به نقل از: پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 250 ، اردیبهشت ماه 1399‏

 

پیام فدایی: آن چه که در زیر می آید متن سخنرانی رفیق سهیلا به مناسبت روز جهانی کارگر می باشد ‏که در تاریخ 2 ماه می 2020 در اتاق پلتاکی چریکهای فدایی خلق ایران ایراد شد. پیام فدایی این ‏سخنرانی را از حالت گفتار به نوشتار درآورده و با برخی ویرایش های جزئی به نظر خوانندگان می ‏رساند. فایل صوتی این سخنرانی از طریق لینک زیر برای علاقه مندان قابل دسترسی می باشد:‏

https://www.youtube.com/watch?v=z9UMNvgfMC4

 

بحران کرونا، رسوایی سرمایه داری و چشم انداز مبارزات طبقه کارگر

رفقا و دوستان عزیز، درود بر شما،

سپاس از حضورتان!

همراه با شما، روز جهانی کارگر را به طبقه کارگر آگاه و مبارز ایران تبریک می­گویم، چهار روز دیگر هم، پنج ماه مه، تولد کارل مارکس است؛ یاد اندیشمند بزرگ طبقه کارگر را گرامی می­داریم.

همان طور که در جریان هستید، طبقه کارگر در تمام دنیا، در حال حاضر یکی از مرگبارترین دوران زندگی­اش را می­گذراند. البته زندگی طبقه کارگر ایران، همیشه، سراسر فقر بوده و گرسنگی، بی­خانمانی و هزارها ظلم دیگر، که ناشی از استثمار طبقه سرمایه­دار وابسته است. و حالا هم، در اثر اپیدمی "کرونا"، زندگی کارگرها، از همه نظر هولناک­تر شده. و میبینیم که اساسا، در تمام دنیا، با یک پدیده سیاسی-اجتماعی روبرو شدیم، و آن این است که، روش برخورد کشورهای امپریالیستی با این اپیدمی، و اساسا چگونگی شیوع کرونا، باعث شد که ماهیت امپریالیست ها برای توده های مردم، بیشتر برملا بشود. به عنوان مثال در رابطه با طبقه حاکم بر آمریکا (که فعلا ثروتمندترین کشور جهان است)، و کشورهای امپریالیستی دیگر، در عمل ثابت کردند که قادر نیستند کوچکترین واکنش موثری را برای مقابله با کرونا سازماندهی کنند، حالا چه برسد به رژیم های وابسته مانند حکومت ایران. و این در حالی است که در 20 سال گذشته، خطر شیوع انواع بیماری­های کشنده (مثل کرونا) موضوع خیلی از تحقیقات پزشکی بوده، و موضوع مورد بحث در خیلی از گزارشات (علنی و محرمانه) در دولت های امپریالیستی. اما طبقات حاکم بر کشورهای سرمایه داری، بنا بر ماهیت شان، این تحقیقات و هشدارها و گزارشات محققین را، سال ها نادیده گرفتند، چرا؟ چون برای یک سیستم سرمایه­داری، هدف عمده، افزودن به ثروت­های نجومی طبقه انگلِ سرمایه­دار است، نه اختصاص دادن منابع مالی به برنامه­های تحقیقاتی و تولید ابزارهای پزشکی که برای سرمایه­دارها، سود زیادی تولید نمی­کند و از نظر آن ها اتلاف وقت و هدر دادن سرمایه است.

احتمالا همه میدانید که در چند دهه گذشته، به خصوص پس از واقعه تروریستی ۱۱ سپتامبر، دولت­های امپریالیستی به بهانه این که زمان، زمان مبارزه با تروریسمه، دائما از بودجه­های تحقیقاتی و علمی و پزشکی کم کردند، و به بودجه­های نظامی اضافه کردند، و این خودش یکی از مهمتریت دلایل ناتوانی دولت ها در عدم مقابله با شیوع ویروس های خطرناکی مثل اچ وان ان وان H1N1، "ای بولا" و "زیکا" (بیماری­هایی که منجر به مرگ هزاران نفر شدند) و حالا هم عدم موفقیت در مقابله­ی به موقع با اپیدمی کرونا، از نتایج مرگبار این کار دولتهای امپریالیستی است.

