به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 178 ، فروردین ماه 1393

 

توضیح پیام فدایی: بدنبال سخنرانی رفیق چنگیز قبادی فر در مراسم یادمان چهل و سومین سالگرد رستاخیز سیاهکل که در تاریخ 15 فوریه 2014 در تورنتو کانادا برگزار شد، بخشی از این جلسه با اعلام قبلی، به تبادل نظر با شرکت کنندگان و پرسش و پاسخ اختصاص یافت. آن چه در زیر می آید متن این پرسش و پاسخ هاست که از حالت گفتار به نوشتار تبدیل و با برخی ویرایشها و اصلاحات جزئی به این ترتیب در اختیار خوانندگان "پیام فدایی" قرار می گیرد. فایل صوتی این جلسه و پرسش و پاسخ های انجام شده در آدرس های زیر برای علاقه مندان قابل دسترسی ست.

http://www.youtube.com/watch?v=1KgTYmnONrE

http://www.siahkal.com/

 

بخش پرسش و پاسخ

 

سئوال: خسته نباشید میگم و این روز را به شما و اعضای چریک های فدایی خلق تبریک می گیم. من این طور از صحبت های رفیق مون متوجه شدم که رفتن توی کارگران و اماکن عمومی به اندازه جنگ مسلحانه تاثیر نداشت. من این طور متوجه شدم ، من یک توضیح کوتاه بدم حتما رفیق مون خبر دارند کومله که در کردستان در سال ۱۳۴۸ تشکیل شد ، نظر رهبران آن موقع کومله این طور بود باید بروی بین کارگران و زحمتکشان در اماکن عمومی کارگری؛ بیشتر توی دانشگاه رفتن این تفکر و "بوچون" (شیوه تفکر) رهبران کومله بود.

 

وقتی در ۲۶ بهمن ۵۷ که کومله علنی شد یک دفعه همین تعدادی که خیلی محدود بودن و زیاد هم نبودند تونستند در کردستان حداقل بشوند دومین نیروی کردستان. اون موقع که دمکرات این ها هم بودند وقتی که رهبران کومله مثلا در مریوان فواد مصطفی سلطانی بود در سنندج کاک صدیق کمانگر بود در بوکان جعفر شفیعی بود، در سقز محمد حسین کریمی …مثلا میگم ، این ها یک دفعه که کومله اعلام موجودیت کرد و علنی می شود ده ها و هزاران نفر از کارگران و زحمتکشان میان و میگن ما هم کومله ایم. هیچ کس تا ۲۶ بهمن بجز اعضایی که کومله را درست کردن ، کومله را نمی شناختند. حزب دمکرات را می شناختن؛ جریانات دیگه بودن ، اون ها را می شناختن. ولی من فکر می کنم تفکری که رفقای ما مطرح کردن مثلا رفتن در بین کارگران و زحمتکشان یا توی طبقه  به اندازه مشی چریکی تاثیر نداشت. من این طور متوجه شدم و فکر می کنم این (حرف) غلط است.

 

سئوال: من می خواستم بدونم موضع رفقای فدایی نسبت به بهار عربی چیست؟ دومین سئوالم این است که جنبش ۸۸ که شما اشاره کردین ، من می خواهم بدانم اگر هر جنبش توده ایی اگر به اصطلاح ارتجاعی هم باشد ، آیا باز هم قابل پشتیبانی است (صرفا) بخاطر این که یک جنبش توده ای هستش؟ چون جنبش ۸۸ در کل حمایت از کروبی و موسوی بود ، یعنی یک جناح دیگری از رژیم. آیا فدایی ها از این جنبش حمایت می کنند یا کرده ن؟ 

 

سئوال: با درود بر شما. سئوال مشخص من یک سئوال سازمانی است. خود من معتقد به این هستم که یک سازمان سیاسی حتما باید یک تشکیلات و یک هسته نظامی هم داشته باشه. می خواهم ببینم که با توجه به جریانات سیاهکل تا به امروز سازمان تحلیل مشخص از وضعیت مشخص و هسته نظامی خاص خودش را تشکیل داده یا نداده. اگر لطف کنید که در این زمینه فقط می خوام بدونم که سازمان در رابطه با تشکیلات سیاسی ، هسته های نظامی هم پرورش داده و یا اینکه در حال جریان هست یا نیست.

 

سئوال: ضمن خسته نباشید به رفیق مهمان که زحمت کشیدن و این مسایل را مطرح کردند. من اول این را بگم که تاریخ جنبش سیاهکل و تاریخ جنبش چپ انقلابی و رفقای سازمان فدایی خلق نیاز جنبش کمونیستی (بود) ، جدای از این که من با مشی چریکی اش مخالف باشم یا نباشم باید از رادیکالیسم انقلابی اش درس بگیریم از اشتباهاتش هم پرهیز کنیم. من فقط فکر می کنم رفیق مون غیر منصفانه بر خورد کرد (راجع) به این که تمام کسانی که با مشی چریکی مخالفند یا از به اصطلاح آبشخور ارتجاع هستند یا از طرف به اصطلاح یا حداقل به این که از مانده آبشخور ارتجاع تغذیه می کنند. من فکر می کنم من از کسانی هستم که از سال پنجاه با مشی چریکی مخالف بودم ولی فکر می کنم برخورد رفیق مون خیلی نادرست بود که بر خورد کرد با تمام کسانی که با مشی چریکی مخالفند آبشخور شون جنبش ارتجاعی است.

 

