پاسخ های رفيق ع. شفق به سئوالات سايت گزارشگران درباره اوضاع کنونی!
لطفا و برای آشنائی خوانندگان سایت خود را معرفی نمائید:
پاسخ: با تشکر از سایت گزارشگران به دلیل ابتکاری که جهت نظر خواهی از فعالين سياسی به کار برده، من ع. شفق از فعالین چریکهای فدایی خلق ایران هستم.
اعتراضات خیابانی که از نزدیک به یک سال پیش شروع شد امروزه بطور محسوسی فروکش کرده است و یا به تعبیری شکل عوض کرده است و در مناسبتهای مختلف انجام میپذیرد. بطور کلی و درحال حاضر وضعیت این جنبش عمومی را چگونه ارزیابی میکنید؟
پاسخ: این واقعیتی ست که اعتراضات سیل آسای توده ای که بعد از"انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری" در 22 خرداد سال 88 در جامعه جاری شد و به حق زمین را زیر پای جمهوری اسلامی لرزاند، اکنون در مواجهه با یک سرکوب سیستماتیک عریان و وحشیانه طبقه حاکمه ابعاد و شکل بروز متفاوتی یافته است. اصولا نمی توان انتظار هم داشت که در شرایطی که جنایتکاران حاکم با استفاده از تمامی ظرفیت های ضد خلقی شان، پرده دیگری از اوج قساوت خود را در قلع و قمع مردم به جان آمده به نمایش گذارده اند، در شرایطی که هزاران نفر را دستگیر و به کهریزک ها روان ساخته و جنایات جاری در سیاه چالهایشان را به عمد برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم نمایش می دهند، و در شرایطی که حکومت در هراس از "فتنه" یعنی برای جلوگیری از حیزش انقلابی توده ها، چوبه های دار و شکنجه را به طور علنی در هر کوی و برزن بر پاساخته و یکبار دیگر شمشیر را از رو بسته است ،جنبش توده ای در همان ابعاد چند میلیونی و وسیع اولیه در خیابانها بماند. اما وضع فعلی به هیچ رو منعکس کننده ثباتی نیست که جمهوری اسلامی مذبوحانه در صدد نمایش آن است. وضع بگونه ای ست که حتی هر "مناسبتی" از چشم رژیم به مثابه خطر بالقوه برای تجمع توده ای و انفجار ديده می شود. به همین دلیل در روز کارگر و روز معلم، حاکمان مجبور به میلیتاریزه کردن تهران و برخی شهر ها شدند و بر سر هر چهار راه مزدورانی را گماردند تا جلوی هر گونه تجمعات توده ای را بگیرند. در واقع، همین الآن هم اگر با دقت نگاه کنید آتش را زير خاکستر می بينيد. همچنان که اعتصاب عمومی موفق روزهای اخیر در کردستان نیز توسط مردم رزمنده کرد نشان داد که چه آتشی در زیر پوست جامعه ما در حال زبانه کشیدن است. بنابراین، پاسخ من بطور کلی به این سوال این است که گرچه بطور طبیعی از ابعاد بروز مستقیم جنبش های توده ای و تظاهرات وسیع خیابانی در اثر سرکوب وحشیانه کاسته شده، اما از آنجا که ریشه ها و دلایل مادی بوجود آورنده این موج انقلابی یعنی فقر و فلاکت و نابسامانی های اجتماعی گوناگون و به طور کلی تضادهای عمیق طبقاتی موجود در جامعه سرمایه داری ایران همچنان باقی است، تضادها و تناقضاتی که حاکمیت جمهوری اسلامی در 30 سال اخیر تنها با اعمال شدید ترین دیکتاتوری ها و سرکوب های وحشیانه به آنها پاسخ گفته، در نتیجه جنبش توده ای باز اوج خواهد گرفت. با نگاهی به تحولات یکسال اخیر نیز می بینیم که تضاد توده های ستمدیده و مبارز ایران با نظام حاکم حتی شدیدتر از قبل گشته و مطالبات و جنبش اعتراضی توده ها هر چه بیشتر و متراکم تر هم شده، به گونه ای که همه این واقعیات، وضعیت لرزانی را برای استبداد حاکم بوجود آورده است. در چنین شرایط ملتهبی است که هر روزنه ای ممکن است باز به یک انفجار بزرگ اجتماعی بر علیه نظام جمهوری اسلامی بدل گردد که بدون شک در صورت وقوع، وسیعتر، عمیقتر و راديکال تر از قبل خواهد بود. واقعیات جامعه و از جمله اوضاع فلاکتبار اقتصادی کارگران و زحمتکشان، روحیه مبارزاتی مردم و بویژه زنان و جوانان، تداوم و تشدید تضادهای میان بالاییها برای چگونگی کنترل نظام از آسیب اعتراضات و مبارزات توده ها نشان می دهند که جمهوری اسلامی هر کار بکند قادر به برگرداندن اوضاع به حالت سابق نخواهد بود.
