به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 141 ، اسفند ماه 1389 

 

مصاحبه راديو همراه گوتنبرگ سوئد با رفیق فريبرز سنجری

(14 مارس  2011)

رادیو همراه: بله دوستان، ما با فریبرز سنجری از اعضای چریکهای فدایی خلق در ارتباط مستقیم هستیم.  درود ما را بپذیرید آقای سنجری!

فریبرز سنجری: سپاسگزارم ومتقابلاً، هم به شما و هم به شنوندگان عزیزتان سلام میدم و از فرصت هم استفاده میکنم چون چنین فرصتهایی کمتر گیر می آید و چون یک هفته دیگر هم عیده، پیشاپیش سال جدید و عید نوروز را به همه عزیزان تبریک میگم، امیدوارم که در سال جدید شاهد پیروزیهای بیشتری برای مردم مان باشیم و بخصوص شاهد سرنگونی رژیم جنایتکاری که زندگی را بر تک تک ایرانیان خراب کرده و سیاه کرده.

رادیو همراه: بله، ما هم آرزويمان از اول برنامه همین اینه که امسال نوروز پیروز داشته باشیم و همانگونه که شما گفتید تمامیت جمهوری اسلامی سرنگون بشه و آزادی به ارمغان بیاد. آقای سنجری قبل از اینکه برویم سراغ مسائل روز به ویژه در رابطه با جنبش مردم ایران، اجازه بدهید گذری داشته باشیم به دو مراسمی که شما در تورنتو و درآمستردام برگزار کردید، گذرا راجع به این دو مورد بگویید چون ما هر دو مورد را پخش کردیم، و دوستان باصطلاح میدانند که در آنجا مراسم بوده ولی تاکنون ما به اصطلاح مصاحبه مستقیمی نداشتیم که بشنویم از زبان چریکهای فدایی خلق که شما چگونه دیدید این مراسم را؟

پاسخ:  خوب البته کسی که مراسم را برگزار کرده زیاد نمیتونه ازش صحبت کنه و چون ممکنه تعریف از خود تلقی بشه، ولی مراسم خیلی موفق و پرشکوهی بود. در چهلمین سالگرد رستاخیز سیاهکل ما در تورنتوی کانادا، 5 فوریه مراسمی داشتیم که در آنجا رفیق اشرف دهقانی سخنرانی داشتند و در مورد درسهای سیاهکل و نقش این درسها در شرایط کنونی و اینکه جوانهای ما چه درسهایی را باید از سياهکل بگیرند که بر اساس آنها راه مبارزه خودشان را هموار بکنند، صحبت کردند. قبل از مراسم سالن را رفقایی که مسئول این کار بودند با عکس شهدای فدایی و عکس رزمندگان سیاهکل و شهدای خیزشهای اخیر در ایران تزئین کرده بودند. کسی که وارد سالن میشد واقعاً خودش را در فضای کاملاً مبارزاتی و در یک فضای کاملاً چپ و فدایی میدید. استقبال مردم تقریباً بی سابقه بود. من خودم آنجا یکی از رفقای کمونیست افغانی را دیدم و با او صحبت میکردم میگفت که من در 15 سال گذشته که در این شهر بودم تا حالا چنین مراسمی و با این چنین جمعیتی را ندیده ام. بیش از 700 نفر در مراسم شرکت کرده بودند و خب بخصوص یکی از ویژگیهای این جمعیت این بود که صرفاً فعالین سازمانهای سیاسی و جنبش آزادیخواهانه مردم ایران نبودند، مردم عادی هم بودند، مردمی که در کانادا زندگی میکنند . یکی ديگه از ویژگیهای این مراسم که من بتوانم توصیف کنم آمدن جمعیت زیادی از آمریکا و کشورهای مختلف اروپا بود. شاید بیش از صد نفر از آمریکا آمده بودند و از انگلستان، آلمان، سوئد، هلند، نروژ. از کشورهای مختلف دوستداران این تشکیلات و دوستداران رفیق اشرف آمده بودند و خب میز کتاب چریکهای فدایی خلق آنجا برپا بود و خیلی ها میرفتند و کتابها رامیگرفتند ، کتابهای رفيق اشرف  را و می آمدند که رفیق آنها را امضاء بکند برایشان، بعد از سخنرانی هم نکته دیگری که جالب بود هجوم بخشی از جمعیت به طرف سخنران بود و در آغوش گرفتن رفیق، و من خودم شاهد بودم که حدود 10 نفر ازرفقای زن،  زنانی که در زندانهای جمهوری اسلامی سالها رنج کشیده بودند آمده بودند. و صحنه خیلی جالبی بود که اینها با دیدن رفیق او را میبوسیدند و غرق در اشک شده بودند و برخی از آنها تاکیدمی کردند که مطالعه "حماسه مقاومت" چه نقشی داشته در  کشيده شدن آنها به سیاست و مبارزه و بهر حال به همپایی با آرمانهای مردم ايران . نکته دیگر که فکر میکنم بد نیست به آن اشاره کنم حضور جوانها و حتی کودکان بود که من مثلاً موردی را دیدم ، دختری را که میگفتند از آمریکا آمده و يک کتاب صمد بهرنگی آورده بود و می گفت که من آمد ه ام خواهر صمد بهرنگی اين را برای من امضا کند.  خیلی جالب بود. پدر و مادرش هم تعریف میکردند که تمام مدت که فاصله زيادی بوده از آن شهری که آنها در آمریکا زندگی میکردند تا تورنتو کانادا تمام مدت بيدار بوده و مشتاق اينکه بياد و کتابش را بده برای امضا به رفيق. این چهارچوبه ای بود که از آنجا میتوانم بگم البته بطورخلاصه.

