به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 152 ، بهمن ماه 1390 

 

به مناسبت چهل و یکمین سالگرد رستاخیز سیاهکل و قیام بهمن ، رفیق فریبرز سنجری در تاریخ 11 فوریه 2012 سخنرانی ای با عنوان فوق در اتاق پلتاکی چریکهای فدایی خلق ایران انجام داد که با استقبال وسیعی از سوی ایرانیان مبارز مواجه شد. پیام فدایی متن این سخنرانی را از صورت گفتار به نوشتار در آورده و با برخی ویرایشات جزئی ، در زیر در اختیار علاقه مندان قرار می دهد.

 

 

گذشته را چراغ راه آينده کنيم!

(نگاهی به تنش های اخير در روابط جمهوری اسلامی با قدرت های غربی)

 

با سپاس از همه رفقا و عزيزانی كه جهت گراميداشت چهل و يكمين سالگرد رستاخيز سياهكل و سی و سومين سالگرد قيام بهمن امشب دراین اتاق حضور پيدا کرده اند، قبل از هر چيز لازم می دونم خاطره فراموش نشدنی کمونيستهای رزمنده سياهكل و توده های قيام كننده در بهمن 57 را گرامی بدارم و به خصوص به این نكته  که فکر می کنم منطقا مورد پذيرش اکثر عزيزان حاضر دراين جلسه هم باشه  تاكيد كنم كه این دو رويداد ، وقايعی بزرگ در تاريخ مبارزاتی مردم ما هستند كه هنوز هم منبع الهام و سرچشمه آموزش های مبارزاتی گرانقدری اند، تجربياتی که با خون عزيز ترين فرزندان این سرزمين به دست آمده.

همانطور که بارها گفته شده ، در صفوف چريکهای فدائی خلق رسمی وجود داشته و داره که بر مبنای اون رسم و سنت هر سال در گراميداشت اين روز با تکيه بر تئوری راهنمای رزمندگان سياهکل و با تکیه بر تجاربی که با تداوم رزم سیاهکل بوجود آمد و همچنین بر اساس تجربيات قیام بهمن قيام دلاورانه مردم ایران در بهمن سال 57، در باره برخی از مهمترين مسائلی که در مقابل جنبش انقلابی قرار گرفته با مردم خودشون سخن بکنند. رسمی که همچنين به اون ها کمک می کنه تا گذشته را همواره چراغ راه آينده قرار بده ن و جهت پيشبرد بهتر پراتيک مبارزاتی خودشون با تکيه بردستآوردهای مبارزات گذشته ، بکوشند تا راه آينده را هموار کنند.

در چهارچوب همين سنت و جهت پاسداری از اون،  بحث امشب ما يک فرصتی به وجود می آوره تا اصول تئوريك راهنمای حركت رزمندگان سياهکل و دلاوری و شهامت توده های قيام كننده در بهمن 57 را دستمایه تحليل شرایط كنونی و درك ويژگی های موقعيت فعلی بکنيم. به همين دليل هم با توجه به اين واقعيت که اين روزها شاهد بالا گرفتن تبليغات تنش آميز جمهوری اسلامی و قدرتهای غربی عمدتا به بهانه پروژه اتمی رژيم هستيم و در در همين رابطه هم تحريم های قدرتهای غربی هر روز گسترش بيشتری پيدا می کنه و بحث احتمال حمله قدرتهای غربی و اسرائيل به ايران در مطبوعات برجستگی يافته، امری که بخش بزرگی از جامعه ما و نيرو های سياسی ای که دل در گرو آرمانها و مطالبات کارگران و زحمتکشان  گذاشتند رو شديدا نگران کرده ، دل نگران کرده اين ضروری يه که ما در اين فرصت جهت گفتگو در اين رویدادهائی که شاهد اش هستيم استفاده کنيم  به خصوص که چه در تئوری رزمندگان سياهکل و چه در تجربه قيام بهمن پارامتر هائی وجود داره که به درک موقعيت پيچيده کنونی  هم کمک می کنه.

