غلام - اميدوار

جمهوری اسلامی از ترس انقلاب کارگران و زحمتکشان بار دیگر دست به جنایت زد!

روز یک شنبه ۱۹ اردیبهشت برابر با نهم ماه می رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی پنج زندانی سیاسی به نام‌های فرزاد کمانگر،علی‌ حیدریان،فرهاد وکیلی،شیرین علم هولی،و مهدی اسلامیان را در کشتار گاه مخوف اوین صرفاً به جرم آزادیخواهی به دار آویخت. 

جمهوری اسلامی که  در جنایت کاری و پرونده سازی‌های بی‌ پایه و اساس در ارتباط با آن قتل و جنایت کار نامه سیاهی را در طول سه دهه از آن خود کرده است،این بار نیز برای توجیه این جنایت هولناک ادعا می‌‌کند البته به دروغ که این پنج نفر را به جرم "عملیات تروریستی"علیه "امنیتش" و همچنین  به این خاطر که آنها " عضو گروهک‌های ضد انقلاب" بودند اعدام کرده است .

جمهوری اسلامی  رژيمی است که از روز اول روی کار آمدنش به منظور  حفاظت از منافع انحصارت امپریالیستی و نظام سرمایه داری وابسته کارگران و خلق‌های ایران  را بطرز وحشیانه سرکوب کرده  و ده‌ها هزار کمونیست و آزادیخواه (زنان و مردان) را  به قتل گاه فرستاده و شمار کثیری از آنها را خصوصا در دهه دوران ساز شصت در گورهای دسته جمعی دفن کرده است. اما باید بدانیم که هر دوره با در نظر گرفتن پارامتر‌های مشخص و تحقق هدف یا اهداف معّین که برای حیات ننگینش اهمیت داشت و دارند به چنان سرکوبهای دد منشانه دست زده و می‌‌زند. 

سالهای آغازین حیات جنایت بار  جمهوری اسلامی - دهه شصت-  دارای چه شاخص‌های بود؟ در آن سالها کارگران و خلق‌های ایران به یک انقلاب بزرگ و توده‌ای جهت رسیدن به آزادی و دمکراسی دست زده بودند،هر چند که به دلیل فقدان رهبری انقلابی‌، توده ها قادر نشدند ماشین دولتی بورژوازی وابسته به امپریالیسم را نابود کنند اما قیام توده ها در ۲۱ و ۲۲ بهمن و کلا انقلاب  توانست ضرباتی به این ماشین وارد آورد،   بطوری که به خاطر ضعف حکومت جدید و نه به خاطر ماهیت ترقی‌ خواهش، همان طوری که کمونیست‌های واقعی‌ در همان زمان بدرستی تشخیص دادند، در جامعه یک شرایط شبه دمکراسی یا "هرج و مرج" نیم بند حاکم بود. کارگران و زحمتکشان ایران در تمام عرصه‌ها ، در کارخانه ها، محلات،خیابانها،دانشگاه ها،مدارس در صحنه مبارزه سیاسی-طبقاتی حضور داشتند و مضافا از امتیاز حضور نیرو‌های کمونیست و انقلابی‌(با تمام ضعفشان که برخورد به آنها از حوصله این مطلب خارج می‌‌باشد اما درس گرفتن از آنها برای پیشروی و پیروزی جنبش کنونی حائز  اهمیت بسیار است) در میان خود برخوردار بودند.  یکی‌ دیگر از شاخص های آن دوره به دلیل شکافی که در  دیکتاتوری ذاتی بورژوازی وابسته در اثر انقلاب ایجاد شده بود   کارگران و زحمتکشان توانستند اشکالی از تشکل‌های مستقل خود را ایجاد کنند ،شاخص دیگر آن دوره سلاح‌هائی بود که در اثر قیام بدست مردم افتاده بود، برای مثال خلق کرد مسلح بود و به همین دلیل هنگامی که حکومت جدید به سر کردگی خمینی مزدور فرمان لشکر کشی به کردستان قهرمان را صادر کرد این خلق همان سلاح‌ها را دست مایه مبارزه و مقاومت مسلحانه خود در برابر یورش ارتش  سرکوبگر کرد و در مرحله‌ای پوزه رژیم جدید را به خاک ماليد به آن ترتیب که خمینی جلاد رذیلانه مجبور شد در راس حکومت جدید به پای میز مذاکره با خلق کرد برود. همه این پارامتر‌های بسیار تعیین کننده در آن دوره خطیر سبب تزلزل پایه‌های رژیم جدید بودند.

