به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 99 ، مرداد ماه 1386 

 

غلام امیدوار

 

سهمیه بندی بنزین - اجرای جزئی از سیاستهای دیکته شده از طرف امپریالیزم

 

طرح سهمیه بندی بنزین و از قرار معلوم حذف سوبسید این کالا که زمزمه های اجرای آن از مدتها پیش از طرف دولت "مهر ورز" احمدی نژاد مزدور به گوش می رسید، از همان ساعات اولیه عملی کردن، موجب انفجار خشم و نفرت انباشته شده کارگران وتوده های محرومی گردید که تحت حاکمیت رژیم وابسته به امپریالیزم جمهوری اسلامی حتی ابتدائی ترین حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شان پایمال گردیده و در اثر بیکاری و فقر و فلاکت وگرانی روز افزون کالاهای مورد نیازشان جانشان به لب رسیده و زیر بارعظیم هزینه های معیشت، کمرشان خم گردیده است.

 

توده های خشمگین از مظالم بورژوازی وابسته، توده هائی که در بستر بحران اقتصادی مزمن سرمایه داری موجود ، شمار کثیری از آنها یا از طریق مسافر کشی زندگی بخور و نمیری برای خود وخانواده هایشان تامین می کنند و یا درآمدشان از شغل اولشان کفاف هزینه های روز افزون زندگی در شرایط تورم و گرانی را نمی دهد و در نتیجه به مسافر کشی هم روی آورده اند حال با مشکل سهمیه بندی بنزین و در آیندئی نه چندان دور با افزایش بهای بنزین شاهد گرانتر شدن بهای کالاها منجمله مواد غذائی در اثر بالا رفتن بهای حمل و نقل خواهند بود. آنها که به خوبی می دانستند که با اجرای سیاست سهمیه بندی بنزین فشارهای اقتصادی بر آنها افزایش پیدا خواهد کرد، این توده های زحمتکش و تحت ستم که دائما در پی فرصتی هستند تا خشم ونفرت بی کران خود را نسبت به رژیم نشان دهند، ازهمان ساعات اول اعلام آغاز سهمیه بندی بنزین در تهران ودیگر شهرهای بزرگ در اعتراض به سهمیه بندی بنزین نیز خشم خود را با به آتش کشیدن پمپ بنزینها، بانکها و ادارات دولتی و فروشگاه های زنجیره ای یعنی نهادهای ستم وسرکوب و غارت رژیم به نمایش گذاشتند و البته از همان آغاز با نیروهای امنیتی وبه اصطلاح ضد شورش مواجه شدند که برای مقابله و سرکوب آنها به آنجا آمده بودند. همانطور که میدانیم در درگیری های پیش آمده چندین نفر بوسیله نیروهای انتظامی رژیم کشته و زخمی شدند و شمار زیادی دستگیر و به سیاه چالهای مخوف رژیم ضد خلقی فرستاده شدند.

 

قابل ذکر است که درصد زیادی از بنزین مصرفی کشور برغم اینکه ایران بر روی دریائی از نفت خوابیده بر اثر فقدان پالایشگاه کافی در ایران و از آنجا که یکی از راه های تامین سود امپریالیستها وارداتی کردن کشورهای وابسته می باشد از خارج وارد می شود. عقب مانده گی صنعتی و نازل بودن ظرفیتهای تولیدی از عوارض مستقیم سلطه امپریالیزم و چگونگی بسط سرمایه داری در کشور ما می باشد. به علت عقب ماندگی تکنولوژیکی البته نه تنها بنزین بلکه دیگر فراورده های نفتی نیز اغلب با بهای گزاف در رابطه با کمپانی های امپریالیستی از خارج وارد ایران می گردد. در چنین وضعیتی واضح است که برای پی بردن به علت سهمیه بندی بنزین باید رابطه این موضوع با چگونگی سیاست های امپریالیستی در سطح جهان و اثراتی که آن سیاست ها  در رابطه با کشورهای تحت سلطه ای نظیر ایران مستقیماً در وضعیت زندگی توده های این کشورها به جای می گذارند را دریافت.