می دونيم که رزمندگان سياهکل  پس از مدتها کار فشرده مطالعاتی و تئوریک، اون حرکت سترگ خودشون را بر مبنای اين تحليل شروع کردند که ايران تحت سلطه امپرياليسمه و پس از اصلاحات ارضی شاه ، بورژوازی وابسته کاملا بر اقتصاد کشور مسلط شده و به تدريج هم بورژوازی ملی را نابود کرده  و از دور خارج کرده. اونها با تکيه بر تحليل شرايط عينی و به هر حال تاريخ معاصر کشور خودشون به اين نتيجه رسيده بودند که سلطه امپرياليستی در روند گسترش خودش کل اقتصاد کشور رو به جزء ارگانيک نظام امپرياليستی تبديل کرده به همين دليل هم رفيق احمد زاده به مثابه یک تئوريسين کبیر که نظرات چريکهای فدائی خلق را در کتاب ارزشمند "مبارزه مسلحانه هم استراتژی، هم تاکتیک" خودش تئوریزه کرده ، در اين کتاب تاکيد نموده که مسئله سلطه امپرياليسم را بايد بطور ارگانيک و به مثابه زمينه هر گونه تحليل و تبيینی از اوضاع در نظر گرفت  نه مثلا  مثل  يک عامل خارجی که به هر حال يک نقشی هم داره.  همين امر و همين باور به رفقا امکان داد تا رژيم شاه رو رژيمی وابسته به امپرياليسم ارزيابی کنند و با همين صفت هم بشناسونند. بر مبنای چنين تحليلی بود که رزمندگان سياهکل اعتقاد داشتند که نیل به آزادی و دمکراسی منوطه به قطع سلطه امپرياليسم و نابودی نظام سرمايه داری  وابسته به اونه. بنا بر اين باور هر گونه تحولی به نفع توده ها می بايست سرنگونی سلطه امپرياليستی و مناسبات  ظالمانه ای که از اين سلطه نشات می گيره رو هدف مبارزه خودش قرار بده و نابود کنه . و تنها در اين صورت بود که می تونست جامعه واقعا گامی بزرگ به جلو برداره.  براساس ديدگاه های رزمندگان سياهکل امپرياليسم و سرمايه داران وابسته دشمنان اصلی مردم ايران شناخته شدند و برای نابودی همين دشمنان هم بود که اونها سلاح گرفتن و مبارزه ای را شروع کردند که از نظر اونها می بايست با نابودی نظام سرمايه داری وابسته حاکم يعنی دشمن اصلی کارگران و توده های ستمديده، راه رسيدن به آزادی و سوسياليسم را هموار کنه. بنابراين مبارزه مسلحانه ای که در سال 49 در جنگلهای سياهکل آغاز شد و ما شاهد تاثيرات بزرگش در شکستن بن بست مبارزاتی اون سالها و تغيير فضای سياسی جامعه بوديم و ديديم که چگونه مردم درقيام بهمن با الهام از مبارزين مسلح رژيم شاه  مبارزين مسلحی که در دوران دهه 50 بر عليه رژيم شاه اسلحه بدست گرفته و مبارزه می کردند چگونه مراکز سرکوب رژيم رو را آماج يورش خودشون قرار دادند. و برای  نابودی نظام سرمايه داری و قطع سلطه امپرياليسم تلاش کردند. متاسفانه قيام بهمن درست به دليل عدم توانائی اش در تحقق چنین هدفی شکست خورد به همين دليل هم نظام سرمايه داری وابسته تداوم یافت و جمهوری اسلامی حفاظت از اون رو در جهت تأمین منافع امپریالیست ها و سرمایه داران بر عهده گرفت. ويک نظام سياسی ای رو شکل داد که در 33 سال گذشته همه ما شاهد بوديم زندگی را بر مردم ما سیاه کرده و ايران رو به جهنمی برای کارگران و زحمتکشان تبديل کرده.  همین امر همين واقعیت يک بار ديگه نشون داد که رزمندگان سياهکل چه واقع بينانه واقعا شرايط رهائی ستمديدگان رو قطع سلطه امپرياليسم و نابودی سیستم سرمایه داری وابسته در ایران می دونستند.

اما اگر در آن دوره بدون تحلیل درست از ماهیت اصلاحات ارضی و روندهائی که به دنبال اون در جامعه تحت سلطه ما بوجود آمد و اونچه که شاه اون  انقلاب سفيد به اصطلاح می ناميد مهم بود که اين روند ها تحليل بشه و رفقا  بدون يک چنين تحليلی نمی تونستند يک حرکت آگاهانه و راه گشایانه رو در سراسرجامعه شکل بدند، پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی هم بدون درک ماهیت ضد خلقی این رژیم و وابستگی اون به امپریالیست ها امکان هیچ حرکت آگاهانه ای وجود نداشت.

متأسفانه پس از شکست قیام بهمن که تعیین ماهيت رژيم جانشين رژيم شاه (یعنی جمهوری اسلامی) به مهمترين مساله جنبش انقلابی و جنبش کمونيستی ما تبديل شده بود، نیروهای سیاسی و سازمان هائی که در رد تئوری راهنمای رزمندگان سياهکل با هم مسابقه گذاشته بودند، برای توجیه سیاست های رفرمیستی و سازشکارانه خودشون وابسته بودن این رژیم به امپریالیست ها رو انکار کردن و ماهیت اون رو با ترم هائی مثل خرده بورژوازی سنتی و بورژوازی ليبرال توصیف می کردند. دراین مورد اون ها همه چيز گفتند جز آنچه که وظيفه انقلابی حکم می کرد که بگویند ، و خود واقعيت های جامعه هم اين امر رو در مقابل چشم همه قرار داده بود. به اين ترتيب سازمانهای فعال در اون دوره عملا به جای تحليل علمی ماهيت قدرت حاکمه، تمايلات عملی خودشون رو توجيه کردند. در اون سالها چريکهای فدائی خلق که تازه صف خودشون رو از سازمانی که به همین نام فعالیت می کرد و بعدا هم همه از اعمالش آگاهند، تازه صفشون رو از اونها جدا کرده بودن، درست با تکيه بر تئوری راهنمای رزمندگان سياهکل و تجربه شکست قيام بهمن که جلوی چشم همه بود، بروشنی اعلام کردن که چون نظام استثمارگرانه حاکم دست نخورده باقی مونده و بورژوازی وابسته در توليد نقش مسلط رو داره و دولت بعد از قيام  هم هر چه می کنه در جهت تثبيت همين وضع و همين نظامه، پس اين دولت هم ابزاری در دست همين طبقه بوده و  پايگاه طبقاتی اش رو هم طبقه حاکم يعنی بورژوازی وابسته شکل می دهه. با تکیه بر چنین تحليلی تحلیل مارکسیستی بود که ما از همون آغاز روی کار آمدن جمهوری اسلامی، اون رو به مثابه رژيمی وابسته به امپرياليسم شناخته و شناسوندیم .

