به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 154 ، فروردین ماه 1391 

 

تعرض جهانی بورژوازی به کارگران

در آستانه اول ماه مه، روز جهانی کارگر، صد ها میلیون نفر از کارگران جهان در شرایطی به پیشواز این روز می روند که نظام استثمارگرانه سرمایه داری در سطح جهانی با امواج ویران گری از یک بحران اقتصادی دست و پنجه نرم می کند. تداوم رکود عمیق اقتصادی در بزرگترین کشورهای امپریالیستی در اثر این بحران، ورشکستگی روزمره کمپانی ها و واحدهای صنعتی و خدماتی و به موازات آن رشد روزافزون اخراج کارگران و فشرده شدن صفوف ارتش بيکاران، افزايش روزمره قيمت ها و بالطبع گسترش فقر و گرسنگی در سطح جامعه و بویژه در ميان کارگران و تعمیق شتابنده شکاف های  طبقاتی، تصویر عمومی وضعیت نظام سرمایه داری امروز را در دهه دوم قرن 21 در سطح جهانی، در نقش "آقای واقعیت"، در مقابل افکار عمومی به نمایش گذارده است. اقتصاد بزرگترین قدرت های امپریالیستی یعنی همان صاحبان امپراطوری های عظیم مالی، در گردابی از رکود و بدهکاری های نجومی عظیم دست و پا می زند . امری که به نوبه خود تضادهای غارتگرانه فی مابین این قدرت ها و چنگ و دندان نشان دادن به یکدیگر را برای حفظ بازارها و گسترش حیطه نفوذشان،  تشدید کرده است.

امپریالیسم آمریکا این به اصطلاح "مدل اقتصادی" و "بهشت موعود" سرمایه داری در دهه های اخیر، با در دست داشتن 25 درصد کل بازارهای جهانی، مقروض ترین کشور جهان است. اعلام شده که میزان بدهی های آمریکا در تاریخ 9 ماه نوامبر سال گذشته به 15 هزار و 33 ميليارد دلار رسيد و نسبت به يك روز قبل از آن، 55 ميليارد و 800 ميليون دلار افزايش يافته است.  اين رقم برابر 99 درصد توليد ناخالص ملي آمريكا در يك سال است. کشورهای بلوک دیگر امپریالیستی یعنی اتحادیه اروپا، از فرانسه و آلمان گرفته تا ایتالیا، یونان، اسپانیا، پرتغال و ... در شرایط ناهنجاری بسر می برند. بعضی از آنها در زیر بار فشار فزاینده ناشی از تداوم عدم رشد اقتصادی (که برخی گزارشات آن را  "صفر درصدی" و برخی منفی اعلام کرده اند)، بیکاری بی سابقه (تا  25 درصد نيروی قادر به کار) کسری بودجه و موازنه تجاری و بالاخره ورشکستگی مالی، در حال جدال برای بقا و حفظ مناسبات ارتجاعی کنونی هستند. میزان بدهی کشورهای عضو این اتحادیه در ماه های اخیر در برخی موارد تا 160 درصد کل تولید ناخالص ملی (در مورد یونان) ، و 120 درصد (در مورد ایتالیا - سومین قدرت این اتحادیه)  رشد کرده است. آلمان و فرانسه به مثابه اولین و دومین قدرت اقتصادی امپریالیستی در منطقه یورو با قرضی به میزان حدوداً 80 درصد (آلمان) و 86 درصد (فرانسه) کل تولید ناخالص ملی خود مواجهند. قدرت های دیگر سرمایه داری نظیر روسیه و چین نیز با نزول رشد اقتصادی دست به گريبان می باشند ؛ چین که در سال های اخیر همه گزارشات از رشد بالاي اقتصادیش خبر می دادند، (رشدی که اساسا با استثمار وحشیانه نیروی کار طبقه کارگر این کشور امکان پذیر شده بود) و به اعتبار اين امر جايگاه بزرگی در بازار جهانی کسب نموده بود به تدریج دارد نشان می دهد که برای حفظ اين موقعيت با چه معضلات بزرگی روبروست. بطور مثال در ماه های اخیر، "رشد" اقتصاد چین، به علت فقدان تقاضا برای صادرات هنگفت این قدرت امپریالیستی از سوی سایر کشورها نزول کرده و از هم اکنون مسابقه بر سر گمانه زنی در مورد زمان سقوط حتمی اقتصادی این کشور نیز در بین اقتصاددان های سرمایه داری آغاز شده است.

