توضيح: آن چه را که ملاحظه می کنيد متن سخنراني ای است که در تاريخ 24بهمن ماه  1389 برابر با 13 فوريه 2011 توسط رفيق فریبرز سنجری از سوی چريکهای فدايي خلق ايران به مناسبت چهلمين سالگرد رستاخيز سياهکل و سي و دومين سالگرد قيام توده ای بهمن 57 ، در مراسمی که به همين مناسبت از سوی "کميته ميز کتاب آمستردام" در آمستردام - هلند برگزار شده بود،  ارائه گرديد. متن اين سخنراني اکنون با برخي ويرايش های جزئي ، از صورت گفتار به نوشتار درآمده و در اختيارتان قرار مي گيرد.

 

 

راز ماندگاری سياهکل!

 

با سلام به تک تک دوستان و رفقائی که جهت گراميداشت چهلمين سالگرد رستاخيز سياهکل و سی و دومين سالگرد قيام بهمن در اينجا گرد آمده اند و با تشکر از برگزار کنندگان اين مراسم  که با گرامی داشت این دو روز بزرگ تاریخی به من هم  امکان داده اند که در اينجا و در کنار شما عزيزان  در مورد اين رويداد ها ی بزرگ رويداد هائی که نقشی  بزرگ در جنبش انقلابی مردم ما ايفا کردند با شما عزيزان سخن بگم.

فکر می کنم با توجه به واقعيت گذشت زمان و اطلاع اکثر رفقائی که در جلسه حضور دارند از آن چه که درسياهکل گذشت نيازی نباشد که من به سير رويداد ها بپردازم آنچه که مهمه و فکر می کنم که بايد روش تاکيد بشه اينه که رزمندگان سياهکل و چریکهای فدائی با بررسی جوانب مختلف جامعه خودشون و با تحليل مشخص شرايط کشور خودشون  به اين نتيجه رسيدندکه وظيفه همه گروه های انقلابی آغاز مبارزه مسلحانه در شهر و روستاست . در چهارچوب همين تحليل هم بود که دسته 6 نفره کوه  در 15 شهريور 1349  به فرماندهی رفيق علی اکبر صفائی فراهانی به جنگل های شمال رفت و در طول 5 ماه  تمام جنگلها ی شمال از گيلان تا مازندران را شناسائی کرد،  و خودش را برای شرايط سخت کار در کوه در سرما و گرما انطباق داد.  و همين رفقا بودند که بعدا با پيوستن رفقای ديگری از شهر تعدادشان به 9 نفر رسيد و اين 9 رفيق در 19 بهمن به پاسگاه سياهکل حمله کردند و رستاخيز سياهکل را شکل دادند که نقطه عطفی بود در مبارزات مردم ما.