عملکردهای ضد خلقی جمهوری اسلامی البته هر روز با نمونه های بی شمار بر این تحلیل صحه می گذاشت و مهر تأیید می کوبید براين تحليل و اين امر خوب بطور طبيعی به ما امکان داد که اسير تبليغات فريبکارانه ای که رژيم با اون هياهوهای ضد امپرياليستیش راه انداخته بود نشيم. ما رژيمی رو می دیدیم که رياکارانه شعار مرگ بر آمريکا سر می داد و با تکيه بر مذهب و تبليغات اسلامی در حاليکه به نياز آمريکا و متحدينش در ايجاد کمربند سبز ، همون کمر بند سبز معروف که همه ميدونيد به دور شوروی سابق اقدام می کرد و در همان حال تلاش می کرد مبارزات ضدامپرياليستی توده ها رو به انحراف بکشونه ، در عین حال، هم تا اونجا که میتونست مبارزات مردم رو سرکوب می کرد و هم هر نيروی انقلابی رو نوکر آمريکا معرفی کرده و به اسم نيروی ضد انقلاب و آمريکائی سرکوب می کرد. در حالی که این رژيم در اون دوره با به آتش کشيدن  پرچم آمريکا وحتی به اصطلاح اشغال سفارت اين کشور، خودش رو ضد امپرياليست جلوه می داد، انبوهی از اسناد رو شد که معلوم می کرد که جمهوری اسلامی اتفاقا عليرغم اين شعار ها و هياهوها در کنفرانس گوادالوپ با تائيد رهبران قدرتهای غرب و به خصوص آمريکا به قدرت رسيد.  در آن روز ها که امروز بيش از 30 سال ازش می گذره و در اين فاصله ما شاهد بوده ايم که اين رژيم جهت پيشبرد سياستهای امپرياليسم در ايران و منطقه و نه تنها در ايران و منطقه در کل جهان از هيچ حرکتی فروگذاری نکرده . از قرارداد رسوای الجزاير که باعث شد که میلیاردها دلار از دسترنج مردم ما توسط امپریالیسم آمریکا به تاراج بره و بر اين تاراج در اون قرارداد مهر تائيد زده بود حتما هم شنيده ايد که کارتر و دارو دسته اش بعد ها گفتند که ما ايرانی ها را نقره داغ کرديم يعنی ديگه اينقدر به قول معروف آش شور بود که اونها هم اين قرارداد را با اين صفت توصيف می کردند همان قراردادی که بهزاد نبوی اون را با قرارداد وثوق الدوله و اينها مقايسه کرد که خودش يکی از امضاءکنندگانش البته بود، بعد از قرار داد الجزاير اونها با کوبيدن بر طبل جنگ امپرياليستی 8 ساله با عراق ، جیب انحصارات امپریالیستی رو به قیمت خون میلیونها نفر از مردم ایران و عراق پر کردند. در حاليکه از داشتن حالا می گفتند که با آمريکا ما رابطه نداريم بعدا روابط محرمانه شون با آمريکا واسرائيل حتی در جريان اون رسوائی ايران گيت از پرده بيرون افتاد. و بعدا هم با بازی با گروگانهای سفارت به پيروزی ريگان از طريق عقب انداختن آزادی اونها کمک بزرگی کردند. ازهمه اين موارد و از همه اين فاکتها که بگذريم در پيشبرد خطوط بانک جهانی و صندوق بين الملی پول در دوره باز سازی يعنی بازسازی اون ويرانی های جنگ امپرياليستی که میلیونها نفر از کارگران و زحمتکشان ما رو به خط فقر پرتاب کرد،گام برداشتند و بعد هم ياری اونها به ارتش آمريکا را در افغانستان و عراق شاهد بوديم که  چگونه به ارتش آمريکا و متحدينش کمک کردند و بالاخره هم يکی ديگه از آخرين شاهکار هاشون هم اجرای خواست صندوق بين المللی پول و بانک جهانی مبنی بر قطع سوبسيد ها ست که اين احمدی نژاد دلقک اون رو تحت عنوان "هدفمند کردن يارانه ها" پيش می بره؛ سیاستی که تا همين حالاش هم خیل عظیمی از زحمتکشان ما رو به اردوی گرسنه ها و بی خانمانان ها اضافه کرده و همه اینها هم بروشنی از وابستگی اين رژيم به امپریالیسم حکايت می کنه. 

بنا بر اين اگر به حيات سراپا ننگين جمهوری اسلامی واقعا بيائيم و واقع بينانه نگاه کنيم می بينيم که عليرغم همه هياهو های ضد امپرياليستی و ضد آمريکائی سردمداران جمهوری اسلامی در طول همه اين سالهای طولانی واون فرياد های مرگ بر شيطان بزرگی که اون ها سر می دادنند  ، در همه اين سالها اتفاقا این قدرت امپرياليسم جهانی بوده که به مثابه "امداد غيبی" که سردمداران جمهوری اسلامی هميشه ادعا می کردند که يک امدادهای غيبی ما را حفظ کرده اين قدرت بوده که به مثابه امداد غيبی عمل میکرده و اونها رو به دليل وابستگی شون به اين نظام و اين سيستم حفظ می کرده و پشتيبانی می کرده. بنابراين بر عکس همه اون کسانی که به جمهوری اسلامی چه در آغار اون موقع که روی کار آمد در 1357 و چه امروز يک هويتی مستقل می دهند و بر عکس همه کسانی که وابستگی اون رو به امپرياليستها انکار می کن و با پرده پوشی و کتمان واقعیت ها، می خواهند چنين جلوه بدن که مردم ما با يک رژيم مستقلی مواجه اند که تازه با قدرتهای بزرگ هم درگير شده و نقش مثلا يک نقش قدرتمندانه ای را مثلا در سطح منطقه میخواهد، دلایل و فاکت های بیشماری وجود داره که نشون می دهه جمهوری اسلامی هر کاری که تا حالا کرده و می کنه، چه در زمینه اقتصادی و چه در زمینه سیاسی و جنایت هائی که مرتکب شده، همه رو در جهت تأمین منافع سرمایه داران وابسته و امپریالیست ها انجام داده و درست به همین خاطر هم همواره مورد حمایت امپریالیست ها قرار داشته و به اصطلاح امدادهای غیبی اونها پشت سرش بوده و اين شيطان بزرگ نبوده فرشته رحمت بوده براشون. و دیدیم که کسائی که ماهیت مستقل برای جمهوری اسلامی قایل بودند در گذشته چطور به تحکیم پایه های این رژیم ديکتاتوری اين رژيم استبداد اين رژيم کمک کردند. امروز هم کسانی که وابستگی این رژیم به امپریالیست ها رو انکار می کنند، متوجه نيستن که به اين طريق آب به آسياب تبليغات همان قدرتهائی می ريزند که در حاليکه شرايط ادامه حيات جمهوری اسلامی را مهيا کردن اما با نمای استقلال دادن به وی نقش خودش و نقش خودشون رو در همه اين جنايتها در 33 سال لاپوشانی می کنند و تازه خودشون را هم طرفدار آزادی و دمکراسی جا می زنند. همان قدرتهائی که تک تک شما می دانيد دستان خونين شون رو در تمام اين سالها در دستکش سياه اسلامی مخفی کرده اند و پز مخالفت با جمهوری اسلامی رو گرفته اند.