در آمستردام "میز کتاب آمستردام" مراسم را گذاشته بود و دعوت کرده بود که در آنجا من سخنرانی کردم. جلسه در رابطه با سیاهکل بود، بخصوص باید توجه داشت که مراسمی که در آمستردام بود  13فوريه  بود و قبلاً قرار بود در11 و12 فوریه، یکی از پژوهشکده ها یا دانشکده های آمستردام در رابطه با تاریخ اجتماعی یک مراسمی در رابطه با چهلمین سالگرد سیاهکل بگذاره که خب بيشتر از اکثریتی ها بودند نه اينکه همه اکثريتی باشند  ولی بيشتر اکثريتی ها بودند.  و یا جامعه شناسان و محققینی که وقتی کتابهایشان را آدم مطالعه میکنه اندیشه های ضدکمونیستی شان غیرقابل کتمان است. اینها را میخواستند بیاورند آنجا که در رابطه با سیاهکل مثلاً یک نوع تاریخ سازی کنند. که این مراسم ما در واقع روز بعد از این مراسم بود . اما بخاطر هوشیاری نیروهای انقلابی و تبلیغاتی که شد و تضادهایی که در میان خود اکثریتی ها و برگزارکنندگان مراسم رشد کرد (آن مراسم) عملاً شکل نگرفت و خودشان اعلام کردند که برگزار نمیکنند. ولی مراسم میز کتاب روز بعدش گذاشته شده بود (با این هدف که) در واقع نیروی انقلابی و صدای انقلابی هم در مقابل آن مراسم، چهلمین سالگرد سیاهکل را به شیوه خاص خودش بهر حال برگزار کند که برگزارشد و با استقبال جمعیت آنجا مواجه شد و باید تاکید کنم که البته این جمعیت اصلاً قابل مقایسه با آنچه که در کانادا بود، نبود . ولی در سطح خود شهر آمستردام نیروهای فعال سیاسی آمده بودند و یکی ديگر از نکات اش هم اين بود که بخشی از مراسم به پرسش و پاسخ اختصاص داده شد بود که همه سئوالاتشان را از چریکهای فدایی خلق مطرح می کردند و پاسخهایشان را هم آنجا میگرفتند. امیدوارم که این توضیحات در این حد برای شنوندگان شما کافی باشد.

رادیو همراه: خیلی ممنون، من فقط اعلام میکنم دوستانی که مایل اند با ما در تماس باشند با تلفن 3351254 و خارج از شهر یوته بوری و هم میتوانند 031 را داشته باشند و دوستانی که با ما از طریق فيس بوک در ارتباط هستند و به ويژه دوستانی که از ایران با ما هستند و دارند میشنوند.

آقای سنجری برویم سراغ جنبش توده ای در ایران، ارزیابی شما پس از به اصطلاح انتخابات همان انتصابات در دو سال پیش تا به امروز چگونه بوده، چون هنوز هم که هنوز است اکثریتی ها و توده ای ها و کسانی که منتظر یک اتفاق هستند در همان گیرودار شعار اول مردم يعنی "رای ما را پس بده" مانده اند و نمیخواهند فراتر از آن بروند، ولی ما میبینیم که 25 بهمن و اول اسفند اوج شعارها بوده. ارزیابی شما از شعار ها و به اصطلاح حرکت مردم  در این مدت چیست؟