واقعیت این است که نظام سرمایه داری طی دهه های متمادی در یک بحران دائمی بسر می برد و این اساسا زاده و محصول اجتناب ناپذیر تضاد بین نیروهای مولده با مناسبات سرمایه داری است، سیستمی که به سدی در مقال رشد نیروهای مولده تبدیل شده و در پی خود يک "بيماری همگانی اجتماعی" را در این سیستم بوجود آورده است. از این رو می بینیم که طبقه حاکم یعنی سرمایه داران زالو صفت امروز جهت حفظ سلطه و گسترش مناسبات استثمارگرانه و وحشیانه سرمایه داری خود با تمامی ظرفیت ضد انقلابی اش به میدان آمده و برای غلبه بر این بحران مرگبار و نجات سیستم شان از مبادرت به هيچ اقدامی فروگذاری نمی کند. از یک سو سرمايه داران همچون همیشه در تلاشند تا با توسل به "برنامه های ریاضت اقتصادی" و تحمیل آن با زور آشکار به کارگران و خلق های ستمدیده تا حداکثر ممکن، بار اين بحران را به دوش کارگران و توده های ستمديده منتقل سازد  و از سوی ديگر با کوبيدن بر طبل میلیتاریسم و توسل به جنگ ، بازار های تازه ای برای خود دست و پا کنند.

به واقع آن چه در مقابل چشم ما در حال حرکت است همان است که مارکس سال ها پيش در مانيفست نشان داده. او خاطر نشان کرده است که چگونه بورژوازی برای دفع بحران های خود می کوشد تا با : "محو اجباری توده های تمام و کمالی از نيرو های مولده و از طرف ديگر بوسيله تسخير بازارهای تازه و بهره کشی بيشتری از بازار های کهنه" با این بحران ها مقابله نمايد. این اساس پاسخ قدرت های امپریالیستی، به بحران موجود بوده است. دولت های امپریالیستی در همه جا با کاربرد یک سياست ضد خلقی، اولا تهاجم بسیار ددمنشانه ای را به سطح زندگی و معاش و حقوق و آزادی های دمکراتیک طبقه کارگر و توده های زحمتکش در این کشورها سازمان داده اند. تصویب قوانین هر چه وحشیانه تر بر علیه کارگران و در دفاع از سرمایه داران، کاهش چشمگیر حقوق و مزایای کارگران و کارمندان جزء (این رقم تحت برنامه های به اصطلاح صرفه جویی در یونان تا 40 درصد است) بیکار سازی های گسترده، حذف روزمره مزایای اجتماعی و بالاخره تصویب قوانین وحشیانه محدود کننده آزادی های اجتماعی و سیاسی که به منظور ایجاد مانع در مقابل رشد مبارزات کارگران و زحمتکشان و کسب اطمینان از سرکوب "قانونی" هر گونه مقاومت و جنبش مردم بر علیه یورش طبقه حاکم انجام می شود،  عمق وضعیت بحرانی کنونی در داخل کشورهای متروپل را هر چه عیان تر در مقابل کارگران و توده ها به نمایش گذارده است.

