1- ماهیت دولت، جنبش خلقی و شیوه ی برخورد اپورتونیست ها
ما از مدتها پیش خطر تحلیل های اپورتونیستی را از ماهیت طبقاتی دولت کنونی خاطر نشان ساخته و از نتایج عملی آن برای نهضت خلق سخن گفته ایم. با نگاهی هر چند گذرا بر تحلیل های اپوتونیست ها، دو خصوصیت عمده ی آن ها بلافاصله آشکار میشود. یکی این که شناخت طبقات از شناخت افراد شروع شده و در همان حد متوقف می گردد و دیگر آن که در شناخت این افراد، تحلیل هایی که در گذشته از موضع طبقاتی آن ها صورت گرفته به وضعیت امروز آن ها تعمیم داده می شود.
تحلیل های اپورتونیستی با حفظ این دو خصلت اساسی برای جنبش انقلابی خلق ما به مثابه ی یک خطر بزرگ می باشد. خطر این تحلیل ها به ویژه در شرایط کنونی به مراتب بیش تر است. امروز بورژوازی وابسته به کمک عده ای از انقلابی نماهای دیروز، درست به شیوه ی محمد رضا شاه، مشغول افترا بستن به نهضت های خلقی می باشد. محمد رضا نیز نهضت های مردمی را با اشاره به برخی افراد یا جریاناتی که خود را در صف آن جا زده بودند، ارتجاعی، فناتیک، مخالف ترقی و نوکر بیگانه می خواند. امروز نیز بورژوازی وابسته ـ البته از زبان انقلابی نماهای دیروز- همان تهمت را به نهضت خلق ما می زند.
بیش از دوسال می گذرد که خلق ما به یک جنبش بی سابقه دست زده است و در این مدت هر روز عده ای مدعی رهبری آن شده اند و روز بعد همین نهضت آبروی این مدعیان دیروزی را بُرده و نشان داده است که چگونه اینان درمقابل قیام خلق قرار دارند. بدین ترتیب جنبش خلق ما روز به روز پیش تر رفته و همچنان دامنه و عمق بیش تری می بابد.
زمانی محمد رضا شاه قیام تبریز را برانگیخته ی بیگانگان و دشمنان می خواند و از مردم تبریز می خواست تا دستاویز این اجانب قرار نگیرند، که البته منظور او از بیگانگان و دشمنان معلوم بود و امروز نیز حُکام جدید به مردم تبریز هشدار می دهند که دست از قیام بردارند، چرا که مورد سؤاستفاده دشمن قرار می گیرند و یا حتی پیش تر می روند و این قیام را برانگیخته ی بیگانگان می خوانند! و با این دستاویز خلق را به باد تهمت و افترا می گیرند. این بار اپوتونیست ها نیز با آن ها همنوایی می کنند و در نتیجه ذهن مردم را در مورد مفهوم واقعی گفته های حُکام جدید مخدوش می سازند. اپورتونیست ها شناخت ماهیت دولت کنونی را بر پایه ی ادعا های حُکام جدید قرار می دهند و برای آن که کسی متوجه عمل آن ها نشود، سخنان آنان را اندکی جا بجا می کنند و از ضعف های بسیار بزرگ و آشکار پیراسته می سازند تا عدم تطابق آشکار گفته هایشان را با وضعیت واقعی مخفی دارند و آنگاه خودشان هم چنین نتیجه می گیرند که این نه یک قیام خلقی، بلکه نتیجه ی تحریکات دشمنان خلق است. و براساس این همه لاطائلات به خود اجازه می دهند تا به دنبال حُکام جدید راه بیفتند و با اشاره به نام این یا آن شخص یا حزبی که خود را فعلا در صف خلق جا زده مدعی شوند که نهضت مذکور خصلتی ارتجاعی و ضد انقلابی دارد.
