عبداله باوی

پیروزی بر فاشیسم !

 

درآستانه سالگرد پيروزی بر فاشيسم که جنگ جهانی دوم را بر مردم جهان تحميل نمود و ميليونها انسان را در آتش جنگ نابود کرد، هستيم . و به همين دليل هم شاهديم که چگونه دستگاه های تبليغاتی بورژوازی جهانی با تف کردن بر روی واقعيت در تلاش اند تا با تحريف تاريخ ، نقش غير قابل انکار خلقهای اتحاد شوروی و سربازان ارتش سرخ را در اين امر لاپوشانی نمايند.

  

65 سال از پيروزی بر فاشيسم می گذرد اما با فرو پاشی شوروی سابق حقیقت و واقعیت درباره جانبازیهای ارتش اتحاد شوروی برای آزاد سازی مردم دنیا از بربریت نازیسم، اکنون از رسانه های همگانی در کشورهای سرمایه داری ناپدید شده و کتابهای تاریخ در مدارس و دانشگاهها واقعيت های تاريخی را ناگفته گذاشته و  انکار می کنند. جعل تاریخ امروزه در مورد جنگ و شکست نازیسم به امری غير قابل انکار تبدیل شده است. کاپیتالیسم با رهبرانش در شرکتهای انحصاری و اولیگارشی مالی نمیخواهند که جائی برای همدردی با اتحاد شوروی و سیستم سوسیالیستی ای که آن زمان مدعی اش بود باقی بگذارند.  اما نبايد فراموش کرد که اين پيروزی  مدیون فداکاريهای فراموش نشدنی خلقهای شوری بود ، مردمی که در طی اين مقاومت تاريخی 25 ميليون کشته دادند. 

 

در 9 مه 1945 آلمان نازی بدون قيد و شرط تسلیم اتحاد جماهیر شوروی (سابق) ، آمریکا، انگلیس و فرانسه شد.  در مسکو برای پیروزی بر فاشیسم و برای قدردانی از جانبازی ارتش سرخ جشن بسیار با شکوهی گرفته شد.  چهار سال پیش از این، در تاریخ 22 ژوئن 1941، آلمان به رهبری هيتلر با بزرگترین ارتش در تاریخ انسانی اتحاد شوروی (سابق) را مورد هجوم قرار داده بود.  آلمان نازی 8 میلیون سرباز مسلح داشت که از این تعداد، 4.6 میلیون سرباز برای حمله به شوروی فرستاده شده بود و بجز آن، نزدیک به یک میلیون نیروی کمکی از کشورهای هم پیمان آلمان نازی همچون ایتالیا، رومانی، مجارستان و فنلاند، و نیز تعدادی داوطلب از کشورهای اروپائی به آنها ملحق شده بود. ارتش تجاوزگر شامل بیش از 5.5 میلیون سرباز میشد در حالیکه شوروی که در دهه 1930 به سختی تلاش کرده بود تا تولیدات کشاورزی و صنعتی را توسعه داده و نیروی دفاع را افزایش دهد تنها موفق شده بود تا ارتشی با 5 میلیون سرباز تشکیل دهد که از این تعداد هم، قریب به 3 میلیون در مرزهای غربی مستقر شده بودند. در مرزهای دریای آرام، اتحاد شوروی یک میلیون سرباز برای مقابله با ارتش ژاپن مستقر کرده بود و در مرز ترکیه نیز چند صد هزار سرباز در حال آماده باش به سر می بردند. بنابر اين در مرزهای غربی، ارتش شوروی به هیچ وجه قابله مقایسه با ارتش مجهز آلمان نازی نبود.

 

قبل از يورش به شوروی ، نازي ها سالها بود که در تدارک اين جنگ و اين حمله بودند. هیتلر با کمک و پشتیبانی مالی از طرف سرمایه داران آلمان، شروع به سرکوب طبقه کارگر و از بین بردن کمونیستها نمود.  در ژانویه 1933 نازی ها شروع به تحریک کشورهای اروپا نمودند. همچنین در ادامه سیاست خارجی تهاجمی خود، نازی ها شروع به پس گرفتن مستعمراتی نمودند که در جنگ جهانی اول به فرانسه و انگلیس باخته  و همچنین در پی به چنگ آوردن زمین های جدید در اروپای شرقی و اتحاد شوروی بودند.

