به نقل از : ماهنامه کارگری ، ارگان کارگری چریکهای فدائی خلق ایران

شماره 53 ، پانزدهم خرداد ماه 1397

 

 

علیه توهم پراکنی!‏

 

با فرا رسیدن موعد جلسات سالانه سازمان جهانی کار (‏ILO‏) که هر ساله در خرداد ماه برگزار می ‏شود و حضور نمایندگان جمهوری اسلامی در این نهاد ، آن هم تحت عنوان "نمایندگان کارگران ایران"، ‏بار دیگر ابعاد همکاری و همیاری این سازمان جهانی با رژیم کارگر ستیز جمهوری اسلامی در مقابل ‏چشم همگان قرار گرفت. در همین رابطه در روز 8 خرداد سال جاری (29 ماه مه 2018)، به دعوت ‏‏"کلکتیو" (مرکب از تعدادی از تشکل های صنفی کارگران فرانسه)، تظاهراتی با خواست اخراج ‏نمایندگان جمهوری اسلامی از سازمان بین المللی کار در ژنو برگزار شد که تعدادی از ایرانیان نیز در ‏آن شرکت نمودند. بیشک هدف از این تظاهرات آن بود که سازمان جهانی کار تحت فشار قرار گرفته ‏و به جای نمایندگان جمهوری اسلامی، نمایندگان واقعی کارگران ایران را پذیرا گردد. اما با توجه به ‏ماهیت این نهادها، آیا چنین خواستی، در چهارچوب سیستم کنونی قابل تحقق می باشد؟  و از ‏طرف دیگر با واقعیت آنچه امروز در ایران بر کارگران ما می گذرد ، در انطباق می باشد؟ برای این ‏منظور ابتدا باید دید که خود سازمان جهانی کار چه نوع سازمانی است و از چه ماهیتی برخوردار ‏است. 

 

سازمان جهانی کار یکی از موسسات تخصصی‎ ‎سازمان ملل متحد‎ ‎می باشد که به امور مربوط به ‏کار و کارگران می پردازد.  شکی نیست که این سازمان دارای ماهیت بورژوائی است و هدفش در ‏نهایت تامین منافع نهادهای تامین کننده بودجۀ خویش و کند کردن مبارزه طبقاتی طبقه کارگر علیه ‏سرمایه داران می باشد، ولی در عین حال این نهاد، سازمانی مربوط به دولتهاست و نه کارگران و ‏در این راستا نمایندگان دولت، کارفرمایان و کارگران را تحت عنوان سه جانبه گرائی، به همکاری با ‏یکدیگر فرا می خواند.  سازمان جهانی کار همواره پذیرای فرستادگان جمهوری اسلامی با نام قلابی ‏نمایندگان کارگران بوده است، به طوری که برغم کارنامه سیاه جمهوری اسلامی در برخورد با ‏کارگران، که در صفحه صفحۀ آن، حتی ادعا ها و مقاوله نامه های خود سازمان جهانی کار، به طور ‏روزمره نقض شده ، این سازمان به جولان گاه ماموران جمهوری اسلامی بدل گردیده است. در ‏سال گذشته نیز رژیم کارگر ستیز جمهوری اسلامی برای سومین دوره متوالی به عنوان عضو ‏اصلی هیأت مدیره سازمان جهانی کار برگزیده شد. ‏

 

نمی توان تردید داشت که مسئولین سازمان جهانی کار نسبت به سیاستهای ضد کارگری جمهوری ‏اسلامی کاملاً آگاه بوده و می دانند‎ ‎که این رژیم با اعمال دیکتاتوری عنان گسیخته در چهل سال ‏گذشته، هر گونه مطالبات برحق کارگران و تلاش آنها جهت ایجاد تشکل های مستقل کارگری را ‏وحشیانه سرکوب کرده است.  با اینحال دست اندرکاران سازمان مذکور از آنجا که منافعشان ایجاب ‏می کند، نه این سیاستها را به روی خود می آورند و نه به جمهوری اسلامی جهت تغییر سیاست ‏های رسوای خود علیه کارگران، کمترین فشاری وارد می کنند. برعکس به دلخواه جمهوری ‏اسلامی در جهت قالب کردن مهره های سرکوبگر این رژیم که عنوان نماینده کارگران ایران را با خود ‏حمل می کنند، گام بر می دارند. ‏

 

