به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 143 ، اردیبهشت ماه 1390 

 

پيام فدایی: مصاحبه ای که در زیر مشاهده می کنيد، متن گفتگویی با رفيق مظفر، یکی از کارگران قدیمی است که سالهای طولانی ای از زندگی خود را در کارخانه و در ميان کارگران ایران گذرانده و به عنوان یک فعال مبارز کارگری همراه آنان دست به مبارزه سياسی زده است .این مصاحبه که در ماه جون ٢٠١٠ صورت گرفته، منعکس کننده گوشه ای از تجارب رفيق مظفر در ارتباط با شرایط زیست و مبارزات کارگران زحمتکش ایران در زمان حاکميت رژیمهای ضد کارگری شاه و جمهوری اسلامی در فاصله بين سالهای ١٣۴۴ تا ١٣۶٠ است و پيام فدایی با هدف آشنا نمودن هر چه بيشتر خوانندگان با شرایط طبقه کارگر و انتقال تجارب فعالين کارگری به درج آن اقدام می ورزد.

 

بخش یازدهم (قسمت آخر)

مصاحبه با یک فعال کارگری

سئوال: پس از اعدام فاتح صاحب کارخانجات چیت ری که باعث شده بود که خون تعدادی از کارگران این کارخانه با گلوله های نیروهای مسلح شاه بر زمین ریخته شود، به گونه ای که در نشریه نبرد خلق (ارگان سازمان چریکهای فدائی خلق) در آن زمان آمده، بعضی از کارگران آن با روحیه ای بالا کارفرماهای خود را از دچار شدن به وضع فاتح می ترساندند. آیا شما هیچوقت شاهد چنین روحیه بالائی در بین کارگران آن دوره بودید؟

پاسخ: نمیشود به‌ این صراحت گفت که‌ کارگران صاحب کارهایشان را تهدید به‌ چنین وضعی می‌کردند. چون کشته‌ شدن فاتح مدت کوتاهی در پرده‌ ابهام بود. اما به‌ زودی در بخش زیادی از کارگران بخصوص منطقه‌ کرج معلوم شد که‌ اعدام فاتح توسط سازمانی سیاسی نظامی انجام شده‌ است، مشخص است که‌ کارگران نمی‌توانستند چنین کاری را بکنند. از طرف دیگر چه‌ قبل و چه‌ بعد از کشته‌ شدن فاتح سرمایه‌دارانی مثل فاتح، خیامی و ایروانی و غیره‌ فقط به‌ دفاترشان میرفتند، کمتر در کارخانه‌ها ظاهر می‌شدند و مستقیم با کارگران روبرو نمی‌شدند. اما خوب کارگران در بحث‌های خصوصی و خانوادگی می‌گفتند که‌ "انشاالله‌ این یکی را هم مانند فاتح به‌ درک واصل خواهند کرد" و یا غیره‌. در کل اين جنبش یک پشتگرمی بود برای کارگران.

سئوال:آيا در شرايط تغيير فضای سياسی جامعه که در سراسر کشور شاهد اعتراضات و تظاهرات های خيابانی  بوديم کارگران کارخانه شما هم  در اين حرکات شرکت می کردند؟

پاسخ:  بله. برای نمونه  در تظاهرات اول ماه‌ می  1357حدود 15 نفر از کارگران کارخانه درخشان  شرکت داشتند. به‌ علت غیبت ما در آنروز و آوردن تراکت و شعار به‌ درون کارخانه‌، کارفرما 13 نفر را اخراج کرد. خود من يکی از اين کارگران اخراجی بودم. اما اين امر به من و بقيه کارگران فرصت داد تا  هر روز در تهران در تظاهرات و میتنگ‌های جلو دانشگاه‌ تهران شرکت کنيم و در آنجا بود که‌ متوجه‌ شدیم عده‌ای از دانشجویان هر روز به‌ یکی از کارخانه‌های صنعتی مراجعه‌ می‌کنند و با کارگران متیتنگ بر گزار می‌کنند، ما هم از آنها دعوت کردیم که‌ همراه‌ ما به‌ کارخانه‌ ما بیایند. اوضاع طوری بود که‌ کمتر کارخانه‌ای از ورود آنان جلوگیری میکردند. من خودم همراه‌ آنها به‌ خیلی از کارخانه‌ها رفتم.