حالا یک مورد مشخصی را در این زمینه توضیح میدهم: در سال ٢۰۰۱ بیش از ۶٢ هزار آمریکایی در اثر ابتلا به یک نوع ویروس آنفولانزا کشته شدند و دولت آمریکا نتوانست کاری انجام دهد. چرا نتونست؟ چون هر بار که بودجه­ای پیشنهاد میشد به مجلس سنا آمریکا، برای تحقیق در رابطه با ویروس های خطرناک، با یک بهانه هایی مثل، مقرون به صرفه نبودن، پیشنهاد بودجه، رد می­شد. خلاصه، آن قدر بورکراسی سرمایه­داری دست به دست کرد، تا چهار سال طول کشید تا یک دستورالعمل رسمی ۳۸۱ صفحه­ای به اسم "دستورالعمل استاندارد مقابله با ویروس های واگیردار" نوشتند. با این هدف که اگر درگیر یک جنگ بیولوژیکی شدند، یک راهنمای عمل وجود داشته باشه که بهش رجوع کنند. در واقع یک کتاب نظامیه، و در آن کتاب، سناریوهای مختلفی در رابطه با بیماری های واگیردار و تاکتیک­هایی هم برای مقابله با آن ها نوشته شده. جالب است که راه­کارهای این کتاب، خیلی شبیه به، همین کارهایی است که در حال حاضر انجام می­دهند، یعنی با همه پیشرفت علمی در پزشکی، تنها کاری که توانستند انجام بدهند، فاصله اجتماعی، دو هفته قرنطینه مسافرین و ... غیره ... بود. حالا، جالب این است که در نسخه اولیه آن کتاب، یکی از سناریوها، این بوده که یک "بیماری تنفسی" از یک روستایی در یک کشور آسیایی شروع می­شود، به سرعت در سرتاسر جهان رایج میشه، و حدود یک میلیون و نهصد هزار نفر را، فقط در آمریکا میکشد. اما کارکنانی که روی این کتاب کار کردند، افشاء کردند که آن سناریوی خاص، از نسخه نهایی کتاب حذف شده است.

خلاصه، شیوع کرونا و این طور مسائل در رابطه با برخورد دولت ها، باعث شد که مردم، چشم شان روی خیلی از واقعیت ها باز بشود، مثلا فهمیدند که این قدرت های امپریالیستی که صدها میلیارد دلار خرج کردند برای پیشرفته­ترین سیستم­های تسلیحاتی برای جنگ ها و تجاوزات نظامی اشان، برای شان، امور پزشکی مردم بی اهمیت است، ­هزینه ای برای آماده شدن برای این اپیدمی که بهشون هشدار داده شده بود که در راه است، صرف نکردند، دستگاه تنفش مصنوعی هم حتی، به اندازه کافی تولید نکردند برای چنین روزی. و حالا نمی­توانند به اندازه کافی دستگاه تنفس مصنوعی، ماسک و دستکش و دیگر امکانات پزشکی را برای بیماران و یا حتی برای کادرهای پزشکی خود تهیه کنند (که بسیاری از آن ها به دلیل کمبود وسایل ایمنی ابتدایی جان خود را به این بیماری باختند).

درواقع، خود این طبقات حاکم، در دوران کرونا، یعنی با اعمالشان نشان دادند به مردم که، آلترناتیو دیگری جز نابود کردن انقلابی سیستم سرمایه داری و جایگزین کردن اون با سوسیالیسم، وجود ندارد. چرا؟ چون عکس العمل رژیم­های سرمایه­داری به این اپیدمی، نشان داد که منافع سرمایه داری، با پیشرفت و بقای بشر، ناسازگار است، به عنوان مثال، در روزهای اول که در برخی کشورها، مقررات قرنطینه و "فاصله اجتماعی" اجرا شد، بعضی از مردم به اشتباه تصور کردند که دولت­های امپریالیستی برای زندگی مردم اولویت قایل هستند و به طور منظم و هماهنگ مشغول مبارزه با شیوع کرونا هستند. اما حالا که خیلی از همان دولت­ها، با توجیهات عوامفریبانه، مردم را در این شرایط خطرناک، وادار به بازگشت به کار کرده­اند، بیش از پیش معلوم شد که طبقه سرمایه­دار جهانی، به اپیدمی کرونا فقط به چشم یک بحران اقتصادی نگاه می­کند، نه یک خطر علیه جان زحمتکشان.

