به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 197 ، آبان ماه 1394

 

 

ترجمه آزاد از هوشنگ

 

بخش اول

 

 

افشای جزئیات یکی از جنایات دولت فرانسه بعد از گذشت سی سال

 

مامور سازمان مخفی فرانسه که در سال 1985 ، فرماندهی عملیات بمب گذاری در کشتی گروه "صلح سبز" که منجر به کشته شدن یک نفر شده بود را به عهده داشت ، سکوت خود را می­شکند.

 

سی سال پیش، سازمان مخفی فرانسه یکی از کشتی های گروه "صلح سبز" به نام "جنگجوی رنگین کمان" که در واقع گل سرسبد کشتی های این گروه محسوب می­شد را در شهر بندری آکلند در نیوزیلند منفجر کرد.  در این حادثه یک عکاس پرتغالی کشته شد.  این کشتی آماده شده بود که به عنوان اعتراض علیه انفجار آزمایشی بمب هسته ای توسط کشور فرانسه در ناحیه جنوبی اقیانوس آرام ، به آن منطقه سفر کند.  حالا بعد از گذشت سی سال از آن حادثه ، عنصر اطلاعاتی فرانسه که عامل این حمله مرگبار شده بود برای اولین بار با شکستن سکوت خود و با عذر­خواهی برای اقدامات آن زمان خود ، به جلو آمده است.

 

در روز دهم ژوئیه سال 1985، "جان لوک کیستر" ، رهبری تیمی از غواصان را بر عهده داشت که با گذاشتن دو بمب بر بدنه کشتی "جنگجوی رنگین کمان" موجب غرق شدن آن و کشته شدن عکاس گروه "صلح سبز" به نام "فرناندو پریرا" شدند.   برنامه تلویزیونی نیوزیلند به نام "یکشنبه" ، به تازگی رد پای "جان لوک کیستر" را در شمال فرانسه پیدا کرد و با او در مورد این که در آن روز چه اتفاقی افتاد ، به صحبت نشست.

 

این ترجمه متن نوشتاری ویدیوی مزبور می باشد.

 

ایمی گودمن (مجری برنامه رادیو – تلویزیونی "دموکراسی ، همین حالا" در آمریکا) : سی سال پیش، سازمان مخفی فرانسه یکی از کشتی های گروه "صلح سبز" به نام "جنگجوی رنگین کمان" که در واقع گل سرسبد کشتی های این گروه محسوب می­شد را در شهر بندری آکلند در نیوزیلند منفجر کرد و باعث مرگ یک عکاس پرتغالی شد.  این کشتی آماده شده بود که به عنوان اعتراض علیه انفجار آزمایشی بمب هسته ای توسط کشور فرانسه در ناحیه جنوبی اقیانوس آرام ، به آن منطقه سفر کند.   حالا بعد از گذشت سی سال از آن حادثه ، عنصر اطلاعاتی فرانسه که عامل این حمله مرگبار شده بود برای اولین بار با شکستن سکوت خود و با عذر­خواهی برای اقدامات آن زمان خود ، به جلو آمده است.   در روز دهم ژوئیه سال 1985، "جان لوک کیستر" ، رهبری تیمی از غواصان را بر عهده داشت که با گذاشتن دو بمب بر بدنه کشتی ای به نام "جنگجوی رنگین کمان" موجب غرق شدن آن کشتی و کشته شدن عکاس گروه "صلح سبز" به نام "فرناندو پریرا"  شدند.

 

برنامه تلویزیونی نیوزیلند به نام "یکشنبه" ، در تعطیلات آخر این هفته ، "جان لوک کیستر" را در شمال فرانسه رد یابی کرد و با او در مورد این که در آن روز چه اتفاقی افتاد ، به صحبت نشست.