سئوال: با گسترش اعتراضات و مبارزات مردم در اواخر دوره شاه، کم کم کارگران هم شروع به اعتصاب نمودند آيا کارگران کارخانه شما هم اعتصاب کردند؟  اگر بود، اين اعتصاب کی و بر سر چه خواستهائی شروع شد؟

پاسخ: صحبت از اعتصاب زمانی شروع شد که‌ کارگران شرکت نفت شیرهای نفت را بستند. اگر یادمان باشد در آن زمان خمینی در پاریس بود. وقتی اعتصاب پیش رفت بعدا کارگران تولید را کاملا متوقف و صدور نفت را قطع کردند، خمینی عده‌ای را در ایران به‌ عنوان نماینده‌ خود به‌ میان کارگران فرستاد تا بلکه‌ مهار و کنترل این اعتصاب را بدست بگیرند. در چنین شرایطی مسئله‌ اعتصاب در درون طبقه‌ کارگر همه‌ گیر شده‌ بود. اما باز اعتصابات تک و توکی دیده‌ می‌شد و در اواسط دی ماه‌ بود که‌ کارگران کیهان و اطلاعات و بعضی موسسات حساس اعلام اعتصاب کردند.

در مرحله‌ آغاز اعتصابات کل جامعه‌ در دو جبهه‌ قرار گرفته‌ بود. جبهه‌ اول: طبقه‌ کارگر و سایر زحمتکشان شهر و روستا بودند. این جبهه‌ دیگر حاضر به‌ هیچگونه‌ سازشی نبود. شعار سرنگونی "مرگ بر امپریالیست و سگ زنجیریش" یک شعار استراتژيکی بود و اکثريت مردم به‌ آن معتقد شده‌ بودند. کارگران با آگاهی برای حراست از اموال عمومی بسیج شده‌ بودند، و حاضر بودند با چنگ و دندان از محل کار و سرمایه‌های که‌ در آنجا بود حفاظت و نگهداری کنند و نگذارند که‌ اربابان آن را به‌ تاراج برند.

جبهه‌ دوم: رژیمی که‌ در کمال بیشرمی و وقاحت حاضر به‌ پذیرش خواسته‌های مردم نبود و در شهرها حکومت نظامی اعلام نموده‌ بود. روزانه‌ عده‌ زیادی بی رحمانه‌ هدف گلوله‌های رژیم پلید شاهنشاهی قرار می گرفتند. در چنین اوضاعی ضرورت اعتصاب خود را نمایان می‌کند و طبقه‌ کارگر دست به‌ یک اعتصاب سیاسی نا محدود میزند.

اعتصاب در درون کارخانه‌ ما و اصولا  منطقه‌ صنعتی جاده‌ کرج و ساوه‌ و آبعلی در همین زمان آن هم نه‌ در همه‌ جا شروع شد. و این اعتصابات دقیقا به‌ خاطر حمایت از کارگران نفت بود نه‌ به‌ دستور خمینی. اگر اعتصاب به‌ دستور خمینی بود پس چرا کارگران با فرمان او اعتصاب را نشکستند. چون چند روز بعد از قیام خمینی دستور داد "دیگر همه‌ بر گردند بر سر کارهایشان و اعتصاب تمام شده‌ است" (نقل به‌ معنی) اما کارگران این کار را نکردند و خواهان اجرای خواسته‌های خود بودند. در کارخانه‌ ما کارگران در اواسط اسفند به‌ اعتصاب پایان داند. آن هم نه‌ به‌ دستور خمینی بلکه‌ طبق تصمیم شورای کارخانه‌.

سئوال: برخورد ارگانهای دولتی با اعتصاب چگونه بود؟

پاسخ: در آن شرایط ( سه‌ ماه‌ قبل از انقلاب) ارگان‌های دولتی دیگر قدرت اجرای نداشتند و کاری نمی‌توانستند بکنند.

