به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 145 ، تیر ماه 1390 

 

قتل عام وحشيانه در نروژ،

محصول سياست های نژادپرستانه امپریالیستی است!

 
در روز ٢٢ جولای ٢٠١١ ، فرد نژادپرست ٣٢ ساله ای به نام "آندرس برينگ برايويک" (فرزند يک سياستمدار سابق نروژ) با بمب گذاری در يک ساختمان دولتی در مرکز شهر اُسلو و متعاقب آن حمله مسلحانه به اردوی تابستانی جوانان حزب کارگر در جزيره "اُتويا" حداقل ٧٦ نفر را به قتل رساند. (١)   او پس از اين جنايت وحشيانه، به محض ورود پليس به جزيره، خود را به آن ها تسليم کرد. (٢)   اين واقعه که مرگبارترين حادثه تروريستی در نروژ (از جنگ جهانی دوم تاکنون) محسوب می شود، از برخی جوانب منحصر به فرد بوده و نگاهی به آن، بخصوص از نظر ارتباطی که با شرايط اقتصادی-سياسی-اجتماعی موجود در کشورهای سرمايه داری دارد، حائز اهميت است. يکی از خصوصيات برجسته اين واقعه، نظرات سياسی اعلام شده توسط "برايويک" است.
برخی اين واقعه را به ماجرای دبيرستان کلمباين - کلورادو، و يا "ارفرت" و "وينندن" آلمان تشبيه می کنند. اما ميان آن ها تفاوت های مهمی وجود دارد. يکی از اين تفاوت ها اين است که "برايويک" هدف عمل تروريستی خود (قتل عام جوانانی که اکثرأ غير نروژی و وابسته به سازمان جوانان حزب کارگر بودند) را نه به شکلی تصادفی، بلکه با نقشه از قبل تعیین شده و دقيقأ در چهارچوب نظرات سياسی- اجتماعی خاصی انتخاب کرده و دلايل خود را در تقابل با آن چه که او "مارکسيسم فرهنگی" و "انترناسيوناليسم" و غيره می نامد، توضيح داده است. او به عنوان مثال از طريق انتشار نظراتش در اينترنت (چند روز پيش از انجام عمل تروريستی جنايتکارانه اش) به جهانيان اعلام کرد که قصد دارد حزب کارگر نروژ را نابود کند و هرچقدر که می تواند از مقامات و اعضای آن را به قتل برساند. او حزب مزبور را اشاعه دهنده "چند فرهنگی مارکسيستی" می داند و اعلام می کند که ترور اعضای اين حزب را به قصد "حفظ تمدن غرب" و به عنوان "نقطه شروع يک جنگ داخلی در اروپا" انجام خواهد داد. او به سياست "چند فرهنگی" دولت کانادا نيز اشاره کرده و نفرت خود را از آن اعلام کرده است. (٣)
"برايويک" پس از ارتکاب به جنايت، خودکشی نکرد. اين موضوع، علاوه بر ديگر مشخصات عملکرد "برايويک"، نشان می دهد که ادعای پليس و دولت نروژ که تلاش می کنند عمل او را ناشی از جنون آنی يک فرد منزوی، و عملی کاملأ مجزا و بدون ارتباط با واقعيات سياسی اجتماعی معرفی کنند، نادرست است. او نه تنها تحت تأثير جنون آنی عمل نکرد، بلکه با برنامه ريزی هوشمندانه و اهدافی سياسی دست به آن جنايت زد. (هر جنايتی نشان دهنده جنون جنايتکار نيست. به عنوان مثال عمال جمهوری اسلامی که به هزاران جنايت برعليه بهترين انسانهای کشور ما دست زده اند، نه تنها ديوانه نيستند، بلکه کاملأ بر ماهيت جنايات خود آگاه هستند. آن ها به عنوان مثال، بسيار آگاهانه و بر اساس برنامه ريزی های حساب شده سياسی به کشتار دهه ٦٠ دست زدند.)  
"برايويک" چند روز قبل از عملی کردن طرح جنايتکارانه خود، مطلبی ١٥٠٠ صفحه ای را که اکنون به مدد فضای ایجاد شده در رسانه های نظام حاکم وسیعا پخش شده و  به نام "مانيفست برايويک" مشهور شده، در اينترنت منتشر کرد. مانيفست برايويک مجموعه ای از فاکت ها و نظرات نژادپرستانه و فاشيستی و ضدکمونيستی و ضدکارگری اعلام شده توسط احزاب دست راستی اروپا است. نظراتی که توسط برخی از عناصر بورژوازی حاکم بر جهان و احزاب مختلف وابسته به آن ها و مقامات دولت های سرمايه داری مدافع آن ها، و اتفاقأ حتی در همان احزاب سوسيال دمکرات اروپا نيز تبليغ و ترويج می شوند.
به عنوان مثال يک سايت اينترنتی آلمانی به نام "Politically Incorrect" که افراد مختلف نظرات سياسی-اجتماعی خود را در "فوروم" آن می نويسند، گفته است که "بيشتر چيزهايی که برايويک به عنوان اهداف و خواسته های خود مطرح کرده، در فوروم اين سايت نيز ديده می شوند."
منبع بيشتر فاکت هايی که "برايويک" در مانيفست خود به کار برده، انتشارات اينترنتی فرد نژادپرستی به نام "فجوردمن" است. برخی از فاکت ها نيز از ميان انتشارات راست ترین و ارتجاعی ترین بخش های بورژوازی امپریالیستی، نظیر حزب "تی پارتی" آمريکا و يا "حزب آزادی" اتريش، و ديگر احزاب دست راستی و گروه های نژادپرست (که مشخصه عمده اشان اين است که برخلاف احزاب نئونازيست، طرفدار آمريکا و اسرائيل هستند) انتخاب شده است. نظرات نژادپرستانه و ضدپناهنده اين احزاب و گروه های دست راستی را بسياری از دولت های اروپايی نيز تبليغ و ترويج کرده و حتی با حمايت احزاب خرده بورژوايی به اصطلاح "چپ سابق" آنها را به اجرا درآورده اند. به عنوان مثال در "مانيفست برايويک" نظرات و اقدامات "تيلو سارازين" (عضو حزب سوسيال دمکرات آلمان) ستوده شده است. (نظراتی که توسط "تيلو سارازين" و ديگر اعضای دولتهای اروپايی برای توجيه جنگ در عراق و افغانستان و ليبی مورد استفاده قرار گرفته اند.) و يا به عنوان مثال، "برايويک" در ضديت با سياست فرهنگی " چند فرهنگی " مطلبی نوشته که اخيرأ توسط صدراعظم آلمان نيز (که گفته بود " چند فرهنگی سياستی ناموفق است") بيان شده است. بنابراين، نظرات سياسی "برايويک" ذاتأ چيزی جز نظرات و سياست های نژادپرستانه و دست راستی غالب احزاب حاکم در اروپا و آمريکا نيستند.