 

"جان هادسون" گزارشگر برنامه تلویزیونی "یکشنبه" ، هم چنین با "پیتر ویل کاکس" ، کاپیتان کشتی "صلح سبز" ، و همین طور با "مارل" دختر "فرناندو پریرا" ، عکاس پرتغالی که در آن حادثه کشته شد و "هرو ادوی پل نل" خبرنگار روزنامه "لوموند" که در افشای داستان ، کمک های بسیار قابل توجهی کرده بود ، به صحبت نشست.  این فیلم گزارشی ، با اعتراف "جان لوک کیستر" ، عامل سازمان مخفی فرانسه ، در دخالت وی در اجرای بمب گذاری های کشنده ، شروع می شود.  "جان هادسون" راوی فیلم هست.

جان لوک کیستر : ماموریت من گذاشتن دو بمب روی بدنه کشتی "جنگجوی رنگین کمان" بود.

جان هادسون : او رهبر تیم غواصان بود.  زمان انفجار بمب ها توسط او تعیین شد.  و برای سی سال او از انظار مخفی ماند و از این راز که در آن شبی که کشتی "جنگجوی رنگین کمان" غرق شد ، واقعا چه گذشت ، محافظت کرد.    

جان لوک کیستر : به عنوان مامور سازمان مخفی ، ما هرگز در باره ماموریت مان صحبت نمی کنیم.

جان هادسون : ولی بالاخره او سکوت خود را می­شکند.

جان لوک کیستر : ما آدم کشان بی­رحم و سنگدلی نیستیم.  ما برای حفظ جان زندگی افرادی که در عرشه کشتی "جنگجوی رنگین کمان" بودند ، نهایت سعی خودمان را کردیم. 

جان هادسون : از نقطه نظر تو ، آیا قسمت ماموریت تو با موفقیت انجام گرفت؟

جان لوک کیستر : نه ، برای من این ماموریت موفقیت آمیز نبود.

جان هادسون : ژوئیه 1985 ، کشتی "جنگجوی رنگین کمان" وارد بندر واتیماتا در آکلند شده بود تا در اعتراض علیه انفجار آزمایشی بمب هسته ای توسط کشور فرانسه ، به همراه کشتی هائی که آماده ملحق شدن به کاروان کشتی های دیگر گروه "صلح سبز" در ناحیه "مورورا آتول" بودند ، بپیوندد. 

پیتر ویل کاکس (کاپیتان کشتی "جنگجوی رنگین کمان") : ما آماده شده بودیم که به جزایر "پولی نزی فرانسه" محل اعتراض به انفجار آزمایشی بمب هسته ای توسط کشور فرانسه ، حرکت کنیم.

جان هادسون : ولی دولت فرانسه فکر دیگری در سر داشت. به سیزده نفر از اعضای سازمان مخفی دولت فرانسه (دی جی اس ای) ماموریت داده شد تا کشتی "جنگجوی رنگین کمان" را قبل از ترک بندر آکلند غرق بکنند.  

پیتر ویل کاکس (کاپیتان کشتی "جنگجوی رنگین کمان") : فرانسوی ها همیشه ادعا کردند که آن ها  نمی­خواستند کسی را کشته باشند.  ولی به نظر من ، یا آن ها بی نهایت بی کفایت بودند و یا این که اگر هم کسی در آن حادثه کشته می­شد ، برای آن ها اهمیتی نداشت. 

جان هادسون : درست قبل از نیمه شب دهم ژوئیه 1985 ، دو بمب منفجر شدند. بمب اول سوراخی به وسعت دو متر مربع در موتور­خانه کشتی ایجاد کرد.  بمب دوم که کمی کوچکتر بود به زیر کشتی که به مثابه ستون فقرات آن محسوب می شود ، چسبیده شده بود.

پیتر ویل کاکس : من مطمئن هستم که قدرت انفجار دوم بود که "فرناندو پریرا" را در کابین خودش محبوس کرد و موجب غرق شدن و مرگ او شد.