رفیق چنگیز قبادی فر:  خیلی ممنون از رفقایی که تا این جا در بحث برنامه شرکت کردند. اجازه بدید از این بحث آخر شروع کنم. من نمیدانم از کجای حرف های من این جور مستفاد شد که هر منتقد جنبش مسلحانه یا به قول این رفیقمون ، مشی چریکی ، - که خود این "مشی چریکی" هم یک بحثی داره - من طبقه بندی اش کردم جزء آبشخور ارتجاع. در صحبت من به این اشاره شده بود  و این هم یک چیز واقعیه که ما امروز شاهدیم یک کمپین جدید راه افتاده که البته قبلا هم بوده؛ نه این که امروز به عنوان یک پدیده جدید راه افتاده باشه، که در اون ما می بینیم بسیاری از نوشتجات و مطالبی هست که خیلی هاش هم با این کلمات توصیف کردم که "سفارش وزارت اطلاعات" و "اتاق های فکری" اش است،  میاد و سعی می شه که این نوشته جات پژواک بشود ، اون هم در جامعه ای که یک مطلب آزاد را نمی گذارند پخش و نشر بشه . ببینید این حرف کاملا درسته که منتقدین جنبش مسلحانه دو جبهه اند. یک جبهه که دشمن بوده که من حزب توده را هم به اون اضافه می کنم. ولی من در صحبت هام وقتی که به گفتمان قبل از سیاهکل اشاره کردم که دوباره خودش را در جریان قیام بازسازی کرد با توجه به این که سازمان چریک ها را از درون پاشید و دیگه به اون خط (سابق) اعتقاد نداشت ، گفتم که اون گفتمان قبل ، گفتمان مدافع کار آرام سیاسی حرف هایی میزد، انتقادهایی میکرد حملاتی می کرد با توجه به اون موقعیت و بطور مثال میگفت "مشی چریکی" ، "میخ تابوتش" دیگه کوبیده شده. 1-  با توجه به این مقدمه ایی که گفتم به هیچ وجه و نه در هیچ کجای صحبتم این بوده و نه چنین نظری رو این تشکیلات، این جریان داره که تمام منتقدین جنبش مبارزه مسلحانه از یک جا آبشخور شون میاد. 2- گر چه این را باید بگم در میان اون نیروهایی که حالا مدافعین کار آرام سیاسی و یا مخالفین جنبش مسلحانه که در صف انقلاب هستند، ما اینو شاهد بودیم و این قابل انکار نیست که این دوستان و رفقا در عین حالی که به اون جبهه ای که اشاره کردین تعلق نداشتن و از درون صف انقلاب برخورد میکردن، ولی نقش بسیار بزرگی رو بعضی جاها بازی کردن در کوبیدن جنبش مسلحانه تا اون جایی که واقعا در توان داشتن.  اما این نیروها یک نکته ای که در کارشون وجود داشت، (این بود که) متاسفانه هیچ چیز جدیدی رو (در زمینه این حملات) به ابداعات حزب توده اضافه نکردن که از همان اولین روزهای بعد از آغاز جنبش مسلحانه حملاتی رو به جنبش مسلحانه سازمان داد و من بعضی از نمونه هاشو گفتم.  هیچی رو به اون اضافه نکردن . من خیلی خوشحال میشم اگه رفیقی بتونه یک مورد این جوری رو نشون بده. در نتیجه اگر جواب مو به اون سئوال بخواهم جمع بندی کنم اینه که نه ! منتقدین جنبش مسلحانه دو دسته اند یک دسته که آبشخور شون - کلمه ایی که خود رفیق مون استفاده کرد - از خود وزارت اطلاعات و رژیم و این هاست. ولی یک دسته دیگه کسانی هستند که با ادعای حضور در جنبش کمونیستی و کارگری حملات واقعا خیلی غیر منصفانه ایی به مدافعین جنبش مسلحانه سازمان دادند از اولین روز قیام و اتفاقا در یک موردش مثلا رفیق مون هم که سئوال کرد باید بدونه که این نیروها مطرح میکردن و میگفتن که چریک ها بمب میگذاشتن ، شاه دربِ کارخونه ها را می بست!  واقعا وقتی نگاه کنیم از این جور انتقادات خیلی غیر منصفانه به جنبش مسلحانه می شد ولی در عین حال که همون رفقا توضیح نمی دهند که بعد از قیام در شرایطی که سقوط رژیم شاه و روی کار آمدن جمهوری اسلامی و همان شرایط شبه دمکراتیک و هرج و مرجی که در چند سال موقعیت بسیار طلایی در اختیار اون ها گذاشت که در "غیبت" مدافعین جنبش مسلحانه یا از نظر اون ها "مشی چریکی" که دیگه هیچ استیلایی هم بر جنبش نداشتند ، چرا نمی تونن  یک قدم نشون بدن که دو تا سندیکا را واقعا ساختن توی کارگران ، در غیبت مدافعین جنبش مسلحانه و استیلاشون؟ آیا میتونن نشون بدن در حالی که (به زعم اون ها) میخ تابوت مشی چریکی کوبیده شده بود ، آیا یک حزب واقعی طبقه کارگر رو تونستند بسازند ، در حالی که بمب های چریک ها دیگه جلو کارشون رو نگرفته بود؟  وقتی ما از این جنبه نگاه می کنیم می بینیم که چه بار مبارزه ایدئولوژیکی که به طرفداران جنبش مسلحانه - که با سقوط اون سازمان اصلی  واقعا در یک موقعیت ضعیفی هم قرار گرفته بودند - (تحمیل شد) این نیروها انرژی بسیار زیادی از این جنبش که میتوانست علیه دشمن جدید متمرکز شود را اختصاص دادند به خودشون. این یک جنبه؛ جنبه دیگه هم اگر نخواهیم به قول رفیق مون غیر منصفانه برخورد کنیم یک چیز دیگه را هم در نظر بگیرید. یک نگاهی به تمام تحلیل هایی که بعد از روی کار اومدن جمهوری اسلامی شد بکنید ، توی صفوف اون نیروهایی که نه به رژیم وصل بودند و (جزء) نیروهای صف انقلاب هم بودند و ببینید که این نیروها چطور از یکطرف به جنبش مسلحانه حمله می کردند ، از طرف دیگه برید در تمام تحلیل هاشون نگاه کنید ، در مورد ماهیت جمهوری اسلامی چه گفتن به مردم ما؟  آیا غیر از اینه که همشون بیک درجه ای دنبال جناح ضد امپریالیست تو حاکمیت می گشتند؟  آیا غیر از اینه که خمینی را مدافع نیروهای ملی و ضد امپریالیست جلوه دادند؟  در حالی که همان زمان نیروهای کم (تعداد) مدافع "مشی چریکی" که در اون زمان اون ضربات را هم خورده بودند، از همان روز اول برگشتند و گفتند این رژیم بدلیل وجود مناسبات اقتصادی حاکم از قبل و سیستم قبل که در جریان قیام توده ها متاسفانه نتونستند کاملا به اون ضربه بزنند و از بین بره همون کارهای رژیم (شاه) را انجام میده و در جهت سیاست های کلی همون رژیم داره حرکت می کنه. من فکر میکنم که اگر بنا بیک انتقاد منصفانه باشد اون مخالفین و منتقدین جنبش مسلحانه ای که اسمش رو بردم و درون صف انقلاب هم بودن، خوبه یک نگاهی به گذشته بکنند و بگویند که چقدر در این زمینه ها واقعا اشتباه کردند و مدافعین مشی مسلحانه را با همان عباراتی که حزب توده بهشون بسته بود ، کوبیدن.

 

حالا یک مورد دیگه که  رفيقی راجع به کومله و این که در صحبت من ، رفتن به درون کارگران به اندازه مشی چریکی تاثیر نداشت مطرح کرد و بعد هم مثالی آورد رفیق مون که در مورد کومله ، گویا این چنین نیست. ببینید ما دو دیدگاه در جنبش کمونیستی و کارگری ایران داشتیم. یک دیدگاه، اون دیدگاه سنتی و کلاسیک اگه اسمشو بزارم بوده که یک نمونه تیپیک رو ازش اسم بردم سازمان انقلابی کارگران ایران (ساکا) که مطرح می کرد میشه رفت بین کارگران بدون دست زدن به مبارزه قهر آمیز و در چهار چوب همین سیستم و رژیم کار کرد و تشکیلات صنفی کارگران رو سازماندهی کرد و بعد هم بتدریج در پروسه کار آرام سیاسی، حزب طبقه کارگر رو ایجاد کرد و با اون در جریان یک قیام ، یا اون طور که بعضی هاشون قبول دارند "اعتصاب مسلحانه" می شه رژیم رو بر انداخت. یک دیدگاه دیگه ای بود که میگفت بابا از این راه امکان نداره که ما موفق شیم در چهار چوب این دیکتاتوری ، بدلیل این که این دیکتاتوری اجازه نمیده بتونیم تشکل های صنفی ایجاد کنیم و یا کارمون در درون طبقه کارگر را به یک کار متداومی تبدیل کنیم که امکان ادامه کاری پیدا کنه و امکان بوجود آمدن و ادامه کاری تشکل های صنفی را بما بده. چرا؟  چون این دیکتاتوری که کوچکترین مبارزه سیاسی صلح آمیز و مسالمت آمیز رو نمی پذیره، این اجازه رو نمی ده. تا جایی که حتی در چهار چوب جمهوری اسلامی، خواست گرفتن دست مزد عقب مانده طبقه کارگر یک "مسئله امنیتی" محسوب میشه و بقول رفسنجانی جنبش کارگری نه (به معنای) جنبشی که ضد نظام باشه بلکه اون چیزی که رفسنجانی بهش رجوع میده، میگه که "بحران های کارگری" برای نظام مثل بمب ساعتی هستند و با توجه به این "تحلیلی" که این ها می دن، حتی کارگری که میره دستمزدش رو می خواد ، شلاق میخوره؛ کارگری که میره تشکل صنفی مستقلش رو می خواد ، زبونشو میدن بِبُرند.  فعالین کارگری شناسایی می شوند ، ترور می شوند؛ هر چقدر شون رو بشه بصورت "قانونی" گرفت که میگیرند و می چپونند توی زندان. اون بخشی هم که بطور علنی نمی خوان بگیره ن، می رن ترور می کنن و از بین می برن. در نتیجه من با یک بررسی تاریخی ، اینو تلاش کردم بگم که وقتی ما نگاه می کنیم می بینیم که در شرائط ایران این (راه) جواب نمیده.  کار آرام سیاسی متاسفانه جواب نمیده. اگر به مورد کومله اشاره می کنه رفیق مون ، پس باید اینو خوب بدونه وقتی قیام شد و کاری که از نظر رفیق مون توسط کومله در کردستان شد به یک کیفیتی در شرایط رشد جنبش توده ای تبدیل شد و توده ها آمدند و کومله را کردند دومین نیرو . که اینجا من یک تذکری بدم. رفیق مون حتما میدونه سازمان فدایی در اوائل قیام ، اولین نیرو بود در کردستان و بعد در همان چند ماه اول و توی مذاکرات با رژیم و "ئاشپیتال" که انجام شد ، نیروی فدایی اون موقعیتش را از دست داد ، بخاطر خیانت ها و سازش کاری هایی که باند حاکم بر اون انجام داد. در نتیجه سازمان فدایی اتفاقا به همان دلائلی که در صحبت هام گفتم در کردستان در ماه های اول قیام ، نیروی اول بود. حالا صحبت بر سر این است وقتی که قیام شد توده ها نه تنها در کردستان بلکه در همه جا ریختند بیرون و رژیم شاه رفت و مبارزه ای که از سیاهکل شروع شده بود و سازمان چریک های فدایی خلق ادامه اش داده بود به چنان کیفیتی تبدیل شد که جامعه به اون نیرو داد ، در همه جا طبقه کارگر واقعا آمد به صحنه و در حد خیلی زیادی زیر نفوذ سازمان چریک های اون موقع قرار گرفت. من مایلم یک نکته دیگر را هم این جا بگویم برای زدودن هر گونه توهم راجع به این سئوال و مسائل دور وبرش. ببینید چریک های فدایی خلق ایران طرفدار تئوری مبارزه مسلحانه، طرفدار جنبش مسلحانه تمام موجودیت خودشون را مدیون طبقه کارگر ایران میدونند. دردها و رنج های این طبقه است که تلاش ها و آرمان های چریک های فدایی خلق ایران رو تشکیل میده و اون را تعیین میکند. این یک بحثه. یک بحث دیگه حالا اینه که وقتی طبقه کارگر را در شرائط مشخص کشوری مثل ایران قرار میدهیم ، بحث بر سر اینه که چه جوری می شه شرائطی ایجاد کرد که این طبقه بتونه خودش را سازماندهی بکنه و بتونه به موقعیتی انتقال پیدا بکنه که رهبری انقلاب اجتماعی را بدست بگیره. طبقه کارگر فقط بدست خودش آزاد می شه؛ این حرف مارکس است.  ولی بحث ما در ایران، در شرائط مشخص ایران اینه که چه شرائطی باید فراهم کرد و در جهتش تلاش کرد که طبقه کارگر بتونه امکان این کار را پیدا کنه! بحث چریک های فدایی خلق ایران اینه! نه این که تحقیر کار در میون کارگران. اتفاقا بسیاری از اعضا و رهبران تشکیلات اولیه اصلا پیش از این که مشی مسلحانه را جمع بندی کنند و بگویند که راه انقلاب ایران اینه، در جریان این کار خود شون رفتن میان کارگران و همان نمونه ها و راه های سابق رو تلاش کردن رفتند به میون کارگران. رفتن اون راه رو ادامه دادند و بعد در عمل دیدند که نمی شه. بجز اون سازمان در سال ۵۴ و ۵۵ بعد از این که دیگه مدافعین اون تئوری های جنبش مسلحانه یک مقداری تضعیف شدند بخاطر شهادت یک سری از اون ها، خودتون می دونید که خط جزنی کم کم غالب شد؛ مسئله این شد این خط بیرون اومد که باید رفت تو کارخونه ها بین کارگران و از این نظر هم سازمان چریکها واقعا کلی کار کرد؛ حالا ما چه موافق باشیم و چه نباشیم. در نتیجه بحث بر سر اینه که چه جوری می شه طبقه کارگر در شرائط دیکتاتوری ایران را متشکل کرد و شرائط سازمان یابی اون رو بوجود آورد.  چریک های فدایی خلق ایران می گویند بجز در پروسه یک کار طولانی، یک جنگ توده ای طولانی و مبارزه مسلحانه نمی شه این امکان را فراهم کرد. این بحث چریک های فدایی خلق است. ببخشید بمن تذکر دادند که باید خلاصه تر جواب بدم چون دو سه تا سئوال دیگه مونده.

