آنچه در زیر می آید متن سخنرانی رفیق چنگیز قبادی فر در اتاق پلتاکی "گفتمان سیاسی – اجتماعی" می باشد که در تاریخ 18 فوریه 2012 صورت گرفت.  پیام فدایی متن این سخنرانی را از صورت گفتار به نوشتار در آورده و با برخی تغییرات جزئی ، به این ترتیب در اختیار علاقه مندان قرار می دهد.

 

آموزش هایی از قیام بهمن57 !

 

در ابتدا اجازه بدید تا به  تمام عزیزان حاضر در اتاق "گفتمان سیاسی اجتماعی" و گردانندگان این اتاق سلام کنم و از این که با زحماتتون و حضورتون این فرصت رو ایجاد کردیدکه در سالگرد قیام پرشکوه بهمن ماه سال 1357 یاد جانباختگان این واقعه بزرگ تاریخی رو با هم دیگه، پاس بداریم و بعضی از مهمترین تجارب و آموزشهای این قیام رو که واقعا به قیمت خون پاک مردم  انقلابی اون دوره حاصل شد رو بررسی کنیم از یکایک شما تشکر کنم. در ابتدا اجازه بدید پیش از وارد شدن به بحث، من به رفیق عزیزمون "پرواز" (ادمین اتاق) بگم که بحث من، یعنی اون چیزی که توی ذهنم حاضر کردم بگم در چهار قسمته، چهار تا مساله داره، یعنی در واقع من به چهار تا سر تیتر می پردازم، اول این که چرا قیام شد؛ اولین سر تیتره، دوم این که چرا قیام شکست خورد؛ سوم این که خب این شکست چه عواقبی داشت و شکست اون چه وظایفی رو روی دوش نیروهای انقلابی می گذاره و چهارم این که در پرتو آموزشهای یا تجارب بجا مانده از قیام بهمن به مسایل روز بپردازیم و پرونده اتمی رژیم جمهوری اسلامی، یعنی رژیمی که بعد از  اون قیام به مدت 33 ساله روی کاره، اون رو بررسی کنیم. من پیش خودم فکر کردم که بحث من حدودا 45 دقیقه ای طول می کشه، امیدوارم حوصله اش رو داشته باشید ولی رفیق پرواز هر جا اگر احساس کردید نیاز هست که شما یک تنفسی بدید و دوستان ما کمی گوششون آرومتر بشه لطفا به من توی تکست بگید که من قطع کنم.

رفقا! من  امیدوارم که امشب بحث های سازنده ای روی این موضوع صورت بگیره، بویژه با توجه به این واقعیت این حرفو می زنم که اگه نگم همه، ولی حتما بسیاری از شما عزیزانی که توی  این اتاق هستید، شاهدان زنده اون دوران، یعنی سالهای  57-56 هستید و خودتون هم معلومه که بسیاری مستقیما در رویدادهای اون دوره دخیل بودین؛ بنابر این با توجه به این ویژگی من امیدوارم که    ما بتونیم با تبادل افکار و تجارب عینی خودمون روی ارزشهای مبارزاتی این واقعه بزرگ تاریخی که حالا ما هر دیدی هم که بهش نگاه کنیم  یکی از بزرگترین وقایع انقلابی تاریخ معاصر ماست تاکید کنیم و بتونیم با هم دیگه کمک کنیم تا امر فراگیری از درسها و تجارب مبارزاتی اون نسل رو کمی بررسی کنیم و با این کارمون هم یکمی واقعا کمک کنیم  به جوونهایی که تو دوره حاضر، بر اساس اون تجاربی که در اون زمان توش نبودن، از اون تجارب بتونن استفاده کنن  و مبارزه خودشون رو خیلی آگاهانه تر و بهتر و بیشتر با این رژیم به پیش ببرن.

 

با توجه به این، همونطور که اول بحث بهتون گفتم، اولین سوالی که می ذاریم جلومون و مطرح می شه اینه که اصولا چرا در بهمن سال 1357 قیام شد؟ و کدوم شرایط مادی ای باعث شد تا توده مردم در چنین سطحی در اين قيام شرکت کنن؟ حالا رفقا ببینید وقتی ما به شرایط اون دوره برگردیم می بینیم که قیام 21 و 22 بهمن سال 1357 واقعا نقطه اوج اون انقلابی بود که می تونیم اگه مجاز باشیم بگیم  آتیش اش در سالهای 56-57 بر علیه رژیم وابسته به امپریالیسم شاه زبانه کشیده بود.

 

حالا مثل هر واقعه بزرگ تاریخی ای، این واقعه یه سری زمینه های اقتصادی اجتماعی داشت اگه بخوایم به زمینه های اقتصادی- اجتماعی این قیام اشاره کنیم، می بینیم که بعد از "انقلاب سفید" شاه و بعد از اجرای اصلاحات ارضی، سیستم سرمایه داری وابسته تو ایران مسلط شد و حاکمیت سیاسی مشه گفت که کاملا بدست طبقه سرمایه دارای وابسته به امپریالیسم (بورژوازی وابسته) افتاد که حکومت شاه هم منافع اونا و امپریالیستای مسلط رو توی ایران چیه نمایندگی می کرد و در واقع از کانال اون رژیم این سلطه اعمال می شد. خب معلومه که یه همچین وضعی مرتبا، تضاد میون اکثریت جامعه یعنی کارگرا و زحمتکشا و دیگر اقشار مردم  ما رو از یک طرف با امپریالیستا و سرمایه دارای وابسته و رژیم حامیشون یعنی شاه-از طرف دیگه-،اینقدر تشدید کرده بود در طول سالها که در واقع می شه گفت که اون رژیم از هیچ پایگاه مردمی برخوردار نبود، و به همین دلیل مجبور بود حاکمیتشو فقط با شدیدترین دیکتاتوری ها اعمال کنه و یه اختناقی برقرار کنه در اون سالها بوِیژه بعد از دهه 40 که اصلا خیلی شدید تر از اختناق در دوره قبلش بود. در این اوضاع، شاه که ادعا می کرد "سایه خدا" ست؛ همین الآن هم یه سری از این مزخرفات رو خمینی و خامنه ای و .. هم می گن که در واقع توجیه کننده اون دیکتاتوری قهر آمیز و وحشتناکیه که این طبقه مجبوره اعمال کنه. شاه هم که اون موقع می گفت که "سایه خداست" واقعا با ساواکش و سایر ابزار سرکوبش وقتی ما نگاه می کنیم تو اون دوره می بینیم که تا سالها تونست واقعاً هر نفس مخالفی رو تو گلو خفه کنه، و در نتیجه  این واقعیت بود رفقا که تو اون موقع با وجود شدت تضاد مردم با دستگاه حاکمه، ما شاهد اون نبودیم که مثلا یک مبارزه دامنه داری در جامعه مشاهده بشه. مبارزه ای که بشه گفت که در واقع انعکاس اون تضاد های عمیق طبقاتی باشه که توی جامعه ما جریان داشت.

اما حالا یه عاملی اینجا وارد معادله شد که یک مقداری این رو عوض کرد. یعنی در سال 49 با رستاخیز سیاهکل، یه عامل جدید به نفع مردم  ما و به ضرر رژیم شاه وارد صحنه شده بود و اونم آغاز جنبش مسلحانه توی ایران بود که گرچه عمدتاً دو سازمان چریکهای فدائی خلق و مجاهدین خلق ایران این مبارزه رو، این جنبش رو نمایندگی می کردند، ولی باید بگم که به اون دو سازمان هم صرفا محدود نبود. ولی خب اینها سازمانهای اصلی و نماینده کننده جنبش مسلحانه بودن، با تدوام مبارزه مسلحانه ای که توسط اینها پیش می رفت، جامعه واقعا بسرعت سیاسی شد در اون سالها و مبارزات مردم ما هر روز بیشتر از قبل رشد کرد. و یک فضای  سرشار از امید به مبارزه و یک چشم اندازی جلوی نسل مبارز اون موقع و جوونها و روشنفکران انقلابی و به اون اعتبار جلوی مردم ما باز شده بود. حالا وقتی اون شرایط رو ما بیشتر بررسی کنیم می بینیم که  بحران اقتصادی نیمه دهه 50، که با سقوط بهای نفت تشدید شده بود ، سایه اش رو روی جامعه ما انداخته بود و گرونی و تورم و فقر و همه این مسایل روی  دوش توده ها و بویژه کارگرا و زحمتکشای جامعه ما تحمیل شده بود و بارش خیلی سنگینی می کرد روی دوش اونها و خود این هم باعث باز هم تشدید هر چه بیشتر تضادها بین مردم و حاکمیت شده بود. البته این رو هم باید گفت که خشم و نارضایتی مردم  ما فقط از وضع اقتصادی موجود که یک کمی اش رو توضیح دادم نبود بلکه بویژه از اون دیکتاتوری وحشتناکی بود که توی جامعه ما بود و فقدان واقعا هیچگونه آزادی در جامعه یک ویژگی بزرگش بود؛ خشم از فساد وحشتناک دولتی بود، وجود "هزار فامیل" یعنی همون فامیلها و اطرافیان شاه، که حالا ما توی دوره این رژیم خیلی بدترش رو هم در شکل "آقا زاده " های میلیاردر دیدیمش؛ کم کم خشم مردم از این وضعیت موجود و مولفه هایی که این وضعیت  داشتش به اوج خودش می رسید و مردم ما هم در یه همچین شرایطی می شد دید که خشم خودشون رو دارن با دست زدن به اشکال مختلف مبارزه نشون می دادند. رژیم شاه با یه همچین وضعی روبرو بود برای مقابله با این وضع بود که شاه، در 1356 مجبور شد همونطور که دوستان و رفقا یادشون میاد نخست وزیر مادام العمر خود یعنی هویدا را از کار برکنار کنه. اما، حتی تعویض سریع دولت هویدای فاسد و مزدور با دولت آموزگار هم که مثلا اگه یادتون باشه یکی دو تا  شعار محوری داشت مثل مبارزه با گرانی (قیمت تخم مرغ رو می کنم یک قرون)  و این که مثلا قول داد با فساد مبارزه می کنه؛ با این سلاح اونها می خواستن که مردم خشمگین ما رو فریب بدن. منتها این تغییر قدرت هم ، این تغییر و جابجا شدن دولتها هم کمکی به فروکش کردن خشم و نارضایتی مردم که هر روز هم  اوج ییشتری می گرفت نکرد.

