به نقل از: ماهنامه کارگری، ارگان کارگری چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 80 ، پانزدهُم شهریور ماه 1399

 

 

 

شرکت های پیمانکاری (تأمین نیروی کار)، وسیله چپاول هر چه بیشتر کارگران

 

حدود سی و سه روز است که کارگران صنایع نفت و پتروشیمی و گاز و نیروگاه های برق و ... که نزدیک به 50 واحد تولیدی آن هم در 24 شهر کشور را در برمی گیرد، در اعتصاب به سر می برند. این اعتصابات که به دنبال اعتصاب طولانی مدت کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه رخ داده اند، در شرایط سرکوب و خفقان حاکم به روشنی نشان می دهند که بورژوازی زالو صفت ایران چنان شرایط فلاکت باری برای کارگران ایجاد نموده که آنها در زیر تیغ پاسداران جمهوری اسلامی و سربازان گمنام امام زمان این رژیم دار و شکنجه، به رغم همه خطراتی که جانشان را تهدید می کند، بپاخاسته اند تا وضعیت معیشت غیر قابل تحملشان را تغییر دهند و یا حداقل کمی قابل تحمل ترش نمایند. افزایش دستمزدها و پرداخت حقوق های معوقه و هم چنین "مزد برابر در مقابل کار برابر" از جمله مطالبات این کارگران می باشد.

 

فریاد برای "مزد برابر در مقابل کار برابر" انعکاس واقعیت دردناکی است که امروز بخش بزرگی از طبقه کارگر ایران با آن مواجه است. وضع به این صورت است که در بیشتر واحد های کارگری، کارفرمایان به جای استخدام کارگران بطور رسمی و بر اساس قانون کار موجود، نیاز خود به نیروی کار را از طریق شرکت های پیمانکاری نیروی انسانی تامین می کنند. این شرکت های دلالی مبلغی از شرکت مادر جهت استخدام نیروی کار دریافت می کنند. اما به میل خود با کارگران قرارداد های موقتی بسته و دستمزد آنها را بنا به تمایل خود تا جایی که زورشان برسد، کاهش داده و تعیین می کنند و در نتیجه بقیه پولی که می بایست به عنوان مزد به کارگر پرداخت شود را به جیب می زنند. از این روست که امروز در برخی واحدهای تولیدی و یا نهادهای دولتی، ما با کارگرانی مواجه می شویم که در حالی که در زیر یک سقف با هم کار مشترکی را انجام می دهند، اما دستمزدهای گوناگونی برای همین کار مشترک دریافت می کنند. کارگر رسمی گاه تا سه برابر کارگر پیمانکاری دستمزد می گیرد. تازه کارگران پیمانکاری هم بسته به این که به کدام شرکت پیمانکاری تعلق دارند، باز دستمزدشان با هم فرق می کند. البته، این تبعیض به همین جا ختم نمی شود؛ چون کارگر رسمی علاوه بر این که مزد بیشتری نسبت به کارگر پیمانکار دریافت می کند به دلیل رسمی بودن کارش از مزایای جانبی بیشتری هم برخوردار می گردد؛ مانند کارت هدیه و عیدی. در حالی به کارگران پیمانکار به جز دستمزد ناچیزشان هیچ مزایائی تعلق نمی گیرد. به همین دلیل است که مبارزه با شکل کار پیمانکاری و قطع دست دلالان تامین نیروی انسانی از محیط های کار، به یکی از مهمترین خواست های کارگران بدل گشته است. همچنان که این خواست در میان کارگران اعتصابی صنایع نفت و پتروشیمی و گاز و نیروگاه های برق و ... نیز مطرح می باشد.