 

در رابطه با سئوال بهار عربی و جنبش توده ایی سال ۸۸ و این سئوال که اگر جنبش های توده ای، ارتجاعی باشند آیا چریک های فدایی خلق ازشون حمایت می کنند یا نه؟

ببینید رفقا ، بنظر من این درک درستی نیست. یک جنبش (خودبخودی) توده ای تعریفش توی خودشه یعنی وقتی یک جنبش خود بخودی توده ای بلند می شه و مثل هر جنبش خود بخودی دیگه ای که توش تشکل وجود ندارد، حرکت می کنه، پس بطور طبیعی اقشار و طبقات مختلف اجتماعی در جامعه سعی می کنند بروند و رهبری اون جنبش خودبخودی رو در دست بگیرند. به این ترتیب به اشکال مختلف از طبقه حاکم میاد توش تا رفرمیست ها تا کمونیست ها تا هر کسی که حضور داشته باشه. در نتیجه یک جنبش توده ای را به صرف این که به مثابه یک جنبش توده ای باهاش برخورد کنیم درست نیست که ما بگوییم ارتجاعی است و یا نیست. بلکه ماهیت این جنبش توده ای بسته به این است که در تحولات درونی اش چه تغییراتی پیدا می کنه ، چه خواسته هایی رو مطرح می کنه. این مورد کلی. حالا در مورد مشخص جنبش ۸۸،  جنبش توده ایی ۸۸ که با بهانه تقلب در انتخابات شروع شد به نظر ما یک جنبش مردمی بود که از تمام اقشار و طبقات تحت ستم جامعه ما در اون بودند. از طبقه کارگر (نه در شکل تشکیلاتی خودش) و به عنوان یک تشکل طبقه کارگر ، تا خرده بورژوازی تا حتی نیروهای مدافع جناح هایی از طبقه حاکم. جنبش توده ایی ۸۸ در تحول خودش ، روز اول یک چیزه ، روز عاشورا یک چیز دیگر است. در نتیجه این جنبش با هر حد از شعارهایی که تونست مطرح کند ، وقتی به آن می پردازی و تمام اون اسنادش را می بینی، (مشخص می شه) خواست واقعی اش سرنگونی رژیم و نظام بود. چرا رهبران بخشی از طبقه حاکم که مثلا "سبز! سبز!" راه انداختند مرتبا مطرح میکردند که حرف های ما این ها نیست! شعار های ضد نظام ندهید! و تمام تلاششون را میکردند که کنترل کنند.  چون جنبش در واقعیت، این ها (این نیروها) رو شکسته بود و جلو رفته بود از این چهار چوب ها. این یه جنبش توده ای انقلابی بود که بلند شده بود رژیم رو ، نظام رو سرنگون کنه؛ ولی بدلیل عدم تشکل و بدلیل نبود یک نیروی انقلابی در راسش ، سرانجام توسط دیکتاتوری به شدیدترین وجه سرکوب شد. جنبش های بهار عربی هم با توجه به صحبتی که کردم اولا به هر کدام شون باید بطور مشخص نگاه کرد؛ جمع کردن شون توی یک کاسه ، برخورد زیاد درستی نیست ، وقتی هم که توی تک تکش بری مثلا تونس ، توی مصر ، توی لیبی ، توی همین سوریه که الان این وضع شده حالا سوریه را که رفیق مون تاکید کردن ، اون چیزی که ابتدا بلند شد جنبش ضد بشار اسد و جنبشی مردمی بود که بلند شده بود با شعار "اسقاط النظام" یعنی نابودی نظام. چی شد؟  با دخالت هایی که نیروهای مرتجع و امپریالیست ها توش کردند باعث شد که انقلاب مردم را بتدریج حاشیه نشین کردند و جنبش توده ای رو از صحنه بیرون کردن و این جنبش توده ای را تبدیلش کردند به محل برخورد دار و دسته های وابسته به امپریالیسم و ارتجاعی. پس در سوریه یک جنبش مردمی و انقلابی شروع شد در تحول خودش به این جا رسید که امروز ما می بینیم و امروز به هیچ وجه قابل پشتیبانی نیست. ما از انقلاب مردم دفاع می کنیم که به هیچ کدام از این نیروها وابسته نیست.

 

یک مورد دیگر سئوال شد که از سیاهکل تا به امروز آیا (چفخا) تحلیل مشخص تشکیلاتی و آیا هسته نظامی دارد یا نه ؟  ببینید رفقا اولا اگر یک تشکیلاتی هسته نظامی هم داشته باشد که نمیاد تو این اتاق داد بزنه بگه داریم یا نداریم! این یه نکته.  ولی با توجه به این تذکر، نه تشکیلات ما هیچ وقت در این دوره که اینجاییم ادعا نکرده که دارای تشکیلات نظامی هست در داخل، اگه منظور تون از این سئوال اینه. ولی  بحث بر سر اینه که ما  و هر نیروی انقلابی ، چه وظیفه ای در شرائطی که در اون قرار گرفته نسبت به اون جنبش داخل که اساس هم اون هستش میتونه داشته باشه که به اون کمک کنه و روی اون تاثیر بگذارد. بطور کلی وضع را وقتی بررسی می کنیم می بینیم که در یک پروسه ای، نیروهای انقلابی، نیروهای چپ و کمونیستی بطور مشخص در یک پروسه ای که میشه رفت و اون پروسه را هم دید (و بررسی کرد)  قدم به قدم عقب نشستند و وقتی ما بررسی می کنیم می بینیم که سازمان های سیاسی که در یک موردش سئوال کردین خوب بیشتر در خارج کشور، اون قسمت متشکل شون مستقر شده و اون ارتباطش رو با پایگاه اجتماعی اش از دست داده. از خارج هم نه میشه دسته پارتیزانی در ایران سازمان داد اگر نخواهیم خودمون را مسخره کنیم؛ و نه میشه برای داخل حزب طبقه کارگر در خارج درست کرد. بطور صادقانه اگر بخواهیم نگاه کنیم و نه این که خودمون را دچار این کاسب کاری هایی بکنیم که برخا در جنبش ما دیده می شود و این مسئله را مسکوت می گذارند. این واقعیت رو باید این جنبش با هر مشی ای که داره بپذیرد که در خارج مستقر است و حالا باید فکر کند که برای تغییر این واقعیت چکار باید بکند و ازش پاسیفیسم نتیجه نگیره، ازش این نتیجه رو نگیره که اگر هسته چریکی که معتقد به این راهه الان اون جا نیست خوب پس دیگه هیج کاری فایده ای نداره و یا نتیجه نگیره که اگر حزب طبقه کارگر و یا چهار تا سندیکای واقعی توی ایران نیست پس هیچ کاری در این جا تاثیری نداره. این تشکلات باید سعی کنند در عین حال که هر حمایتی که میتونند بر اساس مشی ای هم که مطرح می کنند از مبارزات داخل کشور انجام بدن از این طرف هم سعی کنند خودشون بلحاظ تشکیلاتی گام هایی را بردارند که دوباره این گسستی که ایجاد شده از بین ببرند و به اون پایگاه اجتماعی شون در داخل وصل بشوند و با جریانی هم که اون جا وجود دارد و جلو میره و در یک جهت هم (به لحاظ دیدگاهی) هستند با هم منطبق بشوند امیدوارم جواب سئوال تون را حداقل بصورت کلی داده باشم .

