مبارزه
مسلحانه
هم
استراتژی، هم
تاکتيک
نوشته
چريک فدايی
خلق رفيق شهيد
مسعود
احمدزاده
"تابستان
۱۳۴۹
خورشيدی"
پيشگفتار
آگاهی هر
آينه با صداقت
انقلابی توام
شود، منشاء
ايمانی تزلزلناپذير
میگردد.
همواره
فرزندان آگاه
خلق، به
خلقشان و به
تحقق آرمانهای
آنها معتقد
بودهاند.
رفيق
احمدزاده از
اينگونه
فرزندان خلف خلق
بوده است،
آگاه و مومن.
او فولادی بود
گداخته در
کوره ايمانی
خدشهناپذير.
کارنامه زندگی
انقلابی او
عليرغم
جوانيش مشحون
از درخششها و
فداکاريهاست.
رفيق
مسعود که از
هوش کمنظير يک
نابغه
برخوردار
بود، تمامی
قابليت و
توانايی خود
را به خدمت
انقلاب گرفت.
او شناختی
وسيع و عميق
از مارکسيسم
داشت و
برداشتش از آموختهها
زنده و خلاق
بود. اين رفيق
بر اساس موضع
پرولتاريائيش
آنچه را که در
تئوری میآموخت،
بطور انقلابی
در عمل به کار
میبست. او میآموخت
تا به کار
ببندد، و از
آنچه که به
کار میبست، میآموخت.
مسعود بر هر
آنچه میکرد،
آگاه بود، و
به آنچه که
آگاهی میيافت،
عمل میکرد.
هم از اينرو،
مسعود در تمام
خصلتهايش، اعم
از ساده تا
مهم يک رفيق
بود. يادش به
رفقا اعتماد میبخشيد،
و عطش چشمه
جوشان الهام
هميشگی است.
مسعود
آميزهای
شکوهمند از
عشق و کينه
بود. عشقی
عظيم به خلقش
و کينهای
عميق به
دشمنان خلق.
آميزهای
شکوهمند که به
او توانايی
باورنکردنی میبخشيد.
مسعود را به
ياد میآوريم
که پيگير و
خستگیناپذير،
تلاش خلاقانه
وقفهناپذيری
در راه انقلاب
انجام میداد.
او را از
ديروقتهای
شب، و پگاهان
صبح به ياد میآوريم
که با قدرت
شگفتش در جمعبندی
مسائل مطروحه
گروه میانديشيد.
مسعود
که به مبارزه
مسلحانه به
مثابه وظيفه تاريخی
خطيری که به
عهده پيشاهنگ
انقلابی
نهاده شده،
عميقاً آگاه
بود، هيچگاه و
در هيچ شرايط،
حتی لحظهای
موضع منفعل و
تدافعی نداشت.
آنگاه که آزاد
بود، در
سازمان دادن
اولين گروه
چريکی که به
عمليات پيگير
شهری دست زد،
نقشی سازنده،
خلاق و تعيينکننده
ايفا نمود. او
همچنين در نقش
فرمانده يک
تيم منظبط و
فعال چريک شهری
را فرماندهی میکرد
که دست به چند
عمل متهورانه
بزرگ زد.
هنگاميکه
رفيق
احمدزاده به
زندانهای
قرون وسطايی
شاه مزدور
افتاد، با
مقاومت
قهرمانانه و
کمنظيرش در
زير وحشيانهترين
شکنجههای
ساواک آنچنان
نمونهای
پرشکوه از
ايمان و
استحکام
انقلابی به
نمايش گذارد
که شکنجهگران
ساواک خود به
حقارت خويش پی
بردند. ساواک
که در مسعود
قدرتی عظيم
سراغ کرده
بود، برای
اولين بار يک
زندانی را نه
تنها در سلول،
بلکه تا آخرين
لحظه زندگيش
در سلولی
کاملاً جدا از
ديگران نگه
داشت.
در
دادگاههای
ضدخلقی شاه
نيز مسعود
مطلقاً
محاکمه نشد.
