به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 142 ، فروردین ماه 1390

 

پيام فدایی: مصاحبه ای که در زیر مشاهده می کنيد، متن گفتگویی با رفيق مظفر، یکی از کارگران قدیمی است که سالهای طولانی ای از زندگی خود را در کارخانه و در ميان کارگران ایران گذرانده و به عنوان یک فعال مبارز کارگری همراه آنان دست به مبارزه سياسی زده است .این مصاحبه که در ماه جون ٢٠١٠ صورت گرفته، منعکس کننده گوشه ای از تجارب رفيق مظفر در ارتباط با شرایط زیست و مبارزات کارگران زحمتکش ایران در زمان حاکميت رژیمهای ضد کارگری شاه و جمهوری اسلامی در فاصله بين سالهای ١٣۴۴ تا ١٣۶٠ است و پيام فدایی با هدف آشنا نمودن هر چه بيشتر خوانندگان با شرایط طبقه کارگر و انتقال تجارب فعالين کارگری به درج آن اقدام می ورزد.

 

بخش دهم

مصاحبه با یک فعال کارگری

سئوال: اساساً آیا کارگران نسبت به انقلابیون مسلح سمپاتی نشان می دادند؟ 

پاسخ: به‌ نظر من نه‌، و یا خیلی کم. اما این جواب شامل کارگرانی نمی‌شود که‌ دارای شم سیاسی بودند و یا با محفلی سياسی در ارتباط بودند.

سئوال: در دهه 50،  در بعضی از اعتصابات کارگری، کارگران  شعار" چاپید شاه" می دادند و وقتی نیروهای پلیس سر می رسیدند آن شعار را تبدیل به "جاوید شاه" می کردند. آیا خودتان از نزدیک شاهد چنین امری بودید؟ اگر آری، چه شرایطی باعث می شد که آنها به این شکل پلیس را فریب دهند؟

پاسخ: زمینه‌ درست شدن این شعار "چاپید شاه‌ " مربوط نمیشود به‌ مرحله‌ انقلاب و اعتصابات. درست است در این مرحله‌ این شعار هنوز داده‌ می‌شد.

زمانیکه‌ ساختمان شهرک اکباتان آغاز شد و چند واحد از آپارتمانهای آن نیمه‌ کاره‌ از دور پیدا شد و این در سال‌های 54 و 55 بود، شایعه‌ شد که‌ شهرک اکباتان طوری ساخته‌ می‌شود که‌ از بالا تمام شهرک به‌ صورت "جاوید شاه‌" به‌ چشم میخورد. دلیل عمده‌ چنین طرحی هم نزدیک بودن اکباتان به‌ فرودگاه مهر آباد عنوان می شد تا وقتی مردم سوار هواپیما می شوند از بالا اکباتان به‌ صورت "جاوید شاه‌" ببينند. شاید مجیز گویان و عوامل خود دربار چنین شایعه‌ای را درست کرده‌ بودند اما هر چه‌ بود به‌ ضررشان تمام شد. چون طولی نکشید که‌ این شعار مضحکه‌ مردم عادی شد. بارها کارگران در رابطه‌ با اکباتان به‌ شوخی می‌گفتند که‌ "بچه‌ها مثل اینکه‌ دیشب ج شده‌ چ" و از این گونه‌ شوخیها. این بود که‌ شعار "جاوید شاه‌" شد "چاپید شاه‌" و در مرحله‌ انقلاب نیز مکرر به‌ گوش میخورد.

سئوال: آیا این درست است که پس از رستاخیز سیاهکل و جاری شدن مبارزه مسلحانه در جامعه، اعتصابات کارگری هر چه بیشتری در کارخانه ها شکل گرفت؟

پاسخ: از اواخر سال 49 تا سال 53 ما شاهد اعتصابات گسترده‌ای در شرکت نفت و صنایع سنگین و کوچک هستیم. من قبلا در همین مصاحبه‌ به‌ تعدادی از این اعتصابات اشاره‌ کرده‌ام. اما اینکه‌ بشود گفت دلیل عمده‌اش مبارزه‌ مسلحانه‌ بوده‌ است فکر نمی‌کنم درست باشد. چون پاره‌ای از اعتصابات زمینه‌های از پیش آماده‌ را داشتند. وضعیت بد اقتصادی، کمی دستمزدها، گرانی و تورم شديدی که چندین سال بود ‌ بر جامعه‌ حاکم شده بود. وعده‌های تو خالی رژیم در ارتباط با اصلاحات ارضی و سهیم شدن کارگران در سود کارخانه‌ها اهرمهای اساسی بودند که‌ کارگران را به‌ سمت اعتصاب و جنبشی نوین هدایت می‌کردند. اما اینکه‌ ممکن است به‌ علت مبارزه‌ مسلحانه‌ جنبش کارگری نیز تعرض خود را شتاب داده‌ باشد اصلا بعید نیست و امکانش فراوان است.

