به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 212 ، بهمن ماه 1395

 

توضیح پیام فدایی: آن چه در زیر می آید متن سخنرانی رفیق فریبرز سنجری در مراسم یادمان چهل و ششُمین سالگرد رستاخیز سیاهکل می باشد که در تاریخ 4 فوریه 2017 در شهر استکهلم سوئد برگزار شد. پیام فدایی این سخنرانی را از حالت گفتار به نوشتار در آورده و با برخی ویرایش های جزئی برای خوانندگان نشریه منتشر می کند.

 

ملاحظاتی در باره شرایط کنونی و وظایف ما

با سلام و درود به همه رفقا و دوستانی که در جلسه امشب حضور دارند تا همراه با همدیگر یاد و خاطره کمونیست هایی که رستاخیز سیاهکل را بر پا کردند و توده هائی که در قیام 57 بپاخاستند و سرنوشت رژیم شاه را قطعی کردند ، رو گرامی بداریم. مردمی که در قیام بهمن سال 57 در واقع انقلاب شون را به نقطه اوج خود رساندند. قبل از هر صحبتی اجازه بدهید که از همه رفقائی که از کشور های دیگه زحمت کشیدند و آمدند در این جلسه در این جا در استکهلم و به ما کمک کردند تا بتوانیم مراسم رو هر چه شایسته تر برگزار کنیم سپاسگزاری کنم. در ضمن یک خبری هم چون در رابطه با رفقای سیاهکل می باشه ، خواستم به اطلاع تان برسانم که روز 13 بهمن ماه در تهران مادر سماعی (بانو زهرا اسحاقی) مادر رفیق رحیم سماعی و خواهر رفیق مهدی اسحاقی که هر دو در برخورد با نیروهای دشمن ، رژیم شاه ، در درگیری های سیاهکل به شهادت رسیدند ، در گذشت که از طرف خودم و چریکهای فدائی خلق درگذشت ایشان را به خانواده سماعی و اسحاقی و خانواده شهدای فدائی تسلیت عرض می کنم.

اجازه بدید که قبل از هر صحبت دیگه ای به یک نکته ای هم  اشاره کنم. اون اینه که در صفوف چریکهای فدائی خلق از سال ها پیش همیشه یک رسمی بوده که ما گرامیداشت این دو روز بزرگ تاریخی - 19 بهمن سال 49 و  21 و 22 بهمن 57 - را دستمایه ای می کردیم برای بررسی شرایطی که در آن قرار گرفته ایم و بر اون اساس درک وظایفی که مقابلمان قرار گرفته و اعلام و بیان این وظایف با صراحت با مردمی که ما تعهد داریم که تا آخرین نفس برای آزادی شون مبارزه کنیم. بر مبنای این رسم ما فکر می کنیم که بهترین روش بزرگداشت خاطره اون کمونیست هائی که برای آزادی و سوسیالیسم مبارزه مسلحانه را در ایران آغاز کردند اینه که ما بتوانیم بر مبنای تجربیات اون ها و بر مبنای تئوری هایی که راهنمای حرکت اون ها بوده شرایط کنونی را بررسی کنیم و وظایف کنونی مون را روشنی بخشیم. به خصوص که ما بر این باوریم و چریکهای فدائی خلق همواره بر این امر تاکید کرده اند که این دو رویداد بزرگ نقشی تاریخی در روند تحولات سیاسی در ایران داشته و اگر کسی نتونه درس ها و تجربیات این دو رویداد را درک کنه و آن ها را در عمل بکار ببنده کمتر می تونه نقشی پیشرو در تحولات جامعه در پیش بگیره. 

