"پایان
سخــن"
استعمار و
شکل عالی آن
امپریالیسم،
چند قرن است
که پیاپی با
هر سرکوبی
سنگر تازه ای
را در کشور ما
اشغال کرده
است.
پرولتاریا
نیز در یک
دوره طولانی و
با جنگ سنگر
به سنگر می
تواند میهن ما
را که به
تسخیر رفته
مجدداً
به کمک سایر
اقشار و طبقات
خلق فتح کند. هر
تصوری غیر از
این ساده اندیشی
است. تصور
اینکه
امپریالیسم
با دیدن مشتهای
گره کرده و
فریاد خشم
آلود خلق و یا
یک قیام
مسلحانه خود
به خودی و
ناگهانی نظیر
قیام
چریک فدایی
به پشتوانه
سالها مبارزه بی امان
با رژیم
منفور، در قلب
توده ها جای
گرفته بود و
به پشتوانه
سالها برخورد
صادقانه و جدی
با مسائل
انقلاب ایران
توانسته بود
هژمونی
استراتژی
خویش را در
جنبش نوین
کمونیستی
ایران تأمین
نماید.
ولی سلطه
اپورتونیسم
در سازمان ما
یعنی تنها
سازمانی که
امکانات
بالقوه و
بالفعل نفوذ
هر چه بیشتر
به درون طبقه
کارگر ایران
را داشت، بعد
از قیام مثلاً
شرایطی به
وجود آورد که
سازمان را از
انجام وظایف
خویش ناتوان
کرد. به
جرأت میتوان
گفت اگر
اپورتونیسم به درون ما
نفوذ نکرده
بود، به دلیل
مجموعه شرایط
سیاسی که
سازمان در آن
قرار داشت،
میتوانست به
اتکاء مسلح
بودن به تئوری
انقلابی و در
شرایط گسترش
بی سابقه
مبارزه
کارگری و
مردمی چشم
انداز ایجاد
حزب کمونیست
را هر چه
بیشتر
نزدیکتر کند و
گامهای
ارزنده ای در
جهت ایجاد حزب
بردارد.
ولی بحران
فکری و آشفتگی
نظری که اینان
با رد مبارزه
مسلحانه به
عنوان هم
استراتژی و هم
تاکتیک و عدم
اعلام رسمی آن
دامن زده اند،
باعث شده است
که امروز در
جنبش
کمونیستی هیچ
استراتژی
مشخصی از
هژمونی
برخوردار
نباشد و اپورتونیسم
در میدان یکه
تازی کند.(
البته
بسیاری از ساده
اندیشان و
آنهایی که خود
را آماده کرده
اند فریب
بخورند،
سخنان فوق را
به مفهوم
اعتقاد به
مبارزه
مسلحانه تلقی
نموده و تبلیغ
میکنند.
ولی هرگز نمی
پرسند چرا در
مقابل آنهمه
تبلیغات سوء
اپورتونیستها
در مورد سازمان
لب فرو بستند. چرا
سخنی در مقابل
نظرات انحرافی
اپورتونیستها
که مدام
سازمان ما را
متهم به خُرده
بورژوایی
بودن و غیره
میکنند، نمی گویند. چرا
هنگامیکه می
بینند این
اپورتونیستها
با فریب
اذهان، حتی
هواداران
سازمان را به
طرف خود جلب
میکنند و سعی
در بی اعتبار
ساختن
"سازمان
چریکهای
فدایی خلق
ایران" دارند
و با ایجاد
بدبینی در
کارگران نسبت
به سازمان ما
به "کارشان در
کارخانجات
ضربه میزنند"
به دفاع از
مشی انقلابی
آن برنمی
خیزند. اگر به
راستی نظریات
اپورتونیستها
را قبول
ندارند و همچنان
معتقد به
نظرگاههای
سازمان
هستند، علت
چیست که حتی
یک تحلیل
کوتاه در
رابطه با
اثبات درستی
مبارزه
مسلحانه
ارائه
نمیدهند؟ آیا
آنها به راستی
معتقدند که
سازمان ما تنها
سازمان
واقعاً
مارکسیست ـ
لنینیست
ایران بود؟ آیا به
راستی
معتقدند اگر
امروز سازمان
ما مورد علاقه
و پذیرش مردم
واقع گشته، به
دلیل مشی
مارکسیستی آن
بوده است؟ اگر
مبانی تئوریک
سازمان ما را
مارکسیستی و
نه همچون اپورتونیستها،
خُرده
بورژوایی
رادیکال
میدانند، چرا
آن را صراحتا
مطرح
نمیکنند؟ و چرا در
ابهام در اين
یا آن جزوه
میگویند:
"مراجعه
گسترده و بی
چون و چرا به
مارکسیسم ـ
لنینیسم و رشد
شرایط عینی،
تکانها و
طوفانهای
فکری سازنده
ای در ذهن
آگاه ترین و
صادقترین
نیروهای هوادار
سازمان پدید
آورده بود. مسائل، دیگر
به برخی
خُرده
گیریهای
تاکتیکی از
گذشته محدود نمیشد."
