به نقل از : ماهنامه کارگری ، ارگان کارگری چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 27 ، فروردین ماه 1395

 

جمهوری اسلامی و معضل بیکاری!

رشد روز افزون بحران در نظام سرمایه داری وابسته حاکم بر کشور، امری نیست که از چشم هیچ کارگری پوشیده مانده باشد. طبقه کارگر ما سال هاست که با عوارض زیان بار این بحران دست به گریبان است و نتایج مرگ بارش را روزانه با پوست و گوشت خود لمس کرده و می کند. تورم و رکود توأمان از خود ویژگی های بحران موجود می باشد و این ها واقعیت هائی هستند که اثرات خود را در زندگی روزانه کارگران به وضوح نشان می دهند. در رابطه با تورم، هر کارگری با چندرغاز دستمزدی که می گیرد وقتی برای تهیه مایحتاج زندگی خود و خانواده اش به بازار می رود دردناکی افزایش روزمره قیمت کالا ها را به عینه احساس می کند و ناتوانی خود در تهیه همه نیازمندی های اساسی اش را فورا متوجه می گردد. از سوی دیگر رکود فزاینده باعث کند شدن و یا توقف تولید و سلب امنیت شغلی کارگران گشته است، چرا که در شرایط رکود، امنیت شغلی کارگران به سهولت پایمال آزمندی سرمایه داران گشته و اخراج کارگران به صورت فزاینده ای افزایش می یابد. چنین است که به خصوص در سال های اخیر به ندرت کارگری را می توان یافت که چوب اخراج را نخورده و یا اثرات وخیم آن را در رابطه با همکارانش تجربه نکرده باشد.  امروز رکود در اقتصاد ایران چنان عمقی پیدا نموده است که خبر تعطیل شدن این یا آن کارخانه و اخراج تعدادی از کارگران به طور مستمر هر روز شنیده می شود و کار به جائی رسیده است که وجود میلیون ها بیکار - که بخش بزرگی از آن ها هم در سنین جوانی به سر می برند - یکی از مشخصه های جامعه ما را شکل می دهد. به واقع امروز به دلیل رکود حاکم بر اقتصاد کشور، بیکاری به یکی از معضلات بزرگ طبقه کارگر در شرایط کنونی تبدیل شده و جامعه با سیلی از بیکارانی روبروست که در حال نبرد با گرسنگی و محرومیت بوده و می کوشند به هر طریقی از برزخ بیکاری رهائی یابند.

وجود ارتشی از بیکاران که مارکس اندیشمند طبقه کارگر با تحلیل داهیانه اش از قانونمندی های حاکم بر نظام سرمایه داری آن را  "ذاتی" این نظام تعریف کرده است ، در سال های اخیر چنان ابعاد وسیعی به خود گرفته است که حتی بخش هائی از طبقه حاکمه را به وحشت انداخته و آن ها هر روز نسبت به رشد روز افزون بیکاری و فشرده شده صفوف ارتش بیکاران هشدار داده و اعتراف می کنند که ابعاد بیکاری به مرحله "بحرانی" رسیده است. اما باید دانست که این هشدار ها به معنای آن نیست که جمهوری اسلامی برای مقابله با این معضل راه حلی در چنته دارد.

مهمترین راه حل دولت روحانی برای مقابله با بیکاری مذاکرات هسته ای و تبلیغ روی رفع تحریم ها بود و هست. بر اساس تبلیغات این دولت قرار بود با لغو تحریم ها گشایشی در کارِ مقابله با بیکاری حاصل شود. اما کارگران به عینه دیدند که توافق هسته ای در بطن موجی از تبلیغات فریبکارانه انجام شد و به دنبال آن تحریم ها لغو گشت اما هیچ تغییری در ابعاد بیکاری ایجاد نشد. در این فاصله ده ها هیئت خارجی به ایران آمدند و خبر انعقاد صدها قرار داد در رسانه های جمهوری اسلامی درج شد اما نه تنها هیچ گشایشی در امر مقابله با بیکاری رخ نداد بلکه برعکس در این فاصله، بیکاری ابعاد بیشتری هم پیدا کرد.

اگر چه خود جریان زندگی دردناک کارگران و ابعاد بی سابقه بیکاری، امروز در جامعه ایران امری غیر قابل انکار می باشد ولی دولت روحانی از رواج تبلیغات دروغین جهت لاپوشانی واقعیت فوق دست برنداشته و از ایجاد فرصت های شغلی جدید دم می زند.  بر اساس این تبلیغات ، دولت مشاغل تازه ای ایجاد نموده است.  ولی محدود مشاغلی که دولت مدعی است ایجاد شده نه پاسخگوی حجم اخراج های وسیع نیروی کار است و نه با نیاز های نیروی جوان جویای کار که تازه وارد بازار کار می شود انطباق دارد. به همین خاطر است که صفوف ارتش ذخیره کار در ایران هر روز وسیع تر و گسترده تر می گردد. خود روحانی، رئیس‌جمهور فریبکار جمهوری اسلامی مدعی است که در دوران ریاست جمهوری وی 1/1 میلیون شغل ایجاد شده است.  علاوه بر این که خود زندگی و فشرده شدن روزمره صفوف بیکاران غیر واقعی بودن چنین آماری را فریاد می زند، این آمارسازی دروغین در شرایطی مطرح شده است که به گزارش خبرگزاری مهر، حتی خود اقتصاد دانان رژیم هم مدعی اند "تا رشد مثبت اقتصادی اتفاق نیفتد، نمی توان انتظار اشتغال جدید را داشت" و واقعیت این است که این اقتصاد دانان مدعی نیستند که رشد مثبتی در اقتصاد کشور رخ داده است. اقتصاد دانان رژیم بر اساس همین گزارش می گویند "اگر یک درصد رشد مثبت اقتصادی داشته باشیم احتمالا ۱۰۰ هزار شغل جدید ایجاد شده است." بنابراین بر اساس نظر اقتصاد دانان خود رژیم، بی پایه بودن ادعای روحانی مبنی بر ایجاد 1/1 میلیون شغل در طی ریاست جمهوری اش آشکار است. اگر ادعای روحانی درست بود حال بر مبنای "100 هزار شغل در ازای یک درصد رشد مثبت"، اقتصاد کشور می بایست شاهد رشدی بزرگ می بود. در حالی که اثری از رشد اقتصادی دیده نشده و نمی شود.   این واقعیت را تعطیلی روزافزون واحد های اقتصادی و بیکاری فزاینده که از مشخصه های اوضاع کنونی است به روشنی اثبات می کند.