آیا خشونت اعمال شده از سوی حاکمان در برابر اعتراضات مسالمت آمیز مردم که منجر به کشته شدن دهها نفر و صدها زخمی و بازداشتی دیگر شده است میبایستی همچنان و همواره با پاسخی مدارا طلبانه روبرو گردد؟
پاسخ: به نظر من پاسخ به این سوال را تا حد زیادی خود واقعیت جنبش توده ها در یکسال گذشته داده است. در جریان خیزش توده ای یکسال اخیر ما شاهد آن بوده ایم که سرکوب وحشیانه مردم بدست رژیمی که کوچکترین شعار و حرکت مسالمت آمیز را هم با گلوله و زندان و شکنجه جواب می دهد، بطور طبیعی با پاسخ قهر آمیز مردم- هرجا که البته امکانش را داشته اند- روبرو شده است. صحنه های تنبیه مزدورانی که در جریان این خیزشها به دست مردم افتادند و یا شادی و هلهله مردمی که ضمن سردادن شعارهای "مرگ بر جمهوری اسلامی"، "مرگ بر دیکتاتور"، "مرگ بر اصل ولایت فقیه" و شعارهای مبارزاتی دیگر، عکس ولی فقیه و رییس جمهورش و عکس خمینی یعنی عکس مظهر اصلی رژیم جمهوری اسلامی را پاره کرده و لگد کوب کردند و یا آتش زدن ماشین ها و موتور های مزدوران حکومتی و هر آن چه که نشانی از دستگاه دولتی را با خود دارد، نمونه هایی در اثبات این واقعیت هستند که جنایات سیستماتیک جمهوری اسلامی در کل از طرف مردم با پاسخ "مدارا طلبانه" روبرو نبوده است. این حقیقت نه ناشی از خشونت طلبی توده ها بلکه حاصل ناگزیر قانونبندی های حاکم بر جامعه ما یعنی سلطه یک دیکتاتوری عریان و وحشیانه است که هیچ گونه حرکت اعتراضی مسالمت جویانه و مدارا طلبانه را نیز بر نمی تابد و به طور ناگزیر و اجتناب ناپذیر اعتراضات توده ای را به بسترهای قهر آمیز کانالیزه کرده و اعمال قهر را به آن تحمیل می کند. اتفاقا دشمنان مردم درست با درک همین واقعیت است که همانطور که دیدیم در روند اعتراضات اخیر تبلیغات وسیعی را بر علیه حرکات قهر آمیز مردم در مقابل اعمال وحشیانه جمهوری اسلامی براه انداختند. به همین خاطر در این دوره ما با سیل عظیمی از تبلیغات و ایده های نادرست و ارتجاعی ای از سوی گردانندگان رژیم و یا دشمنان نفوذ کرده در صفوف توده ها (اصلاح طلبان حکومتی و روشنفکران و قلم به مزدان آنان) روبرو بوده ایم که از مردم به جان آمده ما که هر روزه خونشان توسط جلاد بر زمین ریخته شده و یا مورد تجاوز و شکنجه قرار گرفته اند، برای حفظ وضع مرگبار موجود، خواهان تظاهرات مسالمت آمیز، "سکوت"، و "مدارا" در مقابل اعمال قهر عریان از طرف حکومت بوده اند. تبلیغ "مسالمت" و "مدارا" در مقابل رژیمی که در طول 30 سال گذشته نشان داده فاقد کمترین ظرفیت "مدارا" و "مسالمت جویی" در مقابل خواستهای به حق و انسانی مردم ما بوده و این را در جریان خیزش اخیر نیز با وضوح بیشتری ثابت کرده، نتیجه ای جز تداوم شرایط اسارتبار کنونی بر جامعه و حفظ رژیم و نظام استثمارگرانه حاکم ندارد. در نتیجه همانطور که تاکنون دیده ایم تداوم قهر ضد انقلابی و عریان حکومتی بر علیه توده ها بطور طبیعی واکنش های قهر آمیز توده ها را باعث می شود. اجازه دهید روی این امر تأکید کنم که اما مسأله اصلی همانا چگونگی سازماندهی قهر انقلابی توده ها برای نابودی نظام استثمارگرانه و سرکوبگری است که عامل اساسی و تولید کننده قهر و خشونت در جامعه می باشد. لذا، بکار گیری تاکتیک های گوناگون چه در شکل قهر آمیز یا مسالمت آمیز باید در خدمت این جهت گیری اساسی قرار گیرند.