 

 

در شرایطی که در بستر بحران سیستم سرمایه داری امپریالیستی در سالهای گذشته نزاع میان قدرتهای امپریالیستی بر سر سهم بری بیشتری از بازارهای جهان و استثمار روز افزون کارگران و خلقهای جهان بالا گرفته و در همین چهار چوب  ایران با اسم رمز "مسئله هسته ای " به یکی از کشورهای مورد دعوای امپریالیستها تبدیل گشته است، نهاد های مالی امپریالیستی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی کماکان مشغول اجرای سیاست های چپاول گرانه خود در اقصی نقاط جهان می باشند. این سیاستها چه در ایران و چه در سطح جهان از جمله کشورهای متروپل " نئو لیبرال اقتصادی"  نام دارند . در رابطه با تأثیراتی که این سیاست ها در اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران داشته اند از جمله می توان سیاست مقروض کردن ایران با شرایط تحمیلی همین نهادها در زمانی که جمهوری اسلامی درآمدهای کلان از فروش نفت عایدش می گردد و در نتیجه نیازی به استقراض نداشته و ندارد را نام برد. به طور کلی سیاست های بانگ جهانی و صندوق بین اللملی پول از زمان ریاست جمهوری رفسنجانی مزدوربه دليل پايان شرايط جنگی در ایران به مورد اجرا گذاشته شدند که در دوران ریاست جمهوری خاتمی فریب کار شدت گرفته و تا کنون یعنی در دوران احمدی نژاد نیز همچنان ادامه دارد. خروج دو سوم نیروی کار از شمول قانون ارتجاعی کار رژیم ، قرار دادهای موقت و سفید کار، حذف سوبسیدها از بعضی کالاهای مورد نیاز مردم، خصوصی کردن کارخانه ها و موسسات تولیدی دولتی و تبدیل ایران به یک کشور کاملا وارداتی  و مصرفی کردن جامعه، همه اینها که سالهاست توسط سردمداران رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی در جامعه ما اجرا شده در واقع در راستای همان سیاست " نئو لیبرال اقتصادی" قرار دارد که به خصوص از طرف دو نهاد مالی امپریالیستی صندوق بین اللملی پول و بانگ جهانی به ایران تحمیل شده است.  اکنون سهمیه بندی بنزین  و گران تر شدن قیمت آن که مسلماً گرانتر شدن حتی مواد غذائی مورد نیاز زحمتکشان را هم به همراه دارد، درست در ارتباط با اجرای بخشی از سیاست نئو لیبرالیستی در ایران بوجود آمده است.

 

لازم به ذکر است که سیاست نئو لیبرال اقتصادی در این سال ها در کشورهای پیشرفته صنعتی نیز اجرا شده است. در همین رابطه برخی از جریانات و افراد در حالی که معترفند که سهمیه بندی بنزین و به احتمال زیاد حذف یارانه یا سوبسید از این کالا و افزایش نه تنها بهای بنزین بلکه بهای دیگر کالاها حاصل جزئی  از سیاستهای "دیکته شده از طرف صندوق بین المللی پول و بانک جهانی" می باشد که در دو دهه اخیر از طرف جمهوری اسلامی اجرا شده ویا می گویند "اقتصاد ایران تا مغز استخوان به سیاستهای نئولیبرالی وابسته است" اما نمی توانند واقعیت وابستگی اقتصاد ایران به امپریالیست ها را درک نمایند. آنها با تکیه بر این که چنان سیاست هائی در کشورهای متروپل نیز اجرا گردیده نمی توانند دریابند که چه وابستگی اقتصادی موجب تحمیل آن سیاست ها به کشورهای وابسته ای نظیر ایران می گردد. سوال از آن جریانات و افراد این است که مگر قبول نمی کنید که آن سیاستها از جمله سهمیه بندی بنزین از " طرف صندوق بین المللی پول و بانک جهانی دیکته شده" و جمهوری اسلامی  "در راستای انجام آنها حرکت کرده" و یا "اقتصاد ایران تا مغز استخوان به سیاستهای نئو لیبرالی وابسته است"، خوب اگر این سیاستها سیاست های امپریالیزم بوده وآنطور که واقعیات نشان می دهند امپریالیستها بوده و هستند که در شرایط بحرانی سودهای هنگفت از اين طريق به جیب زده اند و از همین طریق هم" چاره ای "برای اقتصاد بیمار خود که درصد بالای بیکاریها در این کشورها یکی از شاخصهای اصلی آن می باشد، جست وجو کرده و از همین طریقهاست که کوشش می کنند تضادهای اجتماعی خود را تخفیف دهند و از طرف دیگر ماحصل این سیاستها همانطور که آشکار است چیزی بغیر از ورشکستگی و خانه خرابی بی سابقه برای کشور ما، شدت یابی فقر و در ماندگی برای کارگران و زحمتکشان ایران و افزایش بیشمار دردهای اجتماعی محرومین بویژه برای زنان کارگر و محروم و فرزندان آنها در بر نداشته است، واقعا با کدام اصول می توانید ثابت کنید که جمهوری اسلامی رژیمی وابسته به امپریالیزم نیست؟ آیا اگر واقعیت معیار حقیقت است  و در این سالها هم جمهوری اسلامی که مشغول اجرای سیاستهای امپریالیستها بوده است  چنان شرایط اسف انگیز اقتصادی را برای جامعه ما بوجود آورده است،  آیاچیزی بغیر از دیدگاه غیر مارکسیستی—لنینیستی موجب انکار چنین حقیقت آشکاری گردیده است؟