در 19 بهمن سال 49 اون رفقائی که واقعا جان بر کف ، در اون شرایط سکون و رکودی که جامعه را فرا گرفته بود حمله کردند به پاسگاه سیاهکل درجنگل های لاهیجان با بررسی برخورد هائی که سال ها در کل جامعه شاهد اش بودند به این جمع بندی رسیده بودند که با  دشمن سر تا پا مسلح یعنی امپریالیسم و نوکرهاش که هیچ زبانی جز زبان زور نمی شناسند، هیچ راهی جز مبارزه قهر آمیز ، مبارزه مسلحانه وجود نداره به همین دلیل هم اون ها با حمله به اون پاسگاه با اعلام جنگ به رژیم ، راهی که درست می دانستند را در مقابل مردم گذاشتند و بعد هم با جون خودشون نشون دادند (با فداکاری های خودشون نشون دادند) که به این راه ایمان دارند و به پیروزی این راه هم مسلما ایمان دارند. البته این راهی که در مقابل مردم گذاشته شد خیلی زود ازسوی یاران همین رفقای رزمنده سیاهکل در شکل مبارزه چریک شهری ادامه پیدا کرد و ما شاهد تاثیرات عظیم این راه و این مبارزه و این حرکت در سطح جامعه بودیم که خودش رو در شکستن فضای دیکتاتوری ، فضای رکود و سکونی که دیکتاتوری شاه حاکم کرده بود و به صحنه آمدن مردم (جسارت پیدا کردن مردم برای اعتراض به این شرایط دیکتاتوری و به صحنه آمدن شان) و بعدا هم به انقلاب برخاستن شون تاثیرش را دیدیم  و به خصوص که همه مون شاهد بودیم اکثر ما ها شاهد بودیم که این مردمی که به انقلاب برخاستند در دوران انقلاب با (الهام از) شعار "ایران را سراسر سیاهکل می کنیم" بپاخاستند و به هر حال به دوران نکبت بار رژیم سلطنت پایان بخشیدند. بگذارید با توجه به این مسئله که  اون مبارزات که به سرنگونی شاه منجر شد اما نتوانست اون مناسبات حاکم را در هم بشکند به خاطر این که اون قیام شکست خورد و رژیم خمینی روی کار آمد. (چون قیام سازمان یافته و با رهبری نبود) ما شاهد یک بساطی از دار و شکنجه در 38 سال گذشته در کشورمان بودیم که من فکر می کنم که نیازی نیست که من این وضع رو برای تک تک شمائی که با پوست و گوشت تان آن را لمس کردید و رنج ها و درد هاش را با خودتون حمل می کنید بیشتر توضیح بدهم . ولی به هر حال واقعیت اینه که در این 38 سال ما شاهد رژیمی بودیم که با دار و شکنجه هر صدای آزادی خواهی را در گلو خفه کرده و وضعی را به وجود آورده که جیب سرمایه دارهای خارجی و داخلی را از حاصل چپاول و استثمار کارگران و زحمتکشان ما هر چه بیشتر پر کرده و به هر حال عوارضی را در سطح جامعه ایجاد کرده مثل گور خوابی ، کارتن خوابی ، خیابان خوابی و فروش اندام های بدن و یا نوزاد فروشی که واقعا حاصل نکبتی است که نظام حاکم و جمهوری اسلامی حافظ اون برای مردم ما به ارمغان آوردند. بگذارید یک تاملی بکنیم روی اون شرایطی که در اون قرار داریم. من فکر کردم برای بحث امشب یک کمی به برخی از مولفه های این شرایط بپردازیم  و به خصوص سعی کنیم که بر اساس این مولفه ها به برخی از وظایفی که مقابلمان قرار گرفته اند هم اشاره کنیم. این امر کمک می کنه که ما در بخش پرسش و پاسخ هم ، رفقا و دوستانی که در جلسه حضور دارند در این بحث فعالانه شرکت کنند و به اون روشنی خیلی بیشتری ببخشند.

نکته مهمی که امرور وقتی که ما این جا نشسته ایم قاعدتا ذهن خیلی از مردم را  و خود ماها را به خودش مشغول کرده اینه که تقریبا بیش از دو هفته است که از روی کار آمدن ترامپ رئیس جمهور جدید آمریکا در (ایالات متحده) آمریکا می گذره و خوب یک دار و دسته ای روی کار آمده که ضدیت شون با کارگر ها و زحمتکش ها، ضدیت شون با پناهندگان و مهاجرین، زن ستیزی و نژاد پرستی شون و کلا اون قلدری ها و زورگوئی هائی که خیلی علنی تبلیغ می کنند (برجستگی داره) و دست همه جناح های دیگه سرمایه داری در آمریکا را بستند در واقع این ها از اون ها جلو زدند و یک جلوه هائی جدیدی از واقعا وقاحت را بنمایش گذاشتند. به خصوص با توجه به این که آمریکا در نظم امپریالیستی حاکم بر جهان یک موقعیت ویژه ای رو پیدا کرده بطور طبیعی سیاست هائی که (دولت) آمریکا پیش می بره در سطح جهان برای همه نیرو های سیاسی مسئله مهمیه و خوب این دار و دسته جدید هم با وضعی که به وجود آوردند یک سیاست های جدیدی را پیش خواهند برد که بدون شک بر سرنوشت خیلی از انسان ها دخالت خواهد داشت و بی تاثیر نیست روی سرنوشت ما و بهتره که بهش بپردازیم. به خصوص که آمریکا قدرت عظیم نظامی است که به اعتبار قدرت نظامی اش هم در سراسر جهان در حال توطئه و باج خواهی و دسیسه چینی است.