جمهوری اسلامی هم که، از همان اول، دغدغه اصلی اش از دست رفتن انسان ها نبود، فقط براش مهم بود که بازار بی­ثبات نشود، روند استخراج سود (از طریق استثمار طبقه کارگر) مختل نشود، و ثروت شخصی اعضای طبقه حاکم کاهش پیدا نکند. به این دلیل کارخانه ها (و دیگر مکان های کار) را نبستند. که منجر به افزایش مرگ و میر در میان کارگران شد. به عنوان مثال، اخیرأ خبری در رابطه با پتروشیمی ارومیه منتشر شد که بنا بر گزارشات رسمی، از ۶٠ نفر از ۲۰۹ کارگر، تست کرونا گرفتند، و از میان آن ها ۳۸ نفر به کرونا مبتلا هستند. درصورتی که کارگرها از همان ابتدا اعتراض کرده بودند که همکاران شان بیمار شده­اند و کارخانه باید تعطیل شود. اما عمال رژیم از تعطیل کردن کارخانه خودداری کرده­اند.

یک واقعیت مهم دیگر هم در رابطه با وضعیت کنونی باید بهش اشاره کرد، این است که جوامع انسانی برای برآوردن نیازهای طبیعی خود، در همه زمینه­ها (اقتصادی، اجتماعی، علمی، بهداشت و پزشکی و ...) به همکاری و همیاری بین­المللی نیاز دارند. اما این فقط در سیستم­هائی عملا اجرا میشود که جان انسان­ها و بهتر کردن زندگی انسان ها، در درجه اول اهمیت قرار دارد، یعنی فقط در حکومت­های پرولتری، همیاری برای ارتقای زندگی انسان ها انجام میشود.

اما در سیستم سرمایه­داری، همیاری­هایی که برای طبقه حاکم، یعنی طبقه سرمایه­دار سود نداشته باشه، انجام نمیشه. بنابراین، برای مبارزه واقعی با اپیدمی­هایی مثل کرونا، به عکس­العمل سازمان­یافته و متحد جهانی نیاز هست. اما دیدیم که دولت­های امپریالیستی به جای تبادل تجربیات و امکانات علمی، به بهانه تأمین تجهیزات پزشکی برای خود، در به اصطلاح بازار "آزادِ" سرمایه­داری با هم حتی ­جنگیدند و حتی به سرقت ماسک و دستگاه تنفس مصنوعی و ... هم دست زده­اند. اگر خوانده باشید، در روزنامه گاردین گزارشی خواندم، در رابطه با این که، مدتی پیش، فرانسوی ها ماسک خریده بودند، از چین، اما آمریکایی­ها در فرودگاه شانگهای چین، مجبور کردند چینی ها را که ماسک های فرانسوی ها را به آمریکا بدهند. یعنی درواقع در فرودگاه، ماسکها را دزدیدند. این کار فقط از رژیم­های پست و منحط سرمایه­داری برمیاد. سیستمی که کارش، دائمأ افزایش بودجه نظامیه. یعنی دائما سلاح تولید میکنند، برای تدارک جنگ­های جدید، به عنوان مثال بودجه نظامی آمریکا در سال گذشته (2019) نزدیک به هزار میلیارد دلار بوده است. آلمان، فرانسه، انگلیس و دیگر کشورهای امپریالیستی نیز در حال تقویت نیروهای مسلح خود هستند. اما اغلب آن ها با این که از احتمال شیوع بیماری­های خطرناک مطلع بودند، نه تنها اقدامی برای پیشگیری از وقوع اپیدِمی نکردند، بلکه از بودجه­های مربوط به این مسائل هم کم کردند. و این، یکی از مهمترین دلایل شیوع کرونا، آن هم در این حد وحشتناک است.

یک خصوصیات ذاتی دیگری هم، سرمایه داری دارد، که در گسترش این بیماری وحشتناک تاثیر داشته، و آن شیوه برخود سرمایه داری با بحران­هایش است. به عنوان مثال اگر نگاه کنید به بحران سال 2008 و روش هایی که امپریالیست­ها برای تخفیف تاثیرات آن بحران به کار بردند، میبینیم که در اثر سیاست­هایی مثل "ریاضت اقتصادی" (که به معنای تشدید استثمار بود و منجر به تشدید نابرابری شدید اقتصادی شد) اوضاع اجتماعی و سیاسی در تمام دنیا تغییر کرد.

