به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره  156 ، خرداد ماه 1391 

(مشاهدات عینی یک جوان شرکت کننده در تظاهرات مردمی استان کُبک در کانادا )
ارغوان
مقاومت الهام بخش مردم کُبک  عليه تعرض بورژوازی!
در شرايطی که همه جهان سرمايه داری در بحران عميق اقتصادی - سياسی به سر می برد، دولت استان کُبک در کانادا نيز همسو با سياست "رياضت های اقتصادی" دولت مرکزی کانادا به منظور تحميل هر چه بيشتر بار بحران ها بر دوش زحمتکشان، به افزايش شهريه دانشگاه ها (بيش از ۸٢ درصد به شکل تصاعدی در طول هفت سال آينده) پرداخته است. در اعتراض به افزايش شهريه ها، دانشجويان کُبک در روز ۱۳ فوريه اعتصابی سراسری را آغاز کردند. تظاهرات متعددی نيز از همان آغاز تاکنون برگزار شده که غالبأ با حمله بسيار وحشيانه پليس روبرو شده اند. در طول اين مدت، تعدادی از دانشجويان در اثر حملات پليس شديدأ مجروح و يا دچار نقص عضوهای دائمی شده اند. به عنوان مثال در تظاهرات نشسته ای در روز ۷ مارس، يکی از نارنجک های "فلاش-بنگ" پليس، توی صورت يکی از دانشجويان منفجر شد و چشم او را کور کرد. در روز ۶ ماه مه نيز يکی از دانشجويان در حمله پليس به تظاهراتی در منطقه "ويکتوريا ويل" کور شد و يک دانشجوی ديگر دچار شکستگی جمجمه و ضربه مغزی شد. اما این وحشی گری های پلیس باعث نشد که تظاهر کنندگان از میدان در بروند. من و خواهرم که اخبار مربوط به این تظاهرات را تعقیب می کردیم شديدأ تحت تأثير مقاومت مردم کُبک قرار گرفته و در ماه مه برای حمايت از آن ها به شهر مونترال رفتيم. در آن جا اخبار تظاهرات و رويدادهای روزانه را به پدر و مادرم ايميل می کرديم، گزارش زير  بر مبنای بخشی از آن ايميل ها تنظیم شده. ترجمه از انگليسی به فارسی این گزارش نیز توسط مادرم صورت می گیرد.
٢۵ ماه مه- ساعت 12 شب
سلام مامان و بابا، امروز وسط ظهر به مونترال رسيديم. در راه پيرمرد کشاورزی را دیدیم که ميوه می فروخت و مقداری توت فرنگی خوشمزه از او خريديم. او می گفت که امسال به خاطر گرم بودن هوا، توت فرنگی ها زودتر از موعد رسيده اند.
اتاقی که گرفته ايم خيلی راحت و گرم و نرم است، در واقع خانه پيرمرد و پيرزن مهربانی است که آن را به هتل ارزان قيمتی تبديل کرده اند تا از اين طريق مخارج زندگی خودشان را (که حقوق بازنشستگی اندک آن ها پاسخگوی آن نيست) تأمين کنند. همه اتاق ها پر از توريست هايی است که از شهرها و کشورهای ديگر به مونترال آمده اند.
بعد از ناهار برای گردش به مرکز شهر رفتيم. بزرگراه های تو در توی اين شهر آدم را گيج می کند. در کافی شاپ با دختر دانشجويی آشنا شديم، به يکی از بزرگراه ها اشاره کرد و گفت که در روز ٢۰ مارچ حدود ۱۵۰ نفر دانشجوی معترض، آن جا را با بلوک های سيمانی بسته و ترافيک شديدی ايجاد کرده بودند. با حمله پليس، دانشجويان به سمت ترمينال مرکزی اتوبوس فرار کردند. پليس ترمينال را محاصره کرد و ۱۰۰ نفر از دانشجويان را شکار کرد و هر کدام از آن ها را به پرداخت ۴٩۴ دلار جريمه وادار کرد.
٢۶ ماه مه، ساعت 12 شب
امروز صبح کمی از برگ درخت های سرو توی پارک نزديک هتل جمع کردم و با آن ها برای مهمان های هتل که با هم دوست شده ايم، چای درست کردم. همه خوششان آمده بود و تا به حال نمی دانستند که برگ درخت سرو ويتامين "سی" دارد و در قديم، در زمستان ها که سبزی و ميوه تازه در کانادا پيدا نمی شده، سرخپوست ها چای برگ سرو می خوردند و از اين طريق ويتامين "سی" بدنشان را تأمين می کرده اند. چند تا از گياهان بومی ديگر را هم که غذای ساکنين اوليه کانادا بوده، به توريست ها نشان دادم و خواص و طرز تهيه اشان را به آن ها ياد دادم، برایشان جالب بود و خيلی تعجب کرده بودند.