 

قدرت طلبی نازی ها به همین جا ختم نمیشد. در نقشه تهاجمی آنها همه دنیا قرار داشت و آنها قصد تسخیر آن را داشتند. همزمان که هیتلر، کمونیستها را میکشت و یا به زندان می افکند، آلمان خود را برای یک جنگ جهانی آماده میکرد. در اکتبر 1933 آلمان کنفرانس خلع سلاح در ژنو را ترک کرد. در مارچ 1935 نازی ها خدمت نظام وظیفه را عمومی اعلام کردند که برخلاف معاهده ورسای 1919 بود. همزمان ارتش آلمان شروع به افزودن تجهیزات نظامی خود کرد. در مارچ 1936 یکی دیگر از مفاد قطعنامه ورسای را زیرپا گذاشته و در منطقه رودخانه رن که غیرنظامی اعلام شده بود ،ارتش اش را وارد نمود. نازیسم دیگر واقعیت خود را نشان داده بود گرچه هنوز آلمان چنان ارتشی نداشت که بتواند در مقابل ارتش های فرانسه و انگلیس مقابله کند ولی فقط بدلیل نفرت و دشمنی این دولتها و سرمایه دارانش از کمونیسم و شوروی، هیتلر را که همچون یک دیکتاتور عمل میکرد را در اعمال خود رها کرده و نازیسم را پذیرا شدند.

 

هیتلر با اجرای نقش آخرین سنگر بر علیه کمونیسم توانست دولتهای غربی را با خود همراه کند. ارتش آلمان نازی روز بروز افزایش یافته و مجهز تر میشد، و تقاضاهای اتحاد شوروی برای ائتلاف در مقابل آلمان نازی هیچوقت جواب داده نشد.

 

در اوائل ژوئن 1941 جو سیاسی در اروپا به گونه ای شده بود که اکثر کشورهای اروپایی از قدرتهای فاشیستی و نازیستی فرمان می بردند. در اول مارچ 1938 آلمان نازی کشور اطریش را تصرف کرد، در ماه سپتامبر با توافق انگلیس و فرانسه، بخش آلمانی زبان چکسلواکی (سابق) را بخود ملحق کرد، در ماه مارچ 1939 تمام چکسلواکی را گرفت، در همان ماه فاشیستهای هوادار فرانکو در اسپانیا به کمک آلمان نازی و ایتالیای فاشیست قدرت را در کشور بدست گرفتند.  اول سپتامبر 1939 آلمان به لهستان حمله کرد، به کشوری که فرانسه و انگلیس به آن تضمین داده بودند که امنیت آنرا حفظ کنند ولی با حمله آلمان فقط نظاره گر باقی ماندند.  اعلان رسمی جنگ از طرف فرانسه و انگلیس بر علیه آلمان نازی در سوم سپتامبر فقط در حرف بود هر چند در آن زمان و موقعیت می توانستند به نازیسم خاتمه بدهند، همانطور که آلفرد یودل (2) رئیس ستاد عملیاتی ارتش در دادگاه نورنبرگ چنین اعتراف کرد "اگر ما در سال 1939 شکست نخوردیم فقط به آن دلیل بود که 100 لشگر فرانسه و انگلیس در جبهه غرب، نظاره گر بودند وقتی که آلمان نازی فقط با 25 لشگر به طرف لهستان یورش برد."

 

در سال 1940 ارتش آلمان نازی به تهاجم خود ادامه داد. دانمارک در ماه آپریل تصرف شد، نروژ در ماه آوریل ـ ژوئن گرفته شد، در ماه مه 1940 ارتش آلمان نازی به طرف غرب ادامه داده و هلند در 14 ماه مه تسلیم شد. لوکزامبورگ بعد از آن و بلژیک در 28 مه به تصرف درآمد.

