‌(!!) برخوردار است که مرد بر او مسلط است و اعمال وی را نگهبانی می‌کند. بلـی اين حکم اسلام است و در مورد امور ازلی و ابدی کاری نمی‌توان کرد. برتری بعضی‌ها (مثلاً برده‌داران) بر بعضی ديگر (مثلاً برده‌ها) وجود دارد (و طبيعی است) مردها هم از مال خود به زن نفقه می‌دهند‌(به زبان ما يعنی مرد بعنوان "نان‌آور‌" خانه تامين کننده نيازهای مالـی زن می‌باشد و به عبارت ديگر زن به لحاظ اقتصادی به مرد وابسته است) اين هم وجود دارد و طبيعی است و طبيعی هم هست که مرد حق تسلط و نگهبانی بر زن داشته باشد. می‌گوييد: "نه! زن می‌تواند خود را از وابستگی اقتصادی به مرد رهايی بخشد!" خب شما داريد حرفهای اين دوره و زمان را می‌زنيد و کفر می‌گوييد. تازه در اين دوره و زمانه هم نرخ بيکاری آنقدر بالاست که زنها اگر حتی از بسياری از قيد و بندهای گريبانگيرشان خلاص شوند باز کمتر امکان پيدا کردن شغل را دارند. تازه شما برتری بعضی ‌(مثلاً سرمايه‌داران‌) بر بعضی ديگر_(مثلاً کارگران) را چه می‌گوييد؟! ديديد حق با شما نيست!!؟ و آنچه قرآن گفته در همه جا صادق است!!

"‌پس زنان شايسته و مطيع در غيبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند". اين هم تکليفی که در مقابل آن حق عظيم‌(!!) اعطاء شده به زن، او بايد انجام دهد. ولـی راستی اگر زنان "شايسته و مطيع" نباشند، چه پيش خواهد آمد. قرآن اين موضوع را هم مشخص و معلوم ساخته و از مردان می‌خواهد:

"‌زنانی که از مخالفت و نافرمانی آنان بيمناکيد بايد نخست آنها را موعظه کنيد و اگر مطيع نشدند از خوابگاه آنان دوری گزينيد. و باز اگر مطيع نشدند آنان را به زدن تنبيه کنيد. چنانچه اطاعت کردند ديگر بر آنها حق هيچگونه ستم نداريد.‌"(سوره النساء آيه ۳۴)

مفهوم آيه فوق به شکل ديگری نيز بيان شده:
"‌مردان کارانديش زنانند. برای اينکه خدا بعضی کسان را بر بعضی ديگر برتری داده و از مالهای خويش خرج کرده‌اند. زنان شايسته فرمانبری‌اند، زنانی که از نافرمانی‌شان بيم داريد، پندشان دهيد و در خوابگاهها از آنان جدايی کنيد و بزنيدشان و اگر فرمانبر شدند بر آنها بهانه مجوئيد که خدا والا و بزرگ است.‌" (قرآن سوره النساء آيه ۳۲)



 
خب اگر هنوز شک داريد که از نظر قرآن نه فقط مرد و زن از حقوق مساوی برخوردار نيستند، بلکه مردان، حاکم و زنان محکوم تلقی می‌شوند و اساساً زن موجودی به حساب می‌آيد که تسلط و نگهبانی لازم دارد و "‌کارانديش"، در دو آيه زير نيز تعمق کنيد:

"‌اگر مديون و صغير است و صلاحيت امضاء ندارد ولـی او به عدل و درستی امضاء کند، دو تن از مردان گواه آريد، و اگر دو مرد نيايند، يک تن مرد و دو زن". (سوره البقره آيه ۲۸۲)

می‌بينيد زن درست نصف مرد به حساب می‌آيد، حساب رياضی ساده است! دو مرد برابر است با=‌يک مرد و دو زن! بی‌ارتباط با چنين تلقی از زن نيست که در ضمن مقرر شده است:

"مردان دو‌‌برابر زنان ارث می‌برند‌".(سوره النساء آيه ۱۷۷)