اما سوال اينه که براستی چرا سیاهکل و رستاخیز سیاهکل چنين نقشی در جنبش انقلابی مردم ما ايفاء نمود و راز پايداری اين رويداد در حافظه تاريخی مردم در چيه؟  چون همانطور که تک تک شما می دانيد به هر حال ملت ايران مردمی که 40 ساله دارند با اين ديکتاتور ها می جنگند رويداد های مختلفی را تجربه کرده اند چه عاملی باعث ميشه که اين رويداد و اين رستاخيز اينقدر پايدار بماند و در 40 سال گذشته همواره مورد آماج دشمنان مردم قرار بگيرد. حالا چون جلسه مون در آمستردام است فکر می کنم که بد نيست که به اين نکته هم اشاره کنم که حتما تک تک شما می دانيد که قرار بود که " پژوهشکده بين‌المللی تاريخ اجتماعی" در آمستردام در 11 و 12 فوريه يعنی ديروز و پريروز جلسه ای بگذاره ،سميناری بگذاره و در رابطه با چهلمين سالگرد رستاخيز سياهکل بحث بکنند. کسانی که به اين جلسه دعوت شده بودند کسانی که به نام محقق و جامعه شناس ازشون اسم برده ميشه اکثرا افرادی هستند که وقتيکه آدم سوابق شون را بررسی می کنه مواضع ضد کمونیستی شون غير قابل انکاره و يا اکثريتی هائی که به اين جلسه  دعوت شده بودند. به هر حال اين جلسه تشکيل نشد اما اسامی آنها در اينجا و آنجا مطرح شد و آدم می توانست ببيند که اکثريتی هائی که اصولا هر چه که بودند و هر چه که هستند هيچ گونه رابطه ای با اون سنت انقلابی و با اون مبارزه انقلابی ديگه ندارند و اساسا هويت کنونی شون را مخالفت با آن سنت تعيين می کنه چه طوری می خواستند بيايند و در رابطه با سياهکل و در رابطه با رزم چريکهای فدائی خلق صحبت بکنند و در واقع تاريخ بسازند و بعد پژوهشکده آمستردام هم آن صحبتها و آن به اصطلاح خاطرات و نظرات را به عنوان تاريخ چريکها، تاريخ رزمندگان سياهکل بهش مهر دانشگاهی بزنه و در اختيار و بهتره بگيم که به خورد جوانان ما بده. خوشبختانه به دليل هوشياری نيرو های انقلابی و رشد تضاد های همان  کسانی که می خواستند از اين نمد برای خودشون کلاهی  بدوزند اين جلسه به هم خورد. به هر حال  اين جلسه به هم خورد و برگزار نشد ولی از بررسی هویت اکثر شرکت کنندگان يعنی دعوت شدگان براحتی ميشد فهميد که در اين جلسه قرار بود همان خطی دنبال بشه که بخش فرهنگی وزارت اطلاعات چند سال پیش با انتشار اون کتاب معروفش " چريکهای فدائی خلق از نخستين کنشها تا بهمن 57" داشت پيش می برد و در تلاش بود که بازجوئی های اسرای فدائی را به عنوان سند به مردم قالب کنه و تازه به اين هم بسنده نمی کرد و در همين بازجوئی ها هم دست برده بودو با تغيير آنها می خواست  که با بازجوئی هائی که در زير شکنجه به دست آمده تاريخ بسازه و اين تاريخ را برای خراب کردن   رزمندگان فدائی و رزمندگان سياهکل در اختيار نسل جوان بگذاره که خوشبختانه موافق نشد ولی همان خط همان خط ضد فدائی همان خط ضد کمونيستی به شکل ديگه ای -باز ما می ببينيم از روی هويت اکثر شرکت کنندگان که- قرار بود اين بار در آمستردام پيش برود که به هرحال نشد. اما اين مساله اين سوال را مطرح می کنه و خودش يک جلوه ای است از اين واقعيت که در چهل سال گذشته  به واقع هيچ روزی نبوده که طبقات حاکمه رژيم های سرکوبگر بر عليه سياهکل بر عليه رستاخيز سياهکل  بر عليه آرمانها و اهداف رزمندگان سياهکل و بر عليه رزم چريکهای فدائی بر عليه امپرياليسم و رژيم شاه سم پاشی نکرده باشند که اين هم يک نمونه اش و يا نمونه هائی که هر يک از شما دهها نمونه اش را در ذهنتان داريد. اما وقتی که به اين نقطه اشاره ميشه لازمه  از اون طرف هم به اين امر هم توجه بشه که درست در تقابل با اين تلاش ما شاهد اين هستيم که در تماهی اين سالها هم نيرو های انقلابی و جنبش انقلابی به دفاع از دستاورد های رستاخيز سياهکل برخاسته و به مقابله با اين سم پاشی ها برخاسته و اجازه نداده که دشمن به راحتی کار خودش را پيش ببرد که جلسه امروز هم در همين چهار چوب و تلاشی است برای مقابله با اين نوع تلاشها.

به هر حال صحبت من بر سر اين بود که چرا طبقات حاکمه بر عليه سياهکل سم پاشی می کنند. که فکر می کنم اگر به طور خيلی خلاصه به خواهم بگم يکی از دلايل اصلی اش اينه که  سياهکل پاسخی  بود به ضرورت زمان . يعنی وقتی که کسی شرايط آن سالها را بازسازی می کنه در ذهن اش جامعه در يک بن بست مبارزاتی به سر می برد. رکود و خمود فضای جامعه را گرفته بود.  اساسا هميشه وقتيکه رويداد های تاريخی را می خواهيم بررسی کنيم بايد برگرديم و شرايط تاريخی و اون شرايط مادی ای که اين رويداد درش اتفاق افتاده را دو باره زنده کنيم برای خودمان  و مولفه های اصلی اش را بشناسيم. وقتيکه بر می گرديم به اون سالها می ببينيم که به خاطر اشتباهات گذشته به خاطر سرکوبهائی که ديکتاتوری حاکم انجام داده بود يک بن بستی بر مبارزات مردم حاکم شده بود و يک گريزی از کار مبارزاتی و کار سياسی  و اينکه اين تفکر که مبارزه و تلاش برای تغيير شرايط پاسخ نمی دهه و جواب نمی دهه. سياهکل درست در چنين شرايطی اين بن بست را شکاند و توانست يک نقبی بزنه به قدرت تاريخی مردم  و مردم را به تدريج به صحنه مبارزه بر عليه شرايط ظالمانه بکشونه  و ما انعکاس اين فعاليت اين تلاش و آمدن مردم  به خيابان را در سالهای 56 و 57 به عينه شاهد بوديم و ديديم که چگونه اون مردمی که به بچه هاشون می گفتند که  "ديوار موش داره و موش هم گوش داره" و شرکت نکنيد در فعاليتهای سياسی همانهائی که قدرت ساواک را آنقدر بزرگ می دونستند که وقتيکه به اون قدرت بزرگ فکر می کردن به خودشون يک احساس ضعف بزرگی دست می داد  به خيابانها آمدند و بعد هم در قيام بهمن فرياد "ايران را سرا سر سياهکل می کنيم " را سر دادند.