جان هادسون : دو روز بعد از بمب گذاری ، کار آگاهان پلیس ، به دنبال خبر محرمانه فردی ، دو مامور مخفی فرانسوی – دومینیک پریور و آلن مافارت - که با پاسپورت های جعلی به عنوان دو سویسی که تازه ازدواج کرده و در ماه عسل بودند را دستگیر کردند.  

جان هادسون : یک کشتی اجاره ای به نام "او وی" که آن دو بمب را به نیوزیلند آورده بود در جزیره "نورفولک" مورد بررسی قرار گرفت و بعدا آزاد شد.  در آن وهله اولیه ، وسایل به دور ریخته شده بمب ، تنها سر نخی بود که ماموران مخفی ای که بمب ها را کار گذاشته بودند را به این انفجار مربوط می کرد.  بنابراین ، آن ها چه کسانی بودند؟  آن ها چگونه توانستند که از معرکه در بروند؟ 

ما می دانیم که دولت فرانسه دستور حمله را به ماموران سازمان مخفی فرانسه داده بود.  ولی راجع به آن ماموری که آن دو بمب را کار گذاشته بود که موجب غرق شدن کشتی "جنگجوی رنگین کمان" شد ، چه می دانیم؟  راستش ، این جا در شمال فرانسه ، برنامه تلویزیونی "یکشنبه" رد پای او را پیدا کرده است.

این جا "متز" ، شهری به قدمت سه هزار سال در ایالت "لورین" هست.  این شهر حالا محل اقامت سرهنگ بازنشسته جان لوک کیستر ، از سران سابق تیم غواصان نظامی سازمان مخفی فرانسه هست.

خُب ، آیا این شما بودی که هر دو بمب را به بدنه کشتی متصل کردی و چاشنی آن ها را هم تنظیم نمودی؟

جان لوک کیستر : بله ، بله ، من رهبر تیم بودم و مسئولیت این قسمت از عملیات با من بود.

جان هادسون : سرهنگ کیستر به خاطر میاورد که وقتی نقشه از بین بردن کشتی "جنگجوی رنگین کمان" را شنیده بود ، خیلی متعجب شده بود.

جان لوک کیستر : برای ما اعضاء "صلح سبز" درد­­سر درست کن بودند ، ولی خیلی خطرناک نبودند.  ما حیران مانده بودیم که چگونه یک چنین عملیاتی می تواند در آن جا صورت بگیرد.

جان هادسون : البته این زمان "جنگ سرد" با روس ها بود.

جان لوک کیستر : به ما گفته شده بود که "کی جی بی" در "صلح سبز" نفوذ کرده بود.  این توضیحی بود که به ما داده شد.

جان هادسون : جان لوک کیستر در سن هفده سالگی به یک کادر نظامی تبدیل شده بود.  در سال 1985 او در مقام کاپیتان تیم غواصان نظامی که از سربازان بسیار تعلیم داده شده حرفه ای متشکل شده بود ، قرار داشت.  ولی چرا تصمیم گرفته شده بود که کشتی مذکور در بندر آکلند منفجر و غرق شود؟

جان لوک کیستر : جزئیات یکی از عملیات این بود که یا در بندر "واناتو" و یا در بندر "آکلند" یک بمب به بدنه کشتی وصل شود ولی چاشنی آن ، آن قدر به عقب کشیده شود تا انفجار در میان آب های اقیانوس انجام بگیرد.  این نقشه بدون شک برای ماموران ما بی خطر بود ولی برای کارکنان کشتی خطرناک تر بود که بلافاصله به کنار گذاشته شد.   (توضیح مترجم: البته طرد این نقشه بدین صورت ، نه به خاطر حس انسان دوستی طراحان دسیسه گر و فتنه انگیز آن بود ، بلکه بدون شک غرق کردن یک کشتی و کشتار کارکنان و سرنشینان متعدد آن در میان آب های بین المللی ، برآمد های پیش بینی نشده ای را برای دولت فرانسه به وجود میاورد که معلوم نبود به کجا ها کشیده نمی­شد و دست چه کسانی را رو نمی­کرد !)    

