به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران
شماره 156 ،
خرداد ماه 1391
توضيح پیام فدایی:
این گزارش نتیجه
مشاهدات عینی
نویسنده، پیش
از تشدید
بحران اقتصادی
و سقوط اقتصادی
در این
کشورهاست.
ن.د
پر
پر شدن گل های
فیلیپینی!
(گزارشی
از وضعیت
کارگران خانگی
زن در شیخ نشین های
خلیج فارس)
در سفری که
به
(امارات
متحده عربی)
داشتم، در میان
زرق و برق های
ساختمان های
چند صد میلیونی،
نظیر برج
العرب و صدها
کاخ و ساختمان
های
آسمانخراش ديگر و رشد
اقتصادی
انفجار آمیز
امارات- دبی
شاهد اوضاع غم
انگیز
و تکان دهندۀ
دختران جوان فیلیپینی
بودم که تا
مدت ها خواب
را از چشمانم
ربود و هنوز
که هنوز است،
کابوس آن چه
بر آنان میگذرد،
با من است.
***
به دنبال
سقوط رژیم
سلطنت در ایران
و استقرار
جمهوری اسلامی
به دليل نقشی
که امپرياليست
ها به رژيم
جديد داده
بودند، وظایف
این رژیم فرق
کرد و در نتیجه
به ناگاه سیلی
از سرمایه
گذاری ها به
سوی امارات
متحده عربی و
بویژه دبی
سرازیر شد و
اين امر باعث
رشد و توسعه
اقتصادی با
سرعتی سرسام
آور در اين
منطقه شد. اين
رشد سرسام آور
اقتصادی آن هم
در محدوده
زمانی کمتر از
20 سال بطور
طبيعی طيف
بزرگی از بورژواها
و پادو های آن
ها را شکل
داده است.
بورژواهای
تازه به دوران
رسيده ای که
گر چه حساب های
بانکی شان
مملو از دلار
است اما هنوز
بقايای فرهنگ
عقب افتاده
منطقه را با
خود حمل می
کنند. زنان
اين جماعت که زمانی،
با توجه به
مناسبات
ارتجاعی حاکم
و بر طبق قوانین
بغایت عقب
افتادۀ آن
منطقه،
کوچکترین نقشی
در فعالیت های
اجتماعی
نداشتند و میبایستی
تنها و تنها
به کار بچه
داری و امور
خانه داری
مشغول باشند،
اکنون دیگر همین
شغل را هم که
با تولدشان بر
پیشانی شان
محک زده شده
بود، انجام نمیدهند.
و به تمام معنی
زندگی ای
کاملاً انگلی
پيدا کرده
اند. چرا؟ زیرا
که سیل دختران
جوان فیلیپینی
که بعنوان
کلفت و مستخدم
به آن کشور
جاری شده اند
عملا آن ها را
حتی در خانه
هم بيکار
نموده است.
دختران فیلیپینی
اکثرا
کارگران خانگی
ای هستند که
بنابر موقعیت
سخت زندگی در
کشور خودشان و
عدم وجود شغل ،
مجبور به قبول
شرایط
استثمار
اسفناکی در
امارات شده
اند. و آن پذیرش
شغل کلفتی تحت
قراردادهای
موقت دو ساله
در خانواده های
ثروتمند و یا
حتی قشر متوسط
کشورهای اين
منطقه میباشند.
