به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 155 ، اردیبهشت ماه 1391 

میم

 

سرمایه داری و مرگ زحمتکشان در اثر گرسنگی!

 

به گزارش نشريه آمريکائی نيويورک تايمز، در 25 مارس 2012، در شمال توکیو در شهر ساتاما، اعضای یک خانواده سه نفری از شدت گرسنگی در محل سکونت خود جان باختند. پزشک قانونی با بررسی اجساد آنان اعلام کرد که اين خانواده  ٢ ماه پيش از تاريخی که اجسادشان پيدا شود، يعنی دو ماه قبل از ٢٠ فوريه ٢٠١٢ بر اثر گرسنگی فوت کرده بوده اند. اين خبر بارديگر مسئله مرگ هر ساله هزاران انسان دردمند و تنها و بی کَس در ژاپن را که به دليل عدم حمايت دولتی، بر اثر گرسنگی جان می بازند، با برجستگی در مقابل چشم همگان قرار داد.

 

بر اساس گزارش نیویورک تایمز، همسايه ها تصديق کرده اند که برای مدتها صدايی از آن خانه نمی آمد و صندوق پست هم انباشته از نامه شده بود. ظاهرأ پدر خانواده در اثر بيماری ديسک کمر ديگر قادر به کار کردن نبود و همسر و پسرش هم به دليل بحران اقتصادی از کار اخراج شده بودند. به همين دليل هم آن ها نتوانسته بودند کرايه خانه شان را از ٦ ماه قبل پرداخت کنند و برق هم به علت عدم پرداخت بدهی ها قطع شده بود و هيچ پول و مواد غذايی در خانه وجود نداشت. بطری های خالی آب که در کنار اجساد ديده می شد، حاکی از آن بود که آن سه تن آخرين روزهای زندگی دردناکشان را با آب خالی سر کرده بودند. گفته می شود که خانواده مزبور يک بار تلاش کرده بودند که از يکی از همسايه ها (که خود آن ها هم خانواده ای زحمت کش و فقير هستند) پول قرض کنند، در حالی که به آن ها قانوناً حقوق ایام بیکاری تعلق می گرفت. اما اين خانواده نيز مانند بسياری از زحمتکشان ژاپن، چه به دلیل موانع و سخت گیری ها ی بسیار خشن و آزار دهنده ای که دولت در پرداخت حقوق بیکاری ایجاد کرده و دریافت چنین حقی را برای کارگران و زحمتکشان در حد غیر ممکن ساخته است و چه به این خاطر که ارگان های تبلیغاتی، تقاضا برای حقوق ایام بیکاری از دولت را  نوعی "ننگ اجتماعی" جلوه می دهند، بدون این که بتوانند زير پوشش کمک های دولتی قرار بگیرند پس از تحمل گرسنگی مداوم جان خود را از دست دادند.

طبقه سرمايه دار حاکم بر ژاپن و دولت حامی آن در طی سال های متوالی از طريق تبليغ و ترويج اين نظر رياکارانه و عوامفريبانه که کارگران نبايد از دولت درخواست کمک کنند مبادرت به یک فرهنگ سازی ضد انسانی نموده و تا آن جا پيش رفته که چنين امری را  يک "ننگ اجتماعی" قلمداد نموده است. در حالی که، طبقه سرمايه دار ژاپن که کارگران زحمتکش و از کار افتاده را برای حفظ "آبرو" و "حيثيت" خود، به عدم درخواست کمک دولتی تشويق می کند، خود در جريان موج بحران اقتصادی ای که از دو دهه گذشته در ژاپن شروع شد، از گرفتن هيچ کمکی از دولت دريغ نورزيده است و در اين فاصله با گرفتن ميلياردها دلار کمک مالی از دولت تلاش کرده تا بانک ها و شرکت های خود را از ورشکستگی و سقوط کامل نجات دهد. جالب است که  همين دست و دلبازی ها و کمک های دولتی بی حد و حساب به سرمايه داران، منجر به رشد بدهی های دولتی شده و دولت ژاپن هم طبق معمول، بار اين بدهی ها و عوارض اقتصادی ناشی از آنها را بر دوش کارگران و زحمتکشان انداخته است. قطع کمک های اقتصادی دولت در سطحی به بيکاران و ایجاد موانع بسیار در راه اخذ چنان کمک هائی برای بخشی از کارگران، يکی از جلوه های آن می باشد.