جان هادسون : یک انتخاب دیگر ، آغشته کردن مخزن بنزین کشتی با باکتری بود که آن هم به کنار گذاشته شد.

جان لوک کیستر : الان به خاطر ندارم که چه کسی پیشنهاد غرق کردن آن در بندر آکلند را داد ، ولی بی­شک این از همه نقشه های دیگر آسان تر بود.  با در نظر گرفتن این واقعیت که خطر غرق شدن کارکنان کشتی هنگام اتصال آن به اسکله کمتر خواهد بود و هم چنین ما فکر کردیم که با وجود جزر و مد ، حتی اگر کشتی غرق بشود ، کاملا زیر آب نخواهد رفت و بر روی کف آن خواهد نشست.  تصمیم گرفته شد که انفجار در ساعت دوازده نیمه شب انجام بگیرد.  فکر کردیم که در آن ساعت کسی در موتور­خانه کشتی نخواهد بود. 

جان هادسون : چرا دو تا بمب؟

جان لوک کیستر : تصور ما این بود که بمب اول باعث خواهد شد که همه کشتی را ترک بکنند و بمب دوم کشتی را غرق بکند.

جان هادسون : ولی جان لوک کیستر اعتراف کرد که این آن چه اتفاق افتاد نبود.  او بمب اول که بزرگ تر بود را به بدنه کشتی در نزدیکی موتور­خانه کشتی کار گذاشت.   

جان لوک کیستر : ما فکر می کردیم که با انفجار بمب اول ، وقتی که آب به داخل کشتی رخنه می کند، در آن زمان همه کشتی را ترک خواهند کرد.

جان هادسون : ولی کشتی خیلی سریع تر از آن چه آن ها انتظار داشتند ، غرق شد.  بمب دوم که کوچک تر بود و به ستون فقرات کشتی چسبیده شده بود ، قرار بود که همه را از کشتی دور نگاه دارد ، ولی در واقع باعث مرگ یک انسان شد.

جان هادسون : بین دو انفجار ، چقدر فاصله زمانی بود؟

جان لوک کیستر : چاشنی های دو بمب ، با فاصله زمانی چهار دقیقه تنظیم شده بودند.  همه چیز انجام گرفته بود که از بازگشت افراد به داخل کشتی جلوگیری به عمل آورده شود.

جان هادسون : ولی واقعاً فکر می کنی که چهار دقیقه کافی بود که همه کشتی را تخلیه بکنند؟

جان لوک کیستر : ما فکر کردیم که چهار دقیقه به اندازه کافی بود ، و ما انتظار نداشتیم که کشتی با این سرعت سقوط بکند.

جان هادسون : نقشه این بود که کشتی "جنگجوی رنگین کمان" را در آب غرق بکنند ولی کارکنان آن را از خطر دور نگهدارند.  ولی آن ها خیلی اشتباه فکر کرده بودند.  ما می دانیم سوراخی که با انفجار بمب در زیر بدنه کشتی توسط ماموران فرانسوی ایجاد شده بود ، خیلی بزرگ تر از آن بود که آن ها تصور کرده بودند.  قبل از بمب گذاری ، غواصان نظامی مواظب هدف خود بودند و آن را زیر نظر گرفته بودند.

جان لوک کیستر : ما متوجه شده بودیم که یک کشتی بادبانی ای نیز در کنار رنگین کمان در همان اسکله قرار داشت و همان جا لنگر انداخته بود. 

جان لوک کیستر : به ما دستور داده شده بود که بمب بزرگ تر را در طرف راست کشتی کار بگذاریم ، ولی ما متوجه شدیم که این انفجار باعث آسیب به کشتی کناری و افراد داخل آن هم خواهد شد.

جان لوک کیستر : من تصمیم گرفتم که آن را در طرف چپ کشتی قرار بدهم ، همیشه مواظب بودم که کسی صدمه نبیند.