بسيار خب! تا اينجا با پی‌بردن به موقعيت زن نسبت به مرد از نقطه نظر قرآن تا حدی می‌توانيم در مورد صحت و سقم ادعاهای سردمداران رژيم جمهوری اسلامی و آقای نوری که گويا اسلام چنان حقوق عظيمی برای زنان مقرر داشته که اروپا هم به گردش نمی‌رسد، به قضاوت بنشينيم. حال ببينيم شخصيت زن در آيه‌های قرآنی به چه صورت در نظر گرفته می‌شود و آيا اين درست است که اسلام مقام والايی برای زن قائل است؟ ولـی راستی کدام مقام و کدام شخصيت؟ به‌راستی قرآن زن را چه موجودی می‌پندارد و به چه چشمی به وی می‌نگرد؟ بگذاريد پيشاپيش بگوييم که آنچه در قرآن در مورد شخصيت زن بيان شده به‌واقع منعکس کننده روابط اقتصادی و اجتماعی جامعه عربستان در قرن ششم ميلادی است. در آن دوره بنا به ايدئولوژی و فرهنگ مسلط بر جامعه که بنا به گفته مارکس و انگلس "در هر دوره ايدئولوژی طبقه حاکمه است"(۱) موجوديت زن تنها و تنها در رابطه با مرد قابل تعريف بود. زن آفريده شده بود و وجود داشت تا به اميال مرد پاسخ گويد. بنا به ايدئولوژی طبقه حاکم، زن برآورنده دو نياز مهم مرد بود. يکی آنکه نياز جنسی مرد را رفع می‌کرد و موجب لذت جنسی او بود و ديگر آنکه وسيله‌ای بود برای توليد فرزند برای مرد.

خارج از اين چهارچوب زن دارای هيچ مقام و منزلت و شخصيتی نبود. مردمان آن عصر (چه زن و چه مرد) اساساً تصوری از يک زن مستقل و آزاد نداشتند. بلکه زن موجودی بود اسير و به نوعی برده مرد. بر اين اساس قرآن در عصری که تدوين شد مسلماً نمی‌توانست فراتر از آنچه مسايل و ايدئولوژی و فرهنگ آن دوره عربستان ايجاب می‌کرد، سخنی بگويد و به‌واقع نيز نگفته است. قرآن به‌خصوص در زمينه رابطه جنسی زن و مرد بدون اينکه ابهامی باقی بگذارد از نقش زن به عنوان وسيله عيش و نوش مرد صحبت می‌کند. شايد نگاهی به آيه‌های زير برای روشنگری در اين زمينه کافی باشد:

"زنان کشتزار شمايند. پس برای کشت بدانها نزديک شويد." (سوره البقره آيه ۲۲۳)

"... پس ما هم (بدين غرض) چون زيد از آن زن کام دل گرفت (و طلاقش داد) او را به نکاح او در آورديم ... تا بعد از اين مؤمنان در نکاح زنان پسر خوانده خود که از آنها کامياب شده‌اند (و طلاق دادند) بر خويش حرج و گناهی نپندارند.‌"‌(سوره الحزاب آيه ۳۷‌)

"باغهای بهشت ابد که درهايش به روی آنها باز است.‌ (آيه ۵۱‌)‌ در آنجا بر تختها تکيه زده‌اند و شراب و ميوه‌های بسيار می‌طلبند‌(آيه ۵۲‌) و در خدمت آنان حوريان جوان شوهر دوست و با عفت‌اند.‌"‌(سوره ص آيه ۵۰ ‌تا ‌۵۲‌)

"و آبهای جاری زلال (آيه ۳۲) و ميوه‌های بسيار ( آيه ۳۳) که هيچ وقت منقطع نشود و هيچ کس بهشتيان را از آن ميوه‌ها منع نکند (آيه ۳۴) و فرشهای پر بها (يا فرش و زنان زيبا) (آيه ۳۵) که آنها را ما (در کمال حسن) بيافريده‌ايم (آيه ۳۶) و هميشه آنان را باکره گردانيده‌ايم (آيه ۳۷) و شوهر دوست.‌"‌.... (سوره الواقعه آيه ۳۱ تا ۳۷)

اينها بخشی از ايده‌هايی است که در قرآن در مورد زن بيان شده است. همانطور که ديده می‌شود برخلاف تبليغات دروغين رژيم و اعوان و انصارش در کتاب آسمانی اسلام (همانطور که در کتب مذهبی اديان ديگر) زن از شخصيت واقعی و انسانی برخوردار نيست و همانا موجودی به حساب می‌آيد که بايد تابــع مرد و مطيــع و فرمانبــردار وی باشــد. قصه آفرينش نيز به نوبه خود اين موضوع را بيان و تقويت می‌نمايد:‌ "خدا ابتدا آدم (مرد) را از نوع جنس و صورت خود آفريد و سپس از دنده کج آدم، حوا (زن) خلق شد". بنابراين جای تعجب نيست که مرد دارای مقامی بالا بوده و مورد تکريم است و زن موجودی است که "راستی‌پذير" نيست. (چون از دنده کج خلق شده) حوا (زن) در ضمن موجودی است وسوسه کار و فتنه برانگيز. اوست که آدم را به خوردن سيب بهشتی وسوسه کرد و باعث رانده شدن او و خود از بهشت گرديد. از اين روست که بزرگان دين که البته خود يا از طبقات استثمارگر بوده‌اند، يا طفيلـی و جيره‌خوار آنان، همواره به مردها توصيه کرده‌اند که به حرفهای زنان گوش ندهند و با آنها به مشورت ننشينند، چرا که ممکن است مورد وسوسه‌های شيطانی آنها قرار گيرند و رستگاری خود را از دست بدهند..... در قرآن آمده است:‌