 

در 20 ماه مه تانکهای نازی در ساحل دریای مانش مستقر شدند. یک ارتش بریتانیایی با 330 هزار نظامی در شمال فرانسه در مقابل ارتش مجهز تر آلمان نازی از مبارزه دست کشیده با شتاب هر چه تمامتر عقب نشینی کرده و به انگلیس برگشتند ( 27 مه تا 4 ژوئن) ، در این عقب نشینی ارتش انگلیس مقدار بیشماری اسلحه و تجهیزات نظامی از جمله 700 تانک بجا گذاشتند.  فرانسه که قدرت بزرگی در اروپا بود هدف بعدی شد. در عرض 5 هفته فرانسه شکست خورده و در 22 ژوئن1940  تسلیم شد.  در ماه آوریل 1941 آلمان نازی کشورهای یونان و یوگسلاوی (سابق) را اشغال کرد.  سایر کشورهای اروپائی همچون ایتالیا، فنلاند، مجارستان و رومانی هم پیمانان آلمان هیتلری بودند و بلغارستان و سلواکی نیز به قلمرو آلمان هیتلری اضافه شدند. نازی ها در طول سه سال تقریبا همه اروپا را اشغال کردند

 

در بهار 1941 ارتش آلمان نازی به یک ارتش شکست ناپذیر تبدیل شده بود.  ارتش آلمان نازی اکنون شامل 135 لشگر، 2850 تانک و 3834 هواپیمای جنگی در جبهه غرب بود. ارتشی که توانسته بود ارتش های فرانسه، انگلیس، بلژیک و هلند را در مدت 5 هفته شکست بدهد، علیرغم این که ارتش این کشورها در مجموع 147 لشگر داشتند. آلمان نازی از نوعی شیوه جنگی بنام "حمله برق آسا" استفاده میکرد.  تاکتيکی که به آن امکان می داد که تقریبا از تمام نیروی هایش برای سرکوب و شکست دشمن استفاده نمايد.

 

در واقع همه اين جنگ ها و پيروزي ها تدارکی بود برای گام بزرگ بعدی چرا که  آلمان نازی خود را برای یک جنگ بزرگ، جنگی برای ریشه کن کردن کمونیسم در اولین کشوری که ساختمان  سوسیالیسم را آغاز کرده بود آماده میکرد. برای این آمادگی ، پیشرفت صنایع و بخصوص صنعت جنگ در خاک آلمان کافی نبوده برای همین تمام تولید در کشورهای اروپایی را به خدمت گرفت، آلمان صنایع فلز، ماشین سازی، معادن ذغال سنگ و صنایع شیمیائی لهستان را تصاحب کرد. صنایع فلز ، ذوب آهن، ماشین سازی و هواپیما سازی فرانسه را نیز بکار گرفت، و بغیر از آن نازی ها تمام کارخانه های ابزار سازی را تصاحب کردند.  و این سرقت در تمام اروپا انجام شد، و نیز برای کم کردن مخارج تولید، بسیاری از کارگران و اسرای جنگی را از اروپا به آلمان فرستاده وآن ها را به بیگاری مجبور کردند. تجهیزات ارتش های شکست خورده اروپا را نیز بکار گرفته و خود را برای حمله به شوروی با ارتشی بزرگ آماده کردند.

 

ارتش آلمان و هم پیمانانش در صبح 22 ژوئن 1941 به اتحاد جماهیر شوروی حمله بردند.  طبق گفته هیتلر قرار بود که در طول 8 تا 10 هفته با حمله برق آسا اتحاد جماهیر شوروی سقوط کند. در طرح جنگی هيتلر پيش بينی شده بود که جنگ در آغاز ماه سپتامبر همان سال پایان پذیرد و بعد از آن شوروی را به چهار بخش بزرگ تحت تسلط آلمان تقسیم کرده و جمعیت بسیاری از آنها را به بردگی ببرند و از جمعیت باقیمانده از این چهار بخش را با کشتار و گرسنگی از بین برده و شهرهای بزرگ همچون مسکو، لنینگراد، کیف و شهرهای دیگر را با خاک یکسان کنند.