بنظر شما پاشنه آشیل جمهوری اسلامی کدام است؟ آیا با تمرکز مبارزات مردمی بر نقطه ضعفهای رژیم میتوان نتایج موثرتری حاصل کرد؟
پاسخ: بزرگترین نقطه ضعف رژیم جمهوری اسلامی ناتوانی اش در پاسخ گوئی به مطالبات توده ها، حتی به حداقل آن مطالبات است. این امر مخالفت گسترده و عمیق وسیعترین آحاد جامعه با رژیم حاکم را باعث گرديده است. اگر ما لحظه ای هم به شرایط کنونی نظام سرمایه داری وابسته ایران که جمهوری اسلامی هدایتش را برعهده دارد نگاه کنیم متوجه گوشه ای از بحران عمیقی که تار و پود این نظام استثمارگرانه را فرا گرفته خواهیم شد و دلایل بحق تنفر و خشم توده ها از آن را خواهیم فهمید. این نظام تحت حاکمیت جمهوری اسلامی یک وضع غیر قابل تحمل را در جامعه تحت سلطه ما بوجود آورده است.بیکاری و فقر کم سابقه دامن ده ها میلیون تن از آحاد جامعه، بویژه اقشار بی چیز را فرا گرفته، تعطیلی روز مره واحد های تولیدی و کارخانه ها ( بنا به برخی آمار اکنون بیش از 40 درصد کل کارخانه ها و واحدهای تولیدی یا به ورطه ورشکستگی افتاده و یا با ظرفیت بسیار محدود کار می کنند) یک پدیده روزمره شده است. اکثریت کارگران حتی آنها که شانس به اصطلاح شاغل بودن را دارند، به دلیل سودجویی دولت و سرمایه داران رذل، یا ماهها دستمزدی دریافت نمی کنند و یا اگر هم می کنند از حداقل درآمد مکفی برای سیر کردن شکم خانواده هایشان در رنجند. به این ترتیب روند در هم پاشی خانواده های کارگری در جمهوری اسلامی به طور وحشتناکی تسریع شده است. از تجلیات دیگر بحران به نابودی کشاندن تدریجی کار و حیات و هستی میلیونها تن از توده های زحمتکش، دهقانان و کسبه خرده پا با تبدیل هر چه بیشتر کشور به بازار ورود کالاهای بنجل امپریالیستی است. به روند نابودی صنایع کشاورزی، چای، نساجی، نیشکر و... نگاه کنید. برنامه های گسترده "خصوصی سازی" و حذف یارانه ها که از طرف بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در دوران رفسنجانی جنایتکار تعیین گشته بود و به تدریج چه در دوره خود رفسنجانی و چه در دوره خاتمی و احمدی نژاد پیش رفته، توجه کنید. این برنامه ها با پر کردن جیب سرمایه داران عارتگر خارجی و داخلی به بهای تشدید و گسترش فقر و فلاکت و گرسنگی کارگران و توده های محروم ما ، شرایط بس طاقت فرسائی را نه فقط برای کارگران و زحمتکشان بلکه برای آحاد گوناگون جامعه بوجود آورده است. در یک کلام، بحران موجود و حرکت شتابان و بی وقفه حکومت برای تحقق برنامه های چپاولگرانه طراحی شده توسط دولتها و موسسات امپریالیستی که یکی از وظایفشان انتقال بار مرگبار بحرانهای ذاتی نظام سرمایه داری جهانی از کانال رژیمهای وابسته ای نظیر جمهوری اسلامی بر دوش طبقه کارگر و خلقهای تحت ستم است، امروز، به لحاظ اقتصادی وضعیت فاجعه باری را در جامعه بوجود آورده است. تداوم این وضع که با اعمال بی وقفه یک دیکتاتوری عریان و وحشیانه از سوی جمهوری اسلامی در تمام عرصه های زندگی توده ها قرین است، به طور طبیعی هر روز خشم و نفرت بیشتری را تولید کرده و مردم به جان آمده را به شورش و مبارزه برای رهایی از این اوضاع سوق می دهد. این شرایط عینی بزرگترین "پاشنه آشیل" جمهوری اسلامی است.
