چنگیز قبادی فر

 

تاملی بر "سمینار آمستردام"، در چهلمین سالگرد رستاخیز سیاهکل !

 

با نزدیک شدن چهلمین سالگرد رستاخیز سیاهکل، رویدادی که آغاز فصل نوینی را در مبارزات آزادیخواهانه مردم ما نوید داد، شاهد آن هستیم که سازمان "چریکهای فدایی خلق ایران" و تاریخ تجارب مبارزاتی غنی آن به مثابه ی  سازمان پرولتری برپا کننده آن رویداد تاریخی، بیش از پیش در مرکز ثقل توجه نیروهای مختلف اجتماعی قرار گرفته است. از جمله شاهدیم که دانشگاهی در هلند تحت عنوان پژوهش در تاریخ چریکهای فدائی خلق ایران، در صدد برگزاری سمینار دو روزه ای "به مناسبت چهلمین سالگرد رویداد سیاهکل و پیدایش سازمان چریک های فدایی خلق ایران" بر آمده است. برگزار کنندگان این سمینار اگر چه هنوز معلوم نکرده اند که "پژوهش" در تاریخ چریکهای فدائی خلق را چه کسانی انجام خواهند داد و هیچ نامی از "پژوهشگران" و دیگرانی که قرار است به چنین امر مهم و اساسی بپردازند، منتشر نساخته اند، اما در اطلاعیه خود از "پژوهشکده بین المللی تاریخ اجتماعی در آمستردام" نام برده و با ذکر سابقه تاریخی این موسسه کوشیده اند، به اقدام خود ظاهر دانشگاهی و علمی بدهند. این امر اگر چه ممکن است موجب گمراهی عوام شود ولی برای همه کسانی که حتی از کمترین آگاهی سیاسی برخوردارند، واضح است که به صرف این که یک نهاد دانشگاهی سمیناری را برگزار می کند به هیچوجه نمی توان و نباید پذیرفت که هدف از آن الزاماً حقیقت یابی و انجام کار پژوهشی بی طرفانه و غیر مغرضانه می باشد؛ در حالی که مواضع سیاسی برگزارکنندگان و شرکت کنندگان در سمینار مزبور می تواند معیاری باشد که نشان دهدکه هدف واقعی از برگزاری چنان سمیناری چیست و از "بازنگری" به تاریخ چریکهای فدائی خلق در دهه 50 چه مقاصد مردمی یا ضد مردمی تعقیب می شود!

 

با توجه به این واقعیت که فعالیت هایی نظیر "تاریخ نگاری" برای چریکهای فدایی خلق به مثابه بزرگترین سازمان کمونیست در دهه 50 در ایران، امری نیست که منحصرا موسسه هلندی فوق الذکر به آن اقدام می کند و در سالهای اخیر چنین فعالیت هائی از سوی متأسفانه اکثراً افراد و نهادهائی که شکی در دشمنی آنها با این سازمان وجود ندارد، صورت گرفته است، لازم است قبل از پرداختن به سمینار آمستردام در مورد این پرسش تأمل شود که اولاً کدام دلایل واقعی اساساً باعث شده اند تا حماسه سیاهکل و دوره مشخصی از حیات چریکهای فدایی خلق پس از گذشت چهار دهه از آن، امروز در مرکز توجه قرار گیرد؛ و ثانیاً بر چه زمینه ای و در ادامه کدام روند، حال تاریخ نگاری در مورد چریکهای فدائی خلق به موضوع سمیناری- آنطور که منتشر کنندگان اطلاعیه آمستردام ذکر کرده اند- برای "پژوهش" "بزرگترین و مطرح ترین مرکز پژوهش تاریخ اجتماعی در جهان" تبدیل شده است!؟

 

واقعیت این است که آموزش های رستاخیز سیاهکل و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران برگ برجسته و ماندگاری از تاریخ میهن تحت سلطه ما و مانیفستی برای مبارزات جاری و آتی مردم تحت ستم ایران است. بنابراین در پاسخ به سوال فوق اولا باید نقش تاریخی و تاثیرات اجتماعی عظیمی که رزمندگان سیاهکل و سازمان متعلق به آنها در جامعه تحت سلطه ما بوجود آوردند را مد نظر قرار داد و ثانیا و به خصوص متوجه این واقعیت بود که تجارب انقلابی و همچنان زنده کمونیستهای فدایی هنوز برای کارگران و توده های تحت ستم ما منبع آموزشهای انقلابی بیکرانی را تشکیل می دهد، منبع آموزشی پر اهمیتی که زحمتکشان و ستمدیدگان جامعه ما در طول 40 سال اخیر در مبارزه با استثمارگران و سرکوبگران از درس های آن استفاده نموده و امروز نیز آرمانهای چریکها همچنان الهام بخش مبارزاتشان می باشد.

