متن زیر سخنرانی رفیق چنگیز قبادی فر می باشد که در مراسم های یادبود چهلمین سالگرد جان باختن معلم انقلابی ، صمد بهرنگی و بیستمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 ، در تاریخ 6 سپتامیر 2008 درشهر سیدنی – استرالیا و 13 سپتامبر 2008 در شهر استکهلم - سوئد ایراد شد. 

 

 

نقش اندیشه صمد در شکل گیری تئوری انقلاب ایران

 

رفقا و دوستان گرامی  گرمترین سلام های مرا بپذیرید و اجازه بدید قبل از هر چیز از همه عزیزانی که در مراسم امشب گرد هم آمده اند تا چهلمین سالگرد جان باختن صمد بهرنگی این معلم انقلابی، و این یار  صمیمی کارگران و زحمتکشان ما و بیستمین سالگرد قتل عام وحشیانۀ نسل فرزندان دلاور صمد و صمد ها را که در شرایطی دیگر سر فرازانه در مقابل جلاد ایستادند و به توصیفِ شاعر گرانقدر و دلسوز توده ها، شاملو "به ریش جادوگر پیر تف کردند" و سرانجام در کشتار وحشیانه سال 67 بدست دشمنان و جلادان توده های ستمکش ما جان باختند رو گرامی دارند صمیمانه تشکر کنم.

 

من همچنین خیلی خوشحالم که فرصتی پیش آمده که من در کنار شما باشم ؛ من اولین باره که به این کشور میام و طبیعتا چهره های عزیزان حاضر در اینجا برای من چهره های تازه ای هستند. اجازه بدید روی این نکته تاکید کنم که به رغم این واقعیت که ما همدیگر را تا بحال ندیده ایم  اما من مطمئن هستم که فکرا و احساسا و قلبا با بسیاری از شما عزیزان در ارتباط بوده ام و تلاش و مبارزه در راه اهداف مشترک یعنی نابودی تمامی دشمنان رنگارنگ مردم ما و نظام استثمارگرانه اونها ، محوری بوده که همه ما ها رو برغم فواصل طولانی جغرافیایی بنوعی با یکدیگر در پیوند و یگانگی قرار داده و می ده. در نتیجه با توجه به این نزدیکی هاست که امیدوارم که بتونیم امشب جلسه خوبی رو با هم دیگر داشته باشیم .

 

همون طور که می دونید که مراسم امشب در سالگرد 2 رويداد در تاریخ مردم ما یعنی در چهلمین سالگرد جان باختن صمد بهرنگی در رژیم سلطنتی و بیستمین سالگرد قتل عام وحشیانه هزاران تن از زندانیان سیاسی قهرمان توسط رژیم ضدخلقی جمهوری اسلامیه که برگزار میشه، و تلاقی این دو واقعه با توجه به نقش زندگی کوتاه ولی پربار صمد و اندیشه های او در تحولات اجتماعی و ادبی و سیاسی جامعه ما و با توجه به  نقش تاریخی عظیمی که نسل شاگردان انقلابی ملهم از صمد در پیشبرد مبارزات مردم ما در سال 60 ایفا کردند ، بايد در نظر گرفته شود.

 

به رغم فاصله تاریخی بین این روزها و جایگاه خاصی که قتل عام زندانيان سياسی در تاریخ مبارزات مردم ما دارد ولی این دو روز توسط یک حلقه مشترک به هم دیگر وصل هستند و اون تاریخ نضج گیری اندیشه های انقلابی، رشد اونها و تبدیل شون به یک جنبش انقلابی ست. در واقع این دو روز قبل از هر چیز یاد آور به هم پیوستگی تاریخ مبارزاتی مردم ما و انعکاسی از تلاشهای معنوی و مادی کارگران و خلقهای تحت ستم ما برای نابودی استثمارگران و محو هر گونه عوامل و بنیان های استثمار و ستم در جامعه ماست.

 

در همین چارچوب وقتی که ما به وقایع تاریخی اتفاق افتاده در بین این دو رویداد توجه می کنیم می بینیم که اون نسل جوان و پر شوری که در قیام بهمن به پاخاست و در 21 و 22 بهمن هم اسلحه بدست گرفت و نظام سلطنت رو به زباله دان تاریخ سپرد؛ اون نسل مبارزی که در سالهای بعد از قیام هم از پا ننشست و در سراسر کشور از تهران و مشهد و تبریز و اصفهان گرفته تا ترکمن صحرا و خوزستان و کردستان مقابل دژخیمان تازه به قدرت رسیده یعنی جمهوری اسلامی ایستاد؛ نسلی که هزاران تن از رزمندگان دختر و پسر جوانش در دهه 60 یا قهرمانانه در میدان نبرد بر خاک افتادند و یا اسیر دست جلادان حاکم شدند؛ و بالاخره نسلی که اسرای آن در سال 67 پس از تحمل شکنجه های فراوان با سینه های ستبر، سرفرازانه در مقابل دژخیمان جمهوری اسلامی ایستادند و سرانجام توسط جوخه های آتش و طناب های دار بطور فیزیکی از صحنه خارج شدند؛ بلی این نسل، در واقع همان نسلی ست که در آغاز با اندیشه و کتابهای صمد در عرصه سیاسی جامعه ما تولد یافت و رشد کرد و سالها بعد با بلند کردن پرچم آزادی و برابری پیش رفت؛ مبارزه کرد و در جریان نبردی خونین و پر فراز و نشیب در تاریخ مملکت ما یک نقش انقلابی و فراموش نشدنی بازی کرد. در حقیقت افقی که اندیشه صمد و مبارزات ياران  صمد در مقابل این نسل گشود، آن چنان نیرو انرژی مبارزاتی ای را آزاد کرد که وحشت از تکرار آن هنوز هم که هنوز است خواب خوش را از تمامی مرتجعین و دشمنان رنگارنگ توده های ما ربوده است. تاثیر آثار و اندیشه های صمد در جامعه ما آن چنان بود که حتی سالها پس از مرگ صمد این نویسنده "پابرهنگان" ، و زمانی که با پیشرفت و رشد جریان مبارزه انقلابی در جامعه بیدادگاه های نظامی شاه دسته دسته مبارزین انقلابی را به محاکمه می کشیدند ، به اصطلاح دادستانهای این بیدادگاه ها با خشم و نفرت از کتاب ماهی سیاه کوچولوی صمد به عنوان یک "مانیفست" برای مبارزین انقلابی اسم می بردند.  و بیهوده نیست که تجلی همین واقعیت در زبان شعر شاعران و ترانه سرایان خلقهای تحت ستم سرزمین ما در این جمله که همیشه  "دشمن خواهد دید که صمد در مقابل اوست"  منعکس شده است.