در حقیقت از جنبه استراتژیکی، راهگشائی رزمندگان سياهکل در اين بود که توانستند با بررسی شرايط جامعه خودشون اون راهی که راه انقلاب ايران از نظر اونها بود را ارائه بدهندو بعد هم با عمل به اون  و نشان دادن کارائی اون، نظرات و يا افکار جامعه را به طرف خودشون جلب بکنند و اون راه هم چيزی نبود جز اينکه آنها با تکيه بر مبارزه مسلحانه به جامعه اين فراخوان را می دادند که راه انقلاب ايران مبارزه مسلحانه  توده ای و طولانی است.

امروز، در شرايطی که سلطه جمهوری اسلامی با اين کشتار ها  دو باره يک وضعی بوجود آورده که هر حرکتی که ميشه باز اين احساس را به دست می دهه که به نتيجه نمی رسه سياهکل از اين زاويه هم دو باره مورد توجه قرار می گيره در ميان جوانها. اين گرايش شديد به مبارزه اون سالها که با اسم سياهکل ازش اسم می بريم يکی از دلائلش اينه که  اون میارزه يک مبارزه راهگشايانه بود مبارزه ای بود که با پيش گامی کمونيستها آغاز شد و در عمل توانست بن بست های مبارزاتی را بشکند و مهمتر از اون توانست تشکلی را شکل بده که با اقبال وسيع توده ها مواجه شد  و ادامه کاری را که يکی از اصلی ترين شروط مبارزه سياسی است اين ادامه کاری را در خودش نشان داد و تضمين کرد و بعد هم در قيام بهمن، همه، نتايج اش را ديدند. مبارزه ای رو بنيان گذاشت که رو به پيش  بود رو به پيشرفت بود و خوب اين هم جوانها را به سمت خودش می آورد و چشم انداز موفقيت را به اونها نشان می داد در نتيجه حالا که داريم برمی گرديم و اون سالها را نگاه می کنيم  و به اون سالها فکر می کنيم بايد توجه داشت چون به خصوص که يک تلاشهائی هم ميشه که سياهکل به هيچ وجه افسانه 9 چريکِ رزمنده و يا 9 مرد  طلائی نيست. که آمدند و درخشيدند و رفتند. بلکه اون چيزی که سياهکل را  واقعا سياهکل می کنه اینه که رزمندگانی، کمونيستهائی در اين جامعه پيدا شدند که توانستند جامعه خودشون را تحليل بکنند و راه انقلاب را نشون بدهند و به اون عمل بکنند و اين عمل هم در واقعيت هر چه که جلو تر رفت چشم اندازهای پيروزی را بيشتر در مقابل مردم گذاشت . و همه اين کار ها هم مبتنی بود بر يک تئوری انقلابی که بوسيله رفقای ارزنده ما تدوين شده بود و شرايط جامعه ايران را، ايران تحت  سلطه امپرياليسم، ايران نومستعمره را تحليل کرده بود.

به هر حال  سياهکل حاوی يک پيامی هم هست که وقتيکه به اين پيام انسان گوش می کنه دل هر رزمنده راه آزادی را دلشاد می کنه. همانطور که  در دل مرتجعين لرزه می اندازه دل هر رزمنده راه آزادی را هم دلشاد می کنه. اون (پیام) اينه که گروه کوچکی از انقلابيون به شرط اينکه تحليل درستی از شرايط جامعه خودشون داشته باشند قادرند در اون جزيره ثبات و امنيت  امپرياليستها توفان ايجاد بکنن.کاری که رزمندگان سياهکل توانستند و کردند.

از آنجا که بررسی تاريخ برای درس گيری از اونه تا  راه آينده را روشن بکنه نه اينکه مثلا  به فرض کنجکاوی ها را بخواهد پاسخ دهد که مثلا ما بفهميم فلانی چکار کرد و فلانی در اون سال چی بود کی با کی تماس گرفت ، پس چند درس سياهکل را اجازه بدهيد که من در اينجا بش اشاره بکنم و با توجه به اينکه برگزارکنندگان جلسه تاکيد دارند که وقت بيشتری رو به پرسش و پاسخ بگذاريم  بعد از اون وقت بيشتری داشته باشيم تا به پرسش و پاسخ بپردازيم در رابطه با مساله اين جلسه.