سئوال: در دوره قيام در برخی کارخانجات تشکل مستقل کارگران  را شورا نامیدند، آيا در کارخانه ای که شما کار می کرديد هم "شورا" بوجود آمد؟ اگر به‌ وجود آمده‌ بود، وظايف و کارکرد اين شورا ها  چگونه بود؟ آنها چه کار می کردند؟

پاسخ: همزمان با آغاز اعتصاب کارگران زمزمه‌ شوراها هم ایجاد شده‌ بود. در همین شرایط بود که‌ بورژوازی به‌ هراس افتاده‌ چون انقلاب را صد در صد تحقق یافته‌ میدانست. لذا آنها شروع کردند به‌ دزدی و غارت کارخانه‌ها و تا آنجا که امکان داشت تبديل سرمایه‌های خود به‌ پول نقد و فرستادن ارز به‌ خارج از کشور. زیرا صاحبان کارخانه‌ها با ديدن اوج گيری انقلاب شروع کرده بودند به فرار از ایران و رفتن به خارج از کشور.  همزمان، شعارهای مانند "آزادی، برابری" "کار، نان، آزادی" "مرگ بر امپریالیزم" ... میدان وسیعی را برای مبارزه‌ فکری باز کرده‌ بود. کارگران پیشرو حول این شعارها به‌ بحث و گفتگو و روشنگری پرداختند. فرهنگ جدیدی در درون کارخانه‌ رایج می‌شد و آن بحث سیاسی و اظهار نظر آزادانه‌ بود. صحبت بر سر مسایل پیچیده‌تری مانند لغو مالکیت خصوصی و کنترل کارگری آرام آرام جلو میرفت. اما با توجه‌ به‌ همه‌ اینها برای تحقق چنین اهدافی نیاز به‌ تشکلی قدرتمندی مانند شورا بود.

کارگران اموال کارخانه‌ و واحدی را که‌ در آن کار می‌کردند متعلق به‌ خود میدانستند. حس مالکیت عمومی در همه‌ جا دیده‌ میشد. با توجه‌ به‌ این مسئله‌ ما شاهد هستیم که‌ کارگران برای حفظ و حراست از اموال واحدهائی که‌ در آن کار می‌کردند، مجمع عمومی تشکیل میداند. تمامی کارگران با شور و اشتیاق و داوطلبانه‌ در این مجمع عمومی‌ها شرکت می‌کردند. نیاز به‌ کنترل بر تولید و توزیع، هر چند ناقص، ضرورت تشکیل شوراهای انقلابی را چند برابر کرده‌ بود.

اما در مورد کارخانه‌ ما:

صاحب مجموعه‌ صنعتی قرقره‌ زیبا، شکرچیان از طريق ایادیش در ماه‌های قبل از شهریور مقداری از مواد خام را به‌ کارخانه‌های کوچک مشابه‌ خود فروخته‌ بود. در اواسط مهر ماه‌ 1356 کارگران قدیمی در خارج از کارخانه‌ جلساتی برگزار کردند و نتیجه‌ بحث‌های خود را در کارخانه‌ علنی نمودند. پس از اخراج کارگرانی که در مراسم اول ماه مه سال 57 شرکت کرده بودند هيچ وقت ارتباط کارگران قديمی با اين عده قطع نشد و همواره با آنها تماس بودند.

در اواسط مهر ماه‌ کارگران اخراجی عده‌ای از دانشجویان انقلابی را دعوت کردند که‌ از این کارخانه‌ها بازدید کنند و برای کارگران صحبت کنند. در این میتینگها کارگران اخراجی و دانشجویانی که‌ داوطلبانه‌ به‌ کارخانه‌ها سرکشی میکردند، مسئله‌ اعتصاب و حمایت از اعتصاب سرتاسری و کارگران شرکت نفت را به‌ میان کشیدند. در همین متینگ بود که‌ کارگران اعلام کردند، از روز بعد آنها هر روز به‌ سر کار خواهند آمد ولی تولید رامتوقف خواهند کرد.

اولین و دومین روز اعتصاب چون کارگران بیکار بودند با طرحی که‌ کارگران پیشرو روی آن کار کرده‌ بودند، یکی از انبارهای کارخانه‌ تمیز شد تا کارگران جائی برای نشست های خود داشته باشند. این نشستنها درست مانند مجمع عمومی بود و تمام تصمیمها در همان دو روز اول اعتصاب گرفته‌ شد. در روز اول بحث ایجاد شورا و انتخاب عده‌ای به‌ عنوان اعضای شورا مطرح شد. در روز دوم انتخابات صورت گرفت. انتخابات با رای مخفی و آزاد، برای نزدیک به‌ 30 نفر کاندید انجام شد. تمام کسانیکه‌ کاندید شده‌ بودند از هر نظر مورد اعتماد کارگران و توسط خود کارگران کاندید شده‌‌ بودند. هیچگونه‌ تبعیض و یا امتیازی برای ورود یا عدم ورود به‌ شورا وجود نداشت. در آن انتخابات 11 نفر به‌ عنوان اعضای شورا انتخاب شدند. جالب است که‌ در کارخانه‌ درخشان همه‌ کارگران اخراجی از طرف مجمع عمومی کارگران کاندید عضویت در شورا شده‌ بودند. همچنین در کارخانه قرقره‌ زیبا. البته‌ خود کارگران اخراجی بنا به‌ ملاحظاتی تصمیم گرفتند که‌ تنها سه‌ نفر کاندید شوند و آن سه‌ نفر هم با اکثریت آرا به‌ عضویت شورا در آمدند. چون من خودم عضو شورا بودم ودر تدوین و نوشتن اعلامیه‌ها و قطعنامه‌های شورا شرکت داشتم مواد اولین قطعنامه‌ شورا را تقریبا به‌ یاد دارم که‌ در زیر میاورم.