جان هادسون : سه مامور مخفی "جان لوک کیستر" و "جان کاماس" - دو غواص نظامی و "جرالد رویال" قایق ران ، سوار بر قابقی به نام "زودیاک" (توضیح مترجم: زودیاک به مجموعه دوازده علائم نشان دهنده ماه های یک سال گفته می شود) در حال حمل دو بمب برای غرق کردن یک کشتی بودند. دو غواص نظامی با لباس غواصی ، در حالی که در زیر یک قایق پلاستیکی باد شونده قرار گرفته بودند ، توسط قایق "زودیاک" با طناب به طرف "هدف" کشیده می­شدند.  آن ها در پانصد متری کشتی "جنگجوی رنگین کمان" در آب رها شدند. 

جان لوک کیستر : هر دوی ما با طناب بهم دیگر وصل شده بودیم ، برای این که داشتیم در تاریکی مطلق کار می کردیم.

جان هادسون : در کجا های کشتی آن دو بمب را کار گذاشتید؟

جان لوک کیستر : روی بدنه کشتی.

جان هادسون : روی بدنه کشتی بودند؟

جان لوک کیستر : بله

جان هادسون : در حالی که آن شب روی عرشه کشتی ، تولد فردی را جشن گرفته بودند.

پیتر ویل کاکس (کاپیتان کشتی "جنگجوی رنگین کمان") : بمب اول یک سوراخ دو متر در دو متر در کنار بدنه ایجاد کرد و در ظرف چهل و پنج ثانیه باعث زیر آب رفتن کشتی شد. ما واقعاً شانس آوردیم که در آن شب تعداد زیاد­تری کشته نشدند. 

جان هادسون : وقتی که داشتید بمب ها را کار می گذاشتید ، آیا متوجه شده بودید که افراد زیادی در عرشه کشتی وجود داشتند؟

جان لوک کیستر : نه ، نه ، نه ، ما چیزی در مورد جشن تولد نمی دانستیم.  و اگر هم کسانی در کشتی وجود داشتند ، ما طوری برنامه ریخته بودیم که آن ها کشتی را ترک بکنند. 

جان هادسون : آیا امکان این نبود که انفجار بمب اول باعث مرگ افراد بشود؟

جان لوک کیستر : نه ، ما فکر کردیم که هیچ کسی در ساعت دوازده نیمه شب در موتور­خانه کشتی نخواهد بود.

جان هادسون (خطاب به جان لوک کیستر) : این عکس خسارتی هست که بمب ایجاد کرد.

جان لوک کیستر : سوراخ بزرگی هست.

جان هادسون : بزرگ تر از آن چه هست که شما تصور کرده بودید؟

جان لوک کیستر : ما فکر نمی کردیم که سوراخی به این بزرگی روی بدنه کشتی به وجود بیاید.

جان هادسون : ترکش های زیادی عرشه کشتی را تکه پاره کرده بودند. آیا فکر نکرده بودید که شاید آن ترکش ها باعث مرگ افراد می­شدند؟

جان لوک کیستر : نه ، تصور صدمه دیگری نمی­شد.  ما فرصت امتحان تاثیر واقعی بمب در یک قایق واقعی را نداشتیم.

جان هادسون : خوشبختانه کسی در موتور­خانه و یا در عرشه های بالائی نبود.

پیتر ویل کاکس : اگر بمب اول نیم ساعت زودتر منفجر شده بود ، حداقل بیست نفر در میان ما از بین رفته بودند.

جان هادسون : در سال 1985 ، کاپیتان کشتی "جنگجوی رنگین کمان" ، پیتر ویل کاکس بود.  وقتی اولین بمب منفجر شد ، وی در کابین خود خوابیده بود.

پیتر ویل کاکس : ما فرصت خیلی کمی برای تخلیه همه افراد کشتی داشتیم.

جان هادسون : و این که همه افراد ، کشتی را تخلیه نکردند.

