به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 215 ، اردیبهشت ماه 1396

 

آن چه که در زیر مشاهده می کنید، متن سخنرانی رفیق فریبرز سنجری از سوی چریکهای فدایی خلق ایران است که در سالگرد روز جهانی کارگر در تاریخ 7 می 2017 در اتاق پلتاکی چریکهای فدایی خلق ایران ارائه شد. پیام فدایی این سخنرانی را با برخی ویرایش های جزئی از حالت گفتار به نوشتار درآورده و به این طریق در اختیار علاقمندان قرار می دهد. فایل صوتی این سخنرانی در سایت سازمان در آدرس زیر قابل دسترسی ست:

https://www.youtube.com/watch?v=bMlLWPiG5DA

 

 

فریبرز سنجری

 

چگونه می توان بر معضل پراکندگی صفوف کارگران فائق آمد؟

 

با سلام و با تشکر از همه رفقائی که در جلسه امروز حضور دارند. امیدوارم که همه رفقا صدای مرا داشته باشن. قبل از هر چیز اجازه بدهید که یاد و خاطره همه رفقای کارگری که برای سوسیالیسم و آزادی مبارزه کردند و جان باختند رو گرامی بدارم و با این که چند روزی از اول ماه مه گذشته ، اما روز جهانی کارگر رو یک بار دیگر به همه کارگران و تک تک شما عزیزان تبریک بگویم و خوشحالم از این که بار دیگر فرصتی پیش آمده تا در کنار هم ضمن گرامیداشت این روز بزرگ به بحث چگونگی فائق آمدن بر معضل پراکندگی کارگران ایران در این جلسه بپردازیم و آن را با همکاری هم به پیش ببریم.

 

از آن جا که امروز 7 ماه مه است و دو روز پیش 5 ماه مه روز تولد مارکس در سال 1818 بود ، بگذارید قبل از هر بحثی ، تولد مارکس این اندیشمند بزرگ کارگران جهان که راه رهائی طبقه کارگر از جور و ستم و استثمار و اساسا رسالت و قدرت این طبقه در از بین بردن جامعه طبقاتی و رسیدن به کمونیسم را با درایت غیر قابل انکار خودش نشان داده ، به تک تک شما تبریک بگم.  مارکس اندیشمندی بود که همواره بر امر سازمانیابی و اتحاد کارگران برای رسیدن به مطالبات شان چه از نظر صنفی و چه از نطر سیاسی تاکید داشت و قدرت کارگران برای رهائی از نظم ظالمانه سرمایه داری را در اتحاد و تشکل و آگاهی اون ها می دونست. با گرامیداشت یاد او بگذارید برگردیم به شرایط ایران و وضعی که سرمایه داری ایران با کمک رژیم حامی اش، جمهوری اسلامی برای کارگران ما به وجود آورده.  وضع وحشتناکی که فاجعه انفجار چند روز پیش در معدن زغال سنگ آزاد شهر در استان گلستان آن را با وضوح تمام در مقابل چشم همگان به نمایش گذاشت و ما دیدیم – یک بار دیگه دیدیم -که سودجویی سرمایه داران و  عدم وجود حداقل شرایط ایمنی در محیط کار باعث کشته شدن حداقل 35 کارگر معدن - به گفته وزیر کار جمهوری اسلامی - شد. حادثه دردناکی که قلب همه کمونیست ها، همه کارگران و حامیان طبقه کارگر را به درد آورد و خشم عموم انسان های آزادیخواه را نسبت به شرایط ظالمانه ای که سرمایه داران برای کارگران ما در جمهوری اسلامی آفریده اند و شکل داده اند برانگیخت. چرا که روشنه که علت این انفجار جمع شدن مقدار زیادی گاز به علت ضعف دستگاه تهویه در معدن بوده و از مدت ها پیش هم بر اساس کلیپ هائی که پخش شده و گفتگو هائی که با کارگران معدن مزبور شده ، کارگران و حتی خود ایادی رژیم هم (نسبت) به فرسودگی این معدن و عدم وجود استانداردهای ایمنی که لازمه کار در معدن بوده ، هشدار داده بودند. همه می دونستن و همه هم می دانند که عدم تخلیه این حجم از گاز امریه که کاملا مسئولیت اش به عهده کارفرما ست .  اما طبق معمول در جمهوری اسلامی، این بار هم  از زبان وزیر کار واقعا مزدور خودش بیشرمانه از "بی احتیاطی" و سهل انگاری کارگران سخن گفت و عملا کارگران را مقصر انفجار جلوه داد. همین واقعیت بار دیگر نشان داد که چگونه رژيم حامی سرمایه داران در برخورد به سوانح حین کار که مسئولیت اصلی اش بر عهده کارفرما و سرمایه داره و دلیلش هم آزمندی های پایان ناپذیر سرمایه داران می باشه کارگران را مقصر جلوه می دهد. ضمن همدردی با خانواده های کارگران کشته شده و مجروح شده در این معدن روشنه که تا نظام سرمایه داری حاکمه و تا جمهوری اسلامی با تکیه بر سرنیزه جهت حفاظت از این نظام بر (مسند) قدرته چنین فجایعی  هم وجود خواهند داشت و تکرار خواهند شد.

