توضیح پیام فدائی: این گزارش به وسیله چریک فدائی خلق رفیق شهید مهناز نجاری تهیه شده است.  رفیق مهناز نجاری یکی از کارگران پستانک سازی زیبا در تهران بود که در سال های انقلابی 57 - 56 در  سن هیجده سالگی تحت تاثیر جنبش مسلحانه، در چهارچوب آرمان های سازمان چریکهای فدائی خلق ایران به این جریان انقلابی پیوست و هم چون دیگر هواداران صادق این سازمان با ایده ها و برخوردهای انقلابیش در جهت اشاعه کمونیسم و شناساندن هر چه بیشتر عنصر فدائی به کارگران و زحمتکشان تلاش نمود. او در سال 1358 به دنبال اعلام موجودیت چریکهای فدائی خلق ایران به دلیل شناخت و آگاهی اش از تئوری انقلابی کارگران یعنی تئوری مبارزه مسلحانه و پای بندی اش به آن ، به این تشکیلات پیوست و در بخش کارگری چریکهای فدائی خلق به فعالیت پرداخت. رفیق مهناز در کارخانه پستانک سازی زیبا در چهارچوب خط انقلابی تشکل چریکهای فدائی خلق با تمام وجود کوشید تا ضمن ایجاد رابطه هر چه مستقیم تر با کارگران به ارتقاء آگاهی آن ها کمک نماید. سرانجام شب پرستان جمهوری اسلامی در 19 مهر ماه سال 60، قلب سرخ رفیق مهناز، این زن کارگر انقلابی و یکی از فعالین بخش کارگری چریکهای فدائی خلق را با شلیک گلوله از طپش باز داشتند تا شرایط را برای استثمار و چپاول کارگران ایران هر چه بیشتر مهیا سازند.  او در زمان شهادتش تنها 22 بهار را به چشم دیده بود.

 

یکی از کار های مبارزاتی با ارزش رفیق مهناز  تهیه گزارشات مستند از وضع کارخانه و روحیه و مسائل کارگران و قرار دادن آن در اختیار رفقای سازمان بود. این گزارشات در بخش کارگری سازمان دقیقا مورد بحث و بررسی قرار می گرفت. آن چه در زیر می آید حاصل برخی از گزارشات عینی این رفیق می باشد که برای اولین بار در جزوه ای تحت عنوان: "گزارشی از کارخانه پستانک سازی زیبا" در ضمیمه خبرنامه شماره 62 چریکهای فدائی خلق ایران - مازندران در تاریخ اول تیر ماه سال 60 منتشر شد. این گزارش جلوه کوچکی از شرایط عینی حاکم بر کار و حیات کارگران زحمتکش در زیر سلطه نظام سرمایه داری وابسته و رژیم حافظ آن یعنی جمهوری اسلامی را در شرایط مشخص آن دوره نشان می دهد. در سالگرد جان باختن رفیق مهناز نجاری یکی از زنان کمونیست فدایی ، یاد او را با ایمان به پیروزی محتوم کارگران و زحمتکشان گرامی می داریم!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گزارشی از کارخانه پستانک سازی زیبا

(چریک فدایی خلق، کارگر شهید، رفیق مهناز نجاری)

 

مشخصات کارخانه:   

کارخانه پستانک سازی زیبا در سال ١٣۴۴ در تهران خیابان امیر کبیر نرسیده به سه راه امین حضور تأسیس شد.

این کارخانه در مالکیت برادران نیکومنش (حاجی رضا ـ حسن ـ حسین) می باشد. پدر نیکومنش ها در خیابان جمهوری (شاه آباد سابق) صاحب کارخانه ای است که به تولید وسایل پلاستیکی نظیر سطل ـ خاک انداز ـ سبد ـ طشت و غیره مشغول است .

تولید کـــــارخانه پستانک سازی عمدتأ به مصرف بازارهای داخلی می رسد. توزیع کالاهای فوق الذکر در انحصار قاسمی (داماد حاجی رضا نیکومنش) می باشد که فرد مذکور یکی از دلالان عمده پلاسکو در بازار تهران است.

قبل از سال ١٣۴۴ کارخانه دیگری که متعلق به یک کارخانه دار کلیمی بود که پستانک تولید می کرد اما بعدأ به تولید محصولات دیگری پرداخت، بدین جهت یک سری از ماشین ها و ابزار آلات آن توسط نیکومنش خریداری شد.  در نتیجه در حال حاضر کارخانه زیبا تنها کارخانه تولید کننده پستانک در ایران می باشد. کلیه ماشین آلات این کارخانه از ژاپن وارد شده اند و هنوز هم قطعات اصلی مورد نیاز و دستگاه های مستعمل شده هم چنان از ژاپن وارد می شوند.

تعداد کارگران این کارخانه بین ۴۰ تا ۵۰ نفر در نوسان است و سن اغلب آن ها بین ١۵ تا ٢٢ سال می باشد، البته تعداد کمی هم کارگر مسن بین ۴۰ تا ۶۰ ساله مشغول بکارند. در گذشته کارگران این کارخانه حدود ١۰۰ نفر بودند که مصنوعاتی نظیر کاسه ـ خط کش ـ سطل و غیره را تولید می کردند ولی درحدود ۵ سال پیش کارخانه دیگری توسط حسن نیکومنش در جاده کرج تأسیس شد که وسایل یاد شده بالا در آن کارخانه تولید می شوند.

البته در جنب محصولات پلاستیکی ، قسمت هائی از پستانک که شامل (دسته خارجی و داخلی، پولک خارجی و ساچمه) می باشند و مواد اولیه آن کماکان از ژاپن وارد می شود، در آن جا تولید شده و برای مونتاژ به کارخانه زیبا فرستاده می شوند.

شرایط استخدام :

کارگران استخدامی ، ماه اول را با حقوق ١۴۰۰ تومان به عنوان کار آموز شروع به کار میکنند و از ماه دوم شرایط کار از طرف کارفرما به صورت کارمزدی تعیین و به کارگر تحمیل می شود.

طبق این شرایط همیشه می باید یک هفته از حقوق کارگران به عنوان گرو نزد کارفرما بماند که در هنگام ترک کار و کارخانه ، به کارگر مسترد شود، در صورتی که کارگر بیش از دو هفته در این کارخانه کار کرده و بعدأ استعفا دهد، آن یک هفته مزد کسر شده به او پرداخت خواهد شد. ولی اگر کارگر کمتر از دو هفته سرکار دوام بیاورد (بعدأ توضیح خواهیم داد که شرایط سخت کار اکثر کارگران را زودتر از موعد مقرر مجبور به فرار می کند) . آن یک هفته کسر شده به او پرداخت نشده و به جیب کارخانه دار مفت خور ریخته می شود.

علاوه بر کارگران دائم، کارگران فصلی نیز که عمدتا محصلینی که سنشان بین 12 تا 15 سال می باشد در این کارخانه مشغول به کار می شوند. حقوق آنان از بدو شروع به کار به صورت کار مزدی پرداخت می شود و حداکثر دستمزد در ازاء دو هفته کار 250 تومان است.

با گماردن کارگران خردسال به جای بزرگسالان اولأ سرمایه دار نصف حقوق آنان را به آن ها پرداخته و نیم دیگر را به جیب خود واریز می کند، اما میدانیم چنین سیاستی ، بیکاری بزرگسالان را در جامعه تشدید می کند، اما می دانیم که سرمایه دار به غیر از پول به چیز دیگری نمی اندیشد، برای آن ها فرقی نمی کند که کودکی خردســــال از بهترین سال های جوانی اش را در دیگ های طمع سرمایه دار از دست بدهد، یا کارگر بزرگسال از بیکاری در فقر و پریشانی بسر برد.