خوب حالا ما توی این جامعه با چنین وضعی روبرو بودیم، و با یک جنبش مسلحانه ای هم روبرو بودیم که  تاثیرات اجتماعی وسیعی که مبارزین این جنبش در طول 7 سال از خودشون بجا گذاشته بودن و بویژه توی این مورد باید به اعتبار عمیقی که چریکهای فدایی خلق بدلیل مبارزاتشون بین مردم ، جوونها و روشنفکرای جانفشانی تو جامعه بجا گذاشته بودن، اشاره کرد که یک نقش الهام بخش و تسریع کننده در اون مبارزات مردمی ای داشت که در اون موقع توی جامعه ما جریان داشت.  در سال 56 همونطور که گفتم اعتراضات و مبارزات مردم هر روز بیشتر پا می گرفت و برغم سرکوب، متوقف نمی شد وحتی توده ای تر هم می شد. حالا اینجا ما می رسیم به یک نکته ای که سرانجام در  تابستون 56 اگه ما بیاد بیاریم مساله شورش زحمتکشان خارج از محدوده تهران (حاشیه نشینان) بود و درگیری خونینی که بین اونها با شهرداری و نیروهای مسلح و پاسبانها اتفاق افتاد که رژیم آورده بودشون تا سرپناه اونها رو به اسم این که "زیبایی" شهر رو به هم زدن خراب کنه. این سرآغاز سلسله حوادثی شد که اگه اونها رو تعقیب کنیم به روزهای قیام رسید. همینجا حالا اجازه بدید که من به حاشیه ای هم برم. همونطور که می دونید رژیم جمهوری اسلامی آمده و یک تاریخی برای "انقلاب اسلامی" اش درست کرده که این (جنبش) مثلا از مبارزات مذهبی و اسلامی توی قم شروع شده و چهلمش در تبریز و بعد شب هفت و شب جهل و ... یه همچین تاریخی رو قایله که این یک تحریف بزرگ تاریخیه. سرآغاز واقعا اون رویدادهایی که ادامه اش رسید به قیام واقعا مبارزات حاشیه نشینهای زحمتکش جنوب تهران، اطراف تهران بود و حالا اگه باز اجازه بدید یه حاشیه کوچیک دیگه هم برم که البته بی ربط نیست به موضوع بحث؛ و اونم اینه که درست توی همون موقع، برای این که ما بفهمیم جلوه های مبارزات چریکهای فدایی خلق رو در جامعه و تاثیرات اون رو روی مبارزات مردمی و نقشی رو که (چریکها) روی اون داشتن روبگم و اشاره کنم بهش اینه که درست در جریان حمله شهرداری به آلونک های حومه تهران و درگیری و تظاهراتی که اونجا بوقوع پیوست، عضدی که معرف حضور همه هست، همون عضدی مزدور که رییس عملیاتی ساواک در کمیته در سال 56 بود در صحبت با یکی از زندانیان سیاسی در سلول انفرادی کمیته می ره و حرفایی می زنه که یکمی اهمیت واقعا مبارزات حاشیه نشینها رو ( وتاثیر مبارزات چریکهای فدایی رو) نشون می ده. میگه که: به شاه تلفن کردم و گفتم «چریکهایی فدایی مشغول فعالیت در بین مردم شورشی هستند و باید به آنها اجازه خانه سازی داده شود »!!!

این حرف رو می زنه و اگه خواستید مایلید بیشتر راجع بهش بدونید می تونید به کیهان لندن مورخ بهمن 1388 رجوع کنید که در اونجا چاپ شده توی یه گفتگویی بین محمد محمدی که گویا داشته یک مجموعه ای راجع به انقلاب سال 57 درست می کرده با عیسی صفا، که اون زندانی سیاسی بوده که البته وقتی خودش رو معرفی می کنه، تعلقش به حزب توده بوده و در این گفتگو اشاره می کنه که عضدی آمد و به ما این حرفا رو زد. 

خب! حالااین واقعیات رو که کمی بهش اشاره کردیم، نشانه های اینه که جامعه ما جامعه بحران زده ما داره وارد یه دوره انقلابی می شه و قیام بهمن هم واقعا در اوج یک همچین دوره ای به وقوع پیوست و همونجور که یادمونه مردم در ابعاد میلیونی در همه جای این کشور به خیابونها آمدن و تحت تاثیر ارزشهای آفریده شده توسط جنبش مسلحانه و بویژه کمونیستهای فدایی، محبتشون رو تو اون روزها در سطح وسیعی نشون می دادن  به فرزندانشون، به چریکها یعنی اون نسل دختران و پسران شوریده فداییشون و در اوج اون روزها از جمله فریاد می زدند" فدایی فدایی تو افتخار مایی" و "ایران را سراسر سیاهکل می کنیم"! و این شعارهایی که در واقع بیانگر اعتبار اون نسل در بین توده های انقلابی و واقعا تاثیرشون روی مبارزات توده های انقلابی بود.

حالا اینها فکر می کنم یک مقداری راجع به زمینه ها و چرایی اوج گیری مبارزات مردم ما رو توضیح می ده. البته این یه بحث گسترده ایه که بیشتر هم می شه بهش پرداخت و بیشتر هم راجع بهش گفت و کالبد شکافی اش کرد.

ولی حالا اگه همین جا بیایم قیام 57 رو در نظر بگیریم ؛ این واقعیت هایی که در ارتباط با زمینه هاش توضیح دادم رو در نظر بگیریم  و یک قیاس کوچیکی هم با خیزش سال 88 کنیم، من شخصا اینو می گم که اگه الآن شما به جوونهای این دوره رجوع کنید و صحبتی بشه واقعا این رو آدم می تونه ببینه که درست مثل جوونهای امروز، نسل واقعا شریف و مبارز مردم ما واقعا برای نان و آزادی و برابری و مبارزه با دیکتاتوری و  برای دمکراسی بلند شدن ؛ برای ازبین بردن واقعا دیکتاتوری بلند شدن، برای کسب استقلال و کسب حق تعیین سرنوشتشون بلند شدن، اونا بلند شدن سینه شون رو جلوی گلوله گرفتن، قدرت تاریخی و نیروی اتحاد خودشون رو  دیدن و برای رسیدن به اهداف و آرمانهاشون خون دادن و در واقعیت هم در ادامه جنبش شون تونستن به زباله دان سپرده شدن بالاخره هم سپرده شدن این رژیم کثیف سلطنت رو به قدرت خودشون ببینن. در نتیجه قیام بهمن بر چنین زمینه ای اتفاق افتاد و نقش سیاهکل و نقش چریکهای فدایی و جنبش مسلحانه در تعمیق این جنبش در الهام بخشی به این جنبش بسیار بالا بود و همونطور که گفتم این واقعیت رو توی شعارهای اون جنبش هم می شد دید. ولی واقعیت اینه که قیام بهمن شکست خورد  علیرغم همه تلاش ها و جان فشانیهایی که مردم ما کردن و ما خودمون شاهدش بودیم شکست خورد.

 

خب، حالا اینجا پرسش دوم توی این بحث مطرح می شه حالا اگه کسی بپرسه چرا قیام بهمن شکست خورد؟

اگه بخوایم خلاصه به این سوال جواب بدیم، پاسخ اینه که این قیام واقعیتش اینه که خودبخودی بود؛ فاقد سازماندهی بود و یه رهبری انقلابی هم برش حاکم نبود. و به اعتبار همین 3-2 تا عامل واقعا  فاقد شرایط پیروزی بود.  چون ما اینو می دونیم دیگه خب برای این که یه قیامی پیروز شه در درجه اول اصلا به یه توده مردم در صحنه و بویژه طبقه کارگری نیاز هست که متشکل باشه سازمان یافته باشه. و بجز این برای پیروزی قیام، واقعا توده های قیام کننده باید ابزار  پیشبرد و موفقیت قیام یعنی  یک رهبری انقلابی با برنامه و استراتژی و تاکتیک انقلابی داشته باشن؛ برای پیروزی قیام ، توده های قیام کننده باید  ابزار پیشبرد و موفقیت قیام یعنی تشکلهای مسلح خودشون رو داشته باشن یعنی از قبل درست شده باشه تا این که اون جنبش مردمی امکان هدایت به طرف پیروزی و یا پیشروی خودش رو بتونه پیدا کنه. اما متاسفانه همونطور که ما شاهد بودیم  و با چشم خودمون دیدیم هیچ یک از شرایط پیروزی قیام 57 در اون دوره موجود نبود. و حالا وقتی ما این واقعیت مشخص رو بگیریم ، به تحلیل رجوع کنیم و ببینیم که این تحلیلهای  تئوریکی که از ساختار اقتصادی اجتماعی جامعه ایران موجود هستش، به اون نگاه کنیم و تجربیات انقلابی  همه کشورهای تحت سلطه دیگه شبیه ایران رو بطور کلی در نظر بگیریم، اون موقع ما می بینیم که توی این جوامع  در شرایطی که دیکتاتوری واقعا سیاه بورژوازی وابسته یه سد خیلی بزرگی در مقابل بوجود آمدن شرایط و ملزومات پیروزی قیام ایجاد کرده، این کار یه وظیفه مهمی رو بر روی دوش سازمانهای انقلابی، اون موقع می ذاره اونها باست بیان و در یک پروسه سازمان دادن یک مبارزه مسلحانه توده ای ، اونو ببرن جلو ؛ می بایست در پروسه یه همچین مبارزه ای اینو بفهمن که قادر می شن فضا و محیط انقلابی رو تو  جامعه بوجود بیارن، سد دیکتاتوری را بشکنندو اون شرایط پیروزی قیام رو در یک مبارزه طولانی حاضر کرده باشن. خوب همونجور که دیدیم ما فاقد یه همچین شرایطی تو دوره قیام بودیم و البته بحث ما فعلاً روی این موضوع نیست که بخوایم روی این بریم  و خیلی دقیق شیم. من فقط بطور خیلی کلی گفتم و تا همین حد هم  ازش می گذرم. قیام فاقد شرایط پیروزی بود و اون سازمان و نیروی انقلابی هم که می بایست در تسهیل این شرایط نقش ایفا کنه اصلا منحرف شده بود و اساسا فاقد چنین پتانسیلی بود در حقیقت.

 

حالا وقتی با توجه به یه همچین شرایطی ما نگاه می کنیم به اون سال می بینیم که مردم میان به خیابون با الهام از مبارزه مسلحانه که پیشاهنگانشون در سالهای اوایل دهه 50 کردن، کم کم میان و مبارزه شون رو جلو می برن و این یک چیز دیگه هم بما نشون می ده. این رو نشون می ده که ببینید مردم ما برای اینکه اون موقع حرکت انقلابیشون رو جلو ببرن واقعا آماده بودن. چون ما در وقایع بعدش هم دیدیم رفقا، حالا یه جای دیگه من صحبت می کنم  ولی ما مثلا کردستان رو داشتیم ترکمن صحرا رو داشتیم ، واقعا بسیاری از اون سلاح هایی که در دوره قیام دست مردم افتاد (رو داشتیم) که با وجود این که حکام جدید این رژیم جدید آمدن و مساله خلع سلاح رو اعلام کنن و بگن بیارید پس اش بدید، این اسلحه ها رو برداشتند و چالش کردن و ندادن بهشون؛ و ارزش اونها رو مردم ما می دونستن.