(تذکر برای کمبود وقت از سوی مسئول جلسه)

 

سئوال: با درود و خسته نباشید به شما و همه حاضران.  من دو تا مسئله دارم . یه سئوال دارم ازتون و یک نکته. میخواستم ببینم نظر شما راجع به لغو اعدام چیه و یک فکری به حال این دو کلمه متضاد رفیق و شهید کردید یا می کنید یا نه؟ مرسی.

 

سئوال : با درود!  لنین در تعریف اپورتونیست میگه که انعکاس منافع بورژوازی در درون طبقه کارگر، یا همون انعکاس منافع دشمن در صفوف خودی. پس اپورتونیسم در صفوف خودی بوجود میاید و آبشخور ارتجاع هم که یعنی ارتجاع، صفوف دشمن را تشکیل میده. سئوال من این است که چه عواملی باعث شد که اپورتونیسم و انحراف از تضاد اصلی در جنبش فدایی تا این سطح رشد کنه که گرگ هایی مثل طاهری پور و فرخ نگهدار و کشتگرها (را) از خود بیرون بده؟ چون که مائو میگه که بورژوازی گرگ هایی می پرورد که در مرکزیت تشکیلات کمین میکنند و وقتی که منافع طبقه حاکم را در خطر میبینند خودشون را بیرون میدهند؟ چرا؟ در جنبش فدایی چه خصلت هایی بود که در مرکزیتش چنین انفجاری رخ داد؟ حالا (آیا) بعد از خلاء رهبری بود؟ در ضمن مشی چریکی شکلی از مبارزه مسلحانه است و هم چنین رد مبارزه مسلحانه در ایران یا آبشخورش ارتجاعی بوده و ازطرف امپریالیسم بوده و یا اپورتونیسم  به اشکال مختلف، چه چپش و چه راستش. در نتیجه اپورتونیست در شکل راست و چپ اول از هر چیز همیشه زیر آب مشی مسلحانه را زده، مبارزه مسلحانه رو و حالا این مشی مبارزه مسلحانه بقول شما هم که توضیح دادید اقتصاد سیاسی خاص خودش را داره. از یک شرائط عینی و روابط تولیدی خاصی که تاریخا در یک جامعه بوده که همیشه مخصوص جوامع شرقی بوده همیشه (این شکل مبارزه) به او تحمیل شده. حالا بعد از این جریان مثلا راه کارگر که حالا بگیم توی صفوف کارگری و صفوف انقلاب ما دیدیم این مشی را رد میکرده و نقد میکرد، نهایتا به عقب نشینی درون توده ها رفت و از اون جا هم به عقب نشینی به درون فرنگ راه بردند. با تشکر.

 

سئوال: سه چهار سال قبل از انقلاب ، از هر هزار نفری یک نفر کمونیست بود ، خودش رو کمونیست میدونست یا چپ ، ولی امروز در هر خانه ای در ایران یک نفر کمونیست یا حداقل چپ وجود دارد اسلحه بدست اوردن هم خیلی آسونه است ، اگر این جوریه و مشی مسلحانه این قدر به اصطلاح کاربرد داره ، چرا شما نمیروید امروز این کار را انجام بدید؟ همین.

 

سئوال : خسته نباشید کلیه مبارزات کمونیستی از این جا شروع شده که علیه سرمایه داری و یا دفاع از حق و حقوق کارگرانه. شما به عنوان یک سازمان چریک های فدایی خلق که خودتون را چپ مینامید طی این ۳۳ سال گذشته چه حمایتی از این قشر تحت ستم کردید؟ همین.

 

پاسخ: در درجه اول باز هم خیلی ممنون از رفقا که توی بحث ها فعالانه شرکت کردن. ولی اصلا امکان نداره در یک دقیقه به این سئوال ها جواب بدم. من شروع میکنم به صحبت کردن و تا هر جا زمان داشتیم جلو می ریم و بعد با عرض پوزش از بقیه هر جور خواستید بعداً (برای پاسخ بقیه پرسش ها) در خدمت شما خواهم بود. ببینید بگذارید من از پاسخ به اين سئوال شروع کنم. آیا این سئوالی که امروز مطرح می کنه که امروز ما خیلی کمونیست داریم؛ کاری حالا به صحت این مسئله و دقت گفتن این مسئله ندارم؛ و درکی که چپ چیه که الان ما در هر خانواده ایی یک چپ داریم و حالا من وارد این قسمتش هم نمیشم؛ اگر این همه شرائط خوبه و اسلحه بدست اوردن هم خیلی راحته پس چرا مبارزه مسلحانه نمی شه در ایران! اگر این سئوال داره این مسئله رو مطرح می کنه و شکل مبارزه را داره از این جا نتیجه می گیره که آیا (این شکل از مبارزه) در ایران جریان داره یا نداره. حوب پس بنابراین از رفیق سئوال کننده با همان منطق و استدلال باید پرسید که ما نه اصلا کمونیستی داریم در ایران و نه اسلحه بدست اوردن خیلی راحته.  چرا ما چند تا سندیکای کارگری نداریم الآن؟ چرا ما هیچ تشکل کارگری که مستقل باشه نداریم الآن؟  اگر تشکل های کارگری شما تشکل هایی هستند که خود رهبران شون می گن که  ما حتی نتونستیم (جلسه سندیکا بگذاریم) مثل مورد سندیکای شرکت اتوبوس رانی ، اگر سندیکاهایی که روی کاغذ بوجود اومدن و در اون حد هم موندن منظور شماست، خوب از این جور، حزبش هم زیاده، اين جوری میشه ده تا دسته چریکی هم درست کرد! در نتیجه ببینید اون تلاش هایی هم که بطور واقعی در همین ۳۳ سال در ایران برای ایجاد تشکل های کارگری شده یک دونه ش الآن به عنوان سندیکا و تشکل کارگری ای که مستقله در عمل وجود نداره. تشکل های کارگری و سندیکای (واقعی ای) که می گن، یعنی بنده به عنوان نماینده کارگران این حق را دارم که به نمایندگی از بقیه کارگران برم و سرِ حقوقِ صنفی شون چک و چونه بزنم مثلا با صاحب کار! اصلا خود این ها در اسنادشان می گویند ما حتی چنین امکانی رو نداریم. ما حتی جلسه نمی تونیم بذاریم. ما حتی (مطابق) اساسنامه ای که از اول گفته، نمی تونیم یه جلسه بگذاریم... اگر تمام تحولات مربوط به مثلا همین سندیکای اتوبوسرانی را (ببینید)، (خودشون گفتن) حتی یه جلسه (نمی تونیم) بگذاریم. یک نماینده ای (در واقعیت) باید وجود داشته باشه که اون سندیکا هم بتونه وجود داشته باشه! اگر منظور (وجود سندیکا) بر روی کاغذه، خوب باشه. همانطور که گفتم ما "حزب" این جوریش هم داریم. ولی بگذارید برگردم به همون بحث اصلی. اگر از این استدلال سلبی که چون مبارزه مسلحانه نیست پس غلطه، اون موقع یکی (می تونه) بپرسد پس یک سندیکای واقعی نشون بدهید و طبق این استدلال چون (چنین سندیکای واقعی ای هم) وجود نداره، پس اون هم غلطه.  کسی که بخواهد به شرائط (بطور عینی) نگاه کنه میاد این (واقعیات) رو می بینه که در اثر دیکتاتوری این رژیم، در اثر خیانت سازمان چریک ها که کلی جامعه به چپ نیرو داده بود به چپ کمونیست، و اون سازمان اون نیرو را به هرز برد، در اثر سرکوب های مداوم جمهوری اسلامی و در اثر نسل کشی که در جریان حکومت جمهوری اسلامی شد، نیروی بزرگی از این تشکیلات ها خارج از این که به چه خط مشی ای معتقد بودند از صحنه اجتماعی جامعه حذف فیزیکی شدند و یک شرائط بسیار شدید دیکتاتوری را بوجود آورد که نه گذاشت یک سندیکایی شکل بگیره، نه گذاشت جنبش مسلحانه شکل بگیره. در نتیجه اگر ما بخواهیم مسئله را درست باهاش برخورد کنیم، صادقانه برخورد کنیم، اینو باید ببینیم و به این توجه کنیم. در ثانی حالا از الآن بگذریم ، من در صحبت هام گفتم چرا اگر منتقدین جنبش مسلحانه مطرح می کنند که نه تنها این جنبش هیچ کاری برای طبقه کارگر نکرد بلکه بهش ضربه هم زد، خُب توی سال های اوائل جمهوری اسلامی سازمان مدافع جنبش مسلحانه ای که به اون ابعاد قبل وجود نداشت. (تنها) چریک های فدایی خلق بودند که یک بخش کوچکی از اون سازمان بزرگ بودند. بقیه همه اشون هم که از دار و دسته فرخ نگهدار و اون سازمان بگیر تا بقیه اون هایی که (نیروهایی که) با هر اختلافی که داشتند کارشون کار آرام سیاسی و سندیکا سازی و این ها بود. خُب این ها چرا دیگه وقتی که جنبش مسلحانه وجود نداشت، "استیلای" اون وجود نداشت ، نتونستن از اون شرائط استفاده کنن و چند تا سندیکا بسازند. در نتیجه کسی که این سئوال را می کنه باید بره تو این قضیه و واقعا خارج از این که تعصب روی چه شکلی از مبارزه داره ، واقعیت شرائط جامعه ایران را برسی کنه. من فقط یک نکته دیگه بگم و تموم کنم. در ارتباط با بحث مون همین واقعیت جامعه مون رو نگاه کنید، هر جا هم تشکل های صنفی کارگری و یا یک چیزی شبیه اون تونست یک مقداری بیشتر دوام بیاره جاهایی بود که مبارزه مسلحانه می شد. کردستان نمونه اشه. در جاهای دیگر رژیم تشکل های کارگری را در هم شکسته بود در حالیکه در کردستان بیشتر ادامه پیدا کرد چرا؟  چون یک مبارزه مسلحانه اون جا جریان داشت و این قدرت آتش، فضایی را میداد که اون (تشکلات کارگری) هم بتونه توش بیشتر و بهتر ادامه پیدا کنه.  در نتیجه اگر به واقعیت نگاه کنیم می بینیم حرف اینه: تا بر علیه اون دیکتاتوری که سد راه تشکیل تشکلات صنفی هست و سد راه هر تشکلیه ، اقدام نشه و مبارزه نشه و توی اون شکافی نیاندازیم ، امکان بوجود آمدن و ادامه کاری تشکل های صنفی چه کارگری و چه توده ایی (به صفر می رسه). با وجود اون مبارزه (مبارزه مسلحانه) همون طور که تاریخ نشون داده، اون تشکلات هم امکان و فضای بیشتری پیدا می کنن و امکان رشد و ادامه کاری بیشتری پیدا می کنن.  چریک های فدایی خلق ایران به هیچ وجه مخالف هیچ گونه تشکل صنفی طبقه کارگر و دیگر تشکلات توده ای این طبقه نیستند بحث شون اینه چه جوری می خواهید بوجود بیاورید؛ شرائطش چیه، و نقش پیش آهنگ چیه ، چه کارهایی باید بکنه که شرائط تشکیل اون را تسریع کند. بحث سر اینه.