 

بله جانباختگان  و عزیزان ما در سال 67 همان نوجوانانی بودند که اولین گرایشات سیاسی خودشان را از کتابهای صمد گرفته بودند. آنها همان کودکان و نوجوانانی بودند که در بستر شرایط عینی زندگی خویش وقتی که کتاب های صمد را می خواندند رهرو راهی می شدند که ماهی سیاه کوچولو برای در هم کوبیدن جویبار  تنگ و تاریخ مسخ شده پیرامون و رسیدن به دریای آبی لایتناهی ناشناخته به آن قدم گذارده بود. آنها باخواندن کتابهای صمد و درک چرایی عمق فقر و کثافت نظام موجود به "لطیف" هایی با آرزوی بدست آوردن "مسلسل پشت شیشه" تبدیل می گشتند. در حقیقت نقش ارزشمند و خونینی  که نسل این نو جوانان سالها پس از مرگ صمد در پراتیک اجتماعی جامعه تحت سلطه ایفا کرد در بخش اعظم خود محصول اندیشه های انقلابی صمد و همفکرانش یعنی بهروز ها و  پویانِ ها و احمد زاده ها بود که بعد ها اين راه را در مقابل جامعه قرار دادند. 

 

در نتیجه امشب که برای بزرگداشت یاد این معلم انقلابی و خاطره جاوید نسلی از شاگردان او دور هم جمع شده ایم ، اگر با دیدی تاریخی به مسایل نگاه کنیم خواهیم دید که پیوندی ناگسستنی بین اندیشه ها و راه معلم انقلابی از یکطرف با آرمانها و پراتیک نسلی که پرچم "صمد معلم ماست راه او راه ماست" را به اهتزاز درآوردند و بعدها در راه ایجاد جامعه ای عاری از ستم و استثمار در زیر تیغ جلادان جمهوری اسلامی بخون کشیده شدند وجود داره و بهمین دلیل هم من موضوع سخنرانی امشب خودم رو "نقش اندیشه های صمد در شکل گیری تئوری انقلاب ایران" تعیین کردم.

 

البته جدا از واقعیت فوق، به لحاظ تاریخی این مساله یعنی نقش اندیشه و آثار صمد در تحولات اجتماعی، ادبی و سیاسی جامعه تحت سلطه ما از یک زاویه دیگر هم مطرح است و اون رابطه تنگاتنگ فکری و سیاسی و عملی  صمد با برجسته ترین جوانان کمونیست و مبارز جامعه ما در دهه چهل هستش که مدت کوتاهی پس از جانباختن صمد، در ادامه تلاشها و کاوشهایی که صمد جزئی از اون بود جنبش مسلحانه و سازمان چریکهای فدائی خلق رو  بنیان گذاشتند؛ چون همو نطور که می دونیم صمد بهرنگی از نزدیکان - و در واقع از نزدیکترین افراد- به رفقایی چون بهروز دهقانی علیرضا نابدل و مناف فلکی در تبریز و امیر پرویز پویان و برخی دیگر از رفقا در خارج از تبریز بود که از زمره نخستین رفقای  تشکیل دهنده سازمان چریکهای فدائی خلق بودند و گرچه در زمانی که صمد زنده بود هنوز سازمان چریکهای فدائی خلق شکل نگرفته بود ولی پیوندهای او بعدا با  رفقای مبارز و کمونیستی که این سازمان رو شکل دادن ، رفقایی که بعدا تئوری انقلاب ایران رو تدوین کردند، غیر قابل انکاره.  مثلا رابطه بهروز و صمد رو همه ما برش آگاهیم و می دونیم که این دو چه تاثیری در شکل گیری و تکامل افکار انقلابی یکدیگر داشتند و در واقع مثل دو قلو های سیاسی ای بودند که پیوندهای فکری شون و اندیشه هاشون، شخصیت و تعهد انقلابیشون و کارهای مبارزاتی مشترک وسیعی که در اون سالها با یکدیگر انجام دادند  - و بسیاری از اون کارها در پروسه بعدی در خدمت تکوین و شکل گیری تئوری چریکهای فدائی خلق قرار گرفت- از هم دیگر غیر قابل تفکیک بود و در هم تنیده شده بود.