در سیستم سرمایه داری مسئله مهم برای سرمایه دار خرید نیروی کار به قیمت ارزان تر می باشد ، خواه این نیروی کار را از زنان بخرد، خواه از مردان . اما چون دراین جوامع زنان تحت ستم شدیدتری قرار دارند، لذا خرید نیروی کار آن ها برای سرمایه داران خونخوار ارزان تر انجام می شود.  در کارخانه نیکومنش ها !!  هم طبق همین قاعده زنان و دختران جوان را به کار می گیرند، حقوق این زنان کارگر از حقوق مردان کمتر است و در بین خود آن ها نیز حقوق دختران جوان از دستمزد زنان مسن پائین تر می باشد. علت استخدام کارگران فصلی هم پائین تر بودن دستمزدشان نسبت به دیگر کارگران است. درمورد کارگران باتجربه و دائمی سیستم مرسوم کار مزدی به کار گرفته می شود. اما به هر حال حداکثر حقوق حتی برای کارگری با ٧ سال سابقه از ٢۰۰۰ تومان تجاوز نمی کند.

ساعات کار:

قبلأ کارگران این کارخانه مجموعأ در هفته ۵۴ ساعت کار می کردند یا بعبارتی هر روز از ساعت ۸ صبح الی ۵ بعد از ظهر مشغول بکار بودند، اکنون با تعطیل کردن بعد از ظهر پنجشنبه کارگران برای جبران آن در روز ، یک ساعت به ۹ ساعت کار خود افزوده اند. نا گفته نماند سرمایه دار طماع ، از کارگران که در طول هفته بر اثر کار طاقت فرسا عمده توان خود را از دست داده اند باز هم خواسته است که بعد از ظهر پنجشنبه ها را اضافه کاری بکنند ولی کارگران متحدأ با پیشنهاد کارفرما سخت مخالفت کرده اند.

قسمت های تولیدی و شرایط کار:

کارخانه به طور کلی از سه قسمت تشکیل شده است که عبارتند از قسمت تولید ــ قسمت سری بندی - قسمت بسته بندی.

قسمت تولید: موادی که از ژاپن وارد می شوند شامل آمونیاک ــ اسید کلرئیدریک و چند نوع مواد شیمیائی دیگر است. این مواد که حکم مواد اصلی را دارند با مواد دیگر که نقش مواد فرعی را دارند به وسیله ماشین های مخصوص ساخت ژاپن که در اتاق کوچکی تعبیه شده اند، مخلوط شده و به قسمت تولیدی انتقال می یابند.

در قسمت تولیدی، ۶ دستگاه میز نصب شده که کارگران آن را ۶ مرد (۴۰ تا ۶۰ ساله) و باقی دختران جوان (١۵ تا ١۸ ساله) و زنان مسن (۵۵ تا ۶۰ ساله) تشکیل می دهند، در این قسمت مجموعأ درحدود ٢١ نفر کارگر کار می کنند. هر دستگاه میز در حدود  ١۴ تا ١۵ سری می زنند، انواع تولیدات آن (چیکو ــ قرمز ــ فندقی) و نوعی ظرف پلاستیکی مخصوص گل خانه ها و سرشیشه و غیره... هر سری از ۶ تخته که هر تخته نیز مثلأ نوع چیکو از ١۶۸ لوله شیشه ای و نوع قرمز درحدود ١٢۰ لوله شیشه ای تشکیل می شود. لوله های شیشه ای قرمز از ژاپن وارد می شوند ، ولی لوله های دیگر در ایران ساخته می شوند.

قبلأ نیز قالب هائی از ژاپن وارد کرده و به وسیله آن سر شیشه می زدند ولی اکنون انواع چیکو ها را از ژاپن وارد و روی قطعات دیگر پستانک مونتاژ می کنند.

در طرف دیگر قسمت تولیدی ظرف های مکعب مستطیل قرار دارند که (تو آبی) گفته می شوند. در داخل آن ها آب داغ می ریزند، تخته ها بعد از آن که بوسیله دستگاه ها آماده شدند، توسط کارگران لوله شده داخل (تو آبی) قرار داده می شوند، بعد از آن که کاملأ خیس خوردند، کارگران تخته های را از داخل تو آبی خارج و روی میزهائی که کنار تو آبی قرار دارند، می گذارند و شروع به در آوردن جنس ها از لوله ها می کنند. این کار (کار تو آبی) به وسیله دست انجام می شود. بعد از اتمام ساعت کار یکی از کارگران جنس ها را با آب اسید، آب و روغن شسته و بعد آن را داخل فر می گذارند، سپس به قسمت سری بندی فرستاده می شود تا بقیه کارها روی آن انجام پذیرند.

برای این که در آوردن پستانک ها از قالب راحت تر باشد کارگران مجبورند از آب استفاده کنند که منجر به خیس شدن لباس ها و پا ها می شود و این امر در دراز مدت موجب ترک خوردگی پا و روماتیسم می گردد. از آن جا که کار همیشه به صورت ایستاده است اکثر کارگران به ناراحتی هائی از قبیل واریس و کمردرد مبتلا هستند. فی المثل کارگری پس از ۸ سال کار در این قسمت دچار بیماری دیسک شد و اجبارأ کار را ترک نمود و بازنشسته گردید و با حقوق بخور و نمیر که دریافت می کند به زندگی فلاکت باری که سرمایه داری برایش تهیه دیده است، ادامه می دهد.

هم چنین به علت تماس مستقیم دست با مواد پلاستیکی که حاوی مواد اسیدی می باشند به مرور پوست کف دست ها صاف و ترک خورده می شوند. در نتیجه بعد از مدتی کار کردن با این مواد ، دست ها تاول زده، دچار خارش می شوند که با تداومش مبتلا به بیماری سودا می گردد.

این دسته از کارگران همواره با دوا و دکتر سر و کار دارند. تا کنون یکی دو مورد دیده شده که دست این کارگران مورد عمل جراحی واقع شده است.

البته کارگران موظفند در رابطه با ضایعات ناشی از کار از کارفرمائی که به فکر جان آن ها نیست و فقط به فکر انباشتن سرمایه است بخواهند که وسایل ایمنی مناسب و لازم را در اختیارشان بگذارند تا دست ها و پاهای کارگران کمتر در معرض خطر ناشی از مواد اسیدی قرار گیرند.

هوای سالن قسمت تولید به علت وجود بخار آب حاصله از تو آبی و وجود بخار مواد اسیدی بسیار دم کرده و استنشاق هوای آن باعث سوزش گلو و ایجاد سرفه می نمایند و بالاخره به امراض ریوی ختم می شود. هم چنین موجب سوزش و قرمز شدن چشم ها و کدر شدن قرینه می شود. به خصوص کارگرانی که مستقیمأ روی فر کار می کنند، دارای چشمانی تنگ و جسمی ضعیف و پوست صورتشان نیز کشیده و خشک است. این امر موجب می شود که براثر فرسودگی اعضای مختلف بدن کارگران ، علائم پیری زودس و از کار افتادگی بی موقع به سراغ آن ها بیآید. بقیه کارگران نیز بعلت تماس مستقیمی که با قالب های شیشه ای دارند و بر اثر سرعت کار، گاهی قالب ها شکسته و موجب جراحت و بریدگی دست های شان می شود. برای مداوای این جراحت ها تنها وسیله ای که کارفرما در دسترس کارگران گذارده است چسب زخم است در حالی که خود کارگران خوب می دانند که چسب فقط برای خراشیدگی سطحی پوست بکار برده می شود نه برای مداوی زخمی که توسط شیشه بریده شده است. درمورد این نوع زخم ها که بر اثر کار بی رویه تحمیلی بوجود می آید، کارفرما موظف است بلافاصله کارگر مزبور را به نزدیک ترین درمانگاه اعزام داشته و کلیه مخارج آن را پرداخت نماید.

