به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 151 ، دی ماه 1390 

 

کوبيدن بر طبل "بحران" برای مقابله با "بحران"!

تشدید بحران در روابط بین جمهوری اسلامی و قدرت های امپریالیستی در ماه های اخیر و نگرانی به حق توده های تحت ستم ما از عواقب ناشی از تداوم تحریم های اقتصادی و حتی افزایش احتمال فراروئی تنش های کنونی به  یک جنگ ارتجاعی، ضرورت بررسی ماهیت منازعات بین رژیم جمهوری اسلامی و امپریالیست ها و چشم انداز آن را در افکار عمومی با شدت بیشتری مطرح کرده است. نخستین نکته ای که در ارتباط با بحران جاری و تبلیغات جنگی نهفته در آن باید در نظر داشت عبارت از این است که بحران فعلی منعکس کننده پیشبرد یک خط و سیاست استراتژيک امپریالیستی ست، سیاست استراتژیکی ای که اساساً توسط امپریالیسم آمریکا به پیش برده می شود و گسترش میلیتاریسم با آماج حمله قرار دادن جوامع تحت سلطه و رژیم های وابسته، از بارزترین مشخصه های این سیاست امپریالیستی می باشد. درست در راستای پیشبرد این سیاست کلان است که ما می بینیم که جمهوری اسلامی برغم تمامی خدمات گرانبهایش به امپریالیست ها، تنها رژیم وابسته ای در منطقه نیست که مصالح پیشبرد سیاسیت های استراتژیک امپریالیسم آمریکا و شرکا ، آن ها را آماج تحريم های اقتصادی و احتمال حمله نظامی قرار داده است.  چند قدم جلوتر از این رژیم ما شاهدیم که چگونه رژیم وابسته اسد نیز که اکنون با توجه به خيزش توده های تحت ستم این کشور  روی یک خط نازک بقا قدم بر می دارد، هدف پیشبرد سیاست های جنگی امپریالیست ها قرار گرفته است. در این چارچوب تحولات بحرانی ای که رژیمهای مزدور  یمن و بحرین و ... را نیز در برگرفته به موضوع بحث هایی تبدیل شده اند که در هر یک از آن ها بلندگو های تبلیغاتی بورژوایی، تنور تبلیغات جنگی حول امکان و چگونگی دخالت نظامی مستقیم و غیر مستقیم امپریالیست ها در این کشورها را بطور روزمره گرم می کنند.  این واقعیات پیش از هر چیز نمایانگر اهمیت نیازها و دلایلی ست که چنین رویکردی را توسط امپریالیسم آمریکا و متحدینش الزام آور ساخته و گریبان رژیم هایی را گرفته که تا کنون مظاهر بارز خدمتگزاری به قدرت های امپریالیستی بوده اند. برای شناخت این نیازها، پیش از هر چیز باید بر اهمیت بحران اقتصادی ای که نظام سرمایه داری جهانی را فرا گرفته تاکید کرد.

نگاهی به تضادهای جاری و تحولات عظیمی که در سطح بین المللی و بویژه در منطقه استراتژیک خاورمیانه در حال وقوع است، نشان می دهد که به موازات تداوم و تعمیق بحران اقتصادی گریبانگیر جهان سرمایه داری، گرایش قدرت های امپریالیستی و در راس آن ها آمریکا به توسل به قدرت نظامی برای پیشبرد اهداف سیاسی شتاب هر چه بیشتری یافته است.