پاسخ:  ما اگر بخواهیم درست به مسئله برخورد بکنیم باید تقسیم کنیم، تظاهراتهای 25 بهمن و اول اسفند درسته که در تداوم همان خیزش قبلی بوده ولی یک فاصله زیادی هم با اون داشته و شعارهای کاملاً رادیکال؛ علیرغم اینکه در 25 بهمن حتی گفته شده بود که و ادعا شده بود که اصلاح طلبهای حکومتی فراخوان (حرکت) رو دادند برای حمایت از مردم مصر و تونس برای مبارزات آنها. ولی مردمی که آمده بودند توی خیابان خیلی روشن با شعارهای خودشان بر علیه ولی فقیه، بر علیه دیکتاتوری حاکم ، بر علیه کلیت جمهوری اسلامی نشان دادند که تره هم به ریش اصلاح طلبان حکومتی خرد نمیکنند. من منکر حضور مثلا طرفدارهای آنها در این حرکتها نيستم ولی آن جمعیتی، آن توده  مردمی که ازشرایطی که جمهوری اسلامی برایش بوجود آورده جانش به لبش رسیده و آمده توی خیابان خواهان نابودی جمهوری اسلامیه، خواهان نابودی کلیت این نظامه، و این را درشعارهاش هم نشان داده و خب همین شعارها هم هست که دستگاه حکومتی را چنین به وحشت انداخته که این جمعیت را علیرغم سرکوب یکسال و نیم گذشته باز هم در خیابان میبینه و با رادیکالترین شعارها علیرغم اینکه تمامی فضای شهرها را امنيتی کرده یک نوع حکومت نظامی اعلام کرده، هزاران نیروی بسیجی، لباس شخصی ، گارد ویژه به خیابان ها آورده و حتی بنا بر گزارشاتی که از صحنه منعکس شده و حتی در نشریات اینترنتی هم الآن وجود داره، حتی اجازه تجمع کوچکی به 3 نفر هم نمیداده، ولی باز هم این مردم ريختند توی خیابان و هر جا که  تونستند بر علیه این نظام شعار دادند و بر مطالبۀ اصلیشان یعنی نابودی جمهوری اسلامی تاکید کردند . این در رابطه با آن چیزی بود که اتفاق افتاد و خودش هم نشان میداد که پس :جنبشی که در خرداد 88 در ایران شکل گرفت هنوز پتانسیل های زیادی دارد و هنوز تواناییهای زیادی دارد و علیرغم همه سرکوبها از هر بهانه کوچکی هم استفاده میکند تا این اعتراض اش را نشان بدهد و بخصوص بر این نکته هم من باید تاکید کنم که تازه اين  آغاز کاره و حالا ما در سال ديگه يعنی یک هفته دیگر یعنی 1390 بدون شک شاهد مبارزات دیگه و خیزشهای دیگه و اعتراضات دیگه ای هستیم که در بستر آن شرایط مادی که رژیم برای مردم شکل داده بخصوص مسئله حذف سوبسیدها و یا بقول خودشان "یارانه ها" و دستبرد بزرگی که به سفره خالی مردم داره میزنه. اما اینکه برگردم به قسمت اول سؤالتان. اینهائی که می گوئيد که هنوزهم  فکر میکنند که اعتراضات مردم ما در چارچوب همان انتخابات کذایی دور میزنه دو نکته را بهش توجه نمیکنند. اولاً درسته که این اعتراضات در خرداد 88 و بدنبال آن انتخابات شکل گرفت و جناحهایی از طبقه حاکمه که خودشان را مغبون احساس میکردند دست به اعتراض زدند ولی آنچه که باعث شد که مردم به خیابان بریزند در همان موقع هم برای این نبود که بگویند "رأی من کو" یا "رأی من را دزديده داره با اون پز ميده" . یک بخش از اين مردم بودند که این شعار را میدادند، یک عده ای هم میگفتند که ما در انتخابات شرکت نکرده ایم و نیامده ایم رأیمان را پس بگیریم، آمده ایم میهنمان را آزاد بکنیم. در نتیجه در همان موقع هم اینطوری نبود که ما این جنبش را و اين حرکت را فقط به آن خلاصه