فريبرز سنجری

 

آموزش هائی از قيام بهمن!

 

قيام بهمن رويداد انقلابی بزرگی است که در تاريخ مردم ما جايگاهی سترگ يافته است. اما اين قيام که منبع پر ارزشی از تجارب مبارزاتی است، تجربياتی که با خون توده های قيام کننده بدست آمده است همچون هر رويداد بزرگ ديگری با تحريف واقعيت تاريخی مربوط به خود مواجه شده است. از مرتجعين تا سازشکاران و حتی دوستان نادان خلق هر يک به شکلی واقعيت اين رويداد بزرگ را تحريف و در نتيجه امکان درست درس گيری از آن را نا ممکن می سازند. يکی از رايج ترين تحريفات در رابطه با قيام بهمن اين ادعا است که گویا اين قيام باعث سرنگونی رژيم وابسته به امپرياليسم شاه و استقرار جمهوری اسلامی شده است. از دارو دسته جنايتکار حاکم که هر ساله با برگزاری جشنهای "دهه فجر" می کوشند قيام بهمن را عامل اصلی قدرت گيری خود جلوه دهند تا سلطنت طلبان ددمنشی که آنرا روز "عزای ملی" قلمداد می کنند (سلطنت طلبانی که پس از گذشت اين همه سال از قیام بهمن هنوز هم آثار خون بهترین فرزندان مردم ایران بر دستانشان ديده می شود)، هر دو دسته قيام را عامل اصلی اين جابجائی قدرت جلوه می دهند. در حاليکه اگر کسی رويدادهای انقلاب ايران را فراموش نکرده باشد می داند که شاه مدتها قبل از قيام بهمن (15 آبان 1357) با چشمانی گريان در صفحه تلويزيون ظاهر شد و اعتراف کرد که صدای انقلاب مردم را شنيده است و عليرغم اين موش مرده بازی باز هم تحت فشار جنبش مردم در 26 دی ماه مجبور به ترک کشور شد. خمينی نيز قبل از چنين رويدادی از فرانسه با هواپيمای شرکت هواپيمائی فرانسه (ايرفرانس) در فرودگاهی که از سوی ارتش شاهنشاهی محافظت می شد در روز 12 بهمن بر زمين نشست. فرودگاهی که اساسا برای همين پرواز باز شده بود و بعد هم وی در مدرسه علوی جا خوش نمود و "دولت تعيين کرد". مهندس بازرگان که در 15 بهمن ماه از خمينی حکم نخست وزيری گرفته بود در مقام "نخست وزير منتخب امام" چند روز بعد يعنی قبل از قيام بهمن در زمين چمن دانشگاه تهران "دولت منتخب امام" را به مردم معرفی نمود. اگر به آن روز ها باز گرديم و رويدادهای آن دوره را مرور کنيم و اسناد و مدارکی که در اين رابطه انتشار يافته را دو باره مطالعه نمائيم به عينه در می يابيم که سرنوشت رژيم وابسته به امپرياليسم شاه اساسا مدتها قبل از قيام بهمن رقم خورده بود. حيات رژيم شاه همچون هر رژيم وابسته ديگری  وابسته به حمايت اربابانش بود و وقتي که دولت آمريکا، ژنرال هويزر (معاون فرماندهی نيروهای آمريکائی مستقر در اروپا) را بدون اطلاع شاه (در حالی که وی ظاهراً فرمانده کل قوا و بزرگ ارتش داران بود) به ايران فرستاد (14 دی ماه) ، تا ضمن تماس با سران ارتش "بی طرفی خير خواهانه" ارتش مزدور را نسبت به خمينی جلب نمايد، روشن بود که از نظر آمريکا ديگر جائی برای تداوم سلطنت شاه باقی نمانده است. درست در همین اثنا بود که امپریالیسم آمريکا با همفکری و همياری امپریالیستهای انگلستان، فرانسه و آلمان در کنفرانس گوادالوپ (14 تا 19 دی) رسماً بر رفتن شاه مهر تائيد زد. بنابر اين با وجود حمايت قدرتهای امپرياليستی و ارتش تا دندان مسلح مزدوری که قلاده اش در دست همين اربابان بود، خمينی برای تکيه بر ماشين دولتی اساساً نيازی به "قيام بهمن" نداشت. به همين دليل هم اتفاقی نبود که خمینی در اوج خيزش مردم در روزهای 21 و 22 بهمن سال 57 ، در شرايطی که مردم با درس گيری از مبارزه رزمندگان مسلح خود، مراکز سرکوب و ستم شاه يعنی پادگان ها و کلانتری ها را آماج حمله خود قرار دادند، خمينی فرياد بر آورد که هنوز دستور "جهاد" نداده ام. مردمی که در طول بيش از 7 سال مبارزه مسلحانه کمونیست های فدائی و دیگر فرزندان راستین خلق، راه مبارزه را با دشمنان خویش آموخته بودند، به پادگان ها هجوم بردند تا خود را مسلح ساخته و برای نبرد تا رسیدن به پیروزی نهائی آماده شوند. اما درست در چنین اوضاعی کسانی از دارو دسته خمینی، در هر کوی و برزن توده های انقلابی را از تداوم حمله به پادگان ها باز می داشتند. کسانی که در روز قيام در ميدان فوزيه تهران حضور داشتند، چهره نوچه های خمينی امثال هادی غفاری را فراموش نکرده اند که با فرياد "امام هنوز دستور جهاد نداده است" توده قيام کننده را به بازگشتن به خانه های خود فرا می خواندند. بنابراين اين ادعا که رژيم سلطنت بر اثر قيام بهمن سرنگون گشت و دار و دسته خمينی به اعتبار اين قيام و حتی گویا با رهبری آن، به جای درباریان سابق بر قدرت تکیه زدند، هرگز با واقعيت انطباق ندارد.