 

با تکیه بر واقعیت فوق می توان درک کرد که به هیچوجه اتفاقی نبود که پیش از انفجار جنبش توده ای به بهانه انتخابات ریاست جمهوری، دار و دسته موسوی خود را مجبور به کلاهبرداری هنری دیده و سرود همیشه جاودان چریکهای فدایی خلق یعنی "آفتابکاران جنگل" یا  "سر اومد زمستون" آنها را  به سرود "انتخاباتی" خود تبدیل نمودند. آنها این کار را برای گدایی حمایت توده ها و بویژه جوانان انجام دادند؛  و با این سلاح کوشیدند تا جوانان مبارز و انقلابی ای که فدایی و مبارزات آنها به سمبلشان تبدیل شده بود را به خود جلب کنند. خود این واقعیت با آشکاری غیر قابل انکاری وقوف آن نیروی ضد انقلابی به گرایش نسل جوان مبارز ایران به مبارزات انقلابیون دهه 50 و به طور مشخص چریکهای فدائی خلق را بیان و ثابت نمود.

 

از سوی دیگر، با در نظر گرفتن گرایش جوانان برای آموختن از تجربیات چریکهای فدائی خلق، این نیز تصادفی نبود که جمهوری اسلامی و دستگاه های اطلاعاتی مخوف آن با انتشار کتابی به نام "چریکهای فدایی خلق از نخستین کنش ها تا بهمن 1357" (که نسخه هایش در همان چند روز اول عرضه در نمایشگاه کتاب تهران توسط جوانان خریداری و نایاب شد) با ادعای "تاریخ نگاری" در مورد سازمان چریکهای فدایی خلق ایران کوشیدند تا در چارچوب پروژه باور شکنی و ایجاد یاس و نا امیدی در میان مردم، کمونیستهای فدایی مورد احترام و سرمشق آنان را، مشتی انسان "متزلزل"، "تروریست" ، "گانگستر" و... معرفی کنند.

 

در چنین اوضاع و احوالی است که وقتی "ناگهان" دانشگاهی در یک کشور اروپائی، "چریکهای فدایی خلق" را موضوع "پژوهشی" خود قرار می دهد، خود این امر  همانطور که تأکید شد، 40 سال پس از رستاخیز سیاهکل، از یک طرف نشاندهنده اهمیت راه و تجارب مبارزاتی ای ست که کمونیستهای فدایی موجد آن بودند، و از طرف دیگر این پرسش ها را در مقابل همگان قرار می دهد که اقدام دانشگاه مزبور در تداوم چه روندی صورت می گیرد و طراحان و پیش برندگان آن چه کسانی هستند و با چه انگیزه و هدفی مبادرت به چنین کاری کرده اند!؟ به راستی چگونه می توان مطمئن بود که کسانی که قرار است در سمینار این "پژوهشکده" گرد آیند(اکثریت آنها) از قماش همان کسانی نخواهند بود که درست به خاطر کوبیدن و  به خیال خود "پاکسازی" حقیقت چریکهای فدائی خلق از جامعه ما جهت گمراه کردن نسل جوان و باز داشتن آنها از مبارزه بر علیه رژیم حاکم و وضع موجود، با عنوان های دهن پر کن "تاریخ نگار" و "پژوهشگر" و غیره و یا در مقام حاملین خاطره های دروغین از سازمان چریکهای فدائی خلق به تلاشی گسترده برای مخدوش کردن چهره و فعالیت های انقلابی چریکهای فدائی خلق دست می زنند!؟  

 