 

بخش دوم پرسش و پاسخ

 

رفیق چنگیز قبادی فر: رفقا با تشکر مجدد از همه رفقایی که تا این جا توی برنامه بودن. شروع می کنم به پاسخ به ادامه اون سئوالاتی که جواب ندادم و خوشحال می شم که اگر هر نظر دیگری هم که هست مطرح بشه. یک نکته ای رو می خوام قبل از پاسخ به بقیه سئوالات بگم.  ما اصلا هیچ گونه محدودیتی غیر از محدودیت زمانی در این جا ، در سئوال ها و برخورد هایی که به نظرات چریکهای فدایی خلق ایران میشه اساسا نداریم.  هیچ محدودیتی نیست و ما هر آن چه را تا انجایی که بدونیم در سطح جنبش مطرح کردیم و هر جایی رو هم که ندونیم می گیم ما تا این حد می فهمیم. در نتیجه می خوام بگم که هیچ محدودیتی در سئوال هایی که مطرح می شه موجود نیست. من باز هم در خدمت شما هستم اگر وقت اجازه نداد هر جور خواستید در یک شکل دیگه ایی بشینیم و با هم بحث و گفتگو کنیم.

 

یک سئوالی شد که در ۳۳ سال گذشته چریک های فدایی خلق چه کارهایی در حمایت  از طبقه کارگر ایران کرده؟ 

خُب! اگه بخواهیم لیست کنیم همان جور که من در بخش پیشین صحبتم بهتون گفتم چریک های فدایی خلق اصولا موجودیت خودشون را مدیون طبقه کارگر میدونند و در شرائط ایران ، جنبش طبقه کارگر با توجه به ساخت اقتصادی جامعه ای که ما در آن هستیم طبقه کارگر و جنبشش تنها طبقه و جنبش دوران ساز و تنها طبقه ایی است که اگر رهبری انقلاب اجتماعی را در دست بگیره ما میتونیم ان موقع بگیم که راه برون رفت از این بحران، راه تسریع سرنگونی رژیم و مهمتر از اون راه انجام یک انقلاب اجتماعی، اون موقع هموار میشه و در نتیجه تمام تحولات این طبقه ، تمام رنج ها و دردهای این طبقه رنج ها و دردهای چریک های فدایی خلق ایران هستش و حالا این که ما در این ۳۳ سال گذشته چکار کردیم.  در ۳۳ سال گذشته، در هر شرائطی که قرار گرفتیم که این شرائط متفاوته مثل بقیه نیروها، چه در زمانی که داخل کشور و چه در زمانی که خارج کشور بودیم، هر جایی که مبارزات طبقه کارگر بوده یکی از شعارهای چریک های فدایی خلق ایران اینه که باید در مبارزات توده ها و مبارزات اقشار تحت ستم در هر سطحی که هست شرکت کرد و سعی کرد اون رو ارتقاء داد. در نتیجه با توجه با این رهنمود ما از تمام مبارزات طبقه کارگر از روزی که شروع شده ، در طول موجودیت این رژیم - چون سئوال هم به این سی و سه سال بر می گرده - در حد توانمان در هر شرائطی دفاع کردیم و سعی کردیم اون مبارزات هر چه بیشتر شکوفا شه و ارتقاء پیدا کند ، خارج از این که در چه سطحی چه سیاسی و چه صنفی بوده. این یک بخش. ولی اجازه بدهید من یه چیز ديگه  هم بگم.  من بهتره بگم که چریک های فدایی خلق ایران در این ۳۳ سال چه کاری برای طبقه کارگر ایران نکردن. یکی این که چریک های فدایی خلق به هیچ وجه مثل بخش بزرگی از بقیه نیروهای دیگر مدعی دفاع از طبقه کارگر به هیچ وجه در مورد ماهیت ضد کارگری رژیم جمهوری اسلامی توهم پراکنی برای طبقه کارگر ایران نکردند.  چریک های فدایی خلق ایران به هیچ وجه کارگران ایران را در زمان جنگ ارتجاعی با عراق که منافعش به جیب امپریالیست ها رفت ، تشویق به اضافه تولید و شرکت در جنگ میهنی نکردند. از اون ها نخواستند که در زمان جنگ برند بیشتر کار کنند تا یک سری سرمایه دار زالو صفت و اربابان امپریالیستش اون ها را بیشتر استثمار کنند و از آن ها بهره بکشند.

 

چریک های فدایی خلق هم چنین مثل بسیاری دیگر متاسفانه از نیروهای مدافع جنبش طبقه کارگر و مدعی دفاع از طبقه کارگر در انتخابات های قلابی و انتصابی رژیم که یک جناح ضد کارگری را می خواست بیاره با پر کردن صندوق ها - مطابق تصمیم گیری هایی که در بالاترین ارگان های نظام گرفته می شد - به اسم انتخابات های آزاد به خورد مردم داده می شد تشویق نکردن که بروند و در اون ها رای بدهند.

 

چریک های فدایی خلق به هیچ وجه نگفتند که احمدی نژاد مدافع نان و طبقه کارگر ایران است و بروید در انتخابات به او رای بدهید و بدین ترتیب ما یک لیست خیلی طولانی داریم که چریک های فدایی خلق برای طبقه کارگر ایران نکردند افتخارشون هم اینه که تمام کارهایی هم که در حد توان شون کردن هیچ کدوم شون یک سر سوزنی با منافع طبقه کارگر ایران برای رسیدن به آزادی و سوسیالیسم و نابودی این رژیم ضد کارگری در تناقض نبود.

 

سئوال دیگری شد در مورد "تناقض" بین در کلمه رفیق و شهید را توضیح دهید. مثلا رفقای شهید گروه "آرمان خلق" !