یکی از موارد آشکاری که سازمان جهانی کار علیرغم آگاهی و اطلاعش چشم بر آن می بندد ، به ‏رسمیت شناختن خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار در رژیم جمهوری اسلامی به عنوان تشکل ‏های صنفی کارگران ایران می باشد. در حالی که قابل انکار نیست که خانه کارگر و شوراهای ‏اسلامی کار که رسما در جمهوری اسلامی اجازه فعالیت دارند، نه تشکل های مستقل کارگری ‏بلکه نهاد های ایدئولوژیک اسلامی می باشند و اتفاقاً همین واقعیت به روشنی در اساسنامه آنها ‏قید شده است.  و حتی نقش نهادهای جاسوسی و سرکوب کارگران در محیط کار را هم ایفا کرده و ‏می کنند.  واقعیت این است که کارگران با باور به ادیان مختلف و یا عدم اعتقاد به هر دین و مذهبی ‏در محیط های کار در کنار هم کار کرده و منافع و سرنوشت مشترکی پیدا می کنند، به همین دلیل ‏هم نهاد صنفی کارگران که قرار است خواستها و مطالبات آنها را در محیط کار نمایندگی کند نمی ‏تواند نهادی ایدئولوژیکی باشد. در حالی که نهادهای به اصطلاح کارگری رژیم ساخته، اسلامی می ‏باشند و در اساسنامه آنها "التزام عملی به اسلام" و "ولی فقیه" قید شده است.  آیا سازمان ‏جهانی کار نمی داند که چنین تشکل هائی را نمی توان نهادهای صنفی کارگران تلقی کرد؟  بگذریم ‏از این که این تشکل ها همیشه در مبارزه کارگران علیه سلطه خفقان آور جمهوری اسلامی در ‏محیط های کار و جدال برای بهبود شرایط کار کارگران، به نفع حکومت سرمایه داران کار کرده و ‏اساسا از جمله ارگان های سرکوب کارگران در محیط کار می باشند. سازمان جهانی کار از چنان ‏ماهیتی برخوردار است که علیرغم وقوف بر ماهیت و عملکرد چنین نهادهائی، باز پذیرای نمایندگان ‏آن به نفع جمهوری اسلامی می باشد. بیهوده نیست که علی رضا محجوب که در چهل سال ‏گذشته لحظه ای از مبارزه علیه کارگران باز نایستاده، کسی که نماینده جمهوری اسلامی در ‏مجلس شورای اسلامی می باشد ، از طرف این سازمان به عنوان فعال کارگری مدافع منافع کارگران ‏قلمداد شده و به معاونت فدراسیون اتحادیه های کارگری جهانی (WFTU)بر گزیده می شود.  ‏چنین اقداماتی به روشنی نشان می دهند که بحث بر سر عدم اطلاع مسئولین سازمان جهانی ‏کار از آنچه در زیر سلطه جمهوری اسلامی بر کارگران محروم ایران می گذرد نیست؛ بلکه بحث بر ‏سر حمایت از رژیمی ضد کارگری است که اتفاقاً با جان و دل در طی نزدیک به چهار دهه گذشته در ‏راستای تأمین منافع سرمایه داران جهانی و بومی گام برداشته است. بنابراین، رسمیت دادن به ‏شوراهای اسلامی به جای نهادهای صنفی از طرف سازمان جهانی کار و چشم بستن بر همه ‏سیاستهای سرکوبگرانه این رژیم علیه کارگران که ظاهراً مغایر با ادعاها و مقاوله نامه های این ‏سازمان می باشد و در عمل پر و بال دادن به جمهوری اسلامی، همه بیانگر آن است که جمهوری ‏اسلامی با سازمان جهانی کار (‏ILO‏) در پشت پرده به بده بستان های بزرگی دست زده است.‏

 

آیا سازمان جهانی کار چه بر مبنای ماهیت خود و چه آنچه در عمل از خود نشان داده، قادر است ‏پذیرای نمایندگان واقعی طبقه کارگر در اجلاس های خود گردد؟  چقدر فشار لازم است تا این ‏سازمان ماهیتاً بورژوائی در عمل به نفع کارگران ستمدیده ما برخورد کند و به جای نمایندگان ‏جمهوری اسلامی، نمایندگان واقعی کارگران ایران را پذیرا گردد؟  واضح است که این سازمان هرگز ‏قادر به پذیرش نمایندگان واقعی کارگران رنجدیده ما نخواهد بود و مدافعین و متحدین کارگران ایران را ‏باید در میان کارگران جهان و تشکل های واقعی کارگری جستجو نمود.  از سوی دیگر، واقعیت این ‏است که در شرایط پراکندگی کامل صفوف کارگران در ایران و در شرایطی که جمهوری دار و ‏شکنجه از هیچ جنایتی جهت جلوگیری از سازمان یابی کارگران دریغ نمی ورزد، هیچ تشکل کارگری ‏چه تحت نام سندیکا یا اتحادیه و غیره ، امکان شکل گیری و مهمتر ادامه کاری در چارچوب این رژیم را ‏ندارد.  کما این که دیدیم علیرغم همه تلاشهائی که کارگران مبارز ما مثلاً در شرکت واحد و یا هفت ‏تپه به خرج دادند، رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی مانع از ایجاد چنان سندیکاهائی شد و از ‏همان ابتدا صرفا نامی از آنها روی کاغذ باقی مانده است.  

کارگران تحت ستم و در عین حال مبارز ما قبل از هر چیز باید به نیروی خود و قدرت اتحاد شان اتکاء ‏کنند و متحدان واقعی خود را نیز در میان طبقه کارگر سایر کشور ها پیدا کنند و بدانند که شرط ‏شکل گیری تشکل های مستقل کارگری ، مبارزه جهت شکاف انداختن در سد این دیکتاتوری لجام ‏گسیخته و نابودی آن می باشد.  تنها در چنین شرایطی است که فعالین کارگری ایران می توانند به ‏عنوان نمایندگان واقعی سندیکا ها و تشکل های واقعا موجود که در عمل کارگران را در محیط کار ‏نمایندگی می کنند، در عرصه داخلی و خارجی ، صدای واقعی طبقه خود باشند. ‏