چیزی که به خصوص در این بحث، در انتخابات آمریکا برای ما ها مهمه و  جلوه خیلی بارزی پیدا می کنه این واقعیته که این ترامپ و دار و دسته اش تبلیغات می کردند - از همان دوره مبارزات انتخاباتی شون - که با این توافقنامه هسته ای که دولت اوباما با جمهوری اسلامی بسته بود (البته همراه با یک سری دیگه از قدرت های بزرگ) به مخالفت برخاسته و شدیدا علیه اون هستند و این یک سری از نیرو های سیاسی و افراد سیاسی را به تکاپو واداشته و ما شاهد هستیم که هنوز ترامپ به قول معروف جا خوش نکرده در کاخ سفید یک عده ای تبریک می گویند ، یک عده ای نامه می نویسند و از اون ها می خواهند از دولت جدید آمریکا ، از رئیس جمهور جدید آمریکا می خواهند که یک برخورد خیلی تند تر و قاطع تری را با جمهوری اسلامی در پیش بگیره. این نامه نگاری ها و این درخواست ها درست در شرایطی داره رخ می ده که از روز پیروزی ترامپ در آمریکا ما شاهد تظاهرات های بزرگی در خود اون کشور هستیم که آزادی خواهان اون کشور فریاد می زنند که ما اصلا اینو رئیس جمهور خودمان نمی دانیم. اما این نیرو هائی که اسم بردم حتی بدون توجه به چنین وضعی و بدون توجه به این عکس العمل مردمی در مقابل ترامپ نمی توانند خوشحالی خودشون را از روی کار آمدن ترامپ مخفی کنند. یکی شون نامه تبریک می فرسته و بعضی هاشون اطلاعیه می دهند و خبر خوش می دهند که مثلا قراره شهردار سابق نیویورک (رودی جولیانی) که در متینگ های سازمان اون ها شرکت می کرده و براشون سخنرانی می کرده ، بشه وزیر خارجه که البته نشد. به هر حال این فضائی که ایجاد کردند که دست التماس بسوی چهره منفوری مثل ترامپ رئیس جمهور آمریکا دراز کردند و از اون می خواهند که برخورد خیلی قاطع تری را در پیش بگیره ، در شرایطی است که ما شاهد این برخورد های قاطع آمریکا و قدرت های دیگه در سطح منطقه هستیم ما همین برخورد ها را در افغانستان در لیبی و در سوریه و عراق شاهد بودیم و این هائی که چنین درخواست هائی را می دهند در واقع بطور خیلی روشنی همین امر را و همین سیاست را که ما نتایجش را در کشور های دیگر دیدیم را خواهان آن هستند که در کشور خود ما هم پیاده بشه. این ها ادعا شون اینه که برای خلاصی از شر جمهوری اسلامی ما به  سوی ترامپ دست دراز کردیم و خواهان کمک شدیم ولی در واقعیت مسئله شون اینه که از این نمد یک کلاهی هم برای خودشون دست و پا کنند و همین وضعی در واقع در  ایران به وجود بیاد که در این کشور هائی که اسم بردم ما شاهد اش هستیم، بوجود آمده. یکی از نکات جالب این بحث و تاسف انگیز این بحث اینه که این هائی که دست کمک  بسوی آمریکا دراز کردند و خواهان دخالت و برخورد قاطع آمریکا در امور ایران هم شده اند اکثرا خودشون را طرفدار مبارزات مسالمت آمیز و به قول معروف غیر قهر آمیز هم جلوه می دهند و معرفی می کنند. این حرکت از نظر ما مسئله خیلی مهمیه که باید همه نیرو های انقلابی، همه آزادی خواهانی که واقعا قلب شون برای ایران ، برای آزادی ایران و رهائی ایران می تپه موضع روشنی در مقابلش اتخاذ کنند. که ما در ادامه بحث امشب هم به آن خواهیم پرداخت. یعنی چگونگی سرنگونی جمهوری اسلامی بدون دست کمک دراز کردن به سوی قدرت های خارجی.