خب! وقتی ما همچین وضعی رو می بینیم، معلومه که امپریالیست ها و بورژوازی وابسته ایران، که دشمنان اصلی مردم ما هستند این شرایط رو می دیدن، از قبل از رسیدن به قیام، و موقعی که اولین نشونه های این روند رو از چند ماه قبل در جریانات منتهی به قیام دیدن، فهمیدن که دیگه بابا شاه نمی تونه اون شرایط رو کنترل کنه  وجود شاه دیگه خودش به مانع حفظ نظام و مناسبات پوسیده اش تبدیل شده بود. و همونجور هم که ما اینو بارها چریکهای فدایی خلق گفتن و اینو با استناد به تجارب عینی و تجارب انقلابات رهایی بخش گفتن، هیچ جایی امپریالیستها همونطور که تاریخ نشون داده نمی یان سرنوشت خودشون رو با سرنوشت رژیمهای مزدورشون پیوند بزنن و اگه اونا رفتن اینها هم (امپریالیستها) باهاش برن.در نتیجه  امپریالیستها که این وضع رو می دیدن آمدن و بجای این که فقط تلاشهاشون رو متمرکز کنن برای تداوم سرکوب صرف، اونم از طریق رژیم شاه، چه کار کردن؟ خیلی قاطعانه و بدون رودربایستی رفقا یه تاکتیک دیگه ای رو علیه مردم ما بکار گرفتن. به این ترتیب که شاه رو برداشتن و با به خدمت گرفتن و تقویت دار ودسته خمینی به تلاش برای منحرف کردن جهت انقلاب ضد امپریالیستی که مردم براش بلند شده بودن پرداختن و  سعی کردن اونو از محتوای انقلابیش تهی کنن. خب کنفرانس گوادولوپ رو که دیگه همه می دونن که در اون به قول شاه "اخراج من با پیشنهاد آمریکا و انگلیس و توافق فرانسه و آلمان" عملی شد و همونطور هم که می دونیم این حرف درسته و توی کنفرانس گوادالوپ یه همچین کاری شد. این یه نکته و  می دونیم که توی همون کنفرانس هم اتفاقا رژیم جانشین شاه، آمدنش توافق شد و اونم دار و دسته خمینی بود که اومدنشون در اونجا قطعی شد. و چریکهای فدائی خلق وقتی که ما به قیام و سالهای 57-56 بر میگردیم از این تحولات به عنوان عقب نشینی امپریالیستها در مقابل انقلاب توده ها، برای سازمان دادن یه تعرض استراتژیک توسط امپریالیستها و بورژوازی وابسته به انقلاب ضد امپریالیستی دمکراتیک مردم ما یاد می کنند. شاه رفت. این رو مجبور شدن نوکرشون رفت ولی رژیمی آمد سر کار که بسیار خشن تر بود و در ابعادی بسیار وسیعتر که من بعدا بهش اشاره خواهم کرد همون وظایف رو به پیش برد و انقلاب ضد امپریالیستی مردم رو با وحشی گری تمام سرکوبش کرد.

اگه ما بخوایم  کمی بیشتر روی این نکته تامل کنیم و اگه از تجارب و خاطرات خودمون تو اون دوران هم بگذریم بیایید حالا خاطرات مختلفی که از بازیگران صحنه سیاسی اون سالها باقی مونده رو ببینیم مثلا خود شاه که حالا کاری نداریم که شاه بود و آمریکایی بود ، حالا بیایید نگاه کنیم به اون خاطراتی که مونده از هویزر و زیسکاردستن و یزدی، شاه یا کسانی که توی این رژیم خاطراتشون رو نوشتن و .... وقتی که می خونیم و نگاه می کنیم میبینیم که بابا بله این دستمون میاد که این قدرتهای امپریالیستی اون موقع گسترش جنبش مردمی و تاثیر سازمانهای مسلح بویژه کمونیستها رو روی اون دیده بودن، بنابراین همونطور که گفتم شاه دیگه مانعشون شده بود برای اینکه بتونه منافعشون رو پیش ببره. ما میاییم میبینیم که در کنفرانس گوادالوپ در تاریخ 14 تا 19 دی ماه با توافق آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان رسما روی رفتن شاه و آوردن دار ودسته خمینی متمرکز شدن، بعدش هم تو همون موقع  در 14 دی ماه می بینیم که اونها هویزر (معاون فرماندهی کل نیروهای آمریکا در اروپا) مخفیانه به ایران فرستاده شد تا با دور زدن شاه، حالا شاه کی بود مثلا همون باصطلاح فرمانده کل قوای مسلح  از کنترل و حفظ ارتش و حمایت سران ارتش از  رژیم جدید اطمینان حاصل کنن. در 26 دی ماه امپریالیستا بقول تيمسار ربیعی، یکی از رهبران ارتش،  شاه، این مهره خدمتگزارشون رو مثل "موش مرده" ای از قدرت ساقط کردن و او هم با چشمانی گریان ایران رو ترک کرد و همیشه هم این دل چرکینی این کاری که اربابانش باهاش کردن باقی موند توی خودش و فامیلش. همون موقع هم به پیشنهاد فرانسه، بازرگان "شورای انقلاب" تشکیل داد و حدود دو هفته بعد هم ماشاهد بودیم که در 12 بهمن ماه 57 خمینی با هواپیمای اهدایی دولت فرانسه در فرودگاهی در تهران که رفقا از طرف ارتش شاهنشاهی محافظت می شد و منحصرا برای این پرواز باز شده بود آمد و به زمین نشست توی ایران با اون هواپیما. و چند روز بعد در حالی که هنوز واقعا رژیم سلطنت سر کار بود، خمینی در تهران باصطلاح "دولت تعیین کرد" و "توی دهن دولت زد" و حرفهای بعدیش... حالا اینجا یه نکته مهم وجود داره توی این بحثها رفقا، البته امیدوارم این حاشیه روی نباشه ولی چون مهمه من مجبورم بهش اشاره بکنم.  اونم اینه که ما وقتی وقایع رو نگاه می کنیم بعد از 33 سال، این رو می بینیم که خمینی با وجود برخوردار بودن از حمایت قدرتهای امپریالیستی در پشت سرش، و با توجه به باصطلاح "بیطرفی" و یا بهتر بگوییم حمایت ارتش امپریالیستی از روی کار آمدنش ( با توجه به معنای بیطرفی در زندگی واقعی که در این مورد معنیش اینه که ارتش در تحولی که داره انجام میشه هیچ دخالتی نمی کنه) خمینی از اینها مطمئن بود؛ خمینی از قدرتهای امپریالیستی و مذاکراتی که باهم کرده بودن و پشتش بودن مطمئن بود؛ دیگه اینجا نیازی به "قیام" 21 و 22 بهمن که در اون مردم ریختن پادگانها رو خلع سلاح کردن اسلحه ها رو گرفتند در واقع نداشت برای این که رژیم شاه رو سرنگون کنه. اون رژیم در سراشیب سقوط بود و همه این کار ها می شد که اتفاقا مردم کنترل قضایا رو در دستشون نگیرند. و در اون نبردهایی که امپریالیستها داشتن برای سرکوب کردن انقلابشون پیش می بردن نتونن نقش ایفا بکنن.  جابجایی قدرت رفقا اگر کسی می گه که رژیم شاه رو قیام 21 و 22 بهمن برد این غلطه به نظر من. جابجایی قدرت پیش از این که در اون دوروز 21 و 22 بهمن مردم بریزن اسلحه ها رو بگیرن و با الهام از اون سنتهای مبارزاتی سازمانهای مسلح و بویژه فرزندان فدایی شون به بطور خودبخودی بیان بیرون و با حمله به ارگانهای سرکوب، پادگانها و کلانتری ها رو برن بگیرن و مسلح بشن در واقع اون جابجایی قدرت اتفاق افتاده بود. بیخود نبود که درست در همون موقعیت خمینی سریعا دارو دسته اراذل و اوباشش رو به خیابونها فرستاد تا عربده بکشن که "امام" هنوز فرمان "جهاد " نداده و سعی کنن که مردم رو به خونه هاشون بفرستن. تجربه خود ما در همین لرستان، همون موقعی که مثلا داشتن ژاندارمری رو جوونا ریخته بودن و می گرفتن در حالی که مقاومتهایی می شد، آخوندها ی وابسته به همین دار و دسته خمینی که بعدا شدن نمایندش و کلی جنایات و فجایع دیگه درست کردن فریاد می زدن آی غلطه! نرید! نباید حمله کنید! امام فرمان جهاد نداده و غیره.