کمی قبل از غروب آفتاب، به تظاهرات رفتيم. این تظاهرات برای من با تظاهرات هائی که قبلاً در آن ها شرکت کرده بودم متفاوت بود. جالب بود که متوجه شدم که تظاهرات دیگر به خاطر اعتراض به بالا رفتن شهریه صورت نمی گیرد بلکه در اعتراض به سیاست های نئو لیبرالیستی در کُبک بر پا می شود که تظاهرات دیشب هم یکی از آن ها بود.

قبل از ادامه مطلب بهتر است این را بگویم که کُبک از جهاتی با بقیه قسمت های کانادا فرق دارد. اولاً مردم در اینجا بیشتر سیاسی هستند و در کُبک، دموکراسی لیبرالی در مقایسه با جاهای دیگر کانادا بیشتر و پیشرفت های اجتماعی شان نیز که حاصل مبارزات آن ها در سال های ۱٩۶۰ می باشد، بالاتر است. اما در چند سال اخیر حکومت محلی کُبک به اجرای هر چه بیشتر سیاست های نئولیبرالی روی آورده که بالا بردن مقدار شهریه دانشجویان یکی از آن هاست. به همین خاطر در چند ماه اخیر نیم میلیون نفر در حمایت از دانشجویان دست به تظاهرات زدند که تقریباً به طور هرروزه صورت می گیرد. این مبارزات فشار زیادی روی حکومت آورده به طوری که آن ها مدارس را تا ماه سپتامبر تعطیل اعلام کرده اند. در چنین جوی، وزیر آموزش و پرورش استعفاء داد و حکومت، لایحه جدیدی را به نام "لايحه ۷۸" در کمتر از ٢۴ ساعت به شکلی عجولانه و با دور زدن بوروکراسی معمول، به تصويب رساند. به قول پورفسور "لاموند" يکی از استادان دانشکده حقوق مونترال، اين لايحه بعد از "قوانين دوران جنگ"، بدترين و غيردمکراتيک ترين لايحه در تاريخ کانادا است. بر اساس اين لايحه، کارمند ها و استادان مؤسسات آموزشی حق اعتصاب ندارند، هر نوع تجمع و پيکت گذاشتن و تظاهرات و راه پيمايی در محوطه دانشگاه و کالج ها ممنوع است، و تظاهرات و تجمع در اماکن ديگر شهر نيز بدون اجازه پليس جرم محسوب خواهد شد. اما غیر قانونی شدن تظاهرات باعث عقب نشینی مردم نشد. به طوری که ساعاتی پس از تصويب لايحه مزبور، تظاهرات شبانه ای در مرکز شهر برگزار شد و مردم با کوکتل مولوتف به پليس حمله کردند و در این جریان بيش از ۷۰ نفر از آن ها دستگير شدند.

