به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 144 ، خرداد ماه 1390 

 

30 خرداد، جلوه ای از نبرد خلق و ضد خلق!

روز 30 خرداد ميهن ما شاهد نبردی سترگ و خونين بين حاميان منافع امپرياليسم و خلق ستمديده ما بود. در آنروز سگان زنجيری جديد امپرياليسم، سردمداران رژيم جمهوری اسلامی بر آن شده بودند، بهرترتيبی که شده خلقهای  قهرمان ما را به زانو در آورند. رژيم از مدتی که بر سر کار آمده بود، عليرغم اينکه در ابتدا حمايت بخشی از توده های متوهم را با خود داشت هرگز نتوانسته بود لحظه ای از آتش مبارزه ضد امپرياليستی خلقهای ايران در امان باشد. اين رژيم برای گمراه کردن توده ها و ضد امپرياليست جلوه دادن خود به انواع حيل متوسل شده بود، بعضی از سران سابق رژيم را اعدام کرده بود ، خيمه شب بازی تسخير " لانه جاسوسی" را راه انداخته بود و پرچم آمريکا را سوزانده بود،  او در همه جا شعار "مرگ بر آمريکا" ميداد ولی با همه اينها توده ها مبارزات بر حق ضد امپرياليستی خود را پيش می بردند، معيار برای آنها عمل بود نه حرف، البته عملی که نتايج مشخص و مثبت خود را در بهبود وضع مردم داشته باشد، رژيم اگر چه جهت ساختن چهره ای مردمی و ضد امپرياليستی برای حويش به تمهيدات زيادی توسل جسته بود ولی خلق به خيلی از مسائل واقف بود آنها از عدم لغو قرار دادهای ننگين رژيم سابق با امپرياليستها توسط رژيم جديد آگاه بودند، آنها ديده بودند که خلق ترکمن بخاطر حفظ دستاوردهای مبارزاتی خود توسط نيرو های سرکوب رژيم به مسلخ کشيده شد و ديده بودند که دانشگاه بعنوان سنگر مبارزه و آزادی پس از آنکه بخون بهترين فرزندان خلق رنگين گشت به تصرف رژيم در آمده و جو اختناق در آن حاکم گرديد. کشتار خلق عرب،بلوچ و کرد، سرکوب مبارزات دهقانان، کارمندان، دکانداران و ...مسائلی  نبود که موجب خشم و نفرت توده ها و سبب تشديد مبارزات آنها نگردد.

حال ديگر بحث در مورد"لايحه قصاص" صفحات روز نامه ها را پر کرده بود، حکومت می خواست به جنايات ننگين خود جنبه رسمی ببحشد و آنرا بنام قانون بر خلق تحميل نمايد. مبارزه در بالا بمثابه انعکاس رشد مبارزات امپرياليستی توده ها، اوج گرفته و تضادهای درون هيئت حاکمه شدت يافته بود. "بازرگان" اين روباه مکار که پشتگرمی امپرياليستها او را به اين يا آن کار واميدارد، دعوت به متينگ خود را در 25 خرداد لغو کرد و از ايراد سخنرانی باز ماند. بنی صدر از فرماندهی کل قوا و از رياست جمهوری عزل شد و رئيس جمهور باصطلاح منتخب مردم برای گريز از دست همپالگيهای ديروزيش به مخفی گاه پناه برد. و بالاخره روز 30 خرداد سازمان مجاهدين در تهران تظاهراتی بر پا داشت.

اعمال جنايتکارانه مزدوران رژيم که برای ايجاد فضای رعب و وحشت در کوی و برزن به گوش توده ها می رساندند، کاملا خلق را کلافه و مبهوت ساخته بود. اعدامهای دسته جمعی، قتل عام اسرا در زندانها، حمله شبانه و روزانه به منازل مسکونی و ...که از قبل از 30 خرداد آغاز شده بود، پس از آن شدت و وسعت هر چه بيشتری يافت.