مبارزات انقلابی توده­های مردم و طبقه کارگر، علیه طبقه حاکم هم، گسترش پیدا کرد، و این هم، نتیجه اجتناب­ناپذیر اقدامات طبقات حاکم در رو دررویی با بحران­های اقتصادی و مالی و رقابت­های بین امپریالیست ها است. همین طور، فجایع اجتماعی که طبقه کارگر جهان با آن روبرو شده، محصول مستقیم سیاست­های امپریالیستی برای تضمین انباشت هر چه بیشتر سرمایه است. یعنی، فقر، گرسنگی .... اعتیاد و ... غیره، که پیش از کرونا نیز وجود داشت، در اثر شیوع کرونا و عواقب آن، تشدید شده است. پس، این شرایط کنونی، نتیجه مستقیم سیستم سرمایه­داری جهانی است.

در ایران، مرگ فجیع در اثر کرونا و دفن قربانیان در گورهای جمعی (پس از زندگی­ای که خود از نوع مرگ بوده، مانند گورخوابی و ...) یکی از جلوه­های این تاثیرات سیستم امپریالیستی است. خب، این واقعیت­ها، این صحنه های فجیع از زندگی فرودستان جامعه، مسلمأ در ذهن کارگران، و بخصوص در وجدانِ آگاهِ قشر جوان این طبقه (به مثابه انقلابی­ترین طبقه که همیشه علیه سرکوبگرانش مبارزه کرده)، این تصاویر مخوف، برای همیشه در وجدانِ آگاهِ قشر جوان این طبقه انقلابی حک میشه، و منجر میشود، به استنتاجات دوررَس و عمیق در رابطه با ماهیت سیستم سرمایه­داری، و منجر میشود به این که، این طبقه انقلابی، به این سئوال بپردازد، که برای سرنگونی این سیستم و برقراری یک نظام واقعا آزاد و برابر، به چه ابزارها و کارهایی نیاز هست؟ به واقع، کرونا، توده­های آگاه را، فقط، با یک مسئله علمی و پزشکی روبرو نکرده، یک چالش سیاسی و اجتماعی هم، برای کارگران و زخمتکشان ایجاد کرده. زندگی آن ها در چهل و یک سال گذشته، دائمأ با ظلم و استثمار طاقت­فرسا روبرو بوده، همیشه هم با استثمار کنندگان شان مبارزه کردند، به طوری که صحنه مبارزه در ایران، از مبارزه کارگرها خالی نبوده، و کارگران مبارز، از هر اوج و فرودِ مبارزه، بیشتر آموختند، و شدیدتر هم به مبارزه ادامه دادند. از این جهت است که وقتی جنبش انقلابی ایران به دهه ۱۳۹۰ رسید، دیدیم که چه گام­های عظیمی برداشت، مثل خیزش انقلابی دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ماه ۱۳۹۸، خیزش­های انقلابی بزرگی که، رابطه دوطرفه با رشد کمی و کیفی جنبش کارگری داشتند. یعنی چی؟ یعنی مبارزات کارگری و جنبش انقلابی و گام های بلندش، بر روی هم تاثیر متقابل داشتند. به عنوان مثال در سال ۱۳۹۶ بر اساس برخی گزارش ها بیش از ۱۳٤٠ اعتراض کارگری صورت گرفت، که در سال ۱۳٩٧ به بیش از ۱٧۰۰ مورد رسید. ناگفته نماند که همزمانی و طولانی و گسترده بودن اعتراضات کارگران هفت تپه، فولاد اهواز، معلمین و بازنشستگان و دیگر اعتراضات نیز نشان دهنده اتحاد میان کارگران و زحمتکشان و سطح بالای آگاهی طبقاتی در جامعه است. مسلما جامعه­ای که دارای چنین سطحی از مبارزات کارگران و زحمتکشان، و در مقاطعی هم شاهد مبارزات شدیداً قهرآمیز آن هاست، بعید نیست که دوران پساکرونا را نیز با نبردهای طبقاتی شدید طی کند. یعنی، دوران "پساکرونا" این پتانسیل را خواهد داشت که منجر بشود به ادامه، و تشدید جنبش­های اجتماعی، و اعتراضات کارگری، و تسریع هر چه بیشتر پروسه رادیکال­تر شدن آن ها. و وقایعی هم، در حال حاضر در تائید این پتانسیل، رخ داده­اند. به عنوان مثال میتوان به اعتصاب سه هزار کارگر زغال سنگ کرمان در روز دوشنبه اول اردیبهشت ۱۳۹۹ (حدود ۵ ماه بعد از شروع کرونا) در اعتراض به واگذاری سهام معدن به بخش خصوصی و دیگر خواست­های کارگران اشاره کرد. پیش از این نیز کارگران به عدم تعطیل شدن این معدن در شرایط خطرناک شیوع کرونا اعتراض کرده بودند. اما مدیرعامل شرکت پاسخ داده بود که تعطیل کردن معدن پرهزینه است. این نمونه­های اعتراض به بی­توجهی به جان کارگران و تعطیل نکردن کارخانه و معدن و ... چه در ایران و چه در کشورهای دیگر در حال افزایش­اند.