 رژیم جدید که منتظری ها، موسوی ها ،کروبی ها، سروش‌ها از دست اندر کاران اصلی‌ آن بودند برای آنکه بتواند از  نابودی  سلطه امپریالیسم و سرمایه داران انگل صفت ایران جلو گیری کند و قادر گردد به مثابه یک رژیم وابسته از منافع انحصارت امپریالیستی و بورژوازی ایران پاسداری کند ‌ می‌ بایستی پایه‌های لرزانش  را تحکیم می‌ بخشید . برای همین اهداف بود که اولین کاری را که در دستور عمل  خود قرار داد، سرکوب و به شکست کامل رساندن انقلاب بود. به همین خاطر زحمتکشان ترکمن صحرا را سرکوب کرد. فرمان حمله به کردستان قهرمان صادر گردید و کردستان این  سنگر انقلاب را به خاک و خون کشید. دانشگاه‌ها را که به واقع به مدرسه مبارزه تبدیل شده بودند و کمونیستها در آنها نفوذ چشم گیری داشتند را  با همکاری خائنین(اکثر یتی‌های بعدی) لانه کرده در رهبری سازمان پر نفوذ چریک های فد ائی خلق ايران  سرکوب کرد و دانش جویان مبارز را کشتار و دانشگا‌ها را بست و دانشگاه‌ها را از استادان مردمی تصفیه کرد. کارگران و خلق های های ایران، کمونیستها و مبارزین را کشتار کرد تا آنکه توازن قوا را چنان به نفع خود برگرداند که حاصل اش تداوم بیش از سه دهه  حاکمیت دیکتاتوری بود. ديکتاتوری ای که  برای تامین هر چه بیشتر منافع سرمایه داران قید و بند‌های فئودالی(برای تامین فوق سود امپریالیستی در کشور‌هائی مانند ایران باقی‌ مانده‌ای از روابط فئودالی الزامی می‌‌باشند) به منظور وارد آوردن ستم جنسی‌ طبقاتی مضاعف، را بر دست و پای زنان و بطور اخص زنان کارگر و زحمتکش ایران بیش از پیش محکم کرد.هر دفعه که خواست تمام کارگران و زحمتکشان را سرکوب کند این سرکوبگری را با سرکوب زنان آغاز کرده و می‌‌کند. اکنون هم به همين منظور  هدف طرح "حجاب و عفاف" را که از دوران خاتمی فریب کار  طرحش کرده بودند، می‌‌خواهد به اجرا بگذارد. دیکتاتوری که  این "نورم" پذیرفته شده سرمایه داری، که بر طبق آن سرمایه دار موظف می‌‌شود در ازای کار مشخص مقداری دست مزد  به کارگر به پردازد ، را زیر پا گذاشته و توارن قوا را چنان به هم زده که گاها تا ۱۵ ماه دستمزد کارگران را نمی‌‌پردازند و هر وقت که کارگران صرفاً برای دریافت همین دستمزد های پرداخت نشده  اعتصاب و اعتراض می‌‌کنند با ماشین سرکوب جمهوری اسلامی روبرو می‌‌شوند.همین توازن قوای شديدا نا برابر است که به جمهوری اسلامی امکان داده چنین "بی‌ پروا" به سرکوب توده ها بپردازد . رژيمی که مبارزین(زنان و مردان) را در سیاه چالهای خود به وحشیانه ترین شیوها (تجاوز جنسی‌ و هزاران بلای دیگر) شکنجه می‌‌کند و آنها را به دار می‌‌آویزد. 