 

مورد دیگری که پیش از ورود به بحث اصلی باید به آن اشاره کنم ولی نفس طرح آن هم به بحث امشب ما در مورد چگونگی تشکل طبقه کارگر ربط داره ، مساله مراسم های دولتی اول ماه مه است که امسال دولت روحانی بنا به مصالح خودش و به ویژه با توجه به انتخابات ریاست جمهوری ای که در پیش است تحت عنوان روز کارگر سازمان داد. از سال 86 که سردمداران رژیم علیرغم همه کنترل های امنیتی نتوانستند از حرکت مستقل کارگران و اعتراضات اون ها در چنین مراسم های دولتی ای جلوگیری کنند ، از ترس بروز خشم کارگران اجازه برگزاری چنین نمایشاتی را حتی به نهادهای طرفدار جمهوری اسلامی در محیط های کارگری هم نمی دادند. اما امسال با توجه به انتخاباتی که در پیش است چنین اجازه ای داده شد.

 

نکته جالب توجه در این مراسم ها ، سر داده شدن شعار هائی بود که همگی نشان دهنده گوشه های کوچکی از ابعاد فقر و فلاکت حاکم بر زندگی کارگران است. چه در مراسم خانه کارگر در میدان فلسطین تهران که محجوب مسئول خانه کارگر رژیم در آن سخنرانی کرد و چه در مراسم برگزار شده در مزار خمینی که در آن روحانی سخنرانی کرد ، با این که این مراسم ها آزاد نبوده و دولتی بودند اما باز هم فریاد ضرورت بر طرف کردن شکاف بین سطح دستمزد با معیشت کارگران به فراوانی شنیده می شد. حتی در جریان سخنرانی روحانی شعار "زندگی کارگر ، رو به فناست امروز" سرداده شد که البته دار و دسته روحانی تلاش کردند آن را به حساب جناح مخالف خودشان در درون جمهوری اسلامی بگذارند. تازه نیروهای امنیتی رژیم با همه این اوصاف که این مراسم ها مراسم های دولتی و نمایشی بودند اما به این هم بسنده نکردند و به دلیل ترس و وحشت خودشون از هر گونه تجمع (کارگران)، در نقاطی به همین تجمعات مجوز داده شده هم حمله کردند و تنی چند از شرکت کنندگان را زخمی و دستگیر کردند.

 