به هر حال، مهمترین نکته این است که، این شرایط اسفباری که کارگرهای ایران در آن به سر میبرند، و ما در موردش صحبت میکنیم، آن ها با گوشت و پوست خود آن را عملا تجربه می­کنند، این شرایط بسیار اسفبار زندگی آن ها، نتیجه سلطه امپریالیستی بر ایران است که از طریق حاکمیت سیستم سرمایه­داری وابسته (که بر دیکتاتوری محض استوار است) منافع خود را تأمین می­کند. امپریالیست­ها در کشورهای تحت سلطه، با کشیدن شیره جان طبقه کارگر و غارت ثروت خلق­های تحت ستم، مافوق سودی به دست می­آورند و از این طریق میتوانند در کشورهای متروپل، تا حدی شرایط زندگی و کار بهتری برای کارگران کشورهای متروپل ایجاد کنند. اما در جامعه ما که سرمایه­داری وابسته بر آن حاکم است، بورژوازی دندان­گرد، در سایه دیکتاتوری حاکم، بدون هیچ مانعی، شرایطِ کاری غیرقابل تحمل، از قبیل اضافه­کاری، زیاده­کاری، دورکاری و شب­کاری، و قراردادهای سفید، با دستمزدهای زیر خط فقر را به کارگران تحمیل می­کند. درنتیجه، نه تنها مسئولیت وضعیت اسفبار زندگی و کار کارگران و زحمتکشان ایران پیش از کرونا، بلکه مسئولیت سیاسیِ مرگ و تباهی آن ها در اثر ابتلا به کرونا نیز، مشترکأ بر عهده جمهوری اسلامی و قدرت­های امپریالیستی است.

رژیم­های سرمایه­داری و از جمله جمهوری اسلامی، حامیان اصلی یک­درصدی­های حاکم بر جهان هستند، که بزرگترین مانع بر سر راه سازماندهی عقلانی و برنامه­ریزی علمی اقتصاد و جوانب دیگر اداره جامعه بر اساس برآوردن نیازهای واقعی انسان هستند، از جمله مانع اصلی رفع بحران­هایی مانند کرونا، سیستم سرمایه داری است.

از این جهت است که برای رسیدن به امنیت و رفاه و سلامتی اقتصادی و اجتماعی جوامع، باید این موانع، یعنی طبقه سرمایه­دار و سیستم سرمایه­داری، از میان برداشته شوند. اما چگونه؟ رویدادهای مهم پرولتری در دو قرن گذشته و تاریخ مبارزات طبقه کارگر جهان، مثل مبارزاتی که به پذیرش اول ماه مه به مثابه روز جهانی کارگر انجامید، تجربیات عینی­ای هستند که فراز و نشیب­های مبارزاتی و تلاش­های این طبقه انقلابی برای خلاصی از سلطه سرمایه­داری و رسیدن به سوسیالیسم را در مقابل کارگران قرار می­دهند.