اختناق با شدت و وسعتی بسيار بر جامعه حاکم گشت، از همه جا صدای گلوله های نفرت انگيز مزدوران رژيم، که سينه اين يا آن نو جوان 13 ساله، پير مرد و پير زن 80 ساله ، مادران جوان و زنان خانه دار را از هم ميدريد، بگوش ميرسيد. جوانان دسته دسته قتل عام ميشدند. امنيت بيش از پيش از جامعه سلب شد. خلق و روشنفکران انقلابی ای که در 28 مرداد سال 32 و خيانت رهبران خائن حزب توده را آزموده بودند، خيلی خوب ميدانستند که رژيم با اين اعمال در انديشه بر قرارساختن چه فضای نکبت باری بر جامعه است و براستی اگر در مقابل اين همه جنايات از جبهه خلق صدای گلوله بر نمی خاست ، چه سرنوشتی در انتظار خلق بود؟ "خون پاسخ هر خون" و جواب " مسلسل را بايد با مسلسل داد"، ضرورت مبرمی بود که به خواست قلبی توده ها تبديل شده بود. حاکمين وقت در مورد قدر قدرتی خود لاف می زدند، رفسنجانی اين غلام حلقه بگوش امپرياليسم از اينکه از اول روی کار آمدن دست به کشتار خلق نزده اند(!!) ابراز ناراحتی کرده و ميگفت:"...اگر آن روز، منظورم اوائل انقلاب است، که 200 تفر از اينها را ميگرفتيم و اعدامشان ميکرديم، امروز اينقدر نمی شدند. امروز اگر با قاطعيت در مقابل گروهکهای منافق و عمال آمريکا و شوروی نايستيم، سه سال ديگر به جای هزار بايد چندين هزار نفر را اعدام کنيم." (اطلاعات 1/7/60 ) گيلانی جنايتکار به مزدوران زير دستش فرمان داد که " محارب بعد از دستگير شدن توبه اش پذيرفته نمی شود و کيفر همان است که قرآن بيان ميکند، کشتن با شديد ترين وجه، حلق آويز کردن به فضاحت بارترين حالت ممکن ، دست راست و پای چپ آنها بريده شود"( کيهان 29/6/60) و افزود که " در کنار همان ديواری که تسليم می شوند اعدامشان کنيد زيرا اسلام (بخوان) امپرياليسم اجازه نمی دهد که بدن مجروح اينگونه افراد باغی به بيمارستان برده شود بلکه بايد تمام کشته شوند".(همانجا) موسوی جنايتکار دادستان کل خمينی گفت:" هر کس در برابر اين نظام و امام عادل مسلمين بايست، کشتن او واجب است. اسيرش را بايد کشت و زخمی اش را زخمی تر کرد تا کشته شود"(کيهان 29/6/60) و مشگينی اصرار ورزيد " هر کسی در خيابانی و در جای ديگر بر عليه حکومت اسلامی قيام کرد، در همانجا بايد حکم اعدامش صادر شود" و موسوس اردبيلی اضافه کرد" رحم به اينها خيانت به اسلام است" ( جمهوری 23/8/60) و ...

ولی نه تهديد و ارعات ، نه جنايت و وحشيگری رژيم وابسته به امپرياليسم جمهوری اسلامی هيچيک قادر نشد آتش مبارزه را در جامعه ما خاموش سازد و انقلاب مختنق شده با نيروو توان بسيارش پيش رفت و امروز پس از 4 سال که از 30 خرداد ميگذرد، شکست اهداف ضد خلقی رژيم آشکار تر گشته و توده های قهرمان ما نه تنها به آنچه که خواست سگان زنجيری امپرياليسم بود تمکين نکردند، بلکه هر روز که می گذرد مبارزات خود را عليزغم تمام دشواری شرايط اختناق شدت می بخشند.

خرداد 1364