نها

سوال : اميدوارم که زياد خسته تان نکرده باشم. اما چون قصدمان ارائه تصويری هر چه واقعی تر از شرايط زيست و مبارزه کارگران ایران در دهه های گذشته می باشد، حال بگذاريد به دوره ای که در فضای سیاسی جامعه تغییراتی بوجود آمد، به دوره قبل از انقلاب 57  بپردازيم و ببينيم که اين تحولات چه تاثيری در فضای کارخانجات داشت.  اولین سئوال در این زمینه این است که از چه زمانی احساس کرديد که فضای سیاسی در جامعه تغيير کرده ؟ منظور این است که در محیط کارگری که شما بودید در ارتباط با تغییر فضا، چه حوادث یا اخباری بیشتر برجستگی داشت؟ به‌ طور کلی، در محیط کارگری که شما حضور داشتید، تغيير فضای سیاسی در جامعه در فعاليت صنفی و سياسی کارگران خود را چگونه نشان می داد؟

پاسخ: مذهبیون و طرفداران خمینی خیلی سعی می‌کنند که‌ تاریخ را وارونه‌ جلوه‌ دهند و تحولات انقلابی را بچسپانند به‌ چهلم کشته شدگان در اعتراض حوزه‌ علمیه‌ قم. اما واقعیت اینست که‌ نقطه‌ عطف تاریخی رویدادهای ایران در حدود آبان ماه‌ 56 در تهران اتفاق افتاد.

آبان 1356 ساواک به‌ روشنفکران و نویسندگانی که‌ شب شعر داشتند حمله‌ کرد و عده‌ای را زخمی و عده‌ای را دستگیر کرد که‌ به‌ دنبال آن دانشجویان دانشگاه‌های مختلف چند تظاهرات گسترده‌ انجام دادند. 23 آبان ماه‌ تظاهرات دانشجویان به‌ طور علنی مورد حمایت کارگران و زحمتکشان قرار گرفت. شرکت مردم غیر دانشجو در این تظاهرات رژیم را به‌ هراس انداخت و در نتیجه‌ يورش نيروهای سرکوب عده‌ ای زخمی و يا کشته‌ شدند. بین 23 آبان تا 16 آذر دیگر هیچکس نبود که‌ راجع به‌ رژیم و سفاکیهای آن صحبت نکند و مایل به‌ شرکت در تظاهرات نباشد. 16 آذر 56 این نقط عطف را کامل کرد و دیگر در سرتاسر ایران جو مبارزاتی حاکم شد و ترس مردم فرو ریخت. با یاد آوری آبان ماه‌ میخواستم جوابی را داده‌ باشم که‌ همراه‌ با سند تاریخی باشد. من از آبان ماه‌ 1356 احساس کردم که‌ دیگر جو جامعه‌ یک جو انقلابی است و به همين دليل هم، امیدم صد برابر شده‌ بود. در داخل کارخانه، در محله‌، در داخل سرویس‌های کارخانه‌ و همه‌ جا‌ به‌ راحتی میتوانستیم اخبار را نقل کنیم و راجع به‌ آن صحبت کنیم.     

بر همین اساس من اعتقاد دارم که‌ نیروی اجتماعی واقعی که رژیم دیکتاتوری شاه را سرنگون کرد، طبقه‌ کارگر ایران بود، نه‌ خمینی و لیبرال‌ها. در آبان ماه‌ 56 من خود شاهد شرکت وسیع طبقه‌ کارگر در تظاهرات بودم. علاوه‌ بر این اطلاعیه‌های گوناگون از جانب کارگران در حمایت از دانشجویان و محکومیت رژیم خود اثبات گر این ادعا است. درست در همین ایام بود که‌ دیگر شعار "کارگر دانشجو پیوندتان مبارک" بر سر زبان‌ها بود. اما چه‌ شد که‌ در اوج اين مبارزات سیستم ارتجاعی جمهوری اسلامی بر سر کار آمد دلائل خاص خودش را دارد. در طول یکسال جنبش کارگران و زحمتکشان شهر و روستا در ایران، رسانه‌های امپریالیستی تمام مدت همگام با رشد و گسترش جنبش در خدمت مرتجعین به‌ رهبری خمینی و لیبرال‌های وابسته‌ به‌ امپریالیزم نهضت آزادی، قرار گرفته و  چهار نعل می‌تاختند. از طرف دیگر تا آن مقطع، شرايطی را که‌ سیستم سرکوبگر ایجاد نموده‌ بود، مانع ازارتباط طبقه‌ کارگر و جنبش کمونیستی انقلابی شده‌ بود. در حالی که جریان ارتجاعی مذهبی از همه‌ امکانات بر خوردار بود و به‌ راحتی ‌توانست‌ از این امکانات که‌ سالیان سال بود در اختیار داشت بهره‌ برداری کند. برای ارتباط با توده‌ها چپ فاقد چنین امکاناتی بود. یک آخوند ضد سلطنت به‌ راحتی میتوانست در منبر یک حسینيه‌، مسجد و یا مجامعی مانند سفره‌ حضرت عباس و آش نذری و غیره‌ فحش‌هایش را نثار شاه‌ کند. اما یک کمونیست انقلابی ضد سرمایه‌داری و امپریالیست حقایق تاریخی را شبانه‌ می‌بایست بر دیوارهای محلات و کارخانه‌ها بنویسد و بابت چنین عملی بهای سنگینی نیز بپردازد.