در این رابطه است که می­توان به اول ماه مه و اهمیت آن در تاریخ مبارزات طبقه کارگر پرداخت. همان طور که می­دانید، تاریخچه اول ماه مه برمی­گردد به مبارزات طبقه کارگر برای کاهش ساعات کار روزانه، که یکی از مطالباتی بود که (مثل، حق تشکّل و افزایش دستمزد) اهمیت سیاسی زیادی برای طبقه کارگر داشت و به "جنبش 8 ساعت کار" مشهور شد. اگر به تاریخچه "جنبش 8 ساعت کار" رجوع کنیم، می­بینیم یکی از درس­های این جنبش، درجا نزدن در مراحل اولیه جنبش صنفی بود. جنبش 8 ساعت کار با خواسته­های اولیه صنفی شروع شد، اما به مبارزه برای کسب کنترل کارگری در سازماندهی کار و مقررات کار مثل مقررات اخراج و استخدام و  ... ارتقاء پیدا کرد.    

دومین درس "اول ماه مه"، در رابطه با اهمیت تداوم مبارزات فرودستان جامعه است. در این رابطه اشاره وار توجه تان را جلب میکنم به نظر مارکس در رابطه با "جنبش 8 ساعت کار". مارکس در جلد اول کتاب "سرمایه" در رابطه با "جنبش 8 ساعت کار"، نوشته است که "تا زمانی که برده­داری در آمریکا حاکم بود، هر مبارزه مستقل کارگری فلج می­شد ... اما با مرگ برده­داری، ناگهان زندگی جدیدی متولد شد. اولین میوه جنگ داخلی در آمریکا، جنبش 8 ساعت کار بود." یعنی مارکس میگوید که مبارزات گذشته می­توانند روی مبارزات کنونی تأثیر بگذارند و به رشد آن ها کمک کنند، و ما می­بینیم که این واقعیت در رابطه با مبارزات طبقه کارگر در ایران هم  صدق می­کند. در طول عمر ننگین جمهوری اسلامی، مبارزه طبقاتی کارگران دائمأ جریان داشته، علیه سرمایه­داران، و علیه رژیم حافظ منافع سرمایه­دارها. پس در مبارزه ای که همیشه جریان داشته، و در هر خیزش انقلابی، طبقه کارگر در پیشاپیش زحمتکشان، آگاه­تر و پرتوان­تر شده است. می­بینیم که اعتراضات روزمره کارگران هر بار بیشتر و بیشتر، تبدیل به نمایش قدرت کارگران علیه رژیم شده است. این واقعیت که زن و مرد کارگر با سری نترس در درگیری­های خیابانی با نیروهای سرکوبِ سراپا مسلح رژیم درگیر میشوند، و این که هر بار تعداد کارگران و زحمتکشان در این درگیری­ها بیشتر شده، و رژیم بیشتر و بیشتر مورد تهدید قرار گرفته، و این واقعیت که هر خیزش انقلابی طبقه کارگر شعله­ورتر و سرخ­تر از قبل شده، همه این ها نشان می­دهند که هر کدام از مبارزات کارگران در گذشته، بر مبارزات بعدی آن ها تأثیر گذاشته است، و در عین حال، این، نمایش پتانسیل و قدرت ذاتی طبقه کارگر است. یعنی همان که مارکس گفته.

اما در این رابطه، یک سئوال اساسی مطرح است که آیا، پتانسیل رادیکال شدن، و تشدید و گسترده شدن جنبش کارگری و حتی تکرار خیزش­های قهرمانانه کارگران و زحمتکشان، مانند خیزش­های دی ماه و آبان ماه، آیا این ها خود به خود منجر میشود به پیروزی طبقه کارگر و سرنگونی جمهوری اسلامی؟

برای پاسخگویی به این سئوال، می­توان به تئوری مبارزه مسلحانه رجوع کرد. بر اساس تئوری "مبارزه مسلحانه، هم استراتژی، هم تاکتیک"، (یعنی تئوری راهنمای عمل چریکهای فدایی خلق ایران) در کشورهای تحت سلطه مانند ایران، دیکتاتوری محض به عنوان روبنای سیاسی، از الزامات ذاتی سیستم اقتصادی وابسته است. این دیکتاتوری، کوچکترین اعتراضی را وحشیانه سرکوب می­کند، مانع تشکّل و سازماندهی میشود، مانع شکل­گیری نهادهای رهبری­کننده می­شود. و این، به پراکنده شدن اعتراضات و شکست آن ها منجر میشود. به عنوان مثال، اگر در کشورهای پیشرفته غربی (کشورهای متروپل) امکان برگزاری همین جشن اول ماه مه به شکل تظاهرات و اعتصابات سراسری و پرچم­های سرخ برافراشته، وجود دارد، می­بینیم که در ایرانِ تحت حاکمیت دیکتاتوری محض، چنین امکانی وجود ندارد. و به عنوان مثال، در آن زمانی که سرمایه­داری هنوز به امپریالیسم تبدیل نشده بود، در کشورهای غربی یک حدی از دموکراسی وجود داشت که مثلا نمایندگان کارگران هم به مجلس راه پیدا میکردند، اما در جامعه­ی تحت سلطه امپریالیسم، حتی تصوّر آن را هم نمی­توان کرد.