ببینید رفقا!  اگر رفیق سئوال کننده منظورش اینه که "شهید" کلمه نمی دونم اسلامیه و عربیه و متعلق به  آوردۀ این رژیمه و مثلا کمونیست ها میگن رفیق و نباید بگن شهید این درک غلطی است چرا؟  چون شما ببینید این جمهوری اسلامی ۳۳ ساله آمده. مگه قبل از اون کمونیست ها از اين ترم استفاده نمی کردند و منظور اون ها از بکار بردن "شهید" القای یه چیز اسلامی بوده که حالا مسئله بشه. در ضمن خيلی از کلماتی که ما استفاده می کنيم ، فارسی نیستند. اگر ما بخواهیم با اون استدلال پیش بریم باید یک قیچی بزاریم وسط و نصف بیشتر زبان فارسی را بِبُریم تا مبادا کلمه ایی بگوییم که این رژیم ننگ و کثافت و جنایت جمهوری اسلامی گفته ش و یا در برخی زمینه ها نگیم چون "زبان عربی" است. اون موقع باید راه بیفتیم مثل کارهایی که داره میشه برگردیم مثلا به همبرگر بگوییم "گرد لقمه" ، به پیتزا بگوییم "کش لقمه" به هلی کوپتر بگوییم "بال گرد" و یک لیست طولانی. در نتیجه خواهش می کنم از وسواس روی این کلمات یک مقداری دست بردارید و متوجه مسائل اصلی تر که نیاز داره روش انرژی گذاشت بشیم. البته یک کارهای هم در این زمینه شده مثلا میگن رفقای جان باخته بعد هم یک عده دیگه ، من یادمه در یکی از این جلسه های سازمان های سیاسی میگفت چرا میگن جان باخته مثل این که مثلا جانش را قمار کرده که باخته! حالا تازه یک جبهه ای باز می شه که باید بیایید به اون جواب بدید. در نتیجه در جواب به اون سئوال می گم که هیچ تناقضی نداره. ما وقتی میگوییم رفیق شهید ، رفیق جان باخته یا جان فشان منظور مون رجوع دادن به تمام اون رفقا و انقلابیونی است که برای رسیدن به آزادی و سوسیالیسم رفتن و جانشان را فدا کردند و یاد همشون گرامی باد!

 

یک مسئله دیگه که می خواستم توی یک دقیقه جواب بدم که امکان نداشت، یک سئوال دیگه شد در مورد دیدگاه سازمان در مورد حقوق ملیت های ساکن ایران را بطور واضح شرح دهید.

سازمان ما به عنوان یک سازمان (کمونیستی) از حق ملل در تعیین سرنوشت خودش بدون قید و شرط دفاع میکنه. این شعار کلی ماست در ارتباط با مسئله ملیت های ساکن ایرانه. چرا؟ این شعار انعکاس یک واقعیته.  ایران یک کشور چند ملیتی است که خلق های تحت ستم اون تحت یک ستم دو گانه قرار دارند و این ستم دو گانه با توجه به سلطه امپریالیسم که توی صحبت هام من مقداری توضیح دادم ، ایران را به زندانی برای خلق های تحت ستم ما تبدیل کرده در نتیجه هیچ نیرویی نمی تونه ادعای آزادیخواهی و دموکراسی کنه و کوچک ترین اما و اگری در مورد برسمیت شناختن حق ملل در تعیین سرنوشت خود شون توی برنامه ش بیاره. این یک مسئله از زاویه برنامه ای. یک مسئله عملی هم ما داریم. من این رو می فهمم که امروز به دلیل بحرانی که در جامعه تحت سلطه ما وجود دارد و حاصل نظام و حاصل اون بحران امپریالیستی و راه حل هاییه که میارن، ممکنه شاهد باشیم که زیر اسم مسئله ملی ، ما شاهد عروج و جلو فرستادن جریانات و دار و دسته هایی هستیم که حالا مثلا اسم شون رو می ذاره ن "هویت طلب" و حالا این ها واقعا از یک مواضع ارتجاعی دفاع می کنند. ما هیچ وقت نباید با دیدن اون ها ، خط بکشیم و یا تردید کنیم روی شعار حق ملل در تعیین سرنوشت خودشون. اون چیزی که چریک های فدایی خلق در مورد این مبارزه می گن اینه: حل مسئله ملی در ایران به نحو جدایی ناپذیری با مسئله مبارزه برای سوسیالیسم و کمونیسم و انقلاب اجتماعی گره خورده و تا موقعی که چهار چوب این دیکتاتوری باقی است به هیچ وجه شما نمی توانید از آزادی یک خلقی در چهار چوب این رژیم و این نظام صحبت کنید. برای این که مسئله ملی و حق ملل در تعیین سرنوشت خودشون متحقق شه ، در درجه اول نیاز به وجود دموکراسی هستش یعنی این که شرائطی برقرار شه که در اون شرائط ، اون خلق مفروض که هر کدام هستند، خلق کرد، عرب و یا هر کدام دیگه ، بتونن برن و در یک شرائط آزاد و دموکراتیک بدون هیچ فشاری از هیچ جایی و فشاری از طرف هیچ نیروی سیاسی ، بتونن برن در عین حالی که هر نیروی سیاسی ای هم در این محیط دمکراتیک تبلیغ سیاسی خودش رو می کنه، بتونن برن و نظر شون را راجع به این مسئله بدن که می خوان از ایران مثلا جدا شوند، یا می خوان در چهار چوب ایران باشند یا خود مختاری می خواهند و ... پس بنابراین وقتی ما مسئله رو این جوری نگاه می کنیم تمام تلاش کمونیست ها باید در جهت ایجاد اون محیط آزاد و دموکراتیکی باشه تا امکان وجود شرایط تحقق یک هم چین حق سرنوشتی مهیا بشه. حالا چه جوری در ایران این شرائط مهیا میشه؟  گام اولش سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است. بدون سرنگونی اون و بدون ایجاد اون شرائط دموکراتیک ما نمی توانیم به هیچ وجه کلمه ای از تحقق حق ملل در سرنوشت خود شون بیان بکنیم.  امیدوارم به اندازه کافی و واضح راجع به موضع خودمون چریک های فدایی خلق ایران به رفیق سئوال کننده توضیح داده باشم.

 

دو تا سئوال دیگه هست که یه کمی بهم ربط دارند. یکی نظر چریک های فدایی خلق در مورد اعدام و یا "لغو اعدام"  چیست؟  که رفیقی هم در دور قبل مطرح کرده بود.

رفقا! اساسا جامعه ایی که به اعدام متکی باشه بقول مارکس جامعه ایست که ضعف خودش رو نشون میده. ولی مسئله لغو اعدام یک جواب دو کلمه ای ندارد که یکی برگرده بگه خُب من با لغو اعدام موافقم و یا مخالفم بدون این که اون شرائط مشخصی که در اون این حرف را میزند معلوم کند. البته ما الان شعار هایی داریم تو این زمینه، گرایشی داریم که میگه "لغو اعدام". ولی وقتی که شما میرید می بینید در این گرایش از راست ترین جناح های بورژوازی سرکوبگر ترین شون اون هایی که در این جور کشور ها ممکنه که یک دموکراسی ای رو یک جور حفظ میکنند ولی انواع جنایات رو، اعدام علنی، رسمی،رو حمایت می کنن و از رژیم هایی دفاع می کنند که همه این کارها را می کنند و در این جا شعار لغو اعدام را هم میدهند ، چرا؟ برای این که مخالفین اون رژیم های دیکتاتوری رو ، توده های تحت ستم رو، طبقه کارگری که زیر اون ستم هست رو از حالا خلع سلاح کنند که باشه هر چه می کشند این رژیم ها و هر چه اعدام می کنند - این قسمتش به مسئله سیاسی بر می گردد - شما بپذیرید لغو اعدام رو و در نتیجه اون موقعی که در مبارزه طبقاتی و اون جنگی که حالا با این رژیم ها در جریانه خودتون را خلع سلاح کنید، بپذیرید که مثلا ما دست به خامنه ایی نمی زنیم دست به دشمنان مردم نمی زنیم. اجازه بدهید این ها بکشند، اعدام کنند؛ ولی ما به "لغو اعدام" معتقدیم! ببینید لغو اعدام نمی شه یه شعار مجرد باشه. تمام کسانی که همین جوری میگن لغو اعدام ، یک چیزی را می پوشانند و اون اینه که ربط اینو با مبارزه طبقاتی در انظار عمومی می پوشانند. لغو اعدام بدون هیچ گونه تعارفی با مسئله خشونت در انقلاب ارتباط مستقیم دارد ، کسی که میگه لغو اعدام باید اینو بپذیره که پس بنابراین هیچ مقاومت خشونت باری هم در مقابل این رژیم های جبار نباید باشد چرا؟  خوب وقتی جنگ می شه آدم می کشه اون هم یک شکل اعدام دیگه! میدانند تجربه ترکمن صحرا و کردستان و جا هایی که واقعا خلق مبارز کرد و مثل خلق ترکمن مقابل این رژیم ایستاد و از حقشان دفاع کرد در مورد کردستان تا سال ها کردستان "سنگر انقلاب" ایران بود. اون جا حالا ما می خواهیم به این ها بگوییم با "لغو اعدام" و قبول "عدم خشونت" حالا اسلحه را بزار زمین تا رژیم هر چه میتونه بیشتر بکشه و اگر چنین هم بود و اون مقاومت ها هم نمی شد، اون موقع ما امروز هم با یک شرائط دیگری و خیلی جهنمی تر و بدتر از الآن روبرو بودیم. در نتیجه در مورد شعار "لغو اعدام" ، ما مخالف اعدام هستیم برای نابودی اعدام مبارزه می کنیم ولی اینو می گیم که نابودی اعدام بغیر از کانال مبارزه برای نابودی سیستم استثمار گرانه ای که اعدام جرء ملزوماتش است امکان ناپذیره. بنابراین من فقط به اون کسانی که با شعار لغو اعدام می خواهند شما رو در موقعیتی قرار بدهند که شما خشن و خشونت طلبید، می گم که اتفاقا با شعار لغو اعدام در شرائط حاضر به این رژیم و به استقرارش و تداوم عمرش و این سیستم استثمار گرانه کمک می کنند.