بکنیم و بخصوص هر چه این جنبش جلوتر آمده و هر چه این جنبش گامی به پیش گذاشت و بخصوص بعد از سخنرانی ولی فقیه جنایتکار جمهوری اسلامی در 29 خرداد در نماز جمعه که کاملاً و روشن اعلام کرد که هیچگونه اعتراضی را نمی پذیره و تحمل نمیکنه و دستور سرکوب خشن را داد، خب معلومه دیگه اینجا دیگه بحث دیگه فرق کرد. مردمی که روز عاشورا، در 6 دی در خیابانها اون وضع را بوجود آوردند که برای لحظاتی حتی بخشهایی از ماشین سرکوب را به گوشه ای از خیابانها راندند و از  نفس انداختند . آنها نه با رهنمودهای اصلاح طلبهای حکومتی به خیابان آمده بودند و نه شعارهای آنها را میدادند و نه اساساً آرمانها و آرزوها و مطالباتشان بازگشت به میراث خمینی بود. میراثی که همه بدبختی شان از آن داره نشئت میگیره، در نتیجه این تفکر و این نظر که فکر میکنه که این حرکتی که در ایران شکل گرفته حرکتی است که مثلاً اصلاح طلبان حکومتی بر اون سلطه دارند و زیر رهبری آنهاست و حالا یا به این دلیل برای اون دست میزنه و اون را یک حرکت مثلاً اصلاح طلبانه جلوه میده و یا به اين دلیل اون را ارتجاعی میدونه و از اون تبری میجوید و نمیخواهد توش شرکت کنه هردوی اینها با واقعیت آنچه که در ایران اتفاق افتاده انطباق نداره. واقعیت اینه که مردم ما در یکسال و نیم گذشته از خرداد 88 از فضایی که اختلافات درونی طبقه حاکمه امکان داده بود، بوجود آورده بود سود جستند و به اعتراض به شرایطی که جمهوری اسلامی برای زندگی آنها فراهم کرده به خیابان ریختند و این اعتراضات هم روشن است که جمهوری اسلامی هیچگونه اعتراضی را نمیتوان تحمل کند همانطوریکه اون  اعتراضات را تحمل نکرد پاسخ همیشگی اش هم چاقو، ساطور، گلوله ساچمه ای بسوی تجمع مردمی شلیک کردن، مردم را از روی پل انداختن و با ماشین روی مردم رفتن بود. همۀ اين جنایتها را کرد و مردم هم خوب در حد خودشون  اعتراض شان را کردند و خواست شان را مطرح کردند و در مقابل جهانیان هم نشان دادند که همه مردم اگر ما اون اخبار آن دوره را دنبال کرده باشیم خیلی از جهانیان از تهور و جسارتی که در مردم ایران در خیابان های بخصوص تهران، شیراز و بویژه در زنهای مبارز ایران و دخترهای مبارز ایران دیدند به حیرت درآمده بودند و حیرتشان را هم کتمان نمیکردند. بهر حال آن جنبش با اینکه سرکوب شد ولی تداوم داره مثل آتش زیر خاکستر میماند . هر جا که باد ی بيايد هر جا که نسیمی بیاد و اين خاکستر را کنار بزنه سرخی مبارزه مردم دوباره بیرون میزنه و من شک ندارم که با این سیاستهایی که جمهوری اسلامی برای حمله به سفره خالی مردم در پیش گرفته و این قبض هایی که الآن به دست مردم می رسه که حتماً مطلع هستید قبض گازمی آيد 100هزار تومان، قبض برق می آيد 80 هزار تومان، در حالی که مثلا قبلاً مثلاً 2هزار تومان بوده اصلا هیچ معیاری هم وجود ندارد، تنها چیزی که به مردم میگویند اينه که بیایید قسط بندی بکنید و بدید یا اینکه چون مثلاً 80 هزار تومان ريختيم به حسابتان حالا میخواهیم 500 هزار تومان از جیب تان بدزدیم. اين تمام حرف جمهوری اسلامی است،  که خب این هم نمیتواند با عکس العمل اعتراضی مردم مواجه نشود، من قطع میکنم که فرصت بشه برای سؤالهای بعدی.