1-  نگهبانهای کارخانه‌، سر پستهای خود باقی بمانند، اما در هر شیفت باید تعداد 50 نفر از کارگران بصورت داوطلبانه‌ و بدون در خواست اضافه‌ مزد بر اساس نوبتهائی که‌ شورا تعيین میکند ،نگهبانی بدهند.

2-  از تمام اسناد در دفتر کارخانه‌ واقع در تهران کپی گرفته شود و کپیها به‌ دفتر شورا در کارخانه‌ منتقل شوند. کارمندان دفتر در تهران مانند کارگران باید در اعتصاب شرکت کنند و با کارگران همکاری کنند. در غیر اینصورت شورا آنها را اخراج خواهد کردد.

3-  مواد تولید شده‌ای که‌ از قبل سفارش داده‌ شده‌ و سفارشاتی که‌ باید در ماه‌ مهر و آبان تحویل شوند تولید و در مقابل دریافت باقیمانده‌ی بها به‌ سفارش دهندگان تحویل داده‌ شود. به‌ غیر از این مورد هر گونه‌ تولیدی در کارخانه‌ تا پایان اعتصاب متوقف می شود.

4-  پولی که‌ از بابت طلبهای کارخانه‌ و نقد کردن چکها دریافت میشود، چون به‌ اندازه‌ای نبود که‌ بشود همه‌ حقوق کارگران را با آن پرداخت کرد، به‌ طور مساوی و بدون توجه‌ به‌ پایه‌ حقوق، سابقه‌ کار و یا هر گونه‌ امتیاز دیگری ماهیانه‌ بین کارگران تقسیم شود.

5-  رضا شکرچیان در یک دادگاه‌ خلقی با حضور کارگران محاکمه‌ گردد. (البته‌ در آن زمان کسی نمیدانست که‌  او کجا هست.)

6-  باز گرداندن 13 نفر کارگر اخراجی که‌ به‌ علت شرکت در تظاهرات اول ماه‌ مه‌ همان سال اخراج شده  بودند به‌ سر کارهایشان .

7-  کارخانه‌ تا پایان اعتصاب سرتاسری با تحمل هر شرایطی در اعتصاب خواهد بود.

شورا با عضویت 13 نفر از کارگران قدیمی تشکیل شد. شورا از طرف مجمع عمومی اختیارات تام داشت. در نتیجه‌ در اولین جلسه‌ شورا، شورا اولین اطلاعیه‌ خود را تهيه ومنتشر کرد. بر اساس اين اطلاعيه:

1- تمام اموال شکرچیان اعم از‌ کارخانه‌، دفاتر، خانه‌هائی که‌ در تهران و احیانا در جاهای دیگری دارد صورت برداری و به‌ اطلاع کارگران هر دو کارخانه‌ برسد.

2- به‌ شکایت کارگرانی که‌ به علتهائی مورد ضرب و شتم خود شکرچیان و ایادی او قرار گرفته‌ و زیانهائی به آنها وارد شده است  رسیدگی شود.

3- دو نفر از اعضای شورا مأمور تحقیق در مورد طبقه‌ بندی مشاغل شدند و قرار شد نتیجه‌ کار خود  در سه‌ ماه‌ به‌ شورا گزارش دهند.

4- پایه‌ حقوق کلیه‌ کارگران بدون استثنا چهار در صد افزایش یابد.