حال با توجه به این "پاشنه آشیل"، بدون شک اگر در صفوف نیروهای مدافع منافع توده ها، کوششهای مبارزاتی بر محور سازمان دادن و متحد کردن انرژی مبارزاتی عظیم توده ها بر اساس برنامه و شعارهائی که بر مطالبات واقعی توده ها متکی باشدمتمرکز گردد و اگر اجازه داده نشود که نيروهای غير مردمی خواستها و مطالبات توده ها را کاهش داده و به سطحی که با قوانين سلطه ضد مردمی حاکم انطباق داشته باشد نزول دهند، و اگر در مسير تحقق اين خواستها به نیروی بیکران کارگران و خلقهای تحت ستم و نه این یا آن جناح مرتجعین حاکم يا قدرتهای جهانی اتکا شود، همه اینها باعث پیشروی جنبش و شفافیت آن شده و آنگاه فردای روشنی در انتظار مردم ایران خواهد بود.
کاستی های جنبش خیابانی کدامند؟
پاسخ: اگر منظور از "کاستی های جنبش خیابانی" جنبش یکساله اخیر توده هاست، باید گفت که خودبخودی بودن این جنبش و عدم وجود یک رهبری انقلابی متشکل در راس آن بزرگترین کاستی این جنبش بود و هنوز هم هست، امری که ضعفها و کاستی های ديگری را موجب می شود. برای نمونه یکی دیگر از کاستی های بزرگ این جنبش که تا حد زیادی به عامل اول مرتبط می باشد، وجود نیروهای سازشکار و یا نیروهای خود دشمن در صف مردم و تلاش برای تغییر شعارهای آنان و جلوگیری از رادیکالیزه شدن شعارها است. رسانه های تبلیغاتی این نیروها نیز همین کار را می کنند. مثلاً در حالی که سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی خواست اولیه مردم ماست و از طرف توده های جان به لب رسیده ما هم فریاد زده شده و از آن مهمتر در اعمال و حرکات رادیکال و انقلابی آنها از پاره کرده عکس خمینی و خامنه ای گرفته تا آتش زدن ارگان های سرکوب و غیره نشان داده شده است، رسانه های مزبور حداکثر کوشیده اند شعار مرگ بر دیکتاتوری آنها را انعکاس دهند. به طور کلی فقدان یک رهبری انقلابی در رأس جنبش و حتی عدم وجود تشکلات توده ای و کمبودهای ناشی از چنین واقعیت هائی، کاستی های جنبش ما هستند.
این را هم اضافه کنم که تشخیص درست "کاستی های" جنبش یک جنبه مساله است، اما جنبه ديگر این است که با فهم "کاستی های" جنبش، وظایف عملی ای که برای رفع موانع پیشاروی جنبش در مقابل ما قرار می گیرد را بفهمیم و با تمام توان در جهت تحقق آنها حرکت کنیم. تبلیغ شعار "مرگ برجمهوری اسلامی با هر جناح و دسته" و تلاش برای زدودن هر گونه توهمی در مورد فریبکاریهای اصلاح طلبان حکومتی و دیگر نیروهای ضد خلقی که در صدد نفوذ در جنبش توده ها و منحرف ساختن آن از مسیر رهایی هستند و بالاخره تلاش برای ایجاد امکانات لازم در جهت برقراری یک رهبری انقلابی بر این جنبش برخی از وظایف اساسی نیروهای مبارز و انقلابی است.
