به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 141 ، اسفند ماه 1389 

 

عبداله باوی

ترجمه از نوشته سوئدی  Tal vid Karl Marx gra

 

سخنرانی انگلس در مراسم خاکسپاری کارل مارکس

لندن 17 مارچ (1883) ، آرامگاه "های گیت"

 

در 14 مارچ (1883)، در ساعت 2و 45 دقیقه بعد از ظهر، بزرگترین متفکر و اندیشمند ، از اندیشیدن باز ایستاد. او را فقط دو دقیقه تنها گذاشته بودیم و وقتی برگشتیم، او را با آرامش تمام یافتیم که برای همیشه بخواب رفته بود.

پرولتاریای مبارز اروپا و آمریکا از مرگ دانشمند، به فقدان بیکرانی دچار شده اند و هربار جای خالی او، این فقدان عظیم را بیاد آنها خواهد آورد.

همچون چارلز داروین که قانون تکامل طبیعی را کشف کرد، مارکس قانون تکامل تاریخ انسانی را کشف کرد، این حقیقتی ساده که تا بحال در پرده ای از ابهام قرار داشته و تا آن زمان توسط جهانبینی های گوناگون از چشم مردم پنهانش میداشتند، این حقیقت که انسان پیش از آن که به سیاست، علم، هنر، دین وغیره بپردازد، باید تغذیه کند، بیاشامد و از پوششی برخودار باشد، برای همین، تولید ضروریترین، و در نتیجه درجه رشد اقتصادی مردمی که در جامعه معینی زندگی میکنند، شالوده ای است که بر اساس آن، نهادهای دولتی، مفاهیم حقوقی و هنری و نیز معتقدات دینی مردم شکل میگیرد و گسترش می یابد. مارکس ثابت کرد که در پرتو این شالوده یا زیربناست که میتوان نهادهای دولتی،  حقوقی، هنری و دینی را توضیح داد نه برعکس، آنگونه که تا کنون تعریف میشد.

مارکس تنها به این بسنده نکرد. او قانون ویژه ای که بر شیوۀ تولید سرمایه داری حاکم است کشف کرد، و قوانینی که جامعه سرمایه داری را در نتیجۀ این شیوۀ تولید پدید می آورند که اقتصاددانان بورژوا و دموکراتهای منتقد تا کنون در تاریکی و کورمال بدنبال آن میگشتند و مارکس با کشف این قانون، یعنی کشف قانون "ارزش اضافی" بر این تاریکی پرتویی از نور افشاند.

این دو کشف در یک طول عمر حتی یکی از آنها ، برای هر کسی میتوانست  کافی باشد تا تمام عمر شاد باشد، ولی مارکس یک محقق نیز بود و در بسیاری از زمینه های علمی تحقق کرد، و عمقی نه سطحیِ، حتی در ریاضیات نیز تحقق کرده و به کشفیاتی دست یافت.

او چنین دانشمندی بود. اما همه آنچه گفتیم حتی نیمی از شخصیت او را بیان نمی کند. به نظر مارکس، علم و دانش نیروی تاریخی پویا و انقلابی است. هر کشف دانش نوینی در دانشهای نظری که کاربرد عملی آن هنوز نامتصور بود، او را بسیار شادمان میساخت، اما اگر این کشف به تحولی انقلابی و بطور کلی در تکامل تاریخ منجر میشد شادی او از این، وصف ناپذیر بود. برای مثال او کشفیات مربوط به الکتریسیته، از جمله کشف مارسل دپره 1 در این مورد را بطور جدی دنبال میکرد.

برای اینکه مارکس مقدم بر هر چیزی، یک انقلابی یود. هدف واقعی او در زندگی ، بهر گونه و روشی، نابودی جامعه سرمایه داری و نهادهای برخاسته از این نظام و نیز آگاهی بخشيدن به پرولتاریای انقلابی نسبت به جایگاه و نقش آن در آزاد سازی خویش بود، و او، مارکس در این نقش اولین کس بود.

مبارزه، زندگی او بود، و او این را بگونه ای با پیگیری و شور انجام میداد که هر کسی در انقلابی بودنش، خود را با او مقایسه میکرد. او نشریات متعددی همچون راینیشه زایتونگ 2(1842)، ورورتز3درپاریس(1844)،دویچه بروسلر زایتونگ4(1847)، نوئیه راینیشه زایتونگ5(49ـ1848)، نیو یورک تریبیون 6(61ـ1852) و نیز کار سیاسی در سازمانهایی در پاریس، بروکسل و لندن، و مهمتر از همه تلاش او در تشکیل انترناسیونال اول کارگری است، که چنین مبارزی اگر دستاورد دیگری نداشته باشد میتواند به آن افتخار کند.

و در نهایت، مارکس انسانی بود که بیشترین نفرتها و اتهامها را تحمل کرد.  دولتهای مطلق گرا و جمهوریخواهان او را از کشورهایشان راندند. بورژواها، چه محافظه کاران و چه دموکراتهای تندرو در زدن اتهام و ترویج نفرت نسبت به او به رقابت برخاستند. با این همه او نسبت به تمام این زشتیها و پستیها بی تفاوت بود و آنها را نادیده میگرفت و تنها زمانی به آنها پاسخ میداد که ضرورتی ایجاب میکرد.

ولی او محبوب  و محترم از دنیا رفت وزمانی که میلیونها کارگر انقلابی، از معدنهای سیبری تا کاليفرنیا، از اروپا تا آمریکا عاشقانه دوستش داشتند و در فقدانش سوگوار شدند، و من با صراحت میگویم  که گرچه این انسان مخالفات بسیار داشت اما حتی یک دشمن شخصی نداشت.

نام او و آثارش جاودان خواهند ماند.

 

Marcel Deprez

Rheinische Zeitung

Vorwärts

Deutsche Brüsseler Zeitung

Neue Rhinische Zeitung

New York Tribune