مزید بر این‌ها معتقدم که‌ عدم تجربه‌ و تشکل کافی طبقه‌ کارگر، هر چند اين طبقه پرچم دار مبارزه‌ ضد امپریالیستی و ضد سرمایه­داری بود، باعث شد تا آنها نتوانند آلترناتیو طبقاتی خود را بر جنبش جاری در آن زمان تثبیت کند.

سوال: آیا گرايشات سياسی  موجود در جامعه، انعکاسی در کارخانه داشت ؟ وتقسيم بندی که در ميان گروه های سياسی در ایران بوجود آمده بود را در صفوف کارگران هم ميشد ديد يا نه؟

پاسخ: طبقه‌ کارگر هیچگاه‌ مبرا از این گرایشات نبوده‌ و نخواهد بود. طبقه‌ کارگر نیز در یک جامعه‌ی که‌ فرهنگ آن فرهنگ طبقه‌ حاکم است زندگی می‌کند و طبیعی است که‌ متأثر از گرایشات درون جامعه‌ گردد. بله‌ کارگران بنا به‌ هر دلیلی به‌ گرایشات متفاوتی تقسیم شده‌ بودند. البته‌ این زمانی بود که‌ هنوز ماهیت بعضی از اشخاص و احزاب سیاسی کاملا رو نشده‌ بود و کارگران بنا به‌ نوع رسانه ای که‌ از آن استفاده‌ میشد به‌ دنبال گرایشات متفاوتی میرفتند. در آنزمان یکی از گرایشات رایج و جا افتاده‌ مبارزه‌ مسلحانه‌ بود. با توجه‌ به‌ اینکه‌ گفتم در دورن طبقه‌ کارگر گرایشات مختلفی وجود دارد البته  گرایشاتی هم بودند که‌ توافقی با مبارزه‌ مسلحانه‌ نداشتند. اما در درون محفلی که‌ من فعاليت می کردم که محفلی کاملا کارگری بود، اکثرا معتقد به‌ مبارزه‌ مسلحانه‌ بودیم.

سئوال: آیا قبل از قیام بهمن 1357 کارکران، سازمان چریکهای فدائی خلق را می شناختند؟ سازمان مجاهدین خلق را چطور؟

پاسخ: بله‌؛ کاملا می‌شناختند و گرایشاتی بودند که‌ در صدد ارتباط با این تشکلات بودند. اما اختناق حاکم و وضعیت خود این سازمان‌ها این ارتباط دوطرفه‌ را موکول نمود به‌ روزهای بهمن ماه‌.

سئوال: در صورتی که کارگران در این مقطع  با چریکهای فدائی خلق  آشنا بودند و یا عناصری از آنها را می شناختند، آیا نسبت به آنها گرایشی داشتند؟

پاسخ: همانطور که‌ در بالا گفتم، از نظر شهرت سازمانی، سازمان‌های سیاسی و بخصوص سازمان‌هائی که‌ مبارزه‌ مسلحانه‌ را در پیش گرفته‌ بودند، بعد از سال پنجاه‌ رفته رفته کامل برای همه‌ شناخته‌ شده‌ بودند. اما از این نظر که‌ کارگران با افراد و یا رهبران این سازمان‌ها آشنایی داشته‌ باشند اینجور نبود. زمانی که‌ ساواک فاجعه‌ تپه‌های اوین را آفرید و نام 9 نفری که‌ تیرباران شده‌ بودند در روزنامه‌ها منتشر شد، من متوجه‌ شدم که‌ کارگران کمتر با رهبران اینگونه‌ سازمان‌ها آشنایی دارند. البته زمانیکه‌ رفیق اشرف دهقانی از زندان شاه‌ خود را آزاد کرد، اسم او در خیلی جاها شنیده‌ می‌شد. این امر هم به‌ دو دلیل بود اول اينکه کمتر اتفاق افتاده‌ بود که‌ کسی از زندان فرار کند و دوم اينکه دختری جوان توانسته‌ بود از ‌ زندان های مخوف شاه فرار کند.

(ادامه دارد)