او با طرح شجاعانه
و درخشان مسائلی
در زمينه درستی
عمل مسلحانه و
پيروزی
اجتنابناپذير
و تاريخی آن،
با نشان دادن
ماهيت ضدخلقی
دادگاه شاه و
تمامی اعضای
آن، تمام
سيستم قضايی
شاه مزدور و
کسانی را که
در خدمت آن
قرار دارند،
به محاکمه
کشيد و محکوم
کرد. مسعود
دادگاه ضدخلقی
شاه را
لرزاند، به گونهای
که رفقايمان
را از جلسه
دوم به چند
دسته کوچک تقسيم
و محاکمه
نمودند.
اگر
ما در لحظه
اعدامش حضور
نداشتيم، با
شناختمان از
مسعود، يقين
داريم او با
آنچنان ايمان،
شجاعت و
استحکامی به
سوی دار میرفت
که گويی نه
محکومی، که
حاکمیست. او
يقيناً از
لحظه مرگش نيز
لحظهای
تاريخساز
ساخته است.
و
اکنون اثری
درخشان از اين
رفيق پيش روی
شماست. اين
اثر به زبان
فرانسه ترجمه
شده و توسط
چند سازمان
انقلابی داخل
و خارج، ضمن
تاييد عميق آن
بعنوان اثری
تعيينکننده
در راهگشايی
نهضت انقلابی
خلقمان
انتشار يافته
است.
ما خود
را از دادن
توضيحاتی
پيرامون
مسائل مطروحه
در اين اثر بینياز
میبينيم. اين
اثر خود به
خوبی، توضيحدهنده
خويش است.
آنچه اينجا
طرح میشود،
تاکيد کوتاه و
مجمل اثر رفيق
بر پايه نتايج
علمی
گرانبهائيست
که تاکنون کسب
شده است.
اين
اثر در چه
شرايطی نوشته
شد؟ در شرايطی
که نهضت
انقلابی خلق
ايران داشت يک
عطف انقلابی
را میگذراند.
اين عطف به
دنبال يک
دوران سکون
ظاهری، که
نتيجه سرکوب
تمام نهضتهای
موجود بود، و
به دنبال بنبستی
که تمام شيوههای
پيشين و
کلاسيک
مبارزه بِدان
انجاميدند،
پديد آمد. در
زير آن سکون
ظاهری و در
پشت سرکوب
ظاهراً
پيروزمندانه
مبارزات آزاديبخش
توسط حکومت
دستنشانده،
نيروهای
انقلابی رشد میيافتند
و از تجارب
پيشين، مسائل
نوينی میآموختند.
جمعبندی
تجارب شکستهای
گذشته و چشماندازی
که مبارزه
مسلحانه رفقای
انقلابی در
ساير کشورها و
عمدتاً در
کشورهای
آمريکای
لاتين گشود،
آن عطف انقلابی
را بيش از پيش
قطعی میساختند.
اکنون ديگر
همه جا در
ميان گروهها و
محافل انقلابی
و به راستی
پيشرو، آغاز
مبارزه
مسلحانه توسط
گروهها، به
مثابه تنها مشی
درست انقلابی
که قادر است
نيروی عظيم
انقلابی نهان
در تودهها را
به جريان آورد
و مبارزه تودهای
را ممکن سازد،
بدون کمترين
ترديد مورد
تاييد بود.
گروه
ما نيز اين
پروسه را طی
کرد و در چنين
عطفی به سر میبرد.
گروه، قبل از
اتخاذ مشی
مسلحانه شيوههای
ديگری را
تجربه کرده
بود. گروه از
روی مدل چينی،
ابتدا حزب و
سپس دست زدن
به عمل نظامی،
به کار سياسی
ميان دهقانان
و کارگران
پرداخت. رفقا
به روستاها و
ميان کارگران
رفته و به
ايجاد ارتباط
با آنان
کوشيدند.
برخورد عينی
ما با تجارب
اين شيوه از
عمل،
نشاندهنده بیثمری
مطلق اين شيوه
بود. اگر با
کارگر و دهقان
از بدی وضعشان
صحبت میشد،
چيزی بود که
خود بهتر از
ما میدانستند،
و اگر آنها
دعوت به
مبارزه میشدند
و چشمانداز
پيروزی به
آنها نشان
داده میشد،
اين چيزی بود
که آنها
هيچگونه
اعتمادی نه به
آن چشمانداز
و نه به ما
داشتند.
