مناف فلکی

 

گوشه ای از فعاليت عوام فريبانه لانه جاسوسی

جمهوری اسلامی در استراليا !

 

در آغاز خبر همانند دیگر ترفند های رژیم جهل و جنایت جمهوری اسلامی، بشکل شایعه،  توسط مواجب بگیران مزدور، در استرالیا حول و حوش فرا رسیدن "سال نو" ( 1388 شمسی ) پخش گشت البته در ابتدا صرف طرح موضوع تاثیر چندانی نداشت و در نبود جزئیات کافی و اطلاع  دقیق سپری گشت ، بطوری که بدنبال قطع تبلیغات در این رابطه، خود خبر نیز به فراموشی سپرده شد. تا اینکه تشکر نامه ای در تعدادی از رسانه های  چاپ سیدنی درج و در آن "از هموطن گرامی جناب آقای محمود موحدی سفیر جمهوری اسلامی ایران در استرالیا و غلامعلی رجبی معاونت و علی راستگو رایزن فرهنگی، بخاطر برگزاری این جشن فرخنده نوروزی یادگار کهنسال ملی و مقدمات حضور گروه هنری جام جم جهت بر گزاری ... ، قدر دانی و از زحماتشان در برگزاری این همایش در حضور بیش از یک هزار تن از هموطنان از اقشار و ادیان مختلف که خلاء چنین مراسمی در استرالیا  را حس می کردند، تشکر" به عمل آمد.

 

تا اینجا موضوع روشن است ، مراسم نوروزی توسط سفارت ( لانه جاسوسی ) جمهوری اسلامی در استرالیا، با حضور سفیر و دعوت وشرکت مزدوران رژیم ، سرمایه داران و تجار ایرانی مقیم استرالیا، جشن گرفته می شود. سپس نیز تشکر نامه ای در رسانه ها به امضاء "جمعی از خانواده های ایرانی مقیم سیدنی " ( بخوان مزدوران) و یا به احتمال قوی از طریق خود سفارت، برای درج در رسانه ها ارسال و در برخی  از آنها انتشار می یابد.

اما در پی انتشار  این"تشکر نامه" و ترفند تبلیغاتی سفارت در تظاهر به موفق!! برگزارشدن این مراسم ، طبیعتا سوالاتی در افکار عمومی طرح می شوند که دو مورد اساسی آن در زیر می آید:

 

1 –  برگزاری جشن نوروزی توسط چه کانالی و چرا؟

 

2 _ چرایی درج این گونه اطلاعیه ها ( نه آگهی تجارتی ) در رسانه هایی که اقدام به چاپ آن کرده اند؟

 

بررسی این موارد و در نظر گرفتن اینکه این مراسم ها در کشور های دیگر همانند کانادا و ... نیز برگزار شده است ، خود  نشان دهنده ترفند و تاکتیک تازه رژیم اسلامی، در مغشوش کردن افکار عمومی و جلب آن بسوی خود ، و به خصوص با توجه به نزديک بودن زمان مضحکه انتخابات جلب ايرانیان مقيم خارج در ابعاد هر چه بیشتری در اطن مضحکه می باشد.

 

قبل از اینکه مطلب را دنبال کنم ،بیان نکته ای را ضروری میبینم و آن ، گرامیداشت نوروز این سنت دیرین به همراه جشن و پای کوبی ،در ستایش بهار، توسط توده های روستایی و شهری و محبوبیت آن چه در داخل و چه در بیرون از ایران می باشد.

 

برگزاری جشن نوروزی و فرا رسیدن بهار طبیعت در هر شرایطی موجی از پویش و بالنده گی را در وجود زخم خورده توده های فقر و رنج ، به همراه دارد ، چرا که رویش سبزآگین جریان زندگی در بهار در خود و در صحنه زندگی اجتماعی یک طغیان درونی برای رسیدن به جهانی نوین و بدور از استثمار انسان از انسان را نوید می دهد، و هر سال بهار برای تمامی مردم تحت ستم ما فرصتی ست تا آرمان و اهداف فرزندان به خون خفته گان راه آزادی، این فرزندان دلیر خلق ، خدمتگزاران کارگران و زحمتکشان و آتش تداوم مبارزه و آرمانهای آنها را در دلهای خانواده ها ، پیر و جوان – زن ومرد – دختر و پسر شعله ورتر می سازد، و آنان هر لحظه برغم داشتن کوله باری از رنج ، درد،فقر و در شرایط نبود یک دم هوای آزاد پیرامون ، اما با امید به تغییرو ایمان به راه رسیدن و تحقق آرمانهای عزیزانشان که همانا دنیایی فارغ از هر گونه ستم و استثمار است، فرا رسیدن بهار طبیعت و رویش دوباره گیاهان و هر آنچه که مظهر سبزینگی و دوباره برخاستن است را جشن می گیرند و  در آستانه هر بهار زمزمه سر می دهند که :

