به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره  156 ، خرداد ماه 1391 

 

توضيح: در روز شنبه ٩ جون ۲۰۱۲ ، مراسمی توسط تعدادی از آزاديخواهان افغانی مقيم کانادا در گراميداشت ياد و خاطره شهدای مردم افغانستان که در مبارزه با تجاوزات قدرت های بزرگ به اين کشور در چند دهه گذشته جان خود را از دست داده اند در شهر تورنتو برگزار شد. آن چه ملاحظه می کنيد متن سخنرانی رفيق سهيلا دهماسی در اين مراسم می باشد. "پيام فدائی" متن اين سخنرانی را با برخی تغييرات جزئی از حالت گفتار به نوشتار در آورده و بدين وسيله در اختيار علاقه مندان قرار می دهد.

 

سهیلا دهماسی

 

هر چه مستحکم تر باد پيوند ناگسستنی خلق های ايران و افغانستان!

 

با سلام به دوستان و رفقای گرامی، در ابتدا اجازه بدهيد که از طرف خودم و فعالين چريکهای فدايی خلق ايران در تورنتو، ياد همه شهدای مردم افغانستان در مبارزه برای آزادی و دمکراسی را گرامی بدارم و با الهام از شاعر انقلاب، سعيد سلطان پور، تاکيد کنم که اين خون ها به خاک نمی ماند، بذر است و ماندگار است .

                  

سال هاست که امپرياليست ها چه در دوران شوروی سابق و چه در  حال حاضر، افغانستان را آماج سياست های تجاوزگرانه خودشون قرار داده اند. و در تمام اين سال ها مردم ستمديده افغانستان در مبارزاتشون برای استقلال و آزادی، زير شديد ترين فشار ها و اجحاف ها به سر بردند. برای نمونه تنها در طول ۱۰ سالی که از تعرض ارتش آمريکا به اين کشور می گذره، روزی نبوده که ما خبری در رابطه با جنايات نيروهای اشغالگر در اون کشور نشنويم. همين ۴ روز پيش، يعنی روز چهارشنبه ۶ جون بود که بر اثر بمباران يکی از روستاهای حومه "پل اَلَم" مرکز استان "لوگَر" در جنوب شرقی کابل توسط نيروهای آمريکايی  بيش از ۱۸ نفر منجمله ۷ تا بچه از اهالی محل کشته شدند. و اين جنايت در شرايطی رخ داده که همين ماه قبل اوباما رئيس جمهور آمريکا در نشستی که ناتو در شيکاگو داشته، فريبکارانه ادعا کرد که جنگ در افغانستان تمام شده.

 

در روز پنجشنبه، ۷ جون، يک روز بعد از اون بمبارانی که کردند، مردم محل در جريان يک تظاهرات بزرگی خشم و کينه خودشون را برعليه نيروهای آمريکايی و اشغالگران ديگه، با شعارهايی مثل شعار "مرگ بر اوباما" و با شعارهايی هم برعليه دولت دست نشانده افغانستان، مثل شعار "مرگ بر حميد کرزای" خشم و کينه خودشون را نسبت به اشغالگران و دولت دست نشانده آن ها در افغانستان به روشنی نشان دادند. تظاهرکنندگان توسط حمله نيروهای مسلح دولت دست نشانده کرزای وحشيانه  سرکوب شدند و يک نفر از آن ها شديدأ زخمی شد که در وضعيتی نزديک به مرگ در بيمارستان بستری است.

 

واقعيت اين است که سال هاست که آمريکائی ها در افغانستان جنايت می کنند و مردم بيگناه و غير مسلح را می کشند و بعد هم رياکارانه  ادعا می کنند که کشته شده ها از افراد وابسته به طالبان بودند. فرمانده اشغالگران آمريکايی، توی خبرها گوش می دادم روز گذشته، می گفت که "هرکسی ۱۵ ساله به بالا، کشته شده باشه، از فعالين طالبانه". اين تاکتيکی تبليغاتی و ضدمردميه که تاکنون بارها افشاء شده و مدارک غير قابل انکاری را مردم افغانستان در معرض ديد مردم دنيا قرار داده اند که نشون ميده چنين ادعايی باطله. در همين مورد هم يکی از خبرنگاران آسوشيتدپرس گزارش داده بود که خودش اجساد ۵ زن و ۷ بچه و ۶ مرد را در يکی از وانت های تظاهرکننده ها ديده بوده. مردمی که تظاهرات رفته بودند، برعليه اين جنايات، در روز پنجشنبه، اجساد کشته شده ها را توی وانت ها، سرباز، نشان مردم می داند که مردم ببينند اين ها زن و بچه هستند، نه افراد مسلح و طالبانی و غيره. و قربانيان اين جنايت، اهالی عادی غيرنظامی بوده اند و  نه آن طور که آمريکائی ها ادعا می کنند افراد مسلح وابسته به  طالبان. 