 

برای این که بتوان نشان داد که اجرای سیاست هائی نظیر سهمیه بندی بنزین در ایران دقیقاً دراثر وابستگی اقتصاد ایران به سیستم جهانی امپریالیستی و به دلیل بر سر کار بودن یک رژیم ارتجاعی کاملاً وابسته به امپریالیسم یعنی رژیم جمهوری اسلامی بوجود آمده است، ضروری است بطور مختصر به آن عامل اصلی ای اشاره کنیم که سیاست های مذکور را  در دستور کار امپریالیزم قرار داده است. همانطور که می دانیم سیستم سرمایه داری امپریالیستی حاکم بر جهان چند دهه ای است که با یک بحران مزمن روبرو و دست بگریبان می باشد . واقعیت ثابت شده ایست که یکی از راه حلهای دائمی امپریالیزم در دورانهای بحرانی سر شکن کردن بار بحرانهای خود بر روی کشورهای تحت سلطه اش می باشد. مثلاً اگر به آنچه که بطور عام "تجارت آزاد" نامیده شده است  و ازجانب نهادهای مالی این سیستم جهانخوار با شرایط مشخصی در کلیه کشورهای  جهان "دیکته"  شده و می شوند توجه کنیم می بینیم که "تجارت آزاد" در واقع اسم رمزی نه تنها برای باز کردن درهای کشورهای تحت سلطه به روی کالاهای کشورهای امپریالیستی می باشد بلکه به معنی از میان بر داشتن قوانینی است که به هر حال در حدی در مقابل سيل واردات مشکل ايجاد می کند. به این ترتیب و در پرتو سیاست های مبتنی بر "تجارت آزاد" است که انحصارات و دول امپریالیستی امروز امکان یافته اند تا هر اندازه که می خواهند در کشورهای تحت سلطه سرمایه گذاری کرده و با نازلترین دستمزدها ،کارگران و زحمتکشان این کشورها را بدون هر گونه تامین اجتماعی استثمار کنند. بی دلیل نیست که در این سالها دول وابسته ای نظیر دولت جمهوری اسلامی در جهت جذب سرمایه گذاریهای خارجی به هر چه مساعد تر کردن قوانین کار  به منظور عرضه هر چه ارزانتر نیروی کار کشور خود پرداخته اند. امری که حاصلش ورشکسته تر شدن این کشورها و شدت یابی فقر و فلاکت زحمتکشان آنها بوده است.  

 

از زاویه دیگری نیز می شود به موضوع "تجارت آزاد" پرداخت ونشان داد که چگونه این سیاست به وابستگی هر چه بیشتر کشورهای تحت سلطه انجامیده. بیائید به این موضوع بیاندیشیم که مگر در "تجارت"، کالاها میان کشورها مبادله نمی گردند؟  اما مگر کشورهای تحت سلطه چه چیزی دارند که با امپریالیستها مبادله کنند؟  در واقع این امپریالستها هستند که صاحب نیروهای مدرن تولیدی می باشند (صنایع مدرن) و به این علت از توانمندیهای تولیدی عظیمی برخوردارند! بنابراین در این به اصطلاح مبادله نابرابر به این خاطر که کشورهای تحت سلطه تقریبا بجز آن "تک محصول" چندان چیز دیگری برای مبادله ندارند، در نتیجه این "تجارت" این بازار کشورهای تحت سلطه  با اقتصاد تک محصولی شان است  که از محصولات انحصارات امپریالیستی به منظور تامین منافع آنها اشباع می گردد. حاصل این روند هم حفظ ناموزونی میان دو وجه سرمایه داری عصر امپریالیزم می باشد. یعنی حفظ موقعیت عینی برتر سلطه گر نسبت به تحت سلطه! بر مبنای این واقعیت عینی است که ما زاد سود انحصاری بدست می آید.