 

مطالعه تاريخ و سير رويداد ها در آن سالها نشان می دهد که اساسا جابجائی قدرت در پشت پرده و دور از چشم مردم انجام شده بود و اتفاقا قيام بهمن که قیامی توده ای و خود بخودی بود، چون در تخالف با مذاکرات و سازش ها ی مربوط به قدرت گيری دار و دسته خمينی رخ داده بود تا حدودی هم يک سری از حساب و کتاب ها را به هم زد و توانست بر خلاف خواست و برنامه های تعیین شده از طرف امپریالیست ها بر روند برنامه های آينده تاثير بگذارد. در حقیقت، قيام بهمن اوج انقلابی بود که همه امپرياليست ها و دار و دسته های مرتجع می کوشيدند به هر طريق ممکن آنرا مهار و سرکوب نمايند و در واقع پاسخ آنها به اين نياز ضد انقلابی ، دار و دسته خمينی و جمهوری اسلامی بود.

 

قيام بهمن بدليل اينکه قيامی فاقد رهبری بود و کاملا به صورت خود بخودی و خارج از محاسبه همه نيرو های در گير در صحنه سياسی رخ داده بود، به همین خاطر نتايج متضادی به بار آورد. از يک سو اين قيام به دستاويزی در دست دار و دسته خمينی تبديل شد تا خود را حاصل قيام توده ها جا زده و به اين وسيله سازش های پشت پرده که منجر به قدرت گيری آنها شد را لاپوشانی نمايند که اين امر قدرت فريب کاری بزرگی به آن ها بخشيد. از سوی ديگر با افتادن اسلحه بدست مردم در اثر قیام بهمن، مردم از قدرت مانور بزرگی در مقابل دشمنان خود برخوردار شدند، تا آنجا که طبقه حاکم يعنی  بورژوازی وابسته را مجبور نمودند تا قبل از هر اقدامی به خلع سلاح گسترده مردم بپردازند و به هر ترتیبی (به خصوص از طریق نیروهای سیاسی سازشکار و اپورتونیست در درون جنبش خلق) مطمئن شوند که قادر به کنترل توده ها می باشند. این واقعیتی بود که يورش قطعی ارتجاع  به توده ها را تا مدتی به عقب انداخت.