اما برغم همه این تمهیدات همین فریاد هائی که در این مراسم ها سر داده شد ، گوشه هائی از واقعیت شرایط زندگی کارگران و شدت فشار نبود نان و سختی معیشت را بر ملا می کرد. چرا که برجسته ترین مشخصه وضع موجود در جامعه سرمایه داری ایران فقر و فلاکت گسترده در سطح جامعه ست که در آن زندگی اکثریت مردم و بالطبع اکثریت کارگران در زیر خط فقر قرار گرفته. همین واقعیات سیمای واقعی این وضع را ترسیم می کند؛ واقعیتی که خود ایادی طبقه حاکمه هم قادر به انکار آن نیستند. وقتی که کمیته مزد شورای عالی کار جمهوری اسلامی ، سبد هزینه زندگی یک خانوار کارگری را ماهانه دو میلیون و در واقع دو میلیون و 480 هزار تومان اعلام می کند ، اما در همان حال شورای عالی کار حداقل دستمزد کارگر را 930 هزار تومان در ماه تعیین می کند ، روشنه که نهاد تعیین دستمزد کارگران در جمهوری اسلامی به این ترتیب خودش معترفه که اکثریت کارگران کشور با چنین دستمزدی اجبارا باید در زیر خط فقر زندگی کنند. در چنین شرایطی طبیعی است که کارگر باید برای زنده ماندن خود و خانواده اش دو یا سه شغل پیدا کنه و یا تن به اضافه کاری های جانفرسا بده و آمار مرگ کارگران بر اثر شدت کار یعنی "کاروشی" را بالا ببره. اتفاقا همین ماه قبل بود که در بیمارستان فیروزگر تهران ، پرستار رنج دیده ای به علت فشار کار، دچار ایست قلبی شد و جان خود را از دست داد.  از این موارد البته در محیط های کار و کارخانجات ایران هم به وفور دیده می شه.

 

جالب است که در چنین شرایطی ، برخی از ایادی جمهوری اسلامی پز می دهند که مستمری کسانی که ماهانه معادل 70 هزار تومان از کمیته امداد امام دریافت می کنند را قراره دو برابر بکنند. یعنی خودشان اعتراف می کنند به این واقعیت که در جمهوری اسلامی ستمدیدگانی زندگی می کنند که حقوق ماهانه شان بیش از ده برابر کمتر از همین حداقل دستمزد ناچیزیه که خودش سه یا چهار بار زیر خط فقره. روشنه که در چنین شرایطی رشد روز افزون زباله گردی برای پیدا کردن لقمه ای نان، فروش اعضاء بدن و کار کودکان رواج پیدا می کند و یا بخش بزرگی از جامعه به حلبی آباد های بر پا شده در حاشیه شهر ها پناه می برند و یا به کارتن خوابی در خیابان ها روی می آورند و یا اگر در گورستانی، قبری خالی یافتند ، آن را به خوابگاه خود شان تبدیل می کنند.

 

در مواجهه با چنین شرایطی است که کارگران و محرومان دست به اعتراض زده و خواهان تغییر وضع موجود هستند. به همین دلیل هم یکی از ویژگی های صحنه سیاست در ایران گستردگی اعتصابات، تجمعات و اعتراضات روز مره کارگران و ستمدیدگان در چهار گوشه کشور می باشد. به واقع روزی نیست که در گوشه ای از این فلات خونین، کارگران در اعتراض به شرایط کار و زندگی شون و برای رسیدن به مطالبات بر حق خودشون و به خصوص حقوق های پرداخت نشده شون دست به تجمع نزنند.

 

اگر به شرایطی که مبارزات کارگران در آن جریان داره توجه کنیم متوجه می شیم که علیرغم شرایط بحرانی اقتصاد کشور که با رکود و تورم توامان ، قدرت مانور بزرگی به سرمایه داران زالو صفت بخشیده و به آن ها امکان داده که هر روز دسته دسته کارگران را از کار بیکار کرده و یا با تعطیل کردن واحد های تولیدی، کل کارگران یک کارخانه را از کار بیکار کنند و یا به اداره کار معرفی کنند، و برغم سرکوبگری نیرو های انتظامی جمهوری اسلامی و تعقیب و پیگرد کارگران مبارز و پرونده سازی های کارفرما ها علیه کارگران و حتی به شلاق بستن کارگران به جرم درخواست حقوق های معوقه شان، باز هم روزی نیست که کارگر ها به اعتراض برنخیزند. و صدای اعتراض شان را بلند نکنند. آن ها در بستر همین اعتصابات و اعتراضات، اتحاد طبقاتی خودشون را به عینه به نمایش می گذارند. اما برغم همه این تلاش های دلیرانه و وسعت غیر قابل انکار حرکات و اعتراضات کارگری، بازهم ما شاهدیم که کارگران امکان تشکل و سازمان یابی را پیدا نمی کنند.