 

همانطور که اشاره شد سیاستهای نئو لیبرال اقتصادی در این سالها در کشورهای پیشرفته صنعتی نیزاجرا شده اند. اما این سیاستها در این جوامع تأثیرات متفاوت از کشورهای تحت سلطه به جای گذاشته اند. چرا که دول امپریالیستی از طریق استثمار وحشیانه کارگران و زحمتکشان و همچنین غارت و چپاول بازارها و ثروتهای کشورهای تحت تسلطشان توانسته اند تأثیرات مخرب آن سیاست ها را در جوامع متروپل جبران کرده و تضادهای اجتماعی را تخفیف دهند. با این حال همه این ها به آن معنی نیست که در کشورهای متروپل به سطح معیشت کارگران و شرایط کاری آنها از طرف سرمایه داران و دول امپریالیستی تعرض نگردیده است. خیر بلکه بحث بر سر اختلافات کمی به علت موقعیت متفاوت دو وجه سرمایه داری امپریالیستی جهانیست! چه فاکتوری در اثبات این نظر بهتر از  واقعیت  وجودی جنبشهای اجتماعی عظیم و رادیکال در بستر شرایط مادی ایجاد شده بر اثر اجرای همین سیاستها از طرف دول وابسته به امپریالیزم حاکم بر این کشورها  وجود دارد؟ (برای نمونه به آمریکای لاتین نگاه کنيد) و یا جنبشهای اجتماعی مختلف در کشور خودمان که بستر آنها شرایط مادی بوجود آمده بر اثر چنان سیاستهائی است که مجری آنها رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی می باشد!؟

 

در این میان می توان به تأثیرات کمی و مخرب این سیاستها در کشورهای آمریکای لاتین در همه عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی خصوصا در نابودی تولیدات کوچک و سنتی، سرازیر شدن میلیونها انسان از روستاهای این کشورها به سمت شهرهای بزرگ و اسکان گزیدن در حاشیه این شهرها یعنی در حلبی آبادها به امید یافتن کاری جهت فروش نیروی کار خود به هر بها (دستمزد)، ایجاد خیل بی کاران (ارتش ذخیره بی کاران) و یا مهاجرت به آمریکای شمالی پرداخت (چگونگی رفتار بورژوازی امپریالیستی آمریکا  با آنها خود موضوع بحث جداگانه ای است). میلیونها نفر از زحمتکشان امروز در کشورهای امریکای لاتین به غیر انسانی ترین شکل استثمار گردیده ودر بدترین وضع زندگی می کنند.  این کشورها یعنی کشورهای قطب فقر کاملا به بازارهای مصرفی کالاهای خارجی خصوصا آمریکائی مبدل گردیده و دولت های بر سر کار در این کشورها با همدیگر در به حراج گذاشتن نیروی کار خود به منظور جذب سرمایه های خارجی رقابت می کنند. مقایسه  وضع کشورهای آمریکای لاتین با آنچه بر کشور ما در اثر اجرای سیاستهای مشابه بوسیله رژیم جمهوری اسلامی پيش آمده است در واقع مبین همسانی شرایطی است که در اثر تحمیل سیاست های امپریالیستی ناشی از وابستگی این کشورها به امپریالیسم بوجود آمده است.

 

از طرف دیگر مقایسه تأثیرات سیاستهای نئو لیبرالی بر کشورهای پیشرفته صنعتی و کشورهای تحت سلطه امپریالیسم خود به وضوح موقعیت و وظائف مختلف و تقسیم کار بین المللی  را در سیستم سرمایه داری جهانی فیمابین کشورهای متروپل و کشورهای تحت سلطه نشان می دهد. سلطه گران که دائما در تضادهای خود برای بردن سهم بیشتری از بازارهای جهان هر کدام در تلاش گسترش مناطق تحت نفوذ خود در برابر دیگر امپریالیستها می باشند، با برخورداری از قدرت نظامی و اقتصادی خود، جوامعی نظیر ایران را تحت سلطه خود نگاه داشته و با وجود رژیم های وابسته به امپریالیسم در این جوامع قادرند سیاست های اقتصادی خود را به آنها دیکته کنند.

 

در رابطه با سهمیه بندی بنزین نیز می بینیم  که جمهوری اسلامی بار دیگر با اجرای جزئی از سیاستهای امپریالیزم که بهای آنرا مانند دیگر سیاستهای اجرا شده امپریالیستی کارگران و زحمتکشان ایران خواهند پرداخت، نشان دادکه بر خلاف دیدگاهای غیرانقلابی-غیر کمونیستی ، بی چون وچرا سگ زنجیری امپریالیزم بوده و هست. اما در این میان زحمتکشان جامعه ما نیز که بر علیه سیاست سهمیه بندی بنزین دست به اعتراض زده و قهرمانانه به مقابله با آن برخاستند، نشان دادند که مرعوب وحشیگریهای دیکتاتوری حاکم نخواهند شد وتا سرنگونی انقلابی آن و نابودی سلطه امپریالیزم و سرمایه داری موجود به رهبری طبقه کارگر از پای نخواهند نشست.

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com