به موازات این روند، آن ها ثانیا ماشین های جنگی شان را برای مقابله با مردم خود و رقبای امپریالیست دیگرشان تجهیز و تقویت کرده اند. تداوم جنگ و کشتار خلق های ستمدیده در افغانستان و عراق و لیبی و آفریقا و ... توسط ارتش های امپریالیستی و در راس آن ها آمریکا که بطور روزمره برای تشدید غارت و چپاول و استثمار کارگران و توده های محروم و حفظ و گسترش سلطه امپریالیسم در جریان است، چهره واقعی و هار نظام سرمایه داری، یعنی ارتجاع و سرکوب را از ورای شعارهای دهان پرکن "آزادی" و "حقوق بشر" و "دمکراسی" عیان کرده است. در مقابل چنین واقعیاتی، ما با رشد جنبش های اعتراضی مردم و در راس آن اعتصابات و اعتراضات کارگران در کشورهای اروپایی و آمریکا مواجه هستیم که از یونان و اسپانیا گرفته تا پرتغال و فرانسه و آلمان همه جا بورژوازی حاکم و نظام امپریالیستی را به چالش کشیده و خشم  و نفرت خود نسبت به اوضاع بحرانی موجود و مسببان آن را به نمایش گذارده اند. تداوم اعتصابات کارگری در یونان در ماه های اخیر و اعتصاب گسترده کارگران و زحمتکشان اسپانیا در ماه گذشته که دستگاه بوروکراسی حاکم بر این دوکشور را تقریبا فلج کرد، نمونه هایی از روحیات حاکم بر کارگران در شرایط بحرانی کنونی را نشان دادند. همچنین جنبش اعتراضی ضد سرمایه داری در سال گذشته در آمريکا و در سطح بین المللی که به دلیل انعکاس خواستها و مطالبات اکثریت مطلق آحاد جامعه به جنبش 99 درصدی ها معروف شد،نمونه برجسته تلاش توده های میلیونی در پاسخ به ضرورت تغییر مناسبات ارتجاعی کنونی را به منصه ظهور رسانید.

"بيماری همگانی اجتماعی"(1) که نظام جهانی سرمايه داری با آن دست به گريبان است با توجه به تنيدگی اقتصاد قدرتهای بزرگ امپرياليستی با اقتصاد کشورهای تحت سلطه و تلاش آنها جهت انداختن بار هر چه بيشتری از بحرانهای خود بر دوش مردم اين کشور ها نمی توانست با شدت هر چه بيشتری خود را در اين کشور ها نشان ندهد. برای نمونه در ایران تحت سلطه نظام سرمایه داری وابسته به امپریالیسم، طبقه کارگر ایران به مثابه گردانی از ارتش جهانی کارگران،در قیاس با وضعیت همقطاران خود در کشورهای متروپل در شرایطی خيلی سخت تر از گذشته به استقبال روز جهانی کارگر می رود.

به دلیل ماهیت وابسته نظام سرمایه داری حاکم بر کشور ما که وطیفه اصلی اش بر آوردن نیازهای سرمایه داران و انحصارات جهانخوار بین المللی از طریق تسهیل چپاول منابع طبيعی و استثمار وحشيانه نيروی کار می باشد. بحران اقتصادی جاری، با عواقبی بسیار وخیمتر و ویرانبار تر پنجه بر زندگی طبقه کارگر ایران و توده های ستمدیده افکنده است. نگاهی هر چند کوتاه به وضعیت جاری زندگی و کار کارگران ایران تحت حاکمیت رژیم وابسته و سرکوبگر جمهوری اسلامی، نشانگر این حقیقت است. 

در نتیجه وضعیتی که سیاستهای سرمایه داران زالو صفت حاکم و رژیم مدافع آنان یعنی جمهوری اسلامی برای کارگران ما بوجود آورده اند، هم اکنون اکثریت مطلق جامعه 24 میلیونی کارگران ایران، در زیر "خط فقر" و حتی با فاصله زیاد در زیر خط فقر و بيشتر در "خط بقا" زندگی می کنند. دستمزدهای تعیین شده برای کارگران به هیچ وجه تکافوی حتی تامین مرتب نان خالی و حداقل نیازهای زندگی کارگران و خانواده هایشان را نمی دهد و بنا به اعتراف خود مقامات جمهوری اسلامی، حداقل دستمزد تعیین شده برای سال جاری در بهترین حالت -اگر پرداخت شوند-  معادل هزینه لازم برای براوردن 75 درصد از نیازهای خوراک یک خانواده کارگری ست. اما این رقم نیز هنوز بیانگر همه واقعیت زندگی کارگران نیست. می بینیم که با این که تنها چند هفته از آغاز سال جاری می گذرد، آمارها حاکی از آن است که در چارچوب برنامه های ضد خلقی دولت احمدی نژاد، با توجه به افزایش قیمت دلار، هم اکنون قدرت خرید واقعی طبقه کارگر نسبت به سال گذشته تا 30 درصد سقوط کرده است.

