به نقل از : ماهنامه کارگری ، ارگان کارگری چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 16 ، اردیبهشت ماه 1394

 

کارگر ستیزان در روز کارگر !

اول ماه مه، روز جهانی کارگر امسال برخلاف سال های گذشته به طور رسمی در تهران برگزار شد. قاعدتاً چگونگی برگزاری مراسم اول ماه مه در کشورهای مختلف جهان کم و بیش معیاری به دست می دهد که بر اساس آن می توان توازن قوا بین کارگران و حامیان آن ها یعنی نیروهای چپ با سرمایه داران و حکومت های حامی آنان را سنجید. در شرایطی که مراسم اول ماه مه امسال نیز هم چون سال های گذشته در کشورهای غربی با تظاهرات و راه پیمائی های بزرگ بر پا شد، در کشورهای تحت سلطه امپریالیسم، حکومت های مدافع سرمایه داری مانع از برگزاری آزادانه این روز شدند. حتی در کشوری نظیر ترکیه که شرکت کنندگان مبارز در مراسم روز کارگر به رسم شجاعانه هر سال پرچم سرخ کارگران را در دست داشتند با حمله پلیس مواجه شدند که منجر به درگیری بین نیروهای سرکوبگر و تظاهر کنندگان شجاع گردید و رسوائی هرچه بیشتری را برای دولت ضد خلقی حاکم بر ترکیه به بار آورد.

 

در ایران پس از قبول ظاهری اول ماه مه به عنوان روز کارگر و پس از این که هشت سال بود رژیم حتی به نهادهای ضد کارگری و دست ساز خود نیز اجازه برگزاری مراسم در روز کارگر را نمی داد امسال سیاست به راه انداختن یک راه پیمائی دولتی در دستور کار رژیم قرار گرفت و قرعه برگزاری آن به نام "خانه کارگر" افتاد. "خانه کارگر" یک نهاد ضد کارگری می باشد که حتی نامش را نیز از نهاد کارگری ای عاریه گرفته است که در سال 1358 توسط کارگران پیشرو و آگاه در تهران تشکیل شده بود، خانه کارگر واقعا کارگری ای که با حمله "حزب الهی" ها یعنی اوباشان تازه کار جمهوری اسلامی و در رأس آن ها لمپن هائی چون علیرضا محجوب، دبیر کل "خانه کارگر" فعلی و علی ربیعی (وزیر کار وقت رژیم)، از بین رفت.

 

برگزاری مراسم دولتی روز کارگر در روز اول ماه مه توسط "خانه کارگر" بیان گر  مسایل و نکاتی چند در رابطه با کارگران ایران بود.  اگر چه به دلیل سلطه دیکتاتوری و  اختناق و جو شدیداً پلیسی حاکم بر جامعه، خود کارگران از امکان برگزاری آزادانه روز خود محروم شده اند اما همین مراسم ضد کارگری نیز به نوبه خود موقعیت کارگران ما در مقابل حکومت حامی سرمایه داران را نشان داد. با این که برگزار کننده مراسم، یک نهاد وابسته به جمهوری اسلامی بود که از همه امکانات دولتی برای بسیج نیرو برای روز کارگر استفاده کرده بود، با این که برای هر چه پر جمعیت تر نشان دادن این مراسم دولتی، "خانه کارگر"ی ها تا می توانستند با توسل به ترفند های مختلف تعدادی کارگر و همچنین نیروی "بسیج" شان را با " ۷۲۰ اتوبوس از شهرهای مختلف اطراف تهران" و "استان‌های مازندران، قزوین، سمنان، البرز، همدان، قم و…" از "شهرری، قزوین، نیشابور، اراک" گرفته تا شهرهای دور و نزدیک دیگر (بر اساس گزارش ایلنا و دیگر خبرگزاری های دولتی) به تهران آورده بودند با این حال به گفته خودشان که بیشک نمی توان به آن اعتماد کرد تنها توانسته بودند چیزی حدود 20 هزار نفر را در تهران گرد آورند. این واقعیت آشکارا شناخت و درجه آگاهی کارگران ما از ماهیت ضد کارگری جمهوری اسلامی را نشان می دهد که علیرغم همه فضای رعب و وحشت حاکم بر جامعه حاضر نشدند حتی در روزی که به نام خود کارگران نامگذاری شده است در مراسمی که برپا کننده آن "خانه کارگر" جمهوری اسلامی بود شرکت کنند.