 

از یک سو کمیت بالای اعتراضات و گستردگی آن ها در سطح کشور امری انکار ناپذیره تا آن جا که در شهریور ماه سال گذشته ، استاندار کرمان اعتراف کرد که در فاصله زمانی کمتر از ۶ ماه ، ۶۵۰۰ اعتراض کارگری تنها در استان کرمان رخ داده. اما از سوی دیگه و به رغم این مبارزات وسیع و گسترده، کارگران ما امروز از فقدان سازمان یابی و تشکل در رنج اند. نه از تشکل های مستقل کارگری در کارخانجات و شرکت های گوناگون خبری هست و نه از تشکل های توده ای و سراسری. همین فقدان تشکل و پراکندگی صفوف کارگرانه که به کارگران یک رشته و یا یک محل امکان نمی ده که در صفی واحد به اعتراض بلند شوند و با قدرت اتحاد وسیع شان کارفرما ها را به عقب نشینی وادارند و اون ها را مجبور کنند که خواست های کارگران را قبول کنند. اگر از تفکرات و نیرو هائی بگذریم که تشکل های رژیم ساخته در محیط های کارگری مانند خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار را به نوعی تشکل های کارگری جا می زنند ، در حالی که این نهادها، نهادهایی هستند که چنین خاصیتی ندارند  و بر عکس ابزار های سرکوب جمهوری اسلامی در محیط های کار هستند ولی خوب با این حال یک چنین تفکراتی آن ها را تشکل کارگری معرفی می کنن؛ بیشتر گرایشات فکری که خود شون را طرفدار  کارگران و مدافع مطالبات آن ها معرفی می کنن بر فقدان سازمان یابی طبقه کارگر و فقدان تشکل های مستقل کارگری تاکید دارند. و این واقعیت را به اشکال مختلف بیان می کنند. فهم عمیق و عینی همین واقعیت، یعنی فقدان هر گونه تشکل مستقل کارگری و دلیل آن ، پیش شرط دستیابی به یک پاسخ صحیح برای رفع این معضل برای تمام نیروهایی ست که خود شون را انقلابی و مدافع طبقه کارگر معرفی می کنند.

 

تا آن جا که به چریکهای فدایی خلق باز می گرده ، ما بارها با تاکید بر حقیقت پراکندگی صفوف طبقه کارگر و رنج ناشی از فقدان سازمان یابی در میان کارگران با استناد به واقعیات زنده حاکم بر زندگی کل کارگران ایران، بار ها گفته و نشان داده ایم که معضل عدم تشکل طبقه کارگر در ایران قبل از هر چیز بر می گرده به شرایط دیکتاتوری لجام گسیخته ای که جمهوری اسلامی در سطح جامعه به وجود آوده و اعمال می کنه. دیکتاتوری ای که در 38 سال گذشته به هیچ نیروی مخالفی اجازه فعالیت نداده و هر صدای مخالفی را در گلو خفه کرده. شیوه برخورد این استبداد مذهبی را در همان آغاز قدرت گیریش با خانه کارگر و شوراهای کارگری ای که در شرایط هرج و مرج بعد از قیام بهمن شکل گرفته بودند همه دیدیم و بعد ها هم شاهد برخورد سرکوبگرانه این دیکتاتوری با تلاش های کارگران برای ایجاد سندیکا های مستقل خودشون مثل تلاش های کارگران شرکت واحد و نیشکر هفت تپه بودیم. این تجربیات نشان می دهند که دیکتاتوری جمهوری اسلامی هیچ حدی از تشکل مستقل را بر نمی تابد. این دیکتاتوری ، تنها تشکل هائی را تحمل می کنه که ابزار های گسترش سلطه سرکوبگرانه خودش در محیط های کار باشند؛ مثل خانه کارگر اسلامی خودش و  شورا های اسلامی دست ساز باز هم خودش که در برخی از واحد های تولیدی ، آن ها را سازمان داده.