کارگران و
دهقانان بر
اساس واقعيات
عينی، (شکست
تمام مبارزات
پيشين و خيانت
رهبران به تودهها
- سيستم سرکوب
وحشيانه هر
حرکت
اپوزيسيون - سيتسم
تبليغاتی
وسيع و از
طريق آن مسخ
فرهنگ خلق ما
و تحميل فرهنگ
اميرياليستی
به آنها - بزرگ
جلوه دادن
قدرت دشمن و
پراکندن تخم
ياس و نااميدی
نسبت به
مبارزه و بیاعتمادی
به رهبران خلق
ميان تودهها
.........) به مسائل
سياسی بیعلاقگی
آشکاری بروز میدادند.
تازه به تمام
بیثمری اين
ارتباطها،
عدم امکان
ايجاد ارتباط
به مقياس تودهای
با کارگران و
دهقانان نيز
اضافه میشد،
ارتباط با
کارگران و
دهقانان در
نهايت و به
نحوی کاملاً
آسيبپذير
تنها بطور
مفرد میتوانست
ايجاد شود.
اين واقعيتی
است عينی که
سيستم پليسی
دشمن و آشنايی
دشمن با شيوههای
کلاسيک
مبارزه آنرا
به وجود آوردهاند.
ما در عمل
دريافتيم که
فکر ايجاد حزب
از طريق کار
سياسی ميان
کارگران و
دهقانان در
شرايط کنونی
ما تنها يک
ذهنيت است.
واقعيت عينی
چنين است که
ايجاد ارتباط
به مقياس تودهای
با آنها امری
است محال.
منضم بر اين
ما هيچ چيز
برای گفتن به
آنها نداريم.
آنچه که ما با
آنها میگوييم
يا چيزیست که
خود بهتر میدانند،
يا چيزی است
که به آن
هيچگونه
اعتمادی
ندارند. در
عين حال تحليل
ما از شرايط
اقتصادی -
اجتماعی
ميهنمان تضادهای
شديد آشتیناپذير
ميان طبقات
استثمارگر و
استثمارشونده
را نشان میدادند.
هم از اينرو
ما به لزوم
مبارزه
آزاديبخش به
منظور سرنگونی
حکومت دستنشانده
و استقرار
حاکميت خلق،
به مثابه يک
واقعيت عينی
قوياً معتقد
بوديم. تجارب
گذشته و تجارب
عملی گروه،
عدم امکان توسل
به شيوههای
کلاسيک را
تاييد میکردند.
اتخاذ شيوههای
پيشين
مبارزه،
نشاندهنده
سوبژکتيويسم
و دگماتيسمی
است که برای
مبارزات
آزاديبخش خلق
ما مرگبارند.
بدينگونه
جستجوی شيوههای
نوين مبارزه،
منطبق با
شرايط عينی
ضرورت يافت.
حل درست مسئله
انقلاب و
شکستن بنبست
موجود، به
صداقت و شهامت
انقلابی در
برخورد با
واقعيات عينی،
و رهايی از
مدلهای
پيشين، دوری
از هر گونه
دگماتيسم و
سوبژکتيويسم،
نيازمند بود.
در اين
جستجوها و راهجوئیها
بود که آن عطف
انقلابی
پديدار شد، و
گروههای صادق
انقلابی به
مبارزه
مسلحانه
روآور شدند.
گروههايی
به تدارک
مبارزه
مسلحانه
مبادرت
ورزيدند، ليکن
به علت نبودِ
تجربه، و يک
سلسله خطاهای
تاکتيکی و
تشکيلاتیِ
ناشی از همين
بیتجربگی،
قبل از اينکه
موفق به انجام
کار پيگير و
جدی شوند، از
بين رفتند.
اين شکستها
خود زمينه تجربه
غنی برای
گروههای بعدی
شدند.
دوران
انقلابی آغاز
شد. در اين
دوران، حوادث
سريع رخ میدهند،
و تئوری دنبال
عمل گام برمیدارد.
گذر تند
رويدادها،
مسائل عملی
نوينی را
ايجاد میکنند،
طرحهای عملی
تازهای در
دستور قرار میگيرند،
بیآنکه برای
جمعبندی کامل
اعمال گذشته
مجالی شده
باشد.