درنتیجه، سازمانیابی سیاسی مستقل، علنی و توده­ای طبقه کارگر در چنین نظامی، مسیر ویژه خودش را خواهد داشت. مگر این که به دلایلی در دیکتاتوری شکاف ایجاد شود و شرایطی ایجاد شود که کارگران و زحمتکشان بتوانند موانعی که سر راه تشکّل و شکل­گیری نهاد رهبری هستند را از میان بردارند. (به عنوان مثال، در جریان انقلاب 57 طبقه کارگر به دلیل شرایط انقلابی و ضربه خوردن دیکتاتوری شاه و هنوز قدرت کامل نگرفتن دیکتاتوری جدید، توانست تشکل های صنفی ایجاد کند.) درنتیجه، سازمان­یابی طبقه کارگر در نهادهای صنفی و سیاسی، تنها با ضربه زدن به دیکتاتوری (با هدف از بین بردن سیستم سرمایه­داری وابسته) امکان­پذیر است؛ و تجربه نشان داده که تنها زمانی میتوان ضربات کاری به دیکتاتوری زد، که تشکیلات مسلح انقلابی متشکل از پیشروترین نیروهای طبقه کارگر و روشنفکران کمونیست ایجاد شود. از طرف دیگر، بدون ادامه و ارتقای مبارزات فعلی طبقه کارگر و متحدین این طبقه، نیروهای پیشرو در صفوف طبقه کارگر شرایط رشد را پیدا نمیکنند که بتوانند موانع مبارزاتی کنونی را از میان بردارند.

خب رفقا، صحبت­هایم را جمع­بندی می­کنم. اگر یادتان باشد، بعد از فروپاشی شوروی، ایده پراکنان سرمایه­داری جار می­زدند که "تاریخ به پایان رسیده" و سیستم سرمایه داری گویا سیستم جاوید برای بشریت است. اما مدتی نگذشت که رشد بحران­های لاعلاج این سیستم، جائی برای فریبکاری آن ها باقی نگذاشت. دولت­های امپریالیستی در تلاش مذبوحانه برای تخفیف بحران­های ساختاری سیستم، به جنگ­های بی­پایان و انواع ترفندها از جمله سیاست­های اقتصادی ضدکارگری مانند "ریاضت اقتصادی" متوسل شدند، یعنی سیاست هایی که منجر به آوارگی توده­ها و تشدید هزار رنج و درد اجتماعی برای کارگران و زحمتکشان جهان شد. بحران های امپریالیستی، که حالا هم بحران اپیدمی کرونا به آنها اضافه شده، یک خصوصیت تاریخی هم دارند، و آن این است که شکست و احتضار سیستم سرمایه­داری را به شکل همه جانبه­ای در معرض دید جهانیان قرار داده­اند، منظور از شکست سیستم سرمایه داری، شکست از نظر اقتصادی-سیاسی-اجتماعی و ... غیره است.

در رابطه با شکست اقتصادی سیستم سرمایه­داری، میتوان به این واقعیت اشاره کرد که اقتصاد جهانی برای دومین بار (در عرض حدود دوازده سال) در حال فروپاشی است. یک بار در سال 2008 و این بار در مقیاسی بسیار وسیع­تر از آن. خبرهای زیادی در تأئید این واقعیت  پخش شده اند. به عنوان مثال، بانک­های سرمایه­گذاری آمریکا اخیرأ اعلام کردند که اقتصاد آمریکا (به دلیل کاهش صنایع تولید و خدمات) در سه ماهه دوم امسال (آوریل، مه،ژوئن) حدود 24 درصد کاهش خواهد داشت، و این مقدار کاهش اقتصادی، در کلِّ تاریخ آمریکا، بی سابقه است.