 

در ست بخاطر همین واقعیاته که ما می بینیم رفیق پویان در اظهار نظر راجع به صمد از او بعنوان "رهرو خستگی ناپذیر " روند "تکامل" و کسی نام می برد که بر"بنیانهای جامعه خویش و تضادهایی که بر این بنیانها حکم می راند" نیک آگاه بود. و تاکید می کند که صمد "گرچه بی چیز مرد اما برای دوستانش میراثی برجای نهاد که در هرگام ، نشانه راه است"  این روابط و تمام شواهد دیگر نشان می دهند که صمد چه نقشی در روند تکامل اندیشه های سیاسی و راه گشاییهایی که بعدا در ایران شکل گرفت داشته.

 

واقعیت این است که در طول 40 سالی که از جانباختن صمد بهرنگی می گذرد، شخصیت   او از زوایای مختلفی مورد بحث قرار گرفته ولی از هر زاویه ای به زندگی و شخصیت صمد نگریسته شود، کوچکترین تغییری در این حقیقت ایجاد نمیگردد که آثار این نویسنده توانا این "غول تعهد" به هیچ وجه از زندگی سیاسی او جدا نبود. 

 

مثلا نقش صمد در ادبیات کودکان و تحولی که او در این زمینه بوجود آورد؛ یا نقش صمد در مسایل آموزش و پرورش و نقدی که او از سیستم آموزش و پرورش آمریکایی رژیم شاه ارائه کرد، یا زندگی بی آلایش صمد و فداکاریهای او به عنوان ی معلم انقلابی در روستاهای آذربایجان ؛ و یا خدمات شایان صمد به زبان و فرهنگ ترکی و بالاخره ایستادگی و پایداری صمد در مقابل ساواک و کل دم و دستگاه رژیم ضد خلقی شاه که بالاخره به سفر او با آن افسر کذایی به ارس و  ربوده شدنش بدست مرغ ماهیخوار ختم شد... زندگی و مرگ صمد رو از تمامی این زوایا  می شه بررسی کرد، ولی همونطور که گفتم من در صحبت امشب بیشتر می خوام به نقش صمد در راهگشایی هایی بپردازم که او و سایر روشنفکران پیشرو در آن زمان برای نسل کاوشگر خود به وجود آوردند و توانستند به سوالات اساسی مطرح در مقابل اون نسل و  جامعه روشنفکری پاسخ هایی رو بدهند که باعث پیشرفت کیفی جنبش ما و آزاد سازی انرژی مبارزاتی نسلی شد که بعدا تاثیرات شگرف انقلابی ای رو در مبارزات آزادیبخش توده ها محروم ما بر علیه امپریالیستها و رژیم وابسته شاه بر جای گذاردند.

 

در این شکی نیست که تاریخ مبارزه طبقاتی در جامعه از یک جنبه، متاثر از تاریخ تکامل اندیشه های اجتماعی ست. از همین زاویه است که به قول دوستان صمد بررسی آثار او سند تاریخی ارزشمندی دال بر  چگونگی تکوین و تکامل اندیشه های انقلابی و فرهنگ نوینی ست که در جریان مبارزه طبقاتی از درون جامعه تحت سلطه و بحرانی ما در دهه 40 بتدریج خود را آشکار ساخت و در تداوم خود در دهه بعد و با تولد سازمان چریکهای فدائی خلق تحول بسیار عظیمی را در حیات کارگران و خلقهای تحت ستم ما موجد شد.  به قول یک از دوستان وی که از زمان دبیرستان از طریق رفیق بهروز دهقانی با صمد آشنا شد" پیوند زندگی سیاسی و ادبی این مبارز بزرگ تا آنجاست که می توان نوشته های وی را به عنوان اسناد معتبری از مبارزات توده ای کشور ما در دهه های گذشته بشمار آورد و با تعمق در این نوشته ها به تحلیل اوضاع سیاسی و شرایط مبارزه آن زمان پرداخت" (منبع: یادمان صمد بهرنگی- علی اشرف درویشیان)

 

به این ترتیب زمانی که ما به روند اندیشه و آثار صمد و بعد از اون به نظراتی که تدوینشان توسط بنیانگذاران کبیر چریکهای فدایی خلق اساس تئوری انقلاب ایران رو تشکیل داد رجوع می کنیم ،می بینیم که پیوند ارگانیک بین اندیشه های صمد با اون نظرات یک واقعیت انکار ناپذیره.  اگر شناخت شرایط عینی جامعه و نقد ماتریالیستی بنیانهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کهنه و پوسیده نظام سرمایه داری، نکوهش یاس و نامیدی، ضرورت مبارزه برای تغییر و دگرگونی ، پایداری و عدم تسلیم و بالاخره ضرورت اعمال قهر انقلابی برای ایجاد تغییر، جان مایه اصلی آثاری هستند که صمد بهرنگی در جریان زندگی کوتاه ولی پر مایه خود خلق کرده. در تئوری انقلابی ادامه دهندگان راه صمد، ما شاهد جمع بندی و تکوین و تکامل همین عناصر و تعریف جایگاه آنها با اتکا به یک جهانبینی مارکسیست لنینیستی در  تحلیل اقتصادی سیاسی درخشانی هستیم که در دوره بعدی اساس تئوری انقلاب در جامعه تحت سلطه ما را تشکیل می دهد. 