از زمان تصویب  لایحه ۷۸ ، مردم به شیوه جدیدی تظاهرات می کنند. آن ها به سبک مردم مبارز شیلی با قابلمه و ملاقه و کفگیری که روی آن می کوبند به خیابان می آیند. یعنی علاوه بر تظاهرات در مسير های سنتی راه پيمايی، هر شب ساکنين محله های کارگری از سراسر کُبک و از مناطق مختلف مونترال بلافاصله پس از شروع تاريکی به تظاهرات و راه پيمايی در کوچه و خيابان های محلات مسکونی خود پرداخته و نیم ساعت با زدن کفگير و ملاقه به قابلمه هايشان سر و صدا ايجاد می کنند. اين کار به طور خودجوش و با الهام از شکل تظاهرات ضد دولتی مردم شيلی در دهه ۱۹۷۰ و ۱٩۸۰ و تظاهرات مردم آرژانتين در اوايل اين قرن شروع شد. به اين تظاهرات "کاسرول" می گويند که در زبان فرانسه به معنی ظرفی برای پختن غذا (مانند قابلمه يا ماهي تابه) است. در طول اين مدت، کلمه "کاسرول" بيشتر از هر کلمه ديگری در توئيتر تکرار شده است. در مرکز شهر هم هر شب تظاهرات وسیعی برپا می شود. این واقعیت به سادگی به معنی آن است که مردم از حق خود برای برپائی تظاهرات دفاع می کنند و لایحه مزبور که نارضایتی مردم را باعث شده خشم آن ها را علیه حکومت بر انگیخته است.

موضوع دیگری که توجه مرا در این تظاهرات جلب کرد این بود که متوجه شدم که برخلاف تظاهرات هائی که قبلاً در آن ها شرکت کرده بودم، این تظاهرات از قبل سازماندهی نشده و هیچ سازمانی آن را برپا ننموده و از مردم برای شرکت در آن دعوت نکرده بود.

شب وقتی تظاهرات شروع شد در ابتدا دو تا سه هزار نفر در آن بودند ولی با ادامه تظاهرات مردم مرتب به آن می پیوستند به طوری که تعداد حداقل به صد هزار نفر رسید. البته من رقم دقیق را نمی دانم ولی برای این که وسعت و بزرگی این تظاهرات را بسنجم خودم را به جلوی راهپیمائی رساندم و در گوشه ای از خیابان ایستادم تا با گذشتن صف تظاهرات بتوانم برآوردی از آن داشته باشم. به نظر می رسید که این صف پایانی ندارد چون مردم مرتب به آن می پیوستند. وقت گرفتم و دیدم که که بیشتر از ۵۰ دقیقه طول کشید که صف تظاهرات کنندگان از جلوی من گذشتند. دوباره به صف تظاهرات برگشتم.

در این تظاهرات هیچ پرچمی از اتحادیه ها دیده نمی شد. معمولاً در چنین تظاهرات هائی پرچم این یا آن اتحادیه برافراشته بود ولی به نظر می رسد که چون این تظاهرات قانونی نیست اتحادیه ها سعی کرده اند خود را از آن جدا کنند. در واقع شرکت کنندگان در این تظاهرات مردم عادی بودند و در ذهنم این را مجسم کردم که در انقلاب ایران هم مردم خودشان بدون هیچ سازماندهی به خیابان آمده و تظاهرات می کردند- هر چند با اطلاعاتی که از آن انقلاب دارم می دانم که ابعاد انقلاب ایران با این تظاهرات قابل مقایسه نیست.

حيرت آور است که چطور مردم "عادی"، جوان ها (و افراد مسن) به فعالين سياسی تبديل شده اند!  وقتی مردم شعار می دادند (به زبان فرانسه) از پسری خواستم که آن ها را برايم ترجمه کند.  يکی از شعارها اين بود "ما، عقب نشينی نخواهيم کرد و رو به جلو پيش می رويم!"

دختری که همراه با دوستش به تظاهرات آمده بود، به زبان انگليسی به من گفت "می دانم که تلاش برای فهميدن اين که چه می گويند (منظورش شعارهای فرانسوی بود) کمی گيج کننده است. من از ونکوور آمده ام و زبان فرانسه من هم زياد خوب نيست." او دختری بود با ظاهری بسيار معمولی، سفيد پوست و لاغر اندام. وقتی که ما مشغول حرف زدن با هم بوديم، پليس حمله کرد، ما همگی گوش به زنگ و آماده فرار از حملات پليس بوديم. وقتی آن ها حمله کردند، ما به سمت ديگر ميدان دويديم، و بعد دوباره همديگر را پيدا کرديم. او در باره تظاهرات روزهای گذشته برايم صحبت کرد و گفت که هر بيست و دومين روز ماه، بزرگترين تظاهرات برگزار می شود. و گفت که چطور يک بار حدود يک ماه و نيم پيش، دستگير شد و پليس محلی (نه پليس مرکزی) او را ۶۰۰ دلار جریمه کرد اما سابقه برايش رد نکردند. راديکاليسم او، و همه مردمی که در تظاهرات شرکت می کنند، من را خيلی تحت تأثير قرار داد. آن ها خيلی راديکال هستند، از ضدامپرياليسم بودن صحبت می کنند، نه فقط از مخالفت با افزايش شهريه ها. پليس بارها به مردم حمله کرده و آن ها را پراکنده می کرد، وقتی پلیس حمله می کرد ما به فرانسه فرياد می زديم "مردمی که متحد شده اند، هرگز شکست نخواهند خورد!"