هماکنون
تجارب انقلابی
در سراسر جهان
هيچگونه
ترديدی در
درستی عمل
مسلحانه
پيشاهنگان
خلق باقی
نگذارده است،
اما هنوز يک
جمعبندی اين
تجارب و پیريزی
پايه تئوريک
استواری برای
مبارزه
مسلحانه بطور
کامل انجام
نيافته است. تلاشهايی
که در اين
زمينه انجام
گرفته، چندان
متعدد نيستند.
مبارزه
مسلحانه در
ايران نيز
توسط
پيشاهنگان
انقلابی، و بر
اساس ضروريات
عملی بیگفتگو
آغاز گشت،
هنوز در تئوری
تدوين نگشته
بود. بدينگونه
تدوين تئوری
مبارزه
مسلحانه خلق
ما، به نحوی
که قادر باشد
نتايج مثبت
بيکران عمل
مسلحانه را با
تئوری تدوينيافتهای
همراه سازد،
اهميتی
روزافزون میيافت.
در چنين شرايطی
بود که رفيق
احمدزاده با
اثر درخشانش
"مبارزه
مسلحانه، هم
استراتژی، هم
تاکتيک"
توانست اين
امر مهم را به
شايستگی به
انجام رساند.
با
درک اين شرايط
و در پرتو اين
مسائل است که
میتوان به
نقش خطير اين
رفيق در مورد
تدوين تئوری
مبارزه
مسلحانه و
اهميت آن در
راهگشايی
نهضت انقلابی
خلقمان پی
برد.
رفيق
در اين اثر
درکی روشن و
درخشان از
مبارزه
مسلحانه
ارائه نموده،
و پايه تئوريک
استواری برای
مبارزه
مسلحانه
خلقمان پیريزی
میکند. قبل
از اين اثر،
از عمل
مسلحانه، درک
واحدی وجود
نداشته است.
ميان رفقا عدهای
از عمل
مسلحانه،
دفاع از خود
مسلحانه (در
اينجا مراد از
دفاع از خود
مسلحانه
پشتيبانی
نظامی اَعمال
سياسی است.
يعنی از سلاح
تنها نقش
تدافعی - نه
تعرضی انتظار
داشتن، و با
سلاح در برابر
تعرضهای
احتمالی دشمن
ايستادگی
کردن و
بدينگونه خود
را حفظ نمودن)
را میفهمند.
درک
عدهای از عمل
مسلحانه تا
تبليغ
مسلحانه (مراد
از تبليغ
مسلحانه، از
عمل مسلحانه
تنها اثر
تبليغی بر روی
خلق انتظار
داشتن است.)
چنين درکی
دامنه عمل
مسلحانه را
محدود میسازد.
ما با عمل
مسلحانه به
دشمن ضربات
نظامی،
اقتصادی و
سياسی وارد میسازيم.
البته تحليل
ما از مبارزه
مسلحانه در مرحله
کنونیاش در
مجموع ماهيت
تبليغی آن را
نشان میدهد،
ولی اين
مطلقاً بدان
معنی نيست که
ما عمل
مسلحانه را با
تبليغ
مسلحانه يکسان
بگيريم. هماکنون
عمل مسلحانه
هدف ضربات
روانی بر دشمن
را با پيروزی
دنبال میکند.
فراتر نمیرفت،
رفيق نشان داد
که اينگونه
درکهايی از
عمل مسلحانه،
نوعی درک
مکانيکی از آن
داشتن است.
رفيق خود میگفت:
"اکنون ميان
سلاح و کار
گروهی پيوندی
ارگانيک
موجود است." به
سلاح جای خود
و به کار گروهی
جای خود را
دادن، حاکی از
درکی مکانيکی
است. مبارزه
مسلحانه
اکنون هم هدف
و هم وسيله است،
هم استراتژی
است و هم
تاکتيک. و اما
مغرضان خيلی
بيش از اينها
به خطا میرفتند
و از آماده
نبودن شرايط
عينی برای
انقلاب دم میزدند.
عدهای نيز به
مدلهای پيشين
چسبيده و يارای
برخورد
ارگانيک با
شرايط عينی ما
و اتخاذ مشی
منطبق با آن
را نداشتند.