نقش ایرانیان خارج از کشور در حمایت از مردم را چگونه دیدید؟
پاسخ: تاریخ مبارزات خارج کشور نشان می دهد که بطور کلی، سطح جنبش خارج کشور انعکاسی از جزر و مد جنبش داخل می باشد، در نتیجه بطور طبیعی در طول یکسال اخیر در اثر حضور یک جنبش قوی در داخل، حرکات مبارزاتی در خارج کشور نیز اوج یافته است. در یکسال گذشته مبارزات ایرانیان مبارز خارج کشور در حمایت از خیزش توده ای اخیر و افشای جنایات جمهوری اسلامی شدت و گسترش هر چه بیشتری داشت که در جلب توجه افکار عمومی جهانیان به این مبارزات و خواستهای عادلانه مردم ما نقش چشمگیری ایفاء نمود. بخصوص هر جا که مبارزات ایرانیان خارج کشور در نتیجه حضور فعالتر نیروهای چپ و انقلابی با شعارها و اقدامات عملی رادیکالتر یعنی شعارها و اقداماتی که انعکاس خواست قلبی توده های تحت ستم ما بوده متجلی شده، ما شاهد تاثیرات مادی و معنوی بیشتر این مبارزات در افکار عمومی بوده ایم. از سوی دیگر مبارزات خارج کشور که همیشه حساسیت گردانندگان رژیم و دستگاه های اطلاعاتی آنان را برانگیخته است در دور اخیر نیز دارای آنچنان تاثیراتی بوده که بشدت وحشت و خشم مقامات حکومت را موجب شده و آنان را رسماً و بگونه ای رسوا بر آن داشته که به تهدید و دندان نشان دادن به فعالین سیاسی بپردازند، تا جایی که از تشکیل "دادسرای ویژه" برای تعقیب و پیگرد فعالين سياسی در خارج خبر داده اند. همانطور که آشکار است دست اندکاران رژیم از این طریق می کوشند تا با ایجاد ترس و رعب به خیال خود از حرکتهای مبارزاتی ضد رژیمی در خارج کشور جلوگیری کنند.
اما ایرانیان خارج از کشور همچون مردم داخل کشور، دارای خواستگاه های متفاوت طبقاتی ای هستند که توضیح دهنده برخورد و جایگاه و تاثیر آنها در مبارزات ضد رژیمی جاری بوده است. مثلاً پس از پاگیری جنبش عظیم اخیر در ایران، در کنار دیدگاه غیر انقلابی ای که همواره تحت پوشش تقدیس مبارزه در داخل کشور، به تبلیغ پیگیرانه پاسیفیسم می پردازد و می کوشد با بی ارزش خواندن مبارزه در خارج از کشور، نقش این مبارزات را در تقویت مبارزات داخل کشور انکار کند، شاهد بروز دیدگاه غیر انقلابی دیگری هستیم که با نسبت دادن این جنبش به اصلاح طلبان حکومتی، آن را ارتجاعی خوانده و عملاً با عدم حمایت از مبارزات مردم جان به لب رسیده ما در ایران و بازداشتن نیروهای تحت رهبری خود از شرکت در چنین مبارزاتی، نقش غیر انقلابی در این زمینه ایفا می کند. اما صرفنظر از ایرادها و جنبه های منفی تجربه عینی خود من که در اکثریت مطلق اعتراضات ضد رژیمی محل زندگی خود شرکت داشته و از نزدیک شاهد تحولات آن بوده ام نشان می دهد که اکثر فعالین سیاسی چپ در خارج کشور علیرغم همه اختلاف دیدها و نظرگاه های متفاوت، با درک نقش مبارزاتی ای که در تقویت و حمایت از جنبش اعتراضی مردم ما دارند، به وظیفه خود عمل می کنند. مساله اساسی در این زمینه این است که ضمن تداوم این فعالیتهای ارزشمند، فعالین سیاسی باید ضمن مرزبندی با نیروهائی که هدف خود را تقویت جبهه دشمنان رنگارنگ توده ها قرار داده و از جنبش توده های جان به لب رسیده ایران برای پیشبرد چنین هدفی سود می جویند، در صفوفی هر چه گسترده تر و متحدانه تر از مبارزات مردم ایران برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، با تمام قوا پشتیبانی کرده و در این راه وظایف انقلابی خود را هر چه موثر تر به پیش ببرند تا به این وسیله زمان سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری یک رژیم دمکراتیک و توده ای را هر چه نزدیکتر سازند.