 

اجازه بدهید این مساله رو از یک زاویه دیگر هم کمی بیشتر باز کنم:

برخی ها در برخورد با اندیشه های صمد و یا اندیشه های رفقای  ادامه دهنده راه صمد مثل بهروز و پویان و نابدل و ... تلاش می کنند که اونها رو به "افسانه 12 مرد طلایی" تشبیه کنند که یکروز صبح مثلا در آن ساحل معروف در کوبا با کوله پشتی هاشون پیاده شدند و فکر میکردند با یک حرکت مسلحانه انقلاب می کنن و یکشبه سوسیالیزم رو برقرار می کنند! به همین گونه گاهی هم آدم در برخورد هایی که در اینور و اونور از طرف دوستان نادان خلق و یا بدخواهان و دشمنان جنبش انقلابی مردم ایران و چریکهای فدایی خلق می شنود، این تلاش رو می بینه که اونها می خوان با جدا کردن و انتزاع تفکرات و راه جویی ها و اشکال و سنتهای مبارزاتی ای که صمد و یارانش بهش باور داشتن و در جامعه بنیان گذاشتن از شرایط و اوضاع تاریخی و لحظه مشخصی که این راه گشایی ها در اون اتفاق افتاده، کل این حرکت عظیم را یک رویداد نابهنگام و  مجرد و  فاقد قانون بندی و به قول معروف به مثابه "رعدی در آسمان بی ابر" جلوه بده ن و به این ترتیب هم راحت تر تحریف و نفی اش کنند.

 

در حالی که ما وقتی به عنوان یه مارکسیست برگردیم و شرایط واقعی جامعه در آن دوره رو نگاه کنیم؛ اگر به سوالات مطرح در جامعه و سوالهایی که برای روشنفکران انقلابی در آن دوره مطرح بود نگاه کنیم؛ و بعد هم شیوه های برخورد و پاسخهایی رو که صمد و یارانش به اون سوالها دادند رو در نظر بگیریم، اتفاقا می بینیم که در تداوم همین پاسخگوییها و در تداوم همین تلاشهاست که سالها طول می کشه و یاران صمد بعدها می تونن تئوری انقلاب ایران رو تدوین کنن و بن بست هایی رو که در مقابل روشنفکران انقلابی و جوانهای ان نسل و در یک کلام در مقابل جنبش انقلابی ما در آن سالها قرار داشت رو از بین ببرند  و سرانجام یک راه نوینی رو در مقابل مردم ما بگذارند. و امروز هم با وجود این که بیش از چهل سال از اون سالها می گذره تاثیرات اون جنبش و تجارب و آموزشهای انقلابی اون جنبش باعث شده که تلاش های ضد انقلابی دشمنان طبقاتی کارگران و خلقهای تحت ستم ما برای تحریف و کوبیدن اون حرکت و تخطئه اون جنبش و راه انقلابی ای که بنیانگذاران اون حرکت نشون دادند حتی برای یک لحظه هم  قطع نشه.

 

مطمئنم که عزیزان حاضر اطلاع دارند که در زمان حیات رژیم جمهوری اسلامی علاوه بر ده ها کتاب و جزوه ای که ظاهرا برای به اصطلاح تاریخ نگاری وقایع دهه های گذشته و در واقع برای تاریخ سازی و تحریف تاریخ درخشان مبارزاتی مردم ما در دهه های 40 و 50  یا توسط دستگاه های اطلاعاتی ای رژیم و یا توسط قلم بمزدان اونها در مورد سازمانهای انقلابی و بویژه چریکهای فدائی خلق منتشر شده اخیرا وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی کتاب دیگری نوشته و منتشر کرده به اسم  چریکهای فدائی خلق ایران از نخستين کنش ها تا سال 1357. 

 

در این کتاب دژخیمان جمهوری اسلامی که دستانشان تا به مرفق بخون بهترین فرزندان کمونیست و مبارز خلق ما آلوده ست بیاد "قساوت های ساواک" در حق رزمندگان فدایی افتادند و با طرح ناقص و سر و دم بریده  و جهت دار برخی از اسناد ساواک در مورد سازمان چریکها در حقیقت سعی کرده اند که در ذهن خواننده و بویژه نسل جوانی که در آن دوره در قید حیات نبوده از خود تصویر نویسندگان حقیقت جویی را جلوه بدهند و سپس بدنبال  این فریبکاری با رذالت تمام یک یورش زهرآگین ایدئولوژیک – سیاسی را به باورها و تفکرات و ارزشهای انقلابی ای که توسط چریکهای فدایی خلق و مبارزات آنها در طول تاریخ در ذهن مردم ما و بویژه نسل جوان و مبارز امروز نقش بسته سازمان بدهند؛ با این هدف که باور شکنی کنن، ارزشها را ضد ارزش جا بزنند و در یک کلام امید نسبت به مبارزه برای  تغییر و واژگونی دستگاه ستم و استثمار موجود را از بین ببرند. در راستای رسیدن به چنین هدف نا مقدسیه که نویسندگان این کتاب ، سعی می کنن  مبارزه چریکها را "گانگستریسم" جلوه بدهند، بهترین فرزندان فداکار و مقاوم خلق رو مشتی انسان سست عنصر و تنيده در روابط مافیایی جا بزنن و اصولا تمامی ارزشهایی رو که این سازمان با خون اعضا و هوادارانش در طول تاریخ و در خدمت به منافع توده های تحت ستم ما به وجود آورده رو دروغ و ریا جلوه بدهند. در افشای این هدف رسوا همین کافی ست که اشاره شود در اولین سطر این کتاب تعریف  "جنبش مسلحانه" و سازمان چریکها  به مجموع "چند عملیات مسلحانه" در فاصله سالهای 50 تا 57 تقلیل داده شده و نویسندگان با همین تحریف، ماهیت و هدف تاریخ نگاری خود را به روشنی در مقابل یک خواننده جویای حقیقت به نمایش گذارده اند. و اون موقع چنین خواننده ای می تونه سوال کنه اگر واقعا تمامی دوره مورد بحث بین سال 50 تا 57 -یعنی دوران درخشان مبارزاتی ای که در جریان آن تئوری و تحلیل رزمندگان سیاهکل و عمل به آن باعث شد تا جزیره ثبات و امنیت امپریالیستها و مزدورانشان در ایران ترک بخورد و قدرت تاریخی کارگران و توده های ستمدیده به میدان مبارزه جاری شود و بساط حکومت سر سپرده شاه را در قیام بهمن 57 برافکند -  را بتوان به تنها چند عملیات مسلحانه خلاصه کرد و اگر سازمان چریکها یک سازمان گانگستری بوده پس دیگر صرف این همه انرژی و کتاب نویسی در مورد چنین سازمان بی اهمیت و بی ارتباطی آنهم از طرف رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی که مدعی نابودی و ریشه کن شدن این تشکیلات و تفکر این سازمان - و سایر سازمانهای انقلابی- در جامعه ماست چه لزوم و معنایی دارد؟