برای این که بتوانیم این بحث را بهتر پیش ببریم من فکر می کنم در این فرصت کوتاهی که وجود داره اشاره ای به برخی از مواضع ترامپ بکنم و بعد بحث را ببرم روی خود جمهوری اسلامی و بعد هم به نتیجه ای (بپردازم) که این نیرو ها از یک چنین درخواست هائی که کردند و اعلام کردند می گیرند. واقعیت اینه که وقتی که نگاه می کنیم به اون چه در دوره مبارزات انتخاباتی و یا بعد از انتخاب شدن ترامپ گذشته می بینیم که واقعا اون کابینه ای که برای خودش انتخاب کرده اون ژنرال ها و میلیارد هائی که همه شون هم از جنس خودش هستند نشان می دهد که یکی از راست ترین و هار ترین جناح های سرمایه داری در آمریکا سکان دولت را به دست گرفته و حالا با شعار "بازگرداندن عظمت به آمریکا" وارد صحنه شده و می خواهد در واقع این عظمت را به بهای عمیق تر کردن شکاف های طبقاتی ای که همین الان هم موجوده متحقق بکنه.  یعنی در واقع اگر نگاه کنیم به نتایج سیاست هائی که ترامپ پیش خواهد برد بدون شک بطور طبیعی اینه که کارگر های آمریکا و کارگرهای سراسر  جهان هر چه بیشتر استثمار بشن و مردم کشور های دیگه را (بیشتر) چپاول کنه ، منابع طبیعی کشور های دیگه را چپاول کنه تا این شکاف طبقاتی را به نفع سیستم حاکم و در واقع جناحی که آمده رو کار  بر طرف بکنه و پر بکنه. نتیجه طبیعی این امر تعمیق شکاف های طبقاتی موجوده ، آن هم در چه شرایطی؟ در شرایطی که 7 سال پیش ما اگر به آماری که موجوده نگاه بکنیم 7 سال پیش 43 نفر از پولدارترین میلیارد های دنیا تقریبا نیمی از ثروت مردم جهان را داشتند. این مال 7 سال پیش بوده ولی به گزارش آکسفام در سال گذشته یعنی سال  2016  هشت نفر از میلیاردر های دنیا نیمی از ثروت مردم جهان را قبضه کردند و یا در اختیار خودشون داشتند یعنی در عرض همین 7 سالی که تازه دار و دسته ترامپ روی کار نبوده و هنوز قرار نبوده "عظمت" را به آمریکا باز گردانند ، شکاف طبقاتی به این نسبت تعمیق پیدا کرده و رشد کرده. خوب همین مسئله که 8 نفر در سطح جهان - که هر 8 تاشون هم مرد هستند - بیشتر از نیمی از ثروت مردم جهان را در اختیار دارند ، خودش نشون دهنده اینه که ما با چه شکاف بزرگی در بین فقر و ثروت  و بین واقعا کسانی که کار می کنند و زحمت می کشند و کسانی که از قِبَلِ کار دیگران زندگی می کنند ، مواجهیم. به هر حال این نتیجه طبیعی کاریه که قراره آمریکائی ها ، دار و دسته جدید دولت آمریکا با سیاست هاش پیش ببره ، چون فرصت نیست که به همه مواضع ترامپ بپردازم ، اشاره می کنم بیشتر به وضعی که با جمهوری اسلامی پیش آمده تا بعد برگردیم به بحث اصلی مون یعنی چگونگی سرنگونی جمهوری اسلامی.

در تبلیغاتی که چه شخص ترامپ و چه دار و دسته اش علیه توافق هسته ای که دولت اوباما به اتفاق دولت های بزرگ دیگه با جمهوری اسلامی بستند راه انداختند شدیدا مخالفت میشه (با این توافقنامه) ترامپ رسما اعلام می کنه که این توافق بدیه و من قبولش ندارم و حتی در میان افرادی که انتخاب کرده برای کابینه اش کسانی هستند که می گویند که این توافقنامه را باید پاره کرد و دور انداخت. و اتفاقا این تبلیغات هم هست که برای برخی از نیرو های مخالف جمهوری اسلامی یک توهمی رو سبب شده که حالا فکر کنند که احتمالا با آمدن ترامپ احتمالا یک تغییر بزرگی در سیاست (آمریکا) پیش می آید و چنین بحث هائی را مطرح می کنند که دو باره اون بحث رژيم چنج "regime change" مطرح میشه. همان بحثی که در دوره بوش پسر در دولت آمریکا در یک مقطعی مطرح می شد و تبلیغ می شد حالا باز هم این مسئله زنده شده و همین نیرو ها و همین تفکرات و همین کسانی که چنین نامه هائی می نویسند به این امید بسته اند که دو باره این "رژیم چنج" هم بیاید و به هر حال اگر در روی میز کار دولت آمریکا قرار بگیره ، تاثیر بگذاره بر کار خود این ها. حالا مسئله ای که ما باید از خودمان سئوال کنیم اینه که آیا واقعا این دار و دسته جدید این ها که روی کار آمدند یا این رئیس جمهور جدید آیا واقعا می آیند و این توافقی رو که کشور های امپریالیستی با جمهوری اسلامی بسته اند و اساسا این توافق به این خاطر بسته شده که به نفع همه اون ها بوده را پاره کنند و زیر پا بگذارند و آیا اساسا دولت آمریکا نیازی برای پیشبرد کارهاش به این داره که بخواهد یک چنین توافقی  را از بین ببره؟  