اما گذشته از این که کارفرما کارگر مصدوم را مداوا نمی کند، بلکه در ازاء شکسته شدن وسایل که یک امر طبیعی است، بالاجبار پول ابزار شکسته شده را از حقوق کارگران کسر می نماید. البته به عنوان ذکر نمونه یکی از کارگران در حین کار کردن چندین قالب شیشه ای از دستش افتاده و می شکنند که منجر به بریدگی عمیق دستش می شود که روی بریدگی در حدود ٢۰ عدد چسب میزنند و هیچ گونه اقدامی برای التیام زخم او نمی شود و کارگر با همان وضع به کار خود ادامه می دهد. در مقابل این حادثه مدیر عامل (سیامک محمودی) این جیره خوار کارفرما در هنگام پرداخت حقوق با بی شرمی تمام 43۰ تومان از حقوق کارگری را که زخمی شده بود کسر می نماید. ناگفته نماند که کارگران در این قسمت با این شرایط نامناسب کار حداکثر در هر دو هفته ۸۵۰ تومان مزد دریافت می کنند. در این قسمت به علت شرایط سخت و نامناسب کار همه روزه حوادثی ازاین نوع رخ می دهند. ولی کارفرمای زالو صفت تا کنون از فراهم کردن وسایل ایمنی از قبیل ماسک ـ دستکش وسائل کمک های اولیه خودداری نموده است. کارگران به جای استفاده از دستکش جهت جلوگیری از بعضی سوانح از جوراب استفاده می کنند.

هنگامی که دستگاه های میز کار می کنند ، فضای سالن بسیار گرم می شود ، بطوری که در زمستان بدون پوشاک زمستانی می توان در این قسمت کار کرد، اما در تابستان با این که ۶ ــ ۵ کولر روشن است باز هم هوای سالن غیر قابل تحمل است. البته ترتیب قرارگرفتن کولر ها نیز مؤثر است، چون سالن گرم است، به علاوه سر و صدای حاصله از ماشین همراه با سر و صدای ماشین های دو کارگاه مجاور که متعلق به برادران حاجی رضا نیکومنش است موجب ناراحتی های فراوان عصبی برای کارگران می شود.

ساعات کار:

در این قسمت (تولید) شروع کار، گاهی اوقات زودتر از ۸ صبح بوده و کارخانه دیرتر از ۵ بعد از ظهر تعطیل می گردد و علت آن هم پایان رساندن کارهای محوله و از قبل تعیین شده می باشد، زیرا بایستی برحسب تعداد سرهائی که زده می شود ساعت پایان کار نیز مشخص گردد. به همین علت کار روزانه گاهی زودتر از ۵ و گاهی تا ساعت ۶ بعد از ظهر ادامه می یابد ، بدین جهت فشار کار ها بطور نامنظم است، کارگران صبحانه را هر وقت کارشان سبک تر شد صرف می نمایند، حتی بار ها دیده شده که کارگری بعد از انجام کار روزانه هنوز نهار نخورده است و یک ریز مشغول کار بوده، در نتیجه همین نامنظم خوردن غذا و تماس مستقیم با مواد اسیدی در حین کار، سبب کم اشتهائی و ناراحتی های گوارشی می گردد.

نحوه پرداخت دستمزد: 

کارگرانی که روی ماشین ها کار می کنند مزدشان برحسب تعداد سری هائی که می زنند، تعیین  می شود و بقیه کارگران برحسب تعداد تخته هائی که بر می دارند، حقوق شان معین می گردد. چون کار به صورت کارمزدی انجام می پذیرد. کارگرانی که بر روی دستگاه فر کار می کنند با سرعت بیشتری سری ها را می زنند، تا مزد بیشتری ببرند و فشار آن روی کارگرانی است که باید تخته ها را بر دارند. 

در نتیجه ، این کار موحب اعتراض کارگران تخته بردار می شود. کارگران سری زن برای آن که تولیدشان زیاد شود، جنس ها را به جای آن که هفت بار وارد مواد کنند، ۴ الی ۵ بار وارد می کنند و این امر موجب پارگی، سوراخ شدن و به همدیگر چسبیدن پستانک ها می شود و چون دیگر کارگران هم کارمزدی هستند، این کار موجب کندی تولید آن ها گشته و اعتراض آنان را بر می انگیزد.

کارفرمایان برای پیشبرد مقاصد پلید خویش که همانا استثمار بیشتر و جلوگیری از تشکل کارگران است از شیوه های مختلف استفاده می کنند. یکی از این شیوه های شناخته شده و معمول ، همانا شیوه کارمزدی است.  

به کارگیری این شیوه همیشه از تشکل کارگران جلوگیری می کند و این هم باب دل کارفرمایان است. یک کارگر با سه سال سابقه کار فقط می تواند ١٢ سری پستانک را در عرض روز از قالب خارج سازد. اگر کارگری بر اثر شدت کار نتواند تخته را در بیاورد و سرویس کار نیز به اتمام رسیده باشد ، (یعنی ۵ بعد از ظهر) مدیرعامل  (محمودی) اجازه خارج شدن کارگر را از کارخانه نمی دهد و او را وادار می کند تا کار را به اتمام برساند و سپس از کارخانه خارج گردد.

سرپرست قسمت تولیدی (سیامک محمودی) در تمام طول روز که کارگران مشغول کارند، از داخل اتاق شیشه ای کارگران را زیر نظر دارد.

سری بندی:

سری بندی و بسته بندی از قسمت های دیگر کارخانه است. در این قسمت ٢۰ تا ٢٣ نفر کار می کنند که اکثر آن ها دختر و زن هستند. در این بخش کار با دست انجام می گیرد (برخلاف قسمت تولید که همه اش با ماشین انجام می شود) وقتی که چسب ها آماده شدند ، از قسمت تولیدی به قسمت سری بندی آورده می شوند و کارگران شروع به وصل کردن قسمت های مختلف پستانک می کنند.  کارهای مشکل تر اکثرأ به دخترهای کم سابقه و تازه وارد محول می شود. یکی ازاین قبیل کارها نصب سوت، پولک و فندقی است. کارگران سوت ها را به وسیله حرارت نرم نموده تا راحت تر بتوانند سوت ها را به پستانک نصب نمایند، داغ بودن سوت از یک طرف و فشاری که هر بار باید آورده شود تا سوت به پستانک وصل گردد از طرف دیگر موجب سوختن و تاول زدن دست می گردد.  در نتیجه از روز سوم و چهارم دیگر نمی تواند با دست سوت را وصل نمود، بدین خاطر کارگران برای تسریع کار با دندان این کار را انجام می دهند، که به تدریج موجب از بین رفتن دندان ها و خرابی آن ها می گردد. البته نوع سوت هم به مرغوبیت موادی که در آن به کار رفته بستگی دارد. مرغوبیت سوت هم در نصب آن مؤثر است. بدین لحاظ کارگران تازه وارد بعد از دو یا سه هفته سوت زدن ، اعتراض شان بلند می شود و خواهان تعویض نوع کار می شوند، غافل از این که ویژگی حرکت سرمایه  پذیرای اعتراض آنان نیست. این جاست که سرپرست کارخانه (محمود آقا) می گوید، این کار کارخانه است و باید انجام دهید، شرایط مذکور ، خود یکی از دلائل ترک کار کارگران جدید است. چون عمدتأ کارگران قدیمی انواع دیگر پستانک (چیکو ــ قرمز) را می زنند. در این سالن حتی برای کارگران سری بند جای کافی وجود ندارد. گوشه ای از آن را نیز به انبار بسته بندی اختصاص داده اند. 