"(ای رسول ما) بگو من پناه می‌جويم به خدای فروزنده صبح روشن (آيه ۴) از شر مخلوقات (شرير و بدانديش) (آيه ۳) و از شر زنان که دمندگان افسونند در کوهها (آيه ۵) و از شر حسود و بدخواه چون آتش رشک و حسد برافروزد." (سوره‌الفلق‌آيه ۱تا ۵)

 

 

 

 

جمع‌بندی و نتيجه‌گيری:




در اين بخش دو مطلب را بايد مورد توجه قرار دهيم: اول بايد ببينيم (هر چند به صورت کاملاً فشرده و کلـی) تأثير و عملکرد ايده‌های فوق‌الذکر در زندگی اجتماعی مردم چگونه بوده است. در اين زمينه اين واقعيت را مورد توجه قرار دهيم که طبقات استثمارگر همواره از مذهب در جهت تسهيل استثمار طبقات زير دست استفاده کرده و می‌کنند. از اين رو مبلغين اسلام در جامعه ما همواره از طرف دولتها و حکام وقت مورد تشويق و حمايت قرار داشته‌اند. در ضمن تعاليم قرآن در هر برهه بنابه مقتضيات آن دوره بازسازی و منطبق بر منافع و خواست طبقات استثمارگر مورد تعليم و تبليغ در ميان توده‌ها قرار گرفته‌اند. مسلم است که در مقابل چنين هجوم ايدئولوژيکی، توده‌ها نمی‌توانند و نمی‌توانسته‌اند از رسوخ آن ايده‌ها مصون بمانند.

نتيجه اين واقعيت آن است که بسياری از تعاليم قرآن در مورد زن چه در همان صورت خشن و آشکار خودشان و چه تعديل‌يافته و آميخته با فرهنگ و نظرگاههای طبقات مختلف به صورت ايده‌های حاکم بر ذهن مردم در آمده و به جزيی جدايی ناپذير از فرهنگ و زندگی توده‌ها تبديل شده است. چنان ايده‌هايی حتی در غيرمذهبی‌ترين خانواده‌های ما نيز رسوخ داشته و دارد و به‌طور کلـی فرهنگی که از آن بعنوان فرهنگ مردسالاری ياد می‌کنيم، در بسياری از جنبه‌های خود در ميان اکثريت غريب به اتفاق خانواده‌های ايرانی کاملا طبيعی و عادی جلوه می‌کند. حتی اگر بسياری از آنها غير‌مذهبی و يا ضد‌مذهب هم باشند. اين خود نشان می‌دهد که ابعاد فرهنگ مردسالاری و اشکال مختلف عملکردهای آن، هنوز بطور کامل در جامعه ما شناخته نشده‌اند. واقعيت اين است که ايده‌های ارتجاعی اشاعه‌يافته از طرف طبقات استثمارگر در جريان زندگی دوباره توليد و مجدداً و به‌طور مکرر بازتوليد می‌شوند. از اين روست که بايد بدانيم که ايده‌های اسلامی در رابطه با زن صرفاً در لابلای صفحات قرآن نغنوده‌اند و مسئله صرفاً اين نيست که بدانيم تعاليم قرآن در رابطه با زن چه بوده است. مسئله اصلـی و اساسی آن است که چنان ايده‌هايی امروز به صورت فرهنگ، اعتقادات، نظر و غيره همانطور که گفته شد در درون خانواده‌ها در ذهن و عملکردهای آحاد جامعه ما ريشه دوانده و از طرف طبقات تحت ستم نيز ناآگاهانه بازتوليد می‌شوند. اينجاست که معلوم می‌شود مسئله مقابله با تبليغات رژيم جمهوری اسلامی و برخورد به نظرات منحط و فريبکارانه مزدورانی امثال يحيی نوری نبايد به صرف افشای گفته‌های آنان محدود شود. بلکه در تداوم اين کار بايد فرهنگ و ايده‌های مردسالارانه در همه اشکال بروز خود مورد برخورد و افشاگری قرار گيرند. اتفاقاً در اين زمينه به مبارزه‌ای مداوم و پيگيرانه و سرسختانه‌ای احتياج است.
يقيناً نفرت و انزجار از ستم و ستمگری، بالادستی و زيردستی و عشق به دنيای آزاد انسانهای برابر و رها از قيد و بندهای ارتجاعی، انگيزه بزرگی است که مردان و زنان آزاده و مبارز را به چنين مبارزه‌ای فرا می‌خواند.