 

آیا جمهوری اسلامی با انتشار چنین کتابهایی و تلاش برای شکستن ارزش و اعتبار و تاریخ درخشان آنها در ذهن خواننده خویش در صدد پاسخ به معضل خود یعنی گرایش روز افزون نسل جوانی نیست که در هر گوشه کشور با دستگاه ظلم و زور حاکم در افتاده و هر روز بیش از پیش به صرافت کسب تجارب انقلابی نسلهای پیش از خود افتاده اند؟  آیا چیزی جز ترس مرگبار سرمایه داران وابسته حاکم و دستگاه سرکوب آنها از گسترش روز افزون گرایش جوانان مبارز ما به قهر و تئوری ها و اندیشه های نسل صمد و یاران او یعنی چریکهای فدایی خلق می تواند توضیح دهنده چنین رفتار و سیاست ضد انقلابی ای باشد؟ من این زمینه ها رو به این خاطر توضیح می دم که بفهمیم چرا اساسا ما باید به این بحث بپردازیم. و برای توضیح این امر اجازه بدید برگردم به این موضوع که اساسا شرایطی  که جنبش انقلابی مردم ما را پیش از دست یافتن به این تئوری و راه احاطه کرده بود چه مختصاتی داشت و در واقعیت چه مسایلی در مقابلش قرار داشت.

 

در دهه چهل جامعه تحت سلطه ما و به تبع از اون جنبش انقلابی مردم ما در یک شرایط بسیار ملتهب و بحرانی ای قرار داشت. سالها پس از کودتای امپریالیستی 28 مرداد و بعد از اینکه مبارزات مردم ما وحشیانه توسط امپریالیستها و رژیم وابسته شاه سرکوب شده بود و بعد از اینکه رهبری حزب توده بمثابه قدرتمندترین تشکیلات موجود با عدم پاسخگوئی به ضرورتهای مبارزاتی و سازمان دادن مقاومت در مقابل کودتای امپرياليستی 28 مرداد چنان خیانتی را در حق جنبش مردم انجام داد و پس از آن که جبهه ملی هم ناتوانی خودش را از تداوم حرکت و سازماندهی یک مبارزه قاطع بر علیه دشمنان مردم  به همه نشون داد بتدریج یک روحیه وحشتناک یاس و سرخوردگی از مبارزه و نا امیدی و تسلیم در مقابل دشمن بر جامعه حاکم شد. علاوه بر این  سرکوبهای قساوت بار شاه در سالهای بعد از  42 هم عامل دیگری بود که باعث رکود و خمود سهمگین بر مبارزات مردم شد و در واقع دیگر مردم ما روحیه مبارزاتی ، روحیه برخاستن بر علیه شرایط ظالمانه موجود و تغییر وضع اسارت بار خودشون رو نشون نمی دادن. صمد از زمره نسلی بود که در بطن چنین شرایطی دوران نوجوانی و جوانی خودش رو طی می کرد. او بعد ها  تجربه شرکت مستقیم در اعتصابات معلمان در سال 40 را کسب نمود  و کوشیده بود تا معلمان تبریز را نیز به این اعتصاب بکشاند؛ او همچنین در سال 45 فعالانه از طریق روابطی که از طريق کاظم سعادتی با  دانشجویان مبارز داشت در اعتصابات دانشجویی شرکت کرده بود. و این تجارب درست در شرایطی کسب می شد که به دلیل شکست مبارزات گذشته "انبوه کهنسال ترس و خفت" بر جامعه تحت سلطه ما سایه افکنده بود. عدم اعتماد و  "جدایی غم انگیز" بین روشنفکران انقلابی با توده طبیعتا مواجهه با این شرایط سوالات جدیدی را در مقابل جامعه و نیروهای پیشرو و و بویژه جوانها قرار داد مبنی بر اینکه  آیا واقعا میشه با چنین رژیم قدر قدرتی مبارزه کرد؟  چگونه باید مبارزه کرد؟ راه چیست؟ و چگونه می توان بر این شرایط خفقان بار ناشی از ارعاب و ترس غلبه کرد و با جلب حمایت و اعتماد توده، کارگران و زحمتکشان را به عرصه مبارزه کشانید و برای تغییر وضع اسارت بار موجود آنها را سازماندهی کرد.  این سوالات و واقعیات موجود در آن دوره پیش از هر چیز بر یک ضرورت تاریخی یعنی ضرورت وجود یک تحلیل و تئوری انقلابی راهگشا تاکید می کرد.