 

ارتش عظیم آلمان با 153 لشگر که شامل 33 لشگر زرهی و با 4.6 میلیون سرباز،42000 تانک و نارنجک انداز و 4000 هواپیما ، و هم پیمانان نظامی با 37 لشگر، 900 هزار نظامی، 5200 توپ افکن و نارنجک انداز، 260 تانک و 1000 هواپیمای جنگی بود حمله غافل گیرانه خود به اتحاد شوروی را آغاز نمود.

 

آلمان نازی در مراحل اولیه جنگ، در پرتو برتری های اقتصادی و نظامی و حمله غافل گیرانه خود و دیگر شرایط مساعد، توانست دشواری های طاقت فرسائی را دامنگیر مردم، دولت و ارتش شوروی بکند و تا مسافت عمیقی در خاک شوروی پیش برود. نازی ها با بمباران وحشیانه مراکز سکونت و صنعتی، زیان بزرگی به اقتصاد اتحاد شوروی وارد آوردند، توانستند لنینگراد را در محاصره بگیرند، خود را به نزديکی مسکو و سپس ولگا برسانند و چشم به فتح قفقاز بدوزند.

 

اما مردم شوروی در این مرحله دشوار، به دلیل درک سوسیالیسم و تاثیر آن در زندگی آن ها، دفاع از سوسیالیسم، دفاع از میهن و همبستگی جانبازانه و اراده خلل ناپذیر و قهرمانی توده ای، ضربات مهلکی به دشمن وارد آوردند و افسانه "شکست ناپذیری" ارتش نازی را باطل ساختند.

 

ارتش آلمان که به قصد محو سریع اتحاد شوروی آمده بود، نخست در مسکو با شکستی سخت روبرو شد که برتری نظامی را بهم زده و چرخش قطعی را آغاز نهاد. این چرخش سپس در نبرد حماسه آفرین استالینگراد، که در آن دشمن 1.5 میلیون نفر تلفات داد ، تکمیل شد. ارتش نازی به حالت دفاعی درآمد و ارتش شوروی ابتکار استراتژیک جنگ را بدست گرفت و تا پایان نیز آن را در دست خود نگاه داشت.

سال 1944، سال پیروزی قطعی ارتش شوروی بود. طی ضربات سختی دشمن از همه سرزمین شوروی رانده شد. علاوه بر آن در جریان همین ضربات بود که رومانی، بلغارستان و مجارستان از صف متحدین آلمان هیتلری خارج شده و بخش های مهمی از لهستان، یوگسلاوی، چکسلواکی و نروژ نیز از نیروهای پلید فاشیسم پاک گردیدند.

 

سال 1945، سال پایان جنگ جهانی دوم است. در این سال بود که ارتش شوروی پس از پیروزی در جبهه ها، عملیات تعرضی گسترده ای را در بسیاری از مناطق اشغالی توسط نازی ها در پیش گرفت و در نهایت در جبهه اودر ـ تایسه، در خاک آلمان متمرکز شده و در دوم ماه مه، برلین پایتخت آلمان فاشیستی سقوط کرد.

 

پس از سقوط برلین ، ارتش نازی در مناطق دیگر نیز شکست خورد و بالاخره در نیمه شب هشتم ماه مه، تسلیم بلا قید و شرط آلمان هیتلری در برلین به امضاء رسید بدینسان روز نهم ماه مه به عنوان روز پیروزی  مردم شوروی و همه خلق های جهان بر دیو پلید فاشیسم برای همیشه در تاریخ ثبت گردید.

 

در این جنگ تحمیل شده و خانمان سوز ، 25 میلیون شهروند شوروی در اسارت گاه ها، بازداشتگاه ها و در میدان نبرد به شهادت رسیدند، 1710 شهر بزرگ و کوچک و 700 هزار روستا در اتحاد شوروی ویران گردید و در نتیجه 25 میلیون نفر بی خانمان شدند. دژخیمان هیتلری 32 هزار موسسه صنعتی و 6500 کیلومتر راه آهن را نابود کردند و به غارت 65 هزار کالخوز، 1876 ساوخوز دست زدند. خسارت مالی شوروی به بیش از 679 میلیارد روبل بالغ گردید.