مساله دستمزدهای ناچیز و عدم پرداخت آنها تا حتی 32 ماه (کارگران کارخانه ریسندگی کاشان) تنها یکی از معضلات کارگران ما تحت حاکمیت رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی ست. این رژیم در طول 33 سال حاکمیت سیاه خود در دفاع از منافع طبقه حاکم یعنی سرمایه داران وابسته و اربابان امپریالیستشان، هجوم چپاولگرانه وسیعی را در تمام عرصه ها به شرايط کار و زيست طبقه کارگر ایران سازمان داده است. تغییرات تدریجی اما وحشتناک وارد شده در قانون کار زیر نام اصلاح قانون کار که تماما به ضرر کارگران و به نفع سرمایه داران و کارفرمایان صورت گرفته، قرار دادن بیش از 2 میلیون و 500 هزار کارگاه و واحد صنعتی با کمتر از 10 نفر کارگر، (برخی گزارشات کارگران اين کارگاه ها را معادل 50 درصد از نیروی کار ايران تخمين زده اند ) در خارج از حیطه قانون کار، قطع بسیاری از مزایای اجتماعی و بیمه های کارگری، تحمیل قراردهای موقت و قراردادهای معروف به "قرارداد سفید" (که در واقع کارگر را در عمل اسير دست بسته کارفرما می سازد) به میلیونها تن از کارگران زحمتکش،  نمونه های کوچکی از شدت وحشیگری سرمایه  داران و رژیم جمهوری اسلامی پاسدار سرمایه را در حق کارگران نشان می دهد. علاوه بر این ها تحمیل استثمار هر چه وحشیانه تر به کارگران، اخراجهای فله ای و تعطیلی واحدهای صنعتی بحران زده که سرمایه داران و کارفرمایان حتی از این فرصت هم در جهت سودجوئی خود استفاده کرده و دستمزدهای معوقه کارگران زحمتکش را به نفع خود بالا می کشند. از طرف دیگر، در چنین شرایطی وجود یک ارتش ذخیره کار چند میلیونی، سلاح ضد خلقی مهیبی را برای باصطلاح مطیع  نگاه داشتن کارگران شاغل در اختیار سرمایه داران زالو صفت قرار داده است.