همونطور که گفتم  يکی از مسائلی که سياهکل نشان می دهه اينه که يک گروه کوچک انقلابی هم می تونه يعنی قادر ه که  تاثيری در روند حرکت جامعه اش بگذاره که گاه احزاب بزرگ هم قادر به چنين تاثير گذاری نيستند. يعنی از آنها هم يک چنين چيزی ساخته نيست. تجربه نشان داد که اگر دسته کوچکی که در اينجا رزمندگان سياهکل و ادامه دهندگان راهشون یعنی چريکهای فدائی مورد نظره . اگر بر علم شرايط رهائی طبقه کارگر مسلط باشند اگر با جهان بينی اين طبقه به تحليل جامعه خودشون پرداخته باشند و اگر دور از هرگونه دگم ها و دگم سازيها و الگوبرداری ها با يک ديد باز به تحليل جامعه خودشون بپردازند اون موقعه می توانند به درستی جامعه را بشناسند و می توانند از توی اين شناخت راه تغيير جامعه را پيدا کنند و اگر به اون عمل کنند صادقانه می تونند در دل مردم جا باز کنند و فضای جامعه را کاملا تغيير بدهند. مهم اينه اون چيزی که رفقای آن سالها رفقای سياهکل انجام دادند اين بود که از اين تقليد گرائی مبرا بودند از اين قطب بندی هائی که در سطح جهانی در جنبش کمونيستی جهانی وجود داشت،  با اينکه مطالعه اش می کردند و روش موضع داشتند ولی مبرا بودند. و سعی می کردند جامعه خودشون را قانون مندی های جامعه خودشون رو بشناسند من اين تاکيد را به حصوص از اين زاويه مطرح می کنم که جوان هائی که امروز می خواهند از گذشته درس بگيرند و راه آينده رو هموار کنند بايد با اين ديد به مسئله نگاه کنند  همان ديدی که اون رزمندگان نگاه می کردند با يک ديد باز و جدا از هرگونه الگوبرداری تحليل علمی کرده و به راهی که شرايط مادی آنرا می طلبد عمل کنند، جدا از تقليد، واقعيت را شناختن و جسارت خيره شدن به واقعيت را داشتن.  به حصوص برای جوانان اين دوره اين درس از اين زاويه هم مهم است که دشمن با دستگاه عظيم تبليغاتی اش همواره در تلاشه که کار تشکيلاتی و کار مبارزاتی را سترون و بی نتيجه و سخت مشکل جلوه بده . اگر کتابهائی هم که در اين سالها در ايران چاپ شده را مطالعه بکنيم خط اصلی اين کتابها اينه که خوب يک عده ای پيدا شدند مبارزه کردند و نتيجه هم نداد .و اين رو می خواهند در ذهن ما، اين رو می خواهند در ذهن جوانهای ما، اين را می خواهند در ذهن نسل جديد قالب کنند که مبارزه با توجه به اين قدرتی که روبرویت می ببينی که همه چيز را با ساترلايت به قول خودش داره کنترل می کنه هيچ نتيجه ای نداره .در حاليکه وقتيکه به گذشته مبارزاتی مردم خودمون به آنچه که جنبش کمونيستی ايران در 40 سال گذشته کرده نگاه می کنيم می ببينيم که نه، اتفاقا بودند نيرو هائی که توانستن در سخت ترين شرايط باز هم متشکل بشوند دست به تحليل جامعه شون بزنند و راهگشا باشند. و در جهت حل نقطه ضعف مهمی که اون موقع در مقابل جنبش ما بود يعنی فقدان يک رهبری انقلابی  و اون نقطه ضعفی که اتقاقا امروز هم ما باش درگيريم يعنی فقدان رهبری انقلابی گام بردارند.