قسمت بسته بندی:

 در این قسمت سه نفر کارگر مشغول بکارند که پستانک ها را بسته بندی و در کارتن ها می ریزند.

سپس کارتن ها را در همین سالن انبار می کنند تا بعدأ برای فروش به بازار فرستاده شوند.

کارگران این قسمت به تعداد کارتن هائی که قراصه می کنند، حقوق دریافت می نمایند (که خود یکی از اشکال  گوناگون کارمزدی است). هر کارتن در حدود 3۵ قراص است، هر قراص هم مرکب از ١٢ جین که در مجموع حاوی در حدود ١١٢ پستانک می باشد. در این قسمت هم کار از ساعت ۸ صبح شروع و تا  5 بعد از ظهر ادامه دارد ولی از آن جا که سیستم کارمزدی بر حسب وزن در این قسمت حاکم است، کارگران برای این که بتوانند مزد بیشتری دریافت کنند، صبح ها از ساعت ٧ به کار مشغول می شوند و نیم ساعتی هم از وقت نهار خود را صرفه جوئی می کنند، همان طورکه گفته شد، مزد برحسب کیلوگرم تعیین می شود ، به این ترتیب که مقدار کار تولید شده کارگر به وسیله ترازو هائی که در سالن قرار دارند زیر نظر سرپرست (محمود آقا) وزن شده در دفترچه هائی یادداشت می گردد و بر مبنای آن حقوق تعیین می گردد.

 

*  *  *  *  *

 

مقدار تولید روزانه که هر کارگر موظف به انجام آن بوده و توسط کارفرما تعیین شده به قرار زیر است :

سوت پولک ٣٢ کیلوگرم  ـــ چیکو ۴٢ کیلوگرم ــــ فندقی ٣٢ کیلوگرم.

بر مبنای این مقدار تولید است که مزد هر کارگر ۶٣۵ ریال خواهد شد. ولی اکثریت به اتفاق کارگران قادر به تولید مقدار تعیین شده از طرف کارفرما نیستند. در نتیجه حقوق کمتری از ۶٣۵ ریال دریافت می کنند. آن دسته از کارگرانی که مقدار بیشتری تولید می کنند بیش از ۶٣۵ ریال دریافت و آن هائی که کمتر از مقدار تعیین شده تولید نمایند، از ۶٣۵ ریال کمتر می گیرند، مثلأ اگر کارگری ۴۵ کیلو چیکو تولید کند به اندازه ٣ کیلو اضافه کاری یا بر عکس اگر ٣۹ کیلو تولید کند، ٣ کیلو کسر کار منظور می دارند.

زمانی که حقوق ها را تا ۶٣۵ ریال تعیین کردند، کارفرما مقدار تولید تعیین شده را افزایش داد (1)

مثلأ قبل ازاین قانون مقدار تعیین شده برای سوت ٢۵ کیلو بود که بعد از افزایش حقوق ها به ٣٢ کیلو افزایش پیدا کرد.

 

شدت کار در قسمت سری بندی ــ بسته بندی در قسمت تولیدی نیز تأثیر گذاشته و آن قسمت را هم وادار به ازدیاد تولید می نماید ولی بر اثر شدت کار در قسمت تولیدی کارگر مجبور می شود، به جای این که جنس ها را ٧ بار داخل مواد ببرد، بطور اجبار به ۴ یا ۵ بار اکتفا بکند، در نتیجه این عمل جنس ها سبکتر در می آیند و این کار هم به ضرر کارگران سربند که برحسب کیلو مزد دریافت می دارند تمام می شود. تازه از طرف دیگر از آن جائی که این کارخانه تنها کارخانه پستانک سازی در ایران می باشد، در نتیجه نازک در آمدن جنس ها زودتر از موقع معمول مستعمل شده و احتیاج به خرید دوباره را به وجود می آورد و این خود موجب رواجی بازار محصولات کارخانه می گردد. که آن هم از طرفی انباشت هر چه بیشتر سرمایه و از طرف دیگر موجب استثمار هر چه بیشتر کارگران را فراهم می آورد. در این قسمت تنها یک کارگر است که در طول دو هفته ١۰۰۰ تومان حقوق دریافت می کند، بقیه کارگران نیز در عرض دو هفته ۵۰۰ تومان دریافت می کنند. تازه پول بیمه هم از این حقوق کسر می شود.

 

در زیر قسمت سری بندی ـ بسته بندی، کارگــــاه دیگری است. در آن کارگاه کاسه های داروخانه، کاسه های کوچک ماست خوری، قطعات مختلف پلاستیکی از قبیل در های شامپو، عطر، قطره چکان ساخته میشود. تولید اصلی آن کارگاه همان کاسه داروخانه است که در عرض ٢ تا ٣ روز به مقدار چندین کیسه به بازار فروش منتقل می شود، مالک این کارگاه محسن نیکومنش است.

 

در مجاورت این کارگاه، کارگاه دیگری وجود دارد که در آن چوب های بستنی ، قاشق بستنی و قطعات پستانک از قبیل (سوت ـ پولک ـ دسته فندقی ـ پولک چیکو) ساخته می شوند ، مالک این کارگاه حسین نیکومنش است.  دو کارگاه فوق الذکر ۸ الی ١۰ کارگر دارند، ناگفته نماند که شرایط کار این کارگاه ها هم مثل کارخانه زیبا می باشد.

 

لباس کار:

در این کارخانه سالی یک دست لباس کار به کارگران داده می شود. درحالی که شرایط سخت کار نشان می دهد که به بیش از ٢ دست لباس کار احتیاج است. برای این که لباس کار براثر تماس با مواد اسیدی و غیره همیشه در معرض کثیف شدن است و با شستن هم پاک نمی شود.  ولی آقای مدیرعامل که همیشه در جهت منافع صاحبش حرکت می کند، برای این که به خواست به حق کارگران جواب مثبت ندهد، طبق یکی از مواد بخشنامه ای که خود صادر نموده است می گوید که تنها با رضایت سرپرست از کارگر، در سال یک دست لباس کار داده می شود، تازه روسری و دمپائی که جزء لباس کار می باشد و آن را نیز کارخانه باید بدهد، حتی در عرض چند سال یک بار هم نه روسری داده و نه دمپائی.

 

به کارگران جدید لباس هائی کهنه که دست کمی از لباس های زباله را ندارد، اهداء می شود. شرایط خاص کار در این کارخانه ایجاب می کند که هزینه شستشوی لباس کار را کارفرما باید بپردازد، ولی گذشته از این که این هزینه را نمی پردازد، کار شستشو را نیز به کارگران تحمیل می کند.

 

مـــــــــــزایا:

در این کارخانه از مرداد ماه ۵۹ حق مسکن به دستمزد کارگران اضافه شد. البته حق مسکن به همه کارگران تعلق نمی گیرد، بلکه تنها کارگران با سابقه قدیمی هستند که بعد از دو سال کار مداوم از حق مسکن استفاده می کنند. البته فقط ٢۰۰ تومان ، ولی در مهرماه ۵۹ به ٢۸۰ تومان افزایش یافته است که ۸۰ تومان آن به عنوان سهیمه خواربار محسوب می شود، در صورتی که طبق قانون کمک هزینه مسکن:

برای کارگران مجرد ٢۰۰۰ ریال ، برای کارگران متاهل بدون فرزند ٣۰۰۰ ریال ، برای کارگران متاهل که دارای فرزند می باشند ۴۰۰۰ ریال تعلق می گیرد، به اضافه حق خوار و بار و حق اولاد.  حق خواربار ١۰۰۰ ریال به کارگران متاهل و ۵۰۰ ریال به کارگران مجرد تعلق می گیرد.  حق اولاد فقط به کارگران مرد پرداخت می گردد.