در آن شرایط با وجود پارامتر  های بسیار تعیین کننده ،مانند حضور توده‌ها در میدان مبارزه در تمام اشکال و حتی عالیترین شکل مبارزه، چپها و کمونیستها با درک درست و علمی‌ از ماهیت رژیم جمهوری اسلامی و توجه به عملکرد این رژیم و نه ادعا‌هایش در یک کلام می‌‌بایستی استراتژی سرنگونی کلیت رژیم جدید توسط کارگران و زحمتکشان را در دستور کار خود قرار می‌‌دادند و برای انجام این مهم هنگامی که حاکمین جدید سیاست "خلع سلاح" تود‌ها را در دستور کار خود گذاشته بودند انقلابیون می‌ بایستی بطرز همه جانبه‌ای به افشای آن سیاست دست می‌‌زدند،و بطور کلّ وظیفه داشتند به افشا گری‌های همه جانبه سیاسی دست می‌‌زدند و  کارگران و خلق‌های ایران را بسیج و سازمان دهی‌ می‌‌کردند  ، آن جا که تودها خود به مبارزه قهر آمیز بر علیه جمهوری اسلامی بر خواسته بودند حتما می‌‌بایستی با هدف سرنگونی این رژیم و تحقق انقلاب اجتماعی در آن مبارزات شرکت می‌‌کردند. در آن شرایط همانطور که انقلابیون کمونیست واقعا  به درستی‌ مطرح کردند می بايست چنين کرد . در شرایط کنونی برای پیش برد امر انقلاب که سرنگونی کلیت رژیم خون خوار جمهوری اسلامی گام اول آن می‌‌باشد باید از تجارب گذشته  آموخت و آنها را چراغ راه پیشا رویمان قرار دهیم. با شناخت از  مجموعه خصوصیات مثبت و منفی‌  شرایط کنونی می‌‌توان به درستی‌ فهمید که چرا رژیم سفاک جمهوری اسلامی به کشتار پنج زندانی سیاسی دست زد و چه هدفی را از این کار خود دنبال می‌‌کند.می‌ توان اولویت های  مبارزاتی نیروهای انقلابی‌ را باز شناخت.

 اعدام فرزاد کمانگر و چهار زندانی سیاسی دیگر در چه شرایطی توسط جمهوری اسلامی رخ داده است که حدود یازده ماه است که کارگران و زحمتکشان ایران در بستر آن شرایط  عینی که سرمایه داران ایران و دولت حامی‌ آنها یعنی‌ جمهوری اسلامی برای آنها ایجاد کرده اند برای سرنگونی جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته به پا خواسته اند.رژیم با تمام جنایاتش از به شکست کشاندن جنبش توده‌های زحمتکش ناتوان بوده است. جنبشی که به رغم جنایات بی‌ شمار رژیم در این یازده ماه و تلاش اصلاح طلبان مرتجع و راست‌های رنگا رنگ برای  مهار آن و بر حذر داشتن اش از سمت گيری"ساختار شکنانه" با همین هدف به اشکال گونا گون مبارزاتی ادامه داشته است تا آنجا که رژیم به مناسبت‌های مختلف شهر‌های ایران را به پاد گان‌های بزرگ تبدیل می‌‌کند. هدفی‌ که در شعارهای توده ها انعکاس یافته است شعار‌های که هر دفعه موسوی و کروبی‌ها را واداشته  که  علنا مخالفت خود را با چنين شعارهائی  رسما اعلام کنند. 

برای نشان دادن ملموس تر شرایط مادی، وضعیت زنان  بویژه زنان کارگر و زحمتکش بهترین مثال است، انسانهایی که حتی از انتخاب نوع پوشش خود قانونا بیش از سی‌ سال است که محرومند ،هزاران  زن کارگر و زحمتکش که تنها نان آوار خانواده هستند و دستمزد‌های آنها به مراتب پایین تر از همان حداقل دستمزدیست که خود رژیم برای کارگرن تعیین کرده ، شرایط عینی یعنی‌ همین چیزها و به همین دلائل عینی هم هست که زنان در این جنبش در بستر چنین شرایطی چنان نقشی‌ ایفا کرده و می‌‌کنند که حیرت جهانیان را بر انگیخته است. زنان دلاور ایران با ایفای همین نقش خود در کنار مردان خط بطلانی بر آن دیدگا‌های زده اند که به منظور تفرقه ایجاد کردن میان انسانهایی(زنان و مردان کارگر و زحمتکش) که در مقابل دشمن مسترک قرار دارند  ادعا می‌‌کنند که "علت " دردهای اجتماعی زنان "مردان" هستند.شعار "ما زن و مرد جنگیم بجنگ تا بجنگیم" سترون بودن چنان دید گا‌های انحرافی و بعضا ارتجأعی را ثابت کرده است. جنبشی که چهار شنبه سوری امسال را به یک مصاف سیاسی تمام و کمال با رژیم جمهوری اسلامی تبدیل کرد.جوانان (دختر و پسر در کنار هم دست در دست) محلات شهر‌های ایران را به میدان نبرد با نیروهای بسیج و پاسدار تبدیل کردند و خانواده‌ها یعنی‌ مسن‌تر‌ها در خانه‌ها را برای گریز جوانان از دست بسیجی‌‌ها باز گذاشتند . به قول يک زن دلير در ايران "در را باز گذاشتم تا جوانان وارد شوند و از در پشتی‌ بیرون بروند"