اعضای برخی از احزاب اروپايی نيز به دفاع از نظرات "برايويک" برخاسته اند. به عنوان مثال "فرانسيسکو اسپرونی" (سخنگوی يکی از احزاب دست راستی نروژ عضو اتحاديه ای که "سيلويو برلوسکنی" با به دور هم جمع کردن احزاب محافظه کار ايجاد کرده) در يک مصاحبه راديويی اعلام کرد که "نظرات سياسی برايويک در حمايت از تمدن غرب هستند."

با اين که انتشار "مانيفست برايويک" در اينترنت، کار دولت و پليس نروژ را برای پنهان کردن مسئوليت و نقش مستقيم سياست ها و تبليغات نژادپرستانه احزاب و رسانه های دست راستی در پرورش چنين عناصر جنايتکاری، بسيار مشکل کرده است، اما دولت ها ی بورژوائی و رسانه هايشان به هر تلاشی دست زده اند که اين واقعه تروريستی را صرفأ عمل جنون آميز فردی منزوی، فاقد هرنوع اهميت سياسی، و کاملأ بی ارتباط با هرنوع دستگاه فکری جناح های مختلف دست راستی بورژوازی نشان دهند. به عنوان مثال روزنامه نگاری به نام "سيمون جنکينز" در اين رابطه در مقاله ای در "گاردين" نوشت که "تراژدی نروژ، فقط همين است، يک تراژدی. دلالت بر چيز ديگری ندارد، و نبايد به زور آن را به چيز ديگری ربط داد. مردی آن قدر ديوانه، که کشتن ٦٨ جوان را نادرست نمی داند، آن قدر استثنايی است که بايد از نظر جرم شناسی و برای مطالعه علمی مغز انسان مورد توجه قرار بگيرد، اما نه در رابطه با سياست."