این در حالی
است که این گل های جوان،
اکثراً تحصیلات
دانشگاهی
داشته و مسلط
به زبان انگلیسی
و معلومات
کامپیوتری
بالائی هستند. کارفرمایان
ایشان که خود
را "مواطن"
خطاب میکنند،
به لحاظ موقعیت
تحصیلی و درک
و تبحرشان در
امور کامپیوتری
در درجه ای بسیار
بسیار پائین و
یا حتی بدون
کوچکترین
سوادی در زمینه
ارتباطات
مدرن قرار
دارند و در
مواردی حتی نمیدانند
چگونه از موبیلشان
استفاده کنند
و یا چگونه از
کانال های تلویزیونی
شان که خيلی
زياد هم
هستند،استفاده
کنند. اما
بورژوازی با
شرایط
استثمار وحشیانه
ای که در اختیار
این کارفرمایان
انگل صفت،
قرار داده، آن
ها را قادر
نموده که تنها
و تنها به دلیل
موقعیت مالی
بسیار توانائی
که دارند، این
دختران جوان و
آگاه و با
سواد را به
صورت برده - واقعاً
به شکل برده -
به خدمت
گمارده و به
طور فاجعه آمیزی
از نیروی کار
آنان و از خود
آنان سوء
استفاده کنند.
وضعیت
نابسامان و
فاجعه بار کار
و زیست زنان
کارگر از همان
بدو ورودشان به
این شیخ نشین
ها آغاز می
گردد. این
برده ها و در
واقع قربانیان،
زمانی که با
قراردادهای
دو ساله وارد
آن کشور میشوند
حتی گذرنامه
هایشان از
آنان گرفته میشود
و به همین
دليل هم حتی
در کشنده ترین
حالت هم، راه
گریز از دست
چپاولگران
استثمارگر و
بازگشت به سرزمین
خود را
ندارند.
لازم به ذکر
است که نسل
جوان آن منطقه
(فرزندان همان
کارفرکایان و
سرمایه داران
زالو صفت و
استثمارگر) نیز
بدلیل
مناسبات
ارتجاعی حاکم
بر جامعه و
قدرت اقتصادی
خانواده و تحت
تاثیر فرهنگ
بسیار سطح پائین
خانواده هایشان
که در آن
پرورش یافته
اند، حتی رفتاری
بمراتب غیرانسانی
تر و درد
آورتر با
خدمتکاران و
در واقع برده
های خود
دارند. آنان
کوچکترین
احترام و حقوق
انسانی برای
اين دختران
جوان قائل نیستند. برای
درک بهتر از
آنچه که بر این
قربانیان در
امارات متحده
عربی می گذرد
در جريان اين
سفر
مصاحبه های
مخفی چندی با
ده ها تن از این
دختران قربانی
داشتم.
آن چه در زیر
می آید منعکس
کننده شمه ای
از وضعیت عینی
کار و زیست
کارگران زن فیلیپینی
در این کشورها
و مشکلات
وحشتناک آن هاست.
قرارداد های
تحمیلی به
کارگران زن،
قراردادی دو
ساله برای کار
24 ساعته هستند
برای یک خانواده
سه یا چهار
نفره تا 6 نفره
که در بهترین
حالت در مقابل
این کار و وظایف
طاقت فرسا، چیزی
حدود 200
دلار آمریکائی
در ماه به آن
ها پرداخت می
شود. کارگران
زن خود را بایستی
به اسم
"خدَامه" به
مهمانان معرفی
کنند.
ـ او نه فقط
برای 3 نفر
بلکه برای 10
خانواده دیگر
هم باید کار
کند، زیرا بر
اساس فرهنگ
حاکم بر این
خانواده ها،
سرمایه داران
زالو صفت
دائماً در
خانه، مهمانی
های چند ده
نفره دارند.
علاوه بر این
ها مستخدم
خانگی همچون
برده ها اجازه
بیرون رفتن از
خانه ندارد
مگر با همراهی
کارفرما برای
مثلاً خرید و
حمل مواد مورد
نیاز آن ها.
او اجازه
ندارد غذا
بخورد، تا
زمانی که همه
افراد فامیل
غذا نخورده باشند. او
اجازه ندارد
بر سر یک میز
با آنان بنشیند.
او در یک اتاق
در بیرون از
ساختمان اصلی
خانه در گوشه
ای که شبیه
اتاق نگهداری
حیوانات است و
کوچکتر از یک
سلول زندان
است زندگی میکند.