 

شرکت های پیمانکاری از زمانی پای گرفتند که بعد از پایان جنگ ایران و عراق، رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور، در جهت اجرای رهنمود های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول مبنی بر ضرورت "کوچک کردن دولت"، گام برداشت. از آن به بعد، یعنی از دهه 70 به بعد، پیشبرد این سیاست از جمله کارهای دولت هائی بوده است که یکی بعد از دیگری در پی رفسنجانی اداره امور را به دست گرفته اند. به همین خاطر است که امروز از آموزش و پرورش گرفته تا شرکت ملی نفت و مخابرات و شهرداری‌ها و حتی برخی بیمارستان ها همه جا پیمانکاران مثل قارچ رشد کرده‌اند و تامین نیروی کار را بر عهده گرفته اند. تا آنجا که در مطبوعات خود رژیم گاه مطرح می شود که: "دیگر به سختی می‌توان گفت نهاد، ارگان یا وزارتخانه‌ای باقی مانده که در معنای واقعی کلمه «دولتی» است".

 

جالب است که همانطور که خصوصی سازی به وسیله ای جهت پرکردن جیب آقازاده ها و نورچشمی های جمهوری اسلامی بدل شده است؛ شرکت های پیمانکاری هم به وسیله ای جهت پولدار شدن افراد صاحب ‌نفوذ و قدرت در کشور بدل گردیده است. بسیاری از شرکت های پیمانکاری تامین نیروی کار، متعلق به مدیران بازنشسته ای می باشند که به دلیل روابط و آشنایی های خود با مقامات دست اندرکار در نهادهای دولتی و واحدهای تولیدی براحتی قراردادهای تامین نیروی کار را به دست آورده و از این طریق بخشی از دستمزد کارگران را به جیب می زنند. در صورتی که اگر کارگر به استخدام رسمی درآید نه از این رانت ها و رابطه ها خبری خواهد بود و نه بخشی از حقوقش این چنین شیادانه چپاول می شود.

 

گسترش قارچ وار شرکت های پیمانکاری در سه دهه اخیر علاوه بر شدت بخشیدن به استثمار کارگران، یک سود اساسی هم برای کارفرمای واحد تولیدی و یا نهاد دولتی ای که نیروی کار مورد نیازش را از طریق شرکت های پیمانکاری تأمین می نماید، در بر دارد. ایجاد تبعیض مابین کارگرانی که کار یکسان انجام می دهند ولی مزد نابرابر دریافت می کنند؛ امری که به دنبال خود انشقاق در صفوف کارگران به وجود آورده و اتحاد و وحدتی که شرایط واحد کار ایجاد می کند را مختل می سازد. بدیهی ست که نخستین حاصل این کار تشدید پراکندگی صفوف کارگران می باشد. چرا که کارگر رسمی مطالبات متفاوتی از کارگری که گاه حقوق دریافتی اش یک سوم کارگر رسمی است، خواهد داشت. در نتیجه بطور طبیعی تمایل به اتحاد در میان کارگران تضعیف می شود.

 

برای نمونه این واقعیت را می توان در اظهار نظر یکی از کارگران پیمانکاری نفت جنوب به عینه متوجه شد. این کارگر می گوید: "وقتی «برابر» نیستیم، پس مطالبات مشترک نداریم". همین واقعیت است که در اتحاد کارگران اخلال ایجاد کرده و باعث می شود که کارگران نتوانند همواره در صفی واحد با کارفرما مواجه شده و مطالبات بر حق خود را طلب کنند.

 

شرکت های پیمانکاری تامین نیروی کار، در اجرای سیاست دو نهاد امپریالیستی بانک جهانی و صندوق بین المللی کار، کاملاً کارائی داشته اند، اما در تشدید فقر و فلاکت کارگران تأثیرات بس مخربی به جا گذاشته اند. از این روست که هر چه می گذرد، خواست انحلال شرکت های پیمانکاری نیروی انسانی، هر روز در میان کارگران جای بزرگتری پیدا می کند. این خواست در تمامی سال ها از سوی کارگران فریاد زده شده است. اما زیر سلطه جمهوری اسلامی که در حقیقت نقش سگ نگهبان بورژوازی دندان گرد ایران را به عهده دارد، فریاد کارگران یا شنیده نمی شود و یا با بی شرمی تمام نادیده گرفته می شود و هر گونه حرکت متشکلی برای مبارزه با آن هم سرکوب می گردد.