همه، منجمله خود ما، مربع های قرمزی به سينه لباس هايمان سنجاق کرده بوديم. جريان مربع قرمز از اين قرار است که در روز ۱۸ ماه مارس، که دولت کبک از ترس گسترش خشم مردم  لایحه ۷۸ را گذراند و هر گونه تظاهرات و تجمع را ممنوع کرد و انجمن شهر مونترال هم با صدور آئین نامه هائی استفاده از هرگونه وسیله ای برای پنهان کردن صورت را غیر قانونی اعلام نمود، بسیاری از تظاهرات کنندگان برای نشان دادن مقاومت خود در مقابل قوانين مزبور، با نقاب های هالووين و يا نقاشی کردن صورت هايشان در تظاهرات شرکت می کنند. همچنین با توجه به این که يک روز بعد از تصويب لايحه مزبور، در کنسرتی که توسط گروه موسيقی "آرکيد فاير" برگزار شد، همه نوازنده ها و خواننده ها (منجمله خواننده مشهور "مايک جاگر") با سنجاق کردن يک مربع قرمز به سينه لباس های خود، آن را به سمبل حمايت از دانشجوها و مردم آزاديخواه تبديل کردند، به همین خاطر سنجاق کردن یک مربع قرمز توسط تظاهرکنندگان به لباس به معنی حمایت از دانشجویان و مردم آزادیخواه است.
مردم می گفتند که سه روز پيش، ۵۱۸ نفر در تظاهرات دستگير شدند. ظاهرأ پليس به آن ها گفته که هر کدام بايد ۶۳۴ دلار جريمه بدهند تا آزاد شوند. مردم می گويند که در هفته اول بعد از تصويب لايحه ۷۸، بيش از ۱۰۰۰ نفر با استناد به آن دستگير شدند. دولت فکر می کند که با استفاده از مترسک لايحه و حمله های بزدلانه پليس به مردم در تاريکی شب، می تواند مردم را بترساند، اما برعکس منجر به برافروخته تر شدن هرچه بيشتر خشم مردم و بخصوص شرکت کارگران آگاه (بدون حضور مشخص اتحاديه ها و رهبران آن ها) در جنبش شده.

۳۱ ماه مه- ساعت ۱ صبح

تازه از یکی دیگر از تظاهرات های شبانه برگشته ام. تظاهرات از ساعت ۸ شب شروع شد و تا حدود ساعت ۱٢ و نيم طول کشید. این سومین تظاهرات در این شهر است که در آن شرکت کردم.  ۳۴ تظاهرات دیگر هم قرار است برپا شود.  حیرت آور است با این که مدت زیادی است که تظاهرات صورت می گیرد مردم هنوز خیلی با انرژی در آن ها شرکت می کنند. از اين همه راديکاليسم مردم کُبک خيلی خوشم می آيد. مردم کُبک مصمم هستند و در راه پيمايی هايشان تند راه می روند! در حالی که ما در تظاهرات تورنتو خيلی آهسته تر از اين ها راه می رفتيم!

همان طور که در ایمیل قبلی گفتم این تظاهرات از پیش سازماندهی نشده و هیچ سازمانی مسئولیت آن را به عهده ندارد، به همین خاطر تظاهرات کنندگان مسیر حرکتشان را به پلیس نمی دهند- هر چند که مطابق قانون باید چنین بکنند. در نتیجه این امر، عکس العمل پلیس وضع خنده داری پیدا کرده است. با این که خیلی تلاش می کنند که مسیر راهپیمائی ها را دنبال کنند ولی گیج شده اند. گاه گاهی مسیر را گم می کنند و بعد دوباره با شتاب می دوند تا به تظاهرکنندگان برسند. ماشین های پلیس زیادند و در شهر با چراغ های نور بالا حرکت می کنند تا بتوانند تظاهرات را تحت کنترل بگیرند ولی از آن جا که نه یک تظاهرات بلکه تظاهرات متعددی در نقاط مختلف شهر برپا می شود، پلیس نمی تواند موفق شود. تظاهر کنندگان خیابان ها را می بندند. هلی کوپتر هم در هوا گشت می زند.