این در حالی
است که آن
خانه حداقل
چند صدمتر
مربع وسعت دارد
و او باید
تمامی آن فضا
را، از حیاط و
باغچه گرفته
تا تمامی اتاق
ها و دستشوئی
و توالت را
روزانه بشوید
و گردگیری
کند.
او اجازه
ندارد
بخوابد، تا
زمانیکه آخرین
فرد خانواده
بخوابد، حتی
اگر بیداری او
بدنبال کار
سخت روزانه و
تا ساعت 3 صبح
باشد.
او زودتر از
همه بایستی بیدار
شود، ماشین ها
را بشوید، حیاط
را بشوید،
باغبانی کند،
جارو برقی و
گردگیری و ..... و
سرانجام
صبحانه را
آماده کرده و روی میز
چیده و آن ها
را بیدار کند.
او خودش هنوز
اجازه صبحانه
خوردن را
ندارد.
او ساعت
استراحت واقعی
ندارد. حتی در
ساعت به
اصطلاح
استراحت یک
ساعته بعد از
ظهر، اعضای
خانواده سرمایه
دار و یا
کارفرما به
وحشیانه ترین
حالت بر در
اتاقش میکوبند
که مثلاً
"پاشو برو
موهای
دخترشان را
سشوار بکش!"
اگر کارفرما
از رفتار بچه
هایشان که بشدت
بی تربیت و
دچار تضادهای
فرهنگی هستند
ناراحت باشند
آن را بر سر
خدامه ها خالی
میکنند و او
حق اعتراض و
عکس العمل
ندارد. فقط باید
بگوید: yes sir / yes madam
او در مورد خرید
در فروشگاه ها
بایستی پشت
سرآقا Sir و یا
خانم madam راه برود
مثل يک سگ!!
او اجناس خریداری
شده را هر
چقدر هم سنگین
باشد، بایستی
به تنهائی حمل
و به داخل
خانه بیاورد.
او اجازه
ندارد خانم و
آقا را به اسم
صدا بزند بلکه
آنان را باید Sir/ Madam
صدا بزند.
اگر به او از
طرف مردان
خانواده
تجاوز جنسی
شود، امری که یک
پدیده
وحشتناک ولی
عادیست، به
عنوان قربانی،
او مقصر است و
نه کارفرما!!
اگر در اثر
تجاوز حامله
شود ، او مقصر
است و نه کارفرما
و یا افراد
تجاوزگر
خانواده!!
چنین کارگری
حتی زمانی که
به کشورش که
برمیگردد اگر
از آن چه بر
سرش آمده به
مسئولین دولتی
که صرفا علاقه
مند به میزان
ارزی هستند که
این کارگران
به فیلیپین و
کشورهای
صادرکننده
کارگر خانگی می
برند، شکايت
کند ، مقصر
است و به وی
گفته می شود
که چرا
رفتی کشور دیگری
کار کنی.
او حق مریض
شدن ندارد و
اگر بیمار است
با روی خوش بایستی
کار کند و
اجازه رفتن به
دکتر را
ندارد، مگر در
حالت بسیار
خطرناک. اگر
خانم و آقا به
مسافرت
بروند، او بایستی
در خانه فامیل
های صاحب کار،
کلفتی کند.
علاوه بر شرایط
دهشتناک کاری،
مرتبا مورد
تحقیر قرار می
گیرد. به او میگویند
او برای این
کلفت است که بیشتر
از این ارزش
نداشته و چیزی
نمیفهمد. در
رابطه با تحقیر
جنسی و نژادی
نیز از نظر کارفرمایان
زالو صفت، او
ارزشی ندارد و
زشت است زیرا
که پوست تیره
دارد.
او اجازه
ندارد وقايعی
که در خانه در
غیاب آقا sir
اتفاق می افتد
را به او بگوید.