حالا با توجه به این واقعیات ما می تونیم یکمی پیش خودمون فکر کنیم و ببینیم که  تمام او ن نیروهایی که با باور تبلیغات عوامفریبانه بلندگوهای سرمایه داری، هنوز هم  ارتجاع خمینی و جمهوری اسلامی رو خواست قلبی مردم ما و توده های انقلابی در سال 56-57 جلوه می دن و یا حکومت وابسته و جنایتکار جمهوری اسلامی رو واقعا حاصل اراده مردم قیام کننده جا می زنن، این اظهار نظرشون کوچکترین ربطی به واقعیت و رویدادهای تاریخی به اون شکلی که واقعا اتفاق افتاده نداره. این درسته که  پس از شکست هر انقلابی، حاکمیت جدید میان و بنا به منافع خود و برای مشروع جلوه دادن حاکمیتشون در چشم توده ها، برای این که خودشونو مردمی نشون بدن براش تاريخ می سازند. این یه چیز طبیعیه.  ولی از طرف دیگر ما باید ببینیم که اونها تاریخ می سازند ولی بالاخره ما هم چشم داریم عقل داریم بودیم باید اون رو همینجوری باور کنیم و حالا فوقش  یکمی با تحلیل های خودمون بهش بال و پر بدیم و به عنوان "تحلیل علمی" ارائه اش کنیم؟ در نتیجه بعضی از کسانی که نادانسته حالا بگم، خمينی را رهبر انقلاب می دونن و انقلاب مردم ما در سالهای 57-56 را انقلاب اسلامی می خوانند، درست همونطور که رهبران این رژیم می گن،  يا متوجه نيستند و يا واقعا منافعشان حکم می کند که بروی خودشون نيارن که بابا مردم  ما اونموقع، وقتی که من مثال جنبش سال 88 رو زدم بر علیه فقر و بدبختی و شرایط مادی ای که زندگی اونا را سیاه کرده بلند شدند. و اگه نتونستن این کار رو کنن دلیل بزرگش عدم وجود یک رهبری انقلابی بود، وجود سازمان اپورتونیستی بود ، سازمانی که منحرف شده بود، اون می تونست یه نقشی ایفا کنه یعنی سازمان چریکها ولی این منحرف شده بود، رهبری اش داشت خیانت می کرد و اگه منحرف نشده بود می تونست مبارزات مردم رو با سیاست های درست حداقل در اون جهت با گامهای بیشتری بطرف اهدافشون جلو ببره مردم برای از بین بردن اون شرایط بلند شده بودن ولی در فقدان یه رهبری انقلابی،  امپریالیستها و ارتجاع، با همه امکاناتی که دارند، آمدند یه رهبری ضد انقلابی بهش تحمیل کردن، دستش پرچم اسلامی دادن، و اینا معنیش این نیست که مردم زحمتکش از اول برای این بلند شدن که حکومت ولی فقیه بیارن تو ایران، برای این بلند شدن زنان ما که خودشون حجاب بکنن تو سرشون! اونا برای این بلند نشدن که قوانین اسلامی رو جاری کنن توجامعه. در نتیجه فرق هست بین ماهیت یه انقلاب و لفافه های نظری ای که دشمنان مردم ما برای منحرف کردن اون انقلاب موفق شدن بهش تحمیل کنن. این دو تا رو باید در یه تحلیل درست از  انقلاب سالهای 56-57 و قیام از هم جدا کرد. واقعا منتسب کردن این که انقلاب سالهای 56-57 ماهیت اسلامی داشت یه تبلیغه تبلیغ طبقه حاکم و امپریالیستهاست واقعا، (تبلیغات) ارتجاعه رفقا. انقلاب 56-57 یک انقلاب ضد امپریالیستی و دمکراتیک بود ولی بدلایلی که گفتم  و رفقا هم می دونن تو زمینه های مختلف شکست خورد. 

 

به همین دلیل هم بود که همونطور که می دونیم چریکهای فدایی خلق از همون اولین روزهای روی کار آمدن این رژیم در حالی که فریادهای "پیروزی پیروزی" ارتجاع همه جا رو پر کرده بود و متاسفانه متاسفانه تقریبا همه نیروهای سیاسی هم از "بهار آزادی" صحبت می کردن، به مردم خودشون هشدار دادن که بابا نباید فریب این تبلیغات و رژیم جدید رو خورد، هشدار دادن که با سقوط شاه ، آزادی و دمکراسی نیامده، گفتن که حاکمیت جدید فرق ماهوی و من روی این فرق ماهوی علامت تاکید می کشم با حاکمیت قبلی نداره و رژیمیه وابسته به امپریالیسم برای برآوردن منافع طبقه حاکمه یعنی بورژوازی وابسته که آمده توی یه شکل جدید روی کار، چریکهای فدایی از مردم ما خواستن که دشمن رو در همه لباسهاش بشناسن از اونها خواستن که سلاح های خودشون رو حفظ کنن و در جهت سازماندهی مسلح خودشون قدم بردارن و تاکید کردن که مردم ما باید خودشون رو برای حفظ دستاوردها انقلابی که واقعا به قدرت خودشون و مبارزات خودشون تو اون روزها کسب کرده بودن و برای نبردهای خطیر آینده آماده کنن. اینها مواضعی بود که چریکهای فدایی خلق گرفتند؛ چرا که در دیدگاه و تحلیل چریکهای فدایی خلق تنها زمانی می شد از یه انقلاب پيروزمند صحبت کرد و ندای پیروزی سرداد از  تحقق اهداف اون مرحله از انقلاب اگه بگیم، صحبت کرد که اساسا در زمينه اقتصادی، ابزار عمده توليد بیاد بیفته توی دست یک طبقه جدید. در در زمينه سياسی، حاکميت سياسی از يک طبقه به طبقه جدیدی که در قدرت نبوده و الآن به قدرت رسیده منتقل بشه. در حالی که چی شد رفقا در واقعیت امر؟، اونچه با استقرار جمهوری اسلامی ما شاهد بوديم این بود که نظام اقتصادی- اجتماعی حاکم  حفظ شد توسط این رژیم جدید. و اصلی ترين عامل بقای حاکميت اون نظام یعنی ارتش ضد خلقی و زائده هاش نه تنها نابود نشد بلکه حفظ شد و تقویت هم شد. و تازه زوائد جدیدی هم بهش اضافه شد. و با آمدن جمهوری اسلامی بجز اینها ما دیدیم که آرایش هیات حاکمه فرق کرد ولی  هر چه می کرد این هیات حاکمه جدید که در لباس اسلامی و زیر عبای آخوندی آمده بود، هر کاری می کرد فرقی با اون رژیم شاه که با کت و شلوار روی کار بودن نداشت و در واقع در جهت حفظ همين مناسبات اقتصادی البته در یک شکل جدید عمل می کرد. در نتیجه چریکهای فدایی خلق این واقعیات رو دیدند در همون زمان با صراحت تمام از شکست قیام صحبت کردن؛ چریکهای فدایی خلق اون موقع توده ها رو و قدرتشونو در صحنه میدیدن و با تمام قوا – و اجازه بدید بازم تاکید کنم قوایی که چریکهای فدایی خلق توی اون زمان داشتن به هیچ وجه با نیروی بزرگی که اون سازمان یعنی سازمان فدایی مصادره کرده بود و در مقایسه با سایر سازمانهای تازه تولد یافته اون دوره هم قابل مقایسه نبود- ولی با همان نیرو ی کوچکشون هم سعی کردند خلاف جریان شنا کنن و از وظایف بزرگی که شرایط اون دوره بر روی دوش مردم و نیروهای انقلابی و روشنفکران انقلابی می گذاشت صحبت کردن. قیام بهمن و بطور کلی انقلاب مردم در سال 57-56 توی همچین شرایطی و در چنین اوضاعی  شکست خورد و به اهدافش نرسید.

 

* * * * * * *

 

خب حالا اینجا رفقا می رسیم به قسمت بعدی بحث که سومین قسمت این بحثه و بیایید ببینیم که  شکست قيام بهمن چه عواقبی بطور کلی در پی داشت و مهمتر اونکه تجارب خونباری که توده های انقلابی توی این قیام کسب کردند باعث شد چه وظایفی رو روی دوش انقلابیون بگذاره؟

 

