سارا نیکو

 

گزارشی از مراسم چهلمین سالگرد حماسه سیاهکل در تورنتو – کانادا

 

در روز شنبه پنجم فوریه 2011، به مناسبت فرا رسیدن چهلمین سالگرد حماسه سیاهکل  مراسم با شکوهی از طرف چریکهای فدایی خلق ایران در تورنتو کانادا برگزار شد. در این مراسم حدود 800 نفر در سالن و 150 نفر از طریق شبکه پالتاک شرکت داشتند.

 

تصاویر شهدای به خون خفته فدایی روی دیوارهای سالن بسیار بزرگی که مراسم در آن جا برگزار میشد، تصاویری که هر یک یادآور شور و عشق و امید به رهائی کارگران و توده های تحت ستم ایران بودند و خاطره مقاومت و ایثار انقلابی فداکارترین نسل مبارز میهنمان را به نمایش میگذاشتند، هر انسان آزادیخواه و مبارزی را تحت تأثیر قرار می داد.

 

در آغاز رفیق مجری مراسم حضار را دعوت نمود تا به یاد رزمندگان سیاهکل که از آنها به عنوان "ببرهای دیلمان" نام برد، و "به یاد تمامی شیر زنان و کوه مردانی که برای نابودی ستم  جان باختند و به یاد تمامی جان باختگان راه آزادی و سوسیالیسم و به ویژه جانباختگان چریکهای فدایی خلق ایران" یک دقیقه کف بزنند.

 

مراسم با پخش ویدیو کلیپ بسیار زیبا و هنری از تاریخچه حماسه سیاهکل که در آن از زندگی و شهادت "15 مرد دلیر" شرح مختصری داده شده بود، ادامه یافت، و پس از آن ترانه سرود آفتابکاران اجرا شد.

 

لحظه دیدار با یکی از چهره های حماسی مبارزه و مقاومت فرا میرسد و شوق دیدار را میشود در تک تک چهره حاضرین مشاهده کرد. رفیق مجری با صدایی رسا جملاتی از کتاب حماسه مقاومت را که برای نسل من دیر آشناست و برای نسل جوان نوید دهنده هست آغاز میکند. این جملات از صفحه 280 کتاب حماسه مقاومت با عنوان  "خطاب به دشمن" است. قسمتی از آن را در اینجا ذکر می کنم:

 

"میدانم که آرزو میکنید دوباره زنده دستگیرم سازید، ولی قاطعانه به شما می گویم که این آرزو را به گور خواهید برد. ولی از شما این را می پرسم : اگر به فرض محال هم این چنین شود ، چه می توانید بکنید؟ آیا به زیر شکنجه ام می کشید ؟ تیر بارانم می نمایید؟ آیا نهایتی از کشته شدن هم هست؟ خودتان خوب می دانید که برای ما فداییان خلق ، کشته شدن در راه  خلق و برای آزادی آنها سعادت و افتخار بزرگی است و شما تازه بعد از آن همه تلاش ، با کشتن ما آرزوهایمان را بر آورده میکنید"

 

مجری برنامه شروع سخنرانی رفیق را اعلام می کند. جمعیت حاضر در سالن یکپارچه بپا می خیزند و رفیق اشرف دهقانی در میان شوق و استقبال بیکران حضار به روی سن می رود. حاضرین همچنان بپا ایستاده و با شعار درود بر فدایی، نهایت عشق و احترام خود را نسبت به رفیق به مثابه سمبلی از چریکهای فدایی خلق ابراز می کنند. رفیق اشرف با مشت هایی گره کرده و با لبخندی که مملو از مهر و عشق به مردم خویش است به ابراز محبت و احساسات حضار پاسخ می گوید و ضمن سپاسگزاری از آنها همچون همیشه تأکید می کند که این ابراز محبت عزیزان صرفاً به خاطر یک شخص نیست بلکه برای ارج گذاری به کمونیست ها و مبارزینی است که "با خون خود نهال انقلاب ایران را آبیاری کردند"، و همچنین برای همه کسانی است که  با پایداری با دشمنان مردم مبارزه می کنند.

 

رفیق دهقانی سخنرانی خود را با توجه به رئوس اعلام شده آغاز میکند. بعضی از مطالب این سخنرانی را در اینجا ذکر می کنم.  رفیق اشرف درمقابل کسانی که مبارزه مسلحانه چریکهای فدائی خلق را یک کار تقلیدی از مبارزات مسلحانه ای قلمداد می کنند که در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم در نقاط مختلف جهان برای رهائی توده ها از زیر سلطه امپریالیسم جریان داشت، مطرح کرد که "ما قبل از تشکیل چریکهای فدائی خلق، در گروهی که بعداً به اسم رفیق احمدزاده معروف شد،/ یک نشریه داخلی داشتیم که در اون چنين جمله ای نوشته شده بود که//  ما نام همه رهبران جنبش کمونيستی را بر پرچممون می نويسيم، ولی، راه مبارزه مونُو بر اساس تحليل مشخص از شرايط مشخص جامعه،/ خودمان تعيين می کنيم.// با عمل به این رهنمود بود که چریکهای فدائی خلق، به ضرورت مبارزه مسلحانه در ایران رسيدند."

 

یکی از نکاتی که توجه مرا در این سخنرانی به خود جلب کرد، نام بردن از رفیق کبیر و تا حدی گمنام، "غفور حسن پور" به عنوان موسس اصلی گروه جنگل بود. رفیق اشرف مطرح کرد که اگر چه سابقه سیاسی بعضی از افراد این گروه به  گروه رفقا سورکی، جزنی و ظریفی می رسید ولی گروه جنگل متمایز از گروه قبلی بود. او تأکید کرد که گروه جنگل دارای معیارهای مشترکی با گروه رفیق احمدزاده بود. 