 

از سوی دیگر  پاسخ به این سوالات بویژه اهمیت بیشتر و بزرگتری پیدا می کرد چرا که سلطه امپریالیستی از کانال رژیم شاه با انجام  اصلاحات ارضی یک هیاهوی بسیار زیاد رو در سطح جامعه براه انداخته بود و نیروهای روشنفکر رو متوهم کرده بود دستگاه تبلیغاتی شاه در همه جا فریبکارانه فریاد می زد که کارگران رو در سود کارخانه ها شریک کرده و به دهقانان زمین داده ، زنان را آزاد کرده  و دیگه بهشت موعود در جامعه و در جزیره ثبات و امنیت برقرار شده و.... و تحت تاثیر همین تبلیغات سازشکاران فریاد می زدند که اقدامات شاه و ازجمله اصلاحات ارضی باعث "تخفیف تضاد ها" و خارج شدن انقلاب از دستور کار شده است.

 

از طرف دیگر چنین تبلیغات سرسام آوری و چنین موقعیتی باعث می شد که جوونا و روشنفکران و انقلابیون به تکاپو بیفتند و سعی کنندتا برای سوالهای فوق پاسخ پیدا کنند. در چنین روندی بود که محافل مختلف روشنفکری بتدریج شکل می گرفت. یکی از برجسته ترین این محافل،محفل صمد و بهروز و یاران اونها (کاظم سعادتی ،علیرضا نابدل، مناف فلکی و .. ) در آذربایجان بودند که در اون شرایط یکی از کار شون  شناخت جامعه و فهمیدن موقعیت و مسایل اون بود. این رفقا در حالی که می کوشیدند از راه های ممکن آگاهی انقلابی را در محیط کار و زندگی خودشون بسط بدهند و مبارزات خودشون رو بر علیه رژیم شاه به پیش ببرند تلاش بی وقفه ای هم میکردند که از طریق تماس با خود واقعیت و بدور از بحثهای بی فایده و فلج کننده روشنفکری صرف، واقعیت مسایل جاری رو بشناسن و در مقابل تبلیغات فریبکارانه رژیم شاه برای ارعاب و تحمیق مردم بایستند و پاسخهای روشن رو در اختیار مردم بگذارند.

 

در رابطه با این فعالیتها بطور مثال صمد و بهروز یارانش تصمیم گرفتند تا با اداره صفحه ای از روزنامه رسمی  آدینه به عنوان یکی از راه های تحقق اهداف فوق در آن شرایط بکوشند؛ صمد و یارانش از انتشار این روزنامه صرفا یک کار ادبی و سیاسی را تعقیب نمی کردند و به قول یکی از دوستان صمد، او می کوشید تا از آن به عنوان "سکویی برای کار سیاسی تشکیلاتی" استفاده کند.  یا مثلا بخش دیگری از فعالیتهای این رفقا این بود که سعی می کردند در مقابل تبلیغات طبقه حاکم که می کوشید جوونها رو در خوشی های زندگی غرق کنه و نسبت به مسایل سیاسی بی تفاوت کنه ، از مبارزه برمونه و گوشه نشینی و اندیویدیوالیسم و پرستیدن منافع خود رو در میان اوها تبلیغ می کرد بایستند. اگر در همین زمینه به مقاله بسیار آموزنده صمد بنام چخ بختیار توجه کنیم می بینیم در چه شرایطی این مقاله نوشته شد و بعد هم چه تاثیری در سطح محافل روشنفکری و از اون طریق در سطح جامعه گذاشت. این مقاله در واقع بنیاد و پایه این تفکر رو که طبقه حاکم می کوشید با رواج اون در سطح مدارس و دانشگاه ها  ذهن نسل جوان رو باهاش بخوره و اونها رو به بی تفاوتی و بی خیالی در مقابل معضلات و مسایل موجود سوق بده رو مورد حمله قرار داد و پایه های چنین تفکراتی رو می کوبه اونها رو خلع سلاح می کنه و اذهان روشنفکران انقلابی رو آماده می کنه برای توجه به یک کار جدی؛ برای گام گذاردن در یک مسیر مبارزه ای جدی مبارزه ای که از مسیری پر پیچ و خطر می گذره؛

 

خط حاکم  بر اندیشه صمد و  تداوم تفکرات نوین رو بعد ما در شاهکار صمد یعنی ماهی سیاه کوچولو می بینیم که به عنوان سمبل و نماد آگاهی و عنصر پیشرو میاد و تسلیم به جو سکون و سکوت رو نفی می کنه و ارزشهای موجود رو به چالش می کشه و  به رغم تمام پند و اندرزهای قدیمیها می ره تا به وادی های ناشناخته گام بگذاره و در این راه مسلح می شه و واهمه ای هم از خطرات ناشاخته این راه نشون نمی ده . 

 

و یا در "افسانه محبت" زمانی که گل لاله خود را قربانی زمین و مردم میکند با این هدف که تخم گل در نیفتد و در واقع با مرگ آگاهانه و سرخ خودش به زمین زندگی دوباره می هد، ما شاهد بروز پاکترین و شجاعانه ترین احساسات انقلابی هستیم که می کوشد این پیام را در جامعه و در میان روشنفکران انقلابی رواج بده که در مبارزه طبقاتی بر علیه دشمن، مبارزین باید فداکاری هایی رو از خودشون نشون بدهند که تنها از عهده پیشروترین فرزندان خلق بر می آید و به این ترتیب او با دیدی مارکسیست- لنینیستی بر نقش و ضرورت عنصر فداکاری در تداوم مبارزه دست می گذارد. 

