به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 172  ، مهر ماه  1392

 

 

پیرامون یک خبر: خروج 600 ميليارد دلار از کشور!

 

انتشار خبری مبنی بر خروج 600 ميليارد دلار از کشور در دوران رياست جمهوری احمدی نژاد موجب بهت و حیرت فراوانی شد.  باورش سخت بود و در آغاز ، اين احساس به خواننده دست می داد که  ممکن است عدد اعلام شده درست چاپ نشده باشد. بعد می شد این طور تلقی کرد که ممکن است آن هائی که در دوران احمدی نژاد سبيل شان به اندازه کافی چرب نشده دارند حالا که همه تو سر آن موجود مفلوک می زنند و همه تقصير ها را گردن وی و "عدم مديريت" اش می اندازند با انتشار چنین خبری می خواهند از قافله عقب نمانند؛ یا شايد هم انتشار این خبر نوعی سياه نمائی باشد برای کمک به رئيس جمهور جديد که ايهالناس بدانيد که احمدی نژاد کاری کرده که روحانی (فریدون) "کلید" به دست و قفل باز کن هم  به راحتی نخواهد توانست کارها را رو به راه و اقتصاد کشور را نجات دهد و خلاصه بايد صبر داشته باشيد. اما منبع خبر که سایت "خانه ملت" بود نشان می داد که خود خبر نمی تواند نادرست باشد و با مراجعه به رسانه های ديگر فورا روشن شد که اشتباهی در کار نيست. سايت "خانه ملت" خبر را از قول محمد رضا خباز عضو هيات تطبيق مصوبات دولت با قانون اعلام کرده و نامبرده هم رسما مطرح کرده بود که: "طی 8 سال گذشته حدود 600 ميليارد دلار سرمايه ايرانيان از کشور خارج شده است."  نامبرده سپس با حسرت به همپالگی های خود توضيح می دهد که اگر "سرمايه گذارانی" که چنين سرمايه ای را خارج کرده اند حداقل 10 درصد آن را به زادگاه خود برگردانند: "برابر با يک بودجه نفتی در کشور می شود"!

 

اعتراف محمد رضا خباز به صحت خبر خروج 600 ميليارد دلار از کشور در ضمن حاوی نکات آموزنده و در عین حال دردناکی است. اگر در نظر بگیریم که در فاصله زمانی ای که 600 ميليارد دلار ذکر شده از کشور خارج می شد، حدوداً همان مقدار ارز نیز از فروش نفت به دست آمده بود آن گاه روشن می شود که حجم سرمايه خارج شده تقريبا برابر با ارز حاصل از فروش نفت در اين فاصله می باشد. اين امر خود قولی که احمدی نژاد به مردم در مورد آوردن پول نفت بر سر سفره های آنان داده بود را به یاد می آورد و گوئی پول نفت واقعا به سر سفره های "مردم " برده شده!! فقط رياکاری احمدی نژاد اين بوده  که چند صد نفر از نور چشمی ها را جای 70 ميليون مردم ايران جا زده و به این ترتيب معنای مردم را هم در ادبيات سردمداران جمهوری اسلامی در جلوی چشم همگان قرار داده است.

از سوی ديگر این امر واضحی است که در شرايط ايران بدون ارتباط با مراکز قدرت چنين حجمی از سرمايه نه امکان جمع شدن داشت و نه امکان خروج از کشور و همين واقعيت هم به روشنی ابعاد عظيم چپاول مردم ما توسط قدرتمداران حاکم و نور چشمی های آن ها را نشان می دهد. برای کسانی که با دزدی های ميلياردی سردمداران جمهوری اسلامی و یا به قولی با بخور و بخور های آنان و اطرافیان شان آشنائی دارند چنین اموری روال کار "طبیعی" دست اندرکاران جمهوری اسلامی تلقی شده و نيازی به اثبات ندارد. با این حال توجه به یک نمونه صحت این ادعا را بار دیگر ثابت می کند. این مورد به پرونده بابک زنجانی جوان سی و چند ساله ای مربوط می شود که که در طول چند سال از شغل رانندگی برای رئيس بانک مرکزی، یک باره به جائی رسیده که اکنون يکی از ميليارد های کشور! به حساب می آید. ايشان از قرار يکی از همان "سرمايه گذارانی" است که ميليارد ها دلار به جيب زده و به خارج فرستاده و امروز هم تنها يکی از اقلامی که از او می خواهند که پس بدهد دو ميليارد دلاری می باشد که بابت فروش نفت باز نگردانده است! افشای این مورد البته به این دلیل است که دار و دسته دولت جديد می کوشند با پس زدن او راه را برای رشد نورچشمی های دیگری که در راه هستند باز کنند. اما جدا از برخورد به موضوع از اين زاويه آن چه مهمتر است نفس تمرکز چنين سرمايه عظيمی در دست تعداد معدودی از وابستگان به رژیم می باشد که آشکارا بیانگر هر چه فزونتر شدن شکاف طبقاتی در جامعه بوده و نشان می دهد که  علت رشد فقر و فلاکت بی حد و حصر در جامعه ایران چیست و چرا مردم ما هر روز فقير تر و بی چيز تر می شوند. به خصوص که هر کس می داند سرمايه دارانی که 600 ميليارد دلار از کشور خارج می کنند حتما حدود همين مقدار هم سرمايه در داخل دارند که خود این امر نیز فاصله دردناک طبقات فرو دست با فرا دست را با برجستگی هر چه بيشتری نمایان می سازد.