 

بار دیگر، جاودان ریشه های سبز بهار

از دل خاک این دشت سوخته فریاد می کشد

و در برودت سیاه زمستانی

می شکافد سنگ قلب صخره های سخت را

با صفیر حرارت جانسوز خویش.

 

از ورای دیدگان ما می گذرند

با انفجار حضورشان

آتش می افکنند بر روح و جان ما

و دشواری سهمگین و بیرحم وظیفه را

بر شانه های مجروح ما

آسان میکنند.

و زخمهای مهلک ما را

با گوهری سترگ ز ایمان به فتح راه

التیامی دوباره می بخشند.

 

هزار بار می ستایمت ای بهار

هزار بار می ستایمت ای بهار

 

چونان که ستایش یارانمان رواست..

 

(بخشی از شعر ستایش بهار : ع- شفق)

 

* * * *

بله به همین اعتبار است که توده های تحت ستم ما به بهار عشق می ورزند و سنت دیرپای نوروز را در حد توان و استطاعت مالی خود جشن می گیرند و پاس می دارند.

 

اما رژیمی که در کارنامه 30 ساله اش جز قتل و جنایت و غارت برای مردم تحت ستم ما چیزی به ارمغان نداشته است ، جمهوری اسلامی که بجز استثمار و سرکوب ،یاس و نا امیدی ، رخوت ، فساد ، نا امنی و اعتیاد و بدبختی برای مردم ، چیز دیگری بنا نه نهاده است ، مرتجعینی که به غیر از رواج خرافات و لاطائلات صد من یک غاز عهد بوق کالای دیگری برای عرضه نداشته  اند، و بالاخره رژیمی که در طول سی سال گذشته با تمام توان (والبته بدون نتیجه)کوشیده تا همین سنت ملی ایرانیان را از محتوی خالی و توده ها را بخاطر پاسداری از این سنت مورد تعقیب و پیگرد و مجازات قرار دهد، در بر گزاری جشن نوروزی برای ایرانیان مقیم خارج از کشور ، کدامین اهداف را دنبال می کند.

 

مردم ما ازجمله ایرانیان تبعیدی بخاطر دارند که سردمداران رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی در همان سالهای اول تکیه بر اریکه قدرت ، چگونه در باب "مضرتهای" جشن چهارشنبه سوری و نوروز سخن گفته و باصطلاح تئورسین های معروف جمهوری اسلامی،و از جمله  آخوند مطهری ، نیاکان و گذشته گان ما را به احمق بودن و خریت در برگزاری  آداب و رسومی نظیر آتش افروختن و پریدن از روی آن متهم کردند! و در تلاش برای جا انداختن اعیاد   مذهبی و خرافات واقعا بیربط و احمقانه مورد نظر رژیمشان ، بجای جشن ها- آداب و رسوم ملی ، روز زن، روز جهانی کارگران و غیره... و در تلاش برای زدودن هر آنچه که شادی و شعف و سرور در وجود انسان است، تلاشهای مذبوحانه بسیاری را به خرج دادند که تاکنون نیز ادامه دارد.

 

راستی ، یادتان می آید در نوروز خونین سال 58 در جریان جنگ گنبد به خاطر دفاع از شوراهای انقلابی، خلق ستمدیده ترکمن ، توسط همین جنایتکاران جمهوری اسلامی به خاک و خون کشیده شدند!