پس تصادفی نیست که مقاله "دعوای ولایت فقیه، خیانت لیبرال ها و هشدار به خلق آذربایجان"(1) با این جملات شروع می شود: "حوادث اخیر تبریز و نا آرامی در دیگر شهرهای آذربایجان قبل از آنکه نشانی از مبارزات انقلابی خلق ُترک بر علیه ستم طبقاتی و ملی داشته باشد ناشی از تضادها و درگیری های طبقات حاکم است که اکنون برسر مسئله رهبری میان قدرتمندان مذهبی خود را می نمایاند و در این بین توده ی وسیعی از مردم ناآگاه را آلت دست خود می سازد". (تکیه روی کلمات از ماست)
از این ها نباید انتظار داشت تا در این مرحله که جنبش مردم ما تا این حد دامنه و عمق یافته است، ماهیت آن را تشخیص دهند و در قبال آن درصدد ایفای وظایف خود برآیند. نه، ما بارها گفته ایم که همه ی این تحلیل ها نتیجه تمایلات عملی آنهاست و نه حاصل بررسی جریانات عینی. این ها نمی فهمند که اگر خلق برای قیام آمادگی نمی داشت و اگر نیازهای عینی مردم نبود، امکان نداشت که توده های مردم گروه گروه، علیرغم همه ی تحمیق ها و تهدیدهای هیئت حاکمه و کارشکنی های اپورتونیستی به مبارزه برخیزند. این ها نمی فهمند اگر چنین زمینه های بسیار رشد یافته وجود نمی داشت هیچ یک از مرتجعین مورد نظر آن ها نمی توانستند قیامی توده ای بپا کنند. این ها نمی فهمند که هر قیام توده ای "قبل از هر چیز" یک قیام توده ای است. و این که اگر به علت تضادهای موجود "در هیئت حاکمه" عده ای قصد بهره برداری از این قیام را به نفع خود داشته باشند، نه گناه قیام مردم است و نه امری غیرطبیعی و این موضوع هم خصلت توده ای بودن آن را نفی نمی کند. باید دانست که سیل خروشان جنبش این ها را هم از سر راه خود جارو خواهد کرد. همانگونه که کسانی دیگر را در دوران قبل از این جارو کرد.
زمانی بود که عده ای گمان می کردند و بسیاری از تحلیل های اپورتونیستی هم نشان می داد که فلان شخص یا فلان گروه در رهبری جنبش قرار گرفته و جنبش را مطابق منافع خود یا گروه خود و یا گروهها و طبقات مورد علاقه ی خود به پیش می برد. و دیدیم که آن فرد یا افراد به حکومت رسیدند و از جنبش خلق خواستند که آرام بگیرد، ولی معلوم شد که نهضت هدف های دیگری داشته و راه خود را تعقیب می نموده و تقاضای این ها هم اثری نداشته است. امروز اپورتونیست ها افراد دیگری را در رأس نهضت نشان می دهند و حاضرند به خاطر مقابله با این خطر بزرگ با ارتجاعی ترین محافل هیئت حاکمه همنوایی و همگامی کنند!! ولی خوشبختانه جنبش خلق گوش به این اراجیف نداده و به راه خود ادامه می دهد. (2)
اگر کسی بخواهد مرتجعینی را رسوا کند که می خواهند با استفاده از جنبش خلق حساب های خصوصی خود را تصفیه کنند، باید در این جنبش ها شرکت کند، خود آگاهی و تشکل آنان را بسط دهد و خلاصه آن ها را هر چه عمیق تر سازد. راه دیگری برای "رسوا کردن" این مرتجعین وجود ندارد. سازمان هایی چون پیکار که شانه بالا می اندازند و نهضت مردمی را با یک رشته دلایل پوچ و توخالی، جنبشی ارتجاعی قلمداد می کنند، تنها و تنها می خواهند "پاسیفیسم" ضدانقلابی خود را لاپوشانی کنند. به همین جهت راهی که اپورتونیست ها برای "رسوا کردن" این مرتجعین انتخاب کرده اند، بیش از هر کس دیگری خود آن ها را رسوا می کند.
ما با توجه به تحلیلی که مخصوصا سازمان پیکار در رابطه با مرحله ی جدید قیام خلق از دولت کنونی ارائه داده است، کوشش می کنیم آن چه را که درگذشته به طور کلی گفته ایم با تفضیل بیش تری تشریح کنیم. اما لازم است یک نکته را تذکر دهیم و آن این که اگر چه این سازمان بارها تحلیل های خود را از وضع دولت به اقتضای زمان تغییر داده ولی ماهیت این تحلیل ها هرگز تغییر نکرده است. لذا ما در این مقاله، بررسی خود را بر مقالات "زیگزاگ های ضد انقلاب و انعکاس یک جانبه ی آن در صف انقلاب"(3)، "کارگران و زحمت کشان و توده های رزمنده ی آذربایجان و ایران"(4) و پیام "کمیته ی آذربایجان"(5) سازمان پیکار که در ارتباط با قیام اخیر مردم قهرمان آذربایجان نگاشته شده، متمرکز می کنیم.