به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره  95 ، فروردین ماه 1386

 

 

 

سرنگونی جمهوری اسلامی خواست مبرم کارگران!

 

 

بررسی اخبار و گزارشات کارگری شدت و ابعاد وسيع تعرض بورژوازی وابسته حاکم و رژيم حافظ منافع اش ،جمهوری اسلامی به طبقه کارگر را هر چه بيشترآشکار ساخته و پراکندگی صفوف اين طبقه را با برجستگی در مقابل ديد همگان قرار می دهد. تقریبا روزی نبوده ونيست که در نشرياتی که در جمهوری اسلامی منتشر می شوند با چنين خبر ها و يا تيتر هائی مواجه نشويم که :"500 کارگر نساجی طبرستان 6 ماه است حقوق نگرفته اند." ويا "دستمزد های کارگران البرز مازندران يکسال است که پرداخت نشده است."ويا"به کارگران شرکت"پرسان"رشت 38 ماه است که حقوقی داده نشده است." اين وضع بطور طبيعی عکس العمل کارگران را بر انگيخته و صدای اعتراض آنها را هر روز شديد تر می سازد. اتفاقا در همين مطبوعات به کرات شاهد درج چنين اخباری نيز هستيم : "کارگران شهرداری ماهشهر بدليل عدم دريافت دستمزد دست به اعتصاب زدند." ويا "کارگران شهرداری منطقه يک تبريز در اعتراض به عدم پرداخت حقوق در ساختمان خانه کارگر اين شهر دست به يک تجمع اعتراضی زدند."ويا"کارگران اخراجی اداره پست کرمانشاه در مقابل خانه کارگر اين شهر تجمع نموده و به اخراج خود اعتراض کردند." و يا "کارگران نساجی طبرستان برای احقاق حقوق خود به تهران آمدند." اين واقعيات نشان می دهند که به يمن سياستهای سرکوبگرانه رژيم ضد کارگری جمهوری اسلامی ،شرايط کار و زندگی طبقه کارگر ما آنچنان مورد تعرض طبقه حاکمه قرار گرفته که بخش بزرگی از مطالبات طبقه کارگر را باز پس گيری خواستهایی که کارفرمايان رسما پذيرفته و عملا از بر آوردن آنها سرباز زده اند - يعنی رفع نقض قرار دادهای ظالمانه موجود- تشکيل می دهد. ودر اين ميان جای خواستها و مطالباتی که لازمه ارتقا سطح زندگی کارگران است خالی می باشد. به عبارت ساده تر کارگران بجای مبارزه برای افزايش دستمزدها،کاهش ساعات کار و ديگر حقوق بديهی شان بايد برای دريافت دستمزد های بخور و نميری که هنوز پرداخت نشده بجنگند. چنين وضعی در حالی که از يک توازن قوای به شدت نابرابر بين کارگران و سرمايه داران حکايت می کند ، خشم و نفرت کارگران را از سرمايه داران و رژيم حامی آنان ،جمهوری اسلامی شدت فوق العاده ای داده و انباشته ساخته است. خشم و نفرتی که تجربه ثابت نموده که هر گاه امکان سرریزشدن  پيدا کرده نظم حاکم را به شديد ترين وجه به لرزه انداخته است.

 

تشديد استثمار کارگران و چپاول بی پروای حیات و هستی آنها و پايمال کردن بديهی ترين حقوق کارگران مثل حق افزايش دستمزد ها مطابق نرخ تورم، حتی صدای کارگزاران رژيم در تشکل های رژيم ساخته را نيز در آورده و آنها که وظيفه واقعی شان "آرام نگهداشتن کارگران" می باشد را بر آن می دارد که به بورژوازی  حاکم هشدار داده و مطرح کنند که تعرضات آنها، از جمله مصوبه حداقل دستمزد امسال، "سال 86 را از ابتدا به سال خشم و انزجار کارگران تبديل کرده است." اين اظهار نظر يکی از اعضای تشکل های کارگری  رژيم در کارخانه پاکدشت است که به طبقه حاکم و رژيم دست نشانده اش هشدار می دهد که دستمزد های تعيين شده برای سال جديد "کارگران پاکدشت را به شدت معترض نموده است" .

 

اما دليل اينکه چرا عليرغم اين هشدارها هر روز که می گذرد بورژوازی وابسته حاکم حريصانه تر به دسترنج کارگران يورش می برد از اين واقعيت ناشی می شود که طبقه حاکمه به روشنی براين واقعيت آگاه است که توازن قوای موجود کاملا به ضرر کارگران بوده و به خصوص  پراکندگی حاکم بر صفوف طبقه کارگرو عدم تشکل آنان امکان آنکه خشم و انزجارکارگران  به اعتراض همگانی و سازمانیافته  تبديل شده و بر آمد سراسری يابد را از بين برده است . در واقعيت اين اوضاع و همين ضعف بزرگ طبقه کارگر ماست که به بورژوازی حاکم امکان داده تا زنجير های اسارت کارگران را هر روز محکم تر سازد.