تا کنون صدها شعار از سوی معترضین به جمهوری اسلامی طرح شده است. کدامیک از شعارها را گویای سطح مبارزات مردمی میدانید؟
پاسخ: جنبش اعتراضی یکسال اخیر به گواه واقعیات یک جنبش همگانی بوده که در آن اقشار و طبقات مختلف اجتماعی از کارگران و توده های بی چیز و زحمتکش گرفته تا قشرهای مختلف و وسیع خورده بورژوازی در آن شرکت داشتند. و حتی نیروهای مدافع نظم حاکم نيز جهت مهار آن و استفاده از انرژی آزاد شده در چانه زنی با قدرت حاکم می کوشيدند آنرا زير کنترل خود درآورند و البته هر چه که جریان این جنبش رادیکالتر شد این آخری ها یعنی کسانی که منافعشان در حفظ نظام و رژیم جمهوری اسلامی بود در وحشت از پتانسیل انقلابی توده ها رنگ واقعی خود را نشان داده و صحنه را برای توده های به جان آمده ای که یک صدا خواهان برافکندن دیکتاتوری حاکم بودند خالی کردند. بدیهی ست که تحت تاثیر این واقعیت ما شاهد بروز صد ها شعار گوناگون در اینجا و آنجا باشیم که هر یک در جهت منافع طبقاتی و خواستها مشخصی فریاد زده شده اند. اما برغم تنوع شعارها و برغم سانسور بسیار شدیدی که از اولین روز اعتراضات توده ای توسط رسانه های وابسته به نظام و همچنین بنگاه های تبلیغاتی قدرتهای امپریالیستی در گزارشاتشان از این اعتراضات اعمال شد، واقعیت این است که هر چه جنبش بیشتر پیش رفته شعارهای اساسی که مبین خواست توده ها در نابودی رژیم جمهوری اسلامی بوده اند پررنگتر و قوی تر به صدا درآمده اند. شعارهای "مرگ بر جمهوری اسلامی"،"مرگ بر دیکتاتور"، "مرگ بر اصل ولایت فقیه"، "موسوی رأی منو پس بده" و یا شعارهائی در این مضمون که" من رای نداده ام که برای پس گرفتن آن آمده باشم من برای پس گرفتن میهنم آمده ام"، و شعار "وای بروزی که مسلح شویم" ،"توپ تانک، بسیجی دیگر اثر ندارد"، "شکنجه، کهریزک دیگر اثر ندارد " و ... نمونه هایی از این گونه شعارهای توده ها ست که بیانگر خواستها و سطح مطالبات و مبارزات کنونی آنهاست.