 

پیروزی بر چنین ارتشی از عظمت و فداکاری های سربازان ارتش سرخ حکایت میکند. 65 سال پیش نازیسم به عنوان یک قدرت جهانی شکست خورد و از بین رفت ولی نباید فراموش کرد که این پیروزی مدیون انسان هایی است که زندگی خود را فدا کردند.  روشن و واضح است که خلق های اتحاد شوروی موقعیتی خاص و افتخار آمیزی در پایان دادن به جنگ جهانی دوم دارند، ولی کاپیتالیسم با رهبرانش در شرکت های انحصاری و اولیگارشی مالی نمیخواهند که نسل جوان واقعيت های آن دوره را فهميده و با درک نقش بزرگ اتحاد شوروی در پيروزی بر فاشيسم ، با اين کشور که به دنبال انقلاب اکتبر ساختمان سوسياليسم را آغاز کرده بود،  همدردی نمايند.

 

براستی وقایع در رابطه با جنگ جهانی دوم چگونه توسط سرمایه داران جعل میشود؟ حقیقت نه فقط در کتاب ها جعل میشود بلکه سرمایه داری از هر وسیله ارتباط جمعی استفاده میکند. ترویج دروغ بر علیه شوروی و هر گونه جنبش سوسیالیستی تنها به توسط یک روزنامه نگار یا یک سیاستمدار انجام نمیشود، درست است که اینها، روزنامه نگاران و مقامات سیاسی در خدمت سرمایه داری زنجیر مهمی برای پخش جعل تاریخ هستند ولی اینکار در اصل به درخواست سرمایه داران بین المللی انجام میشود که نقش مهمی در سازمان های دولتی دارند و هزینه اینکار یا توسط دولت یا از طریق کمک هزینه هایی است که سرمایه داران صرف میکنند. آن هایی که این وظیفه را برعهده گرفته اند پروفسورهای دانشگاه های کشورهای امپریالیستی هستند، در آمریکا پنتاگون بیش از 100 جلد کتاب در مورد جنگ جهانی دوم چاپ کرده است که از جمله "ارتش آمریکا و جنگ جهانی دوم" در 80 جلد بچاپ رسیده است و در انگلستان دولت انگلیس کتاب "تاریخ رسمی درباره جنگ جهانی دوم" که آن نیز در 80 جلد چاپ شده است. بخش تاریخی ـ نظامی دانشگاه افسری بوندسور (1) آلمان کتاب 70 جلدی را با عنوان "آلمان و جنگ جهانی دوم" بچاپ رسانده و در ژاپن وزارت دفاع کتاب 96 جلدی "تاریخ رسمی درباره جنگ در آسیای شرقی" را به چاپ رساند. چنین نوعی از "حقایق رسمی" است که زیربنای ضدیت با نقش اتحاد شوروی در رابطه با جنگ جهانی دوم را تشکیل میدهد. وجه اشتراک این تلاش ها، خواسته امپریالیسم در نابودی حقایق و لاپوشانی فداکاری های اتحاد شوروی در بشکست کشاندن نازیسم است. و نیز در تلاش هستند تا سوسیالیسم را لجن مال کرده و حقانیت امپریالیسم را به ثبوت برسانند. دنباله روان آنها در رابطه با پخش کتاب ها، روزنامه ها و فیلم ها نه تنها همین سیاست را دنبال میکنند بلکه در ترویج  آن نیز کوتاهی نمیکنند. امری که نشان می دهد در مبارزه با خواسته های توده ها و بخصوص طبقه کارگر، کاپیتالیسم از هر وسیله ای بر علیه کمونیسم استفاده میکند.

 

مبارزه با این نوع سیاست برای مبارزان جوان حائز اهمیت بسیار است و یکی از راه های مبارزه، گفتن حقیقت است.

 

برای تمام کسانی که در مبارزه با نازیسم هیتلری جان باختند، سر تعظیم فرود  آوریم.

 

22 آوریل 2010

 

 

Bundeswehr -1

Alfred Jodl -2