وقتی قیام شکست خورد و مسجل شد که خیزش بزرگ انقلابی مردم ما بدلیل سیاست های امپریالیست ها و از یک طرف هم به دلیل فقدان یک رهبری انقلابی قادر به برآورده کردن خواست های اساسی اش که مردم براشون بلند شده بودن، کارگرا بلند شده بودن، زحمتکش ها بلند شده بودن، اقشار محروم بلند شده بودن یعنی آزادی و استقلال و ایجاد یک حکومت دمکراتیک نشد، بطور طبیعی رژیمی که جانشین رژیم شاه شد، نمی تونست یک رژیم بر آمده از خواست های مردم و مدافع منافع اون ها باشه چون  اساسا خود این رژیم همون جور که گفتم بر بستر سازش بین قدرت های امپریالیستی ای که حمایت خودشون رو با دیدن وضع جنبش مردمی از پشت سر نوکر وفادارشون یعنی رژیم شاه برداشتن، و به امید حفظ مناسبات، گذاشتن پشت سر این دار و دسته، در یه همچین شرایطی به قدرت رسید. خب این رژیمی نبود که به لحاظ طبقاتی بخواد و یا بتونه جواب خواست های مردم ما رو بده. امپریالیست ها در اون موقع شرایط بحرانی رو می دیدن، خطر حضور سازمان های مسلح رو می دیدن، خطر رشد کمونیست های فدایی رو می دیدن، در یک همچین شرایطی چی کار کردن؟  آمدن حمایتشون رو گذاشتن پشت سر دار و دسته خمینی. البته این امپریالیست ها که اون موقع این کار رو کردن زیاد از تحولات درونی سازمان چریکهای فدایی خلق خبر نداشتن و مثلا نمی دونستن که چه مارای خوش خط و خالی تو رهبری این سازمان لونه کردن و خودشون نزده دارن زیر پرچم "امام خمینی" می رقصن! اگر نه ممکن بود که این قدر هم نخوان انرژی بذارن! حالا اگه از این نکته بگذریم، سی و سه سال بعد وقتی که ما نگاه می کنیم به این جریانات و می فهمیم، معلوم می شه که واقعا چه جوری امپریالیست ها با این تحرکات شون تونستن نقشه هاشون رو پیش ببرن، همه الآن می فهمن ....(نامفهوم) اسنادی رو می شه که نشون می ده چطوری دمکرات ها و دار و دسته کارتر در آمریکا صد ها میلیون دلار به کمپ خمینی کمک کردن، از طریق سیا و مامورین رسمی و غیر رسمی شون تو فرانسه مرتبا با خمینی و دار و دسته ش مذاکره کردن توی اون دوره، تو همین مصاحبه هایی که ثابتی ساواکی کرده برید و ببینید که ساواک تازه تحرکات اون ها رو زیر نظر داشته و الآن راجع بهش صحبت می کنن. می بینیم که امپریالیست ها از طریق امکانات و کمک های بوروژاهای وابسته و محافل قدرتشون توی ایران  عکس این خمینی رو تو اوج خفقان توی روزنامه های رژیم (شاه) زدن، توسط ساواکشون در حالی که هر هوادار فدایی و مجاهد رو رفقا بدلیل حمل یک اعلامیه و یا نوشتن شعار می گرفتن و تحت شدید ترین شکنجه ها قرار می دادن توی مساجد یکجور "منطقه آزاد"برای آخوندها درست شده بود. اونجا آخوندها منبر می رفتن و هر چه دلشون می خواست علیه اون رژیم حرف می زدن در حالی که مثلا بیرون اگه یه جوون سمپات هوادار مجاهد و فدایی رو می گرفتن که یه اعلامیه داشت پخش می کرد، اون پدرش درآمده بود. ولی زیاد کاری به اون آخوندها نداشت و بهشون فضا می دادن.  از اون گذشته اگه این کار ها واقعا کم بود، تمام اون بلندگوهای تبلیغاتی از بی بی سی و بقیه گرفته، می آمدن، تبلیغ می کردن، راجع به این رژیم، بهشون فضا می دادن راجع به این رژیم خمینی اینا، عکسش رو  می بردن می ذاشتن توی ماه، که حالا اگه به جوون های امروز بگی حتما یه مقداری می خندن! ولی خوب شما می دونید که این {خبر} واقعی بود! بعد هم تازه توی یه همچین شرایطی گذاشتنش توی یه هواپیما آوردنش با حمایت همون ارتش شاهنشاهی؛ و بعدش هم بتدریج دولت تعیین کرد و "توی دهن دولت" زد و به این ترتیب در واقعیت توده های قیام کننده ما رو در یک پروسه به عقب روندن. و اون انقلاب، اون قیام به شکست کشیده شد. در واقع امپریالیستها  با روی کار آوردن جمهوری اسلامی نه تنها وظیفه سرکوب انقلاب ضد امپریالیستی- دمکراتیک مردم ما توی اون دوره که بر علیه نظام سرمایه داری حاکم بر ایران بلند شده بودن رو بر دوش دار ودسته خمینی گذاشتن و اونو پیش بردن  بلکه با روی کار آوردن این رژیم  چند تا هدف دیگه هم در واقع برآورده کردن که یکی از مهترینش تو ارتباط با تنش هاشون در سطح بین المللی در اوج جنگ سرد و نیازهاشون در اون رقابتی که با رقبای امپریالیست دیگه شون در منطقه یعنی دولت شوروی داشتند، پاسخ می دادن با همین رژیم؛ و باصطلاح اون کمربند سبز معروف رو در مرزهای وسیع ایران با شوروی سابق دورش کشیدن و واقعا با این کار یه ابزار مناسبی رو برای پیشبرد سیاست های توسعه طلبانه آمریکا و متحدینش در مقابله با به قول اون ها البته "شیطان سرخ" هم بوجود آوردن. فقط مساله سرکوب انقلاب ایران می خوام بگم با آوردن این رژیم مطرح نبود و وقتی که نگاه می کنیم به ضرورت روی کار آمدن جمهوری اسلامی نگاه می کنیم، این قسمتش رو هم ما باید بهش توجه کنیم. بازم اگه یه مثال دیگه ما بزنیم در رابطه با این که این رژیم تحت چه شرایطی به قدرت رسید، و آیا حاصل قیام مردمی بود یا حاصل سازش با امپریالیست ها و تغییر تاکتیک اون ها؛ همه می دونن که در مذاکرات نمایندگان آمریکا با رهبران جمهوری اسلامی پیش از به قدرت رسیدن شون و از جمله بهشتی و یزدی و بازرگان و همین کمپ خمینی، صراحتا سه شرط اساسی داشت که این سه تا پذیرفته شد توسط این رژیم و اجرا شد. اون ها به آمریکا قول داده بودن که با روی کار آمدن شون تداوم انتقال نفت تضمین بشه، ارتش امپریالیستی دست نخوره، حفظ بشه و کمونیست ها رو هم سرکوب کنن. هر سه تای اینها رو رفقا و بخصوص سومین شرط رو به بیشترین و بهترین و وحشیانه ترین وجهی این رژیم به پیش برد. خب! ما چطوری می شه ما همه اینها رو ببینیم و باز هم از رژیمی که گویا یه مشت "آخوند خر هستند" از "بالا" آمدن (همون طور که سال های اول خیلی از روشنفکران ما می گفتند) که قوانین اسلامی را حاکم کنند و مثلا می خوان از آسمون اون قوانین رو بیارن روی زمین درست کنن و بهشت رو به بیچاره ها قول بدن در عوضش، ولی در واقع اون ها داشتن یه جهنمی رو روی همین زمین برای مردم ما درست می کردند. خب این رژیم از همون روز اولش همه این کار ها رو انجام داد، هزاران بار هم وحشیانه تر از رژیم شاه.  ولی یه چیزی بود چون مردم ما در سطح میلیونی انقلاب کرده بودن و با اون شور و شوق انقلابی شون هنوز در صحنه بودن توی اون روزها ، کار  رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی باید گفت ساده هم نبود و باید گفت درود به مردم ما، درود به کارگران ما ، درود به زحمتکشان مبارز ما ، درود به خلق های تحت ستم ما که همون موقع مبارزه کردند و قیام مردم هم حساب های ضد انقلاب رو کاملا بهم زده بود و هیچِ هیچ  کلی سلاح بدست مردم افتاده بود و دار و دسته خمینی برغم هر تلاشی که کرده بودن نتونسته بودن مردم ما رو  یک شبه به خونه هاشون برگردونن و درست به همین دلیله که ما می بینیم بعد از روی کار آمدن رژیم اسلامی از همون اولین روز یک مقاومت دلیرانه کارگرای ما توی کارخونه هاشون، توی شوراهایی که درست کرده بودن، زحمتکشان ما توی تشکل هایی که در جریان قیام درست کرده بودن بطور خودبخودی،  مردم تحت ستم ما، جوون های ما که نمی پذیرفتند حاکمیت این رژیم رو  و دار و دسته حزب الهی ها رو، خلق ستمدیده کرد که اسلحه برداشته بود و مقابل این رژیم برای خواست هاش ایستاده بود، خلق عرب، خلق ترکمن، و زن های ما که چنون تظاهراتی رو مثل یک تو دهنی محکم به رژیم زدن توی اون روزهای اول، بنابراین این رژیم نمی تونست هر کاری دلش می خواد بکنه درست به همون دلیلی که توده ها توی صحنه بودند؛ این کارش می بایست طول بکشه تا بتونه چنین مقاومتی رو سرکوب کنه و این جاست که ما یکبار دیگه تاکید می کنیم روی نقش اون سازمانی که به غارت رفت، اون سازمانی که رهبریش خائن شد، توده ای شد؛ و در یه همچین شرایط مناسبی بجای این که بتونه این مبارزات رو کمک کنه و مردم رو در مقابل دشمن سازماندهی کنه بتدریج شد یه زائده ای از این رژیم جدید. در نتیجه ما با یه همچین وضعی روبرو شدیم در سال های اول انقلاب و واقعیت این بود که رژیم جمهوری اسلامی نشون داد که وارث اون نظام بورژوازی وابسته است که از رژیم شاه بهش به ارث رسیده  و در واقع هم این رژیم در شرایط یک انقلاب عظیم ضد امپریالیستی با حمایت و توسط قدرتهای امپریالیستی روی کار آمده بود و وظیفه اش این بود که حالا این نظام و مناسبات ارتجاعی اون رو که ضربه خورده بود توسط همین کارگران و زحمتکشان و مردم دلیر ما، اون رو بازسازی کنه و وقتی هم ما یک نگاه گذرا به تاریخ 33 ساله حیات این رژیم می کنیم می بینیم  که دیگه "اظهر من الشمس" هستش. جمهوری اسلامی توی  تمام سیاست هایی که در زمینه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی، هر جور دیگه ش به پیش برده رو یه نگاه کنید، شیوه روی کار آمدنش رو نگاه کنید و بعد ما می بینیم که همون سیاست های زمان شاه رو در خدمت به تحکیم طبقه حاکم توی ایران یعنی بورژوازی وابسته ایران و خدمتگزاری به هارترین جناح های سرمایه داری جهانی و امپریالیست ها رو توی این سی و سه سال به پیش برده و نه تنها به پیش برده گسترش شون هم داده.

در دوره شاه توی ایران مثلا ایران یه بازار 20 میلیاردی بود (حالا من این رقم رو دقیق نمی گم) الآن بیایید ببینید که ما فقط 100 میلیارد دلار واردات داریم و حداقل توی این جنبه اش یه بازار صد میلیاردی درست کردن برای امپریالیست ها و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و قدرتهای امپریالیستی.

 