يک نکته ديگری که در اين بحث کوتاه  من مايلم بهش اشاره بکنم و يکی از کليدی ترين تز های تئوری راهنمای رزمندگان سياهکل است اون اين واقعيته که در شرايط ايران تحت  سلطه امپرياليسم ، در شرايط ايرانی که سرمايه داران وابسته بر اون حاکم اند شکل حکومتی الزاما  ديکتاتوریه. اين تز که هر کس اگر بپذيردش با خودش  الزاماتی را می آورد و چشم انداز وسيعی را در مقابلش باز می کنه که ديگر ازش گريزی نيست يکی از اصلی ترين درسهای تئوری راهنمای رزمندگان سياهکل است. ما اگر به واقعيت تاريخی کشور خودمان برگرديم از کودتای رضا شاه بعد هم محمد رضا شاه و حالا هم جمهوری اسلامی ما همه جا می ببينيم که شکل حکومتی يک استبداد خشن يک ديکتاتوری  لجام گسيخته است. اين ويژگی اين فرد يا اون فرد نيست اين به خاطر رضا خان قلدر محمد رضا شاه قسی القلب يا خمينی و خامنه ای نيست اين نياز اين سيستمه يعنی اين سيستمی که در ايران بر سر کاره  اصولا بدون استبداد بدون ديکتاتوری بدون اعمال يک خفقان شديد ادامه حيات نمی تونه پيدا بکنه . در نتيجه اون چيزی که مهمه فهميدن اين تزه و بعد وقتيکه ما اين تز را بپذيريم که اصولا در شرايط جامعه تحت سلطه ما در شرايط حالا ما اسمش رو در تشکيلات خودمون و در نظر خودمون می گوئيم ايران نئو مستعمره. اصولا اگر می پذيريم که شکل حکومتی يک ديکتاتوری لجام گسيخته است که حالا ما در دوره شاه را خودمان با چشم خودمان ديديم و با پوست و گوشت خودمان لمس کرديم  پير تر از ما ها هم دوره رضا شاه  اش را لمس کردند حالا هم که همه مون داريم جمهوری اسلامی اش را لمس می کنيم و اساسا به خاطر همين ديکتاتوری همه مان اينجا ايم. اگر به اين واقعيت توجه بشه اون موقع از ش يک درس بزرگ گرفته ميشه پذيرش اين تز که روش تاکيد ميشه  اگر اين اصطلاح درست باشه ما رو  و جوانان ما را واکسينه می کنه در مقابل تبليغات فريبکارانه دشمن. اون موقع اگر ما بپذيريم که اين ديکتاتوريه که با اين سلطه عجين شده و بدون نابودی اين سلطه بدون نابودی نظام سرمايه داری در ايران اصولا امکان دستيابی به دمکراسی و آزادی وجود نداره اون وقت ديگه نمی توانند هر دقيقه برای ما  از اون به قول معروف کشکولشون ناجی ملت بيرون بياورند. و ما يک دفعه چشم باز می کنيم می ببينيم که 2 خرداد شد و يک خاتمی را انداختند جلو جلادانی را می اندازند جلو که هر کاری هم می کنند هر چقدر هم که عطر و ادکلن مصرف می کنند باز هم بوی خون رزمندگان ما، کمونيستهای اين کشور، آزاديخواهان اين کشور از بدنشون می آيد و نمی توانند اون رو پاک کنند و يا از بين ببرند يک دفعه در لباس ناجی ظاهر می شوند . و با اراجيفی مثل "مردم سالاری دينی"  که اصولا در ذات خودش يکی از مزخرف ترين حرفهائی است که ميشه زد. با "مردم سالاری دينی"   مردم رو فريب می دهند و يا بعد در همين سال های اخير، پارسال موسوی و کروبی را برای ما علم می کنند و بعد جوانهائی هم پيدا می شوند که  با اين توهم که بدون انقلاب و بدون سرنگونی جمهوری اسلامی هم امکان رسيدن به آزادی و دمکراسی و مطالبات اساسی مردم ما وجود داره  برای آنها کف می زنند. اگر ما بپذيريم که اصولا اين ديکتاتوری و اختناق و استبداد ذاتی اين سلطه است اون موقع ديگه هر دقيقه  اينها نمی توانند با اون جادوگری ای که می کنند يک کسانی رو به وسط صحنه بفرستند عده ای را فريب بدهند و سعی بکنند بر موج مبارزات مردم سوار بشوند و اون رو به بيراهه ببرند. اون کاری که در خيزش مردمی سال گذشته شاهد اش بوديم که چطوری  اصلاح طلبان حکومتی امثال موسوی و کروبی تلاش می کردند بر موج مبارزات مردم سوار بشوند و اون رو به بيراهه ببرند  و امکان حيات و زمان برای جمهوری اسلامی و اون "ميرا ث خمينی" شون  بخرند.