 

در چنین شرایطی کمونیست های وفادار به آرمان های طبقه کارگر به لحاظ نیرو و سازماندهی در شرایط مساعدی قرار نداشتند. چریکهای فدائی خلق نیروی کمونیستی بود که در شرایطی که  نیروهای مدعی دفاع از طبقه کارگر هر روز به گونه ای در منجلاب سازشکاری با رژیم جمهوری اسلامی غرق می شدند، وظیفه افشای این رژیم و آگاهی رسانی انقلابی به توده ها را به عهده گرفته بودند. آنها می بايست با افشای زد و بند های پشت پرده و نشان دادن چگونگی به قدرت رسيدن حاکمان جديد، ماهيت ضد انقلابی جانشينان رژيم شاه را نشان داده و به توده ها بگويند که قيام آنها به دليل فقدان يک طبقه کارگر متشکل و سازمان يافته و اعمال رهبری کمونیستی برآن شکست خورده است و چنین نقصی را یک رهبری کمونیستی تنها با سازمان دهی مسلح توده ها در جریان مبارزه مسلحانه با دشمنان خلق می تواند برطرف نماید. در واقع توده هائی که با حمله به زرادخانه های ارتش شاهنشاهی در جريان قيام خود را مسلح کرده بودند، حال می بايست برای نبرد های آينده آموزش ديده و سازماندهی شوند و با درس گيری از دلائل شکست قيام خود در مسير یک مبارزه مسلحانه توده ای، مسیری که به تشکل طبقه کارگر و شکل گيری سازمان های رهبری کننده این طبقه می انجامد گام بردارند.

 

در آخر به این نکته نیز باید توجه داشت که تاکيد بر خود بخودی بودن قيام بهمن و در نتيجه شکست اجتناب ناپذير آن البته ذره ای از اهميت تاريخی اين قيام نمی کاهد بلکه برعکس به کسانی که می کوشند از اين رويداد بزرگ جهت مبارزه با سرمایه داران و رژیم حامی آنها، ديکتاتوری حاکم، درس گيرند نشان می دهد که اتفاقا در شرايط سلطه ديکتاتوری لجام گسيخته بر کشور که امکان تشکل از توده ها و پيشاهنگان آنها سلب می گردد، طبقه کارگر نه در بستر مبارزات صرفا سياسی بلکه در جريان رشد و گسترش مبارزه مسلحانه است که امکان متشکل شدن و ايجاد رهبری کمونيستی وابسته به خود را يافته و می تواند در راستای پيروزی گام بردارد. مسلم است است که برخورد واقعی و علمی به چگونگی پیشبرد روند مبارزه حکم می کند که انقلابیون همواره با در نظر گرفتن شرایط مشخص باید چگونگی پیشبرد مبارزه مسلحانه در جامعه را مورد بررسی و توجه قرار داده  و این شکل از مبارزه بر اساس الزامات موجود در دستور کار قرار بگیرد. در حقیقت این تحول شرايط است که اشکال مشخص تحقق این مبارزه را معين می کند و  در مقابل انقلابیون قرار می دهد. اما با قاطعیت باید تأکید کرد که در شرايطی که ديکتاتوری حاکم با سبعيت تمام هر اعتراضی را سرکوب کرده و توده ها را از هر گونه تشکل انقلابی محروم ساخته است، انتظار تشکل توده ها و طبقه کارگر جز در چنین پروسه ای نیز انتظاری غير واقعی و ذهنی می باشد که با تجربه مبارزات مردم ما انطباقی ندارد.

 

نگاهی به دستاوردهای قيام بهمن خود تائيدی بر اين واقعيت می باشد.  ديديم که چگونه دستاورد های اين قيام بزرگ در جريان يورش ارتجاع حاکم به يغما رفت و هر کجا که خلق های تحت ستم توانستند در آن فاصله تا حدی خود را سازمان داده و به مقابله مسلحانه با رژیم بپردازند، امکان بيشتری جهت مقابله با يورش ارتجاع يافتند.  تجربه جنبش خلق کرد به عينه نشان داد که حفظ دستاوردهای آن قيام جز از طريق مبارزه مسلحانه توده ای و طولانی ميسر نيست، و ديديم که خلق کرد به اين اعتبار توانست تا مدت ها در مقابل يورش دشمن مقاومت نموده و سنگر انقلاب مردم ما گردد.  خلق کرد نیز با جانفشاني های خود بر حقیقت فوق مهر تائيد زد.  کسانی که این واقعیات را نادیده گرفته و با تئوری های غير واقعی خود راه اصلی درهم شکستن ماشين دولنی حاکم را مخدوش می سازند، نشان می دهند که هنوز درسهای  قيام بهمن را نفهميده اند.

 

بهمن 1386

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com