 

امر دیگری که  در مراسم دولتی روز کارگر در ایران به آشکاری در مقابل دید همگان قرار گرفت هراس رژیم از تجمع کارگران می باشد. جمهوری اسلامی که از جمع شدن کارگران و دیگر توده های مردم هراس شدیدی به دل داشته و از آن وحشت دارد که هر تجمعی ممکن است به اعتبار حضور کارگران مبارز و معترض کنترلش از دست مزدوران برگزارکننده اش خارج شود، و اساساً "تجمع یکپارچه" باعث احساس قدرت در توده ها گشته و آنها را به عملکردهای مبارزاتی علیه رژیم بکشاند به اقداماتی چند دست زده بود. با این که بخشی از تجمع کنندگان بسیجی های وابسته به خود رژیم بودند باز در تلاش برای کنترل جمعیت، نیروهای امنیتی چه به طور آشکار و چه نهان در میان جمعیت گمارده شده بودند. اما گویا این هم هم کافی نبود. شدت ترس رژیم باعث شده بود گردانندگان جمهوری اسلامی باز احتیاط را از دست نداده و از طریق نیروی انتظامی خود مسیر راه پیمائی را در نقاطی مسدود نمایند که این امر مانع از راهپمائی شرکت کنندگان در مراسم مزبور "به صورت یکپارچه" گردید. به گزارش  خبرگزاری های دولتی، "به دلیل انسداد مسیر راه پیمایان در خیابان‌های منتهی به محل تجمع در میدان فلسطین، کارگران "به صورت یکپارچه" قادر به برپایی تجمع نشدند". 

 

در روی پلاکاردهائی که دست اندرکاران "خانه کارگر" تهیه دیده و به دست کارگران و بسیجی های کارگر (کارگرانی که بخشی از درآمدشان از طریق مزدوری برای رژیم تأمین می شود) داده بودند تا آن ها را در به اصطلاح مراسم روز کارگر حمل کنند ، خواست ها و مطالبات گوناگونی به چشم می خورد نظیر " تامین اجتماعی بی بهانه ما را بیمه کن"، "با هر گونه تغییر در قانون کار که باعث تضعیف حقوق کارگران می شود مخالفیم"،" قرارداد موقت، ملغی باید گردد"، " قرارداد موقت، الگوی برده‌داری"، "کارگر ایرانی، بیکاره بیکاره". در کنار این شعارها، شعار انحرافی "استقلال کشور وابسته به کار است" (در حالی که استقلال کشور ما در گرو قطع هرگونه وابستگی به امپریالیست هاست) نیز دیده می شد. دست اندر کاران "خانه کارگر" به مثابه تدارک کننده مراسم مزبور شعاری هم که دارای مفهوم نژاد پرستانه و تفرقه افکنانه بود یعنی شعار "کارفرما حیا کن، افغانی را رها کن" را روی بنرهای بزرگ و پلاکاردهای کوچک قرار داده و در تعداد زیادی تکثیر و به دست شرکت کنندگان در مراسم داده بودند.

 

"کارفرما حیا کن، افغانی را رها کن" برای یک ناظر خارجی که در بطن مسایل کارگری در ایران قرار ندارد حتی ممکن است به دلیل استثمار شدید افغانی ها توسط کارفرمایان، حمایت از کارگران افغانی هم جلوه کند. اما واقعیت این است که تهیه این بَنرها و پلاکادرها از طرف دست اندرکاران ضد کارگری "خانه کارگر" به منظور افغان ستیزی و رواج فرهنگ نژاد پرستی در میان کارگران ایران و دامن زدن به تضاد بین کارکران ایرانی و افغانی صورت گرفته بود. در شرایطی که کارگران چه ایرانی باشند و چه افغانستانی در مقابل سرمایه داران (که زالوصفتی جزء ذات آنان است) دارای منافع مشترک می باشند و خون شان به وسیله نظام واحدی مکیده می شود، "خانه کارگر"ی ها چه به خاطر تفرقه اندازی بین کارگران و کند کردن لبه تیز مبارزه آنان علیه کارفرمایان و چه به جهت فریب کارگران و به حاشیه راندن عامل اصلی بیکاری که جز نظام سرمایه داری نمی باشد ، سعی کردند این اندیشه را در بین کارگران رواج دهند که گویا علت بیکاری آن ها وجود کارگران افغانی در ایران می باشد که کارفرمایان آن ها را به جای کارگران ایرانی استخدام می کنند.