5- حسابداری کارخانه‌ موظف است لیست کارگران افغانی را که‌ به‌ علت اعتصاب کارخانه‌ را ترک کرده‌ بودند و تعداد آنها بیش از 300 نفر بود با طلب هایشان به شورا بدهد. شورا موظف است تمام بدهی این کارگران را پرداخت نماید. اما از استخدام کارگر افغانی جلوگیری شود. بعد از پایان اعتصاب به‌ جای این تعداد کارگر تا سقف 300 نفر کارگر ایرانی استخدام شود.

6- هیئت مدیره‌ شرکت تعاونی کارخانه‌ در مدت یکماه‌ از اموال تعاونی صورت برداری کرده‌ و گزارش مالی سه‌ سال گذشته‌ را به‌ شورا بدهد.

7- هیچ کارگری به‌ دلیل حمایت از شکرچیان و یا سابقه‌ خوش خدمتی به‌ او اخراج نشود.

8- مدیر داخلی کارخانه‌ مهندس نجیبی به‌ علت همکاری با کارگران همچنان مدیر داخلی کارخانه‌ خواهد بود. اما تمام تصمیمات خود را قبل از اجرا باید به‌ شورا گزارش دهد.

سئوال: چه مسائلی در شورا مورد بحث و بررسی قرار می گرفت آيا در مورد حکومت آينده هم بحث می شد؟

پاسخ: از ابتدا در درون شورا بحث‌های متفاوتی میشد. در کارخانه‌ ما بعلت پائین بودن سطح آگاهی طبقاتی کارگران صحبت از قدرت شوراها و شرکت شوراها درحکومت آینده‌ کمتر گیرائی داشت و اصولا وقت تلف کننده‌ بود. بحث‌ها بيشترحول و حوش مسایل زندگی و مشکلاتی که کارگران با آن مواجه بودند  صورت می گرفت. بنا به‌ گرایش‌ها و سنت‌های مذهبی و ملی که‌ کارگران با خود حمل می‌کردند، گاهی از حکومت آینده‌ هم صحبت می‌شد. اما کارگران درک درستی از حکومت آینده‌ نداشتند.

شورا حاکم بود اما در واقع کاری انجام نمیداد بلکه‌ تبدیل شده‌ بود به‌ يک ارگان صنفی. به‌ عقیده‌ من بین شورا و سایر ارگان‌های کارگری (سازمان‌های دورانهای اعتلای انقلابی) تفاوت بسیاری است. در مورد شوراها لنین چنین میگوید: ""قصد ما پياده کردن عجولانه ی سوسياليزم نيست، بلکه می خواهيم توليد اجتماعی و توزيع کالاها را يک باره تحت کنترل و نظارت شوراهای نمايندگان کارگری قرار دهيم." (تزهای آوریل)

و یا در جزوه‌ی "آيا بلشويک ها می توانند قدرت دولتی را حفظ کنند؟" می نويسد" مشکل اصلی مصادره اموال سرمايه داران نيست، بلکه کنترل سراسری و همه جانبه بر سرمايه داران و متحدانشان توسط طبقه ی کارگر است".

این دو اصل لنینی را ما باید در اين رابطه مورد نظر قرار دهیم. کار شوراها کنترل جامعه‌ است. کنترل سرمایه‌ است، کنترل کار است. ما نباید شوراها را وادار کنیم به‌ خرده‌ کاری، به‌ کارهائی که‌ در حیطه‌ وظایف اتحادیه‌های کارگری است. ما نباید از شوراها انتظار داشته‌ باشیم که‌ اهمیت کنترل بر تولید و توزیع را رها کنند و برای کمتر کردن ساعت کار بجنگند. اشتباه‌ ما در سال 57 همین بود. درک ما از شورا در سال 57 همین بود.

اجرای عدالت در مورد حقوق صنفی کارگران و زحمتکشان و حتی اقشار خرده‌ بورژوازی یکی از پایه‌های عدالت اجتماعی به‌ مفهوم سوسیالیستی آنست. اما اجرای این مسئله‌ به‌ عهده‌ تشکلات دیگری و نظارت بر اجرای آن وظیفه‌ شورا است.

شورا را جایگزین اتحادیه‌ها و سندیکاها کردن خطایی است نا بخشودنی چون از قدرت و ابهت شورا کم کرده‌ و ارزش آن را تا حد یک تشکل صنفی پائین میاورد.

همانطور هم که‌ گفتم چنین شورائی در شرایط اعتلای انقلابی و با ابتکار خود کارگران تشکیل خواهد شد برای بدست گرفتن و حفظ قدرت. هیچ تشکلی که‌ در جریان مبارزه‌ طبقاتی قبل از شرایط انقلاب و با مجوزهای قانونی درست شده‌ باشند نمیتوانند شورا باشند.