 

مساله کارگران پیمانی به طور وسیع موقعی رسانه ای شد که یک کارگر رنجدیده عرب اهوازی به نام"عمران روشنی‌مقدم"، در محوطه چاه نفتی شماره 19 میدان نفتی یادآوران، خود را حلق‌آویز کرد. او کارگر شرکت پیمانکاری ای به نام "نظم‌آفرینان ایمان" بود. شدت استثمار، این کارگر را در چنان استیصالی قرار داده بود که راهی جز خودکشی در مقابل خود ندید. او از شرکت مذکور خواهان 500 هزار تومان مساعده بود. اما کارفرما با این که چند ماه حقوق این کارگر را هم نپرداخته بود، از پرداخت این مساعده خودداری نمود و باعث مرگ این کارگر شد. این یعنی قتل عمد توسط کارفرما.

 

امروز اعتصاب بزرگ کارگران پیمانکاری در نفت و پتروشیمی و گاز و نیروگاه های برق، اعتراضات کارگران در سراسر ایران علیه شرکت های پیمانکاری که در دهه گذشته همواره ادامه داشته است را بار دیگر و این بار با صلابتی هر چه بیشتر در راس مطالبات کارگران قرار داده است.

 

واقعیت این است که شرکت های پیمانکاری در زمینه تدارک نیروی کار هیچ کار ویژه ای انجام نمی دهند. آنها اکثرا نه تجهیزات ویژه ای دارند و نه تخصص خاصی. اما به دلیل روابطی که با دست اندرکاران جمهوری اسلامی و با قدرت دولتی دارند وارد رابطه کارفرما با کارگر می شوند. این شرکت ها زمانی که امتیاز "قرارداد تامین نیروی کار" را بدست می آورند، گاه حتی نیروهای مشغول به کار نهادی که با آنها قرارداد بسته اند را با قراردادی جدید و دستمزدی کمتر به کار می گیرند. اساساً صاحبان شرکت های پیمانکاری که نقش انگلی اشان در زندگی اقتصادی کاملاً آشکار است و انگل وار از رنج و خون کارگران ارتزاق می کنند، همواره دستمزد کارگران را بسیار پائین تر از کارگران رسمی تعیین می کنند، چرا که منبع اصلی سود آنها کاهش حقوق کارگران می باشد. شگردهائی که این شرکت ها به کار می گیرند را برای نمونه می توان در کار مربوط به شهرداری ها ملاحظه کرد. مثلاً شهرداری یک شهر، نگهداری از پارک های شهر را به یک پیمانکار واگذار می کند. این شرکت برای اینکه سودی نصیبش شود، الزاما باید دستمزد ها را کم کرده و کاری را که 100 کارگر باید انجام دهند را بدوش 70 کارگر بیاندازد. تنها به این طریق است که این شرکت با چپاول بی شرمانه دسترنج کارگر و تشدید فشار کار بر وی امکان حیات و پر کردن جیب صاحبان غارتگر و رذل اش را پیدا می کند.

 

حال پرسیدنی است که کارگران چگونه می توانند خود را از شر وجود شرکت های پیمانکاری خلاص کنند؟ در پاسخ باید گفت که کارگران حتی اگر ندانند که پدیدار شدن این شرکت ها حاصل اجرای سیاست دو نهاد امپریالیستی فوق الذکر می باشد، و ندانند که سرچشمه بلائی که از طریق این شرکت ها بر سر آنها می آید، مزدوران خدمت گزار سرمایه داری انحصاری جهانی در جهان غرب می باشند، اما به این واقعیت کاملاً اشراف دارند که شرکت های پیمانکاری با پشتیبانی رژیم جمهوری اسلامی است که موفق می گردند چنان ظلم و حق کشی در حق آنان انجام دهند. بنابراین واضح است که خلاصی کارگران از شر چنان شرکت هائی منوط به خلاصی آنها از سلطه رژیم جمهوری اسلامی می باشد. رژیم جنایتکاری که در سه دهه گذشته در اجرای سیاست های امپریالیستی، این شرکت ها را شکل داده و به جان کارگران انداخته است. تجربه مبارزات و اعتراضات کارگران نشان داده که کارگران تنها در مسیر مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی، این رژیم دار و شکنجه امکان رهائی خواهند یافت و باید در مبارزات خود این رژیم را آماج حملات خود قرار بدهند.