 

بخشی از سخنرانی به توضیح نکات عمده مبانی تئوریک چریکهای فدائی خلق و معرفی تدوین کنندگان این تئوری یعنی رفقا امیر پرویز پویان و مسعود احمدزاده اختصاص داده شده بود. همانطور که می دانیم دو کتاب "ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء" و "مبارزه مسلحانه هم استراتژی، هم تاکتیک" به ترتیب نوشته آن رفقا است. رفیق اشرف پس از توضیح مسایل مربوط به شرایط مبارزاتی جامعه پس از آغاز مبارزه مسلحانه و وضعیت درونی سازمان چریکهای فدائی خلق، بخش آخر صحبت خود را به شرایط کنونی جامعه اختصاص داد و روی این امر تأکید کرد که: "واقعاً مردم در مقابل این رژیم وحشی چکار باید بکنند!؟  مگر این که گفته بشه، اصلاً مبارزه نکنید تا هیچ اتفاقی هم نیافته. گرچه مردم هیچ کار نکرده این رژیم بهشون حمله می کنه. نصف جمعیت ایران، به صرف زن بودنشون، امنیت ندارن تو خیابون راه برن. واقعاً، کجا راهی برای مبارزات مسالمت آمیز که به تحقق مطالبات اساسی مردم منجر بشه وجود داره؟" و در ادامه گفت: "اولین و مهمترین درس "آفتابکاران جنگل"، اینه که "قهر ضد انقلابی رو تنها با قهر انقلابی می شه پاسخ داد". و دیدیم که یک تشکل کوچک، متشکل از تعداد محدودی از جوانان انقلابی، تونستند چنان آتشی به خرمن دشمن بزنند که جزیره "ثبات و امنیت " اونو به جزیره طوفانی تبدیل بکنن." در پایان این مطلب رفیق از ضرورت ایجاد یک سازمان کمونیستی که تنها با مبارزه مسلحانه امکان حفظ خود را خواهد داشت، سخن گفت و این را اولین قدمی دانست که باید برداشت تا جای خالی رهبری در جنبش کنونی پر شود.

 

سخنرانی با شعار" فدایی، فدایی تو افتخار مائی" به پایان میرسد و در حالیکه هنوز بخش اول مراسم پایان نیافته بود، عده ای از عزیزان که بیصبرانه منتظر فرصتی برای صحبت حضوری با رفیق هستند به قسمت جلوی سالن سرازیر میشوند.  فضای عجیبی بر کل سالن حکمفرماست، انگار که مردم در وجود  رفیق اشرف، عزیزترین هایشان را می بینند، انگار همه آمال و آرزوهایشان با دیدن این رفیق در وجود آنها زنده می شود. و انگار که سالهاست او را می شناسند. هر یک از این عزیزان داستانی از ستم هایی که در سی سال حکومت ننگین جمهوری اسلامی بر آنها رفته است را در دل دارند و چه راحت در مورد آن ها با رفیق صحبت می کنند و چقدر با نزدیکی و خلوص نیت غم از دست دادن بهترین عزیزانشان را با رفیق سهیم میشوند.

 

فضا غرق در اشک است ، اشک شوق از دیدار و اشک غم هایی سنگین برای از دست دادن بهترین جوانه های سر زمینمان و در عین حال در این اشک ها و هیجان ها رویش جوانه های امید را می توان دید . مردی را دیدم که هق هق کنان میگفت حس میکنم همه آن رفقای فدایی  که نتوانستم ببینم را امروز دیدم.  رفیقی  که 9 سال در دست جلادان جمهوری اسلامی بهترین سالهای جوانی خود را سپر کرده بود، در حالی که اشک می ریخت، می گفت همه آن رفقای هم بند را که قهرمانانه به پای جوخه های اعدام رفتند را بیاد می آورد. دختر خرد سالی میگفت که 15 ساعت با ماشین آمده است تا "خواهر صمد" را ببیند!   دختران و پسران جوان بی شماری که در مراسم حضور داشتند صحبت میکردند که چگونه پدران ومادرانشان کتاب "حماسه مقاومت" رفیق را برای آنها تعریف کرده و آنها چه خوب با افکار مبارزات رفیق آشنا بودند. مشکل بتوان فضای حاکم بر سالن را با جملات توضیح داد ،خانمی با اشک به رفیق میگفت ما به شما نیاز داریم ،ما به کسانی که همواره در کنار مردم ایستادند و با دشمنان مردم جنگیدند ، نیاز داریم.   واقعیت این است که همه این عزیزان با این همه ابراز احساسات، در واقع نهایت احترام خود را به رفقای جان باخته فدایی، به همه کمونیست ها و به همه مبارزینی ادا می کردند که برای آزادی و رفاه مردم با همه وجود مبارزه کرده و می کنند. آنها در واقع در کنار رفیق اشرف، خود را در کنار تمامی شهدای به خون خفته فدایی و همه انقلابیون صادق خلق حس میکردند.

 

مراسم با اجرای برنامه های هنری در فضایی سرشار از امید به پیروزی به پایان رسد.

 

میز کتاب چریکهای فدایی خلق مورد استقبال وسیع شرکت کنندگان قرار گرفت و مردم به طرق مختلف حمایت مادی و معنوی خویش را از چریکهای فدایی خلق نشان میدادند.

 

11 فوریه 2011