در صورتی که طبق قانون کار به هر کارگر چه زن و چه مرد بعد از ٧٢۰ روز کار (٢ سال) حق اولاد به ٢ فرزند اول تعلق می گیرد.

حق اولاد برای ٢ فرزند و برای هر کدام از فرزندان ٢ برابر حداقل دستمزد در روز برای یک ماه باید پرداخت شود. چون حداقل حقوق یک کارگر ساده ۶٢۵ ریال می باشد، لذا حق اولاد بر مبنای سه برابر ۶٢۵ ریال در ماه برای هر اولاد که جمعأ ١۹۵۰ ریال می باشد، باید پرداخت شود.

 

و اما حق بیمه:

حق بیمه مبلغ ١۵۰ تومان از همان روز اول استخدام از حقوق کارگر کسر می گردد، ولی دفتر بیمه را ٢ یا ۵ ماه بعد به کارگران می دهند.  حتی دیده شده است کارگر پس از یک سال کار و کسر بیمه از حقوق مــــــاهانه ، هنوز دفترچه بیمـــه ندارد.  در بعضی از قسمت های کارخانه مثل سری بندی که حداکثر حقوق کارگران ١٢۰۰ تومان می باشد ، کارفرما از این مقدار ناچیز هم نگذشته به عنوان حق بیمه ١۵۰ تومان از آن را کسر می کند. در تاریخ هفتم شهریورماه ۵۹ ، دو نفر جهت بازدید از طرف اداره بیمه با آقای محمودی به کارخانه آمدند و قسمت های مختلف را سرکشی کردند، هر سئوالی که این دو نفر به ظاهر بازرس بیمه از کارگران می کردند، آقای محمودی مدیرعامل به جای کارگران پاسخ می داد. از کارگری پرسیدند که در ماه چقدرحقوق می گیری؟ آقای محمودی به جای کارگر در جواب گفت بلی آقا همان مقدار می گیرد که به شما گفتم و بازرسین بیمه هم نظر به این که قبلأ در دفتر کارخانه تمامی ساخت و پاخت ها را کرده بودند، حرف مدیرعامل را به جای حرف کارگر می نوشتند، در نتیجه بعد از رفتن آن دو نفر و مدیرعامل ، کــــــارگران به شوخی می گفتند، این    "مقداری" که مدیرعامل گفت حتمأ منظورش ٢۰۰۰ تومان در ماه است ولی در عمل کارگران می دانند که نصف این مقدار را به زور دریافت می دارند. کارگری که سه سال سابقه کار دارد می گفت این ها همه ساله از زمان شاه خائن به این جا می آیند و هر بار هم از وضعیت حقوقی و غیره می پرسند و کاملأ هم می دانند که وضع مــــا چگونه است ولی طبق معمول همیشه هوای کـــــارفرما را نگه داشته اند.

 

هم چنین درتاریخ ١۸ ̷ ۸ ̷ ۵۹ از طرف اداره بیمه ، بازرس به کارخانه آمد، قبل از آن که سیامک محمودی و کارمند بیمه برای بازرسی کارگاه وارد قسمت تولیدی بشوند، قیفی (کارمند) ۵ نفر از کارگران را به زیرزمین برد و آن ها را پنهان کرد، بعد از آن که بازرسی تمام شد و کارمند بیمه رفت قیفی به کارگرانی که در زیرزمین بودند گفت که به سر کار خود برگردید، یکی از کارگران جریان را این طور تعریف می کند:

ظهر دوشنبه بود که من در حال برداشتن تخته از تو آبی بودم که متوجه شدم قیفی به من و چند نفر کارگر دیگر اشاره کرد که به دنبالش برویم، ما هم زود به دنبالش رفتیم، ما ها را از محلی که هیچ وقت از آن عبور نمی کردیم به زیرزمین برد و می خواست که از آن جا به بالا ببرد که ناگهان با حالت دست پاچگی و نگرانی برگشت و گفت برگردید، این کار آن قدر سریع انجام گرفت که جاج و واج مانده بودیم.  بعد از چند دقیقه قیفی برگشت و گفت حالا می توانید به سر کارتان برگردید و خودش سریع جیم شد.  وقتی ما با حالت سئوال وارد محل کارمان شدیم، کارگران قدیمی همه زدند زیر خنده و گفتند شما ها را کجا برده بودند و ما متقابلأ سئوال کردیم، چرا ما را به زیرزمین برده بودند؟ یکی ازکارگران گفت: ازطرف بیمه برای بازرسی آمده بودند و اسم ما را نوشتند که بیمه بشویم و به خاطر همین بود که شما را در زیرزمین قایم کردند. وقتی ما از جریان مطلع شدیم خیلی عصبانی و ناراحت بودیم، در نتیجه وقتی که غروب محمود آقا آمد تا جنس ها را بازرسی کند، یکی ازکارگران گفت محمود آقا یک سئوال داشتم، چرا امروز ما را بردید زیرزمین قایم کردید؟ مثل این که از طرف بیمه آمده بودند، ها؟ یکی دیگر از کارگران گفت چرا ما را مثل گوسفند از این ور به آن ور بردید؟  محمود آقا گفت نه اشتباه شده ، ما گفتیم اشتباه شده یعنی چه؟  همین امروز این کار را کردند. گفت شما ها بعد ازسه ماه کارکردن بیمه می شوید، در همین موقع کارگر دیگری که نسبت به ما جدیدتر بود گفت من را که تازه ٢ هفته است که کار می کنم، چرا قایم کردید؟  جوابی نداشت که بدهد، فقط می گفت که کارخانه از کسی نمی ترسد، یکی از کارگران گفت که چرا جواب سئوال ما را نمی دهید؟  محمود آقا گفت جواب من همان بود که گفتم. کارگر گفت من هنوز جواب سئوال خودم را نگرفتم. جریان در همین جا خاتمه پیدا می کند. البته کارگران هر ساله از یکی دو ماه قبل از عید، مسئله عیدی و سود ویژه را مطرح می کنند تا بتوانند شب عید چندر غازی دریافت دارند. از این رو کارفرما ها همیشه برای پرداخت حق مسلم کارگران بهانه های نادرست زیادی را دم دست دارند، مخصوصأ زمان پرداخت سود ویژه و عیدی و غیره از این بهانه ها علیه کارگران استفاده می کنند.

 

صاحب این کارخانه هم با دفتر و دستکی که برای کارخانه تهیه دیده کوشش می کند سودهای هنگفتی را که در عرض سال از دست رنج کارگران به جیب خود واریز می کند، کمتر از رقم واقعی در آن دفتر درج نماید، تا بدین وسیله باز هم مقداری از سود ویژه بسیار ناچیز کارگران را به جیب بزند.     

 

برای نمونه عید ۵۹ به کلیه کارگران ٢۰۰ تومان عیدی و ۸۰۰ تومان سود ویژه دادند که این نیز با منت گذاری به سر کارگران که بله امسال ما ضرر کردیم ولی با هزار جان کندن توانستیم این مبلغ را برایتان تهیه کنیم، همراه است.

 

کارگران زن که حامله هستند تا یک ماه قبل از زایمان به سر کار می آیند، چون یک ماه مانده به زایمان دیگر قادر به ادامه کار نیستند، درحالی که زنان حامله قبل از زایمان و بعد از آن می بایستی از مرخصی با حقوق استفاده کنند، نه تنها در این کارخانه از این نوع حقوق و مرخصی خبری نیست بلکه پس از پایان دوره زایمان هم کارگران مزبور حق برگشت به کار قبلی خود را ندارند. کارگران تنها در یک حالت می توانند به کار قبلی خود برگردند که شرایط یک کارگر تازه استخدام شده را بپذیرند. در این صورت هم با دستمزد کمتر از قبل شروع به کار کرده و هم این که سابقه کار او به نفع کارفرما از بین می رود.