در روز ٢٧ جولای گفتگوی زير را که ميان گوينده راديوی سی-بی-سی کانادا و يکی از مقامات پليس نروژ انجام شد، از راديو پخش شد. اين گفتگو به روشنی نشان می دهد که پليس نروژ با دشواری فراوان تلاش می کند که برخی از جوانب اين واقعه تروريستی را در ابهام نگه دارد.
سئوال گوينده راديو: "برايويک" گفته که اشخاص ديگری در ارتباط با او بوده و با او همکاری کرده اند. آيا اين درست است؟
پاسخ مقام نروژی: نه. اين يک ادعا بيشتر نيست. او می خواهد خودش را بزرگ کند. ما تاکنون مدرکی دال بر اين که همکارانی داشته است، پيدا نکرده ايم.
سئوال: آيا مدرکی داريد که اثبات کند او تنها است؟
پاسخ: نه. اصلأ مدرکی نداريم. نه در رد و نه در قبول اينکه تنها بوده يا کمک هايی داشته.
سئوال: اگر هيچ مدرکی نداريد، چطور مطمئن هستيد که او تنها بوده؟ اگر مدرکی وجود ندارد، پس امکان درست بودن ادعای او هم وجود دارد.
پاسخ: نه. با توجه به اين که در نوشته ١٥٠٠ صفحه ای اش تأکيد کرده که "عمل مستقل شرط موفقيت است"، می توان نتيجه گرفت که تنها بوده.
سئوال: او در نوشته اش توضيح می دهد که حتی اگر چندين هسته با هم کار می کنند، اما برای تخفيف ضربه پذيری اشان بايد موقع عمل مسلحانه، ارتباطشان را قطع کرده و مستقلأ عمل کنند تا دستگيری يک هسته به دستگيری همه شاخه ها و هسته های ديگر منجر نشود. اين تاکتيک دليل اين نيست که او همکاران و همگروه هايی ندارد.
بعد از اين حرف گوينده راديو، مقام نروژی چون چيز بيشتری برای گفتن نداشت موضوع را عوض کرد.

بعد از مدتی پليس اعلام کرد که ٦ نفر را در آپارتمان "برايويک" دستگير کرده و بعدأ به دليل فقدان مدرک، آزادشان کرده است. سئوال اين است که اگر ادعای دولت نروژ مبنی بر "تنها و منزوی" بودن "برايويک" درست باشد، اين  ٦ نفر در آپارتمان يک فرد "تنها و منزوی" چه کار می کرده اند؟ 

در روزهای جاری مدارک بيشتری دال بر ارتباط "برايويک" با افراد و گروه های تروريستی دست راستی رو شده اند. به عنوان مثال گروهی به نام "English Defence League (EDL)" در ابتدا اعلام کرد که "برايويک" ارتباطی با اين گروه نداشته است. اما پس از اينکه مدارکی دال بر وجود اين رابطه در مجله " Searchlight"منتشر شد، EDL حرف خود را پس گرفت. (٤)

واقعيت اين است که در شرايطی که دولت های اروپايی و امريکايی در شرايط اقتصادی کنونی به نفع خود دانسته اند که سياست های نژادپرستانه راست ترين و ارتجاعی ترين احزاب بورژوازی را برای پيشبرد اهداف امپرياليستی خود مورد استفاده قرار دهند. بنابراين، تعجب آور نيست که دولتها تلاش می کنند که مسئوليت و نقش مستقيم احزاب راست و نژادپرست را در رشد جنايتکاران نژادپرستی مانند "برايويک" پنهان نگه دارند.