حالا اگر اين بحث را بپذيريم  يک نکته ديگه ای که با اين بحث ارتباط تنگاتنگ داره اون اين واقعيته که وقتی ما ديکتاتوری و استبداد رو در ايران می ببينيم اين ديکتاتوری و استبداد در ذات خود اش مخالف  هرگونه تشکلی است. يعنی اساسا هر گونه تشکلی با حيات اين ديکتاتوری در تعارضه؛ بحث هم سر اين نيست که  تشکل های کمونيستی تشکل های انقلابی، بحث سر هر گونه تشکل مردميه . يعنی هر نوع تشکل صنفی هر نوع تشکل سياسی با ذات اين استبداد در تعارضه . مثلا نگاهی بکنيم به صحنه سياسی جامعه بحث اين نيست که نمی گذارند حزب کمونيست تشکيل بشه اينها سنديکا های کارگری را هم اجازه نمی دهند. اينها تشکل های مستقل کارگری را هم اجازه نمی دهند. اينها حتی اجازه نمی دهند که زنهای اين مملکت يعنی نيمی از جمعيت کشور کوچکترين تشکلی داشته باشند. اين ديکتاتوری معلم های اين  مملکت رو اجازه تشکل نمی دهد، دکتر ها و حقوق دانهاش رو هم نمی گذاره در نتيجه هيچ قشر و طبقه ای در چهارچوب اين سيستم  اصولا با وجود اين ديکتاتوری و اين حد از خفقان  قادر به متشکل شدن  نيست مگر اينکه مقررات و ضوابط رو خودشون تعيين بکنن و اون قشر و طبقه هم بخواهد اونها رو اجرا بکند يعنی تشکل های رژيم ساخته. مگر ما فراموش کرده ايم که با فعالين سنديکای شرکت واحد چه کردند. مگر فعالين سنديکای شرکت واحد  چه می خواستند . يک عده ای کارگر جمع شده بودند و برای حقوق صنفی خودشون که در چهارچوب همين مقررات و قوانين همين رژيم پذيرفته  شده می خواستند خواستهايشان را مطرح کنند. مگر نگفتند زبان آنها را می بريم . تشکل های مردمی  به کنار، اين رژيم حتی خودی های خودش را هم تحمل نمی کنه! استبداد حاکم ديکتاتوری حاکم همانطور که در دوره شاه  رستاخيز اعلام می کرد  و همه احراب رو مثل "مردم "و "ايران نوين" که اون موقع بود  را منحل کردند و يک حزب ساختند  به نام حزب رستاخيز، اين ديکتاتوری هم اگر ما نگاه بکنيم به اين 30 ساله جمهوری اسلامی  اين هم هيچ حزب و دسته ای رو حتی در چهارچوب های خودشون رو نمی پذيره . همين الان خيلی از اينها که در چهارچوب های خودش بوده را منحل کرده . در نتيجه يک چيز از اينکه اين ديکتاتوری  ضد تشکل و ضد هر گونه تلاش مردمی تلاش انقلابی و مبارزاتی برای متشکل شدنه اين نتيجه گيری بيرون می آيد که خوب چه بايد کرد تا متشکل شد و ادامه کاری تشکل رو حفظ کرد. اين درسی که رزمندگان سياهکل و پاسخی که رزمندگان سياهکل به اين مسئله دادند اين بود که با اعمال قهر انقلابيه که ميشه به اين پاسخ داد و دادند و عمل هم کردند . اين تجربه نشون می ده که با رژيمی که جز زبان زور نمی فهمه - به خصوص اين روز ها که هر کدوم از شما بدون شک اخبار را دنبال کرديد و می دانيد که چه جو ضد خشونتی راه می اندازند و همه اش سعی می کنن که جوانها رو و مبارزات مردم را کاناليزه کنند به سمت به قول خودشان مبارزات غير خشونت آميز-، نمی شه با زبان دیگه ای صحبت کرد.  اگر به تجربه جامعه خودمان برگرديم بر عکس ما می ببينيم که همانطور که سياهکل نشون داد همانطور که 30 سال تجربه جمهوری اسلامی نشون ميده  که اصولا با کسی که جز با زبان زور با شما صحبت نمی کنه شما راهی نداريد جز اينکه با زور صحبت کنيد؛ راهی نداريد جز اينکه مقاومت کنيد در مقابل خشونت اون و قهر ضد انقلابی اون رو با قهر انقلابی پاسخ دهيد.در نتيجه از اين بحث بايد اين نتيجه را بگيريم  اونهائی که فکر می کنند و اين تبليغ رو می کنند که در مقابل اون ديکتاتوری و استبدادی که گفتيم در ذات اين سلطه است بايد با مسالمت برخورد کرد دارند ما را به بيراهه می برند و نيازی هم به مثال های خيلی سخت نيست يک نگاهی کنيد به همين مبارزات  يک سال گذشته. در 25 خرداد  سه ميليون در شهر تهران به خيابان ها آمدند در اطراف ميدان آزادی و شهياد اگر اشتباه نکنم عکس اش هم هست "گردان 117 عاشورا" چنين اسمی داره مردم رو به گلوله بست. بر مبنای گفته های شاهدان عينی بيش از چهل نفر در آنجا کشته و مجروح شدند. مردم هم نه به خشونت متوسل شده بودند و نه مسلح بودند . به مسالمت آميز ترين شکلی مردم به خيابان آمده بودند تا مطالبات