شرایطی که قدرت های امپریالیستی بطور کلی و امپریالیسم آمریکا بطور اخص، در آن گرفتارند، حاکی از تداوم موج یکی از عمیق ترین و گسترده ترین بحران های اقتصادی ای ست که گلوی نظام سرمایه داری در سطح جهان را می فشرد. از سوی دیگر تجربه تاریخی بحران های نظام سرمایه داری و تجربه حد اقل دو جنگ بزرگ و ویران گر جهانی به همگان نشان می دهد که جنگ یکی از راه هایی ست که سرمایه داران با توسل به آن می کوشند تا بحران گریبان گیر نظام استثمارگرانه خود را تخفیف دهند. در این اوضاع و احوال است که ما شاهدیم استراتژیست های آمریکایی و لابی های پرقدرت جنگ طلب که منافعشان با تجارت جنگ و اقتصاد جنگی گره خورده است، با مشاهده پیشروی های تدریجی رقبای امپریالیست آمریکا در بازارهای جهانی در چند دهه اخیر، رسما و علنا خواهان استفاده دولتمردان آمریکا از قدرت نظامی بی همتای این کشور و راه انداختن جنگ، برای کسب مواضع جدید و حفظ موقعیت برتر در بازارهای جهانی شده اند. نتیجه بلاواسطه غلبه این خطوط در دستگاه سیاسی و به پیش رانده شدن راه حل های نظامی به جلوی صحنه باعث شده که در اقتصاد، صنایع مربوط به تولیدات نظامی رونق هر چه بیشتری یافته و بازار تسلیحات در سطح جهانی که آمریکا و چند قدرت دیگر (با فاصله بسیار زیاد) بر آن سطه دارند، به عرصه ای فعال و پر سود برای امپریالیست های بحران زده تبدیل گردد.  در شرایطی که بدلیل بحران و رکود عمیق ، چرخ بسیاری از بخش های بزرگ تولیدی در اقتصاد کُند شده و ورشکستگی و نابودی گریبان گیر آن ها شده، این شرکت های بزرگ نظامی و تولید کنندگان سلاح هستند که به صدا در آمدن طبل های خوفناک جنگ، کسب و کار آن ها یعنی تجارت مرگ را رونق هر چه بیشتری بخشیده و سازندگان و فروشندگان سلاح و بخش های مرتبط با آن را به بزرگترین نفع برندگان این وضع تبدیل نموده است.     

با توجه به این واقعیت ما می بینیم که در طول یک دهه اخیر و پس از اعلام سیاست "جنگ بی پایان" توسط آمریکا در دوران بوش، ارتش آمریکا ضمن سازماندهی 2 جنگ بزرگ و اشغال افغانستان و عراق،  سیاست فوق الذکر را به ضرر برخی ديگر از قدرت های امپریالیستی، پیش برده و  حضور دائمی خویش در این مناطق را نیز تثبیت کرده است. با تعویض جمهوری خواهان آمریکا با دمکرات هایی که با شعار کاستن از تنش های نظامی و جنگ به قدرت رسیدند، هیچ نشانی از توقف و یا تغییر این روند رویت نشد. برعکس، دولت اوباما با ادامه سیاست های دوران رياست جمهوری بوش در اين زمينه و افزایش حضور نیروهای نظامی آمریکا در مناطق حساس جهان، جنگ لیبی را نیز سازمان داد و "پیروزی" در آن را نشان تداوم "رهبری" آمریکا در جهان خواند. اعلام رسمی "خروج" نیروهای آمریکایی از عراق در دولت او نیز نشانی از کاهش سیاست میلیتاریسم آمریکا نبود. چرا که در عمل، ادعای خروج از عراق کمی بعد، در تبلیغات شدید مربوط به برنامه گسترش حضور نظامی آمریکا در استرالیا و اقیانوسیه و سیاست ایجاد پایگاه های نظامی تازه در این منطقه و افزايش شديد نيرو های نظامی در افغانستان گم شد. در عمل معلوم شد که این جابجایی نیرو ها نه نمایانگر عقب نشینی امپریالیسم آمریکا از راه حل های جنگ طلبانه، بلکه مبین تغییر الویت های نظامی آمریکا در جبهه های جنگ "بی پایانی" ست که این قدرت امپریالیستی برای توسعه طلبی های خویش تقریبا در تمام دنیا بر علیه کارگران و خلق های تحت ستم و رقبای خویش سازمان داده است. در نتیجه در تداوم پیشبرد چنین سیاستی ست که صدای طبل های جنگی امپریالیست ها در ماه های اخیر هر چه بیشتر بر فراز منطقه به صدا درآمده است.