رادیو همراه: خواهش میکنم، شماره 3351254 در اختیار شما دوستان عزیز هست ، با آقای فریبرز سنجری از اعضای چریکهای فدایی خلق ایران گفتگو میکنیم.

آقای سنجری تاریخ را توده ها میسازند ولی نباید غافل باشیم که امپریالیستها هم دارند رهبرسازی میکنند و به نوعی به جوانانی که به اصطلاح دهه 60 را ندیده اند، دارند اینگونه میگویند که این پرچم سبز موسوی و کروبی پرچم رهائی است . در صورتیکه پرچم سبز موسوی پرچم خشونته، پرچم قتلهای زندانیان در دهه 60 است. این را چگونه باید ما بیرون بیائيم و بگوئیم و در مقابل اين رهبری سازی ای که ما در  کشورهای دیگر هم می ببينيم افشاء بکنیم و چهره کریه این رهبران پوشالی را به مردم و بویژه جوانان نشان بدهیم؟

پاسخ:  بدرستی روی این مسئله رهبری سازی شما دست میگذارید. یک ضرب المثلی هست که میگه از یک سوراخ دوبار آدم نباید گزیده بشود. مردم ایران، حداقل در رابطه با مردم ايران،  به روشنی اين را میشه گفت همین رهبر سازی ها بود که خمینی را برای آنها رهبر کرد و عکسش را انداخت توی ماه و بعد هم بلایی به سرشان آورد که با اینکه میلیونها انسان می آمدند تو خیابانها و میگفتند "مرگ بر شاه، مرگ بر شاه" حالا دیگه خيلی هاشون می گفتند که بابا باز اون بهتر از اين بود. یعنی وضعی و جنایاتی اين رژیم و خمینی و رژيم کردند که حتی روی آن رژيم  جنایتکار قبلی را هم سفید کردند. در نتیجه مردمی و مایی که این تجربه را جلوی چشمون داریم حداقل باید مواظب باشیم آگاه باشیم ممکنه برای مثلا مبارکی را بردارند و يک عده ای شاد بشوند در مصر و فکر کنند شاید یک تحول خيلی بزرگی شده ولی برای ایرانیانی که دیدند در بستر مبارزات خودشان شاه رفت و خمینی آمد که وضع را از آن هم که بود بدتر کرده، خب حالا دیگه خیلی ساده اندیشانه است که کسی فکر کنه که  کسانی که حالا خمینی وقتی که میخواست بیاید روی کار همه اش میگفت من به همه آزادی میدهم شاه برود من به همه آزادی میدهم حتی کمونیستها  هم آزادند و زنها هم آزاد اند ، این تازه  حرفش این بود ولی وقتی آمد این بلا را بر سر ما آورد اینهایی که شما اسم بردید همين موسوی و کروبی و این جماعت که هنوز روی کار نيامده دارند می گويند که مااگر سر کار بیاییم می خواهيم میراث خمینی را زنده کنیم. میخواهیم جمهوری اسلامی "نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" را پیاده کنیم، آن چیزی که اینها میخواهند پیاده کنند - که بدون شک در زمانی هم که در قدرت بودند اون را داشتند پیاده می کردند-  همان چیزی است که اکثر همسن های من و شما بخاطر اون در خارج از کشور هستند، یعنی اکثر ایرانی هایی که در این 30 سال بشکل های مختلف مجبور شدن از ایران خارج بشوند بخاطر چه خارج شدند بخاطر این خارج شدند که این جمهوری که امثال موسوی و کروبی سنگ  اش را به سینه میزنند آنها را به این روز انداخته. در این 30 سال اینهمه انسانی که در این رژیم بدار آویخته شد برای چی بدار آویخته شده؟ برای اینکه منافع این ستمگران حفظ بشه، در نتيجه اگر کسی متوجه این واقعیت نشود و هنوز هم بخواهد به هر دليلی پشت سر چنين آدمهائی سینه بزند خب پس از حالا باید بهش گفت برای خودش چه آینده ای را داره می سازد.

اینکه ما چه کار باید بکنیم خوب ما که باید یک لحظه را هم از دست ندهیم و بطور مداوم با تکیه به آنچه که در سالهای 60 پیش آمده وبا حضور خود این آدمها در قدرت پیش آمده و با توجه به سابقه جمهوری اسلامی که حالا متاسفانه چون زمان گذشته الآن 32 ساله که این رژیم نکبت، روی کار است و خوب در 32 سال الآن کسی در سال 57 به دنیا آمده باشد الآن بايد 32ـ33 سالش باشه خب معلومه که اين فرد خیلی از چیزها را ندیده و در دوران جوانی و بچگی اش خیلی اتفاقات افتاده و در نتیجه یکی از وظایف ما این است، که اون تاریخی که اینها دارند کتمانش میکنند، آن قتلها و اون جنایتهایی را که اینها دارند لاپوشانی میکنند، آن زندانهایی که آقای کروبی زیر بنیاد شهید راه انداخته بود و آن دستگاه فسادی را که در بنیاد شهید راه انداخته بود، آن قتلهایی را که موسوی در دوره نخست وزیریش مستقیماً درش نقش داشته را با صراحت برای جوانها وبا حوصله باید تأکید کنم با حوصله توضیح بدهیم و از آنها بخواهیم که اين واقعیت ها را بهش توجه کنند.