امروز دولت کُبک اعلام کرد که بعد از ۴ روز مذاکره، ميز مذاکره را ترک خواهد کرد و از دانشجويان انتظار دارد که به اعتصاب پايان دهند. اما مردم به اين اطلاعيه های دولت می خندند. مردم خيلی راديکال تر از به اصطلاح "رهبران" دانشجويان اعتصابی هستند. به عنوان مثال، اتحاديه دانشجويی "CLASSE" که بيش از نيمی از دانشجويان اعتصابی را تحت پوشش خود دارد، هر چند که در ابتدا اعلام کرد که لايحه مزبور را قانونی ندانسته و از آن پيروی نخواهد کرد، و دولت هم در ابتدا اعلام کرده بود که به هيچوجه با انجمن ها و اتحاديه های دانشجويی مذاکره نخواهد کرد، اما پس از شرکت گسترده و راديکال مردم در جنبش و برگزاری تظاهرات شبانه "کاسرول"، دولت اعلام کرد که حاضر است پای ميز مذاکره برود و CLASSE و ديگر انجمن های دانشجويی هم رفتند پای ميز مذاکره و تلاش کردند که قرارداد هايی را که اساسأ همسو با خواسته های دولت بود نه دانشجويان اعتصابی، به تصويب دانشجويان برسانند، اما موفق نشدند. بجز "ائتلاف برای اتحاد دانشجويان (CLASSE )"، دو فدراسيون دانشجويی ديگر، فدراسيون دانشجويان کالج های کُبک (FECQ) و فدراسيون دانشجويان دانشگاه های کُبک (FEUQ) هم خودشان را "رهبر" دانشجويان اعتصابی کرده اند. درحالی که اکثر بدنه اعتصاب بسيار راديکال تر از اين "رهبران" هستند. اما متأسفانه دانشجوهای راديکال هنوز نتوانسته اند خود را به طور مستقل از احزاب دست راستی و رسمی موجود، سازماندهی کنند و از داخل صف نيروهای راديکال، افرادی را به عنوان رهبرانشان انتخاب کنند که تأمين منافع دانشجويان متعلق به خانواده های کم درآمد را هدف خود قرار بدهند. اقدامات دولت ليبرال عليه دانشجویان متعلق به طبقات محروم جامعه، بخشی از سياست های سيستم برای انداختن بار بحران اقتصادی بر دوش بخش محروم این جامعه است. هدف از يورش به آزادی های دمکراتيک، منجمله تصويب لايحه مزبور، سرکوب مقاومت ها و مبارزات طبقات محروم جامعه با فشارهای اقتصادی ای است که بر آنها تحميل می شود. افزايش شهريه دانشجويان نيز بخشی از اقدامات گسترده دولت، مانند قطع سوبسيد مهدکودک، خصوصی کردن خدمات پزشکی، افزايش ماليات طبقات کم درآمد و تحميل ماليات های جديد بر آن ها، مانند ماليات بر خدمات درمانی، افزايش سن بازنشستگی به ۶۷ سال، ۳۰ درصد کاهش حقوق بيکاری، و فشار های اقتصادی ديگر در طول دوسال گذشته است.

يکی از بزرگترين تظاهرات شبانه در ۲۲ مارس انجام شده که بيش از ۳۰۰ هزار نفر در آن شرکت کرده بودند. از آن به بعد، روز ٢٢ هر ماه به روزی برای برگزاری بزرگترين راه پيمايی تبديل شده و همه مردم تلاش می کنند که حتمأ در تظاهران آن روز شرکت کنند.
من برای تظاهرات ۲۲ ژوئن روز شماری می کنم.  

)ادامه دارد(