 

طبق قانون کار هر کارگر می تواند در طول سال از ١٢ روز (هر ماه یک روز) مرخصی با حقوق استفاده کند، ولی کارگران این کارخانه فقط در تابستان از مرخصی اجباری استفاده می کنند، زیرا کارخانه در تابستان در تاریخ معین به تعداد روزهای مرخصی تعطیل است، در نتیجه در این کارخانه در طول سال مرخصی با حقوق وجود ندارد. اگر کارگری یک روز مرخصی درخواست نماید باید قبلأ اطلاع بدهد، اگر اطلاع داد و موافقت شد به مرخصی بدون حقوق می رود و اگر اطلاع نداد و به سر کار حاضر نشد، بابت هر روز غیبت ، ٢ روز جریمه از حقوقش کسر می گردد. 

 

*  *  *  *  *

 

بهداشت و امکانات رفاهی:

کارخانه از لحاظ شرایط بهداشت و امکانات رفاهی در بدترین وضع ممکن قرار دارد. در این کارخانه با وجود ۵۰ نفر کارگر تنها ٣ توالت وجود دارد که یکی از آن ها مخصوص آقایان !! مدیرعامل و صاحب کارخانه و سرپرست می باشد و دو تای دیگر ، یکی زنانه و دیگری مردانه است.

یکی از توالت ها مدتی است که خراب شده، در نتیجه همه کارگران از یک توالت استفاده می کنند، گاهی اوقات مثلأ توالت لامپ ندارد که بر اثر اعتراض مکرر کارگران لامپی به آن نصب می شود.

دستشوئی که در عین حال ظرفشوئی نیز می باشد، همیشه آب در آن جمع می شود. اتــــاق ناهارخوری (همان رختکن) هم نیز کثیف و حالت زننده ای دارد. مجموعه این شرایط غیر بهداشتی را کارفرما به کارگران تحمیل می کند، چون نمی خواهد از سود هنگفتی که به جیب می زند، دیناری بابت نظافت کارخانه بپردازد، در نتیجه مسئولیت تمیز کردن دستشوئی ها و توالت ها را هم به عهده کارگران گذاشته است که به صورت نوبتی این کار را انجام می دهند. حتی در این مورد از کارگران نوجوان ١۴ یا ١۵ ساله استفاده می کند.

 

قسمت تولید هر روز توسط یکی از کارگران با آب و جارو تمیز می شود. در آخر هر هفته نیز سالن با آب و پودر نظافت توسط همه کارگران باید شسته شود. سرمایه دار زالو صفت برای انجام امور نظافت و کارهائی از این قبیل کسی را استخدام نمی کند. بلکه پولی را که بابت امور نظافت باید پرداخت نماید، به جیب خود سراریز می نماید. در نتیجه کارگرانی که در طول روز جان کنده اند، آخر وقت هم باید کارهای متفرقه کارخانه را نیز بدون مزد (بیگاری) انجام دهند.

 

سرویس برای ایاب و ذهاب کارگران وجود ندارد و از این بابت هم کارفرما پولی به کارگران پرداخت نمی کند. یکی از شگردهائی که کارفرما برای طفره رفتن از پرداخت هزینه ایاب و ذهاب از آن استفاده می کند، به شرح زیر است:

کارفرما موقع استخدام از کارگر سئوال می کند، "آیا منزلتان نزدیک کارخانه است؟"  اگر جواب منفی بود می گوید "ما نمی توانیم شما را استخدام کنیم چون اکثرکارگران ما منازل شان نزدیک کارخانه است بدین جهت ما برای کارگران سرویس نمی گذاریم." کارفرما با این حیله عملأ زمینه اعتراض بعدی را از کارگران می گیرد. زیرا بعد ها خواهد گفت که من از روز اول به شما گفتم که ما سرویس نداریم و شرایط کارخانه را برایتان تشریح نمودم. در نتیجه کارگری که پس از ماه ها سرگردانی، دوندگی و بیکاری شرایط پیشنهادی آقای کارفرما را می پذیرد ، از خیر سرویس هم می گذرد تا مشغول کار شود. کارگرانی که منزل شان دوراست ١ الی ۵  ̷١ ساعت در راه هستند. چند سال قبل یکی ازکارگران سری بندی از مدیرعامل خواست که برای آن ها سرویس بگذارد، مدیرعامل درجواب گفت: "شما ها کی هستید که ما برایتان سرویس بگذاریم؟"

 

صبحانه:

درکارخانه صبحانه در حین کار باید خورده شود، چون وقت به خصوصی برای این کار ندارند. هر روز صبح به هر کارگر یا یک شیشه شیر یا یک عدد کیک می دهند، از آن جا که خوردن کیک بدون نوشیدنی از گلو پائین نمی رود و شیرخالی نیز موجب رفع گرسنگی نمی شود، لاعلاج کارگران شیر و کیک را بین خود تقسیم نموده و می خورند.

 

ناهار:

کارفرما ها عمومأ مایل نیستند که کارگران در مدت روز که به کار مشغولند برای تهیه ناهار و غیره پراکنده شوند و در عین حال خصوصا مایل هم نیستند برای پراکنده نشدن کوچک ترین امتیازی به کارگران بدهند و چون صاحب این کارخانه هم مایل نیست امتیازی به کارگران بدهد در این کارخانه هم به کارگران ناهار نمی دهند، هر کسی ناهارش را از منزل می آورد.

دیده شده که کارگری به دلایلی نتوانسته برای خود غذا بیاورد ، مجبور است برای تهیه غذا به بیرون از کارخانه رفته و چیزی بخورد که معمولأ برایش خیلی گران تمام می شود.

 

تابستان:

هوای کارخانه در تابستان بسیار گرم و بد است به طوری که کارگران در وضع بسیار بدی بسر می برند. در همین رابطه روز چهارشنبه ۸  ̷ ۵  ̷ ۵۹ حاجی نیکومنش به کارخانه آمده و به قسمت سری بندی سرکشی کرد. کارگران به محض دیدن او از وضع بد هوای سالن به او اعتراض کردند.  او دستور داد میز ها را طوری قرار دهند که به همه باد کولر بخورد ولی عملأ عده ای از گرما عرق می ریختند و ضمنأ حاجی دستور داد برای خنک شدن سالن در و پنجره ها را ببندند و لامپ ها را خاموش کنند، چون چراغ ها خود باعث گرما می شوند. پس از رفتن حاجی کارگران شروع به اعتراض کردند که براثر سر و صدای آن ها مدیرعامل به سالن آمده و گفت ایجاد این همه سر و صدا برای چیست؟  کارگران خواستار باز شدن در و پنجره ها شدند و می گفتند که در هوای دم کرده با زبان روزه نمی توانیم کار کنیم.  آقای مدیرعامل گفت می خواستید روزه نگیرید. کارگری جواب داد شما ها دراطاق تان در جای خنک نشسته اید و درد ما را نمی فهمید. در نتیجه این جواب آقای مدیرعامل با حالت عصبانی گفت "خیلی پر رو شدند" و از سالن خارج شد. در قسمت سری بندی و بسته بندی به جای کولر ، هوا کشی نصب کردند که بر اثر سر  وصدای زیاد معمولأ خاموشش می کنند.