یک وجه واقعیت اینه که اساسا یک چنین توافقی با همکاری قدرت های بزرگ جهانی انجام شده و به نتیجه رسیده و هر گونه به هم زدن اون اتحاد اون قدرت ها را به هم می زنه. یک وجه دیگه قضیه اینه که در شورای امنیت (سازمان ملل) تصویب شده و اون هم به هم زدنش مشکلات دیگری درست می کنه در نتیجه اصولا مصلحت نیست که یک چنین کاری را اون ها انجام بدهند ، کاری که مخالفین جمهوری اسلامی این قدر روش حساب باز کردند. اما واقعیت اینه که چرا اینقدر این مسئله مطرح میشه و توی شعار ها و ادعا های ترامپ برجستگی پیدا می کنه برای اینه که به باور ما ترامپ با این کارش می خواهد نرخ چاپیدن کشور های دیگر را از سوی امپریالیسم آمریکا بالا ببره خوب وقتی مخالفت می کنه با یک چنین توافقنامه ای بطور طبیعی در مذاکرات بعدی دست بالا تری خواهد داشت و می تونه چیز های بیشتری را طلب بکند. اون هم برای نیروئی که (دولتی که) یکی از شعار هاش و یکی از ادعاهاش اینه که "آمریکا بر همه چیز مقدمه" برای این که معنای واقعا حرف های این ها را و این تبلیغات را هر چه بهتر بش توجه کنیم من یکی دو تا از جملات خودش را برایتان می گم. در یکی از سخنرانی هاش مطرح می کنه که من با احترام یعنی فراموش نمی کنه که بگه با احترام از آلمان ، ژاپن ، کرۀ جنوبی و عربستان سعودی می خواهم که به‌ خاطر امنیت خارق العاده‌ای که ما برای شان بر قرار کرده‌ایم ، بیشتر بپردازند. این جمله ایه که خط جدید آمریکا را (نشون می ده) حتی از این هائی که باشون همکار است می خواهد که بیشتر بپردازند. یا در مورد دیگری در رابطه با کشورهای خلیج فارس با آن لحن لمپنی هم که داره مطرح می کنه که: کشورهای خلیج فارس چیزی ندارن که ، تنها چیزی که دارند پوله ، ما هم ، یعنی آمریکا هم 20 هزار میلیارد دلار مقروضه. یعنی کاملا به منابع مالی و ذخیره های مالی کشور های دیگه چشم دوختن.  بعد هم حتی  از کشور هائی که در ناتو عضو ناتو هستند و هم پیمان نظامی با خود آمریکا هستند خواست که  سهم هر چه بیشتری از هزینه های نظامی ناتو را بر عهده بگیرند. این ادعا ها و این روندی که دولت جدید در پیش گرفته بطور طبیعی می خواهد چاپیدن های قبلی اش را تشدید بکنه و نرخ چاپیدنش رو بالا ببره و هر جا که زورش برسه این رو در هر حدی پیش ببره و به خصوص باید توجه کرد که ترامپ مطرح می کنه که یکی از سیاست هاش اینه که نیروی نظامی آمریکا را از آن چه که هست هم وسیع تر گسترش بده و بعد هم با رو داری تمام هم می گوید که: هنگامی که انتخاب دیگری نداشته باشم از بکار گرفتن نیروی نظامی دریغ نخواهم کرد. خوب این حرف ها در شرایط جنگی کنونی که ما در همه دنیا  و در خاورمیانه به خصوص می بینیم؛ جنگ های نیابتی، جنگ هائی که اکثرا هم آمریکا و کشور های امپریالیستی دیگه صحنه گردان واقعی اش هستند خیلی قابل تعمقه و باید بش دقت کرد. در چنین شرایطی مسئله اصلی (به خصوص در این بحث ها) زاویه ای که برای ما مهمه اینه که این هائی که برای سرنگونی جمهوری اسلامی  این رژیم جنایتکار فاسد و تبهکار دست به دامن ترامپ شدند چه انتظاری دارند از این دولت جدید آمریکا که حالا نامه می نویسند، پیام می دهند و کاغذ می نویسند که به هر حال گوشه چشمی هم به این ها بیندازند. اون