با تکيه بر اون چه که در ارتباط با ماهیت طبقاتی رژیم جمهوری اسلامی و وابستگی اون به قدرتهای امپریالیستی گفته شد،حالا بهتره که ما  دراینجا کمی هم روی تنش هائی که جمهوری اسلامی با قدرت های غربی و به خصوص آمریکا داشته يک حدی متمرکز بشیم. اين به ما کمک می کنه که اونچه را که امروز جلوی چشم ما می گذره رو يک امور غير منتظره و يا تازه شکل گرفته نبينيم.   اگه به تاريخ حيات سراسر جنايت جمهوری اسلامی نظر کنيم می بينيم که دراين  33 سال گذشته روزی نبوده که اين رژيم  از سوی آمريکا تحريم نبوده باشه و در همان حال هم کالاهای آمريکائی به طرق مختلف وارد بازار اين کشور نشده باشه. در اين فاصله ما حتی در مقاطعی حتی شاهد پياده شدن تفنگدارای آمريکائی برای نجات کارمندان سفارتشون که به  گروگان گرفته شده بود  تو خاک ايران بوديم که به اون جريان طبس معروف شده بود  و بعد هم که  هواپيمای مسافربری ايران رو زدند با موشک و بر فراز خليج فارس سرنگونش کردند و اين اتفاق هم درست قبل از اينکه جمهوری اسلامی قطعنامه  598 سازمان ملل را بپذيره و جنگ ايران و عراق تمام بشه اتفاق افتاد.  اما عليرغم همه اين حوادث، روابط مخفيانه بين اين دو دولت بين اين دو رژيم همواره تداوم يافته. و رابطه محرمانه امروز وضع به جائی رسيده که سخنگوی کاخ سفيد رسما رابطه محرمانه با دولت ایران رو می پذيره و به اون  اعتراف می کنه.

با توجه به اين واقعيت که 33 سال از عمر منحوس جمهوری اسلامی می گذره و ما با نسلی روبرو هستيم که بعد از قدرت گرفتن اين رژيم متولد شده با جوانهائی که در اين فاصله متولد شده اند و خودشون اون سالها رو به چشم خودشون نديده اند، ضروریه و شايد بهتر باشه که توجه اين عزيزان رو به اين امر هم ما جلب کنيم که برای درک اوضاع کنونی بايد به خاطر داشت که همانطور که بار ها گفته شده و با سند های بسيار به اثبات رسيده جمهوری اسلامی با تصمیم کنفرانس گوادولوپ توسط امپریالیست ها بر سر کار آورده شد يعنی که در اون دوران انقلاب در گوادالوپ آمريکا، انگلستان ، آلمان و فرانسه رهبرانشون نشستند و بعد از بررسی به قول خودشون بحران ايران تصميم گرفتند جمهوری اسلامی رو به روی کار بياورند و این درست در شرایطی بود که مردم ما علیه شاه دست به انقلاب زده بودن. امپریالیست ها از طریق جمهوری اسلامی نه فقط می خواستن با اسلام خواهی این رژیم به اصطلاح کمربندی سبز به دور شوروی سابق بکشند،  بلکه اساساً به این دلیل به خمینی وسران جمهوری اسلامی قدرت دادند که آنها با فریب مردم، انقلاب مردم را سرکوب بکنن، و اجازه ندهند که اين انقلاب هيچ گزندی به نظام حاکم و سلطه اونها وارد بکنه. مطالعه اسنادی که تاکنون از مذاکرات مخفيانه خمينی و دارو دسته اش با آمريکا رو شده نشون می ده که امپرياليستها از خمينی و دارودسته اش بطور روشن خواسته بودن که موجوديت و يکپارچگی ارتش رو حفظ بکنه، اخلالی در جريان و روند توليد و صدور نفت ايجاد نشه و کمونيستها  و آزاديخواهان رو هم تار و مار بکنه. امروز اگر ما به گذشته نگاه بکنيم می بينيم که جمهوری اسلامی نه تنها همه اين خواستهای آمريکا و امپرياليستهای متحدش رو با دقت پيش برده بلکه درخارج از ایران هم خدمات بزرگی به امپریالیستها کرده و می کنه. از جمله با مسلح کردن مجاهدين افغان که در اون سالها در جدال آمريکا با شوروی امر خيلی بزرگی بود نقش بزرگی هم اينها ايفا کردند. یا در فلسطين و لبنان درست در راستای تقويت و گسترش بنيادگرائی اسلامی گام های خيلی بزرگی برداشتند. حالا جدا حتی از اين فاکتها در دهه اول حيات اين رژيم ما شاهد اين هستيم که جمهوری اسلامی بر طبل جنگ با عراق  کوبيد از اين طريق هم  ميليارد ها دلار به انحصارات امپرياليستی  و همه اون کسانی که رياکارانه خودشون را در اون جنگ بيطرف جلوه می دادند سود رسوند و منافعشون رو تامين کرد. آمريکائی ها هم خوب  همواره در طول سالها به بهانه فقدان روابط رسمی ديپلماتيک با اين رژيم و حتی تحريم اقتصادی اون و به خصوص با استناد به شعار های ضد آمريکائی رهبران رژيم، نقش خودش رو در همه اين کارها در همه اين جنايت ها لاپوشانی کردن. بنابراين اون کسانی که با مستقل جلوه دادن جمهوری اسلامی و يا با تکيه بر اسلام گرائی که رژيم مبلغ اونه، فراموش می کنن که این اسلام گرائی اتفاقا در جهت مصالح غرب و آمريکا علم شده و در 33 سال گذشته هم جاده صاف کن پيشبرد سياستهای همون اونها بوده ، نمی تونن واقعیت ها را درست تشخیص بدن و به ارتقا آگاهی مردم کمکی بکنن.