رفيق
با تحليل
عميق، همهجانبه
و زندهای که
از شرايط
اجتماعی -
اقتصادی،
شرايط
انقلابهای
کلاسيک، و مشیها
به عمل آورد،
به تمام اين
ابهامات
پايان بخشيد.
آنها که خطا میکردند
به
اشتباهاتشان
پی بردند، و
آنها که مغرض
بودند فاش
شدند. اين اثر
رودی پرخروش
است که در
بستر مشی
انقلابی
تاريخی
خلقمان جريان
يافته و زبالههای
گنديده
اپورتونيسم
را از اين
بستر روبيده و
پاک کرده است.
اکنون ديگر در
صف پيشاهنگان
انقلابی، جائی
برای اين
بزدلهای
اپورتونيست
باقی نمانده
است. پرگوئیهای
نفرتانگيز
اين ياوهگويان
بیعمل، ديگر
خريداری
ندارد و اينان
مجالی برای
خودنمايی
نخواهند يافت.
رفيق
در "مبارزه
مسلحانه، هم
استراتژی، هم
تاکتيک"
عليرغم تنگنظرانی
که تا بيش از
يک قدم جلوی
پايشان را نمیتوانند
ببينند و با
هر شکست
تاکتيکی ما میکوشند،
آنرا استراتژيک
تلقی کنند،
عليرغم تسليمطلبانی
که انقلابی را
میخواهند که
در آن حتی از
دماغ يک نفر
خون نيايد،
دوردستهای
مبارزه
مسلحانه را میبيند.
رفيق با
دورنگری يک
مارکسيست، بیآنکه
به ذهنيت يا
تخيل درغلطد،
دقيقاً تا جايی
که تجارب مجال
پيشبينی به
ما میدهند،
خطوط کلی روندی
را که مبارزه
مسلحانه تا
تودهای شدن
آن و آنگاه
تحقق آزادی و
سوسياليسم در
پيش دارد،
ترسيم میکند.
سازمان
سياسی - نظامی
تجديد سازمان
شد و کار چريک
شهری به نحوی
جدی و پيگير
آغاز و دنبال
گرديد. با
آغاز عمل مسلحانه
بسياری از
عناصر، تصفيه
شدند و به
گفته رفيقی
"مبارزه
مسلحانه تير
خلاصی بود برای
همه عناصر
متزلزل و مردد
گروه."
همچنين
تمام افراد و
محافل صادق
انقلابی که
تاکنون اين
اثر را خواندهاند
به مبارزه
مسلحانه رویآور
شدند. اين خود
نشاندهنده
ميزان اهميت
آن در راهگشايی
نهضت انقلابی
خلقمان است.
هماکنون
انبوهی از
نتايج مثبت
عملی که
مبارزه
مسلحانه در
دوران کوتاه
زندگيش به بار
آورده است،
پشتوانه عملی
محکمی در
تاييد اين اثر
رفيق است. ما
اينجا به
اجمال و فهرستوار
اين نتايج را
بازگو میکنيم:
۱. اثر
عمل مسلحانه
بر روی محافل،
گروهها و
سازمانهای
موجود با صفبندی
قطعی آنها
مشخص میشود.
مبارزه
مسلحانه،
استراتژی
مبارزه
انقلابی را
بيش از پيش
روشنی بخشيده
و به سردرگمیها
پايان داده
است. اکنون
ديگر
اپورتونيستها
نمیتوانند
با پر حرفی،
خود را در
صفوف
انقلابيون
پيشاهنگ جا
بزنند. اکنون
زمانی است که
هر کس با
اعمالش مشخص میشود،
نه با گفتههايش.
مواضع با عمل
روشن میشوند،
نه با ادعا.
عمل مسلحانه
اپورتونيستها
را فاش و بیاعتبار
ساخته است.
اينان ديگر
قادر نيستند
افراد و محافل
صادق انقلابی
را دچار
سردرگمی
سازند. گرايش
نظری و عملی
همه افراد،
محافل و
گروههای صادق
انقلابی به سوی
مبارزه
مسلحانه است.
به ما خبر از
محافلی رسيده
است که با
دستهای خالی،
از مصادره
سلاح برای
تدارک امر
انقلاب آغاز
کردهاند و
اين
نشاندهنده
ميزان اراده
انقلابی اين
رفقاست، درود
بر آنها.