هم در شرایطی که ما همه شاهد هستیم که هر جائی که آمریکا پا گذاشته به جز جنایت و خونریزی و به جز ساختن ابو غُریب و به جز سیر آوارگان به راه انداختن و گسترش تروریسم در این کشور ها نتیجه ای نداشته. پس بیائید روی این مسئله متمرکز بشویم که این ها ادعا می کنند که اگر دولت آمریکا سیاست اش را تند تر بکند ، برخورد قاطع تری بکنه و به جمهوری اسلامی فشار بیاره تحریم اش بکنه ، (این امر) به هر حال کمک می کنه به آزادی و رهائی مردم ایران ما. بیائیم به این فکر کنیم که واقعا سرنگونی جمهوری اسلامی در چه شرایطی باید رخ بده که منافع اکثریت مردم ما را بتواند تامین بکند. همه می گویند جمهوری اسلامی بره این را همه ما می شنویم ولی در چه شرایطی بره واقعا منافع مردم ما تامین میشه این مسئله ایه که باید روش تمرکز کرد و باید روش فکر کرد و باید بهش پرداخت.  چون شکی نیست که همه ما مخالف جمهوری اسلامی و خواهان نابودی این جرثومه فساد و تباهی هستیم . ولی خوب ما اون چیزی که برامون مهمه اینه که جمهوری اسلامی در شرایطی باید نابود بشه که منافع اکثریت مطلق جامعه متحقق بشه یعنی ما وقتی از جمهوری اسلامی بدمان می آید به این خاطر نیست که فلانی رئیس جمهوری اسلامیه به این خاطر نیست که فلان سیاست را در فلان زمینه در پیش گرفته به این خاطر نیست که فلان جناح مثلا قدرت بیشتری در این رژیم داره به خاطر اینه که این رژیم هر صدای آزادی خواهی را در کشور ما خفه کرده و بساط دار و شکنجه در همه این فلات خونین راه انداخته و تا توانسته کشته و اعدام کرده و بعد استثمار شدید و وحشتناکی را بر مردم ما و کارگران ما تحمیل کرده و شرایطی ایجاد کرده که وقتی که ما به این تظاهرات های کارگر ها - طبقه کارگر ما - و اعترضات صنفی خودشون نگاه می کنیم گاه می بینیم که وضعی برای زندگی کارگر ها درست کرده که کارگر می ایستد جلوی نیروی انتظامی و می گوید من را بکشید و از این زندگی فلاکت بار نجاتم بدهید.  این وضعیه که این رژیم ایجاد کرده در نتیجه اگر ما مخالف جمهوری اسلامی هستیم یعنی مخالف این وضعی هستیم که جمهوری اسلامی حافظشه و بطور منطقی خواهان این هستیم که با رفتن جمهوری اسلامی این وضع عوض بشه پس بطور طبیعی و منطقی ما خواهان تغییر شرایطی هستیم که جمهوری اسلامی با سر نیزه به حفاظت از اون پرداخته.  حالا مسئله ای که باید  ما، تک تک ما که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم (به آن توجه کنیم اینه که) آیا با دخالت آمریکا و با سرنیزه سربازان آمریکائی حتی به فرض رفتن جمهوری اسلامی این آزادی و این دمکراسی یعنی خواست هائی که مردم ما برایش می جنگند و خواهانش هستند متخقق می شوند. چنین امری به نظر ما به هیچ وجه و امکان پذیر نیست. همین کسانی که یک چنین تبلیغاتی را می کنند کاملا نشان می دهند که یک چیز های پوچ و واقعا نادرستی را دارند اشاعه می دهند که با واقعیت انطباق نداره.  تجربه اتفاقا نشان داده که همه بار انقلابی سرنگونی جمهوری اسلامی در اون شرایطی متحقق می شه که این رژیم به قدرت مردم از قدرت به زیر کشیده بشه و به زباله دان تاریخ انداخته بشه. یعنی تنها زمانی ما می توانیم واقعا ایرانی داشته باشیم که مردم درش نفس راحت بکشند که رژیم حاکم به وسیله خود مردم ، مردم سازمان یافته، مردم متشکل نابود بشه نه این که وضعی بوجود بیاید که مثل دوره قیام بشه ؛ قیام بهمن سال 57 که رژیم شاه رفت و رژیم دیگری روی کار آمد و بعد ها در طول زمان برخی از ساده اندیشان و ساده دلان هم غبطه رژیم قبلی را می خوردند.  ما اگر می خواهیم که کارمون را با جمهوری اسلامی یک سره کنیم  و اون را از این صحنه سیاسی در ایران کنار بگذاریم برای اینه که درست شرایطی ایجاد کنیم که به آزادی و رهائی واقعی مردم ما منجر بشه.