سئوال: شما به درستی به تفاوت های موجود بين وظايف شوراهای کارگری با تشکل های صنفی کارگران اشاره کرديد و  بر نادرستی  جایگزین نمودن شورا ها با اتحادیه‌ها و سندیکاها انگشت گذاشتيد و همچنين در صحبتتان نشان داديد که شوراهائی که در سال 57 در ايران شکل گرفت نهاد های اعمال قدرت سياسی طبقه کارگر نبود حال ممکن است کمی بيشتر در مورد کارهائی که اين شورا ها و به خصوص شورای کارخانه خودتان در آن سالها می کردند اشاره کنيد؟

پاسخ: شوراها در ابتدای امر انگشت روی پارەای از مسایل گذاشتند کە بە آنها قدرت بیشتری میداد. مانند ملی کردن کارخانەهایشان. سلب مدیریت از کارفرمایان و مدیران آنها، اما از آنجاییکە صاحبان کارخانەها اکثرا فرار کردە بودند. از آنجاییکە گرایش بە لغو مالکیت خصوصی تنها در بین قشری از کارگران سیاسی وجود داشت. از آنجاییکە عوامل مذهبی نیز بیکار نبودند و علیە کمونیست‌ها و کسانیکە خواهان لغو مالکیت خصوصی بودند شعار میدادند، کنترل کارگری، یا در واقع کنترل شورایی خود بخود رفتە بود زیر سئوال. مسئولین حکومت جدید کە با وعدە و وعید و زور و خرافات و دروغگویی روی کار آمدە بودند، دشمنی خطرناک را در مقابل خود میدیدند و آن شوراهای کارخانە بود. هر چند شعار مذهبی "وامرهم شورا بينهم" در آن روزها هر روزە بر سر در و دیوار تکرار می‌شد، اما شورای‌های کارگری آن شورای مورد نظر آنها نبود و از همان روزها در پی نابودی آن بودند.

از طرف دیگر با باز شدن فضای برای نیروهای چپ کمونیستی و پیوستن کارگران سیاسی بە سازمان‌های چپ، مشکل دیگری در مقابل شوراها قرار گرفت. سازمان‌های سیاسی چپ از کارگران سیاسی کە بعد از قیام بە آن‌ها پیوستە بودند و هواداران در درون کارخانەها میخواستند کە هر طور شدە کنترل شوراها را بدست بگیرند و این امری غیر طبیعی و نادرست بود. مشغلە فکری و کارهای کە بیشتر از روی شور و احساسات برای سازمان‌ها انجام میشد و مطیع بودن کارگران بە این سازمان‌ها بدون چون و چرا، شورا هارا روز بروز ضعیفتر نمود.

در نتیجە شوراهای کارگری از کار سیاسی تخلیە شدند و گرایش بە کار صنفی زیادتر شد. اگر بە استثناها توجە نکنیم، در کل شوراها بعد از قیام کار سیاسی را کنار گذاشتند و همە هم و غمشان شد، دستمزد، طبقەبندی مشاغل، ساعت کار(در بعضی جاها)، داشتن سالن نهار خوری، بیمە و غیرە. خواستە کارگران برای چنین حقوقی بر حق بود اما در واقع شورا را بە یک کمیتە صنفی تنزل داد.

سئوال: از آنجا که رژيم جانشين رژيم شاه يعنی جمهوری اسلامی رژيمی شديدا ضد کارگری بود با اين شوراهای شکل گرفته از بطن انقلاب مردم چه گونه برخورد میکرد؟

پاسخ: بە نظر من رژیم جمهوری اسلامی، از ابتدا با نقشە حساب شدە جلو آمد. بخشی از سران جمهوری اسلامی و از جملە خود خمینی از همان روز اول خواهان نابودی سازمان‌های سیاسی و شوراهای کارگری و جنبشهای خلق کرد و ترکمن و غیرە بودەاند. سخنرانی های خمينی خود مويد همين امر می باشند، که امروز هم موجودند. اما بخش دیگری با صبر و حوصلە نیروهای خود را در درون این شوراها جای دادند و از اعضای قدیمی شوراها کە اکثر یا چپ بودند و افراد انقلابی خلع ید کردند. در پارەای مواد حتی متوسل بە زور و قلدری شدند و شوراها را بە کنترل خود در آوردند. در کارخانە ما آیت‌اللە صانعی کە امروز از معترضین است و آن زمان هنوز آیت‌اللە نشدە بود، همراە افراد مسلح و با تهدید وارد کارخانە شد و وجود اعضای شورای اولیە را نادیدە گرفت و آنها را تهدید بە اخراج و دستگیری کرد و سپس با یک انتخابات فوری شورای جدیدی را تشکیل دادند. این امر حدود شش ماە بعد از قیام صورت گرفت