 

یک سئوال دیگه که یه رفیق جوان مون پرسید و صحبتی کرد که  اپورتونیسم چگونه آمد در سازمان فدایی و خودش را نشان داد و غالب شد؟  

چریک های فدایی خلق ایران همان جور که من توضیح دادم گفتمانی را توی این جامعه آوردند که بیک تئوری متکی بود ، به یک بنیادهای نظری اتکا داشت که با یک تحلیل از ساختار اقتصادی جامعه ایران بطور مشخص می گفت ما با یک جامعه تحت سلطه ای روبرو هستیم که برای این که این نظام حفظ شود هر رژیمی که در چهار چوب این مناسبات اقتصادی بیاد و قدرت رو بگیره ، مجبوره که یک دیکتاتوری بسیار خشن و قهر آمیز رو برای حفظ خودش و حفظ نظام ، اعمال کنه و واقعا برید یک مقداری تاریخی نگاه کنید رفقا. در تاریخ یک صد ساله ما بجز مواقعی که سد دیکتاتوری حاکم بیک دلیلی یا در اثر تضادهای بین طبقه حاکم و امپریالیست ها شکافی خورده و مثلا در دوره ای که آمدن رضاخان را برداشتند و بردند. رضا خانی که مظهر دیکتاتوری توی ان دوره بود ، یا در اثر جنبش های مردمی و مثلا در قیام 57-56  زمانی که اون سد دیکتاتوری شکاف خورده ما در هر جای دیگری در تاریخ این مملکت با هر رژیمی و با هر شکل سیاسی که اون رژیم امده از اصلاح طلب بگیرید تا حزب رستاخیز شاه از کارگزاران تا خاتمی تا هر کس دیگه ای، این ها واقعا مجبور بودند و این کار را هم واقعا کردند که یک دیکتاتوری وحشتناک و خشن و قهر آمیزی (رو اعمال کنن). هر کدام هم که آمده با هر اسمی، بخاطر رشد سطح آگاهی مردم (و عوامل دیگر) از قبلی هم بیشتر مجبور بودن دیکتاتوری خشن و قهر آمیزتری رو اعمال کنن. اون نظر وقتی این را توضیح میداد می گفت خوب باید مبارزه مسلحانه کرد سد دیکتاتوری را شکاف انداخت مبارزه مسلحانه هم همان طور که گفتم مبارزه ۱۲ مرد طلایی نبود بلکه هدفش این بود که نقبی به قدرت توده ها و طبقه کارگر بزنه و شرائط تشکل اون ها را بویژه طبقه کارگر را برای  اعمال هژمونی اش و انجام انقلاب اجتماعی فراهم کنه. سازمان چریک های فدایی خلق ایران تا موقعی که به این نظر در درون خود معتقد بود و بهش عمل می کرد ، رشد کرد و وقتی که در اثر ان دیکتاتوری و ضرباتی که خورد و در اثر این که رفقایی که حامل اون تئوری بودند بتدریج رفتند و خطوط دیگری، اندیشه های توده ای اومد درون سازمان، سازمان از مسیر خودش منحرف شد و من امیدوارم اگر رفقا بیشتر می خواهند روی این موضوع سئوال و تحقیق کنند و دقیق تر بشه ، می توانند بروند به سخنرانی رفیق اشرف دهقانی که سه سال پیش در همین تورنتو رجوع کنید خیلی خوب در اون جا  همین پروسه را توضیح داده. در اثر همچین تغییر و تحولاتی و غالب شدن خط سازش کارانه و اپورتونیستی در سازمان کم کم وقتی که اون خط میاد، آدم هاش هم میان. امثال فرخ نگهدار این ها در غیبت کادر های انقلابی که همه جان باختند در مبارزه با شاه، این ها آمدند و این سازمان را همون جور که گفتم در این بستر عینی آمدند و این سازمان رو از خط انقلابی اش منحرف کردند و این هم یک پروسه تدریجی بوده. از اون موقع به بعد اپورتونیسم این جوری رسوخ پیدا کرد  و در این پروسه غالب شد. اگر من اشتباه نکنم به سئوال هایی که تا الآن شد پاسخ دادم.  

 

سئوال: رفیق چنگیز خوش اومدید  و خسته نباشید صحبت های زیادی شد و جلسه هم مراسم است در واقع تا بحث و جدل در واقع. ولی شاید من دقیق متوجه نشدم و نمی خوام سریع قضاوت کنم یکی این که به نظر میرسه در رابطه با مبارزه مسلحانه وقتی که صحبت میکردید در مقابلش اصطلاحِ "مبارزه آرام سیاسی" را خیلی بکار میبردید چون من می فهمم و آشنایی دارم به عنوان یک کمونیست که حالا با مبارزه مسلحانه به اون معنا که شما تحلیل کردید ممکنه تا حدودی تفاوت هایی داشته باشم و مرزبندی هایی داشته باشم روی مبارزه آرام سیاسی فکر می کنم وقتی که در جنبش کمونیستی اون نقد رو دارم، بحث مبارزه طبقاتیه و مبارزه طبقاتی با مبارزه آرام سیاسی خیلی متفاوته. مبارزه طبقاتی خیلی همه جانبه است هم روزمره است از مبارزات خیلی روزمره طبقه کارگر و آحاد مختلف جامعه ... می شود هم اعتصابه و هم اشغاله و هم میتونه مبارزه مسلحانه باشه. مبارزه مسلحانه هم در واقع بخشی از اون مبارزه طبقاتیه. نکته دیگری را که شما اشاره کردید به تشکیلات احزاب کاغذی بعد گفتید سندیکای کاغذی. به نظر من این دقیق نبود. در مورد سندیکای کاغذی شما متونید بگید سندیکای واحد مثلا امروز رفرمیسته نتونستند کار کنند در مقابل شرائط ، نتونستند خودشان را سازماندهی بکنند... ولی کاغذی نبودند. در هیچ دوره هیچ کدام از تشکلات کارگری امروز از هفت تپه تا سندیکای واحد تا کمیته هماهنگی تا کمیته پیگیری تا اتحادیه آزادش هیچ کدام از این ها تشکلات کاغذی نیستند. تشکل واقعی هستند هر کدام صد تا افراد بهشون وصلند ، سندیکای واحد برای اینکه تشکیل بشه ، هشت هزار تا آدم سازماندهی کرد دوستانی که می دونن و صحبت می کنند راجع به تجارب شون می گویند چند سال این پروژه را به پیش بردند. حالا سرکوب یکی از عامل های اصلی اش بود ضمن اینکه تفکر سندیکالیستی خیلی قوی توش بود در نتیجه توی یک دوره جدا شدند و نتونستند مجمع هاشون رو .... بدهند و بخاطر همین هم که کاغذی نبودند، عامل سرکوب خیلی بر جسته بود. جمهوری اسلامی هم به عنوان یه حکومت سرمایه داری متوجه این مسئله بود. منظورم اینه که بله احزاب که در خارج کشور تشکیل شدند کاغذی هستند یا نه.  بطور واقعی احزاب سازمانده طبقه کارگر نیستند. اما سندیکای موجود و یا تشکلات موجود را میتوانیم بگوییم انواع و اقسام ضعف ها را داشتند ، از جمله نفوذ رفرمیست یا اکونومیست یا هر چیز دیگه ، ولی بطور واقعی مبارزه طبقاتی را باید خیلی برجسته کرد  در شرایط موجود ایران که متفاوت است با کشورهای دیگر چون ویژگی های سرکوب اون رو متفاوت کرده. خواستم توجه تان را به این دو نکته جلب کنم. خیلی ممنون.