با توجه به این فضای عمومی ست که ما می بینیم توده های تحت ستم ایران که کمرشان در زیر بار گرانی و تورم و بیکاری خرد شده و سرکوب لجام گسيخته نفس آن ها را در زندگی روزمره بریده است، با نگرانی به حقی ، رویدادهای جاری یعنی بحران سازی امپریالیست ها و تاثیرات مخرب نقش آفرینی های ضد خلقی جمهوری اسلامی در این بحران  را تعقیب می کنند. اکنون 33 سال پس از حاکمیت ضد مردمی جمهوری اسلامی که دوام آن جز با حمایت و پشتیبانی قدرت های امپریالیستی امکان پذیر نبوده، مردم ستمدیده ما شاهد آشکار شدن نشانه های روشنی از تکوین یک برنامه جدید ضد خلقی می باشند که بخاطر برآوردن منافع امپریالیست ها و با کارگزاری پیگیرانه رژیم جمهوری اسلامی در این جهت، بر علیه کارگران و توده های تحت ستم ایران و منطقه در حال انجام است. اکنون روزی نیست که مقامات آمریکا و متحدانش از ضرورت تشدید "تحریم های اقتصادی"، اقدامات جدید بر علیه جمهوری اسلامی و اشاره به "گزینه نظامی" دم نزنند و شایعات مربوط به "تاریخ حمله" احتمالی اسرائیل به "تاسیسات اتمی" جمهوری اسلامی گوشه ای از اخبار و گزارشات مطبوعات غرب را اشغال نکرده باشد. مقامات جمهوری اسلامی نیز با گنده گویی های همیشگی شان، راجع به "تحریم غرب"، احتمال "بستن" تنگه هرمز و به "آتش" کشیدن منطقه و تهدید علیه منافع  آمریکا در "سراسر جهان" عربده کشی می کنند. و فضا را برای باور ادعاهای دروغین آمریکا در افکار عمومی آماده تر می سازند. دستگاه های فریبکار تبلیغاتی نیز بشدت به دمیدن باد قدرت در پیکر نحیف جمهوری اسلامی مشغول شده و چنین جلوه می هند که گویا بحران کنونی نتیجه تقابل رژیم مستقل جمهوری اسلامی - با رویای تبدیل شدن به قدرت منطقه ای - با قدرت های غربی ست که در صدد جلوگیری از تسلیح این رژیم "یاغی" به سلاح اتمی هستند!

همه این تبلیغات و هراس افکنی در افکار عمومی در شرایطی ست که مقامات آمریکا در عین حال بارها تاکید کرده اند که تا "دستیابی" جمهوری اسلامی به "سلاح اتمی"، راه درازی در پیش است و از سوی دیگر وزیر خارجه رژیم نیز در عین سردادن عربده کشی های جنگی برای اخذ یک "تعامل بهتر" از سوی آمریکا و غرب با جمهوری اسلامی، از آن ها گدایی می کند!  اما نتیجه بلاواسطه ای که از این تبلیغات مشاهده می شود همانا تشدید تحرکات جنگی آمریکا در منطقه و آماده سازی افکار عمومی برای دمیدن در تنور "جنگ های جدید"ی ست که همانطور که اشاره شد گردانندگان نظام بحران زده امپریالیستی در آمریکا از زمان دولت بوش زیر نام سیاست "جنگ بی پایان" آغاز کرده و در زمان اوباما آن را پیگیرانه تعقیب کرده اند.

اگر به گذشته بر گردیم می بینیم که مردم ایران و نیروهای آگاه در طول 33 سال حاکمیت رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی، هر از چند گاه شاهد تشدید "بحران" و تبلیغات جنگی در روابط بین جمهوری اسلامی با قدرت های امپریالیستی حول مسایل مختلف بوده اند. با این حال،  آن چه که در تجربه و توسط روند عینی وقایع در فرجام این موارد ثابت شده عبارت از این واقعیت است که در ورای هر یک از دعواهای تاکنونی رژیم و قدرت های امپریالیستی نهایتا، پیشبرد و تسهیل یکی دیگر از سیاست های نو استعماری و منافع اقتصادی و سیاسی امپریالیست ها چه در سطح بین المللی و چه در سطح منطقه بر علیه مردم ستمديده تعقیب شده است.  به طور مثال، در شرایطی که در جنگ ایران و عراق، خمینی و دار و دسته اش فریاد های پوچ "ضد امپریالیستی" سر می دادند ، افتضاح ایران گیت در اوج این جنگ، پرده از گوشه ای از روابط عمیق و مخفیانه جمهوری اسلامی با "شیطان بزرگ" را در مقابل چشم همگان قرار داد ؛ مثال های دیگر نظیر تقویت مادی و معنوی "بنیاد گرایی اسلامی" توسط رژیم که در طول سال ها دستاویزی برای گسترش سلطه و اهداف ضد انقلابی امپریالیست ها در مناطق استراتژیک از جمله خاورمیانه بوده است؛ و یا تهدیدات جنگی گاه و بیگاه طرفین که در هر دوره عملا منجر به توجیه گسترش حضور نظامی آمریکا و متحدینش در منطقه و تشدید یک مسابقه تسلیحاتی در بین دولت های مزدور و ارتجاعی منطقه شده است؛ و ده ها فاکت و نمونه دیگر، همه و همه نمایانگر نقش مهم و استراتژیکی بوده اند که رژیم جمهوری اسلامی با اعمالش از اولین روز به قدرت رسیدن خویش در پوشش "مخالفت" با جهانخواران، ولی در خدمت به منافع قدرت های امپریالیستی و در راس آن ها آمریکا تا به امروز بر عهده داشته است.