مثلاً اینکه
خانم
اکثر اوقات
روز در
رختخواب در
خواب بوده و یا
فلان شخص آمده
و یا حتی چه
مهمانی هائی در
غیبت او برپا
شده است. چنان
چه راز های
خانم madam
برملا شود، او
بشدت مورد خشم
و ضرب، حتی
خشونت فیزیکی
قرار میگیرد.
گرچه خود آقا sir هم در
اکثر موارد تا
دیر وقت های
شب کار Business
را با زنان دیگر
انجام میدهد.
او اجازه
ندارد از حقوق
خود مثلاً لپ
تاپ (کامپیوتر
دستی) بخرد و
حق استفاده از
کامپيوتر
PC را ندارد
مگر در امورات
کمک های درسی
به بچه های آن
خانواده.
رفتارهای
وحشیانه
صاحبکار با
کارگران
زحمتکش به همین
جا ختم نمی
شود بر طبق
اظهارات بسیاری
از این
کارگران خانگی،
به طور مثال
در قرارداد دو
ساله شان قید
شده که در
صورت مرگ اعضای
فامیل میتوانند
برای مراسم
خاکسپاری به
کشورشان
برگردند، اما
در عمل، آن ها
اجازه رفتن را
ندارند.
کارفرمایان
در مواردی حتی
به مستخدم میگویند
عکس طرف را
نگاه کن، فکر
کن برای مراسم
رفته ای! او حتی
حق گریه
ندارد.
او روزانه
صدها بار بایستی
از پله های
خانه ویلائی
بالا و پائین
رود به اين
دليل که
مثلاً بچه
خانم تشنه است
و لیوان آب
ببرد، یا موبیل
خانم زنگ میزند
بپرد بالا موبیل
را جواب دهد و یا
...
او باید توهین
بچه های کوچک
خانه را هم
تحمل کرده و
خوشرو باشد.
او اجازه
استفاده از
دستکش حتی در
موقع استفاده
از مواد شیمیائی
برای نظافت را
ندارد. او
اجازه ندارد
لباس نو بپوشد
و مهمتر اينکه
او نبایستی
لباسی که شبیه
لباس مادام
باشد بپوشد.
او را به شدت
مورد خشونت و
آزار قرار میدهند،
اگر که گل های
باغچه در دمای
50 درجه صدمه ببینند
!
یکی از همین
بردگان که بشدت
حتی مورد
خشونت فیزیکی
کارفرما قرار
گرفته بود
کارفرمایش یک
پزشک ایرانی
بود که خودش
"مواطن" شده
بود.
گذرنامه او
در نزد sir /madam به
گروگان گرفته
شده و آنان در
بدترین حالت
هم حتی قدرت
لغو قرارداد
را ندارند.
اما sir هر
زمانی که
اراده کند با
دلیل یا بدون
دلیل میتواند
قرارداد را
منسوخ کرده و
حتی بدون
پرداخت حقوق
ماه آخر، آنان
را آواره کند.
بدون شک
موارد فوق
تمامی مشکلات
بیشمار صدها
هزار تن از
زنان کارگر
خانگی در
کشورهای اين
منطقه
را در بر نمی
گیرد، اما همین
نمونه ها گوشه
ای از شدت
استثمار و وحشی
گری سرمایه داران
در حق کارگران
خانگی و بویژه
زنان را منعکس
می کند.
زندگی
این گل های
پرپر شده،
قربانیان
خاموش رژیم های
سرمایه داری و
دست نشانده
امپرياليسم
در ايالات
متحده عربی،
جلوه کوچکی از
ماهیت ضد خلقی
و استثمارگر این
نظام ها را به
نمایش می
گذارد و بر
ضرورت نابودی
آن ها و
برقراری یک
نظام دمکراتیک
و انسانی که
از ظلم و ستم
در آن خبری
نباشد تاکید می
کند.