من در صحبت اولم یک اشاره ای کردم که ما به این باوریم که اگر به تجربیات رستاخیز سیاهکل و قیام بهمن توجه نشه قاعدتا نمیشه یک نقش پیشروئی در سیر تحولات جامعه ایفاء کرد. حالا با این بحث برگردیم به همون نقطه ما وقتی که به قیام بهمن بر می گردیم و درس های اون رو نگاه می کنیم می بینیم که قیام بهمن انجام شد و دار و دسته شاه رفت و دار و دسته تازه به قدرت رسیده خمینی روی کار آمد و هیچ کدام ار خواست های مردم ما هم متحقق نشد و مردم ما در 38 سال گذشته به وحشیانه ترین شکلی مورد ستمگری و آزار قرار گرفتند. این نکته که چرا یک چنین چیزی پیش می آید و چرا این جوری می شه و باید ازش درس گرفت اتفاقا در تئوری رزمندگان سیاهکل با برجستگی تمام مطرح شده و اون هم اینه که ما به آزادی و دمکراسی دست پیدا  نمی کنیم مگر اینکه قادر شده باشیم که سلطه امپریالیستی و نظام سرمایه داری وابسته که امپریالیسم و نیروی سرکوبش (چه نیروی نظامی خارجی اش و چه داخلیش) از اون حفاظت می کنند را نابود کرده باشیم. تا بتوانیم شرایطی ایجاد بکنیم که واقعا استقلال و آزادی و حق تعیین سرنوشت را بتوانیم متحقق بکنیم و راه را برای تسهیل اون شرایطی که به نابودی ظلم و ستم منجر می شود را فراهم کنیم. این نظمی که در ایران حاکمه و ما روش تاکید داریم که باید از بین بره تا مردم ما به آزادی و رهائی برسند بر اساس آن چه که تجربیات قیام بهمن و تئوری های راهنمای رزمندگان سیاهکل نشون می ده تنها با قدرت توده های آگاه و متشکل به رهبری طبقه کارگره که می شه یک چنین رژیمی رو از بین برد و چنین وضعی رو از بین برد و نظمی را بر قرار کرد که در اون آزادی و دمکراسی و خواست های اصلی مردم متحقق بشه.

یک نکته ای هم این جا لازمه که من روش تاکید کنم ، وقتی ما این بحث ها را ارائه می کنیم خیلی زود با واکنشی از طرف اون هائی که نامه می نویسند اون هائی که تبریک می دهند اون هائی که خواهان دخالت قدرت های بزرگ در سرنوشت ایران هستند مواجه می شویم که به ما می گویند که این حرف ها کهنه شده. این رو حتما همتون شنیدید می گویند ما 38 ساله با یک رژیم هاری طرف هستیم می خواهیم نابودش کنیم خودمان هم نمی توانیم خوب چه اشکالی داره حالا که ما خودمون نمی توانیم یکی دیگه بیاد و از طرف ما اون رو نابود کنه و ما هم به خواست هامون و به قول معروف مطالبات مون برسیم. اتفاقا همه حرف ما هم اینه که اون کسانی که دست به دامن ترامپ می شوند به معجزه ترامپ دل خوش می کنن متوجه این امر نیستند؛ حالا یا نمی فهمند و یا منافع شون این جور حکم می کنه که اتفاقا جمهوری اسلامی اگر در 38 سال گذشته بر اریکه قدرت باقی مانده به اعتبار امداد های غیبی و غیر غیبی همین امپریالیست هاست. اگر این ها نبودند اگر این ها کمک نمی کردند این رژیم به هیچ وجه نمی توانست این مدت طولانی بر سر کار باشه و چنین تسمه از گُرده مردم ما بکشه . در نتیجه بر عکس تصوراتی که وجود داره به باور ما اون هائی که نامه می نویسند به آمریکا و فکر می کنن آمریکا می آید براشون آزادی می آورد و رژيم جمهوری اسلامی را بر می دارد به نظر ما اتفاقا این امپریالیست ها نه شیطان بزرگ بلکه فرشته رحمت بودند در همه این سال ها برای جمهوری اسلامی  و این نکته ایه که اگر کسی می خواهد در ایران یک سیاست درست و اصولی را پیش ببره و مسئله اش رسیدن به آزادی باشه نه هر شکلی از تغییر رژیم و تعویض مهره ها، این رو باید روشن در نظر بگیره.