 

واقعیت این است که کارگران افغانی در ایران یکی از محروم ترین بخش های طبقه کارگر در جامعه ما را تشکیل می دهند. آن ها به خاطر غیر ایرانی و مهاجر بودن شان اغلب دست شان از مراجع قانونی کوتاه است. برخی از آنان حتی به صورت غیر قانونی در ایران زندگی می کنند و در نتیجه در مقابل ظلم و ستم کارفرما دست شان به هیچ جائی بند نیست. این موقعیت بهترین فرصت را برای سرمایه داران زالو صفت به وجود آورده است که برای پاسخ به اشتهای سیری ناپذیرشان در کسب سود به جای کارگر ایرانی، کارگر افغانی استخدام کنند تا با آسوده خاطری هر چه بیشتری شدیدترین استثمارها را بر او تحمیل نمایند. مسلماً کارگران آگاه ایران که خواهی نخواهی تحت تأثیر سنت های کمونیستی به مثابه سنت های برخاسته از واقعیت وجود خود طبقه کارگر قرار دارند این واقعیت را به خوبی درک می کنند که در رابطه بین کارگر و سرمایه دار، سرمایه داران جز به کسب سود هر چه بیشتر به هیچ چیز دیگر نمی اندیشند و به هیچ اصول و فرهنگی جز اصول و فرهنگی که باعث افزایش سود آن ها شود پایبند نیستند. آن ها می دانند که مقصر بیکاری آن ها نه کارگران افغانستانی بلکه نظام منحط سرمایه داری  و سودپرستی سرمایه داران زالو صفت می باشد. اما دست اندرکاران جمهوری اسلامی در بخش کارگری برای این که یکی از عوامل بیکاری کارگران ایران را وجود کارگران افغانی در ایران جلوه دهند با طرح شعارهائی نظیر آن چه در بالا به آن اشاره شد (کارفرما حیا کن، افغانی را رها کن) درست در جهت دامن زدن به تضاد بین کارگران ایرانی و افغانی و کاشتن تخم نفاق فیمابین آنان حرکت می کنند.

 

در چنین شرایطی عدم شرکت بسیاری از کارگران ما در مراسم دولتی روز کارگر - چه در تهران و حومه و در شهرهای اطراف و چه در استان هائی چون مازندران که دست اندر کاران خانه کارگر سعی در آوردن آن ها به تهران کرده بودند - و در عین حال با اشکال مختلف ابراز مخالفت با آن، انعکاسی از عدم اعتماد و بی اعتنائی آن ها به چنین مراسمی بود. برخی از کارگران حتی به شعار ناسیونالیستی ضد افغانی اعتراض نمودند. آن ها با چنین اقداماتی به رژیم نشان دادند که نمی تواند از وجود آنان برای نمایش قدرت خود سوءاستفاده کند.

 

بعد از پایان نمایش دولتی در روز اول ماه مه، نوبت به کارکنان فکری ضد کارگر رسید تا ضمن ارائه تفسیر هائی از آن مراسم، در تکمیل برنامه "خانه کارگر" وجود شعار "کارفرما حیا کن، افغانی را رها کن" در تظاهرات دولتی روز کارگر را به وسیله ای برای چپ زدائی و در واقع علیه کارگران و نیروهای راستین پشتیبان آنان تبدیل نمایند. آن ها با گرفتن قیافه ظاهراً چپ به خود، نیروهای چپ در جامعه (و حتی رفرمیست هائی که به اسم چپ در حوزه کارگری فعالیت می کنند) را به خاطر وجود آن بَنر نژاد پرستانه مورد حمله قرار دادند؛ و گوئی که آن شعار نه از طرف نهاد ضد کارگری "خانه کارگر" بلکه گویا از طرف به اصطلاح کارگران نا آگاه تهیه شده بود با وارونه نشان دادن واقعیت ، چپ ها را شماتت کردند که تقصیر آن ها بوده که نتوانسته اند کارگران را آگاه کنند که چنین شعاری را ندهند.

 

اما چه تلاش نهادهای ضد کارگری جمهوری اسلامی برای فریب کارگران و چه همنوائی قلم به دستان چپ ستیزی که در راستای تقویت رژیم کارگر کش جمهوری اسلامی ماسک اولترا چپ به خود زده و کمونیست ها و چپ های واقعی در جامعه ایران را مورد حمله قرار داده و می دهند، این وظیفه را در مقابل کارگران آگاه و روشنفکران مبارز طبقه کارگر قرار می دهد که مبارزات خود را به هر شکل ممکن و از جمله از طریق قلم و "پدیدار" کردن تباهی های موجود "به چشم جهانیان" با شدت و وسعت هر چه بیشتری دنبال کنند.  کارگران ما و پشتیبانان دلسوز طبقه کارگر ایران باید بدانند که اگر ترس و واهمه از کارگران رزمنده و روشنفکران واقعاً چپ در جامعه نبود نه "خانه کارگر"ی ها و نه چپ ستیزان مدافع آنان به چنین اقدامات مذبوحانه ای دست نمی زدند. آن ها می دانند که کارگران ایران معدن باروتی هستند که هر آن امکان انفجار آن وجود دارد، و واقعیت این است که نظام ننگین سرمایه داری را کارگران با قدرت خویش و همراه کردن دیگر اقشار و طبقات تحت ستم جامعه با خود به زباله دان تاریخ خواهند فرستاد.

 

پیروزی از آن کارگران ماست و سرنگونی، سرنوشت محتوم رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی است.