۲. اثر
عمل مسلحانه
بر روی طبقات
و اقشار
اپوزيسيون،
تقويت و تحريک
پتانسيل
انقلابی آنان
بوده است.
تصاعد کمنظير
قهر انقلابی
(نه مسلحانه)
در اعتصابات
دانشجويی (طرح
حادترين
شعارها،
زدوخورد با
دژخيمان رژيم
و بيرون راندن
گارد مسلح از
دانشگاه،
سنگباران شدن
ماشين نيکسون
توسط
دانشجويان
مبارز)، موارد
متعددی از
اقدامات قهرآميز
فردی توسط رنجکشان
(چند نمونه از
سوزاندن
ماشين توسط
چند راننده
قهرمان، حمله
به افسر پليس
توسط يک رنجکش
مبارز،
شعارهايی که
توسط افراد بر
له چريکها و
بر عليه حکومت
دستنشانده
در مکانهای
مختلف نوشته
شده، اعتصاب
شجاعانه
رانندگان تاکسیبار،
اعتصاب قهرمانانه
کارگران چيت ری،
اعتصاب
متهورانه
کارگران رنجکش
بلورسازی)،
اينها همه
رويدادهايی
هستند که
اخيراً رخ
دادهاند و در
گذشته کمتر
سابقه داشتهاند.
اين رويدادها
نشاندهنده
شکلگيری
عناصر يک
اخلاق نوين در
خلق هستند.
مبارزه مسلحانه
با
فداکاريهايی
که کرده است
(رفقای شهيد
ما که
قهرمانانه در
برابر نيروهای
دشمن ايستادگی
کردند و به
شهادت رسيدند.
رفقای اسير ما
که در زير سختترين
شکنجههای
قرون وسطايی
همچنان مصمم و
بیبازگشت
باقی ماندند)
به خلق درس
فداکاری داده
است و دارد
اعتماد آنان
را به
پيشاهنگان
خويش جلب میکند.
مبارزه
مسلحانه با
بقای
سرسختانه
خويش به خلق
اميد دوباره
بخشيده است.
عمل مسلحانه
با ضرباتی که
بر دشمن وارد
ساخته، به خلق
نشان داده است
که دشمن ضربهپذير
است. اين همه
به آگاهی خلق
افزودهاند و
شجاعت انقلابی
را تقويت کردهاند.
خلق کمکم
دارد اميدوار
میشود، اعتمادش
را به
پيشاهنگان
خويش بازمیيابد،
و دارد میفهمد
که میتوان به
دشمن ضربه
وارد ساخت. در
اين راه بايد فداکار
بود و تن به
خطر داد. خلق
دارد درمیيابد
که نبايد در
برابر مظالم
حکومت دستنشانده،
راه تسليم و
رضا در پيش
گيرد، بلکه در
برابر دشمن
ضربهپذير،
دست به قهر
انقلابی میزند،
فداکاری میکند
و تن به خطر میدهد.
همين
عناصر اخلاق
نوين که هماکنون
به چشم میخورد،
در تداومش
بطور وسيع به
حمايت معنوی
تودهها منجر
میشود. و اين
حمايت معنوی
است که در
لحظه يک تغيير
کيفی و با
سازماندهی
پيشاهنگان
انقلابی،
ماديت میيابد
و مبارزه تودهای
شکستناپذير
محقق میگردد.
۳. اثر
درونی مبارزه
مسلحانه،
تجاربی بودهاند
که در ادامه
پيروزمندانه
مبارزه، و برای
اجتناب از
خطاهای
تاکتيکی نقش
تعيينکننده
دارند. اکنون
ديگر مبارزه
مسلحانه از نظر
گروههايی که
بدان دست زدهاند،
دارد خردسالی
خود را از سر میگذراند.
۴. اثر
مبارزه
مسلحانه بر روی
دشمن همهجانبه
و وسيع بوده
است:
الف-
تشديد تضادهای
داخلی ماشين
سرکوب
ديکتاتوری
نظامی ننگين،
بالاخص
تضادهای درونی
ساواک و
شهربانی. به
دنبال هر ضربه
موثر چريکها،
کادرهايی از
ساواک و
شهربانی
تعويض شده،
تضاد ميان
دستههای
مختلف موجود
در اين
سازمانها
سرکوب را
تشديد میبخشد.