 

نیازی به تاکید نیست که تجربه مبارزات مردم ما در نزدیک به یک قرن اخیر نشان داده که دیکتاتوری ذاتی سلطه امپریالیستی و نظام سرمایه داری وابسته حاکمه و به خصوصیات شخصی مسئولین ماشین دولتی و یا سیاست های مقطعی اون ها بستگی نداشته و نداره. به همین دلیل هم تا این سلطه و این نظام پا برجاست شکل حکومتی هم جز دیکتاتوری نخواهد بود. از کودتای انگلیسی رضا خان و بعد کودتای آمریکائی 28 مرداد 32 که محمد رضا شاه را به قدرت بازگرداند و سپس شکل گیری (رژيم) خمینی بر اساس توافقات کنفرانس گوادالوپ ، شکل حکومتی در ایران همواره سیاه ترین شکل استبداد بوده. استبدادی که هیچ گونه تشکل و ابراز مخالفت را بر نمی تابید و بر نمی تابه. رضا شاه با سرکوب خونین احزاب و تشکل های کارگری باز مانده از دوران انقلاب مشروطیت و اساسا (با سرکوب) هرگونه صدای آزادیخواهی ، پایه های استبداد خودش رو محکم کرد. در این دوران تمام تلاش های سازمان یابی کارگران لگدمال استبداد رضا شاهی شد. بعد ها این دیکتاتور که خودش رو فعال مایشاء می دونست در جریان جنگ جهانی دوم وقتی امپریالیست ها مصالح شان برکناری او  را طلب کرد ، با خفت از قدرت برکنار شد. از یک دوره شرایط خاصی که در اثر جنگ جهانی در ایران به وجود آمد بگذریم، یعنی همان فاصله سال های 20 تا 32 ، می بینیم که جانشین او یعنی پسرش محمد رضا شاه به دنبال کودتای 28 مرداد دیکتاتوری عریانی را بر جامعه حاکم کرد و هر گونه مخالفتی را  آماج یورش نیرو های سرکوب خودش قرار داد. در این دوران نه به کارگران و نه به دیگر اقشار مردمی اجازه تشکل و فعالیت آزاد داده نشد. با انقلاب سال های 56 و 57 که شاه مجبور شد کشور را ترک بکند و شرایط برای تفویض قدرت به دار و دسته خمینی مهیا شد ، شرایط شبه دموکراسی یا بهتره بگویم هرج و مرج در جامعه به وجود آمد و کارگران امکان پیدا کردن به گونه ای تشکل های صنفی برای خود شون به وجود بیاورند. اما رژيم خمینی که اساسا برای سرکوب انقلاب به قدرت رسیده بود، از همان روز اول همه دستاوردهای قیام بهمن را با سرنیزه پاسدار های ریش رها کرده اش به خونین ترین شکلی سرکوب نمود. و تشکلات کارگری ای را که کارگران ما می کوشیدند در آن فضا به وجود بیاورند و گسترش شون بدهند رو نابود کرد.

 

از این واقعیات تاریخی چه نتیجه ای میشود گرفت؟

 

این واقعیات نشان می دهند که برای طبقات حاکمه در ایران هیچ شکل دولتی جدا از دیکتاتوری عریان معنا ندارد و یکی از عملکرد های این دیکتاتوری هم سرکوب مبارزات کارگران و جلوگیری از تشکل آن ها جهت تسهیل شرایط استثمار و چپاول برای سرمایه دار ها و حفظ نظام سرمایه داری در ایران می باشد. نشان می دهند که در این سال های طولانی ، تنها در دوره هائی که به هر دلیل در سد دیکتاتوری شکاف ایجاد شده کارگران امکان پیدا کردند خودشون را سازمان بدهند و تشکل های صنفی خودشون را شکل بدهند و سازمان های سیاسی مردمی و ضد دیکتاتوری هم در این دوره ها امکان گسترش پیدا کردند. اگر به فضائی که با برکناری رضا شاه ایجاد شد یعنی دوران 12 ساله 20 تا 32 نگاه کنیم و اگر دوران انقلاب 56 و 57 را به خاطر آوریم به روشنی می بینیم که هر وقت در سد دیکتاتوری شکاف افتاده امکان تشکل کارگران هم مهیا شده. این تجربیات به ما می آموزه که برای غلبه بر معضل کنونی طبقه کارگر ایران یعنی پراکندگی صفوف آن ها باید مانع اصلی را از جلوی راه کارگران برداشت ، یعنی باید تلاش نمود تا در سد دیکتاتوری لجام گسیخته حاکم شکاف ایجاد کرد. و باید با تکیه بر تجربیات گذشته تلاش بشه که از فرصت پیش آمده برای متشکل کردن کارگران و حفظ و رشد تشکل های صنفی آنان استفاده کرد. این واقعیتی است که تا زمانی که دیکتاتوری بر جامعه حاکمه، نمی شه انتظار شکل گیری تشکل های مستقل و توده ای و سراسری را داشت. 