سئوال: گفتيد که در جريان انقلاب صاحب کارخانه فرار کرده و پيدايش نبود  بعد از استقرار جمهوری اسلامی کارخانه چه وضعی پيدا کرد؟

پاسخ: تا زمانیکە شورای اولیە کارخانە را کنترل می‌کرد، شورا مستقلا مدیریت کارخانە را بعهدە داشت. تمام امور کارخانە زیر نظر شورا بود. همکاری مدیر کارخانە مهندس نجیبی با شورا این امکان را فراهم کردە بود کە شورا امر تولید و توزیع و همچنین کنترل و حسابرسی را کاملا یاد گرفتە و به آن عمل کند. اعضای شورا تمام امور را با دقت کنترل میکردند. تنها زمانی شورا بە دولت متوصل شد کە مواد اولیە تمام شدە بود و شورا ارز دولتی در اختیار نداشت. از همین زمان کارشکنی و اخلال وزارت صنایع و معادن، شروع شد. سهمیە کارخانە در سال 15هزار تن "پی وی سی" بود. این مقدار با ارز دولتی توسط صاحب کارخانە مستقیم از آلمان، اسرائیل و کرە شمالی خریداری می‌شد. "پی وی سی" کرە از کشورهای دیگر ارزان تر بود. کار خانە برای یکسال و شش ماە مواد اولیە داشت، اما شورا پیشبینی کردە بود کە از زمان خرید تا رسیدن آن بە کارخانە بین شش تا  9 ماە طول خواهد کشید. در اردیبهشت 1358 ما خواهان ارز دولتی بودیم برای خرید مواد کە برای اینکار مجوز وزارت صنایع و معادن لازم بود. (این امر شامل کلیە کارخانەهای می‌شد کە صاحبان آنها فرار کردە بودند). اما وزارت مربوطە این مجوز را بە ما نداد. دلیل قانع کنندەای هم برای این امر وجود نداشت جز اینکە از این طریق میخواستند مدیریت را از شورا بگیرند.

سئوال: لطفا سرنوشت شورای کارخانه خودتان را تشريح کنيد؟

پاسخ: در خرداد ماە عدەای از کارگران مذهبی بە بعضی از ارگان‌های دولتی مراجعە و اظهار کردە بودند کە شورا در کنترل کارگران کمونیست است. شورا را هم آنها خودشان درست کردە و کارگران بە آن رای ندادەاند. (این یک دروغ محض بود و شورا همانطور کە قبلا اشارە شد در فضای بسیار صمیمانە و آزادانە توسط همه کارگران انتخاب شدە بود). 27 خرداد 58 آیت‌اللە صانعی همراە عدەای مسلح بە کارخانە آمدە و فراخوان مجمع عمومی داد. این در صورتی بود کە مجمع عمومی یا توسط دو سوم کارگران و یا توسط شورا فرا خوان دادە می‌شد. شورا از آنجایکە از نیرنگ مذهبی‌ها غافل بود خود غافلگیر شد. اعتراض شورا با انتخابات جدید بە جای نرسید و صانعی توانست در عرض سە ساعت شورائی مرکب از عوامل خود را تشکیل بدهد کە کاملا مطیع و سر براە کمیتە انقلاب اسلامی جادە کرج قرار داشتند. هیچکدام از اعضای قدیمی خود را کاندید نکردند بە جز یکنفر کە خود از دسیسە گرها بود. البته اگر اعضای قديمی کاندید هم می‌شدند از جانب  صانعی خلع صلاحیت می‌شدند. از آن بە بعد شورای جدید هموارە با وزارت کار و صنایع و معادن همکاری میکرد، و بە هیچکدام از خواستەهای کارگران اهمیتی دادە نشد. همزمان بە دستور صانعی و شورای جدید انجمن اسلامی کارخانە نیز تشکیل شد کە کارشان فقط جاسوسی روی کارگران بود. با آغاز جنگ عراق و ایران فشار از جانب انجمن اسلامی و شورا بر روی افراد شناختە شده و اعضایی شورای قدیم بیشتر شد کە این امر منجر شد بە فرار عدەای از کارگران قدیمی.  در ادامه اين وضع و با نابودی شوراهای کارگری با آغاز جنگ ايران و عراق اين شوراهای اسلامی بودند کە کارگران را در نوبت‌های متفاوت اسم نویسی کردند برای رفتن بە جبهە.