البته اینکه امپریالیستها رهبرسازی میکنند این هم شکی درش نیست همینطور که دارند در منطقه خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا اگر نظر بکنیم ما در همه جا در مقابل مبارزات مردمی که بلند شدند و برای نان و آزادی به خیابان آمدند و برعلیه این استبداد و بر علیه اين ظلم و بر علیه اين فساد بر عليه اين بیکاری که بر آنها تحمیل شده شعار میدهند میبینیم که به هر وسیله ای متوسل میشوند تا مبارزه را در همین چارچوب سیستم  موجود کنترل کنند همان کاری که در ایران دارند میکنند، در این کشورها هم می کنند اینکه چقدر موفق بشوند رو روند قضایا نشان میدهد ولی اون چيزی که ما در ایران به چشم خودمان میبینیم اينه که  اگر قراره مردم ما به آزادی برسند، اگر قراره مردم ما به دمکراسی برسند، اگر قراره کارگران ما هر سال وضعشان بدتر از سال قبل نشه و تشکلهای کارگریشان را بهر وسیله نابود نکنند، اگر قراره که زنهای ما به آزادی برسند و اين حجاب اجباری را از سرشون بردارند و حداقل آزادی برای پوشش خودشون را داشته باشند ، اگر خلقهای ستمدیده ما  می خواهند به حق تعیین سرنوشت شان برسند، همه این واقعیتها در 32 سال گذشته نشان داده که همه این مطالبات وابسته است به اینکه این استبداد حاکم، اين رژيم حاکم ،این نظام نکبت بار حاکم از بین برود. در نتیجه اگر ما برای رسیدن به آزادی اون موقع برويم و متوسل بشویم به کسانی که خودشون، موسوی ها و کروبی ها و همه دیگرانی که در این سیستم وجود دارند به قول معروف  اصلاح طلبان حکومتی که هر کدام شان يا مثلاً وزارت اطلاعات این رژیم را سازمان دادند، یا اساساً پایه های این رژیم را مستحکم کردند، و نظام سرمایه داری را در تمام این سالها حفظ کردند ما بخواهیم در آن عامل اصلی بدبختیمان را که همش اینها اون  عامل را حفظ میکردند و نجاتش میدادند از زير مبارزات مردم ما، (اگه بخوایم) دو باره  دست به دامان اینها بشویم برای نجات ، خب معلومه ما از جهنم خامنه ای داریم میریم به جهنم موسوی و چیزی فرق نمیکنه، چیزی تغییر نمیکنه چون تا نظام سرمایه داری در ایران حاکمه تا این سرمایه داری ای که بطور روزمره داره دیکتاتوری را بازتولید میکنه، حاکمه از آزادی و از دموکراسی هم خبری نیست در نتیجه جوانهای ما  بنظر من، به باور من ، به باور سازمانی که من به اون وابسته ام اصولاً باید مبارزات خودشان را برای نابودی کل جمهوری اسلامی جهت بدهند و بايد بدانند که  تا جمهوری اسلامی روی کار است نفس راحت نخواهند کشید.

رادیو همراه: اجازه بدهید سؤال بعدی که در رابطه با نوع مبارزه هست چون خیلی ها اعتقاد دارند که تنها راه مبارزه برای رسیدن به آزادی حرکتهای مسالمت آمیزه و سر آن هم خيلی به اصطلاح تأکید میکنند و از اینکه مردم به خشونت بخواهند بيايند و رجوع بکنند و با خشونت انقلاب بکنند، خیلی پرهیز میکنند و شعار میدهند که کار درستی نیست ولی قبل از اینکه برویم سراغ این سؤال باید من اشاره ای که شما در رابطه با کشورهای آفریقایی کرديد بویژه شمال آفریقا، ما میبینیم که کنترل در تونس، مصر و بحرین و یمن خیلی قوی هست و برای رهبرسازی و برای کنترل مردم خیلی کار دارند میکنند ولی شاهد این هستیم که مردم در لیبی مسلح میشوند و شهرها را میگیرند و جلوی قذافی می ايستند و حتی خبرگزاری های غربی این مردم را انقلابی میدانند در مقابل دیکتاتوری، اینجا صحبت از تروريست نمی کنند اینجا مردمی انقلابی و مسلح در مقابل ديکتاتور می گويند ولی اگر ما بخواهيم اين کار را بکنيم شعاری بدهيم که مردم بصورت قهر آميز بايد رژیم را بزیر بکشند اون  موقع میشویم تروریست. يعنی بر می گردم به سؤال اول مسالمت آمیز بودن این جنبش را شما تا چه اندازه به اصطلاح واقعی میبینید؟