 

به همین دلیل هم برای رسیدن به آن شرایطی که به کارگران امکان می دهد که در سطحی وسیع و توده ای تشکل های مستقل خودشون را شکل بدهند باید همه مبارزات اعتراضی را در جهت نابودی دیکتاتوری حاکم سوق داد. وقتی که پذیرفتیم که دیکتاتوری عامل اصلی عدم سازمان یابی طبقه کارگره ، به طور طبیعی باید کوشید در سد دیکتاتوری حاکم هم شکاف انداخت.

 

اما برغم همه تجربیاتی که این واقعیات را به اثبات رسانده ، ما باز هم شاهد تفکراتی هستیم که  فکر می کنند که شکل گیری تشکل های مستقل کارگری در زیر سلطه این دیکتاتوری امری ممکنه ؛ و هنوز یک سندیکای واقعی که کارگران را در محیط کار نمایندگی کنه، نه در روی کاغذ بلکه در محیط کار نمایندگی کنه شکل نگرفته، (این ها) رهنمود تشکیل کنفدراسیونی از سندیکا هائی که هنوز شکل نگرفته و درست نشده و وجود ندارند را می دهند. چنین تفکراتی با چنین تبلیغاتی عملا خاک به چشم کارگران می پاشند. در حالی که یک نیروی پیشرو کارگری باید همه این واقعیات را با صراحت با کارگر ها در میان بگذاره  و توجه آن ها را نسبت به ضرورت به خدمت گرفتن همه اشکال مبارزه در جهت شکاف انداختن در استبداد حاکم جلب کند.

 

اما چگونه می شود در سد دیکتاتوری ای که عامل اصلی جلوگیری از رشد مبارزات و تشکل و سازمان یابی طبقه کارگره ، خدشه وارد کرد و در آن شکاف انداخت. چگونه می شود زمینه و بستری برای به هم پیوستن این جویبارهای جاری و زنده اما پراکنده اعتراضات و مبارزات کارگری سازمان داد. و از این  طریق به امر تشکل کارگران یاری رساند؟

 

بگذارید در این زمینه به تجربه ارزشمندی از  جنبش نوین کمونیستی ایران اشاره کنم.

در اوایل دهه پنجاه سازمان کمونیستی چریکهای فدائی خلق ایران با مبارزه مسلحانه و اعمال قهر انقلابی علیه رژیم شاه در این جهت حرکت می کرد و با کشاندن توده ها به صحنه مبارزه قادر به چنین کاری هم شد.  ولی سازمانی که بعد از قیام ، تحت همان نام فعالیت می کرد نه فقط تئوری ظفرنمون آن سازمان را زیر پا گذاشته بود بلکه در عمل هم نشان داد که نه رهائی طبقه کارگر و نه رسیدن کل توده های تحت ستم ایران به آزادی و رفاه مسأله اش نیست.