***

رفقا با سپاس از حوصله تون. من بحث رو تا اینجا پیش بردم که اگه ما بیاییم و سیاست های این رژیم رو بیایم و با رژیم سابق یه حدی مقایسه کنیم و یا اساسا بیایم و خود جهت سیاست های این رژیم رو بررسی کنیم می بینیم که توی تمام اون زمینه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، این رژیم هر کاری که کرده در جهت تحکیم حاکمیت بورژوازی وابسته یعنی طبقه حاکم و نظامیه که در ایران داره و اون نظام هم نظام بورژوازی وابسته به امپریالیسمه و منافع جناح های مختلف امپریالیستی توی ایران رو برآورده می کنه و حالا اگه مثلا یک مواردی رو بخوایم بگیم ما می بینیم که این طبقه بورژوازی وابسته در زمان حاکمیت جمهوری اسلامی، به برکت وحشی گری های این رژیم و امکاناتی که بهش داده - و امپریالیست ها و بورژوازی وابسته هم درست به همین خاطر سر کار نگهش داشتند و حمایتش می کنن - واقعا رنج و استثمار و غارت طبقه کارگر ما رو ببینید واقعا هزاران بار بدتر از زمان شاهه؛ قوانین کارگری الآن،شرایط کار و زندگی کارگران رو ببینید که از اون یک نیروی کار ارزون برای غارتگران بین المللی و سرمایه داران وابسته ما در ایران درست کردن.  خطوطی رو که این رژیم داره در زمینه های اقتصادی پیش می بره از طریق صندوق بین المللی پول و بانک جهانی (که دیگه زیاد نیازی نیست آدم بخواد اون ها رو باز کنه و رفقا اطلاع دارند) عملی کرده. و ببینید که با پیشبرد این سیاست ها منافع چه طبقه ای توی ایران تامین می شه. برید در مثلا بازارهای جهانی گاز و نفت نگاه کنید و ببینید که اونجا جمهوری اسلامی چطوری نقش آفرینی می کنه. بریم ببینیم واقعا توی اون تقسیم کاری که همین سیستم سرمایه داری جهانی و  قدرت های امپریالیستی به عنوان یک جزء ارگانیکش بهش دادن داره چه کارهایی رو پیش می بره.  بریم جنگ ایران عراق رو نگاه کنیم که به بهای خون میلیون ها تن از مردم بیگناه ایران و عراق چه سودهای عظیمی رو به جیب امپریالیست ها ریخته این رژیم. بریم حمایت مادی و معنوی این رژیم  از بنیاد گرایی اسلامی رو نگاه کنیم که نقش یکی از بهترین ابزار ها رو برای  امپریالیست ها و بویژه آمریکا به منظور  توسعه سلطه اش، توجیه سلطه اش، توجیه سیاست های توسعه طلبانه اش، توجیه حضور نظامیش تو منطقه ایفا کرده. و بالاخره هم این دیکتاتوری خفقان بار سی و سه ساله اخیر این رژیم رو  ببینید که همون طور که همیشه چریکهای فدایی خلق گفتند، این دیکتاتوری تا زمانی که نظام سرمایه داری وابسته به امپریالیسم با هر شکلی که پیدا کنه، چه مذهبی باشه ، غیر مذهبی باشه، مسیحی باشه، ملی باشه اسمش ظاهرا، تا موقعی که اون نظام باشه روبنای ذاتی این نظامه، و فقط یک لفافه جدید پیدا می کنه تا زمانی که اون نظام وجود داشته باشه، و تازه ببینید که این رژیم آمده و اون روبنای نظام رو به حربه مذهب و توجیهات ارتجاعی و قرون وسطایی مذهبی هم تازه آغشته اش کرده، و این کار چه جوری باعث شده تا این بورژوازی وابسته حاکم تا خصوصی ترین زوایای زندگی مردم ما رو تلاش شده تا نفوذش رسوخ داده بشه. چه جنایت هایی رو آفریده با اتکا به اون؛ که تنها در یک نمونه ش رو رفقا می دونن نسلی از کمونیست ها و مبارزین ضد امپریالیست و ضد سرمایه رو در جریان قتل عام دهه 60 از زمین پاک کرده، به این ها وقتی ما نگاه کنیم و بازهم به خدمات دیگه این رژیم نگاه کنیم،  ببینیم که چه جوری جنبش دمکراتیک خلق های تحت ستم کرد و ترکمن و عرب و بلوچ و عرب و ترک رو سرکوب کرده؛ چه جوری  تعقیب و پیگرد اقلیت های مذهبی و قومی که سال های ساله تحت سیطره استبداد این بورژوازی وابسته حاکم ایران، واقعا این کشور براشون به زندانی تبدیل شده رو چه جوری این رژیم بطور وحشیانه پیش برده و ده ها و صد ها مورد دیگه (حالا من سرتون رو درد نمیارم)  این ها رو که ما ببینیم و منافعی که از این اعمال و از این سیاست ها ایجاد شده برای اون طبقات و نیروهایی که این منافع رو بردن وقتی که ما بررسی کنیم، اون موقع ما می فهمیم که چرا این رژیم و در خدمت به منافع چه طبقه ای انجام وظیفه می کنه که همون بورژوازی وابسته و امپریالیست ها در ایرانه. و چرا به این اعتبار در هر جایی که در یه بحرانی گیر کرده (این نیروها) نگهش داشتند و ازش حمایت کردن تا حالا. برخلاف همه اون فحش و فحش کاری ها و دعواهایی که بوده.  حالا تازه ما نباید توی این حد متوقف شیم و وقتی که ما بعنوان یک مارکسیست و روشنفکر انقلابی نگاه می کنیم به اوضاع باید اینو ببینیم و از خودمون بپرسیم کدوم نیاز ها و کدوم منافع طبقاتی پیشبرد وحشیانه و قاطع چنین سیاست هایی رو – که من فقط یه نمونه هاییش رو اشاره کردم-  ایجاب می کنه، آیا همه این جنایات مثلا به این خاطره که مثلا خمینی و خامنه ای و رفسنجانی و بقیه این جنایتکارا دارن در قرن بیست و یک حکومت اسلام و قوانین الهی رو روی زمین پیاده می کنن؟ یا این که نه، اگه مزخرفات فریب دهنده اونا رو کنار بزنیم می بینیم که این دار ودسته تبهکار و رژیمشون چه جوری با تمام قدرت البته نه در آسمان بلکه روی زمین با انجام این جنایات و سیاست ها مشغول محکم کردن پایه های نظام سرمایه داری حاکم  ایران یعنی نظام بورژوازی وابسته به امپریالیسم هستند. چه جوری مشغول حفاظت و پاسداری از منافع سرمایه داران وابسته حاکم و انحصارات امپریالیستی، اربابهای اونها و قدرتهای امپریالیستی در ایران هستن.

اینه واقعیتی که در پشت کارهای جمهوری اسلامیه، حالا به اسم مذهب، حالا با اون لفافه ها هم چیه این جنایات رو توجیه می کنه.  اینها  برخی از اون دلایلیه که ما چریکهای فدایی خلق با استناد به اون ها اینقدر بر وابستگی این رژیم تاکید می کنیم. و با استناد به تجربه اون قیام بزرگ و خونین و سایر مبارزات مردمی که توی 33 سال اخیر انجام شده، این رو درست می دونیم، این رو به مردممون می گیم که اولا تاکیدی که چریکهای فدایی خلق روی وابستگی جمهوری اسلامی به امپریالیسم می ذارن در درجه اول نه بخاطر این که مثلا کشته مرده لغت امپریالیسم هستند، بخاطر اینه که ما واقعا یک واقعیت رو بیان می کنیم. این یه واقعیت عینیه. این واقعیت طبقاتی رژیم جمهوری اسلامی رو ما داریم می گیم. اتفاقا بیان این واقعیت خیلی هم برجسته می شه وقتی که ما می بینیم که قدرت های امپریالیستی خودشون در تمام سی و سه سال گذشته برغم اونکه بارها و بارها گوشه ای از روابط مخفیانه شون، گوشه ای از منافع بیکرانی که از جمهوری اسلامی می برن بیرون افتاده، گوشه ای از اون روابط تنیده و گسترده شون با این رژیم از پرده بیرون افتاده، همواره تلاش کردن تا به این رژیم یه وجهه ملی و مستقل و غیر وابسته بدن تا اولا به این وسیله یه پرده ای بکشن بر روی تمام جنایاتی که وقتی بری توش خودشون توش دخلیند؛ خود امپریالیست ها بله! امپریالیست ها توش دخیلن، خودشونو کنار می کشن. چرا چون توی یه شرایط مشابه مثل قیام بهمن امکان ایفای اون نقش بزرگتر و کنترل کننده رو از دست ندن یکبار دیگه؛ همون طور که ما در قیام بهمن دیدیم یکی از ضعف های بزرگ مردم ما در قیام این بود که دشمنان خوشون رو در همه چهره هاشون همون جور که من اشاره کردم نمی شناختن. حالا هم امپریالیست ها با پنهان کردن چهره کثیف شون زیر عبای آخوند ها  همون وضع رو  می خوان بوجود بیارن. یک همچین تاکتیکی باید افشا شه چرا که همه یادشونه در قیام بهمن اون موقع مردم ما فریاد می زدن که بعد از شاه نوبت آمریکاست، ولی حالا ببینید چه وضعی ایجاد شده، کاری کردن این ها که برخی از جوونای ما همون آمریکای جنایتکار که جهنمی مثل افغانستان و عراق درست کرده شده کعبه آمال شون متاسفانه. فکر می کنن اگه این بیاد مثلا براشون آزادی میاره، دمکراسی میاره، وضع زندگیشون می شه مثل مثلا اون فیلمای تبليغاتی هالیوود! در حالی که اینجوری نیست. بیایید نگاه کنید ، حالا من با این لغت ها میگم، بیایید نگاه کنید به اوضاع عراق و افغانستان، فکر می کنن اوین رو براشون می بنده، رجایی شهر رو می بنده و مثلا دانشگاه جاش درست می کنه و یا دیسکو جاش باز می کنه! نه هیچ کدوم از اینها در کار نیست. اونو می بنده، مستقیم می فرستتون توی اون جزیره توی کوبا اونجا شکنجه می ده. یه اوین خیلی بزرگتر از اوینی درست می کنه که بعدا بیان برن فکر کنن که (در مقایسه با این) اوین جای خیلی خوب و بهشتی بود! در نتیجه این تاکتیکی که امپریالیست ها می زنن و می خوان رژیم جمهوری اسلامی و خودشون رو دو رژیم متضاد جلوه بدن، یکی از منافعی که داره اینه که اون ها می خوان در هر تحولی در آینده مثل اون چه که در قیام بهمن و انقلاب اون سال ها اتفاق افتاد، اون ها می خوان اون قدرت مانور رو داشته باشن که در یک شکل جدید بیان و دوباره زنجیرهای اسارت رو در شکل یک رژیم جدیدی که به خودشون وابسته ست و حالا نقش خودشون رو از اون کنار بکشن رو برگرده مردم محروم ما تحمیلش کنن. در نتیجه اون ها تلاش شون اینه که در انقلاب بعدی مردم ما هم به عنوان "دوست" اون ها وارد صحنه بشن ، اون ها می خوان در نقش مصلح وارد بشن ، و برای همینه که ما تاکید می کنیم روی وابستگی این رژیم و اینو می گیم به مردممون شناختن چهره های مختلف دشمن یک امر مهمیه تو مبارزه و نباید سریع گول حرفای اون ها رو خورد بلکه باید دید که در عمل چه کار می کنن.

یکی دیگه از دلایلی ای که باز ما تاکید می کنیم بر وابستگی جمهوری اسلامی، با توجه به آموزش های قیام بهمن، اینه که جمهوری اسلامی واقعا نگاه کنید با سردادن شعارهای پوچ ضد امپریالیستی و ضد سرمایه داریش واقعا کوشش کرده که هر مبارزه حقیقتا ضد امپریالیستی و سرمایه داری رو چه در داخل مملکت ما و چه در خارج به انحراف ببره، این سیاست محیلانه خوب واقعا مردم رو هم دچار گیجی می کنه؛ همینی که الآن هم یه سری از توده های زحمتکش، که ضد انقلاب هم نیستن، حالا در این کشورهایی مثل سومالی ، کشورهای خاور میانه مثل فلسطین، لبنان، که شناخت عینی هم از این رژیم ندارن حالا این حرف ها رو می شنون حالا فکر می کنن که این رژیم با این شعار ها جلوی امپریالیسم ایستاده. و فریب اون رو می خورن. و هر گونه مبارزه ضد امپریالیستی ای هم که خودشون بخوان پیش ببرن سعی شده که با این تاکتیک بره زیر پرچم رژیمی که تا مغز استخونش به امپریالیست ها وابسته ست. و در نتیجه هیچ گزندی از اون مبارزه به سیستم موجود به مناسبات امپریالیستی  موجود و بورژوازی وابسته به امپریالیسم در اون جا نخواهد رسید. این هم یکی از اون دلایلیه که ما همواره روی این قضیه جمهوری اسلامی و افشای وابستگی اون تاکید می کنیم. و همه هم اینو می دونن که بدون اینکه روشنفکران انقلابی ماهیت قدرت دولتی رو تشخیص بدن اصلا هر گونه شرکت آگاهانه در امر انقلاب غیر ممکنه و به یک چیز بی نتیجه و مهمل تبدیل می شه همون جور که ما در جریان سرنگونی رژیم شاه دیدم. این یه حرفیه که تجربه تاریخی اون رو ثابت کرده به ما گفته و بزرگان مارکسیست هم روش تاکید داشتن که بدون شناخت ماهیت قدرت دولتی هر گونه شرکت در انقلاب و هر گونه تاکتیکی که می زنید، حالا کلماتش رو دقیق نمی گم ولی مفهومش اینه که یه امر مهمل و پوچیه و بیهوده ست. در نتیجه ما باید ماهیت دشمن خودمون رو بشناسیم و اینو بگیم که اون رژیمی که در واقع داره از نظام سرمایه داری وابسته در ایران حمایت می کنه، تا تار و پود اون مناسبات اون نظام وابسته به امپریالیسمه، و اون رژیم داره از این دفاع می کنه. در نتیجه قایل شدن یک ماهیت مستقل برای این رژیم کار اشتباهیه که نتیجه اون در سیاست همون طور که در 33 سال گذشته دیدیم، دیدیم که به چه فاجعه ای تبدیل شده.