(تاکید از
ماست ـ پیش به
سوی مبارزه
ایدئولوژیک ـ
اسفند
صرف نظر از
عده ای هوادار
فرصت طلب که درست
به دلیل
اپورتونیسم
مرکزیت،
هوادار سازمان
شده اند، عده
ای کادرها و
هواداران
ساده اندیشی
هستند که نمی
خواهند در
معانی جملات بالا
دقیق شوند. آنها به
دلیل ترس از
مقابله با واقعیت
های تلخ، سعی
در سرپوش
گذاشتن به آن
واقعیت ها را
دارند.
لیبرالیسمی
که مرکزیت
اشاعه داده
است، دامن
آنها را نیز
فرا گرفته
است.
چنین وضعیتی
آرام آرام شکل
گرفت.
هنگامی که
مرکزیت
سازمان، آن
نامه لیبرالیستی
مشهور را به
بازرگان نوشت
و سخنگوی آنها
از مردم خواست
به آقای
بارزگان مهلت
دهند و صبر
کنند(
امروز کم
کاری سازمان
در مورد
افشاگری های
سیاسی و عدم
کوشش در گسترش
مبارزات
ضدامپریالیستی
همچون امری طبیعی،
حس انتقاد و
برخورد
انقلابی را در
این هواداران
برنمی
انگیزد.
مستمسک
مرکزیت که
گویا سر باز
زدن از گسترش
مبارزات
ضدامپریالیستی
از توجه عمیق
به طبقه کارگر
ناشی میشود،
ظاهراً مورد
قبول آنهاست،
گوئی خلق صرفا
از طبقه کارگر
تشکیل
شده، گوئی
دهقانان و خُرده
بورژوازی شهر
در این مبارزه
جایی ندارند.
عشق کاذب به
پرولتاریا
گویا باعث
کینه به خُرده
بورژوازی شده
است(
می بینیم که
چه مشابهت
نظری بین
اپورتونیستهای
گذشته که در
دفاع از تئوری
بقاء و ضدیت
با مبارزین
مسلح انقلابی
به چنان
استدلالاتی
متشبث
میشدند، با
نظرگاه این فرصت
طلبان وجود
دارد.
نتیجه کار هم
یکی است.
با ادای
مطنطن کار در
میان طبقه کارگر،
بی عمل ماندن. این
مطالب تنها
بیانگر
خصوصیت مُشتی
لیبرال و
اپورتونیست
است.
باید گفت اتفاقا
برعکس.
تنها با
گسترش
مبارزات ضدامپریالیستی،
تنها با تعرض
انقلابی است
که میتوان به
طور مؤثر در
کارخانجات به
کار پرداخت. امکان
مبارزه را
هئیت حاکمه به
ما اعطاء
نمیکند، بلکه
نیروی مادی
ناشی از گسترش
مبارزات توده
هاست که حُکام
وقت را مجبور
به برسمیت شناختن
ما میکند. اینها
نمونه ای از
طرز تفکر و
برخورد های
لیبرالیستی
مرکزیت
سازمان است(
امروز توجه
به تجارب
جهانی و تجربه
تلخ تاریخ
کشور خودمان
نشان میدهد،
شرایط نیم بند
دموکراسی
موجب فریب
روشنفکران
گشته و آنها
را از اقدام
به ایجاد
آمادگی
مسلحانه در
توده ها، باز
میدارد.
امروز کاملاً
عیان است که
دوام
دموکراسی های
نیم بند و یا
گسترش و تحکیم
آن دموکراسی
ها تنها با
مسلح بودن خلق
امکان پذیر
است.
ولی مرکزیت سازمان
حتی تا این
زمان از دادن
آگاهی سیاسی
به مردم در
این زمینه و
یاد آوری
تجارب تلخ
گذشته غافل
مانده، دست به
تبلیغ وسیع
لزوم مسلح
بودن توده ها
نمیزند.