بدون شک تحمیل شرایط مرگبار فوق که معنی آن در زندگی واقعی، تشدید گرسنگی و فقر و نابودی و مرگ (2) اعضای خانواده کارگران زحمتکش است پیش از هر چیز نیاز به کاربرد سیستماتیک یک دستگاه اعمال زور و قهر عریان برای کنترل خشم ونفرت و اعتراض کارگران دارد. در اینجاست که باید گفت که واقعاً جنایات جمهوری اسلامی و طبقه حاکم در حق کارگران ایران به موارد فوق ختم نمی شود. از آنجا که دیکتاتوری و قهر عریان، روبنای ذاتی نظام سرمایه داری وابسته حاکم بر ایران بوده و از آن جدایی ناپذیر است، رژیم جمهوری اسلامی با توسل به مخوف ترین و عریان ترین اشکال اختناق و سرکوب، جلوی رشد جنبش کارگران و تشکل آنها را گرفته و در این راه از اعمال هیچ جنایتی در حق طبقه کارگر ایران خودداری نکرده است. تا جایی که با جرات می توان گفت که طبقه کارگر ایران در قرن بیست و یکم، نه تنها تحت شرایطی مشابه با شرایط شدیدا غیر انسانی حاکم بر کارگران اروپا در قرن 19 زندگی می کند بلکه از این "مزیت" نیز برخوردار است که سایه مرگبار دائمی ناشی از سلطه یک پلیس سیاسی مخوف قرن بیست و یکم را نیز بطور 24 ساعته در بالای سر خود دارد. سرکوب سیستماتیک جنبش کارگری و پیگرد و حبس وشکنجه و ترور فعالین کارگری، عدم تحمل کوچکترین تشکلهای صنفی واقعی طبقه کارگر و زدن مارک "ضد نظام" و "اقدام عليه امنیت کشور " به اعتراضات کارگری برای مطالبات روزمره و طبیعی کارگران سیاست جمهوری اسلامی بر علیه طبقه کارگر ما را تشکیل می دهد که اساساً بموازات تسریع پیشبرد خطوط اقتصادی ضد کارگری توسط حکومت با شدتی هر چه بیشتر دنبال و عملی شده است. رژیم جمهوری اسلامی وضع طبقه کارگر ما را به جایی کشانده است که بیش از 80 درصد از کارگران ایران با قرادادهای موقت وبدون هیچ امنیت شغلی در حال کار ( و در حقیقت در معرض دائمی اخراج) هستند و همین امر قدرت مانور بسیار بزرگی را به سرمایه داران سودجوی حاکم داده است.

در پایان این مقاله جا دارد به بعضی مسایل دیگر که بیانگر وضعیت طبقه کارگر ایران در شرایط کنونی است نیز اشاره شود. در دوره زمامداری احمدی نژاد مزدور، جمهوری اسلامی با تسریع پیشبرد پروژه های امپریالیستی و برنامه های آنان که برای تسهیل غارت و چپاول ثروتهای طبیعی و منابع  ملی و همچنین استثمار وحشیانه نیروی کار توسط قدرتهای امپریالیستی مهندسی و به طبقه حاکم دیکته شده است، حیات و معاش میلیونها تن از کارگران و زحمتکشان میهن ما را در شرایط بس اسفبارتری قرار داده است. سیاست های اقتصادی دولت و از جمله طرح های تکمیلی برای حذف یارانه ها و اصلاح مجدد قانون کار ( به شکلی که در پیش نویس جدید وزارت کار، 28 مورد دیگر از مزایای ناچیز "قانونی" کارگران، نظیر مرخصی سالانه، موانع "قانونی" اخراج کارگران توسط کارفرمایان و مزایای مربوط به اضافه کاری و ... حذف شده اند) و آزاد سازی مرحله به مرحله قیمت ارز، واردات بی رویه در مورد محصولات کشاورزی، چای ، شکر و ... صد ها هزار شغل و به همراه آن معاش خانواده های کارگری و زحمتکش را نابود کرده، و واضح است که چنین وضعیتی اعتراض و خشم بحق کارگران و توده های محروم را برانگیخته است. در عین حال که اقدامات ضد کارگری دولت احمدی نژاد که چنان وضع وخیمی را برای کارگران ایران بوجود آورده، درگزارش هیات صندوق بین المللی پول، این نهاد امپریالیستی، با بیشرمانه ترین وجهی در خرداد سال گذشته مورد تحسین قرار گرفته و با عباراتی نظیر " تقویت رقابتپذیری و نزدیکتر کردن فعالیتهای اقتصادی ایران به ظرفیت کامل و بالقوه آن" و "بهبود قابل توجه چشمانداز اقتصادی میانمدت ایران" تشویق شده است.

در کنار تمامی این سیاستهای ضد کارگری و مصایب آن برای کارگران ایران، معضل بحران اتمی جمهوری اسلامی و بازتابها و نتایج واقعی و روانی آن نظیر "تحریم اقتصادی" و خطر "جنگ" نیز طبقه کارگر ما را هر چه شدیدتر در منگنه قرار داده است.