در بطن این مجموعه شرایط جمهوری اسلامی از سر استیصال و ضعف جهت "ایجاد" جو رعب  و وحشت درکناراقدامات  دیگری مانند  طرح  ضد زن "حجاب و عفاف" به اعدام پنج زندانی سیاسی پرداخت که در میانشان یکی‌ از "راویان" قصه ‌های صمد و "عاشق نقش ماهی‌ سیاه کو چولو"  فرزاد کمانگر به چشم می خورد. در ادامه مطلب و به ياد اين جانباختگان به آخرین نامه "راوی" قصه‌های صمد، زنده یاد فرزاد کمانگر به نام "قوی باش رفیق"اشاره می‌‌کنم. او در این نامه می‌‌گوید "مگر می‌‌شود معلم بود و راه دریا را به ماهیان سیاه کو چولو این سرزمین نشان نداد"امری که بروشنی تداوم انديشه های صمد را در صفوف مبارزين نسل جوان نشان می دهد.  و نشان می دهد که رفيق اشرف دهقانی در کتابش راز مرگ صمد چه درست در باره صمد نوشته است که صمد   "اسطوره ای که حدیثش در اعماق جریان دارد که هر دم فراز جدیدی می‌‌یابد و باز از نو فرا می‌‌روید"(صفحه 24 – چاپ دوم) می باشد. در همين کتاب رفیق اشرف دهقانی می گويد "به واقع، دلیل محبوبیت صمد بهرنگی در بین توده های وسیع مردم که امروز سه نسل  را در بر می گيرد خود زندگی صمد و آثاری که به جا گذاشته می باشد"(صفحه 13 چاپ دوم) و حال می بينيم که زنده یاد فرزاد کمانگر که خود از نسل سوم می باشد در آخرین نامه اش خود را "راوی" قصه‌های صمد می نامد و می‌‌خواهد که "۱۰۰۰۰تایی" ماهی کوچک دیگر هم به او به پیوندند تاهر چه قدر که "دلش خواست شنا کند و کله ش به جایی نخورد".

امروز فرزاد ديگر در ميان ما نيست تا در دريای حمايت توده ها شنا کند،اما وظيفه "ماهيان کوچولو" است  که راه وی را ادامه داده و با به هم پيوستن به هم تشکلی را شکل دهند که خواست فرزاد  بود .اگر همچون فرزاد کمانگر ماهی‌ سیاه کو چلو را به مثابه پیشرو در نظر بگيريم و نقشی‌ را که ماهی‌ سیاه کو چولو در کتاب رفیق صمد ایفا می‌‌کند همان نقشی بفهمیم که پیشرو در یک جنبش ایفا می‌‌کند. بنابراين بايد در شرايطی که در بستر مبارزات اخير روابطی‌ میان جوانان مبارز داخل کشور شکل گرفته است، آنها همین روابط را دست مایه سازمان یافتگی خود در یک تشکیلات رزمنده قرار دهند. تشکلی که با اتخاذ یک نقشه مبارزاتی منطبق بر شرایط ویژه ایران که شاخص  اصلیش دیکتاتوری خشونت آمیز و سیستماتیک ذاتی بورژوازی وابسته به امپریالیسم می‌‌باشد قادر باشد بر این ضعف بزرگ جنبش يعنی فقدان رهبری انقلابی  فائق آيد. آن وقت این تشکیلات هر چه قدر که "دلش خواست(در دریای توده ها--داخل پرانتز از من) شنا کند و کله ش به جایی نخورد" و در همین مسیر قطعاً "۱۰۰۰۰تایی" و يامیلیون‌ها "راوی" قصه های  رفیق صمد به این تشکیلات خواهند پیوست . پس به کوشیم جهت تحقق این امر حیاتی‌ که سرنگونی واقعا انقلابی جمهوری اسلامی به عنوان اولین قدم در مسیر تحولات انقلابی و بنیادی  در کشورمان منوط به ایجاد آن می‌‌باشد کو شا باشیم. تجربه نشان داده که  پیروزی هر جنبش انقلابی‌ منوط به وجود پيشرو و رهبری انقلابی‌  است. و یکی‌ از ضعف‌های اصلی‌ جنبش جاری توده‌های کارگر و زحمتکش ایران فقدان رهبری انقلابی می‌‌باشد.

در پایان اضافه کنم که در شرایط کنونی  اين اعدام ها و هر اقدام از این دست توسط جمهوری اسلامی در دل کارگران و خلق‌های ایران تنفر و انزجار بی‌ کران ایجاد می‌‌کند و این گونه اعمال جمهوری اسلامی را قدمی‌ به گورستان تاریخ نزدیکتر می‌‌کند.

۵/۱۵/۲۰۱۰