اگر اين روند رو ما دنبال بکنيم می بينيم که با فرو پاشی شوروی و پايان اون جهان دو قطبی که در اون هم  زمان هم  مشخصه اش جنگ سرد بود شاهديم که چگونه خود آمريکائی ها و امپریالیست ها که خیلی از سیاست هاشون رو با وجود شوروی به مثابه یک "دشمن" توجیه می کردن، حالا ديگه بنياد گرائی اسلامی جای خالی اون "دشمن" رو گرفت و به اين طريق يک دشمنی در صحنه روابط بين المللی خلق شد که به بهانه اون می شد هم وجود نيرو های بزرگ نظامی و مقررات امنيتی رو توجيه کرد و هم با براه انداختن جنگ و فروش سلاحهای مرگبار، کسب و کار صنايع نظامی رو رونق داد و بودجه های سرسام آور نظامی رو تصويب کرد. اموری که به هر حال در شرايط بحرانهای بزرگی که  سرمايه داری با اون دست به گريبانه يک کمک بزرگی هم به بخشی از انحصارات امپرياليستی جهت مقابله با مشکلات اقتصادی ای که باش مواجه است می کنه .

حالا اجازه بدید که قبل از این که به بقیه حرفهام بپردازم، در برخورد به اون کسانی که هنوز جمهوری اسلامی رو رژیمی مستقل تصور می کنند وبا عنوان هائی نظیر اينکه  رژیم " غیر متعارف" به اون می دهند و با چنين عنوانهائی که در واقعیت هم قادر نيستند به هر حال يک فاکتی نمونه ای در رابطه اش بياورند و اون رو نشان بدهند روی يکی دو تا موضوع هم دست بگذارم...    

اگر می خوايم جمهوری اسلامی رو بهتر بشناسيم و اون چه داره اتفاق می افته را بهتر درک کنيم بايد ببينيم که اولا اين رژيم در چه شرايطی و برای تحقق چه سياستهائی به عنوان آلترناتيو امپرياليستها بر قدرت نشست، و بعد از اون چه نقشی به اون واگذار شد . اگر ما اين روش رو در پيش بگيريم اگر ما چنين کنيم اون موقع متوجه می شيم که چطور با فرو پاشی شوروی  بنياد گرائی اسلامی جای بلوک شوروی که ريگان يک زمانی  اون رو "امپراطوری شيطانی" لقب می داد رو گرفت و درست همان شد که مارگرت تاچر نخست وزير سابق انگلستان در همان زمان يعنی درست بعد از سقوط شوروی گفته بود که غرب حالا بايد روی خطر اسلام و بنيادگرائی اسلامی متمرکز بشه! و بعد هم ديديم که با 11 سپتامبر چطوری اين خطر رو به مثابه يک  واقعيتی غير قابل انکار به افکار عمومی تحميل کردن و "محور شر" علم کردن و جمهوری اسلامی هم شد يکی از اين محور های شر.

خوب در شرايطی که بحران سرو پای نظام امپرياليستی رو فرا گرفته و هر روز امپرياليستها بر طبل جنگ می کوبن و ما شاهد اين رشد واقعا افسار گسيخته ميليتاريزم شون در چهار گوشه جهان هستيم ، همین دشمن تراشی های قلابی، همین توسل به دشمنی تحت نام تروريسم و بنياد گرائی اسلامی و نمی دونم محور شر وبالاخره چيز های ديگه در همين رديف،  بهترین توجیه رو برای پیشبرد سیاست های امپریالیستی در سطح جهان در اختيار اونها قرار داده و می دهه. می بینیم که تواین عصر حاکمیت سرمایه داری انحصاری در جهان، هر انحصاری که می خواهد سیاست های غارتگرانه اش رو سياستهای تجاوزکارانه شو در يک جائی پیش ببره، فوری اون سیاست رو با خطر "تروريسم"  و "بنيادگرائی اسلامی" و "محور شر" توجيه می کنه. بنابراين با وضوح ميشه ديد که اتفاقا نقشی که قدرتهای خارجی به جمهوری اسلامی دادن، اجراش از سوی اين دارو دسته حاکم بر ايران منافع بزرگی برای اونها ايجاد کرده. در حقیقت عملکردهای تاکنونی جمهوری اسلامی بيانگر اینه که اين رژيمی که  تا مغز استخوانش وابسته بوده و تا کنون نه فقط درایران بلکه در منطقه خاورمیانه و در سطح بین المللی، خطوطی رو پيش برده که قدرتهای امپرياليستی خواهان اون بوده اند و  اجرای اون سياستها منافع شون رو خيلی خوب تامين کرده.