ما با این که تاکید می کنیم که خواهان نابودی جمهوری اسلامی هستیم و برای اون هم روز شماری می کنیم ولی مخالف اون هائی هستیم که دست گدائی بسوی قدرت های بزرگ دراز کردند و عجز و ناتوانی خودشون را در رفتن و پیوستن به مردم و بسیج مردم و قدرت مردم را به صحنه آوردن را به این طریق نشون می دهند و در واقع مردم رو گول می زنند فکر می کنند که با یک تغییر مهره با یک تغییر رژیم بدون توجه به تجربیاتی که خود ما در ایران شاهدش بودیم ، بدون توجه به تجربیاتی که در منطقه شاهدش هستیم مردم ما می توانند به آزادی دست پیدا کنند. بر خلاف این بحثی که (این ها) می کنند ، اصولا نظراتی که دخالت خارجی در کشور ما را محکوم می کنند و نابودی رژیم حاکم به وسیله خود مردم رو مطرح می کنند و دست التماس بسوی خارجی دراز نمی کنند، این نیروها بر عکس چنین تبلیغاتی نا امید کننده ای (اتفاقا معتقدند که) وقتی به صحنه سیاسی جامعه خودمان نگاه کنیم عوامل خیلی امیدوار کننده ای در این صحنه وجود داره که باید دیدش و باید بهش توجه کرد. امروزه روزی نیست که ما شاهد فریاد و اعتراض مردم خودمان در چهار گوشه این کشور نباشیم. درسته که پاسدارها و سربازان گمنام امام زمان با جنایاتی که کردند با سرکوب هائی که کردند و با وحشی گری هائی که از خودشون نشون دادند سازمان های سیاسی، سازمان های انقلابی رو شدیدا سرکوب کردند و به حاشیه روندند و یا حتی به تلاش های خود مردم ما ، خود  کارگران و زحمتکشان ما ، برای متشکل شدن ضربه زدند و از اون جلوگیری کردند و یک پراکندگی دردناکی را به مردم ما تحمیل کردند، اما باید واقعیت ها را دید و این را هم گفت که جای یک سازمان رزمنده ای که بتوانه واقعا این اعتراض ها رو این جویبار های پراکنده اعتراض را به هم وصل بکنه و یک رود خروشانی رو جاری بکنه و هدایت بکنه جاش خالیه. این واقعیت ها را باید گفت و به آن ها توجه کرد اگر به همه این عوامل نگاه کنیم اون موقع خیلی روشن می توانیم بر گردیم به این مسئله که اون سازمان رزمنده ای که جاش خالیه، نیاز مبرم شرایط کنونی جامعه ماست برای رسیدن مردم به آزادی و رهائی. تجربیات تاکنونی به خصوص تجربه رزمندگان سیاهکل و مبارزات چریک های فدائی خلق در دهه 50 به روشنی نشون داده که در شرایط دیکتاتوری در شرایطی که دیکتاتور ها و رژیم های سرکوب گر اجازه نمی دهند که هیچ صدای آزادی خواهی از گلو خارج بشه و هر صدائی رو، کوچک ترین صدائی رو در گلو خفه می کنند راهی جز مبارزه قهر آمیز وجود نداره. این درسی است که باید بهش توجه کرد. نباید اسیر تبلیغاتی شد که مردم ما را به مبارزات اصلاح طلبی به فعالیت های  علنی تشویق می کنه و صبح تا شب در رسانه های جمعی به شکل های مختلف علیه مبارزه قهر آمیز حرف می زنه و سعی می کنه که این تجربه مهم و راستین مبارزات مردم ما را از گنجینه مبارزاتی مردم ما خارج بکنه .اتفاقا تجربه نشون داده که اگر مردم ما می خواهند به آزادی برسند به رهائی برسند و اگر می خواهند یک سازمان رزمنده ای داشته باشند که بتواند مبارزات آن ها را رهبری کنه و هدایت بکنه باید این مبارزه را در شرایط درگیری مستقیم با ارتجاع حاکم و دیکتاتوری حاکم پیش ببرند تا هم نیرو های پیشرو بیش از گذشته متشکل بشوند و به هم برسند و یک  سازمان رزمنده ای رو شکل بدهند و هم مردم بتوانند در این پروسه تشکل پیدا بکنند و بتوانند اون شرایطی را ایجاد بکنند که واقعا به اون مطالبات اصلی و اساسی شون دست پیدا بکنند. به نظر ما نه چشم امید بستن به کمک های خارجی و نیروی سرباز خارجی راه گشای مشکلات کنونی مردم ماست و نه دلخوش کردن به نافرمانی مدنی و مبارزات علنی و چشم دوختن به اصلاح وضع کنونی از داخل.  برای سرنگونی جمهوری اسلامی که تنها راه نجات مردم ماست باید مردم ما، باید چه پیر و چه جوان به این امر اعتقاد پیدا کنند و به این مبادرت کنند که تنها در بستر مبارزه قهر آمیزه که می شه یک سازمان رزمنده را شکل داد و این وضع را دگرگون کرد. بدون شک این وظیفه اصلی ، این وظیفه بزرگ در مقابل همه کسانی که در هر جائی (چه در داخل کشور و چه در خارج کشور) قرار دارند وظایف مشخصی قرار می دهد و هر کس وظیفه داره که بسته به امکان خودش  بسته به شرایطی که در اون قرار گرفته به پیشبرد این روند کمک کنه حرکت این روند را تسریع بکنه و تنها در این حالته که ما می توانیم در آینده شاهد نابودی جمهوری اسلامی و رسیدن به آزادی و دمکراسی باشیم. امیدوارم که زیاد خسته تون نکرده باشم. مطمئنا خیلی از مسائل باقی ماند که در بخش پرسش و پاسخ سعی می کنیم به کمک هم به اون ها بپردازیم.  امیدوارم که شاد و موفق باشید و در مبارزه علیه جمهوری اسلامی پیروز باشید.