 

خارج کردن کارگران از شمول قانون کار،اعمال قراردادهای موقت و به همين هم راضی نشدن و "قرار داد های سفيد" را - که در واقع سند بی حقوقی مطلق کارگران است- پيش کشيدن، مواردی ست که بخودی خود ابعاد تعرض طبقه حاکمه به کارگران محروم ما  را نشان می دهد.

 

پراکندگی صفوف طبقه کارگر درد کهنه ای است که برای ساليان طولانی یکی از ضعفهای اساسی طبقه کارگر ما را شکل داده است و بر بستر همین واقعیت است  که مبارزه برای متشکل کردن کارگران بیش از پیش به خواست بر حق طبقه کارگر تبديل گشته است. کارگران گرچه در تجربه مبارزات روزمره خود متوجه می شوند که  "چاره رنجبران وحدت و تشکيلات است"اما هر گونه تلاش برای تشکل يابی کارگران در شرايط ايران در گام اول با سد استبداد اعمال شده از سوی رژيم های ديکتاتوری حاکم مواجه می شود. در شرايط کنونی اين چماق دیکتاتوری جمهوری اسلامی است که تلاش های کارگران برای دستيابی به خواستهای بر حقشان و از جمله  غلبه بر پراکندگی صفوفشان از طريق شکل دادن به تشکل های مستقل کارگری را با عدم موفقيت مواجه ساخته است .

 

بنابراين، ضرورت مبارزه بر عليه ديکتاتوری حاکم به مثابه مانع اصلی تحقق خواستهای کارگران،  واقعیتی عینی ست که هر روز که می گذرد با برجستگی تمام، خود را در تجربه زندگی در مقابل طبقه کارگر قرار می دهد. به خصوص که تجربه مبارزات طبقه کارگر چه در دوران سلطنت پهلوی و چه در زير سلطه منحوس جمهوری اسلامی مهر تاییدی بر این واقعیت زده و به عينه نشان داده که غلبه بر پراکندگی صفوف کارگران و تغيير موازنه موجود به سود کارگران تنها در شرايطی مهيا می گردد که درسد ديکتاتوری حاکم شکاف ايجاد شده و مبارزات توده ها اين ديکتاتوری را آماج حملات مرگبار خود قرار دهد. از سوی دیگر در شرایطی که طبقه حاکم یعنی بورژوازی وابسته و رژیم سرکوبگر مدافع آن به کرات ثابت نموده که هر گونه مخالفت و مبارزه بر ضد منافع و اراده ضد انقلابی خویش را جز با سرکوب و قهر پاسخ نمی دهد چه راهی در مقابل کارگران و توده های تحت ستم ما قرار دارد؟ براستی آیا با رژیم ضد خلقی ای که هر گونه اعتراض برحق کارگران زحمتکش را با سلاح و زندان و ترور و شکنجه پاسخ می دهد، با رژیمی که بر مطالبات برحق و صلح آمیز کارگران یعنی خواست دستمزد عادلانه و بهبود شرایط کار و حق داشتن تشکلهای صنفی مستقل ، مارک "ضد انقلاب" زده و آن را در تضاد با "امنیت" خود می بیند، با رژیمی که زبان کارگران خواهان تشکل را می برد، آنها را دادگاهی و زندانی می کند و هزار و یک جنایت دیگر درحق فعالین کارگری انجام می دهد، می توان به روشهای مسالمت آمیز مقابله نمود؟ مسلما پاسخ این سوال با اتکا به تجارب سالها مبارزه و مقاومت کارگران ایران در مقابل حکومت مدافع سرمایه داران زالوصفت و وابسته منفی ست. همين واقعيت ضرورت تشديد مبارزه در جهت نابودی نظام سرمايه داری وابسته حاکم و ديکتاتوری ذاتی آن  یعنی تلاش برای سازماندهی و پیشبرد یک انقلاب قهر آميز را به برجسته ترين وجه در مقابل طبقه کارگر ایران و همه مدافعين اين طبقه و همه پيشروان کارگری قرار می دهد. بدون شک  امر تشکل طبقه کارگر و بقا و ادامه کاری و رشد تشکلهای واقعی کارگران تنها در بستر رشد روزافزون چنين مسيرانقلابی امکان پذیر خواهد بود. مسيرانقلابی ای که شعله های آن به قدرت توده ها در سد ديکتاتوری حاکم شکاف ايجاد نموده و امکان غلبه بر پراکندگی کارگران و ایفای نقش تاریخی آنان را مهيا می سازد.