پیتر ویل کاکس : این عکس "فرناندو" هست ، فکر کنم این عکس در جزایر مارشال گرفته شده باشد.   فرناندو در اتاق غذاخوری بود که اولین بمب منفجر شد. او به کابین خودش رفت که دوربین های عکاسی اش را بردارد که دومین بمب منفجر شد و هجوم آب به کابین او باعث شد که او در آن جا گیر بیفتد و در زیر آب غرق و خفه بشود.  

جان هادسون : دومین بمب که کوچک­تر بود ، قرار بود که سرنشینان را از کشتی دور نگهدارد ولی موجب مرگ "فرناندو پریرا" ی عکاس شد.  پیتر ویل کاکس - کاپیتان کشتی رنگین کمان می­گوید که این یک "قتل عمد" است برای این که آن ها می­دانستند که کشتی سرنشینان زیادی دارد.

جان لوک کیستر : بله ، من نقطه نظر او را درک می­کنم.  ولی برای ما ، از نقطه نظر ما ، بدبختانه این یک مرگ تصادفی یک آدم بی­گناه یعنی فرناندو پریرا بود. 

مارل پریرا (دختر فرناندو پریرا) : پدر من به قتل رسیده است.  من به این عمل به صورت "قتل غیر عمد" نگاه نمی­کنم.  از نظر من ، این کار یک "کشته شدن تصادفی" نبوده است. 

جان هادسون : ده سال پیش ، برنامه تلویزیونی "یکشنبه" با دختر فرناندو پریرا که در هنگام مرگ پدرش فقط هشت سال عمر داشت ، صحبت کرد. 

مارل پریرا : گاهی اوقات فکر می­کنم  ، " آخه ، چرا؟"

جان لوک کیستر : من مایل هستم از این فرصتی که تلویزیون نیوزیلند در اختیار من قرار داده است استفاده کنم و عمیق ترین پشیمانی ها و عذرخواهی های خودم را به خانم مارل پریرا و خانواده او برای مرگ تصادفی فرناندو پریرا ابراز کنم.

جان هادسون : آیا تو امیدوار هستی که وقتی "مارل" این ویدیو را ببیند ، در قلب خودش تو را ببخشد؟

جان لوک کیستر : بله ، من مایل هستم که او من را ، همه ما را ، همه تیم را ببخشد ، برای این که ما قصد نداشتیم که کسی را در این عملیات بکشیم.

جان هادسون : و عذرخواهی ها در همان جا متوقف نشد.

جان لوک کیستر : من هم چنین می­خواهم که از همه اعضای "صلح سبز" که بر عرشه "جنگجوی رنگین کمان" سوار شده بودند ، عذرخواهی بکنم.  و به حاطر اجرای عملیات مخفیانه و غیر­ محقی در یک کشور متحد ، دوستانه و صلح طلب ، از مردم نیوزیلند عذرخواهی بکنم.

جان هادسون : چرا مدت سی سال طول کشیده است که این عذرخواهی را بکنی؟

جان لوک کیستر : سی سال پیش ، من یک سرباز بودم.  و بعد از آن هم من در عملیات بسیاری شرکت کردم ، هم چنین جزء نیروهای امنیتی سازمان ملل بودم.  در آن زمان من می­بایستی از دستورات اطاعت می­کردم.  ولی حالا من بازنشسته شده ام و می­خواهم که از وجدان خودم اطاعت بکنم.

جان هادسون : ولی عذرخواهی بعد از گذشت سی سال به دل پیتر ویل کاکس نمی­نشیند.

پیتر ویل کاکس : سربازان می­بایستی یک سطحی از مسئولیت شخصی داشته باشند.  واضح است که آن ها هیچ مسئولیت شخصی از خود نشان ندادند.