خودشون رو فرياد بزنند . با چنين مردمی که با مسالمت آميز ترين شکل به خيابان آمده اند و اصولا خواستهايشان هم خواستهای خيلی طبيعی بود هيچ چيز عجيب و غريبی نمی گفتند و نمی خواستند  در مرحله اول در گام اول اينها را به رگبار بستند و نه تنها به رکبار بستندسگهای هارشون رو با ساطور و چاقو انداختند جون مردم که عکسهاش هم هست  و غير قابل انکاره و کسانی هم که در اين فاصله از ايران آمده اند مصاحبه هائی که کرده اند  جلوه های روشنی از وحشيگری های رژيم را آشکار کردند. همه تون هم فيلم "ندا" را ديديد با اون صحنه دهشتناک. در نتيجه اين مسله خيلی مهمه که در مقابل يک چنين يورش وحشيانه ای به يک چنين مبارزه خيلی مسالمت آميزی چه بايد کرد؟ آيا باز هم بايد فريب اين تز ها و اين تحليل ها را خورد که بايد با مبارزات مسالمت آميز رژيم را به عقب نشينی واداشت  و فضا باز کرد. آيا در مقابل يک چنين وحشيگری نبايد دست به مقاومت زد و نبايد برخورد و سرکوب ضد انقلابی رژيم را با قهر انقلابی پاسخ داد؟ اگر در اين 32 سال که جمهوری اسلامی در قدرت بوده  نگاه بکنيم در اين 32 سال هر صدای آزاديخواهی را اين رژيم در گلو خفه کرده  هيچ روزی نبوده که ما شاهد رقص قربانيان اين رژيم بر دار هائی که در گوشه و کنار  اين کشور بر افراشته نباشيم . اين روز ها هم که خودتان شاهدايدکه چطور دسته دسته دار می زنند. يک آماری خواندم که می گفت هر 8 ساعت يک نفر را دارند اعدام می کنند. خوب با توجه به يک چنين رژيمی که جز با زبان گلوله و جز با زبان زور با مردم سخن نمی گه، آيا ما می توانيم باور کنيم به اون کسانی که در چنين شرايطی مردم ما را به مبارزه مسالمت آميز دعوت می کنند و يا اينطور جلوه می دهند که کسانی که واقعيتها را می ببينند و بر اين واقعيتها انگشت می گذارند سرشون برای درد سر می خاره و يا شيفتگی خاصی به قهر و خشونت دارند. اينهائی که اين واقعيتها راکه جلوی چشم همه ما در ايران می گذره  نمی ببينند بايد بشون گفت که  سرتون را از توی اين پنجره های اتاقتان بيرون کنيد بيرون را ببينيد  ما نمی گيم که حداقل خاوران را ببينيد که اين جلادان از کشته پشته ساختند نمی گيم کهريزک را ببينيد که قساوتی در اونجا بکار بردند که صدای خودشون هم در آورد يعنی خودی های اين رژيم هم بلند شدند و گفتند اين چه وضعشه حتی اينها را هم نمی خواهد ببينيد بيانيد به بلائی که اين ديکتاتوری بر سر خودی های خودش در میآوره نگاه کنيد خوب رژيمی که با خودی های خودش چنين برخورد می کنه چطور انتظار داری که به نيروی انقلابی  به نيروی مبارز به تشکل کارگری به تشکل مستقل زنان و به تشکل مستقل کارگران هم اجازه حيات و فعاليت بده. آيا کارگران ما که برای طبيعی ترين خواست خودشان يعنی حقوق معوقه شون  اعتراض می کنند دست به تجمع اعتراضی می زنند يعنی حقوقی که بطور رسمی در همه جای دنيا پذيرفته شده که وقتيکه شما 8 ساعت کار می کنيد حقوق تون را بتون بدهند حالا مثلا ده ماهه که بش ندادند اين ميره اعتراض ميکنه که حقوق من را بدهيد با اينها چکار می کنند مگر مثلا با کارگران  "شا دان فر" که رفته بودند جلو مجلس و اعتراض داشتند که حقوق معوقه ما را بدهيد اين رژيم چه کرد؟ با کارگران نيشکر هفت تپه چه کردند؟ از اين فاکتها و از اين واقعيتها چه نتيجه ای ميشه گرفت  اونچه که اين فاکتها و واقعيتها به ما می آموزه اينه که ذهنی گرائی مطلقه که ما فکر کنيم با يک چنين ديکتاتوری و با يک چنين استبدادی ما می توانيم مطالبات اساسی مردم خودمان را با حفظ اين ديکتاتوری با وجود اين جمهوری اسلامی به دست آوريم و نرويم برای سرنگونی قطعی تماميت اين رژيم. اين ذهنی گرائی آنقدر ذهنی است که شايد از اون مسلمانانی که برای رسيدن به خواستهای خودشون به امام زمان پناه می برند و فکر می کنند که اگر امام زمان بيايدخواستهای اونها را متحقق می کنه ذهنی تره و ازش اين نتيجه را بايد گرفت که کسی که می خواهد و کسی که چنين تبليغ می کنه که با يک چنين رژيم خشن و سرکوبگر و خشونت طلبی ميشه با مسالمت حرف زد تنها چيزی که ميشه بش گفت اينه که می خواهد مردم ما را و ما را کت بسته به مسلخ جلادببرد. 

