غلام - امیدوار
دستاورد ها و کاستیهای جنبش در سالی که گذشت!
در بستر شرایط وحشتناک مادی ای که (شرایط کار و زندگی کارگران که دو سوم آن ها حتی قانون ارتجاعی کار جمهوری اسلامی شامل حالشان نمی شود، و دستمزد شمار کثیری از آن ها پائین تر از آن مبلغی که جمهوری اسلامی برای زندگی در زير خط فقر تعیین کرده است میباشد. دستمزد ناچیزی که برای چندین ماه همان را هم دریافت نمیکنند. و چند میلیون از آن ها حتی قادر به پيدا کردن کاری نيستند و ارتش بیکاران را تشکیل میدهند. شرایط کار و زندگی زنان کارگر که چند میلیون از آن ها تنها نان آور خانواده هستند) طبقه حاکمه ایران و جمهوری اسلامی به مثابه دولت حامی منافع این طبقه در طول سه دهه برای اکثریت مردم ایران ایجاد کرده اند، در سال گذشته این تودهها به پاخاستند و با مبارزات دلاورنه خود به اشکال گوناگون و حتی به شکل قهر آمیز ، به واقع با بکار گیری همین شکل از مبارزه زمین را در زیر پای همین دیکتاتوری به لرزه در آوردند و مبارزات یک سال گذشته به این دلیل که پس از این اعتراضات دیگر رژيم جمهوری اسلامی و "ولایت فقیه" آن که تبلور دیکتاتوری بورژوازی وابسته در کشور ماست دیگر جمهوری اسلامی پیش از این خیزش مردمی نه خواهد بود به نقطه عطفی دیگر در مبارزات انقلابی محرومین ایران بر علیه سلطه بورژوازی ایران تبدیل گردید. روی آوری توده ها در بستر اين جنبش به اشکال قهر آميز مبارزه که در این سال ها چه تبليغات دولتی و چه تبليغات سازشکاران تلاش کرده کارگران و زحمتکشان ایران را از آن دور ساخته و آنها را به حل مشکلات اقتصادی سیاسی و اجتماعی خود با وجود جمهوری اسلامی دل خوش کنند بار ديگر نشان داد که علیرغم میل چنین جریاناتی مکانیسمهای مبارزاتی که نه حاصل ذهنیات این فرد و آن فرد و جریان میباشند بلکه انعکاس مستقیم خصوصیات ویژه کشور که شاخصترین آن ها دیکتاتوری عريان و سیستماتیک حاکم که هر نفسی را در سینه خفه میکند مردم را ناگزیر از به کار گیری این شکل از مبارزه در برابر زور سازمان یافته و خشونت بار دولتی می نمايد.
سالی که زحمتکشان ایران، بویژه جوانان محروم و بیکار، جوانانی که روزمره توسط اوباشان جمهوری اسلامی به بهانههای مختلف تحقیر میشوند، آن جوانانی (تعدادی از این جوانان آن طور که گزارشها نشان میدهند دوران کودکی خود را در کارگاه های قالی بافی و کوره پز خانه ها و يا به دست فروشی در کنار خیابان ها گذراندند) که خوب میدانند با تداوم سلطه جمهوری اسلامی و سیستم سرمایه داری، آیندهای به مراتب بدتر از آن چه تا کنون تحت حاکمیت جمهوری اسلامی از زندگی نصیبشان گردیده در انتظارشان است؛ یعنی فقر و فاقه ای که نصیبشان شده شديدتر خواهد شد، در اعتراضات خیابانی در درگیری با نیروهای سرکوبگر رژیم، سوزاندن عکسهای خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی و عکس های خامنهای مزدور ، پایین کشیدن تابلو نام خیابانی که خامنهای ناميده ميشد، و در عرصه دیگر جدال طبقاتی یعنی در زندانهای (سیاه چال های) رژیم چنان شجاعت و قهرمانی هائی از خود نشان دادند که حیرت جهانیان را بر انگیختند. این یک سال مردم ،خصوصا جوانان (دختر و پسر ، آن دخترانی را میگویم که شجاعانه و سنگ در دست در برابر ددمنشی بسیجیها از خود و مردم دفاع میکردند) پتانسیل مبارزاتی عظیمی از خود بروز دادند که اگر در مسیر درست، در مسیری انقلابی هدایت گردد بدون تردید گامهای بزرگی در راه رهایی زحمتکشان از وضعیت غیر انسانی کنونی بر خواهند داشت، پتانسیل انقلابی ای که پوشالی بودن "قدر قدرتی" جمهوری اسلامی را به اثبات رساند.