 

در تئوری چریکهای فدائی خلق مسیری که منجر به متشکل شدن کارگران، هم در ارگان های صنفی و هم در ارگان های سیاسی و سپس هم تشکیل حزب خود شون می شود ، به شکل درستی و به شکل روشنی بیان شده. کسانی هستند که نمی توانند یا نمی خواهند ربط مبارزه مسلحانه پیشروان کمونیست را با امر تشکل طبقه کارگر در این تئوری متوجه بشوند.  برخی حتی چریک ها را متهم کرده یا می کنند که گویا بلانکیست هستند و به نیابت از کارگران در صدد کسب قدرت سیاسی می باشند. در حالی که چریکهای فدائی خلق همواره بر این آموزش مارکس تأکید داشته اند که رهائی کارگران تنها به دست خودشون امکان پذیره؛ و بر این اساس همیشه گفته و تأکید کرده اند که پیشروان کمونیست در شرایط حاکمیت بورژوازی وابسته  این وظیفه در مقابل شان قرار داره که با اِعمال اشکال رادیکال مبارزه و با اَعمال انقلابی خود شون، راه متشکل شدن و به دست گرفتن قدرت توسط  طبقه کارگر را تسهیل کنن.

 

وقتی که در واقعیت زندگی، دیکتاتوری  اجازه شکل گیری و ادامه کاری تشکل های مستقل کارگری را نمی دهد و تجربه سال ها سرکوب ددمنشانه جمهوری اسلامی نشان داده که در شرایط جامعه ایران نه سندیکای واقعی و ادامه کار موجودیت می یابه و نه حزب واقعی طبقه کارگر شکل می گیره، وقتی که سرکوب پلیسی  نمی گذاره که هیچ گونه مبارزه صرفا سیاسی بسط یافته و از حالت محافل روشنفکری خارج بشه، وقتی که تجربه نشان داده که بدون تکیه به قهر نمی شه سازمان های سیاسی و اقتصادی مورد نیاز مبارزه طبقاتی کارگران را شکل داد و درست کرد ، پس باید بپذیریم که ما در شرایطی قرار گرفته ایم که تشکل طبقاتی پرولتاریا و ایجاد صف مستقل وی در مسیری متفاوت از اون چه که مثلا در روسیه انجام شد صورت می گیره و خواهد گرفت، یعنی این امر مهم در ایران مسیر ویژه خودش و شکل ویژه خودش رو می طلبد. بنابر این نمی شود با الگوبرداری از تجربیاتی که مختص شرایط دیگریست ، راه تشکل سیاسی و اقتصادی طبقه را هموار کرد.

 

تئوری چریکهای فدائی خلق تاکید داره بر سازماندهی سیاسی - نظامی نیرو های پیشرو جهت پیشبرد جنگ انقلابی علیه دشمنی که هر صدای اعتراضی را در گلو خفه می کنه.  در بستر چنین مبارزه ای است که حمایت معنوی کارگران و ستمدیدگان کسب و به تدریج به حمایت مادی بدل می شود. مبارزه ای که با جلب حمایت مادی ستمدیدگان امکان پیدا می کنه به تدریج در سد دیکتاتوری حاکم شکاف انداخته و چشم انداز تشکل وسیع تر توده ها را در مقابل آن ها قرار بده. و در عمل هم امر سازمان یابی و تشکل کارگران و ادامه کاری و رشد اون ها را امکان پذیر کند. کمک به امر سازمان یابی طبقه کارگر و غلبه بر پراکندگی دردناک تحمیل شده در مبارزات کارگران ایران تنها در مسیر یک مبارزه طولانی و قهرآمیز امکان پذیره.

 

به امید این که با شرکت بقیه رفقا در این بحث ، زوایای مختلف آن چه گفته شد هر چه بیشتر باز بشه و نکاتی که لازم است بیشتر مورد توجه قرار بگیره ، مورد بحث همه اتاق قرار بگیره. یک بار دیگر روز جهانی کارگر را گرامی می دارم و امیدوارم که هر چه زودتر کارگران رزمنده ما با سرنگونی جمهوری اسلامی جشن اول ماه مه را در شرایطی آزاد و دمکراتیک برگزار کنند و قادر شوند با در هم شکستن سلطه نظام سرمایه داری وابسته حاکم و ماشین دولتی وابسته به اون، جامعه ایده آل خود یعنی سوسیالیسم را بر پا کنند.

 

شاد باشید.

 

اگر این ویروس ها اخلالی در ارائه این بحث (در این اتاق) ایجاد کردند ، باید از شما عذر بخواهم و امیدوارم که در بخش پرسش و پاسخ بحث پر باری داشته باشیم.