سئوال های بی پاسخ ديگری نيز در رابطه با واقعه تروريستی نروژ مطرح هستند. يکی از اين سئوال ها در رابطه با تأخير ٩٠ دقيقه ای پليس برای رسيدن به محل حادثه (که حدود ٤٠ کيلومتر با اُسلو فاصله دارد) است. اين تأخير موجب شد که قاتل بتواند تعداد بيشتری از جوانان را به قتل برساند.(٥)

پليس در اين رابطه می گويد که هليکوپتری در دسترس نداشته و تنها قايقش هم خراب بوده است. بيائيد اين موضوع را با توجه به ديگر اظهارات دولت نروژ مورد بررسی قرار دهيم. دولت نروژ هميشه در توجيه سياست های جنگ طلبانه خود ادعا کرده که شرکت ارتش نروژ در جنگ امپرياليستی افغانستان و حمله هوايی به ليبی "برای حفظ امنيت مردم نروژ و اروپا در مقابل حملات تروريستی پايان ناپذير، ضروری است." اگر اين ادعای دولت نروژ درست بوده و واقعأ قصد حفظ جان مردم در مقابل تروريست ها را داشته، چرا يک هليکوپتر آماده برای متوقف کردن عملی تروريستی در اختيار نداشت؟ چرا يک قايق سالم برای مقابله با حمله تروريستی "پايان ناپذير" ندارد؟

واقعيت اين است که طبقه حاکم بر نروژ (و ديگر کشورهای سرمايه داری) و همه احزاب حافظ منافع اين طبقه، یعنی بورژوازی امپریالیستی از احزاب سوسيال دمکرات گرفته تا محافظه کاران و دست راستی های افراطی، به خوبی می دانند که جنگ ادعايی آنها با "تروريسم" پوششی برای پنهان نگه داشتن اهداف و سياستهای اقتصادی - امپرياليستی آن ها و يورش به حقوق دمکراتيک توده ها در سراسر جهان (منجمله مردم کشورهای اروپا و آمريکا) است و ابدأ هيچ ربطی به دفاع از مردم کشورهای غربی ندارد.

قتل عام جوانان در جزيره "اُتويا" که فساد و پوسيدگی نظام حاکم را به روشنی در معرض ديد همگان قرار می دهد، نظامی که خود آفريننده جنايتکارانی مانند "برايويک" هاست. سياست های ضدخلقی همه جناح های مختلف سيستم سرمايه داری مستقيمأ عامل پرورش اين نيروهای نژادپرست و تروريست هستند. در اين ميان احزاب و نيروهای سابقأ چپ و سوسيال دمکرات ها که برغم هر سابقه ای، بخشی از طبقه حاکم را تشکیل می دهند، اتفاقأ در اغلب موارد منجمله در واقعه اُسلو، خود قربانی نژادپرستی و تروريسم می شوند) نيز نقش مهلکی را به عهده داشته اند. در زمانی که احزاب سوسيال دمکرات به کاهش و يا حذف خدمات عمومی، کاهش حقوق ها، کاهش خدمات رايگان بهداشت و درمان برای خانواده های کم درآمد، قطع بسياری از مزايای کارگران و ايجاد قوانين ضدکارگری دست زدند، احزاب به اصطلاح چپ اروپايی و اتحاديه های کارگری زرد وابسته به آن ها نيز به حمايت از احزاب حاکم و اعمال سياست های ضد کارگری آن ها پرداختند. اين عوامل، همراه با تشديد جو ضدکمونيستی، منجر به رشد احزاب دست راستی (بخصوص در اروپا) شده است. کشور نروژ نيز از اين قاعده مستثنی نبوده. دولت حاکم بر نروژ از سال ٢٠٠٠ تاکنون بسياری از خدمات عمومی را خصوصی کرده و حقوق بيکاری و ديگر امتيازات دولت رفاه را کاهش داده و برای توجيه اين سياست های ضد کارگری و منحرف کردن افکار عمومی به سمت مسائل ديگر، دولت نروژ عمدأ به تشديد جو ارتجاعی ضدخارجی دست زده است. علاوه بر اين، عليرغم مخالفت اکثريت جامعه با شرکت نروژ در جنگ، دولت نروژ در جنگ در افغانستان و همچنين در بمباران ليبی شرکت کرد و تلاش کرد که اين سياست های امپرياليستی خود را با طرح "خطر تروريسم از خارج" ساختگی، توجيه کند. اين مسئله نيز به تشديد هرچه بيشتر جو ارتجاعی ضد خارجی و ضد پناهنده (بخصوص بر عليه پناهنده های مسلمان) منجر شد.
واقعه تروريستی اُسلو را بايد يکی ديگر از هشدارهای جدی به توده های زحمتکش و طبقه کارگر جهان در نظر گرفت.