پاسخ: من فکر نمیکنم از هیچ فعال سیاسی و هیچ انسان آزادیخواه و هیچ مبارزی که برای آزادی و دموکراسی و رفاه مردم خودش مبارزه می کنه ازاو بپرسند که ما میخواهیم مردم به آزادی برسند و به روش مسالمت آميز هم اين کار عملی است اون  بگوید نخير حتماً باید خشونت آمیز باشه. بحث این نیست که کسی طرفدار خشونت است. بحث این است که آیا این اشکال مبارزه را فقط مائيم که تعيين می کنيم . اگر دست ما بود ما دلمان میخواست که یک شب که مردم ایران خوابیدن صبح بلند شدند  این خامنه ای هم دم و دستگاهش را بگذاره روی کولش و از اين کشور برود. خوب حالا این خواست ماست  آرزوی ماست، خواسته ماست، ولی مگه میشه مگه اون میره؟ ما دلمان میخواد وقتی برای تظاهرات می  آییم توی خیابان  با دشنه نيفتند دختران ما را تکه تکه بکنند. با ساطور نزنند گردن جوان ايرانی را پاره کنند عکس هاش هم هست يعنی ديگه غير قابل انکاره. با تفنگ ساچمه ای نزنند تو جمعيت  ، مردم را از پل نیندازند. در شيراز ديديم از پل انداختند و  دانشجوئی را شهید کردند. با ماشین نیایند روی جمعيت. يک نمونه ديگر من سوال می کنم،  کسی که واقعاً فکر میکنه با مبارزه مسالمت آمیز صرفاً میتواند این سیستم را و این دیکتاتوری را به عقب نشينی واداره باید سؤال کرد 25 خرداد که سه میلیون نفر به ادعای خود قالیباف شهردار تهران سه میلیون نفر آمدند توی خیابان اين سه ميليون نفر چه اقدام خشونت آمیزی کرده بودند که گردان 117 عاشورا در اطراف در میدان شهياد آنها را به گلوله بست  و به گفته شاهدان عینی بیش از چهل نفر در آن مرکز نظامی در آن مرکز بسيج کشته و مجروح  شدند. مردم چه کرده بودند، حتی  چه شعاری داده بودند در روز 25 خرداد چه شعاری داده  بودند چه خواستی را مطرح کردند و به چه شکلهایی از مبارزه متوسل شده بودند که حاکمیت چنین با آنها برخورد کرد. پس این بحث که ما طرفدار مبارزه مسالمت آمیز هستیم و یک عده ای طرفدار خشونت هستند از اساس یک بحث نادرستی است، بحث درست طرح نشده، اشکال مبارزه را که فقط من و شما نيستيم که تعیین میکنیم. مردمی که می آيند توی خیابان خوب آمده اند که اعتراض کنند. اين حق طبيعی شون است که اعتراض کنند. مگر کارگری که کار کرده ، 10 ماهه که  حقوقش را نمیدهند حق نداره بیاد جلوی وزارت کار بگويد آقا حقوقم را بدید.  خوب چه بر سراون می آورند بر سر  کارگران هفت تپه چه آوردند مگر چه میخواستند آنها . در شهر بابک کارگرانی که آمده بودند چه میخواستند که زدند 4 نفر آنها را کشتند. در نتیجه آنچيزی که مهم است ما به آن توجه کنیم این است که اين دیکتاتوری حاکم است که با روشهای خشونت آمیزش اصولاً امکان چنین مبارزاتی را محدود میکند و مردم را مجبور میکنه به مقابله و به مقاومت قهرآميزمتوسل بشوند و این هم حق طبیعی شان است. وقتی که پاسدارهای جنایتکار در خیابانهای تهران آنجوری با مردم برخورد میکنند با موتور راه می افتند و با زنجیر مردم را میزنند خب از این ورهم اين حق طبيعی مردم ما است که مقابلشان بايستند موتورشان را سرنگون کنند، موتورشان را به آتش بکشند، چرا نباید بکنند، به قبای کی برمیخوره که اگر مردم اون جا متوسل به این قهر انقلابی بشوند و اساساً اگر مردم ما مقاومت انقلابی نکنند اگر سر به زیر باشند اگر به این کارها متوسل نشوند که خب این رژیم ديگه تکان نمیخورد که . آنهایی که فکر کردن، گاهی وقتها آدم میشنوه یک گاندی میگن مثل اینکه اصلاً همه دنیا دیگه شد گاندی.  دیگه همه چیزی که در هندوستان و در آن سالها گذشت همه چیز خلاصه میشه در این. اینها بیشتر به مسیحی هایی شباهت دارند که وقتی به قول معروف به شون سيلی می زنند صورت شون را  برمیگردند و میگن حالا یک چک هم بزن این ور. نمیشه به مردمی که صبح تا شب به شکلهای مختلفی دارند سفره خالی اش را ازش میدزدند دسترنج اش را می دزدند ، چپاولش میکنند هیچ حقوقی برایش قائل نیستند بطور رسمی می آیند توی تلویزیون میگن مردم چکاره اند که در انتخابات شرکت کنند رهبرتعيين کنند و حکومت تعیین کنند. کسانی که مردم رو مثل گله گوسفند میدانند که باید از ولی فقیه حمایت بکنه  و دنباله رو آن باید باشه برای چنین آدمها ئی بحث کردن از اينکه با مبارزه مسالمت آمیز این جریان را میشه تغييرش داد و عوض اش  کرد جوک است اينها مضحکه است . واقعیت این است که بدون مبارزه قهرآمیز امکان رسیدن به آزادی وجود نداره و این رژیم و این دیکتاتوری بدون اینکه مردم در ابعاد وسیع به خیابان بيايند  در ابعاد وسیع به مبارزه برخیزند و به  قهر متوسل بشوند اساساً رفتنی نیست.