اما، محروم کردن زحمتکشان از دست یابی به حقوق ایام بیکاری، صرفا به ایجاد "احساس شرم" در میان زحمت کشان از طریق تبلیغات بورژوائی ختم نمی شود، بلکه دولت ژاپن برای این منظور، به ترفندهای ديگری نيز دست زده که کارگران را وادار کند که وقتی بيکار و يا بيمار می شوند تقاضای کمک مالی از دولت نکنند. يکی از ترفندهای دولت اين است که هر روز موانع بيشتری برای متقاضيان کمک های دولتی بوجود می آورد. به عنوان مثال کمک دولتی به کسی که حتی يک شیی با ارزش و قابل فروش در خانه داشته باشد، تعلق نمی گيرد.  در نتیجه کارگران بیکار تنها موقعی می توانند برای دریافت کمک مالی اقدام کنند که پیش از آن برای بقای خویش هر چیز قابل فروش را در خانه جهت نجات از مرگ خرج شکم خود کرده باشند.

يکی ديگر از ترفندهای دولت اين است که با گذاشتن مسابقه ميان اداره بيمه های اجتماعی در شهر های مختلف، کارکنان اين ادارات را وادار کرده است که با استفاده از شيوه های غيرقانونی و تهديد کارگران بيکار، آن ها را از تقاضا برای کمک های دولتی منصرف کنند. کارمندان هر منطقه ای که کمترين متقاضی کمک های دولتی را داشته باشند، و يا تعداد پرونده های مختومه آن ها (عدم تأئيد درخواست متقاضيان) بيشتر از مناطق ديگر باشد، جايزه و اضافه حقوق دريافت می کنند. علاوه بر اين، شرايط قبولی و پروسه تقاضا برای کمک های دولتی را هم آن قدر سخت و تحقيرآميز کرده اند که بخشی از متقاضيان واجد شرايط، با مشاهده برخورد های غیر انسانی اداره مزبور، از درخواست خود پشيمان و وادار به پس گرفتن تقاضاي شان می شوند. به عنوان مثال، افراد متقاضی از همان ابتدا با سئوال هايی بسيار بی ربط و خصوصی مواجه می شوند که پاسخ دادن به آن ها هر فردی را در موقعيتی آزار دهنده قرار می دهد. به این ترتیب در شرایطی که سرمایه داران و دولت آن ها در ژاپن ثروت موجود در دست خود را از قبل کار و زحمت کارگران و زحمتکشان بدست آورده اند، در زمان بیکاری آن ها که آن هم اجبار سلطه سيستم داری و شرایط بحرانی آن می باشد ، با ایجاد موانع مختلف برای دریافت بیمه بیکاری و همراه با آن رواج فرهنگ ارتجاعی ای که کوشش برای گرفتن تنها بخش ناچیزی از ثروت بدست آمده توسط خود کارگران را گدائی جلوه می دهد، هزاران خانواده کارگری را به کام مرگی تدريجی ناشی از فقر و گرسنگی کشانده است.

باید دانست که اشاعه فرهنگ بورژوائی یاد شده و بوروکراسی آزاردهنده ای که دولت ژاپن برای رسيدگی به درخواست بيکاران و فقرا ايجاد کرده، تازگی نداشته و نتايج فاجعه بار آن از سال ها پيش در جامعه ديده می شود. با این حال، دولت ژاپن نه تنها برای رفع آن تلاشی نکرده بلکه هرچه بيشتر به آن دامن زده است. به عنوان مثال در سال ٢٠٠٧ پيرمردی که در شهر کيتاکيوشو مدت ها تحت پوشش بيمه از کار افتادگی بود، در پی تهديدات کارمندان اداره خدمات دولتی (که با دروغ و فريبکاری به او قبولاندند که ديگر فاقد شرايط لازم برای دريافت کمک های دولتی است) از دريافت کمک مالی انصراف داد و مدتی بعد در اثر گرسنگی در خانه اش فوت کرد. پس از مرگ وی بود که معلوم شد که کارکنان اداره خدمات دولتی اين شهر در چند سال متوالی از طرف وزارتخانه بيمه های اجتماعی به عنوان "اداره نمونه" جايزه دريافت کرده بودند. و جالب است که بدانيم که دولت، کارکنان شهرهای ديگر را نيز برای آموختن تکنيک های تهديد و تمهيد متقاضيان، به اين شهر می فرستاده و می فرستد.

سال هاست که وضعيت اقتصادی ژاپن درگير بحران و بالطبع بسيار وخيم است، بسياری از کارگران بازنشسته يا اخراج شدگان و از کار افتادگان، نه تنها به دلايلی که گفته شد، از دولت کمک مالی دريافت نمی کنند، بلکه به دليل افزايش بيکاری و فقر عمومی در جامعه قادر به دريافت کمک از خانواده و نزدیکان شان نيز نيستد. اين وضع باعث گریبانگیر شدن این افراد با گرسنگی و بی پناهی گشته و اصطلاح "کودوکوشی" را در فر هنگ مردم رايج نموده است که البته منشاء آن به زلزله سال 1995 بر می گردد.