 

سئوال: سپاسگزارم خسته نباشین. من امروز خیلی هیجان زده شدم چرا این عکس ها را دیدم یاد سی و چند سال پیش افتادم یک حالت خاصی سی و چند سال گذشته من این جا امروز حضور دارم ، اردوگاه سوسیالیست سقوط کرده و تعریف کار و سرمایه هم دگرگون شده. من سئوالم این نیست. سئوال من این بود شما فرمودید که طبقه کارگر برای اینکه سکان انقلاب های اجتماعی را در دست بگیرد باید شرائطی رو فراهم کنه. این شرائط را دوستان پرسیدند که متوجه نشدم. آیا اگر جمهوری اسلامی در خودش اصلاحات عمیق ایجاد کند، اون شرایط اونه؟  و یا یک حکومت سکولار و دموکرات سر کار بیاید اون شرائط فراهم میشه ، اینو یک خوده بیشتر توضیح بدهید. در مورد سئوال دومم ، اگر شرط ائتلاف پیش بیاد ، سازمان چریک های فدایی خلق که شما هدایتش می کنید یا درونش هستید، شرط ائتلاف چیه؟  آیا شرائط ائتلاف را می پذیرید برای یک حکومت کارگری؟  یا حالا نمیدونم چی و نکته سومم این بود که تعریف شما از دیکتاتوری پرولتاریا چیه در شرائط کنونی در قرن ۲۱ ، در مورد اعدام این سئوال نیست می خوام یک توضیح کوچک بدم این چیزی که شما فرمودید جنگه. جنگ  تراژدی خودش را دارد  تراژدیه می کشه دشمن در مقابلشه چاره ای هم نداره ولی لغو اعدام به نظر من یک حرکت انسانی است. سپاسگزارم.

 

رفیق چنگیز قبادی فر: در کجای حرف های من راجع به شعار لغو اعدام و صحبتی که روش کردم این بود که لغو اعدام یک حرکت انسانی نیست؟ بحث اینه که ما یک موقع یک شعار بطور کلی و تئوریک میدهیم و این شعار رو بهش معتقدیم و یک موقع هم روی شرائط تحقق عملی اون صحبت می کنیم. بحث ما روی قسمت دوم بود روی این مسئله زیاد صحبت کردم اجازه بدهید به سئوال های دیگه بپردازیم .در مورد ائتلاف برای حکومت کارگری اجازه بدهید به مسائل انقلاب سر جايش بپردازيم. درست است که باید هر کسی چشم انداز و دور نمای کلی داشته باشد و این در آثار چریک های فدایی خلق هم هست ولی طرح سئوال هایی نظیر این که آیا برای حکومت کارگری ای که می خواد بیاد ما شرط ائتلاف میپذیریم یا نمی پذیریم اجازه بدهید برخی از مسائل انقلاب در جریان عمل که پیش میاد، ضرورتش بروز پیدا می کنه و خودش را نشان می دهد؛ در نتیجه الزام جواب دادنش هم پيش می آيد و میشه در اون موقع بهش جواب واقعی داد خوب من با یک کلمه الان بگم ما شرط ائتلاف را برای حکومت کارگری نمی پذیریم. معنی ای نداره این حرف تا اون موقعی که با اون شرائط روبرو نشیم. با چه نیروهایی؟ قراره ائتلاف کارگری بین کی و کی بشود؟ در نتیجه اجازه بدهید بجای ذهنی گری بطور واقعی برخورد کنیم و این مسائل یه حدیش به پروسه پیشرفت انقلاب بستگی دارد که حالا  راه دوری تا اون جا مانده.

 

سئوال دیگه اینکه طبقه کارگر که راجع به ایجاد شرائطی برای تشکلش صحبت شد ، آیا این منوط به اصلاحات جمهوری اسلامی و یا برقراری حکومت سکولار خواهد بود. نه در هیچ کجای بحث هایی که در این جا شد و نه در صحبت هایی که رفقا مطرح کردند نظرات شون رو، اصولا این مسئله برجسته شد در صحبت ها که طبقه کارگر در اون شرائطی که اون مانع اصلی - یعنی همیشه طرح درست مسئله - چی جلوی تشکل طبقه کارگر را گرفته به عنوان عامل اصلی؟ مجموعه عواملی که عامل اصلیش دیکتاتوری است. در نتیجه اون دیکتاتوری را، پیشرو،  سازمان انقلابی حرفه ای، حزب و یا هر چه اسم شو می گذاریم اگر هست باید تمام تلاشش را متمرکز کند موانع تشکل یابی طبقه کارگر رو در حدی که میتواند کمک کند برداشته بشه. حالا این هم در شرائط ایران اگر از من می پرسید رجوع میدهم به همه تاریخی که تا حالا داشتیم نشون داده که بجز در پروسه یک جنبش مسلحانه طولانی و توده ای امکان پذیر نیست. هر چقدر این جنبش مسلحانه جلو بره امکان تشکل یابی طبقه کارگر و توده ها نه این که کسی براشون درست کند توسط خودش بیشتر می شه و امکان تداوم رشدش هم بیشتر می شه. من یک مثال هایی زدم راجع به کردستان حتما رفقایی که در کردستان بودند بطور واقعی میتوانند اون مثال ها را ببینند و مثال های دیگری هم داریم در سایر جا ها. تاکید کنم ما به هیچ وجه مخالف وجود سندیکا نیستیم ، اصلا این جنبش کمونیستی ما رشد بزرگی می کند اگر ما چهار تا سندیکای درست داشته باشیم حتی در این چهار چوب. یعنی سندیکایی که میتونه بمونه. این اصلا خودش نشانه رشد جنبش است و به نفع کمونیست هاست. کمونیست ها برای این مبارزه می کنند. در نتیجه بحث بر سر اینه که چرا تشکیل نمی شه. حالا اگر من برگردم به سئوال رفیق عزیزمون اگه اشتباه نکنم،  ببینید من وقتی گفتم سندیکای کاغذی منظورم این بود که سندیکایی که قدرت عملکرد واقعی ندارد. حرکت هایی که در این چندین سال گذشته شذه یرای ایجاد تشکل های مستقل کارگری حرکت های بسیار ارزشمندی بوده و گویای سطح رشد و آگاهی طبقه کارگر ماست که تلاش کرده برای این که تشکل های مستقل کارگری که حقش هم هست تشکیل بده. منتها یک قدرت دیگری است که این اجازه را نمیده ، دونه دونه تجربه این ها (سندیکاها) رو که ما بررسی کنیم ما میبینیم که خود کارگران نماینده کارگران این جمله را می گویند ، ما وقتی که در محیط کارمان این عین جمله شان است "امکان نمایندگی طبقه کارگر را نداریم" خوب این چه سندیکایی یه؟ حالا هر اسمی روش بذارید. وقتی شما می خواهید بروید چک و چونه بزنی سر بهبود شرایط کار طبقه کارگر ، یا حقوق های عقب مانده،  اصلا هم کاری به قدرت سیاسی نداریم؛ برید خُب باید اول یک فعالیت هایی شده باشه ، باید من مجموعه بقول معروف حاصل رای ده، پانزده و یا بیست هزار کارگری که نمایندگی منو پذیرفتن باشم و بتونم نظر اون ها را ببرم اون جا ، وقتی حتی جمع شدن ما در یک جا امکان ندارد و می ریزن و می گیرن و می زنن و می کشن و می گن نمی تونید جلسه بگذارید؛ دیگه اون سندیکا که دیگه واقعیتی  نداره. چیزی که من راجع به سندیکای کاغذی گفتم اینه؛ تلاش هایی شده که این سندیکاها درست بشن. همه این تلاش ها را یا در نطفه و یا در حین پیش رفتش این دیکتاتوری حاکم داغون کرده در نتیجه ما همین الان هم فاقد سندیکای واقعی در ایران هستیم.  یک بحث کوچک دیگه من نمی خوام (زیاد) وارد این تیکه بشم حالا این اعلامیه هایی که هر روز یکی در میاد که طرف در زندان نماینده کارگر است و میگه نظام سرمایه داری ایران باید برود و من در زندان دارم می گم تا کارگران به حقوقشان برسند... من نمی خوام زیاد وارد این بحث و این بازی ها بشم و بگیم حالا چقدر واقعیت داره یا نداره. ولی اون چیزی که به اسم سندیکا ها و تشکل های کارگری در ایران هست، (اینه که) تلاش هایی شده ، خیلی هم ارزشمنده، این ها (حکومت) امکان عملکرد به عنوان یه سندیکای صنفی رو ازش گرفته ، این دیکتاتوری نمیذاره جلسه بذارن مجمع عمومی اش را نمیذاره تشکیل شه؛ تا یکی بیاد حرف بزنه بگه من نماینده فلان کارگر ها هستم، می گیره میندازه تو زندان . اتفاقا اگر مبارزه مسلحانه ای باشه اگر جنبش توده ای مسلحانه ای باشد مطمئن باشید اون موقع این ها نمی تونند کارگران را به این راحتی سرکوب کنند و زیر قدرت آتش اون شکل از مبارزه، این ها (سندیکاها و تشکلات کارگری) اصلا  رشد می کنند بحث چریک های فدایی خلق حداقل یه قسمتش در مورد چگونگی تشکل طبقه کارگر و تسهیل شرائطش اینه. ببخشید که وقت تموم شد و من از همتون یک بار دیگه سپاسگزارم.