سالی که زنان تحت سلطه ستم مضاعف (زنان کار و زحمت از سنین مختلف. آن شیر زن خشمگین میان سالی را به یاد میآورم که صورت خود را پوشانده بود و دلاورانه آماده جنگیدن با مزدوران رژیم میباشد، آن دختری را تصور میکنم که برای بستن جاده در برابر نیرو های موتور سوار رژیم نیروهای کشتار در حال کشاندن وسيله ای آهنی در خیابانست. بعد از آن که مردم شاهد این درجه از جسارت از طرف زنان بودند آیا خرافات جمهوری اسلامی و آن روشنفکران حقیر و جیره خواری که میگویند زنان از مردان "ضعیف تر" هستند در میان زنان و مردان آگاه ایران خریداری خواهد داشت؟ به نظرم خیر! به باورم شرکت عظیم زنان در خیزش یک سال اخیر ثابت کرد که زنان کارگر و زحمتکش ایران برای رهایی خود آماده پرداختن بهای آن هستند. همه تصاویر این زنان را دیده ایم.) دوش بدوش مردان در نبردهای خیابانی با مزدوران جمهوری اسلامی ثابت کردند که خوب میفهمند که عامل اصلی وضعیت ستم بارشان کیست، و برای آن که از آن عامل یا عوامل خلاصی یابند راه صحیح رهایی، آن است که متحدانه با مردان هم طبقهای خود به مبارزه علیه آن عوامل برخیزند. عواملی که اگر دست نخورده باقی به مانند بر بستر بحران سیستم سرمایه داری ستم بر آن ها به دلیل سر شکن کردن بار بحران بر دوش کارگران بطور کلّ و زنان کارگر بطور ویژه شدت هم خواهد یافت.
زنان در مبارزات یک سال گذشته دوش به دوش مردان و به واقع با متحقق کردن شعار "ما زن و مرد جنگیم ، بجنگ تا بجنگیم" که اولین بار از طرف دانشجویان دلیر دانشگاه شیراز (دختر و پسر) مطرح گردید هم زمین را زیر پای همه مزدوران جمهوری اسلامی داغ کردند ، هم خط بطلانی بر آن نظرات به غایت انحرافی و ارتجاعی که مدعی هستند که عامل اصلی ستم بر زنان "مردان" هستند و "نه" سیستم سرمایه داری و نرخ سود سرمایه داران کشید.
بعلاوه زنان با شرکت چشمگیر خود در خیزش اخیر و سر دادن شعارهای ساختار شکنانه، شعارهائی مانند "مرگ بر جمهوری اسلامی" "مرگ بر دیکتاتور" "مرگ بر اصل ولایت فقیه" نشان دادند که نه به دنبال "تغییر" و یا "لغو" قوانین ارتجأعی و ضد زن جمهوری اسلامی با حفظ این رژیم هستند آن طور که زنان طبقات و اقشار مرفه جامعه میخواهند ، بلکه خواهان نابودی کلیت جمهوری اسلامی به مثابه اولین قدم در مسیر رسیدن به برابری واقعی با مردان هستند.