زيرنويس ها:

 

(١) ٨ نفر در بمب گذاری در مرکز شهر اُسلو و ٦٨ نفر در جزيره اُتويا کشته شدند.

"برايويک" از سال ١٩٩٧ تا ٢٠٠٧ عضو يکی از احزاب دست راستی نروژ به نام "حزب ترقی" که نماينده راست ترين جناح بورژوازی نروژ می باشد، بوده است. اين حزب برای حذف خدمات اجتماعی و برنامه های رفاهی مختلف در نروژ و اخراج پناهندگان از اين کشور تلاش می کند و طرفدار شرکت نروژ در جنگ های امپرياليستی است. اين حزب در انتخابات سال ٢٠٠٥ و ٢٠٠٩ حدود ٢٠ درصد آرا را بدست آورد. انتشارات وابسته به اين حزب (مانند روزنامه "افتن پُستن") به تبليغ و نشر افکار ارتجاعی و نژاد پرستانه و ضد کارگری و مسموم کردن افکار عقب مانده ترين اقشار جامعه (افرادی مانند برايويک) مشغولند.
(٢) با اين که به محض ورود پليس به جزيره، "برایویک" خود را تسليم آن ها کرد، اما برخی از مطبوعات دست راستی، مسلمانان افراطی را متهم به ارتکاب اين جنايت کردند. اين کار آن ها منجر به اين شد که تا چندين ساعت پس از دستگيری "برايويک"، نژادپرستان و ديگر افراد ناآگاه و حتی برخی از مردم عادی تحت تأثير اظهارات رسانه ها، مهاجرين را در حين تردد در شهرها مورد حمله و اهانت قرار دادند.  
(٣) از آن جا که در اينجا امکان بررسی کامل به اصطلاح "چند فرهنگی" ادعايی دولت کانادا نيست، تنها به اين نکته بايد توجه نمود که اتفاقأ بورژوازی حاکم بر کانادا تحت پوشش همين شعار به اصطلاح "چند فرهنگی" خود، سياست های ارتجاعی و نژادپرستانه اش را پيش می برد. 

(٤) English Defence League (EDL) يک گروه دست راستی و نژاد پرست است که تاکنون تظاهرات متعددی را برعليه مسلمان های پناهنده در انگلستان به راه انداخته است.

(٥) حدود ٢٥ دقيقه پيش از اينکه پليس به جزيره مزبور برسد، هليکوپتری متعلق به NRK بالای جزيره می چرخيد و از صحنه قتل عام فيلم تهيه می کرد. نيروی نظامی نروژ به نام "دلتا" که مثلأ خط مقدم دفاعی نروژ در مقابل تروريسم است نيز هم زمان با پليس به جزيره رسيد. برخلاف پليس که نتوانسته بود به موقع خودش را به جزيره برساند (با توجه به اين که اکنون مشخص شده که "برايويک" در اتومبيل اجاره ای اش تحت تعقيب پليس بوده) "برايويک" پس از بمب گذاری در اُسلو توانسته بود سريعأ و به راحتی خودش را به جزيره رسانده و بقيه عمليات تروريستی اش را با موفقيت ادامه بدهد. طبق اظهارات "ليپستاد" وکيل مدافع "برايويک"، خود "برايويک" نيز تعجب کرده بود که بعد از انفجار بمب در اُسلو، توانسته بود خودش را به جزيره اُتويا هم برساند و آن همه آدم را بکشد و بعد از گذشت بيش از يک ساعت و نيم، سر و کله پليس پيدا بشود. او انتظار داشته که بلافاصله پس از بمب گذاری در اُسلو مورد هدف پليس قرار گرفته و کشته شود.