در سال های اخیر نیز تداوم و تشدید همین عملکردهای رژیم جمهوری اسلامی اگر نگوییم بزرگترین، یکی از بزرگترین توجیهات پیشبرد سیاست های جنگ طلبانه امپریالیستی بوده است. حمایت این رژیم از دار و دسته های "اسلامی" و حزب الله لبنان و ... یکی از مهمترین ابزارهای آمریکا و متحدانش برای توجیه میلیتاریسم و جنگ سالاری امپریالیستی شان بویژه در سطح منطقه است. امروز هم به بهانه همین "پرونده اتمی" جمهوری اسلامی ست که سالانه ده ها میلیارد دلار سلاح و تجهیزات به دولت های مزدور خلیج فارس و خاور میانه فروخته می شود. به بهانه سياست های اين رژیم "ياغی" است که اسرائیل هر چه بیشتر تا بن دندان بر علیه خلق های تحت ستم منطقه تسلیح می شود. در نتیجه عربده کشی های جنگی و "پروژه اتمی" این رژیم است که سایر تبهکاران منطقه برای داشتن قابلیت اتمی با یکدیگر مسابقه گذارده اند و میلیاردها دلار را به حلقوم دولت آمریکا و سایر امپریالیست های ذی نفع ریخته اند. به بهانه  سياست های جمهوری اسلامی ست که حضور مستقیم نظامی ارتش آمریکا در منطقه هر چه بیشتر توجیه می گردد. در یک کلام اگر آفریدن بحران و کوبیدن بر طبل جنگ و آماده ساختن افکار عمومی برای جنگ های جدید، نیاز اساسی اقتصاد امپریالیست هاست، در بحران جاری، رژیم وابسته جمهوری اسلامی، به مثابه ابزاری مهم در دست امپریالیسم آمریکا و توجیهی برای پیشبرد سیاست های جنگی آن در سطح منطقه به نقش آفرینی مشغول می باشد. در حقیقت نقش آفرینی  جمهوری اسلامی با یک "پرونده اتمی"، با شعارهای جنگ طلبانه و ضد آمریکایی، رژیمی با ویژگی  "دخالت" در امور "داخلی" تمام همسایگان و دولت های منطقه، رژیمی مترصد بحران سازی به هر بهانه ای و ... بخش قابل توجهی از نیاز حیاتی امپریالیسم آمریکا برای پیشبرد سیاست های توسعه طلبانه و جنگی اش را تأمین می کند. اگر خوب نگاه کنیم می بینیم که هیچ یک از نوکران رسمی آمریکا در منطقه قادر نبوده که چنین خدمات گرانبهایی را در چنین سطحی و برای چنین مدت طولانی ای برای اربابانش انجام دهد؟ آیا اکنون سخت است که یکبار دیگر بیندیشیم و درک کنیم چرا امپریالیسم آمریکا به رغم تمامی قدر قدرتی هایش در سطح بین المللی، تاکنون چه در جریان بحران های گریبانگیر این رژیم، و چه در موقعیت هایی که توده های دلاور ما برای سرنگون کردن این رژیم برخاسته اند، هر بار با چنگ و دندان از موجودیت این نوکر خود، به طور مستقیم و غیر مستقیم حفاظت کرده است؟