 

از طرف ديگه، کرزای چه حيله ای به کار می بره؟ کرزای که خودش دست نشانده نيروهای اشغالگره، چون می بينه مردم چقدر از نيروهای آمريکايی متنفرند، برای سوار شدن بر خشم مردم و کنترل خشم مردم و به بيراهه کشوندن اون، همواره در ظاهر، تظاهر ميکنه که مخالف چنين اقدامات اشغالگرهاست، و روز چهارشنبه هم ظاهرأ اعتراض کرد و از آمريکايی ها خواست که دست از اين حملات هوايی به روستا ها و شهرها بردارد. اما واقعيت چيه؟ واقعيت اينه که کرزای را خود آمريکائی ها سر کار آوردند و کرزای که فاقد حمايت مردم افغانستانه، برای موندن در قدرت به وجود همين اشغالگرا نياز داره، به حمايت آمريکايی ها نياز داره، به ادامه سرکوب مردم بی گناه هم نياز داره برای در قدرت موندن.

 

يک مثال ديگه ای، رفيقمون هم اشاره کرد، يک مثال ديگه از جنايت آمريکايی ها توی ۲۱ اسفند ماه بود، ۱۳ مارچ بود که آمريکايی ها توی منطقه "پنجوایی" (اميدوارم درست تلفظ کنم) خونه به خونه می ريزند توی يک روستايی و حداقل ۱۶ روستايِی بی گناه را که 9 تاشون بچه بودند  به شکلی بسيار فجيع می کشند، به ۳ تا از زن ها تجاوز می کنند و اجساد اون ها را، به خاطر اين که جنايتشون برملا نشده، همه را به آتش می کشند. و بعد هم آمريکايی ها ادعا کردند که يک گروهبان آمريکايی مست بوده، جنون آنی بهش دست داده، و در اثر فشارهای روحی و چيزهايی که در جنگ ديده فشارهای روحی بهش دست داده و اين کار را کرده. اما شاهدان زيادی که توی محل بودند، شاهد اين جنايت بودند، روستائی هايی که زنده مونده بودند، با خبرگزاری های مختلف مصاحبه کردند و مدارکی نشون دادند که اين حمله کاملأ برنامه ريزی شده بوده،  توسط گروهی از سربازها انجام شده نه يک نفر.  و به هر حال خواسته مردم ناديده گرفته شد برای مجازات آن ها، سربازها را هم خارج کردند که مردم اون ها را به سزای اعمالشون نرسونند.

 

خوب، چرا چنين جناياتی انجام ميشه؟ واقعيت اين است که همه اين وحشيگری ها و جنايت ها در واقع پاسخ نيروهای اشغالگر به مقاومت مردم مبارز افغانستانه که با اشغالگرها مبارزه می کنند، در مقابل اشغالگرها می ايستند و تسليم اون ها نشدند.

واقعیت اینه که جنايات نيروهای اشغالگر برعليه مردم مقاوم افغانستان، تا زمانی که در افغانستان حضور دارند ادامه خواهد داشت و با گسترش مقاومت مردم شديدتر و فجيع تر از اين هم ميشه.

اساسأ غيرممکنه که يک نيروی امپرياليستی کشوری را اشغال بکنه و به چنين جنايات و کشتاری دست نزنه. چرا که هر تجاوز امپرياليستی موجب ميشه که توده های رنجديده که به عينه می بينند که امپرياليست ها برای غارت  منابع طبيعی آن ها و به يغما بردن دسترنجشان  سرزمين اونا را اشغال کردند، اين مردم به مقاومت و مبارزه با اشغالگران بلند ميشن.

بنابراين، اين تضاد ميان مردم افغانستان و نيروهای اشغالگر حل شدنی نيست، مگر با خروج کامل نیروهای امپریالیستی از افغانستان و قطع کامل سلطه اون ها در اين کشور.

اين امر (قطع کامل سلطه امپرياليست ها) است که  به مردم امکان ميده که حق تعيين سرنوشت خودشونو به دست بيارن و با  سرنگونی رژيم های وابسته به امپرياليست ها، در جهت برقراری يک جامعه واقعأ آزاد و دموکراتیک قدم بردارند. 

اين جنگ برخلاف ادعای اشغالگرها، برای مبارزه با تروريسم و يا برای برقراری دمکراسی و آزادی مردم افغانستان نيست. خود اشغالگرها نشون دادند که بزرگترين نيروی تروريستی دنيا هستند. همين طالبان که مثلا بهانه اشغال افغانستان شده، خودش توسط امپرياليست ها و رژیم های خدمتگزار اون ها در منطقه به دنيا آمد و به جان مردم افغانستان انداخته شده. واقعيت اينه که دمکراسی در افغانستان به دست امپرياليست ها و حکومت های وابسته به آن ها نه تنها دست يافتنی نيست، عملی نيست، بلکه همين جنايات اشغالگرها نشان دهنده ماهيت خود اين جنگ امپرياليست ها با مردم افغانستان است.