مطلب دوم مربوط به نتيجه‌گيری است که کسانی، از نقل آيه‌های قرآنی يا تفسيرات و توضيحات اين و يا آن فقيه اسلامی به آن می‌رسند. اينان به سادگی تصور می‌کنند که با افشای آن آيه‌ها و متون توانسته‌اند علت عملکردهای ارتجاعی رژيم جمهوری اسلامی را در جامعه ما بر ملا ساخته و ماهيت آن رژيم را نشان دهند. در نظر آنها جای شکی نيست که سردمداران کثيف جمهوری اسلامی بدان دليل آنهمه محدوديت و فشار به زنان تحميل می‌نمايند که صرفاً می‌خواهند قوانين الهی و متن قرآن را در ايران پياده کنند و علت اين امر هم زيادی مسلمـان بودن آنها و اعتقــاد سرسختانه‌شان به اسلام قلمــداد می‌شود. اينجاست که تبليغات درست آنان بر عليه قرآن و ديگر متون مذهبی به يک نتيجه غيرعلمی و انحرافی منجر می‌شود که اتفاقاً عليرغم خواست آنان نه فقط چهره واقعی رژيم جمهوری اسلامی را بر ملا نمی‌سازد، بلکه به‌واقع در خدمت لاپوشانی ماهيت آن رژيم قرار می‌گيرد. دليل پيش آمدن چنين وضعی اين است که آنها در پشت چنان ايده‌های ارتجاعی در مورد زن، نه در بدو پيدايش آنها و نه امروز که به‌عنوان ايدئولوژی اسلامی مورد استفاده رژيم جمهوری اسلامی قرار دارد طبقه يا طبقاتی را نمی‌بينند. گويی آن آيه‌ها به‌راستی از آسمان نازل شده‌اند، به‌جای آنکه در شرايط تاريخی معينی از دل طبقه استثمارگری در جهت تامين منافع مشخصی بيرون آمده باشند. به گونه‌ای به آن آيه‌ها برخورد می‌شود که نه نشانی از تاريخ و نه داغ طبقه‌ای بر پيشانی آنها ديده می‌شود و امروز نيز برخورد به صورتی است که گويا در پشت اسلام‌پناهی‌ها و اسلام‌خواهی‌های سردمداران جمهوری اسلامی طبقه و منافع طبقاتی معينی قرار ندارد، بلکه آنها صرفاً و بدون اينکه توجهی و کاری به امور دنيوی داشته باشند (آيا کسی هست که چنين دروغی را باور کند؟!) به آخرت و آن دنيا می‌انديشند و جز به‌جا آوردن خواست خدا و عمل به تدابير و سفارشات رسول خدا فکر و انديشه ديگری ندارند!!؟ صدالبته که اين تلقی از عملکردهای رژيم جمهوری اسلامی با واقعيت انطباق نداشته و نابجاست.