صرفنظر از اینکه شما بعنوان مخاطب این نظرخواهی خود را در محدوده فعالین چپ تعریف میکنید یا نه – جایگاه جنبش چپ را در جنبش عمومی مردم کشورمان چگونه ارزیابی میکنید؟
پاسخ: جنبش چپ یک جنبش اجتماعی ست که ریشه های مادی موجودیت خود را از مطالبات و خواستهای وسیعترین اقشار تحت ستم جامعه ما یعنی کارگران، زحمتکشان، زنان و ملیتهای تحت ستم می گیرد و به اعتبار این حقیقت این جنبش یک جنبش وسیع اجتماعی است که خواهان تغییرات بنیادین در سیستم استثمارگرانه حاکم در جامعه به نفع اکثریت محروم است. اما از نقطه نظر سازمانی، این جنبش بدلیل سرکوب سیستماتیک سازمانها و تشکلهایش بدست دیکتاتوری حاکم و قرار گرفتن در معرض یک نسل کشی تمام عیار توسط رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، بسیاری از نیروها و کادرهای فعال و ارزشمند خود که از زمره بهترین و پاکترین فرزندان صادق مردم ما بودند را از دست داد. همچنین طبقه سرمایه دار وابسته، بدلیل خطری که از سوی کمونیستها متوجه نظام استثمارگرانه خود می بیند، در طول 30 سال گذشته با دیکتاتوری لجام گسیخته خود کوچکترین امکان برای تشکل و ابراز علنی دیدگاه های جنبش چپ را گرفته است و همواره کوشش کرده که جنبش چپ و کمونیستی را سرکوب و نابود سازد. البته همه تلاشهای این طبقه استثمارگر و زالو صفت با رژیم جمهوری اسلامی اش در این زمینه با موفقیت قرین نبوده است. به همین دلیل بار دیگر نسلی از جوانان چپ و سوسیالیست در جامعه ما پدیدار شده اند که خود را متعلق به سنت چپ و نسل کمونیستهای فداکار دهه 50 و 60 می دانند. همین ها در دانشگاه ها و سایر عرصه های اجتماعی به یک مشکل جدی برای حکومت تبدیل گشته اند و بالاخره در خیزش توده ای یکسال گذشته نیز هر جا طنین شعارهای رادیکال به گوش خورده و هر جا که جوانان رزمنده ما در برخوردهای شجاعانه و نابرابر، مزدوران رژیم را گوشمالی داده اند حضور پررنگ فعالین این جنبش را می توان دید. جامعه ما بدلیل وجود تضادهای شدید و عمیق طبقاتی بطور بلاوقفه به جنبش چپ نیرو می دهد، مساله اساسی کمونیستها اما چگونگی سازمان دادن این نیرو در شرایط یک دیکتاتوری عریان است و به درجه ای که در این امر موفقیت حاصل شود جایگاه جنبش چپ در جامعه ما نیز قوی تر و موثر تر خواهد شد.
طیف رهبری کننده این جنبش را چگونه معرفی میکنید؟
پاسخ: واقعیات عینی نشان می دهند که جنبش جاری، یک جنبش خودبخودی و فاقد "طیف رهبری" و یا حتی یک نیروی رهبری کننده واحد است. در واقع ما با خلاء رهبری در جنبش جاری روبرو هستیم. ما از یکسو با محافل انقلابی و مبارز جوانان در داخل کشور و سازمانها و نیروهای انقلابی و مدافع خواستهای مردم در خارج روبرو می باشیم که در لحظه حاضر عمدتاً بدلیل سه دهه سرکوب سیستماتیک و نسل کشی جمهوری اسلامی از نیروهای چپ، فاقد ابزار مادی لازم برای اعمال رهبری انقلابی و یک تشکیلات پرقدرت در جامعه هستند. از سوی دیگر دار و دسته های مختلف وابسته به طبقه حاکم و بطور مشخص "اصلاح طلبان حکومتی" در صحنه وجود دارند که گرچه از موقعیت اقتصادی قوی و از امکانات تشکل و سازماندهی برخوردارند ولی به دلیل شناخت مردم از ماهیت ضد خلقی و جنایتکارانه شان قادر به رهبری مردم نیستند. به همین خاطر است که در یک سال اخیر، با آن که همه نیروهای ضد خلقی از امپریالیستها گرفته تا انواع نیروهای وابسته ارتجاعی داخل نظام، با اسم رمز "جنبش سبز" با تمام توان در تلاش برای القاء و تحمیل رهبری این طیف بر مبارزات جاری توده های تحت ستم ما می باشند تا از این طریق بتوانند جنبش مردم را از مسیر انقلابی خود منحرف