سئوال: با توجه به فضای فعال سياسی بعد از قيام بهمن در سطح جامعه و فعاليت علنی گروه های سياسی اين واقعيت خودش را چگونه در کارخانه و شورا جلوه می داد؟

پاسخ: کمتر گروهی بود کە قبل از قیام عضوی در بین کارگران داشتە باشند. پیکار چنین ادعای را میکند اما این واقعیت کە سازمانهای سیاسی بعد از قیام بهمن بود کە شروع بە عضو گیری کارگران کردند، یک مسئلە تاریخی است. همین امر هم باعث شد کە کارگران بە سازمانهای متفاوت روی آورند. خط و مشی سازمان‌ها هم متأسفانە بسیار متفاوت با هم بودند. این امر در تضعیف شوراها کاملا مٶثر بود. سازمان‌های سیاسی تجربە کاملی روی مسایل کارگری نداشتند آنچە کە بعنوان گزارش از کارخانەها میرفت کل اطلاعات آنها بود. مسئولین کارگری سازمان‌ها بر مبنای گزارش اعضای جدید درون کارخانەها بە کارگران هوادار خود در آن کارخانە رهنمود میدادند. این رهنمودها غالبا عمومیت نداشت، چون شرایط و وضعیت کارخانەها با هم متفاوت بودند. گرایشات سیاسی متفاوتی در میان کارگرها وجود داشت. در کارخانەای همە کارگران بدون استثنا طرفدار سازمان چریک ها بودند و در کارخانە دیگری هیچگونە گرایش چپی وجود نداشت.

سازمان های سیاسی در سال 58 خواهان تسخیر شوراها بودند. این یکنوع رقابت بین رژیم و سازمان‌های سیاسی بود. بهمین دلیل اعضای چپ شوراهای قدیمی بسیار سریع شناسی شدند و از آن اوتوریتەای کە در بین کارگران داشتند کاستە شد و در انتخابات‌های بعدی کارگران از آنها حمایت خوبی نکردند و در بسیاری موارد ناچار بە ترک کارخانە شدند.

سئوال: آيا اطلاع داريد که بعد از سرکوب کارگران و نابودی شورای کارخانه چه وضعی در کارخانه شما حاکم شد؟

پاسخ: کارخانە نتوانستە دوام بیاورد. تعداد کارگران تا سال 1375 بە نصف کاهش پیدا کردە و سپس و بە تدریج کار به آنجا رسيد که کارخانە در سال 1384 کاملا بستە شد. چند سال پیش مطلع شدم که صاحب کارخانە رضا شکرچیان کە در آمریکا کارخانە دارد، پیشنهاد دادە است کە بە ایران رفتە و کارخانەها را بە کار بیندازد. اطلاع بیشتر از این را ندارم کە آیا با درخواست او موافقت شدە یا خیر. ولی کارخانە در حال حاضر بستە است.

سئوال: رفيق مظفر عزيز به اميد اينکه زياد خسته ات نکرده باشيم و با سپاس از وقتی که جهت پاسخ گوئی به اين سئوالات در اختيار ما گذاشتيد اميدواریم که در آينده هم پاسخگوی سئوالات ما باشيد چون شکی نيست که با توجه به سالهای طولانی شرکت شما در مبارزات کارگری و مشاهدات عينی تان از شرايط زيست و مبارزه کارگران سئوالات بسياری باقی مانده و بيشک تجربه های گرانقدری امکان بازگوئی نيافته است. بنابراين اين گفتگو را نمی توان پايان يافته تلقی نمود. به همين دليل به اميد اينکه در فرصت ديگری باز هم پاسخگوی سئوالات ما باشيد برایتان موفقيت و پيروزی آرزو داريم. 

پاسخ: با تشکر از شما و به اميد اينکه توانسته باشم پاسخگوی سئوالات شما باشم. موفق باشيد.

پایان