 

زمستان:

در قسمت سری بندی و بسته بندی ، وضع در زمستان بهتر از تابستان نیست، زیرا در هوای سرد زمستان تنها یک بخاری وجود دارد که سالن را گرم نمی نماید، کارگران این قسمت برای گرم شدن مجبورند به قسمت تولیدی رفته و قدری خود را گرم کنند تا بتوانند به کار بپردازند. اغلب اوقات بخاری به بهانه نداشتن نفت خاموش است و یا آن را با گازوئیل روشن می کنندکه دود خفه کننده آن سبب ناراحتی کارگران می شود. البته همه ساله مدیرعامل وعده و وعید خرید بخاری نو را می دهد ولی زمستان که می گذرد دیگر از بخاری خبری نیست.

 

روابط:

روز ٢٢ ̷ ۵ ̷ ۵۹ یکی از کارگران دختر که مبتلا به واریس می باشد و در قسمت سری بندی کار می کند را سرپرست برای خوش رقصی در مقابل کارفرما و رفع کمبود کارگر ماهر در قسمت تولید، به زور به آن قسمت می فرستد. در این قسمت کارگران حتمأ باید سر پا کار کنند و چون سر پا کار کردن بیماری این کارگر را تشدید می کرد، بدین جهت کارگر مزبور پس از اتمام کار به دکتر مراجعه می نماید، دکتر برای او تجویز می کند که نشسته کار کند، در نتیجه او را مجددأ به قسمت سری بندی می فرستند و تا روز ٣۰  ̷٧ ̷ ۵۹ در قسمت سری بندی کار می کند.  در این روز دوباره به او دستور می دهند که تو حتمأ باید در قسمت تولیدی کار کنی ولی در حین کار می توانی از صندلی استفاده کنی.  اما چون از طرفی کار در این قسمت به صورت نشسته امکان پذیر نیست و از طرف دیگر با توجه به مریضی اش کارفرما حاضر به هیچ گونه گذشتی نبود، این کارگر اجبارأ از کارش چشم پوشی کرد و کارخانه را ترک نمود.

 

درتاریخ ٢۴ ̷ ۶  ̷۵۹ سرپرست کارخانه به علت این که کارگران زیاد حرف زده اند !!  از تمام کارگران سری بندی ۵ کیلو کار کم می کند، این عمل با مخالفت کارگران مواجه می شود، یکی از کارگران معترض گفت "ما کی زیاد و بلند حرف زدیم. من که صدام خیلی پائین است چطوری از دفتر صدای منو شنیدید، شما از جای دیگر ناراحتی دارید و حالا آمدید ناراحتی را سر ما خالی می کنید!" سرپرست گفت "اولأ من هیچ ناراحتی ندارم ، دومأ شما ها کی هستید که برایتان دق دلمو خالی کنم ، من تا به حال به شما ها هیچ چی نگفتم" کارگر در جواب گفت "شما که توی دفتر  می نشیند، حرف می زنید ، چیزی نیست ولی ما حرف زدیم گناه است؟" سرپرست برای اینکه کارگران را بترساند گفت "منظورت این است که چرا حاجی آقا حرف می زند، بروید به خودش بگوئید که چرا حرف می زند. من تا به حال ملاحظه تان را کردم از فردا هر کسی که حرف می زند می آیم سر میز می زنم توی دهانش". کارگر در جواب گفت "بلی همین یک کارتان مانده که بکنید  هرکاری دلتان می خواهد انجام دهید".    

این برخورد وقتی به گوش کارگران دیگر رسید همه عصبانی شدند که "به چه حقی آقای سرپرست می خواهد به دهان ما بزند" (همراه با فحش و ناسزا) .

هم چنین درتاریخ 16 ̷ ۸ ̷ ۵۹ سیامک محمودی مدیرعامل و سرپرست قسمت تولیدی به سالن آمد و باز کارگران را به خاطر صحبت کردن تهدید کرد و گفت جایتان گرم شده که زیاد صحبت می کنید، کاری نکنید که دوباره به پائین ببرمتان که از سرما بلرزید.

 

یکی ازکارگران زن بعلت این که نمی تواند دختر خرد سالش را در منزل تنها بگذارد او را هر روز با خود به کارخانه می آورد. مدیر عامل اعتراض می کند که بچه ات زیاد حرف می زند و اگر می توانید دیگر نیاورش ، اگر هم آوردید ، باید پهلوی خودتان بنشانید و با بچه هم با عصبانیت برخورد می کند که هم مادر و هم کارگران دیگر از این رفتار مدیرعامل به شدت ناراحت می شوند.  آقای مدیرعامل به جای این که امکاناتی فراهم آورد تا فرزندان کارگران شاغل در حین کار در آن جا نگهداری شوند، گذشته از این که این کار را نمی کند، بلکه برخورد این چنینی نیز می نماید.

 

درتاریخ 25/6/59 روز سه شنبه مدیرعامل دو نفر از کارگران را که یکی در قسمت تولیدی و دیگری در قسمت بسته بندی کار می کنند، اخراج می نماید (دو خواهر). جریان واقعه از این قرار است: 

مدیرعامل کارگر سری بندی را صدا می زند و از او می پرسد که "چرا خواهرت سرکار  نیآمد؟" کارگر سری بند در جواب می گوید "چون دست های خواهرم ورم کرده بود و از شدت درد نمی توانست طاقت بیاورد ، بدین جهت دیشب ساعت ١۰ بردیم بیمارستان و دکتر برایش یک هفته استراحت نوشت، به همین علت است که نتوانسته به سر کار بیاید.  مدیرعامل به شدت عصبانی  می شود و می گوید "چرا قبلأ اطلاع نداده، از این پس حق ندارد به سرکار بیاید." کارگر سری بندی می گوید: "دست های خواهرم بر اثر کار در این کارخانه ورم کرده، شما اصلأ رحم سرتان نمی شود."

چون پاسخ او به مدیرعامل با عصبانیت و پرخاش جویانه بوده ، مدیرعامل به تلافی این گستاخی می گوید: "تو هم حق نداری به این کارخانه بیائی." و در نتیجه کارگر مزبور مجبور به ترک کارخانه می شود.

 

آری سرمایه داران کارگران را تا آن جائی لازم دارند که بتوانند ارزش اضافی تولید نمایند. اخراج این دو خواهر تأثیر بدی به روحیه کارگران گذاشت ، مثلأ کارگری که ٧ سال سابقه کار دارد می گوید: "در این جا این طوری است هر وقت که بخواهند بیرون می کنند، هیچ گونه تأمین شغلی نداریم."

 

سه شنبه ١/٧/۵۹ روز اول مهر ۵۹ یکی از کارگران برای اطلاع از وقایع جنگ ایران و عراق ، رادیوئی با خود می آورد. در حالی که رادیو روشن بود، سرپرست وارد شده و شدیدأ اعتراض می کند که رادیو را باید خاموش کنید. بعد از رفتنش کارگری دوباره رادیو را روشن می کند، سرپرست بار دیگر به قسمت آمده ، گفت مگر نگفتم که رادیو نباید در محیط کار روشن بماند.