سازند، اما شعارهای توده های به جان آمده و پراتیک آنان که کاملا در تخالف با اهداف نیروهای وابسته است نشان می دهد که این نیروها نتوانسته اند به اهداف ضد مردمی شان یعنی تحمیل شعارها و رهبری خود بر خیزش توده ای جاری دست یابند و اعتراف می کنند که در "پشت" سر توده ها در حال دویدنند. در نتیجه در پاسخ به سوال فوق باید تاکید کنم که در یک سال گذشته ما نه با یک "طیف رهبری" و یا نیروی رهبری کننده، بلکه با خلاء رهبری در جنبش جاری و در همان زمان تلاش بلاوقفه مرتجعین موسوم به اصلاح طلبان حکومتی و حامیان امپریالیستشان برای تحمیل رهبری خود بر این جنبش مواجه بوده ایم. وظیفه تمامی نیروهای ازادیخواه و انقلابی این است که ضمن افشای مداوم ماهیت اصلاح طلبان حکومتی بویژه در میان نسل جوان با تلاشهای ضد انقلابی آنان برخورد و در همان حال برای تامین شرایط لازم به منظور پر کردن خلاء رهبری با یک رهبری انقلابی و مدافع منافع توده های زحمتکش گام بردارند. نباید اجازه داد که دشمنان مردم ما با تکرار تجربه سالهای 56-57 در شرایطی که توده های مبارز ما برای آزادی و رهایی خویش به پا خاسته بودند به همان شیوه ای که جمهوری اسلامی را به کارگران و توده های تحت ستم ما تحمیل کردند دوباره در شرایط بحران کنونی همین کار را با تلاش برای "رهبر" سازی و تحمیل یک رهبری ارتجاعی جدید زیر نام "جنبش سبز " و یا هر نام دیگری انجام دهند.
جمهوری اسلامی در پی اعدام بسیاری از دستگیرشدگان اعتراضات اخیر است و در امتداد آن تصفیه حساب با بسیاری که قبل از آغاز این اعتراضات در بازداشت بسر میبرند. چگونه میتوان کشتار زندانیان سیاسی را متوقف کرد؟
پاسخ: تجربه بیش از سه دهه مبارزه مردم ما برای رسیدن به دمکراسی و آزادی نشان داده که تا رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری وابسته ای که پاسداری از آن را به عهده دارد پا برجاست، پایانی بر اعدام و زندان و شکنجه بهترین فرزندان مردم ما نمی توان متصور شد. در نتیجه، توقف اعدام ها زمانی تضمین میگردد که بر اثر مبارزات مردم ما جمهوری اسلامی سرنگون و از ادامه حکومت متوقف گردد و نظامی پایه گذاری گردد که در آن نیاز به اعدام و شکنجه از بین برود. اما حقیقت فوق به هیچ وجه به معنای نفی امکان تاثیر گذاری مبارزات مردمی بر سرعت و ابعاد جنایات ماشین اعدام گردانندگان حکومت نمی باشد. تمامی انسانها و نیروهای آزادیخواه و مردمی در داخل و خارج کشور باید با تمام قوا در مقابل اعدامهای جمهوری اسلامی بایستند و با مبارزات و افشاگری های خود و جلب هر چه وسیعتر افکار عمومی مردم دنیا نسبت به جنایات جمهوری اسلامی و موج اعدامهایی که این رژیم خونخوار در صدد سازماندهی آن است، هزینه انجام این جنایات برای رژیم را به حد اکثر برسانند. کمک به تداوم مبارزه توده های رزمنده ایران و نشان دادن قدرت انقلابی هر چه قوی تر در مقابل رژیم ، بزرگترین مانع برای پیشبرد نقشه های پلید جمهوری اسلامی در اعدام هر چه بیشتر زندانیان سیاسی قهرمان ما در سیاهچال هاست.
آیا ناگفته ای دارید؟
پاسخ: با سپاس مجدد از سایت گزارشگران، امیدوارم با توجه به شرایط حساسی که مردم تحت ستم ما در زیر سلطه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی با آن مواجهند، تمامی نیروها و افراد مبارز و انقلابی و بویژه کمونیستها، کوششهای مبارزاتی با ارزش خود در جهت حمایت از جنبش عادلانه مردم ایران را دوچندان نموده و با صفوفی هر چه متحدتر سازند برای نابودی جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته گام بردارند.
با سپاس از شما - سایت گزارشگران