 

در کتاب 24 ساعت در خواب و بیداری باز هم این صمد است که در آخر کتاب مسلسل پشت شیشه رو بدست لطیف داد و به این وسیله راه مبارزه با بی عدالتیها رو  تئوریزه کرد و در سطحی قابل فهم و عامه پسند به مردم و جامعه ارائه می ده. خوب وقتی که ما این آثار رو بررسی می کنیم و دیالکتیک و منطق درونی اون آثار رو می بینیم متوجه دید عمیقا علمی و مارکسیستی صمد می شیم  و می بینیم که چگونه پاسخ اون سوالاتی رو که در مقابل نسل روشنفکران زمان خودش داشته رو در قالب شخصیتهای داستانهای کودکان و مثلا در متن گفتگوی ساده ولی با محتوای عمیق  بین کرم شبتاب، ماهی سیاه کوچولو، قورباغه، خاله کلاغه مارمولک و مرغ ماهی خوار و ... بهشون می پردازه و این سوالات رو به صورت علمی جواب می ده و در واقع پاسخهایی رو تئوریزه می کنه که کمی بعد در خدمت رشد و پیشرفت مبارزات آزادیبخش توده های رنجبر ما در یکی از سیاه ترین دوره های زندگیشون قرار می گیره. 

 

آثار صمد در واقع شلاقی ست به اذهان روشنفکران برای اینکه مسایل مبرم جنبش و ضرورت تلاش برای پاسخ گوئی به آنها رو در مقابل اونها قرار بده. آثار صمد نه تنها یکی از درخشان ترین جلوه های ادبیات مقاومت و مبارزه برای رنجبران و پابرهنگانه بلکه مهمتر از اون منبعی از آموزشهای مارکسیستی و از جمله شیوه برخورد ماتریالیستی به مسایل رو با زبانی بسیار ساده و عامه فهم در مقابل کودکان و نوجوانان و نسل جوان قرار می ده و تمامی این آثار طوری نگاشته می شوند که خواننده بتونه همین مسایل و پیامها و شیوه برخوردهای صحیح رو به بقیه و بویژه به نسل جوان در سطح هرچه وسیعتری در جامعه پژواک بده.

 

بنابراین هر گاه که با دیدی تاریخی و در بستر بررسی شرایط مشخص دوران زندگی و حیات صمد به آثار و اندیشه های این معلم انقلابی نگاه کنیم ، زمانی که ببینیم چگونه پویان و مسعود و یارانشون توانستند چند سال بعد بر بستر مطالعاتی که از جامعه ایران کرده بودند به چنین خطی برسند و چنین تئوری و تحلیلی رو ارائه بدند، آن موقع دیدن نقش و تاثير  اندیشه  صمد در آن تئوریها واقعیتی انکار ناپذیره.

 

وقتی که ما زندگی صمد و اندیشه های صمد رو بررسی می کنیم فاکتهای غیر قابل انکاری بدست می آوریم که نشون میده که در اون سالها چه مسایلی مقابل جامعه بود چه مسایلی مقابل توده ها بود چه مسایلی مقابل جوونها بود و این مسایل در اثر تلاش و مطالعه عمیق روشنفکران انقلابی او عصر که صمد بهرنگی یکی از برجسته ترین و آگاهترین اونها بود چه پاسخهایی را گرفت.

 

همین پاسخها بود که راه را هر چه بیشتر برای پیشروی و رشد آگاهی روشنفکران انقلابی و پدیدار شدن یک خط انقلابی در آن دوره باز کرد. در تداوم همین کوششها بود که رفقا و یاران صمد توانستند چند سال بعد و در جریان یک کار تحقیقی طولانی، از جمله در روستاها ، با رفتن و کار کردن در کارخانه ها، با مطالعه ساختارهای جامعه تحت سلطه ما و تجزیه و تحلیل تضادهای موجود این قانونبندی که جامعه ما تحت سلطه امپریالیسم قرار دارد و رو بنای ذاتی چنین نظامی جز یک دیکتاتوری شدیدا و وسیعا قهر آمیز نخواهد بود را کشف کنند. یافته های عینی حاصل از چنین کوششی بود که ازجمله نشان می داد طبقه حاکم بر جامعه ما یعنی بورژوازی وابسته به امپریالیسم با اتکا به قدرت سیاسی تا بن دندان مسلح -که در خدمت حفظ این نظام  است - می کوشد که شرایط را برای بسط سلطه سرمایه های امپریالیستی تا اعماق جامعه حاضر ساخته و شرایط را برای تشدید هر چه بیشتر استثمار نیروی کار ارزان و غارت منابع و ثروتهای طبیعی خلقهای ما حاضر سازد. آن تحلیل درخشان نشان می داد که با اصلاحات ارضی برخلاف آه و ناله های اپورتونیستهای متعفنی نظیر حزب خائن توده، تضادهای طبقاتی با اصلاحات ارضی و به اصطلاح انقلاب سفید شاه نه تنها تخفیف نیافته بلکه هر چه بیشتر تشدید گشته و حل مساله ارضی را با برجستگی هر چه بیشتر در مقابل انقلاب قرار داده است. و بالاخره تحلیل مارکسیستی یاران صمد نشان می داد که با توجه به بی اعتمادی عمیق توده ها به پیشرو و به اشکال سترون مبارزاتی گذشته، با توجه به وجود دو مطلق در جامعه  و با توجه به آنکه دیکتاتوری حاکم ظرفیت و تحمل پذیرش کمترین جنبش اعتراضی کارگران و توده ها را ندارد، تنها راه برای کسب اعتماد توده ها، سازماندهی و تشکل آنها و  جاری کردن انرژی مبارزاتیشان بر علیه دشمن همانا دست زدن به مبارزه مسلحانه و اعمال قهر انقلابی بر علیه قهر ضد انقلابی دشمن بود.