در ١٧ ژانويه ١٩٩٥ زمين لرزه ای در شهر "کوبه" ژاپن رخ داد که دولت ژاپن با بی اعتنايی کامل با فاجعه مرگ و مير و خساراتی که اين واقعه برای مردم منطقه به بار آورده بود برخورد کرد و از کوچکترين کمکی به زحمتکشان زلزله زده خودداری کرد. فقط بانک ها و ادارات دولتی و خانه های سرمايه داران بازسازی شد. در آن سال بسياری از کارگران و زحمتکشانی که دار و ندارشان را در زلزله از دست داده بودند، در اثر بيکاری و فقر و گرسنگی و سرما و بيماری و بدون اينکه کسی متوجه آن ها بشود، در خانه های سرد و تاريکشان و يا در گوشه ای تنها و بي پناه می مردند و اجسادشان مدتها بعد از مرگ پيدا می شد. در آن سال اجساد بيش از ٤٠٠ نفر از بيکارانی که در اثر گرسنگی مرده بودند، به تدريج پيدا شد.(١)  از آن موقع به بعد، مردم ژاپن به اين گونه مرگ دلخراش و غم انگيزی که نصيب کارگران و زحمتکشان فقير می شود، "کودوکوشی" می گويند که به معنای مرگی است که در غريبی و تنهايی و بيکَسی بوجود می آید(٢)

بنابراین، اصطلاح "کودوکوشی" بعد از زلزله کوبه در ژاپن مرسوم شد. اما اين غم انگيزترين سرنوشت ممکن، مردن در تنهايی و بي کَسی (که بسياری از کارگران و ديگر زحمتکشان تحت ستم نه تنها در ژاپن، بلکه در سراسر جهان سرمايه داری به آن مبتلا می شوند) خيلی پيش از آن زلزله و بخصوص از زمانی که بحران های اقتصادی ژاپن هرچه عميق تر شد، شروع شده بود و تا به امروز نيز در شهرهای مختلف ژاپن ديده می شود

بر اساس آمار رسمی دولت ژاپن در سال ٢٠٠٨ حدود ٢٢٠٠ نفر از افراد بالای ٦٥ سال به اين شکل (کودوکوشی) فوت کردند. و سالانه حدود ٣٢ هزار جسد افراد بی کَس و تنها در ژاپن کشف می شوند که حتی کسی برای شناسايی آنها نيز مراجعه نمی کند و يا اجسادشان آن قدر دير پيدا می شود که ديگر قابل شناسايی نيستند. طبق نظرخواهی که در سال ٢٠١٠ در آن کشور انجام شد، ٤٣ درصد از افراد مسن احتمال می دهند که سرنوشت شان "کودوکوشی" خواهد بود.     

مهمترين عامل افزايش فقر و گرسنگی، نه تنها در ژاپن، بلکه در همه کشورهای سرمايه داری جهان، حرص و طمع طبقه سرمايه دار و تشديد استثمار کارگران و افزايش اختلاف طبقاتی و يورش هرچه بيشتر طبقه حاکم به حق و حقوق کارگران و ديگر زحمتکشان است. اين روند در ژاپن هر روز ابعاد وسيع تری به خود می گيرد.

در دوران رشد اقتصادی سرمايه داری در ژاپن به خصوص  پس از جنگ جهانی دوم، بسياری از کارگران دارای مشاغل دائمی و به اصطلاح "مادام العمر" بودند. اما در حال حاضر بيش از ٤٠ درصد کارگران قراردادی و يا نيمه وقت کار می کنند و حقوق شان به طور متوسط ٤٠ درصد حقوق کارگران غير قراردادی است. اين کاهش روزافزون حقوق و مزايای کارگران و سقوط سطح رفاه آن ها، در زمانی صورت می گيرد که طبقه سرمايه دار ژاپن همانند  همه کشورهای ديگر، روز به روز ثروتمند تر و مرفه تر شده اند. سرمايه داران زالو صفتی که در حاليکه خون کارگران را می مکند و به ديگ سرمايه می ريزند با فرهنگ سازی رياکارانه بورژوائی، کارگران را از استفاده از حقوق خود باز داشته و "کودوکوشی" را برای کارگران به ارمغان آورده اند.یعنی مرگ در شرايط تنهائی و فقر و بيکسی. در حاليکه اگر کارگران بتوانند متحد شده و بپاخيزند جهانی نوين در پيش خواهند داشت که در آن هیچ انسان شرافتمند و زحمتکشی محکوم به گرسنگی و مرگ نخواهد بود.

 

زيرنويس ها:

 

(١)تعداد کشته شدگان زلزله کوبه (Kobe) ٥١٠٠ نفر بود. اين آمار شامل ٤٠٠ نفری که پس از زلزله و در اثر گرسنگی دچار مرگی غريبانه شدند، نيست.

 (2)  Kodokushi