***

حالا اجازه بدهيد که با اين توضيحاتی که دادم که در واقع يک چهار چوبه فکريه که چکونه بايد به مسئله نگاه کرد رو من تلاش کردم که توضيح بدم به موضوع مهم امروز يعنی تنش های آمریکا و جهان غرب با جمهوری اسلامی به بهانه اين پروژه اتمی که این رژيم چند ساله روش می کوبه و روش به قول خودش مصره بپردازیم.

اولاً يک نکته ای رو باید توجه کرد که اين جمهوری اسلامی بدون کمک تکنولوژیک خود قدرت های بزرگ صنعتی اساسا امکان نداشت حتی بتونه يک گام کوچکی برای راه انداختن این پروژه برداره. و ثانیاً بارها خود غربی ها هم که تا حالاش به هر حال اين طوری گزارش می دهند که هنوز تا اتمی شدن جمهوری اسلامی راه درازی در پيشه. و اتفاقاً در شرایطی که جمهوری اسلامی از بودجه اين مملکت میلیاردها دلار رو صرف به راه انداختن نیروگاه اتمی کرده، هنوز هم  هنوز هم سران این رژیم از کارشکنی های روسيه به خاطر اينکه راه اندازی کامل اون رو به تعويق می اندازه  می نالند.  ولی می دانيم که عليرغم همه اين واقعيتها اين  هیاهوهائی که سر اتمی شدن جمهوری اسلامی راه افتاده باعث شده که امپریالیست ها موفق به پیشبرد يک سیاست های خيلی ضد خلقی و ضد مردمی بشوند. و به اين بهانه اتمی شدن سودهای کلانی رو به جيب بزنند ؟

واقعیت اینه که از زمان شروع هیاهو علیه اتمی شدن جمهوری اسلامی، امپرياليستها به بهانه خطری که از جانب جمهوری اسلامی کشورهای همسایه و کشور هائی که به هر حال نزديک ايران هستند رو تهدید می کنه، با تشنج آفرینی، کل منطقه خاورمیانه رو ميليتاريزه کردن و ميليارد ها دلار اسلحه به آنجا سرازير کردن. و حالا جدا از همه اين کارهائی که کردن که ميليارد ها دلار اسلحه که به منطقه سرازير کردند سودش به جيب کی می ره وقتيکه اينها را هم کنار بگذاريم می بينيم که وقتيکه وزير خارجه آمريکا می گه اگه جمهوری اسلامی پروژه اتمی اش به هر حال بخواهد به سرانجام برساند و پيش ببره ما تمام همسايگانش رو اتمی می کنيم، خوب معلومه پس همين توجه به همين نکته که اگر جمهوری اسلامی پروژه اتمی اش را پيش ببره  که از نظر ما احتمال داره که جهت گيری های نظامی داشته باشه ، ما همسايه هاش رو اتمی می کنيم خوب اين معلوم ميکنه که  اینهمه تبلیغات و همه اين هیاهوها که در مورد اين پروژه براه افتاده، در درجه اول تاکيد می کنم در درجه اول توجیه سیاست های نظامی خودشونه در منطقه خاورمیانه. بر این اساس هم  یک مسابقه تسلیحاتی براه می اندازند که سود ناشی از اون به جیب کسی جز تولید کنندگان و فروشندگان بزرگ سلاح و همين نيرو گاه ها نمی ره. دولت آمريکا اعلام کرده که اتمی شدن جمهوری اسلامی خط قرمزشه به اصطلاح و به اين بهانه که اين خط قرمز منه ميليارد ها دلار اسلحه هم به امارات و عربستان و همه کشور های منطقه فروخته و تازه شروع کرده ن به خيلی از کشور های منطقه هم  نيروگاه های اتمی فروختن نيرو گاه های هسته ای فروختن . خوب اينها نشون می ده که اون انرژی ای که قرار بود از پروژه هسته ای حاصل بشه اگر برای مردم ما آبی رو گرم نکرد اما نون حسابی تو سفره همه اون کسانی گذاشته که از اون تا به حال از برکت جمهوری اسلامی دارند در ظاهر با اين پروژه مخالفت می کنند و در عمل ازش سودمی بردن.

حالا با اين توضيح، اين سئوال اصلی هم البته امروز در مقابل همه ما قرار داره که آيا این تشنج آفرینی در مورد پروژه اتمی جمهوری اسلامی از طرف آمریکائی ها و ديگران  تا کجا پیش ميره؟ آیا این امر به حمله آمریکا به ایران و تغییر جمهوری اسلامی  مثل اون نمونه هائی که در عراق و لیبی ديديم می انجامه؟