 

پروسه ای که با غرش مسلسل رزمندگان سیاهکل در جنگلهای شمال شروع شد و به رغم جان باختن  رزمندگان چریک حاضر در صف اول این مبارزه، جنبش هر چه وسیعتر و قویتر به بقا و پیشرفت خود ادامه داد و مورد مهر و محبت توده ها قرار گرفت و قادر به کسب وسیعترین اقبال توده ای برای کمونیستها و در راس آنها چریکهای فدایی خلق ایران یعنی همان یاران صمد شد.

 

در طول سالهای بعد از مرگ صمد مجموع تمامی این واقعیات که نقش او در شناخت آنها غیر قابل انکار بود  به صورت یک تئوری مارکسیستی در دو اثر درخشان "مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک" و "ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا" تئوریزه و جمع بندی شد و به مثابه زرادخانه ایدئولوژیک توده های تحت ستم ،به عنوان تئوری مارکسیست لنینیستی راهگشای انقلاب ایران در آواز صفیر گلوله رزمندگان سیاهکل و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، این سازمان سیاسی نظامی پرولتاریای ایران پژواک یافت. و همانگونه که همگان شاهد بودند سالها بعد در تداوم مبارزه ای که اساسا قدرت خود را از این تئوری و اعتقاد به پیروزی محتوم توده های تحت ستم می گرفت زمین را در زیر پای امپریالیستها و مرتجعین لرزاند و رژیم وابسته شاه را به زباله دان تاریخ فرستاد.

 

بنابر این لازمه تاکید کنم که ما وقتی مسایل رو در چارچوبهای تاریخی و زمانی و مکانی ای که در اون اتفاق افتادن در نظر بگیریم و روندها رو تشخیص بدیم ، اونوقت خواهیم فهمید که توجه به پروسه ای که  تئوری مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک در آن با تلاش جمعی از صدیق ترین کمونیستهای این مملکت  تدوین شد و توجه به راهگشایی بزرگ تاریخی ای که عمل به این تئوری موجب شد و نیروها بزرگی از مبارزات روشنفکران و توده ها رو در سطح جامعه سرازیر کرد نشون می ده این تئوری از آسمون نیامد از دل خود واقعیت گرفته شد؛ این تئوری جمعبندی واقعیت بود و بعد هم پاسخی بود برای تغییر خود اون واقعیت؛ و اینجاست که این جمله درخشان رفیق پویان که با اتکا به دانش عمیق مارکسیستی خودش می گفت " تئوری ای که از واقعیت عینی اخذ نشده باشد، طبعا نمی تواند با هم با واقعیت عینی رابطه ای درست برقرار کند" و بالنتیجه تنها تئوری ای می تونه واقعیت رو تغییر بده که از خود واقعیت گرفته شده باشه  با برجستگی هر چه بیشتری اهمیت مبارزاتی خودش رو نشون می ده.

 

در پایان اجازه بدید برگردیم به کشتار زندانیان سیاسی و حرفهام رو تموم کنم.

 

همونطور که در ابتدای صحبتم گفتم، در سال 67 جمهوری اسلامی در جریان یکی از  وسیعترین یورشهای ضد انقلابی از قبل طرح ریزی خودش با اعدام هزاران تن از زنان و مردان انقلابی آخرین ضربه رو به نسل انقلابی قیام بهمن وارد آورد و یکی از بزرگترین جنایات تاریخی خودش رو به منصه ظهور رسوند. این نسل با اندیشه های صمد شکل گرفته و تربیت شده بود در واقع دژخیمان جمهوری اسلامی با این جنایت هزاران ماهی سیاه کوچولو رو بدار آویخت که با مبارزات پرشور خودشون در راه پیشرفت انقلاب ایران کوشیده بودند ، یکی از بزرگترین نوکران امپریالیسم یعنی شاه رو سرنگون کرده بودند و یک تجربه بزرگ مبارزاتی رو در مقابل مردم دنیا به نمایش گذاشته بودند. ماهی های سیاه کوچولویی که بعد هم از قیام تا سال 60  هم، به رغم تمامی روشها تفکرات فریبکارانه و سلطه اپورتونیسم  بر جنبش انقلابی،  آتش انقلاب بر علیه استثمارگران و دشمنان توده های تحت ستم رو روشن و زنده نگه داشته بودند و صادقانه به آن پرچم و شعاری که در اون سالها  با مضمون "صمد معلم ماست، راه صمد راه ماست" بر افراشته بودند وفادار و پایدار ماندند و درست به همین دلیل است که برغم تصورات واهی دشمن  مرگ آنها آنچنان تاثیرات شگرفی در زندگی نسل بعد از آنان گذارده که خواب خوش را از چشم جلادان حاکم ربوده است.

 

بیایید تا یاد و راه آنان را با تداوم مبارزه ای هر چه بزرگتر و یکپارچه تر بر علیه رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی و نظام استثمارگرانه حاکم هر چه بیشتر و بهتر پاس داریم. از شما متشکرم که حوصله کردید و به حرفهای من گوش دادید.

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com