بنابراین، منازعه ای که امروز میان امپریالیسم آمریکا و شرکا باجمهوری اسلامی مطرح است، به  هیچوجه منازعه ای نیست که بعضی آن را منازعه ای بین یک دولت "ملی" که خواهان "قدرت منطقه ای" است با قدرت های بلامنازع جهانی و در راس آنها آمریکا توصیف میکنند که ظاهرا آمریکا و متحدينش خواهان "ادب کردن" این رژیم "یاغی" و "سرکش" و جلوگیری از دسترسی آن به سلاح اتمی می باشند. این گمراه کننده ترین طرح صورت مساله است که از سوی دستگاه های دروغ پراکنی غرب تولید و توسط هر ژورنالیست دسته چندم جیره خوار بورژوازی تکرار و در سطحی وسیع در افکار عمومی پخش شده است. بر عکس، جمهوری اسلامی یک رژیم وابسته به امپریالیست ها و ابزاری برای پیشبرد سیاست های کلان آن ها بوده است. اما در ارتباط با بحران کنونی سیستم سرمایه داری جهانی و خط استراتژیک امپریالیستی مبنی بر ایجاد جنگ در کشورهای تحت سلطه و در نتیجه منتفی نبودن احتمال جنگ با جمهوری اسلامی، باید روی این امر تأکید کرد که اگر در هر لحظه ای و بنا به الزامات جدید، پیشبرد سیاست های استراتژیک امپریالیست ها با موجودیت خود جمهوری اسلامی در تضاد بیفتد، امپریالیست ها همانگونه که در مورد رژیم وفادار خود یعنی شاه، رژیم وابسته صدام و حکومت قذافی، طالبان و مزدورانی نظیر نوریگا در پاناما نشان دادند یک لحظه در قربانی کردن نوکران خود به منظور حفظ منافع دراز مدت شان دریغ نخواهند کرد. رژیم جمهوری اسلامی از زمان بوجود آمدن و در طول حیات خود همواره در خدمت به سرمایه های جهانی و قدرت های امپریالیستی نقش آفرینی کرده و فدا شدن احتمالی این رژیم بدست اربابانش هیچ هویت ملی و مستقلی به او نخواهد داد.

فراموش نکنیم که صدام با چراغ سبز آمریکا کويت را اشغال نمود و زمینه وسیع ترین حضور نظامی آمریکا در خلیج فاس را پدید آورد؛ و بعدها حکومت او برغم آن که تمامی شروط آمریکا را پذیرفت ولی نابود شد؛ چرا که منافع امپریالیسم آمریکا در آن مقطع حضور مستقیم نظامی در عراق، بدون وجود حکومت صدام  و به ضرر امپریالیست های دیگر از جمله روسیه و فرانسه را ایجاب می کرد. او رفت، اما نیروهای آمریکایی در این کشور باقی ماندند، تاسیسات استراتژیک برای خود بنا کردند و هنوز هم عليرغم همه تبليغات دروغين از آنجا نرفته اند!

شناخت این واقعیات به مردم ما و بویژه نیروهای آگاه و مبارز جامعه کمک می کند که ضمن شناخت ماهیت بحران جاری به هیچ وجه فریب تبلیغات گمراه کننده جاری را نخورند. این تحلیل به آن ها کمک می کند که ضمن به خاطر داشتن ماهیت وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی فرا روییدن احتمالی بحران جاری به یک جنگ را در چهارچوب سیاست های استراتژیکی امپریالیسم آمریکا مورد توجه قرار داده و در چنین صورتی، موضعی انقلابی اتخاذ کنند. تمامی گرایشاتی که در بحران جاری، با استناد به ماهیت ضد خلقی و تبهکاری های رژیم جمهوری اسلامی -و یا هر دستاویز دیگری-، در صدد توجیه لشکر کشی نظامی امپریالیست های جنایتکار برای "بردن" این رژیم هستند؛ و گرایشاتی که به بهانه "تجاوز" نیروی "خارجی" مبلّغ دفاع از بقای ننگین رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی بوده و به اين بهانه "سرنگونی" آن را در "درجه دوم" قرار میدهند ، در حقیقت کاری بجز تشدید مصایب و بدبختی های مردم ما نمی کنند. در حالی که داشتن موضع انقلابی ایجاب می کند که در چنین جنگی نه باید مزدور امپریالیست ها و جاده صاف کن آنان شد و جهنم دیگری نظیر عراق برای مردم ما آفرید؛ و نه باید به اسم "دفاع از میهن" به حمایت از موجودیت رژیم مزدوری پرداخت که مظهر وطن فروشی و خیانت به منافع ملی کارگران و خلقهای تحت ستم ماست؛ بلکه باید خود را برای مبارزه قاطع با هر دو طرف ارتجاع آماده نمود و در این جهت حرکت کرد.

برغم تمامی قدرت نمایی های امپریالیسم و مرتجعین دیگر، قدرت واقعی در نزد توده هاست. بکوشیم شرایط تجلی و سازماندهی این نیروی لایزال را برای نابودی جمهوری اسلامی و قطع قطعی سلطه امپرياليسم جهت رسیدن به آزادی و دمکراسی تسهیل کنیم.