رفیق اشرف دهقانی در سال ۱۳۶۲ ،در باره علت شرکت زنان در مبارزه و در ردّ تبليغات رياکارانه سران رژیم در باره زنان چنین میگوید: "بله زنان ایران در مبارزه ضد امپریالیستی ، از مردان کشور دلائل بیشتری دارند، آن ها میدانند که امپریالیسم عامل اصلی بقای قید و بندهای فئودالی به دست و پای آن ها نیز میباشد. به همین دلیل در آن روز ۱۷ شهریور در میدان ژاله زنان نشستند و رگبار مسلسل آن ها را درو کرد و از جای بر نه خاستند. حاصل شرکت زنان در زندگی اجتماعی این بود ای مزدوران کثیف ، نه به فحشأ کشاندن مردان و فاسد کردن جامعه."
مبارزات تودههای در بند ایران که به بهانه "تقلب" در بالماسکه انتخاباتی رژیم شروع شد و دیری نه کشید که با رادیکالیزه شدن ، که جلوه هائی از آن را در شعارهای ساختار شکنانه و نبرد با "برادران بسیجی" موسوی ميشد ديد به سرعت از موسویها و کروبیها و کلا "اصلاح طلبان" گذر کرد. (موسوی در جريان اين مبارزات کوشش میکرد به رغم وحشیگریهای "برادران" بسیجیش که به کشته شدن چندین نفر از تودههای بی گناه انجامید، برای بدر کردن بسیجی ها از زیر ضرب مبارزات مردم، از تودهها به خواهد با آدم کشان حکومتی بطور "مسالمت آمیز" برخورد کنند) دیگر دست آورد پر اهمیت توده ها این بود که کارزار انتصاباتی جمهوری اسلامی را که هر دو جناح برای دست و پا کردن "مشروعیت" و "پایگاه توده ای" برای رژیم سرکوبگر و فاسدشان، با تبلیغات گمراه کننده از مردم خواسته بودند در آن شرکت کنند و تا حدی هم موفق بودند را به ضد آن ها تبديل نمود وکاسه کوزه همه جناحهای رژیم را در خیابان ها بر سرشان خراب کرد و به جهانیان نشان داد که این رژیم سّفاک نه تنها هیچ ذره مشروعیت ای در میان کارگران و زحمتکشان ایران ندارد، بر عکس آن ها از این رژیم تنفر عمیقی دارند و برای سرنگونی اش به پا خاسته اند. جمهوری اسلامی با سرکوب بی رحمانه تودهها بار دیگر نشان داد که این نظر که میگوید جمهوری اسلامی برای رای و اراده مردم ارزش قائل نیست واقعا درست میباشد. ثابت کرد که "تقلب"جز لاینفکی از سيستم انتخاباتی جمهوری اسلامیست. و این هم بار اول نیست که در "انتخابات" این رژیم تقلب صورت میگیرد.
خیزش بزرگ مردم در یک سال گذشته که جوانان در آن نقش بزرگ و برجستهای ایفا کردند، جوانانی که جسارت و فدا کاریهای آن ها تحسین بر انگیز است ، همان هائی که علیرغم خط و نشان کشیدن "ولی فقیه" خامنهای مزدور و اخطارهای دیگر سران رژیم و به رغم دیدن وحشیگریهای اوباشان رژیم در نبردهای خیابانی و در جنگ و گریز واقعا نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی را از نفس انداختند و برای مدتی تعدادی از خیابان ها را از سلطه مزدوران رژیم خارج کردند ، دست آورد دیگر این خیزش آن است که بر گفتمانهای پیشین ، گفتمان هائی که تلاش میکردند مبارزات مردم را در چهار چوب تضادهای درونی جمهوری اسلامی محصور کنند مانند گفتمان "اصلاح طلبی" و گفتمانهای قلابی که مدعی بودند جوانان "خوشبخت" امروز بر خلاف "نسل" پیشین به علت آن که "تحصیل کرده اند" از "شعار های" مرگ و سرنگونی یا نابودی، "دوری میجویند" و دیگر به دنبال "بر باد رفتن زندگی خود" نیستند ، جوانانی که چندین نفر از آن ها صرفاً به دلیل دادن شعار هائی مانند "مرگ بر جمهوری اسلامی" و "مرگ بر خامنه ای" و "مرگ بر اصل ولایت فقیه"به دست مزدوران رژیم جان باختند و هزاران نفر از آن ها تا همین امروز در سیاه چالهای رژیم مانند کهریزک و اوین همه گونه بلایی بر سر آن ها میآورند ولی آن ها به رغم تمام این وحشیگریها بر خواستهای رهایی بخش خود پای میفشارند خط پر رنگی کشید. تاجزاده در نامه اخیرش گفت "هزاران نفر در سلولهای انفرادی" زندانی هستند. خوب است بدانیم که شیرین عبادی کسی که مدعی دفاع از حقوق زندانيان است در سخنرانیش در اتریش جهت کم رنگ کردن اين واقعيت گفت تنها "هشتصد زندانی سیاسی" در ایران وجود دارند.