 

و یا به خاطر دارید در ایام نوروزی فروردین سال 58 ، توده های ستمدیده کرد ، تنها برای دفاع از خواستهای بر حق شان در سنندج چگونه مورد هجوم ارتش ضد خلقی و نیروهای سرکوبگر رژیم وابسته به امپریالیسم  جمهوری اسلامی قرار گرفته و بسیاری از آنان جان عزیزشان را از دست دادند ، و بویژه آن صحنه دلخراش اعدام دلیران کرد و فرزندان مبارز خلق را، بار دیگر تجسم کنید.... همانانی را که در نوروز خونین سنندج  مزدوران خلخالی به رگبار بسته و با قساوت تمام، تیر خلاص می زدند؛ اکنون همان امثال خلخالی های جلاد و خلف های برحق آن مزدور در لانه های جاسوسی رژیم در خارج کشور برای مردم ما جشن نوروز بر پا می کنند و برای "خلاء" چنین مراسمی مزورانه اشک تمساح می ریزند! 

 

ماهیگیران انزلی ، خلق عرب، و همه آن دیگران، آن عزیزان را یادتان هست ! یادشان گرامی باد. تازه این تمام داستان بی پایان جنایات جنایتکاران مستقر در جاسوسخانه های جمهوری اسلامی در خارج کشور نیست...

 

اعدام های دهه شصت را هم فکر نمی کنم که کسی فراموش کرده باشد ، سال 60 ، اعدام جگر گوشه های همین مردم در بند و اسیر، دختران کم سن و سال که نباید "باکره" اعدام می شدند، چه بیشرمانه بود، نه؟ راستی در ایام نوروزی آن سالها دادن شیرینی و گل نه برای برگزاری مراسم و جشن نوروزی ، بلکه هدیه شوم جانیان به  خانواده های داغدار برای تحویل جسد ویا دادن آدرس گور عزیزشان بود، درد آور نیست؟

 

و بالاخره در لحظاتی که قضاوت بر سر جان انسانهای پاکباخته و مبارز تنها به چند سئوال و جواب مزخرف مذهبی بستگی یافت، و پایه و اساس اعدام هزاران زندانی سیاسی در سال 67 را تشکیل داد، آه! مگر می شود فراموش کرد. حالا همان جلادان به ستایشگران نوروز و بهار در خارج کشور تبدیل شده اند و با زهر خند برای "ایرانیان" مراسم نوروز تشکیل می دهند.... و عده ای از همان "ایرانیان" اعلامیه این بیشرمی توصیف ناپذیر را در مجلات نازل و نان به نرخ روز خور خود چاپ می کنند بدون آن که شرم کنند...

 

راستی! صورت آن خانمی که فقط برای چند تار موی سر، خونین مال شده و دختری که با لگد مامور انتظامی به داخل ماشین هل داده میشد را حتمأ دیده اید! و در کنارش عربده کشی های سردارانی مثل سردار رادان و رهبران دینی و قضات!!! شرع و... را که آفتابه به گردن جوانان ما در داخل می بندند و برای ایجاد رعب و وحشت و تداوم عمر زمستان منحوس خویش در کوچه و خیابانها می گردانند... مزدوران سفارت نشین خارج، همپالگی همین جانیانی هستند که در داخل چنین جنایاتی را مرتکب شده و در خارج برای من و شما جشن نوروزی می گیرند...

 

حلق آویز کردنهای خیابانی برای ایجاد رعب و وحشت ! در ابعادی غیر قابل تصور در اینهمه سال را چه ؟ آیا از یاد برده اید؟

 در آمیزی  چهره نگران و بهت زده دخترک صورتی پوش در بین نظاره گران اعدامهای خیابانی ،و خنده به هیچ گرفتن طناب دار توسط آن مرد اعدامی . و چه ایستاده بر حلقه دار بوسه زد! با آن خنده بهاری و پرطراوتش نوید نوروز واقعی را می داد...

 

و شما ای مدعیان دروغین ستایش از بهار و نوروز ، اگر جرات دارید بجای برگزاری جشن مفتخورها در خارج بگوئید کارگران خاتون آباد به چه جرمی سرکوب گشته و به خاک و خون کشیده شدند ، در خواست معلمان چه بود، مگر بجز حق صنفی خود چه می خواستند که در همان آستانه نوروز  قلع و قمعشان کردید؛ و در تمام این سالها و در هر بهار چه کردید با دانشجویان و جوانان ما؟ جوانانی که  در راه رسیدن به حداقل خواست بر حق خود یعنی فقط یک سر سوزن آزادی بیان و ابتدای ترین حق انسانی به شما اعتراض کردند ، چرا آنچنان با سرکوب جانیان حاکم روبرو گشتند... به کدامین جرم از بالای خوابگاه ها به پایین پرتاب شدند .