اجازه بديد که اين بحث رو جمعبندی کنم چون مثل اينکه زياد  صحبت کردم . به هر حال چون بحث سياهکله و مسئله درس گيری از تاريخه اينو مايلم روش تاکيد کنم  که بحث سر تکرار تاريخ نيست. چون يک عده ای گاهی وقتها مطرح می کنن که اينهائی که مثلا بر مبارزات گذشته دست می گذارند می خواهند همان مبارزات را تکرار بکنند. مثلا اگر يکی آمد و گفت سياهکل يک مبارزه راهگشائی بود منظورش اينه که می خواهد همين امروز هم 9 نفر بلند بشن بروند در جنگلهای شمال و همان کار ها را  همانطوری تکرار کنند. يا اگر يکی گفت از جنبش خلق کرد بايد درس گرفت منظورش اينه که بايد برود الان درست تو کردستان و اگر گفت که بايد در ترکمن صحرا درس گرفت بايد همان کار ها تکرار بشه در حاليکه درس گيری از تاريخ به هيچ وجه به مفهوم تکرار تقليد وار تاريخ نيست و اصولا  کودکانه ترين خواستی که يک مبارز و يک انقلابی مي توانه داشته باشه اون اينه که فکر کنه که تاريخ را ميشه تکرار کرد. درس گيری از تاريخ برای اينه که از اونچه که اتفاق افتاده آدم ياد بگيره تا راه آينده اش را هموار بکنه چرا می گويند گذشته چراغ راه آينده است. برای اينکه از اون روش برخورد  از اون کاری که شده از اصول حاکم بر اون کار بايد ياد گرفت و بر اساس اون  شرايط خودمان را بررسی بکنيم .همانطور که گفتم رفقای  سياهکل بدون الگو برداری که در اون موقع البته رسم بود و شديد هم رسم بود. من خودم يادمه که يک جزوه ای اون موقع در آمده بود که می گفتند  احمد صبوری نوشته. احمد صبوری از اون بچه های گروه فلسطين بود. بعدا معلوم شد که اين يکی از جزوه های مائو است که او چين هاش رو برداشته بود کرده بود ايران!!! يک سری تغييرات داده بود و بعد اينو پخش می کردند به اسم تحليل رفيق احمد و دست به دست هم می گشت و يک عده هم خوانده بودند بعدا ما در زندان فهميديم که چه کلکی بوده اين جريان با اين الگوبرداری و اين تقليد که هيچ جنبشی به نتيجه نمی رسه. بحث اينه که ما بتوانيم ببينيم اون روحی که حاکمه بر مبارزات انقلابی مثلا ما بايد از کمون پاريس درس بگيريم از انقلاب اکتبر درس بگيريم ما بايد ببينيم که چه روحی حاکمه بر اين حرکت تاريخی چگونه برخورد کرده  عوامل تشکيل دهنده اين واقعيت را چطوری ديده  اگر کسی برگردد به سال 49 خوب اون موقع بايد فکر کنه که چه شرايطی در جامعه بود و اينها چه کردند که وقتی عکس شون را زدند به ديوار انفجار آگاهی شد در جامعه. واقعی می گم کسانی که جنبش مسلحانه را در ايران شکل دادند خودشون هم انتظار نداشتند که به اين سرعت به نتيجه برسه. سياهکل در 19 بهمن سال 49 است شما ببينيد دادگاه گلسرخی و کرامت دانشيان بهمن سال 52 است و بعد ببينيد که چه تحولی در اين دو سه سال در ايران شده   و چطور اينها شدند سمبل يک جنبشی که بطور زنده وجود داشت حرکت می کرد و يا بعدش ببينيد که در 13 اگر اشتباه نکنم يا 11 اسفند 53 بود که شاه آمد و حزب رستاخيز را اعلام کرد. خوب رژيمی که همه را می زد تو سرشون که برويد تو خانه هاتون و از سياست حرف نزنيد مجبور شد در عرض 3 سال خودش بياد بگه که حالا بايد بيائيد تو سياست.  شاه سخنرانی اش هست گفت اگر کسی نمی خواهد عضو حزب رستاخيز من بشه برود پاسپورت بگيرد و از ايران خارج بشه اين جمله شه رفقائی که اون موقع بودند يادشونه اين تحول که حالا خود رژيم مردم را مجبور می کنه بيايند تو سياسب در حاليکه اون سياست گريزی که اونجا بود حاصل چه بود حاصل 3 سال مبارزه مسلحانه بود . در نتيجه اگر ما اين چنين به وقايع بينديشيم و وقايع را بررسی کنيم و اون موقع از سياهکل بخواهيم درس بگيريم  می ببينيم که ضعف کنونی که به خصوص برجسته است در جنبش ما فقدان يک رهبری انقلابی است. می ببينيم که اون رفقا توانستند با تحليل صحيح جامعه خودشون  و روند های عينی جامعه خودشون و روانشناسی مردم خودشون راهی ارائه بدهند که اون بن بست ها را بشکنه و نقبی بزنه به قدرت مردم . پس جوانهای ما هم اگر امروز می خواهند از سياهکل و يا از هر مبارزه انقلابی ديگری درس بگيرند بايد اين حرکت را انجام بدهند بايد شرايط جامعه خودشون را تحليل بکنند بايد موقعيت کنونی را بشناسند و بر اساس اين موقعيت کنونی اون موقع حرکت بکنند . اگر کسی اگر نيرو ئی بتواند شرايط جامعه اش را به درستی بشناسد  روانشناسی مردمش و نياز های  فعلی جنبش انقلابی را بفهمد و به اون پاسخ بده و به اون عمل بکنه و بر اساس اون متشکل بشه و بر اين ضعف پراکندگی فائق بياد اون موقع بدون شک فعاليتی را شروع می کنه که اون وقت خود زندگی بانگ بر می دارد که گل همين جاست همين جا برقض. يعنی چشم انداز های وسيع تر از کار را می دهه و خود حرکت و راهگشائی که کرده بهش نشون می دهه که چه گام هائی را بايد بردارد تا بتواند بيش از اين کار هائی که کرده مردم را به سمت انقلاب و برای نابودی رژيم به صحنه بکشونه و متشکل کنه . با توحه به اينکه ما بخش پرسش و پاسخ داريم فکر کنم که اجازه بدهيد که من اين صحبت را اينجا تمام کنم و در قسمت پرسش و پاسخ  به کمک همديگر بر ضعف هائی که اين بحث داشته برخورد کنيم و بتوانيم يک بحث شفاف و غنی داشته باشيم و دستاوردهای بحث بتواند کار های آينده مون و پيشرفت های آينده مون را هموار کند . شاد باشيد