به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران

شماره 152 ، بهمن ماه 1390 

 

آن چه در زیر می آید ترجمه نوشته ای به قلم "پل گریک رابرتز" یکی از نویسندگان سایت "کانترپانچ" در مورد بحران اخیر در روابط بین آمریکا و جمهوری اسلامی ست. درج این نوشته صرفا برای اطلاع خوانندگان پیام فدایی از دیدگاه های موجود در مورد بحران اخیر بوده و به معنای تایید مواضع نویسنده نمی باشد.

 

نوشته ای از: پل کریگ رابرتز (Paul Craig Roberts)

ترجمه: عبدالله باوی

 

 

تحریکات بیهوده

جنگ بعدی در دستور کار واشنگتن

 

فقط نابینایان هستند که آمادگی حمله نظامی دولت آمریکا به ایران را نمی بینند.  واشنگتن در امارات دست نشانده خود، عمان و امارات متحده عربی، موشک هایی را مستقر کرده است که به سوی ایران نشانه رفته اند، که این امر را در سایر کشورهای خاورمیانه با کمی تردید میتوان بیان کرد. واشنگتن به تعداد جت های جنگنده نیروی هوایی عربستان نیز افزوده است.

 

بتازگی واشنگتن 9000 سرباز به اسرائیل فرستاده است تا در "بازی های جنگی" طراحی شده برای آزمایش سیستم دفاعی هوایی اسرائیل شرکت کنند. در شرایطی که ایران هیچگونه تهدیدی نیست آمادگی جنگی واشنگتن نشان از نیت او از حمله به ایران را نشان میدهد.

 

نشان دیگری از جنگ جدید که در دستور کار واشنگتن دارد منفور کردن ایران و تبلیغات پوچ علیه آن است. با قضاوت از روی سنجش افکار عمومی متاثر از تبلیغات واشنگتن میتوان نتیجه گرفت که واشنگتن در تبلیغات بکار برده خود علیه ایران و اینکه این کشور به سلاح اتمی دست یافته و تهدیدی علیه آمریکا است ، موفق بوده است.

 

اکنون نیمی از مردم آمریکا از یک حمله نظامی علیه ایران پشتیبانی میکنند تا از بدست آوردن قابلیت غنی کردن اورانیوم توسط ایران، جلوگیری شود. کسانی از ما که سعی میکنند تا مردم بخواب رفته را بیدار کنند از آن نقطه شروع میکنند که افکار نیمی از مردم آمریکا توسط دولت کنترل میشود.

 

همان طور که کارشناسان سازمان بین المللی انرژی اتمی از خود ایران گزارش کرده اند هیچگونه نشانی دال بر اینکه ایران قادر به غنی کردن اورانیوم است وجود ندارد.

 

این فریبکاری گوشخراش که از واشنگتن و از سوی جراید محافظه کاران می آید بی پایه است. این از نوع همان فریبکاری هایی است که واشنگتن بر علیه صدام حسین براه انداخت، مبنی بر این که صدام حسین سلاح های کشتار جمعی داشت. هر سرباز آمریکایی که در آن جنگ کشته شد، جان دادنش بخاطر یک دروغ بود.

 

کاملا آشکار است که تدارکات جنگی واشنگتن هیچگونه ربطی به جلوگیری ایران از دستیابی به سلاح اتمی ندارد؟  سئوال این جاست که پس این آمادگی برای چیست؟

به نظر من سه عامل باعث تدارکات جنگی دولت آمریکا شده است.

عامل اول، ایدئولوژی اتخاذ شده توسط محافظه کاران در دولت است مبنی بر این که آن ها برای حفظ هژمونی خود بر جهان از نیروی برتر نظامی و اقتصادی خود استفاده کنند. این منظور برای یک آمریکایی مغرور، بدلیل قدرت و منفعتی که بدنبال دارد جذابیت دارد.

 

عامل دوم، خواست اسرائیل است که شامل نابودی تمام نیروهایی می باشد که از فلسطین و همچنین حزب الله در جنوب لبنان پشتیبانی می کنند. هدف اسرائیل مصادره کردن تمام سرزمین فلسطین و منابع آب در جنوب لبنان است. نابودی ایران همه موانع بر سر راه گسترش اسرائیل را از بین می برد.

 

عامل سوم، جلوگیری یا محدود کردن چین از دستیابی به یک موقعیت نظامی و اقتصادی ، بمنظور کنترل کردن چین از دست یابی به منابع انرژی است. این سرمایه گذاری چین در نفت لیبی بود که باعث شد که آمریکا و عروسک خیمه شب بازی او، یعنی ناتو، به لیبی رو بیاورند، و این سرمایه گذاری چین در هر جای آفریقا بود که در دورۀ بوش باعث شد که واحد نظامی کشورهای آفریقا (United States Africa Command) تشکیل شود تا با نیروی نظامی از نفوذ اقتصادی چین جلوگیری کند.