یکی ازکارگران از سرپرست پرسید ، چه اشکالی دارد که رادیو روشن باشد، مزاحم کارمان که نمی شود، تازه ما ازطریق رادیو هم از اوضاع جنگ و هم ازخطراتی که تهدیدمان می کند، مطلع می شویم . سرپرست گفت: "چه جنگی، گیرم که جنگ باشد از شما چه کاری برمی آید."  کارگر گفت می دانید دیروز که آژیر خطر زدند، کارخانه هیچ گونه اقدامی برای حفظ جان ما کارگران به عمل نیاورد. اکنون هم ما خودمان اقدام کردیم و رادیوئی آوردیم تا لااقل در مواقع خطر بتوانیم جانمان را نجات بدهیم." سرپرست گفت این ها همه دروغ است "آژیر قرمز ـ زرد ـ آبی" یعنی چه؟ به هر صورت با پافشاری کارگران قرار شد در طول روز حداقل یک بار ، آن هم ساعت ٢ به خاطر اخبار رادیو روشن باشد. کارفرما علاوه بر این که ابتدائی ترین حقوق انسانی را از کارگران سلب می کند هیچ ، بلکه از در اختیار گذاردن وسائل کار نیز دریغ می نماید، مثلأ وقتی روغنی که برای وصل نمودن قسمت های مختلف پستانک مورد نیاز است، تمام می شود باید ده ها بار تقاضا شود تا سرانجام در اختیار کارگران گذاشته شود و وقتی هم که روغن می آوردند، داخلش آب می ریزند. این گرفتاری درمورد چسب نیز وجود دارد. هرگاه چسب تمام شود ، چند روزی باید به آقایان گوشزد نمایند تا تهیه اش کنند. یکی از کارگران در این رابطه به سرپست گفت: "نکنه ما ها باید چسب را از خانه بیاوریم یا پولش را ازجیب مان بدهیم ؟"  

 

حاجی نیکومنش برای فریب کارگران و مسلمان جلوه دادن خود دست به حیله های کثیفی میزند از جمله دادن نذری و قربانی کردن گوسفند می باشد، هرگاه ماشین جدیدی برای کارخانه اش می خرد، گوسفند قربانی می کند، یا سوفاژ در داخل بعضی از اتاق ها نصب می کند، گوسفند قربانی کرده و در بین کارگران تقسیم می کند یا به اصطلاح صدقه می دهد یا برای بهبودی و سلامت خمینی ناهار نذری می دهد. در این گونه مواقع به هر کارگری یک قابلمه غذا می دهد. بعضی از کارگران این نذر و قربانی ها را دریافت می دارند ، بدون آن که به نیرنگ کارفرما توجهی داشته باشند. حتی معتقدند وظیفه حاجی است از این کار ها بکند و بعضی از کارگران کار را به جائی رسانده اند که برای تولد امام رضا از حاجی تقاضای شیرینی می نمایند.

 

هم چنین در کارخانه کارگرانی هستند که از سرپرستی و مدیریت حمایت می کنند و از آن ها در محیط کارخانه دفاع می کنند. این کارگران خبرچین ، برای پیشبرد کارشان روابط نزدیکی با کارگران دیگر برقرار می کنند. 

بعضی از این خبرچین ها به خانه حاجی نیکومنش رفت و آمد می کنند. برای نمونه مثلأ  "مادر" که در قسمت سری بندی کار می کند مدام درحال قربان صدقه رفتن محمود آقا و آقای محمودی است. کارگران اگر کاری دارند باید به مادر مراجعه کنند تا انجامش دهد. مثلأ اگر روغن در قسمت تمام شد باید به او بگویند تا تهیه اش کند. در یکی از روز ها که روغن سری بندی تمام شده بود ، از او خواستند برود روغن بیاورد، ولی او می گفت: "پسرم!! محمود آقا" تازه از مسافرت برگشته ، خسته است ، ولی با اصرار کارگران ظرف روغن را برده و پر از آب می کند و می آورد، وقتی کارگران به او اعتراض می کنند که چرا این کار را کرده ، می گوید: "آخر پسرم محمود آقا خسته است، درست نیست مزاحمش شویم ."

 

سابقه مبارزاتی کارگران:

در سال ۵۵ ـــ ۵۶ در زمانی که حدود ١۰۰ کارگر در این کارخانه مشغول به کار بودند، اعتصابی به وقوع پیوست، خواسته های اعتصابیون به قرار ذیل بود:

١ ـــ کاهش ساعت کار (از ۵۴ به ۴۸ ساعت در هفته) 

۲ ـــ کم شدن تعداد تخته ها (تعداد تخته ها هر چه زیادتر باشد ، تولید نیز بیشتر است)

٣ ـــ افزایش دستمزد

۴ ـــ بهتر شدن رفتار سرپرست نسبت به کارگران

 

ابتدا اعتصاب از قسمت تولید شروع شد. کارفرما برای جلو گیری و عدم سرایت آن به دو قسمت دیگر (سری بندی ــ بسته بندی) بطور نامحسوسی عقب نشینی کرده و تا حدودی با خواسته های آن ها موافقت می کند.

قبل از اعتصاب رفتار سرپرست با کارگران بسیار غیر انسانی بوده است، مثلأ کارگری در حین کار دستش بر اثر برخورد با ابزار کار دچار خونریزی می شود، ولی آقای سرپرست تا زمانی که کارگر کارش را به انجام نرسانده اجازه پانسمان به او نمی دهد، البته این برخوردها همواره توأم با فحش های رکیک و زننده ای بود که از طرف سرپرست نثار کارگران می شد.

 

اعتصاب دیگر نیز در پائیز ۵۸ به وسیله کارگران دو قسمت (تولیدی و سری بندی ـــ بسته بندی) صورت گرفت.

علت اعتصاب:

١ ـــ اعتراض به رفتار اهانت آمیز مدیرعامل

۲ ــــ افزایش دستمزد

٣ ـــ کم شدن کیلو ها

۴ ــ پرداخت حقوق روزهای تعطیل عمومی

 

برای شکستن اعتصاب ، حاجی و مدیرعامل به کارگران فشار می آوردند که به سر کارشان برگردند. در مقابل ،  کارگران هم برای خواسته های ابتدائی و به حق خود پافشاری می کردند و این هم زمان بود با اعلامیه خمینی که هر کارگری که دست به اعتصاب بزند، ضد انقلاب است و همین اعلامیه موجب شد که حاجی و مدیرعامل آن را بهانه کرده تا بتوانند حقوق کارگران را پایمال نمایند و به کارگران فشار آورند که بدون نتیجه گیری از اعتصاب خود به سر کار بازگردند و هم چنین این اعلامیه نیز چماقی بود که خمینی در اختیار کارفرمایان قرار داد.

 

کارفرمای این کارخانه هم مدام می گفت شما کمونیست هستید ، آن هائی که شماها را تحریک به اعتصاب نموده اند را باید به ما معرفی کنید تا دمار از روزگارشان درآورند.

با تمام این اوصاف اعتصاب ادامه داشت تا این که کارفرما برای شکستن اعتصاب دست به یکی ازکثیف ترین شیوه های ضد انسانی و از نوع قرون وسطائی زد. او دستور می دهد در زمستان کلیه بخاری ها را خاموش کرده و به جای آن کولرها را روشن نمایند تا به این وسیله بتواند کارگران را وادار نماید به سر کار برگردند. این حرکت ۲ تا ٣ روز ادامه داشت تا این که اعتصاب بوسیله عوامل زیر شکسته شد:

١ ـــ بیش از همه کارگران قدیمی گرایش به بازگشت به سر کار داشتند و پیگیری نمی کردند 

۲ ـــ عده ای از عوامل کارفرما نیز از ابتدا در اعتصاب شرکت نداشتند

٣ ـــ نداشتن تجربه مبارزاتی و پائین بودن سطح آگاهی، فقدان تشکل صنفی

۴ ـــ ناپیگیری در اعتصاب به خاطر ترس از بیکاری

 

مستحکم باد پیوند کارگران با چریکهای فدائی خلق ایران 

 

 

 

زیرنویس:

(1) زمانی که دولت حداقل حقوق دریافتی کارگران را به ۶٣۵ ریال افزایش داد، که البته خود این کار صرفأ برای فریب هرچه بیشتر کارگران انجام گرفت چرا که همه کارگران شاهد هستند، بعد از این کار دولت از طریق بالا بردن قیمت های مایحتاج عمومی، پول هائی را که از این طریق داده بود پس گرفت، که هیچ بلکه آنان را بیشتر از پیش هم محتاج تر ساخت.