در رابطه با ورشکستگی اخلاقی این سیستم، و این که چگونه بنگاه­های ایده­پراکنی امپریالیستی، نخبه­های تقلبی و گفتمان­ها و ارزش­های ضدانسانی تولید می­کنند، میتوان به گفتمانی که در برخی رسانه­های آمریکا و انگلستان (لانه نخبگان تقلبی سرمایه­داری) در توجیه عدم صرف بودجه در امور پزشکی و افزایش امکانات پزشکی، بحث راه انداخته بودند که چرا امکانات پزشکی محدود را نباید برای کودکان مبتلا به بیماری روانی و افراد خیلی مسن هدر داد.

در رابطه با برملا شدن ورشکستگی اجتماعی سرمایه­داری نزد توده­های مردم جهان هم، همین کافی بود که، مردم دیدند که دلیل مرگ چند صد هزار نفر در اثر شیوع کرونا (که شاید در آینده به میلیون­ها نفر برسد) در اثر عدم تلاش دولت­های سرمایه­داری برای تدارک علیه اپیدمی بود، اپیدمی­ای که پیش­بینی شده بود، و قابل پیشگیری هم بود، اما ابتدایی­ترین الزامات برای تأمین سلامت و ایمنی مردم توسط دولت­ها نادیده گرفته شد.

درنتیجه، فقط دو گزینه به مفهوم واقعی، در مقابل طبقه کارگر قرار گرفته­اند، گزینه "سوسیالیسم و ​​زندگی" و گزینه "سرمایه­داری و مرگ".   اپیدمی کرونا بالاخره یک روز به پایان می­رسد، اما این مردم دیگر به گذشته برنمی­گردند. توهمات قبلی که به سیستم سرمایه­داری داشتند، اکنون از بین رفته، و این توهمات دوباره ایجاد نمی­شوند. انسان­هایی که در نتیجه ناکارآمدی سرمایه­داری و نامردمی سرمایه­داران، جان خود را از دست دادند، فراموش نمی­شوند.

اپیدِمی کرونا نه تنها خصلت­های ضدبشری سیستم سرمایه­داری را بیش از پیش افشاء کرد، بلکه حقایقی را هم، در تاکید بر ضرورت مبارزه برای نابودی این سیستم، و ضرورت سرنگونی انقلابی حکومت­های حافظ آن را، در معرض دید کارگران و زحمتکشان آگاه قرار داد.

سرمایه­داری با اَعمالِ خودش علیه جان مردم در طی این بحران، نشان داد که تاریخ سرمایه­داری در شُرُفِ اتمام است. اما سوسیالیسم نه تنها تمام نشده، بلکه شروع مجددش را بر خرابه­های سرمایه­داری آغاز خواهد کرد. این جهان باید تغییر کند. این آخرین بحران، و آخرین تهدید علیه بشر نیست. تجربه­ای که ما الان در آن به سر می­بریم با همه هولناکی اش ، هشداری بسیار جدی است. باید از آن درس بگیریم و بر اساس آن درس­ها، عمل کنیم.

دور نیست روزی که آگاه­ترین و رزمنده­ترین عناصر طبقه کارگر که در صف اول مبارزه قرار دارند، و پیشروان کمونیست، با ایجاد شرایط مناسب، و با آموختن از تجربیات مبارزاتی گذشته، مُعضَلِ رهبری و سازماندهی را حل کنند، تا چشم­انداز پیروزی به روشنی پیش روی جامعه قرار بگیرد.

وقت آن رسیده که کارگران آگاه و انقلابی ایران تلاش کنند تا شرایط را برای آن روز آماده کنند، نه تنها با ورود تعداد هر چه بیشتری از زنان و مردان انقلابی به صحنه مبارزه، بلکه با ارتقای سطح آگاهی طبقاتی خودشان و توده­های کارگر، و با ارتقای مبارزات قهرآمیزِ کنونی به بالاترین سطح آن، با ایجاد شرایط مناسب برای سازماندهی مبارزه قهرآمیز، تا برپائی جنگ توده­ای انقلابی، و با چنان سطحی از عزم و اراده محکم، که پس از شروع تا زمان پیروزی کامل، برای طبقه کارگر انقلابی و زحمتکشان حامی آن، این مبارزه غیرقابل بازگشت باشد.     

با سپاس از شما، رفقا، اگر سئوال و نظری دارید میتونید مطرح کنید.