درمقابل
تبلیغات
مرتجعین که
گویا ماندن
سلاح در دست
مردم موجب نا
امنی و هرج و
مرج خواهد شد،
سکوت اختیار میکند. حتی
موقعی که می
بیند این
تبلیغات تا
حدودی روی
مردم ناآگاه
تأثیر منفی به
جا میگذارد و
افکار عمومی
را به نفع
تبلیغات مرتجعین
دگرگون
میسازد، به
خود نیامده،
با شیوه های گوناگون
چه با صدور
اعلامیه و
تراکتها، چه
در سخنرانی ها
و غیره به
دفاع از ایده
مسلح باقی ماندن
و تشریح ضرورت
آن نمی
پردازد(
جهان بینی و
ایدئولوژی یک
فرد یا سازمان
از گذشته و
حال انفکاک
ناپذیر است. ایدئولوژی
کلیتی را
تشکیل میدهد
که چه در گذشته
و چه در حال و
آینده
عملکردهای
انسانی را تعیُن
می بخشد.
نمی توان
مبنای تئوریک
مبارزه
مسلحانه را
قبول نداشت،
ولی درشرایط فعلی
دیدگاههای
منطبق با
دیدگاه
چریکهای فدایی
خلق ارائه داد
و تازه
مدعی شد که
دیدگاه جدید
تکامل
دیدگاههای
رفقای شهید
ماست.
برخلاف ساده
اندیشی رایج
در جنبش، باید
بگوئیم تنها
کسانی
میتوانند در
برخورد با
واقعیت
امروزی میهنمان
تئوری
انقلابی
ارائه دهند و
به آن عمل نمایند
که عمیقاً
معتقد به
مبارزه
مسلحانه چریکهای
فدایی خلق
باشند.
اگر اعتقاد و
عدم اعتقاد
به تئوری
مبارزه
مسلحانه که
پرچمدار آن
سازمان
پُرافتخار
چریکهای
فدایی خلق
ایران بوده
است، چندان
ربطی به شرایط
کنونی نداشت،
نه ما و نه هيچ
نیروی دیگری
تا این حد به
روشن شدن
موضوع تأکید
نمیکردیم و در
افشای دیدگاههای
مرکزیت
سازمان در
مورد تئوری م.
م. هم ا. هم ت.،
اصرار نمی
نمودیم.
ما چگونگی
انظباق
نظرگاههای
سازمان در
گذشته را بر شرایط
کنونی جنبش
بیان کرده ایم
(رجوع شود به
"مصاحبه رفیق
اشرف
دهقانی"). گفته
ایم که چگونه
باید آن تئوری
انقلابی را در
شرایط کنونی
دنبال نمائیم (هرچند
در حدی که از
یک مصاحبه
میتوان
انتظار داشت). در حالی
که مسئولین
سازمان که
تئوری مبارزه
مسلحانه را
غیر مارکسیستی
میدانند و در
حقیقت
استراتژی
سازمان چریکهای
فدایی خلق
ایران را نفی
میکنند، باید
توضیح دهند خط
مشی کنونیشان
چیست و اصولاً
ضرورت تبیین
خط مشی و
استراتژی
جدید از
کجاست؟
باید توضیح
دهند این خط
مشی یا
استراتژی جدید
چه ربطی به خط
مشی و
استراتژی
سازمان ما (چریکهای
فدایی خلق
ایران) که در
سال
هرگز از یاد
نخواهیم بُرد
آن سخنان گرانقدر
چریک فدایی
خلق مهدی
فضیلت کلام را
که:
"امپریالیستها،
بورژوازی
وابسته و کلیه
ارتجاعیون
داخلی همگی
دشمنان خلق ما
هستند و نفرت
انگیزند، ولی
نفرت انگیزتر از
تمام آنها
فرصت طلبان بی
عملی هستند که
کمبود انرژی
انقلابی خود
را در پوششی
از عبارات
عاریتی پنهان داشته
اند و بدین
ترتیب خود را نه
در صف خلق، بلکه در
صف دشمنان خلق
قرارداده اند."
آری ما این
سخنان را که
خون پاک رفیق
مهدی فضیلت
کلام و دیگر
رزمندگان
فدایی پشتوانه
آن میباشد،
هرگز فراموش
نخواهیم کرد و
خونمان نیز
خود ضمانت
تعهد مان
خواهد شد.
هم
چنان
برافراشته
باد پرچم
خونین
چریکهای فدایی
خلق!
فشرده
تر باد پیوند
مبارزاتی
نیروهای
انقلابی بر
علیه ارتجاع و
امپریالیسـم!
ریشه
کن باد نفوذ
موذیانه
اپورتونیسم
در صف
اپوزیسیـون!
هر چه
مستحکم تر باد
صفـوف
چریکهای
فدایی خلق!
با ایمان
به پیروزی
راهمان
چریکهای
فدایی خلق
ایران