نوشته ای از جان پیلگر

ترجمه از عبداله باوی

 

فرزند آفریقا ذخائر ارزشمند قاره خودش را طلب می کند (1)

در 14 اکتبر (2011) پرزیدنت باراک اوباما اعلام کرد که او نیروهای ویژه ایالات متحده را به اوگاندا برای پیوستن به جنگ داخلی می فرستد. در چند ماه آینده نیز نیروهای رزمی ایالات متحده به جنوب سودان، کنگو و جمهوری آفریقای مرکزی فرستاده خواهند شد.  طبق گفته اوباما که البته بيشتر به شوخی شباهت دارد آن ها فقط در "دفاع از خود" وارد "عمل" میشوند. با بدست آوردن لیبی ، اکنون تهاجم آمریکا به آفریقا شدت گرفته است.

تصمیم اوباما در مطبوعات با عناوینی همچون "بسیار غیرعادی"، "تعجب آور" و حتی "عجیب و غریب" توصیف میشود.  اما این تصميم، هیچکدام از این ها نیست. این منطق سیاست خارجی آمریکا از سال 1945 است.  به ویتنام نگاه کنید زمانی اولویت به توقف نفوذ چین این رقیب آمریکا داده شد و به اين بهانه از اندونزی "محافظت" شد!  جایی که پرزیدنت نیکسون آن را چنين توصيف کرد"این عظیم ترین ذخایر منابع طبیعی .... باشکوه ترین هدف" . ویتنام فقط مانعی بود و کشتار بیش از سه میلیون ویتنامی و ویرانی و مسموم کردن زمین هایشان قیمتی بود که برای رسیدن آمریکا به اهدافش پرداخت شد. مانند همه تهاجمات بعدی آمریکا سیلی از خون از آمریکای لاتین تا افغانستان و عراق، که معمولاً با "دفاع از خود" یا "انسان دوستی" توجیه می شود، کلماتی که دیگر زمانی است که از معانی واقعی خود تهی شده اند.

اوباما می گوید که "مأموریت بشردوستانه" در آفریقا برای کمک به دولت اوگاندا است تا بتوانند ارتش مقاومت لردها" (ال آر آ) که "ده ها هزار مرد، زن و بچه را ربوده، به آن ها تجاوز کرده و یا کشته اند" را شکست دهد. این توصیف صحیح از "ال آر آ " قساوت های چندین برابر ایالات متحده را بخاطر می آورد. مانند حمام خونی که در دهه 1960 توسط سازمان سیا برای قتل پاتریس لومومبا در طی یک کودتا و جایگزین کردن او با موبوتو سه سه سکو این مستبدترین رهبر در آفریقا انجام شد.  پاتریس لومومبا اولین رهبر کنگو بود  که بصورت قانونی انتخاب و به مقام نخست وزیری رسیده بود.

دیگر توجیه اوباما مبنی بر"امنیت ملی ایالات متحده" هم طنزی است. این " ارتش مقاومت لردها" 24 سال است که این عمل شنیع را انجام میدهند ولی ایالات متحده در طی این مدت توجهی به آن نشان نمیداد، ولی امروز که آن ها فقط حدود 400 جنگجو دارند و از همیشه ضعیف ترند ، علاقه نشان میدهد زیرا "امنیت ملی ایالات متحده" یعنی خرید یک رژیم فاسد و تبهکار که مطلوب واشنگتن است مطرح است.  "رئیس جمهور مادام العمر" اوگاندا، یووری موسه ونی ( Yoweri Museveni) در حال حاضر بخش بزرگی از 45 میلیون دلار "کمک" نظامی ایالات متحده را بعلاوه هواپیماهای بدون سرنشین که مورد علاقه اوباما هستند را دریافت کرده است. این رشوه ای که او دریافت کرده تا به نمایندگی از ایالات متحده با دشمنان خیالی اسلامی، این واخورده های "ال شباب" که پایگاهی در سومالی دارند مبارزه کند.

بهرحال دلیل اصلی تهاجم آمریکا به آفریقا چندان تفاوتی با دلیل جنگ بر علیه ویتنام ندارد، باز هم چین دلیل آن است. در دنیائی که هر کس به منافع خود خدمت می کند، یک دشمن خیالی ساخته شده آن چه که ژنرال دیوید پتریوس، فرمانده سابق نیروی دریایی و مدیر فعلی سازمان سیا آن را وضعیت یک جنگ دائمی تعریف کرد، توجیه می کند. حالا جای القاعده به مثابه "تهدید" کننده آمریکا را بطور رسمی چین گرفته است.  وقتی سال گذشته من با برایان ویتمن ( Bryan Whitman) معاون وزارت دفاع در پنتاگون مصاحبه کردم خواستم خطر کنونی به آمریکا را توصیف کند و او همان طور که تقلا کردن هایش مشهود بود فقط تکرار کرد " تهدیدهای جور واجور ....  تهدیدهای جور واجور...". اینها هستند که سلاح های بسیار انبوه شده و بزرگترین بودجه جنگی ارتش در تاریخ که با پول شوئی دولتی تأمین می شوند را توجیه می کنند.