برای اينکه به اين مساله بپردازيم اولا اجازه بدید که من اين نکته رو ياد آوری کنم که در گذشته هم سابقه اين هیاهو ها، سابقه اين شعار ها، سابقه اين تنش ها  يک چيز به قول معروف روتينی بوده در حيات جمهوری اسلامی. يعنی در اين 33 سال گذشته در حاليکه اون ها عربده های ضد امپرياليستی می کشيدند، در عمل هم هيچ گامی واقعا هيچ اقدامی هيج عملی نبوده که  جهت پيشبرد سياستهای امپریالیستی در ایران و جهان، انجام ندهند. اما در تمام اين سالها درست به دليل اجرای نقشی که خود امپرياليستها از جمهوری اسلامی انتظار داشته با تنش و بحران در روابط این قدرتهای غربی و جمهوری اسلامی به اون منافع خدمت کردن و اون رو توجيح کردن. تنشهائی که با تحريم های اقتصادی، قطع روابط ديپلماتيک و حتی گاه حملات نظامی هم همراه بوده. مثلا کسی فکر نمی کنم که  داستان اون فتوای مرگ سلمان رشدی رو فرموش کنه که 6 ماه بعد از اينکه کتابش رو نوشته بود تازه خمينی يادش افتاده بود که فتوای بدهد و يک بحرانی رو در اين مورد بوجود آورد که همه يادتونه يا یا بحران ديپلماتيک بعد از جنايت رستوران ميکونوس در آلمان. يا حتی در اواخر جنگ بین ایران و عراق، ارتش آمريکا حتی سکو های نفتی ايران در خليج فارس رو من دقيقا يادمه که بمباران کرد و برخوردهائی هم با نيروی دريائی جمهوری اسلامی پیش اومد. يا تو دوره رياست جمهوری بوش روزی نبود که اين تحليل گران غرب يک تاریخی رو برای حمله به ایران تعيين نکنن که اتفاقاً همه اون روزهائی که تعيين می کردند همه اون هياهو هائی که بر اين مبنا راه انداحته بودند يک دفعه با انتشار اون گزارش سازمانهای امنيتی آمريکا در باره پروژه اتمی جمهوری اسلامی فرو کش کرد . امروز هم روزی نيست که واقعا که اين خبرگزاريها يک حدس و گمانی رو در باره حمله به ایران رو پيش نکشند و مطرح نکنند و تاريخ تعيين نکنند. کار به اونجا رسيده که همين چند روز پيش من در اخبار می خواندم که نخست وزير اسرائيل به همکارهاش تشر می زنه که کمتر در باره حمله اسرائيل به ايران "وراجی" کنيد. خوب اين همه بخشی ازاون  هياهوهائی که واقعا امروز به راه افتاده، بخشيش واقعا جنبه تبلیغی داره و به قول خودشون که می گند يک "جنگ روانی" است که البته همان طور هم که تا حالا ما ديديم يک سود فراوانی هم به همشون می رسونه.

با همه اینها صراحتاً باید گفت که فراروئی تنشهای فعلی به جنگ، به هیچ وجه يک امر غیر محتملی نیست. هیاهوهای تبلیغاتی امروز يک خط ديگه ای رو که داره دنبال می کنه اينه که افکار عمومی را برای برنامه های آينده و تجاوزات آينده هم در زمانيکه نيازش باشه  آماده می کنه.

اما نکته اصلی ای که بايد بش توجه کنيم ، اینه  که همه واقعيت ها نشون می ده که نه تنها امروز در 33 سال گذشته که جمهوری اسلامی رژيمی سرسپرده  به امپرياليسمه ، و اين سرسپردگی و اين وابستگی هم اما به هيچ وجه يک تضمين هميشگی برای حيات اين رژيم هم ايجاد نمی کنه. وقتيکه ما  بر وابستگی و سرسپردگی اين رژيم همواره تاکيد می کنيم از اون ور هم اين رو تاکيد می کنيم که اين تضمينی هم برای حياتش نيست ممکنه هر وقت منافع امپرياليستها ايجاب کرد و سياستهاشون تغيير کنه  خوب می تونند اين نوکر با وفا رو هم تغيير بدهند. چون تجربه واقعا نشان داده و اين امری است که چريکهای فدائی خلق همواره روش تاکيد کردند که امپرياليستها هيچ وقت منافع شون رو با سرنوشت نوکرهاشون پيوند نمی زنند. به خصوص ما خودمون نمونه ای از يک چنین واقعیتی رو در تاریخ جامعه مون سراغ داریم و ديديم که با اوج گيری انقلاب مردم ، قدرتهای غربی حمايتشون رو از شاه که نوکری اش برای غرب رو حتی خودش هم انکار نمی کرد و حتی گاه فريادش هم می زد برداشتند تا جائی که اون تيمسار جان نثار شاه يعنی سرلشکر ربيعی گفتش که  هويزر شاه رو مثل يک موش مرده ای از ايران بيرون انداخت. بنابراين آنچه که مهمه که ما روش تاکيد کنيم و روش توجه کنيم و روش متمرکز بشويم اون اينه که  امپرياليستها اون چيزی که براشون  اساسی و حياتیه همان طور که يک زمانی هم چرچيل می گفت اينه که منافع شونه و اونها به هيچ چيز جز منافعشون فکر نمی کنن و با  هيچ کس هم عقد اخوت هميشگی برقرار نمی کنن جز با منافعشون .

بنابراین اگر روزی هم  آمریکا با جمهوری اسلامی درگیری نظامی پیدا کنه، این امر نه تنها به اين دليله که مصالح استراتژيک اين قدرت امپریالیستی چنين مساله ای  را در دستور قرار داده هيچ مبنای ديگری ندارد. اين تنها به اين دليله که يک مصالحی امپرياليستها را وادار کرده که سياستشون را تغيير بدهند  و  يک چنين امری هم خارج از اراده و خواست سران جمهوری اسلامی است که رخ خواهد داد. همانطور که ما در تجربه صدام ديديم که تا آخرين لحظه هم حاضر به تن دادن به هر خواستی بود اما آمريکائی ها که سياستشان حضور مستقيم نظامی تو اون کشور بود ديگه توجهی به اين پيشنهادها نمی کردن و يا در همين نمونه ليبی اين وضع  رو بازهم ما می ببينيم . اگر به نمونه ليبی هم نگاه کنيم می بينيم که قذافی از مدتها پيش هر چه آمريکائی ها خواسته بودن رو انجام داده بود و حتی تاسيسات اتمی اش را هم بسته بندی کرده بود و به قول معروف براشون فرستاده بود اما وقتيکه مصالح اون ها و مصالح امپریالیست ها برپائی جنگ را در دستور کار قرار داد خوب ديگه از رژيم قذافی هيچ کاری ساخته نبود. رژيم قذافی می بايست بره  و حتی اونها بر مرگ شخص اون هم  تاکيد داشتن به يک دلائلی.

