به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 176 ، بهمن ماه 1392

 

توضیح پیام فدایی: همان گونه که خوانندگان پیام فدایی مطلع هستند در شماره های پیشین نشریه، قسمتی از شعر "خواب یلدا" سروده شاعر خلق خسرو گلسرخی درج شده بود. اکنون در سالگرد شهادت این شاعر فدایی و مردمی، پیام فدایی به درج کامل شعر مبادرت می کند.

 

خسرو گلسرخی

 

 

خواب یلدا

 

شب که می آید و می کوبد پشت در را،

بخودم می گویم:

من همین فردا

کاری خواهم کرد

کاری کارستان...

و به انبار کتان فقر کبریتی خواهم زد،

تا همه، نارفیقان من و تو بگویند:

"فلانی سایه‌ش سنگینه

پولش از پارو بالا میره"

و در آن لحظه من، مرد پیروزی خواهم بود

و همه مردم، با فداکاری یک بوتیمار،

کار و نان خود را در دریا می ریزند

تا که جشن شفق سرخ گستاخ مرا،

با زلال خون صادقشان،

برفراز شهر آذین بندند،

و به دور نامم مشعل‌ها بفروزند

و بگویند: "خسرو" از خود ماست.

پیروزی او، دربست بهروزی ماست ...

 

و در این هنگام است

و در این هنگام است

که به مادر خواهم گفت:

                             غیر از یخچال و مبل و ماشین

                               چه نشستی دل غافل، مادر

                              خوشبختی، خوشحالی این است

                               که من و تو

                              میان قلب پر مهر مردم باشیم

                              و به دنیا نوری دیگر بخشیم...

شب که می‌آید و می‌کوبد

 پشت در را،

به خودم می‌گویم

من همین فردا

به شب سنگین و مزمن،

که بروی پلک همسفرم خوابیده است،

از پشت خنجر خواهم زد

و درون زخمش

صدها بمب خواهم ریخت،

تا اگر خواست بیازارد پلک او را

منفجر گردد، نابود شود...

.......

من همین فردا

به رفیقانم که همه از عریانی می‌گریند

خواهم گفت:

ـ گریه کار ابر است

من و تو با انگشتی چون شمشیر،

من و تو با حرفی چون باروت

                                   به عریانی پایان بخشیم

و بگوییم به دنیا، به فریاد بلند

عاقبت دیدید ما صاحب خورشید شدیم ...

و در این هنگام است

و در این هنگام است

که همان بوسۀ تو خواهم بود

کز سر مهر به خورشید دهی ...

 

و منم شاد از این پیروزی

به "حمیده" روسری خواهم داد

تا که از باد جدایی نهراسد

                            و نگوید چه هوای سردی است،

                           حیف شد مویم را کوتاه کردم...

...

شب که می‌آید و می‌کوبد پشت در را،

به خودم می‌گویم

اگر از خواب شب یلدا ما برخیزیم

اگر از خواب بلند یلدا، برخیزیم

ما همین فردا

       کاری خواهیم کرد

        کاری کارستان ...