 

و اگر کافی نیست در زمستان خلقهاب تحت سلطه ما لحظه ای آمار اعدام ها ، آزار و اذیت مردم ، هتک حرمت ، فشارهای اجتماعی- اقتصادی ، دستگیری ، سرکوب ، شکنجه و زندانی کردن فعالین سندیکایی، معلمان، دانشجویان و کارگران( 11 اردیبهشت 88 ) را فقط در چند ماه اخیر مرور کنید! و بعد چهره منحوس مزدوران حاکم این نگاهبانان دیکتاتوری و سرکوب، این پاسداران ستمگری ملی و هر آنچه که بویی از سنن ملی و آزادی و استقلال و  برابری  دارد را ببینید که با بیشرمی مدعی برگزاری نوروز و ستایش از بهار و سنن ملی در خارج کشور شده اند....

 

اینها تنها گوشه بسیار کوچکی از جنایات کسانی ست که برای ما مراسم نوروز در خارج بر پا می کنند البته در واقع امر هیچ توقع دیگری نیز از جانیان وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی ایران نباید داشت ، چرا که ماهیت وخصلت طبقاتی ارتجاعی  این رژیم  و دفاع آن از منافع مشتی سرمایه دار زالو صفت و اربابان جهانخوارش ارتکاب به این جنایات را اقتضا می کند.

حال با چنین کارنامه ای هر انسان با وجدانی باید این سوال را از خود بکند که ، دلیل ابراز تمایل به برگزاری جشنهای ملی و میهنی ( مهرگان و نوروز و...) توسط جانیان حاکم بر کشور ما آنهم  نه در داخل کشور که حنایشان رنگی ندارد، بلکه در خارج از ایران و دعوت از مزدوران شناخته شده و از طریق اینان ، دعوت سرمایه داران و تجار مقیم ایرانی در آن کشور ، بر چه  منطقی استوار است.

 

در وهله اول به اظهار نظر سفیر مزدور اسلامی در استرالیا ( محمود موحدی ) رجوع کنید که مدعی ست " من می خواهم با ایرانیان مقیم استرالیا، برخورد و تماس بیشتر داشته باشم."  یعنی اینکه بطور کلی وی میخواهد با کارهایی از این دست ( ضیافت نوروزی ،  آوردن هنرمندان از ایران برای اجرای کنسرت ، دعوت نویسندگان ویا شعرای رفرمیست و سازشکار و یا قلم به مزد برای سخنرانی و ...) تا حد امکان اپوزسیون برون مرزی را خنثی کرده و یا حداقل آنها را طبق سیاست تبدیل "معاند" به "منتقد" بسوی اصلاح طلبان فريبکار بکشاند.   

 

و در وهله بعدی  برگزار کنندگان فریبکار جشن نوروزی در سیدنی و تورنتو و ... هدف مشخص دیگری در شرایط فعلی مدنظر دارند، همه می دانند که انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری در ایران نزديک می شود ، و در چنین مقطعی بخشی از وظایف ننگین سفارتخانه های رژیم در خارج کشور این است که که با جو سازی و ، با تلاش برای کشیدن برخی فعالین باصطلاح کهنه کار سیاسی بریده و خیل رفرمیستها که همچون همیشه از قبل با چراغ سبز های خود برای رقصیدن در بساط رژیم  اعلام آمادگی کرده اند، به این کارزار نمایشی در کشورهای مذکور، رونق بدهند و برای رژیم ضد خلقی شان مشروعیت کسب کنند.  که صد البته  به دنبالش وانمود کردن شرکت عموم در انتخابات ، برای پوشش تقلبات و  تخلفات  انتخاباتیشان خواهد بود.

 

اما مردم ما انتخاب خود را کرده اند و آن چيزی نيست جزء سرنگون نمودن جمهوری اسلامی در جریان انقلاب. اين است عاقبت رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی با تمامی جیره خواران ریز و درشتش . اين رژيم در مسيری گام بر می دارد که عاقبتی جزء سرنگونی و انداخته شدن در زباله دانی تاریخ نخواهد داشت همانند برادر ناخلفش رژیم ضد مردمی پهلوی! به قول معروف :  "دیر یا زود دارد  اما  سوخت و سوز ندارد  "

 

زنده باد انقلاب!

fmanaf@yahoo.com

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com