 

* * * * * * *

رفقا اینجا می رسیم به قسمت آخر بحث، یه بار دیگه از حوصله تون سپاسگزارم ولی امیدوارم که تو این قسمت رفقا حیلی فعالانه تر شرکت کنند، دلیلش هم اینه که من ازتون اجازه می خوام که بیام در پرتو آموزش های قیام بهمن، یه مقداری راجع به ماهیت قدرت دولتی توی این اوضاع کنونی بیشتر صحبت کنم و بر بستر اون آموزش ها، بحران اتمی رژیم که یک مساله بزرگیه توی ایران، یه خطوطیش رو بهش اشاره کنیم نگاه کنیم  و بحث رو تموم کنیم تا رفقا وارد بحث حول اون مسایل بشن. 

الآن وقتی که ما به وضعیت ایران و وضع جمهوری اسلامی نگاه می کنیم، روی همین مساله اتمی و این 33 سال رو بذاریم کنار. بیایید فکر کنیم ببینیم توی این بحران اتمی و هیاهویی که راه افتاده که اینهم یه واقعیتیه که هر لحظه بر طبل جنگ هم دارن می کوبند، و بقول شاعران یونان، صدای باد و زمزمه جنگ داره میاد، و حرفهایی از برپایی یه جنگ جدید داره زده می شه، بیایید فکر کنید ببینید چه کسی می تونه در مقابل این تبلیغات و وضع بغرنجی که نگرانی مردم ما رو باعث شده بتونه یه موضع درست بگیره؟ مسلما کسی که تحلیل درستی از ماهیت طبقاتی رژیم جمهوری اسلامی و طرفین این بحران نداشته باشه که این کار رو نمی تونه بکنه. در درجه اول ماباید این مساله رو در نظر بگیریم. و وقتی که حالا یه عده میان و چنین تحلیل هایی رو ارائه می دن که می گن رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم مستقله و فوقش با خود بزرگ بینی و رویای ایجاد "امپراطوری اسلامی" به جاه طلبی مثلا دچار می شه و این جاه طلبیش هم اینه که می خواد به یک قدرت منطقه ای تبدیل بشه!! از طرف دیگه خوب امپریالیسم هم که چیز بدیه و هیچ کس هم نمی تونه انسان آزادیخواه و دمکراتی باشه و تایید کنه امپریالیسمو، حالا این امپریالیسم خیلی بد و شر، داره به یک رژیم "مستقل" حمله می کنه؛ نتیجه چنین به اصطلاح تحلیلی در واقعیت این می شه که خوب باید بری ازش دفاع کنی دیگه! و به همین خاطر هم اون نیروها شعار می دن که حالا بدلیل حمله امپریالیسم، سرنگونی جمهوری اسلامی، رفقا می شه مساله درجه دوم  ، می ره به مرحله بعدی و امر درجه دو  محسوب می شه. اینو می گن و چه کار می کنن؟ می رن پشت سر این رژیم؛ یعنی در عمل با هر ادعا و توجیهی هم که داشته باشن، دارن می رن پشت سر این رژیم مرتجع؛ اون رو حمایت می کنن، تقویت می کنن و به عمرش می خوان دوام ببخشن، با همه این بدبختی ها و فلاکت هایی که به بار آورده . می خوان بهش اعتبار بدن.

حالا اگه نخوایم راه دور بریم نتیجه این تحلیل های انحرافی رو بیایید در همین کشور خودمون در شرایط جنگ ایران و عراق به یاد بیارید. جنگ ایران و عراق یه جنگ امپریالیستی بود، 8 سال این جنگ طول کشید. و واقعا هم هیچ کدوم از ادعاهایی مثل صدور انقلاب اسلامی و گسترش امپراطوری اسلامی توش متحقق نشد. و فتح کربلایی هم توش اتفاق قرار نبود بیفته! بلکه این جنگ مستقیما برای این انجام شد که منافع انحصارات امپریالیستی و بزرگترین قدرت های امپریالیستی و منافع شرکت های فروش تسلیحات رو که با تجارت مرگ زندگیشون می گذره رو تامین کنن و  8 سال جمهوری اسلامی به بهای جان و مال و زندگی و ثروت و خون مردم ستمدیده ما با بیشرمی تمام توی اون جنگ با اون لفافه ها نقش آفرینی کرد و میلیون ها کشته و مجروح و آواره و معلول جنگی بجای گذارد که الآن هم توی این جامعه ما می شه رفت و بعد از یک نسل نتیجه این فجایع رو دید. حالا این جنگی بود که همون موقعی که این ها (رژیم جمهوری اسلامی) فریادهای فتح کربلا می کشیدن، مقامات غرب مثل "آلن کلارک" میامدن می گفتند که این جنگ "منافع" آمریکا و انگلیس رو برآورده می کنه  و اون ها کنترل و هدایتش می کردن ولی اگه شعارهای "جنگ جنگ تا پیروزی" خمینی جنایتکار نبود و به تنور این جنگ هیزم نمی ریخت و جوانان بیگناه ما رو به اسم فرستادن به بهشت نمی فرستاد اون جا و به کشتن نمی داد، آیا اون جنگ ادامه پیدا می تونست بکنه؟  تا منافع میلیاردی از بابت فروش سلاح و میلیتاریزه شدن منطقه به جیب قدرت های امپریالیستی بره؟  این جنگ، جنگی بود که توسط امپریالیست ها برپا شده بود، و یک جنگ ارتجاعی بود. حالا تو یه همچین شرایطی یه عده از نیروها پاشدن و از جنگ میهنی دم زدن گفتن جمهوری اسلامی یه رژیم ملی و ضد امپریالیسته و تازه رفقا اگه برید نشریاتشون رو هم نگاه کنید، یه نمونش مثلا نشریه کار 86 اکثریت، صحنه های جنگ در خرمشهر و آبادان رو هم گفتن که جنگ لنینگراده! و توجیهش هم می کنن. حالا من نمی خوام وارد این بحث بشم که فرق این دو تا چیه؟

متاسفانه چنین تحلیل هایی از ماهیت جمهوری اسلامی بعد از 33 سال در شرایط فعلی هم وجود داره، و برخی نیروهایی که مصداق معروف "آن که ناموخت از گذشت روزگار" هستن، بدون این که بخوان اون تجارب قیام بهمن رو بهش توجه کنن،  الآن در نقش کاسه داغ تر از آش در مورد حق جمهوری اسلامی ضد خلقی در استفاده از اتم و سلاح اتمی تحلیل صادر می کنن و در مقابل خطر حمله نظامی امپریالیست ها به ایران، دوباره می خوان برن و کمر به دفاع از موجودیت این رژیم ببندن.

این ها یه طرف قضیه اند، یه طرف دیگه هم با این شرایطی که بوجود آمده نیروهای دیگه ای هستن که فکر می کنن آمریکا واقعا در طول 33 سال گذشته واقعا خواهان برداشتن رژیم بوده و حالا جنگ موقعیتیه که می خواد بیاد ورش دارن و بعد پیش خودشون فکر می کنن، می گن ما که حالا قدرت این کار رو خودمون نداریم، وضع جنبش مثلا اینجوریه ، هزار تا از این توجیهات میارن، و بعد میگن بهتره یعنی بدم نیست که آمریکایی ها این کارو برامون انجام بدن. بله رفقا این گرایشیه که من مطمئنم همه شما دیدید، برخورد کردید و حالا فکر می کنن که  اگه آمریکا بیاد، سلطه آمریکا از این رژیم بهتره! در واقع این نیروها هم دارن می افتن توی یه مرداب که حالا برای خلاصی از شر یک شیطان، به دامن یه ابلیس هزار بار بزرگتر متوسل بشن و می رن می افتن تو پروژه های "آلترناتیو سازی" ای که متاسفانه این روزا ما شاهدش هستیم و شکی در ماهیت ضد مردمی شون نیست. 

در حالی که برید یه نگاه کنید به عراق و افغانستان، در واقعیت نه غرب می خواد برای ما آزادی و دمکراسی بیاره و هر نیرویی که به هر نحوی از انحا خودش رو به ارابه امپریالیست ها و غرب بسته، به هر شیوه ای و نه هیچکدوم از جناح های درونی این رژیم برای ما آزادی و دمکراسی نخواهند آورد. کسب آزادی و دمکراسی اگه هر چقدر هم طولانی باشه رسیدن بهش فقط به دست مردم و توسط جنبش و مبارزات اون هاست که حاصل می شه.

