عبداله باوی

اعدام در جمهوری اسلامی

در پی تعمیق و گسترش بحران های اقتصادی رژیم جمهوری اسلامی، که همیشه در پی آن بحران های سیاسی را بدنبال داشته است، اکنون توده ها و زحمتکشان با موج جدید دیگری از اعدام ها در دادگاه های فرمایشی روبرو شده اند، اعدام همزمان چندین نفر در اهواز که چند برادر ، منجمله حیدری ها و مختار ها جزء آن ها بودند، اعدام ها در نیشابور، بندرعباس و ...... فقط نمونه هایی از اين موج جديد توحش رژیم می باشد، توحشی که از همان ابتدای به قدرت رسیدن این رژیم آغاز شد.

انقلاب سال 1357 که برای اهداف و خواسته های دموکراتیک بپا شده بود توسط رژیم جمهوری اسلامی از همان روز نخست سرکوب شده و بدین ترتیب این رژیم با توحشی بیمانند و با خونریزی و سرکوب، ماهیت خود را به همگان نشان داد و از آن جا که این رژیم با آگاهی کامل بر اینکه ـ به دلیل ماهیت ضد مردمی اش ـ هرگز از پشتیبانی طولانی توده ها برخوردار نخواهد شد، جهت تثبیت خودش  و استمرار بقای اش، نيرو های سرکوبش را هر چه بيشتر گسترش داد و در کنار ارتش شاهنشاهی بازمانده از رژيم سلطنت، سپاه پاسداران را هم شکل داد. و در همين راستا قوانین خاص خود را تصویب کرده و با شیوه های گوناگون و به وحشیانه ترین شکلی به سرکوب توده ها پرداخت. در اين سرکوب سيستماتيک البته اعدام یکی از این شیوه های رايج بوده است.

به اين ترتيب در جمهوری اسلامی اعدام به يکی از مرسوم ترين روش های ايجاد رعب و وحشت در سراسر جامعه تبديل گشت. امری که  به مسئلۀ حفظ شرایط استثمار بیرحمانه و در تحلیل نهایی به بقای دولت برمیگردد و از آن جا که بر کارکردی اقتصادی استوار است رژیم سعی میکند که آنرا در هماهنگی کامل با شرایط اجتماعی پيش ببرد. به همين دليل هم هست که  رژیم جدا از تمام احجافات بر توده ها ، تلاش میکند اعدام را قانونی رفع ناپذیر جلوه داده و با کمک مذهب آن را توجيه نمايد، و با اعمال آن در اين وسعت شديد نظم ظالمانه موجود را حفظ و تغییر ناپذیری آن را اشاعه دهد.

رژیم جمهوری اسلامی که به کمک قوانین ارتجاعی خود سعی میکند به "فرهنگ" ارتجاعی خود قطعیت آسمانی بخشد ، تلاش میکند که در پناه این "فرهنگ" ـ در مقابل توده هایی که در شرایط سخت زندگی مجبور به عمل و مقابله با این رژیم میشوند سد ايجاد کند. و در شرايطی که آن شرايط اجتماعی که رژيم با توسل به اعدام در جهت حفظ اش بپاخاسته خود بوجود آورنده جرم های مختلف است مجازات اعدام پاسخ رژيم به نابساماني های حاصل اين وضع می باشد.

اعدام با اين که هرگز نتوانسته است تضادهای اجتماعی که ریشه در واقعیت زمينی دارد  را حل کند اما چماق خوش دستی است در دست ديکتاتور ها که با توسل به آن ، اراده ضد مردمی شان را اعمال می کنند. و به همين دليل هم اعدام برای حاکمان و برای توده ها معانی به کلی متفاوتی دارد. برای حاکمان اعدام تداوم مستقیم بقاء آن هاست و برای توده ها و زحمتکشان تجسم قطع هر گونه بقا و زندگی روزانه، اگر آن ها بر عليه وضع موجود به اعتراض برخيزند.

به همين دليل هم در جامعه هر چه وضعیت سیاسی حادتر شده تعداد اعدام ها نیز افزایش یافته است. چرا که از نظر رژیم اعدام نه صرفا یک مجازات فردی بلکه مجازاتی اجتماعی است برای ایجاد وحشت و ارعاب در سطح کل جامعه برای تضمین استمرار حکومت.

وجود رژیم جمهوری اسلامی و بی حقوقی کامل توده ها، کلیتی را تشکیل میدهند که توده ها نه بصورت انفرادی و یا فقط با خواستی جدا از سایر خواسته ها، بلکه فقط به صورت متحد و در صفی فشرده میتوانند عملاً با وضعیت موجود در جامعه برخورد کرده و این کلیت را دگرگون سازند، زیرا این بی حقوقی کامل توده معلول آن شرایط اقتصادی ـ اجتماعی هستند که این رژیم حافظ آن است و رژیم نیز با علم به اینکه نابودی این شرایط اقتصادی ـ اجتماعی، نابودی خود رژیم است با سبعیتی هر چه تمامتر به وظیفه ای که بر دوش گرفته عمل کرده و به هر وسیله ای برای بقای خود متوسل می شود و این اعدام ها نه فقط به عنوان یک مجازات بلکه به عنوان عکس العمل رژیم در وحشت از توده ها نیز هست، این رژیم دقیقاً میداند که توده ها همچون انبار باروتی هر لحظه در خطر انفجار بوده و هر لحظه ممکن است با هر دستاویزی کاخ آنها را به کوخی تبدیل کند، و این است که رژیم خود در وحشت است زیرا میداند که اگر روزی افکار و احساسات توده ها از سلطه نظام وحشت حاکم رهایی یابد آن وقت دیگر نه از تاک نشان ماند، نه از تاک نشان.

و چنین رهایی ای به حکم تاریخ خواهد آمد.

جولای 2012