همین چند روز پیش (بیستم فروردین 95) بود که با تعطیلی ۳ واحد نساجی با ۴۰ سال سابقه فعالیت در مشهد، حدود ۱۲۰۰ کارگر باسابقه بیکار شدند.  بر اساس خبری دیگر که در 15 فروردین ماه 1395 منعکس شده است، کارفرمای کارخانه نساجی بروجرد با ادعای رکود بازار فروش محصولات، 500 کارگر این کارخانه را از کارگر اخراج نمود. اتفاقا در همین روز استاندار سمنان در شورای اداری استان اعلام کرد: "آمار صحیح واحدهای تولیدی و صنعتی استان سمنان، یک هزار و ۷۹۲ واحد (است) که از این بین بیش از ۶۲۱ واحد به علت مشکلات اقتصادی تعطیل شده اند و بقیه نیز با متوسط ظرفیت ۳۷ درصد فعالیت می کنند.". همه این واقعیات ، کذب تبلیغات روحانی و دولت وی مبنی بر مقابله با معضل بیکاری را آشکار ساخته و نشان می دهد که این دولت هم همانند بقیه دولت ها در جمهوری اسلامی راهی برای فائق آمدن بر بیکاری در چنته ندارد.

واقعیت این است که بیکاری ذاتی نظام سرمایه داری است که در شرایط رکود ، ابعاد هر چه وسیع تری هم پیدا می کند. چنین شرایطی به کارفرما ها امکان می دهد تا جائی که می توانند شیره جان کارگران را زالو وار حتی دو چندان بیشتر از مواقع دیگر بکشند. در این جا به این نکته هم باید توجه کرد که علاوه بر امر فوق، واقعیت وابستگی نظام حاکم به نظام امپریالیستی و سیاست های ضد خلقی طبقه حاکم در پیروی از نیاز های سرمایه داری جهانی، عامل مهمی ست که در گسترش هر چه بیشتر بحران بیکاری در ایران نقش ایفا می کند. همه می دانند که در طول 37 سال حاکمیت این رژیم و بویژه در سال های اخیر، دولت های بر سر کار هر یک با سرعت و شتاب تردید ناپذیری، اقتصاد وابسته ایران را در ریلی انداخته اند که پاسخگوی نیازهای انحصارات امپریالیستی  است. اگر مثلاً در دوره شاه کارخانجات مونتاژ بر اساس نیاز امپریالیست ها جهت گسترش صنایع شان یکی پس از دیگری به وجود می آمد، حال در رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی مدت های مدیدی است که سیاست تبدیل ایران به یک بازار عمده برای واردات کالاهای بنجل انحصارات امپریالیستی در سطح هر چه وسیع تر در دستور کار دولت های این رژیم قرار گرفته است. در این ریل و بر مبنای این سیاست، واردات در چنان ابعاد بی رویه ای صورت می گیرد که به شدت و به طور وسیع و گسترده باعث تعطیلی مراکز کار گشته است. در نتیجه این روند ، امروز نابودی فرصت های شغلی در بخش های کشاورزی و صنعت سرعت هر چه فزون تری یافته و از جمله به بیکاری و خانه خرابی کشاورزان محروم (چای کاران شمال) و کارگران شاغل در بخش های تولیدی (صنعت نساجی) منجر شده است.

کارگران ما امروز بیش از هر وقت دیگر به تجربه در می یابند که تا نظام اقتصادی موجود یعنی نظام سرمایه داری وابسته با بحران های ساختاری اش بر جامعه ایران حاکم است، و تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی به مثابه حافظ و مدافع این نظام بر سر کار است، در به همان پاشنه ای خواهد چرخید که امروز می چرخد. در این نظام هر چقدر هم دولت هائی چون دولت فریبکار روحانی به کارگران وعده بهبود شرایط زندگی شان را بدهند ، تغییری واقعی در زندگی مصیبت بار آن ها به وجود نخواهد آمد. به واقع از امام زاده جمهوری اسلامی آبی برای آن ها گرم نخواهد شد. در این نظام حق کار برای کارگران با وضوح تمام پایمال منافع سرمایه داران زالوصفت می گردد. در جمع بندی از همین تجارب است که کمونیست ها همواره تاکید دارند که تنها با نابودی نظام ظالمانه سرمایه داری است که امکان مقابله واقعی با معضل بیکاری و ایجاد شرایطی که هر کس از حق کار برخوردار باشد مهیا می گردد. جهت پاسخ به چنین مطالباتی است که مبارزه برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و نابودی سیستم سرمایه داری در ایران باید سمت اصلی مبارزات طبقه کارگر را شکل دهد.