حالا وقتی که ما از سرنگونی جمهوری اسلامی حرف می زنیم، رفقا!  ما خواست مشخص داریم مخالفت ما با این شخص یا اون شخص نیست ما ، کینه ما، کینه مردم ما نسبت به کل اون نظام اقتصادی و سیاسیه نسبت به اون مناسبات ارتجاعیه، اون مناسبات استثمارگرانه ایه که این رژیم های دیکتاتوری و جنایتکار رو مثل جمهوری اسلامی سر کار میاره. اون تبهکارایی رو که ما دیدیم در لباس های مختلف یا با عبا و عمامه و یا با کت و شلوار به اداره اون نظام می گماره. کینه ما نسبت به رژیمیه که مدافع اون سیستم اقتصادی ایه که کودک کار درست می کنه و هر روز خیابون شهرهاش در آتش اعتیاد و فحشا و کارتن خوابی و ... می سوزه کینه ما از اون رژیمیه که بخاطر حفظ منافع امپریالیست ها و سرمایه دارای وابسته کارگرای ما رو به علت واقعا فقط درخواست حقوق عقب افتاده شون به گلوله می بنده، کینه ما به رژیمیه که در خدمت به سرمایه هر گونه صدای آزادیخواهانه رو وحشیانه با تخت شکنجه و چوبه دار و ... پاسخ میده، رژیمی که زبان و گلوی کارگران رو فقط بخاطر حق داشتن تشکل مستقل می بره، رژیمیه، مناسباتیه که جوونایی رو که بدلیل خواست نان و آزادی و کار به خیابونا آمدن به کهریزک و رجایی شهر می فرسته و مورد تجاوز قرار می ده. کینه ما به شخص نیست.  به مناسبات حاکمه. به اون رژیم زاده این مناسباته که میلیون ها کارگر گرسنه و بیکار رو در زیر خط فقر و شرمنده همسر و بچه هاشون رها می کنه و در عوض با مکیدن واقعا کلمه ای از این بهتر نمی شه پیدا کرد، با مکیدن شیره جون اون کارگراست که قشری از همین آقازاده های مفت خور میلیاردر درست می کنه. پس کینه ما به شخص نیست به  اون مناسبات ارتجاعیه. در نتیجه هدف ما هم از سرنگونی جمهوری اسلامی صرفا این نیست که این رژیم فقط بره. تا فقط خامنه ای جنایتکار و احمدی نژاد مزدور و خاتمی و موسوی و رفسنجانی و همه اینایی که شما بهتر می شناسیدشون بره ن و سر کار نباشن. ولی ما از اون انقلاب مردمی ای که قراره انجام بشه و دشمنان مردم رو ببره در دادگاه های مردمی به مجازات برسونه مطالباتی داریم ، نظام استثمارگره که ما می خوایم بره، دیکتاتوریه که ما می گیم باید بره و نابود بشه، مردم ما می خوان به آزادی برسن، ما می خوایم که منابع طبیعی این کشور باید در تملک آفرینندگان و صاحبان واقعی ش یعنی کارگران و توده های ستمدیده باید قرار بگیره؛ ما از رفتن رژیم فضایی می خوایم برای این که کارگرها شوراهای خودشونو بتونن تشکیل بدن و کنترل تولید رو بگیرن دستشون، ما می خوایم خلق های تحت ستم حق تعیین سرنوشت داشته باشن و  هر گونه مظهر ستمگری اقلیت بر اکثریت جامعه محو و نابود بشه. اون موقع هستش که این کشور ما آباد می شه سریعا و اون هم به قدرت توده هایی که اگه واقعا توی صحنه باشن و یه انقلاب اینچنینی رو انجام بدن و اون ها هستن که صاحبان اصلیش هستن، اون موقع امکان پیشرفت به وجود میاد و توی همه زمینه ها امکان  آزادی و دمکراسی به وجود میاد.

حالا بر اساس چنین تحلیل و چشم اندازیه که الآن هم در مورد وضع فعلی و پیچیدگی و احیانا سردرگمی ای که چگونگی موضع گیری روی این پروژه اتمی رژیم ممکنه بوجود آورده باشه ما باید نظر روشن داشته باشیم. در نتیجه اگه اون حرف ها رو ما قبول داریم، اگر ما خواستمون از تغییر رژیم اون چیزهاییه که می گیم، اون موقع بهتر می تونیم روی این مساله هم موضع گیری کنیم.

واقعیت این رژیم همون جور که گفتم اینه که توی 33 سال گذشته چگونگی بوجود آمدنش و اقداماتی که در همه زمینه ها کرده نشون داده که در جهت تحکیم این نظام و سلطه امپریالیست ها گام برداشته و اگه حالا بعد از 33 سال اخیر هم اگر سر پرونده اتمی به جونش افتادن اولا یه چیزی برای ما باید روشن باشه: اتم، نخود و لوبیا نیست! که هر که بره از این مارکت یا اون مارکت بخره! هر چی تا اینجا پروژه اتمی این رژیم پیش رفته، خود همین قدرتهای امپریالیستی بهش دادن. از بابت چاپیدن مردم ما از کانال این رژیم.

نگاه کنید! این پروژه اتمی در زمان شاه قرار بود با دو میلیارد دلار تموم شه حالا تو این سال ها حداقل 15 میلیارد دلار (که می گن رسما) توسط همین رژیم به حلقوم شرکت های آلمانی و روسی و چینی و واسطه های غیره، ریخته شده و هنوزم اون ساختمون مثل "امامزاده" مونده روی دست این رژیم. 

بیایید نگاه کنید میلیاردها میلیارد دلاری که در این مدت به بهانه خطر اتمی شدن این رژیم از طرف بقیه رژیم های منطقه برای خرید سلاح و نیروگاه های اتمی به جیب امپریالیست ها ریخته شده رو برید نگاه کنید.  در همین چند روز با بالا گرفتن بحران اتمی، دولت عربستان اعلام کرده که به محض "انجام آزمایش اتمی" توسط جمهوری اسلامی، سلاح اتمی رو در عرض "چند هفته" تهیه خواهد کرد! خوب این سودش به جیب کی می ره؟ پروژه اتمی رژیم پس برای کی و چی خوبه؟ حالا این حرف رو کنار حرف هیلاری کلینتون بگذارید که آمد چند وقت پیش با اون مکاری خاص خودش اعلام کرد که در صورت مسلح شدن جمهوری اسلامی ما دولت های دیگر منطقه رو هم به سلاح اتمی مجهز می کنیم، و یا به نوشته روزنامه آلمانی "هاندلزیلات" رجوع کنید که بینید چی نوشته، یه مقاله نوشته که با اشاره به "تسلیح بی سابقه" کشورهای حاشیه خلیج فارس دلیلش "ترس از تهدید ایران" است. و می نویسه که در اثر یه همچین ترسیه که بودجه دفاعی عربستان در سال جاری برای اولین بار از کشور آلمان هم پیشی گرفته. خوب سود این تجارت پر رونق و این مسابقه تسلیحاتی مرگبار به جیب چه کسانی جز شرکت های آمریکایی می ره نظیر "لاکهید" که با وقاحت در این بحران از رشد تصاعدی سودهای خودشون در سال های اخیر دم می زنن. خوب ! این کارهای رژیم، این پرونده اتمی رژیم، سودش به جیب کی میره؟ (آیا) میشه اینا رو دید و بعد ادعا کرد جمهوری اسلامی داره خلاف منافع امپریالیست ها حرکت می کنه؟ خوب واقعا یا اینکه نخوایم ببینیم و یا کور باشیم! در سیاست، این منافعه که تعیین می کنه! نه حرف! پراتیکه که تعیین می کنه.

در بحران جاری هم به اعتبار همین واقعیت ها رفقا!  ما تاکید می کنیم که اساسا خواهان خلع سلاح اتمی تمام منطقه خاورمیانه و همه جهان هستیم . و اصولا تولید و استفاده از سلاح اتمی که می خواد انبوهی از انسان های بیگناه رو در راستای پیشبرد مقاصد جنگی و اقتصادی به یکباره از صحنه پاک کنه رو توسط هر کسی باشه یک کار جنایتکارانه می دونیم.  هر انسان آزادیخواه و دمکراتی چنین موضعی رو داره. همه این ها باید برچیده شه و برای این کار هم اون کسایی که تولید کننده و فروشنده این سلاح ها هستند باید اون ها رو از بین ببرن، باید زراد خانه های اتمی قدرتهای امپریالیستی رو از بین برد. همچنین بجز این مورد ما در رابطه با پرونده هسته ای رژیم می بینیم که بر خلاف تبلیغات ارتجاعی رژیم و طرفدارانش این پروژه اتمی اساسا به نفع قدرت های امپریالیستی ست و اون ها دارند نونش رو می خورند. یه مساله آخر هم هست که من حرفم رو با اون تموم می کنم. رفقا! ببینید اگه در پروسه پیشرفت بحرانی که الآن زیر اسم پروژه اتمی راه افتاده، مصالح اقتصادی، سیاسی و یا نظامی آمریکا و یا هر مصالح دیگه ای که داره برای برنامه ریزی هاش با شرکاش، ایجاب کنه و اون ها حالا یا به دلیل جدال و تنش ها شون که در سطح بین المللی برای تجدید تقسیم بازارها دارن با رقبا شون، ملاحظاتی که راجع به چین و روسیه دارن. اگر در هر شرایطی عزم به رفتن جمهوری اسلامی جزم کنن- امری که اینو بگم در لحظه حاضر اعلام می کنن که سیاست رسمیشون نیست با وجود این تبلیغات جنگی – چنین تحولی به هیچ وجه هویت مستقلی به رژیم جنایتکار و وابسته جمهوری اسلامی  از نظر ما نمی ده. ما در مورد سقوط  شاه دیدیم، صدام رو دیدیم ، ملا عمرش رو دیدیم، قذافیش رو دیدیم، نوریگاش رو دیدیم. ما دیدیم که  این ها توسط امپریالیست ها رفتن، ولی این ها نوکران امپریالیست ها بودن. خدمات بسیار گران بهایی به امپریالیست ها کرده ن. ولی امپریالیست ها هر زمانی که منافع بزرگترشون، منافع منطقه ای شون، منافع استراتژیک شون، ایجاب کرد،  از همه این ها (رژیم های وابسته) چشم پوشیدن. اون ها رفتند. و این تغییرات، هیچ کدوم هویت مستقلی به این نوکران امپریالیسم که اون همه جنایت هم در دوره ای که مورد حمایت امپریالیست ها بودن و براش کردند، بهشون نخواهد داد و نداد. اون چه که در چنین موقعیتی مهمه اینه که نیروهای انقلابی به نظر من باید با هر چه در توان دارند به افشای امپریالیست های تجاوز گر و رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی، هر دو، بپردازن و جهت نابودی آن ها گام بردارند و مردم رو برای چنین هدفی سازماندهی و بسیج کنن، چون قدرت واقعی در دست توده مردم است.

با سپاس از حوصله ای که برای شنیدن حرفام به خرج دادید اجازه بدید تا یه بار دیگه یاد سترگ جانفشانی توده های قیام کننده در 21 و 22 بهمن 57 رو گرامی بدارم و ازش این درس رو بگیریم که اگه می خوایم به آزادی برسیم، راهی نیست جز این که  باید سلطه امپریالیسم قطع بشه باید سرمایه داری بره و نظام استثمارگرانه کنونی نابود بشه و اگه می خوایم چنین اهدافی متحقق بشن باید طبقه کارگر ما متشکل بشه و انقلاب اجتماعی ای به سرانجام برسه.  بله این راه خیلی طولانیه ولی برای رسیدن به آزادی و دمکراسی، راه همینه، یه انقلاب اجتماعی. و اون انقلاب اجتماعی تو ایران رفقا تجربه ثابت کرده در پروسه یک مبارزه مسلحانه توده ای و طولانی امکان پذیره. یکبار دیگه از همتون سپاسگزارم و امیدوارم که توی این بحث ها شرکت کنید و اگه این بحث ها نقصی داشته، اون رو برطرف کنید. سپاسگزارم.