همچنين با
شروع عمل
مسلحانه،
فشار بر کادرهای
پايين شهربانی،
بالاخص
پاسبانها،
افزايش يافته
و اکنون اينها
با پوست و
گوشت خويش
مظالم حکومت
دستنشانده
را لمس میکنند.
اين فشار،
تضاد کادرهای
پايين شهربانی
را با کادرهای
بالا افزايش
داده و آنها
را هر چه
بيشتر در انجام
وظايفی که
بوروکراسی به
آنها محول
نموده دلسرد میسازد.
ب-
تشديد تضاد
تاکتيکی ميان
امپرياليسم و
حکومت دستنشانده:
ضربات چريکها
که متوجه
سازمانها، افراد
و موسسات
امپرياليستی است،
سبب میشود تا
امپرياليسم
در اين مورد
از حکومت استعماری
توضيح بخواهد
و آنرا توبيخ
کند. اين
عمليات به
تشديد تضادهای
تاکتيکی ميان
امپرياليسم و
حکومت دستنشانده
منجر میشوند.
ج-
گسترش بحران
عمومی در
ماشين دولتی:
ضرباتی که
متوجه موسسات
توليدی و تجاری
امپرياليستی
صهيونيستی
هستند، سبب میشوند
تا سرمايهداران
امپرياليست
از ترس اعمال
انقلابی
چريکها از
سرمايهگذاری
در ميهنمان
خودداری
نموده و يا
دستکم در
برابر حکومت
دستنشانده
پرتوقعتر
شوند. اين
عمليات به
دشمن ضربه
اقتصادی زده و
در مجموع با
ساير عمليات،
بحران موجود
در ماشين دولتی
را تصاعد میبخشد.
د-
ضربات سياسی:
عمليات
چريکها،
ضربات سياسی
سنگينی بر
دشمن وارد
ساختهاند.
برگ برنده
شاهِ خودفروش
در برابر
امپرياليسم
ثبات و آرامش
ظاهری موجود
در ميهنمان
بوده است.
ايران به
مثابه "جزيره
آرامش" به
پايگاه
ضدانقلابی
منطقه تبديل
گشته بود.
عمليات
چريکها اين
ثبات را به
خطر افکنده و
اکنون ديگر
جزيره آرامش با
قهرِ انقلابی
چريکها دارد
دچار طوفانزدگی
میشود. عمل
مسلحانه با به
خطر افکندن
اين پايگاه،
به نهضت
انقلابی
منطقه ياری میرساند.
ه-
ضربات روانی:
سلسله عمليات
مسلحانه با
تاثيرات همهجانبهای
که بر دشمن
گذاردهاند،
ضربات روانی
سنگينی را سبب
شدهاند.
اکنون هيولای
ترس از اعمال
انقلابی بر
تمامی ماشين
دولتی و
ماشينهای
سرکوب حکومت
(ساواک،
شهرداری،
ارتش،
ژاندارمری)
سايه افکنده
است.
بدينگونه
اثر رفيق با
نتايج شگفتانگيزی
که مبارزه
مسلحانه به
بار آورده
است، در عمل تاييد
شده است.
اينجا ذکر اين
نکته ضروریست
که عليرغم همه
اين نتايج، ما
دچار خوشبينی
ذهنی نشده و
وقوع ضرباتی
را در آينده
بر گروه محتمل
میدانيم.
ليکن اين
معنايش هرگز
شکست مبارزه
مسلحانه يا حتی
رکود آن نيست.
اکنون پروسه
تکامل عمل
مسلحانه،
لزوماً رشد بیوقفه
يک گروه معين
نبوده، بلکه
تداوم مبارزه مسلحانه
توسط هر گروه
پيشاهنگ میباشد.
ما يقين داريم
که نابودی
گروه معنايش
نابودی
مبارزه
مسلحانه
نيست، زيرا
اکنون ما در
مرحلهای از
رشدن نيروهای
انقلابی و
تثبيت مبارزه
مسلحانه به
مثابه تنها مشی
انقلابی
منطبق با
واقعيات عينی
به سر میبريم
که در صورت
نابودی گروه،
گروههای
انقلابی و
پيشاهنگ ديگری
خواهند بود که
به مبارزه
مسلحانه
ادامه دهند.