 

چین به مقدار معتنابهی در نفت ایران سرمایه گذاری کرده و درصد زیادی از نفت خود را از آن جا تامین میکند. محروم کردن چین از دسترسی به نفت، شیوه ای است که واشنگتن برای محدود کردن چین بکار میبرد.

 

آن چه که ما شاهد آن هستیم تکرار سیاست واشنگتن در مورد ژاپن در دهه 1930 است که باعث تحریک ژاپن و حمله آن به پرل هاربر شد. موجودی بانکی ژاپن در غرب مصادره شد، و دسترسی آن به نفت و مواد خام محدود گشت. هدف آن سیاست ممانعت و یا کاهش پیشرفت ژاپن بود. جنگ، نتیجه پیشبرد آن سیاست شد.

 

علیرغم بی توجهی افراطی، واشنگتن بر آسیب پذیری ناوگان پنجم خود در خلیج فارس آگاه است و ریسک از دست دادن 20 هزار سرباز نیروی دریایی و ناوگان خود را نمی پذیرد مگر در صورتی که این کار توجیه  یک حمله اتمی به ایران را فراهم کند. یک حمله اتمی به ایران هشداری است به چین و روسیه که آن ها نیز چنین سرنوشتی را خواهند داشت. پیامد آن این خواهد بود که دنیا با خطر بزرگتری که سرنوشت ساز است روبرو خواهد شد. خطری که در دوره جنگ سرد بین آمریکا و اتحاد شوروی احساس میشد.

 

واشنگتن با اعلام اینکه "آسیا ـ اقیانوس آرام" و دریای چین جزئی از "منافع ملی آمریکا" است همه فکر و هوش ما را نادیده میگیرد.  این ادعاها چه احساسی را برمی انگیزد؟  همان احساسی که اگر مثلاً چین خلیج مکزیک و دریای مدیترانه را جزئی از منافع ملی چین اعلام کند.

 

به چه دلیل واشنگتن 2500 سرباز نیروی دریایی را، به استرالیا فرستاده و وعده افزودن بر شمار آن ها را می دهد؟  آیا این اقدام برای دفاع از استرالیا در مقابل چین می باشد و یا برای تسخیر استرالیا؟  محاصره چین با 2500 سرباز نیروی دریایی؟ حتی اگر 25 هزار سرباز هم به استرالیا فرستاده شوند باز در مقابل چین چیزی بحساب نمی آیند. اگر خوب در آن تعمق بکنید میفهمید که اظهارات شدید اللحن واشنگتن چیزی جز تحریکات احمقانه بی ارزش از سوی بزرگترین  اعتبار دهندگان مالی در واشنگتن نیست.

 

حال اگر حماقت واشنگتن باعث شود که چین نگران مصادره موجودی بانکی اش در آمریکا و دست نشاندگان  اروپایی اش گردد، و آن ها اوراق قرضه اش به ارزش یک تریلیون (هزار میلیارد) را نپذیرند آیا چین دارایی اش را از بانک های آمریکا و اروپا در می آورد؟ و یا آیا چین تصمیم میگیرد که نه با سلاح اتمی بلکه با فروش اوراق قرضه اش زودتر ضربه بزند؟  بهر حال چنین جنگی ارزانتر خواهد بود.

 

در این صورت خزانه دولتی (آمریکا) مجبور میشود که یا عجولانه یک تریلیون دلار چاپ کند تا با آن ها اوراق قرضه را بخرد و یا نرخ بهره بالا خواهد رفت. حال چین با این یک تریلیون چاپ شده چه خواهد کرد؟ به نظر من چین همه آن ها را به یکباره در بازار بورس به جریان خواهد گذاشت زیرا خزانه دولتی آمریکا قادر به چاپ یورو، پوند انگلیس، ین ژاپن، فرانک سوئیس، روبل روسیه و یوان چین نیست تا با آن بتواند پول تازه چاپ شده در گردش را دوباره بخرد.