عنوان های جذابی چون کار پژوهشی و تاریخ نگاری و غیره شاید مانع از تعمق لازم در اهداف واقعی این امر گشته و باعث شوند که برای کسانی پرسش های فوق اساساً مطرح نگردند؛ و آنها بدون تعمق و چون و چرا در واقعیت موضوع، صرفاً با نیت خیر خود، به اقدام اخیر دانشگاه آمستردام برخورد بکنند. اما از یک طرف با در نظر گرفتن تجربه های موجود -که نشان می دهند کسانی برای رسیدن به نام و نان، کار ضربه زدن به حقیقت چریکهای فدائی خلق را تحت لوای ارائه تز دانشگاهی و یا انجام کار تحقیقی پیش برده اند- و از طرف دیگر با تکیه بر اطلاعیه مذکور -که نشان می دهد کار به اصطلاح تاریخ نگاری در مورد چریکهای فدائی خلق قرار است بر اساس گفته ها و ادعاهای کسانی صورت بگیرد که اگر چه در گذشته و در دوران جوانی خویش به طور مستقیم یا غیر مستقیم با آن سازمان در ارتباط قرار داشتند ولی امروز دروغ پراکنی در مورد چریکهای فدائی خلق را پیشه کرده اند،- می توان دریافت که جائی برای خوش بینی نسبت به خواست و نیت طراحان و گردانندگان اقدام مورد بحث وجود ندارد، بلکه باید به این اقدام با واقع بینی و با احساس مسئولیت لازم برخورد نمود.

 

واقعیت این است که بخصوص در ارتباط با مسایل اجتماعی و سیاسی، بین این مسایل و مطرح کنندگانش رابطه ای دیالکتیکی وجود دارد؛ و در نتیجه نمی توان بدون در نظر گرفتن مواضع سیاسی طراحان و پیش برندگان این پروژه به طور درست به بررسی آن پرداخت. از این رو جا دارد پرسیده شود که آیا این حق مبارزین صدیق هست که بخواهند بدانند آنچه تحت عنوان یک کار پژوهشی و تاریخ نگاری با پشتوانه ی "بزرگترین و مطرح ترین مرکز پژوهش تاریخ اجتماعی در جهان" قرار است صورت گیرد از نوع همان تلاش های مذبوحانه ای نیست که چند سالی است که در اشکال گوناگون بر علیه چریکهای فدائی خلق سازمان یافته است؟ آیا حق دارند بپرسند که کسانی که در جوانی خویش به طور مستقیم یا غیر مستقیم در ارتباط با سازمان چریکهای فدائی خلق قرار داشته اند، و اطلاعیه از آنها به مثابه "مبارزینی" یاد می کند که "تجارب مستقیمی" از آن دوران و سازمان چریکهای فدایی خلق دارند، اکنون در کجا ایستاده و از چه موضع سیاسی برخوردارند؟ و آیا مواضع سیاسی آنها به گونه ای هست که اساساً امکان حقیقت گوئی به آنها بدهد؟

 

می دانیم که طیف وسیعی از کسانی که اطلاعیه، آنها را دارای تجارب مستقیم در ارتباط با سازمان چریکهای فدائی خلق می خواند، همان اکثریتی های چکمه لیس و شریک در جنایات رژیم در دهه 60 هستند که امروز هم، در خارج از کشور در حوزه کار نظری آشکارا همّ خود را تماماً خدمت به جناح هائی از رژیم جمهوری اسلامی قرار داده اند. در مورد شبه اکثریتی ها هم فعلاً چیزی نمی گوئیم که در حال حاضر از لحاظ موضع گیری های ضد انقلابی دست کمی از اکثریتی های رسوا ندارند. در واقع، اکثر آن به اصطلاح دارندگان "تجارب مستقیم" کسانی هستند که تمام موجودیت سیاسی شان در لحظه حاضر با ضدیت و دشمنی با نظرات، سیاستها، ارزشها و سنتهای انقلابی و گرانبهای سازمان چریکهای فدائی خلق در دهه 50 تعریف می شود و بعضی از آنها برای به حساب آمدن و "ترقی" در دستگاه های بورژوازی حتی از بیان دروغ های شاخدار هم در ارتباط با چریکهای فدائی خلق ابائی ندارند. آیا به اصطلاح تحلیل و سخنان این افراد و آن "پژوهشگران" معلوم الحال است که فردا با عنوان به اصطلاح حقیقت یابی و  به نام کار پژوهشی و تاریخ نگاری " بزرگترین و مطرح ترین مرکز پژوهش تاریخ اجتماعی در جهان" به نسل جوان کنونی و نسل های آینده حقنه خواهد شد؟