هدف از اشغال افغانستان چيه؟ هدف واقعی از اشغال و جنگ افغانستان، پيشبرد خطوط استراتژيک آمريکا و قدرت های ديگه امپرياليستيه، و به عقب بردن مواضع رقبای آن ها تو منطقه. هدف از اشغال، چرخوندن چرخ های اقتصاد جنگی کشورهای غربی و توليد سودهای نجومی برای کمپانی های اسلحه سازی و انحصارات نظامی و کاهش فشار بحران اقتصادی کنونی بر سرمايه داران امپرياليست است. هدف از اشغال، پاسخ دادن به نياز های استراتژيک دولت های امپرياليستيه. قتل و غارت مردم افغانستان و خلق های ديگه تحت ستم، ضرورت تحقق اين اهداف ضد خلقی و غارتگرانه است.

 

اجازه بدهيد که حال که به جنايات آمريکا تو افغانستان اشاره کردم به اين واقعيت هم اشاره کنم که اين تنها مردم مبارز خود افغانستان نيستند که با جنگ و حضور نيروهای خارجی تو اون کشور مخالفند. همه مردم آگاه دنيا بر اين واقعيت آگاهند که برخلاف ادعای اشغالگران، اشغال افغانستان هيچ ربطی به استقرار دمکراسی نداره و جنايت و کشتار مردم بی گناه هدف عمده اش است. به عنوان مثال تو خود همين آمريکا که دولت اش بزرگترين نقش را تو اشغال افغانستان داشته، يک نظرخواهی، آخرين بار تو روز ۲۶ مارچ امسال شد که، از مردم آمريکا نظرخواهی شد که نشان داد که ۷۰ درصد مردم آمريکا مخالفت حضور نيروهای نظامی آمريکا تو افغانستان هستند، و با جنگ در افغانستان مخالفند. بنابراين، واقعيت اينه که تو همه جای دنيا مردم آگاه و نيروهای ضد امپرياليست بر عليه اشغال اين کشور هستند و پشتيبان مردم افغانستانند. در اين ميان بايد به اين مسئله هم تاکيد کنم که نيروهای سياسی و کمونيست های ايران يکی از پيگير ترين حاميان مبارزه و مقاومت مردم افغانستان هستند. چرا که پیروزی مبارزات عادلانه کارگرها و توده های ستمدیده تو هر یک از این کشور ها مبارزات ضد امپریالیستی کشور دیگر را تقویت می کنه تو منطقه.

مردم ايران تو جريان انقلاب ۵۷ که به وسيله امپرياليست ها، به کمک اون ها و با نشاندن جمهوری اسلامی به قدرت، به شکست کشيده شد، مردم ايران توی اون تجربه فهميدند که تا سلطه امپرياليستی و نظام سرکوبگری  که ذاتی اين سلطه است از بين نره، آزادی و دمکراسی به دست نمياد.  و اين واقعيت همان طور که در ايران صادقه در افغانستان هم ثابت شده است. بدون شک اين تجربه خونين مردم دو کشور ايران و افغانستان، آموزشييه که نمی تونه با مخالفت نيرو های سازشکار و اما و اگرهای آن ها مواجه نشه. به همين دليل هم هست که همان طور که تو افغانستان شاهديم در ايران هم می بينيم که نيرو هايی وجود دارند، افرادی وجود دارند که نه تنها حاضر به پذيرش اين تجربه با ارزش نيستند، بلکه خيلی بی شرمانه دولت آمريکا و  امپرياليست های ديگر را ناجی دمکراسی و حقوق بشر جا می زنند و برای سیاست های ضد خلقی آن ها جاده صاف می کنند. برای روشن تر شدن این واقعیت بايد تذکر بديم که تو ايران حتی ما با کسانی مواجه هستيم که برای خلاصی از شر جمهوری اسلامی که يک رژيم واقعأ سرکوبگر و وابسته است، از امکان حمله آمريکا به ايران خوشحال می شن اين افراد، و حاضر به درس گيری از آن چه در عراق و افغانستان گذشته نيستند. و به عنوان مثال در جلسات آلترناتيوسازی آمريکايی ها برای ايران شرکت می کنند، و بی شرمانه ادعای حمايت از مبارزات مردم ايران را هم دارند، تحت لوای مخالفت با بنيادگرايی اسلامی و به اسم "مدرنيسم" شعارهای ضدامپرياليستی را به سخره می گيرند.

اما برخلاف اين حاميان آشکار و پنهان امپرياليست ها، کارگران و زحمتکشان افغانستان و ايران و ديگر خلق های محروم منطقه، با ديدن جنايات اشغالگران در افغانستان و عراق، هرچه بيشتر عزمشان برای مبارزه با امپرياليست های جنايتکار بيشتر شده و برای پيشبرد مبارزه و دست يابی به آزادی به مبارزه ادامه خواهند داد. در خاتمه ضمن تاکيد بر پيوند ناگستنی خلق های ايران و افغانستان بار ديگر ياد شهدای خلق افغانستان را گرامی داشته و برايتان در مبارزه بر عليه سلطه امپرياليسم و ارتجاع پيروزی آرزو می کنم.