بدون شک چشم اندازی که این شرایط بحرانی در آستانه اول ماه مه، در مقابل کارگران آگاه قرار می دهد، چیزی جز تشدید لاجرم تضاد بین کارگران و سرمایه دارن زالو صفت نیست؛ امری که بطور طبیعی ضرورت مبارزه برای از هم گسستن زنجیرهای اسارت و نابودی تدریجی طبقه کارگر را هر چه برجسته تر در مقابل آنها قرار می دهد. جریان طبیعی زندگی با تمام قوا و با هزار و یک زبان در باب ضرورت مبارزه برای تغییر این وضع جهنمی در سخن است. نشانه های بروز این ضرورت، از ورای ده ها حرکت اعتراضی و اعتصابات کوچک و بزرگ کارگری در چند هفته اول سال جاری در نقاط مختلف جامعه تحت سلطه ما قابل مشاهده است.

بی ترديد آنچه در باره شرايط زيست و کار طبقه کارگر در ايران گفته شد بيانگر تصويری کلی از وضعيت کارگران در اکثر کشورهای تحت سلطه است و به همين دليل هم ما در آستانه روز جهانی کارگر نه تنها در کشورهای متروپل بلکه در کشورهای تحت سلطه شاهد رشد روزافزون مبارزات کارگران و تلاش آنها برای مقابله با سیستم استثمارگر و وحشی سرمایه داری و با سرمايه داران و دولت های سرمایه داری حافظ این سیستم ارتجاعی می باشيم. از کارگران مصر و تونس تا کارگران بنگلادش از مبارزات کارگران در برزيل و مکزيک تا آفريقای جنوبی و اندونزی و از يونان تا اسپانيا و ايتاليا همه جا کارگران بر عليه نظام ظالمانه ای که تنها با کشيدن خون آنها قادر به ادامه حيات می باشد بپا خاسته و فرياد اعتراض سر داده اند. اعتراض و مبارزه ای که شرايط سازمان يابی صنفی و سياسی کارگران را تسهيل کرده و اين وظيفه را در مقابل طبقه کارگر و پيشر وان اين طبقه قرار می دهد که سلطه نظام جابرانه سرمایه داری و دستگاه سرکوبش را آماج مبارزه خود قرار داده و نابودی سیستم سرمایه داری که آزادی و رهائی از قید هر گونه استثمار با آن دست یافتنی است را هدف خود قرار بدهند.

در آستانه روز جهانی کارگر ضمن همبستگی با کارگران سراسر دنیا در مبارزاتشان بر علیه نظام پوسیده سرمایه  داری، با پشتیبانی فعال از جنبشهای حق طلبانه کارگران ایران بکوشیم تا به همراه نیروهای پیشرو و آگاه طبقه کارگر، اول ماه مه امسال را به موقعیتی برای گسترش مبارزات کارگران بر علیه رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی و نابودی آن تبدیل کنیم.

زیرنویس ها:

1- مارکس، مانيفست حزب کمونیست

2-  نمونه کوچکی از این واقعیت در اظهارات دردناک یکی از کارگران در جریان تجمع اعتراضی 800 کارگر کارخانه صنایع فلزی که در روزهای اخیر در اعتراض به عدم پرداخت حقوق های معوقه و مطالبات شان در مقابل ساختمان رياست جمهوری تجمع کردند، هویداست. او گفت: من ۴ فرزند دارم که يکي‌شان ۱۰ سال پيش با بيماری سرطان فوت کرد و علت مرگ زود هنگامش وضعيت بد اقتصادی و مالی من بود که در ادامه معالجه‌اش کم آورده بودم و هميشه خودم را مقصر مي‌دانم. همسرم هم بيمار بود و نياز به عمل داشت که از توانم خارج بود. بار‌ها از مسئولين کارخانه درخواست پرداخت معوقاتم را برای معالجه همسرم داشتم اما اهميتی نمي‌دادند. خوشبختانه همسرم با قرض گرفتن از دوستانم جراحى شد اما هنور بدهی آن عمل پرداخت نشده است.