این خیزش بار دیگر سترون بودن آن نظراتی را که مدعی هستند مبارزات "خود به خودی" تودهها با قیام "شهری" و "کوتاه مدت" و یا از طریق "نا فرمانی مدنی" می توانند در ایران به پیروزی به رسند را ثابت کرد، ثابت کرد که کارگران و زحمتکشان ایران برای آن که پیروز شوند ، پیروزی به معنی کسب قدرت سیاسی به مثابه قدم اول، باید خود را برای یک مبارزه سخت و دراز مدت تحت یک رهبری انقلابی آماده کنند.
ضعفهای جنبش کدامند؟
اگر به خواهیم به ترتیب اهمیت بر ضعفهای جنبش انگشت بگذاریم و در مسیر بر طرف کردن آن ها قدم بر داریم میتوان گفت بزرگترین کاستی این جنبش خود به خودی بودن این جنبش، به این معنی که خیزش کارگران و زحمتکشان ایران در سال گذشته فاقد یک رهبری انقلابی بود، میباشد. امری که خطر نفوذ دشمن طبقاتی (بورژوازی) در این جنبش مانند هر جنبش خود به خودی دیگری فزونی می بخشد. به همین علت هم شاهد تلاش اصلاح طلبان حکومتی جهت از نفوذ در آن بوديم. هر چند این جنبش در اثر رادیکالیزه شدنش توانست از این نفوذ به کاهد، و سبب شد "اصلاح طلبان"حکومتی و غیر حکومتی بیش از پیش رسوا شوند، جریاناتی که تلاش میکنند جمهوری اسلامی این "میراث خمینی" را از زیر ضرب مبارزات زحمتکشان ایران خارج کند. همچنين يکی ديگر از ضعف های اين جنبش اين بود که شعار سرنگون باد یا مرگ بر جمهوری اسلامی در ابعاد همه جنبش سر داده نشد و آن حد هم که گفته شود از انعکاس اش جلوگيری شد. فراگیر نشدن (سراسری نشدن) این جنبش ضعف دیگر آن میباشد.
علت اصلی وجود همه این ضعفها دیکتاتوری خشونت باریست که در این سه دهه خصوصا در دهه اول حیات نکبت زده اش با یک نسل کشی از کمونیستها و مبارزین، کارگران و زحمتکشان ایران را از داشتن یک رهبری انقلابی محروم کرد.شرط فائق آمدن بر این ضعفها، ایجاد تشکیلاتی از انقلابیون حرفهای میباشد که با در دست داشتن تئوری انقلابی و اتخاذ نقشهای انقلابی و با درس گرفتن از تجارب انقلابی به ویژه تجربه مبارزین دهه پنجاه به خصوص تجارب گران بهای چریکهای فدایی خلق ایران به تواند جدایی میان پیش آهنگ و کارگران و زحمتکشان را از میان بر دارد.
"برای اینکه پایدار به مانیم، رشد کنیم و سازمان سیاسی طبقه کارگر را بوجود آوریم، باید با توده خویش رابطهای مستقیم و استوار به وجود آوریم" رفیق اندیشمند امیر پرویز پویان
۷/۶/۲۰۱۰