 

 با عزیمت از این واقعیت که پژوهش و تاریخ نگاری جهت دست یافتن به حقیقت را تنها کسانی قادرند انجام دهند که به طبقه ای تعلق داشته باشند که اساسا حقیقت جویی با منافع تاریخی و طبقاتی شان درآمیخته است، لذا  در این جا بی مناسبت نمی بینم که توجه خواننده را اندکی به مواضع سیاسی مسئول ایرانی این سمینار یعنی آقای تورج اتابکی نیز جلب کنم.

 

نخستین باری که من با نام تورج اتابکی برخورد کردم به چندین سال پیش، یعنی به وقایع مربوط به تجمع توده ای در"قلعه بابک" در ایران بازمی گردد. در آن زمان او به ایران سفر کرده و به عنوان کسی که از نزدیک در جریان امور قرار گرفته بود با رادیو های مختلف به گفتگو می پرداخت. نظرات نادرست او در ارتباط با مسأله ملی در ایران را علاقمندان می توانند در لینک زیر ملاحظه کنند: http://www.rfi.fr/actufa/articles/106/article_4082.asp  (28 اکتبر 2008)

 

 برای پی بردن به موضع او در ارتباط با مسایل مبارزاتی اخیر مردم ایران نیز باید دانست که آقای تورج اتابکی از مدافعین پرو پا قرص میرحسین موسوی و یکی از امضا کنندگان بیانیه "دانشگاهيان و کنشگران سياسی " به طرفداری از "اطلاعیه شماره 17 موسوی" میباشد که از این اطلاعیه به عنوان "برنامه حداقل متناسب با مرحله کنونی جنبش" نام می برد.

 

برای آشنایی بیشتر با نظرات و جهت گیریهای سیاسی ایشان می توان به برنامه "پرگار" بی بی سی (28 سپتامبر2010  http://www.bbc.co.uk/persian/tv/2010/09/100916_ptv_pargar_21.shtml)

 با عنوان "چپ مارکسيستی ايران چه کارنامه ای دارد؟ اخلال در پيشرفت ايران يا کمک به اعتلای آن؟" نیز مراجعه کرد. در این برنامه می توان دید که او نه تنها موضع "بی طرفانه" نسبت به نیروهای چپ و مارکسیست در ایران ندارد بلکه مواضع ضد مارکسیستی خود را از جمله با این ادعا که گویا چپ ها و مارکسیست ها در ایران هیچوقت در "کارزار سنت و تجدد" نقشی مثبت نداشته اند، عیان می سازد.

 

بنظر من با توجه به این حقیقت که تفکرات و مواضع سیاسی انسان ها کاملاً با عملکرد آنها انطباق دارد، از مسئول ایرانی سمینار دانشگاه آمستردام نمی توان انتظار داشت که در ارتباط با چریکهای فدائی خلق به مثابه یک سازمان مارکسیستی- لنینستی در جستجوی حقیقت باشد؛ و امروز به این منظور است که دیگران را برای شرکت در سمینار مزبور فرا می خواند.

 

 با توجه به همه آنچه گفته شد، لازم می بینم از هم اکنون به تمام نیروهای صادق جنبش کمونیستی و علاقه مندان به سازمان چریکهای فدایی خلق و بویژه مبارزینی که دیروز مستقیما در صفوف این سازمان، مبارزه کرده و برغم اختلافشان با خط و مشی آن پس از جدایی مانند دار و دسته فرخ نگهدار به آستانبوسی ارتجاع در نغلطیده اند، اطمینان دهم که قرار نیست از دل سمینار دو روزه آمستردام، نتیجه یک بررسی بیطرفانه تاریخی و یک پژوهش علمی برای انتقال به نسلهای بعدی بیرون بیاید و گوهر حقیقت را بنماید. مطمئناً وقایع یکی دو ماه آینده و جریان خود این سمینار -در صورت عملی شدن- صحت نظر فوق را ثابت خواهند کرد.

 

Damavand1349@yahoo.com

13 نوامبر 2010