حال در ارتباط با خروج چنين حجم عظيمی از سرمايه از کشور به آه و ناله های ايدئولوگ های بورژوازی ایران توجه کنیم که مدعی اند که اگر قوانين کار از اين هم که هست بيشتر به ضرر کارگران تغيير کند سرمايه های خارجی تمايل بيشتری به ورود به بازار ايران و سرمايه گذاری پيدا می کنند و هميشه از فقدان سرمايه گذاری خارجی فريادشان به آسمان می رسد. در حالی که همین نمونه مورد بحث نشان می دهد که درد اقتصاد ايران کمبود سرمايه نيست. این هم آشکار است که کسانی هم که سرمايه های خود را به خارج منتقل کرده اند در جريان فعاليت اقتصادی خود در داخل کشور به عينه نشان داده اند که در راه استثمار هرچه شدیدتر کارگران به هيچ قانونی پایبند نبوده و نيستند. لذا نه دلیل سرمایه گذاری های برون مرزی شان وجود قانون کار کذائی در ایران است و نه با تغییر یا حتی از بین بردن آن حاضرند سرمايه های دزدیده شده را دوباره به کشور باز گردانند. واقعیت این است که قانون کار در ایران در کل به نفع سرمایه داران تنظیم شده و اگر بند هائی هم به نفع کارگران بر روی کاغذ وجود دارند، عملاً اجرا نمی شوند. این واقعیت نشان می دهد که علت اينکه سرمایه دارانی که بخشی از پول های خود را به خارج منتقل می کنند جدا از فقدان امنيت ترس از کارگران و لشکر گرسنگان در جامعه ماست، به عبارت دیگر آن ها جهت سرمايه گذاری در داخل کشور احساس امنيت نمی کنند و ترجيح می دهند که پول های باد آورده خود را در خارج از کشور به کار اندازند و خروج چنين حجم بزرگی از سرمايه خود مؤید چنین امری است.  شاید بهتر بود که ايدئولوگ های بورژوا فقط این پند را  به برادران سرمايه دار خود بدهند که چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است!!

اما درسی که خبر فوق به خواننده می دهد اين امر است که چنين سرمايه داران و نور چشمی ها و آقا زاده ها و همه آن کسانی که در وابستگی به رژیم به سرمایه های کلانی دست یافته اند، و در یک کلام همه این دزدان وچپاول گران برای حفظ این خوان نعمت با چنگ و دندان از وضع موجود دفاع و حفاظت می کنند. برای این منظور آن ها نه فقط رژیم حامی خود یعنی رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی را در ارتکاب به شنیع ترین جنایات در حق توده ها به وسایل گوناگون یاری داده و از آن حمایت می کنند بلکه در آینده هم هر جا احساس کنند که منافع شان در مقابل خیزش و مبارزات قاطع ستمدیدگان به خطر افتاده و رژیم حاکم هم قادر به سرکوب کامل آن توده ها نیست حتی خود مستقلاً با تشکیل دسته های سیاه به آدم دزدی و قتل نیروهای مبارز و به هر نوع وحشی گری دیگری روی می آورند. بر این اساس کارگران و زحمتکشان و همه ستمدیدگان جامعه ما نیز تنها با اعمال قهر انقلابی خود قادرند آن چه متعلق به خودشان است را از حلقوم این ظالمین و جنایت کاران بیرون بکشند. آن هائی که دست به توهم پراکنی نسبت به سرمایه داران و رژیم حامی شان زده و مردم را دعوت به مصالحه و اعمال روش های نرم  و یا توسل به "نافرمانی مدنی" در مقابل این دشمنان خون آشام می کنند تنها به استثمارگران و جانیان در حفظ وضع نکبت‌بار موجود که زندگی را برای میلیون ها نفر از مردم ما به جهنمی واقعی تبدیل کرده اند، کمک می رسانند. انقلاب که جز به مفهوم اعمال قدرت عظیم توده ها با توسل به شدیدترین برخوردها با دشمنان خود نیست تنها راه نجات ستمدیدگان ایران برای رهائی از دست امپریالیست های خونخوار ذینفع در ایران، سرمایه داران داخلی و رژیم جمهوری اسلامی است.

این همان اصلی است که همواره باید بر آن پای بفشاریم.