 

در چنین شرایطی دلار آمریکا بشدت نزول خواهد کرد. قیمت تمامی کالاهای وارداتی به آمریکا ـ به دلیل مصرفی شدن آمریکایی ها ـ بالا خواهد رفت. برای 90 درصد مردمی که تحت شرایط مشقت باری به سر می برند اوضاع سخت تر خواهد شد. و ستمگران واشنگتنی آن ها را برایشان خیلی محبوب تر خواهد کرد.  حال اگر یک جنگ اتمی پیش بینی شود که هدف آن واشنگتن باشد این باعث خروج دلار به سایر نقاط جهان میشود. اگر موشک ها به هوا فرستاده نشوند (منظور وقوع جنگ است. م) آمریکایی ها در یک کشور جهان سومی ورشکسته بیدار خواهند شد، اگر موشک ها به هوا فرستاده شوند فقط چند آمریکایی از خواب بیدار خواهند شد.

 

ما به مثابه یک آمریکایی نیاز داریم که از خودمان سئوال کنیم که موضوع از چه قرار است؟ چرا دولت ما مسلمانان، روسیه، چین و ایران را تحریک میکند؟  به چه منظوری، چه کسی در این جا نفع میبرد؟  این کار که مشخصاً به نفع ما نیست، چه کسی از اعمال این دولت ورشکسته ما که آغازگر جنگ های بیشتری است نفعی میبرد؟  آن هم در شرایطی که هدف، این بار نه کشورهای بی دفاعی مانند عراق و لیبی، بلکه چین و روسیه می باشند؟  آیا این احمق ها در واشنگتن فکر میکنند که دولت روسیه نمیداند که چرا کشورش با موشک و رادار محاصره شده است؟، آیا آن ها حقیقتاً باور دارند که دولت روسیه دروغ های آن ها که این موشک ها به طرف ایران نشانه گرفته اند را باور دارند؟  فقط آمریکایی های احمقی که روبروی کانال تلویزیونی فاکس نشسته اند امکان دارد باور کنند که دلیل اصلی این (تحرکات جنگی-م)، سلاحهای اتمی ایران است.

 

تا چه مدت دیگر دولت روسیه اجازه میدهد که "بنیاد ملی آمریکا برای دموکراسی"، این بنیاد ساخته و پرداخته  سازمان سیا، با کمک های مالی خود به احزاب مخالف که توسط امثال ولادیمیر کارا ـ مورزا (Vladimir Kara-Murzaبوریس نمتسوف (Boris Nemtsov) و آلکسی ناوالنی (Alexei Navalny) رهبری میشوند در انتخابات دخالت کند. این اشخاص نامبرده در هر انتخاباتی که پوتین پیروز میشود اعتراضاتی را ترتیب داده و بدون ارائه هیچگونه مدرکی مدعی میشوند که انتخابات تقلبی بوده است. البته این سیاست ها توسط واشنگتن اداره میشوند که بدون هیچ تردیدی به مجریان آن ها کمک مالی کرده و تهیه کننده این تبلیغات می باشد.

 

در آمریکا چنین فعالینی "افراط گرایان داخلی" خوانده شده و به طرز خشنی با آن ها رفتار میشود. در آمریکا حتی فعالین ضد جنگ نیز توسط پلیس فدرال در خانه مورد یورش قرار میگیرند.  این اعمال نشان می دهند که "دولت خلاف کار روسیه" بیشتر از آمریکا و دولت های دست نشانده اش در اروپا تحمل مخالف را دارد.

ما، اگر نه به سوی یک نابودی هسته ای، پس داریم به کجا میرویم؟  آمریکایی ها باید بیدار شوند، بازی فوتبال و خرید در بازار چیزی ست و بقای زندگی انسانی چیز دیگر.  واشنگتن صرفا همین است، "دولت منتخب" که تنها منافع چند قدرتمند را شامل میشود.  این منافع خصوصی چند نفر و نه همه مردم آمریکاست که دولت آمریکا را کنترل میکنند؛ به همین دلیل است که هر کاری دولت آمریکا انجام میدهد هیچ وقت به نفع مردم نبوده است.

 

به جز ران پل (Ron Paul) سایر رقیبان در انتخابات ریاست جمهوری نماینده منافع جنگ طلبان و تقلب های مالی هستند. یعنی تنها چیزهایی که از ارزش های آمریکایی مانده است! به این ترتیب یکبار دیگر آمریکایی ها میخواهند با شرکت در انتخابات تقلبی به "دموکراسی" ، ظاهر دروغینی بدهند.

 

اگر شما مجبور هستید که رای بدهید به ران پل رای بدهید یا به نماینده ای از یک حزب سوم؛ نشان دهید که از دروغ که اساس این سیستم است پشتیبانی نمیکنید.  به تلویزیون نگاه نکنید، روزنامه ها را نخوانید، پول ها را خرج نکنید، چرا که وقتی حتی یکی از این ها را انجام میدهید از شر پشتیبانی کرده اید.