اين درست است که اسلام امروز ايدئولوژی رسمی حکومت را تشکيل می‌دهد و سردمداران مرتجع جمهوری اسلامی (چه آخوند و چه غير آخوندش، چه بيسواد و چه عنصر تحصيل‌کرده آن) در توضيح هر عملکرد ضد‌انقلابی و کثيف رژيم، آيه‌های قرآنی و تفسيرات و رساله‌های فقهای اسلام را به گواه می‌گيرند، وليـيکسی که به تاريخ آشناست و مسلح به ديد علمی از تاريخ است اين را می‌داند که هر دولتی ارگان تامين سيادت يک طبقه بر طبقات ديگر است و در اين راه يعنی برای تامين منافع طبقه مسلط همواره ايدئولوژی معينی را به خدمت می‌گيرد تا با آن بتواند اعمال و کردار خود را که تماماً به نفع يک طبقه و بر عليه طبقات ديگر است پيش برده و توجيه نمايد. بنابراين در رابطه با توسل جمهوری اسلامی به ايدئولوژی مذهبی اين سوال درست مطرح است که جمهوری اسلامی اين ايدئولوژی را در خدمت تامين منافع کدام طبقه قرار داده است؟ با طرح سوال به اين ترتيب و کوشش در يافتن پاسخ بدان اولين دروغ بزرگ سردمداران رژيم که گويا اسلام‌خواهی‌شان صرفاً بر اساس اعتقاداتشان می‌باشد، برملا می‌گردد. ثانياً با يافتن پاسخ درست به اين سوال که نشان خواهد داد بورژوازی وابسته به امپرياليسم پايگاه طبقاتی جمهوری اسلامی را تشکيل می‌دهـد، آشکار می‌گردد که جمهوری اسلامی در خدمت به منافع امپرياليستها و بورژوازی وابسته ايدئولوژی مذهبی را به خدمت گرفته است و سرکوب زنان با تکيه به آن ايدئولوژی نيز در خدمت حفظ نظام سرمايه‌داری وابسته ايران قرار دارد. در اين رابطه لازم است توجه خود را به بحران شديدی که سيستم سرمايه‌داری جهانی امروز با آن روبروست معطوف داريم. از جمله پيامدهای اين بحران گسترش شديد بيکاری است. سرمايه‌داری حاکم در ايران نيز به‌مثابه جزيی از سيستم سرمايه‌داری جهانی نه‌تنها از وقوع چنين بلای اجتماعی برکنار نيست بلکه به‌دليل سرشکن شدن بار بحرانهای کشورهای متروپل به روی آن، پيامدهای آن را با شدت بيشتری متحمل شده است. يکی از راههای مقابله با بيکاری که حتی در کشورهای رشديافته سرمايه‌داری نيز حکام وقت بدان متوسل می‌شوند، ممانعت از اشتغال زنان و بيکار سازی آنهاست. در ايران، رژيم جمهوری اسلامی بدون هيچ درنگی کوشيده و می‌کوشد ضايعه بيکاری وسيع نيروی کار را با اخراج زنان از کار و ايجاد تنگناهای مختلف بر سر راه اشتغال آنها و به‌طور کلـی با کوشش در وادار کردن آنها به نشستن در خانه جبران نمايد. ايدئولوژی که جمهوری اسلامی برای توضيح و توجيه اين عملکرد خود به‌کار می‌برد، همانا اسلام است. ايدئولوژی‌ای که با آن قيد‌و‌بندهای فئودالـی بر دست و پای زنان را سفت‌تر نموده و در جهت خفه کردن هرگونه صدای حق‌طلبانه و مساوات خواهی آنها، تلاش نموده است ارتجاعی‌ترين سنتهای به جای مانده از اعصار عقب‌مانده تاريخی را به‌مثابه سنتهای مذهبی به رسم و رسوم حاکم بر جامعه کنونی ما تبديل نمايد. اينها همه در خدمت حفظ نظام سرمايه‌داری در ايران قرار دارد. بدين‌ترتيب کاملاً روشن است که زنان تحت رژيم جمهوری اسلامی قربانی مطامع کاملاً عينی و زمينی (نه آسمانی) مشتی سرمايه‌دار داخلـی و خارجی گشته و جمهوری اسلامی در جهت پيشبرد اميال سودجويانه آنهاست که سرکوب زنان را در دستور کار خود قرار داده است. در حقيقت اسلام در دست جمهوری اسلامی يک سلاح ايدئولوژيکی است که با آن اعمال بينهايت ضدانقلابی خود در حق زنان را توجيه می‌نمايد. بر مبنای چنين واقعيتی است که در مبارزه بر عليه جمهوری اسلامی در جهت آزادی و رهايی زنان، اين نظام امپرياليستی حاکم بر جامعه است که بايد آماج اصلـی حملات زنان مبارز ايران قرار گيرد. در اين راه مسلماً نياز به يک مبارزه وسيع و همه جانبه است. مبارزه‌ای که بايد در حوزه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سياسی و فرهنگی جاری و پيگيری شود.

در خاتمه لازم است تاکيد شود که بر خلاف تبليغات دروغين مزدوران ريز و درشت جمهوری اسلامی، اسلام هرگز مدافع زن و مقام و شخصيت انسانی وی نبوده است و افاضاتی از اين قبيل که اسلام در ۱۴ قرن پيش، حقوق عظيمی برای زن مقرر داشته و شخصيت والايی برای او قائل بوده است نه با قرآن مطابقت دارد و نه اين اتهام دروغ‌(!) به آن ايدئولوژی اسلامی می‌چسبد که جمهوری اسلامی امروز آن را وسيله توجيه اعمال ننگين خود بر عليه زنان در جهت حفظ نظام امپرياليستی حاکم بر ايران قرار داده است.

 

ارديبهشت ۱۳۷۷

 



پاورقی:

(۱) رجوع کنيد به مارکس و انگلس _ مانيفست حزب کمونيست، صفحه ۶۵