در نتيجه آنچه که در اين رابطه به خصوص اهميت داره درک اين مسئله است که نه قدرتهای بزرگ برای آزادی مردم ما از وجود همه گزينه ها روی ميز دم می زنند  و از احتمال جنگ حرف می زنن، و نه تغيير جمهوری اسلامی به دست يک چنين قدرتهائی و به وسيله لشکر کشی آنها به آزادی مردم ما منجر می شه.

ما امروز شاهدیم که با بالا گرفتن اين تنش های کنونی غرب با اين نکات به خصوص از اين زاويه مهمه با تنش هائی که به وجود آمده بين غرب وجمهوری اسلامی يک ايده هائی رو ما شاهدش هستيم و به يک ايده هائی دامن می زنه که به اشکال گوناگونی به جمهوری اسلامی  هويت مستقل می دهند. توی اين ايده هائی که ما شاهد اش هستيم دو نظر که ظاهراً هم متضاد هم هستند ولی در واقع دو روی یک سکه اند، حامیان خود شون را پيدا کرده اند. یکی با مستقل خواندن جمهوری اسلامی، به دفاع از این رژیم جنایت پیشه پرداخته و اين کار رو تحت پوشش تقابل با امپرياليسم توجيه می کنه و کار را به اون جائی می رسانه که می گه که باید شعار سرنگونی جمهوری اسلامی را به مثابه "امری درجه دوم" در نظر گرفت، و کسائی هم تحت عنوان مخالفت با جمهوری اسلامی و ظاهراً برای خلاصی از شر اين ديکتاتوری ، از حمله امپرياليستها به ایران دفاع می کنند و در چهارچوب برنامه های امپریالیست ها هم هيزم بيار آتش افروزی اونها شده اند. اینها نظرات غیر انقلابی هستن که اکثر حاملین اونها هم اکثرا مزدورانی بيش نيستند که با جانبداری از ارتجاع (چه جمهوری اسلامی و چه امپریالیست ها)، تنها رسوائی دو باره خودشون رو يکبار ديگه به نمايش می گذارند. 

بنابراين اگر روزی سياست غرب روی بر پا کردن جنگ جديدی در خاورميانه روی ايران متمرکز بشه اين امر هيچ هويت مستقلی به جمهوری اسلامی نخواهد داد وچنين جنگی يک جنگی خواهد بود که از هر دو طرف ارتجاعی که کمکی هم به برقراری آزادی و دمکراسی تو اين کشور نمی کنه. و روشنه که موضع کمونيستها و نيرو های انقلابی هم در دعوای دو نيروی مرتجع در اين شرايط دفاع از يکی در مقابل ديگری هم نمی تونه باشه.

با توجه به آنچه که تو اين بحث مطرح شد ميشه با تکیه بر تئوری راهنمای رزمندگان سياهکل و تجربه قيام بهمن یک بار ديگر تاکيد کرد که امپرياليستها و رژيم های سرسپرده اونها در ايران دشمنان مردم ايران و مانع اصلی تحقق مطالبات مردم ما به خصوص جهت رسيدن به آزادی و دمکراسی  هستند و همانطور که تئوری رزمندگان سياهکل تصريح می کنه و تجربه قيام بهمن هم آنرا با وضوح تمام نشون داد، تا زمانی که  سلطه امپرياليسم و نظام سرمايه داری حاکم در ايرانه يعنی نظام سرمايه داری وابسته اين سلطه و اون نظام بر ايران حاکم باشه است به صرف تعويض رژيم های سياسی، مردم ما به آزادی به هيچ وجه دست نخواهند يافت. اين آموزش با برجستگی تمام با وضوح تمام اين وظيفه رو در مقابل هر نيروی انقلابی قرار می ده که ضمن افشای بيرحمانه همه نيرو هائی که برای خلاصی از سلطه جمهوری اسلامی دل در گرو حمله امپرياليستها بستن و يا در تقابل با اونها به فکر دفاع از جمهوری اسلامی افتاده ن و می خوان يک بار ديگه هم تجربه فاجعه آميز تز دفاع از ميهن در جنگ امپرياليستی ايران و عراق را تکرار کنن،  با شکيبائی تمام به تمام مردم زحمتکشی که در اين زمينه توهم دارند توضيح داده بشه که نمی شه به دليل ناتوانی تاکنونی مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی، ناتوانی ای که به هر حال نتوانستيم ، مردم ما نتوانستند سازمانهای سياسی ما نتوانستند در 33 سال گذشته اين رژيم رو سرنگون کنند چشم به قدرتهای امپرياليستی ای که خودشون اين رژيم منحوس رو بر مردم ما تحميل کردن و در همه جنايتهای 33 سال گذشته هم با اين رژيم شريک اند، ببنديم.  اگه منظور از سرنگونی جمهوری اسلامی رسيدن به مطالبات اساسی مردم ماست اين مطالبات به باور ما که واقعيات عينی نشون ميدهه تنها زمانی متحقق می شن که اين سرنگونی به دست مردم و به وسيله انقلابی که طبقه کارگر رهبری اون رو به دوش گرفته باشه انجام بشه. به اميد آن روز براتون آرزوی پیروزی می کنم و از تون سپاسگزارم که اين شکيبائی رو نشون داديد که اين بحث رو دنبال کنيد.  اميدوارم که چون بحث ادامه داره با شرکت فعال خودتون زوايای نا روشن اين بحث رو روشن تر کنيد تا بتوانيم به کمک هم بر همه ناروشنی ها موجود فائق بيائيم  و شاد و موفق باشيد.