جان هادسون (خطاب به پیتر ویل کاکس) : در نتیجه ، کافی نیست که شخص بگوید "من داشتم دستورات را اجرا می­کردم"؟

پیتر ویل کاکس : نه ، اصلا کافی نیست.  من فکر می کنم که این نشانه "اخلاقیت مدرن" است. من فکر می کنم که حجم زیاد مواد منفجره ای که آن ماموران کار گذاشته بودند ، بدون شک ثابت کرد که برای آن ها مهم نبود که چند نفر در این عملیات کشته بشوند.    

جان هادسون (خطاب به جان لوک کیستر) : پیتر ویل کاکس می­گوید که کافی نیست که سربازان به سادگی بگویند که ما داشتیم دستورات را اجرا می­کردیم.  آن ها می بایستی به "اخلاقیت" اعمالی که انجام می دهند هم فکر بکنند.

جان لوک کیستر : معمولا یک سرباز نباید از یک دستور غیرقانونی اطاعت کند.  ولی این دستوری بود که از طرف بالاترین رده دولت داده شده بود.  در نتیجه ، بله ، ما می­بایستی از دستورات اطاعت می­کردیم.

جان هادسون : ولی آیا این یک عمل تروریستی ای نبود؟

جان لوک کیستر : برای ما ، این عمل یک خرابکاری بود ، نه چیز بیشتری.

پیتر ویل کاکس : هیچ کسی برای قتل فرناندو محاکمه و مجازات نشد.  هیچ کسی ، مقصودم این که ، فرانسه ، فرانسه حتی عذر خواهی هم نکرده است.  برای آن ها اصلا مهم نیست.  من فکر می­کنم که چقدر نفرت انگیز است.   

جان هادسون : بعد از این که بمب ها کار گذاشته شدند ، جان لوک کیستر به کمک قایق "زودیاک" از منطقه خارج شد و به محل ملاقات با یک کامیون پیک نیکی که در زیر پل بندر "آکلند" منتظر او پارک شده بود ، رفت.  (توضیح مترجم : کامیون پیک نیکی ، کامیونی هست که دارای اتاق خواب ، حمام و آشپزخانه می­باشد.)  

جان لوک کیستر : ما از طریق اخبار رادیو شنیدیم که یک نفر کشته شده بود.  و همه ما خیلی ، خیلی شوکه شدیم. 

جان هادسون : چه زمانی متوجه شدی که این کار از نظر اخلاقی کار اشتباهی بود.

جان لوک کیستر : بلافاصله ، بعد از این که فهمیدم "فرناندو پریرا" مُرد.

جان هادسون : آیا این آن چیزی هست که در ظرف سی سال گذشته ، وجدان تو را مثل "خوره" اذیّت می­کرده است؟

جان لوک کیستر : بله ، بسیاری از اوقات ، من راجع به این چیز ها فکر می­کنم ، برای این که ، برای من ، مرگ یک نفر بی­گناه عذاب وجدان من هست.

جان هادسون : یک هفته بعد از بمب گذاری ، "جان لوک کیستر" و رفیق غواص او "جان کاماس" در عکسی در یک "مهمان­سرای جوانان" در شهر "مت ول" نیوزیلند ، در حال خوش گذرانی دیده می­شوند.  

جان لوک کیستر : ما ده ، دوازده روز در نیوزیلند باقی ماندیم و در "ساوت ایلند" به اسکی روی آب مشغول بودیم.

جان هادسون : آن وقت ، آن ها با پاسپورت های جعلی از نیوزیلند خارج شدند.

جان هادسون (خطاب به پیتر ویل کاکس) : چه احساسی داشتی وقتی فهمیدی که فرانسوی ها مسئول این کار بودند؟ 

پیتر ویل کاکس : اوه خیلی شوکه شدم ، کاملا شوکه شدم ، مقصودم این است که چطوری ما ، یک مشت هیپی ، روی یک کشتی ماهی گیری زنگ زده ، یک ابر قدرتی را آن قدر ترسانده باشیم که باعث شود که آن ها نقشه قتل ما را بکشند.

 

(ادامه دارد)

 

اکتبر 2015