رفيق
احمدزاده در
اين زمينه
چنين میگويد:
"جنبش انقلابی
ايران تازه
دارد سنت
مبارزه
مسلحانه را
ايجاد میکند،
در مرحله راهيابی
و راهگشايی و
در مرحله افتوخيزهای
اوليه به سر میبرد،
و اين همه با
تشکل گروهی
صورت میگيرد.
جنبش انقلابی
ايران اکنون
دارد با عمل
مسلحانه راه
را نشان میدهد،
با پيروزی،
شکست، باز
پيروزی، باز
شکست، باز هم
پيروزی خود
امکان
مبارزه، خصلت
طولانی
مبارزه را
دارد به خلق
نشان میدهد و
در چنين شرايطی
است که خلق بهتدريج
درمیيابد
مبارزه سخت
است و طولانی
و رشد آن به
حمايت او
احتياج دارد.
اين چنين است
که خلق و
فرزندان
پيشاهنگش بهتدريج
به پا میخيزند.
ما به هيچوجه
به اين زودیها
منتظر حمايت
بلاواسطه خلق
نيستيم. بههيچوجه
انتظار
نداريم که خلق
هماکنون به
پا خيزد. خلق
اينک توسط
فرزندان پيشاهنگش،
توسط گروههای
انقلابی و
واقعاً
انقلابی
نمايندگی میشود.
و اين
گروههايند که
تحت تاثير
مبارزه مسلحانه
و حمايت معنوی
خلق و با آگاهی
به درستی مشی
مسلحانه، دست
به اسلحه میبرند.
مبارزه را
گسترش میبخشند
و امکان حمايت
مادی خلق را
از مبارزه بهتدريج
بالا میبرند.
چنين
است که شکست
يک گروه
مبارزه مسلح،
تاثيری تعيينکننده
بر سرنوشت
مبارزه ندارد.
اگر قبول داريم
که مبارزه
طولانی است،
اگر قبول
داريم که مبارزه
با تشکل گروهی
آغاز میشود،
چه اهميتی
دارد که گروهی
در اين ميان
از بين بروند.
مهم اين است
که اسلحهای
که از دست
رزمندهاش میافتد،
رزمندهای
ديگر باشد که
آنرا بردارد،
اگر گروهی
شکست میخورد،
گروهی ديگر
باشد که راه
او را دنبال
کند. اين مهم
نيست که گروه
يا گروههائی
پيشاهنگتر
به زندگی خود
ادامه دهند تا
بتوانند
نتايج عمل خود
را ببينند، از
اثرات آن بهرهبرداری
کنند، و حمايت
معنوی را که
ايجاد کردهاند
با سازماندهی
خود مبدل به
حمايت مادی
کنند. اين را میتوانند
گروههای ديگر
انجام دهند،
گروههايی که میخواهند
به وظايف
انقلابی خويش
عمل کنند."
اينجا
ما بار ديگر
خاطره رفيق
احمدزاده را
گرامی میداريم.
خاطره او را
که با خصلتهای
رفيقانه
ازيادنرفتنیاش،
با کارهايی که
کرده است و
افکاری که از
خود به جای
نهاده، در
ميان خلقش
جاودانه
خواهد زيست.
او همان رود
پرخروش
مبارزه مسلحانه
است که هر دم
پرخروشتر میخروشد
و به پيش میرود.
و اين رود
سرانجام به
دريای تودهها
خواهد پيوست.
و با تبديلش
به انقلاب
تودهای به
پيروزی
محتومش خواهد
انجاميد، و چه
شکوهمند است
لحظه پيروزی،
و چه زيبايی
پرشکوهی دارد
لحظه انتقام
عظيم خلق از
دشمنان خويش.
جاودانه
باد ياد رفيق
احمدزاده
"چريکهای
فدايی خلق"
اول
تيرماه
۱۳۵۱
تقديم به:
آن
دسته از
چريکهای
فدايی خلق و
انقلابيون ديگر
که يا در جنگ
با دشمن و يا
در زير شکنجه،
در راه تحقق
انقلاب نجاتبخش
ايران شهيد
شدند.