با رفتن اسامه بن لادن، چین وارد صحنه شده است.

 آفریقا داستان پیروزی چین است. در جایی که آمریکا هواپیمای بدون سرنشین و بی ثباتی می آورد، چینی ها سد، پل و جاده می سازند، چیزی که آن ها (چینی ها) میخواهند منابع و به خصوص نفت است. لیبی که بزرگترین ذخیره های نفتی آفریقا را دارد ، در دوره حاکمیت معمر قذافی یکی از مهمترین صادر کنندگان نفت به چین بود.  وقتی که جنگ داخلی شروع شد و نیروهای ناتو با یک داستان ساختگی که قذافی طرح "نسل کشی" در بن غازی دارد ، از "شورشیان" پشتیبانی کرد، 30 هزار کارگر اهل چین ، لیبی را تخلیه کردند. متعاقب آن که شورای امنیت سازمان ملل اجازه "مداخله بشردوستانه" غرب را اجازه داد آن زمانی بود که درخواست "مداخله بشردوستانه" توسط خود "شورای ملی انتقالی" "شورشیان" مختصراً در یک پیشنهاد به دولت فرانسه تقاضا شده بود. در ماه گذشته در روزنامه لیبراسیون (Liberation) فاش شد که در "عوض" (اصطلاحی که استفاده شده بود) 35 درصد نفت خام لیبی برای "تمام و دائمی"،  فرانسه از شورشیان پشتیبانی کند.

جین کرتز (Gene Cretz) سفیر آمریکا در لیبی نسنجیده گفت : "ما میدانیم که نفت لیبی در میان منابع طبیعی دیگر، گوهر تاج است"، و این زمانی بود که سردوشی داران و ستاره داران در تریپولی "آزاد" شده میگشتند.

فتح لیبی توسط آمریکا و شرکای امپریالیستی اش آغاز طرح دوباره "در هم ریختن آفریقا" است، این طرح در پایان قرن نوزدهم انجام شد و اکنون دوباره در حال انجام است.

به مانند "پیروزی" در عراق، روزنامه نگاران ، نقش برجسته ای در تقسیم لیبی به قربانیان باارزش و بی ارزش داشتند. بتازگی در صفحه اول روزنامه گاردین (Guardian) تصویر هراسان یک "طرفدار قذافی" را چاپ کرده بودند که شخص دستگیر کننده اش با چشمان گشاد به او فریاد میزد "جشن بگیر". بنا به گفته ژنرال پتریوس در حال حاضر یک جنگ وجود دارد و آن هم " درکی ... که از طریق رسانه های خبری انجام میشود".

بیش از یک دهه است که آمریکا تلاش میکند تا یک پایگاهی در این قاره مستقر کند ولی این درخواست توسط دولت ها در هراس از ایجاد تنش های منطقه ای رد شده است. لیبی و در حال حاضر اوگاندا، جنوب سودان و کنگو منتخبین اصلی هستند که این سرنوشت برایشان پیش بینی میشود.

همانطور که افشاگری های ویکی لیکس(2) و افشاء استراتژی ملی ایالات متحده برای مبارزه با تروریسم نشان میدهد نقشه آمریکا برای آفریقا بخشی از طرح جهانی است که در آن 60 هزار نیروی ویژه از جمله جوخه های مرگ درحال حاضر در 75 کشور فعالیت میکنند که این بزودی به 120 کشور خواهد رسید.  همان طور که دیک چنی در دهه 1990 در "استراتژی دفاعی"  اشاره کرد " آمریکا میخواهد بر جهان حکومت کند".

این هدیه ای از طرف اوباما است، این "فرزند آفریقا"، بی نهایت طنزآمیز است، مگر نه؟ همان طور که فرانتس فانن (Frantz Fanon)  در " پوست سیاه، ماسک سفید" نوشت "آن چه مهم است رنگ پوست نیست بلکه به آن قدرتی که خدمت میکنی و به آن میلیون هایی که خیانت میکنی".

زیرنویس ها:

 منظور از پسرفرزند آفریقا، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا می باشد.

2ـ سایت اینترنتی جولیان آسانژ که بدلیل افشاگری هایش به دادگاه خوانده شد.