حالا یک بحث که خیلی مهم است اینست که -اینها در تبلیغاتی که میشه باید توجه کنیم از سالهای بعد از اینکه جمهوری اسلامی -اصلا ببینیم زمینه اين بحثها از کجا آمده است کمی ممکنه طول بکشه ولی اجازه بدهید این را هم بگم. این بعد از اینکه جمهوری اسلامی حسابی مردم ما را سرکوب کرد سازمانهای سیاسی را قلع و قمع کرد و زندانیان سیاسی را دسته دسته کشت و در اوین در سالهای 60 و 61 گاه تا شبی 300 نفر  را اعدام میکردند و این را شاهدان عینی آن سالها دارند میگند میشماردند صدای گلوله های تک تیرهای آخر اعدام را و از آن طرف هم در سال 67 آن جنایت بزرگ را کرد. بعد از اینکه خودش را بقول خودش دیگه احساس کرد جاش محکم است و جنگ هم تمام شده بود یک دفعه یک فضای جدیدی بوجود آوردند چون دیدند که خب دیگه تا حالا ريل روی جنگ بوده و اين جور کشتار ها حالا ديگه ريل را بايد بيندازند بقول خودشان سازندگی و این حرفها.  تواين فضای سازندگی اینها شروع کردند گفتمان سازی و یکی از گفتمان هائی که در جامعه شروع کردند در شرایط فقدان حضور نیروهای انقلابی ، فقدان حضور فعال نیروهای انقلابی و تمرکز بيشتر نیروهای انقلابی در کردستان که بعد هم اون هم تغييراتی کرد جا انداختن آن در جامعه این بود که آقا خشونت بد است، اساساً باید با کار مسالمت آمیز، مبارزه مدنی، نافرمانی مدنی و جامعه مدنی. که اینها شروع شد. که  خاتمی در واقع سمبل این گفتمان سازی بود که آمد تا برای جمهوری اسلامی زمان بخره و خرید هم، 8 سال برای جمهوری اسلامی خاتمی زمان خرید و این گفتمان را با رسانه های دولتی و صدها روزنامه و صدها قلم به مزد هزاران قلم به مزد در این جامعه اینها جا انداختند که آره خشونت بده مثل اینکه یک رژیم ماه تابان آنجا نشسته، یک دیکتاتور خيلی خوبی آنجا نشسته و این مردم ستمدیده هستند که میروندو پاپیچ اش میشوند، به خشونت متوسل میشوند و اينهم ناراحت ميشه و  اخم میکنه و گاهی وقتها هم اين چماق خیلی متمدنانه خودش را میزنه توسر آنها. در حاليکه در واقعیت وقتيکه ما به  صحنه سیاسی ايران  نگاه می کنیم این مردم نیستند که واقعاً متوسل به خشونت میشوند همان سازمانهایی هم که دست به قهر انقلابی زدند ، دست به مبارزه مسلحانه در سال 60 زدند  اگر بروی و سوابق 57 تا 60 آنها را بررسی بکنید (برخی از آنها) صبح تا شب دنبال همين رژیم بودند و به هر طريقی حاضر بودند که  کار به اینجا کشیده نشه، همه جور امتياز هم می دادند ولی  وقتی که اين ديکتاتوری  هیچ چیز را نمی پذیره وقتی که این دیکتاتوری تلاش برای ایجاد یک سندیکای کارگری را با این برخورد باهاش مقابله میکنه که میگیرند و کسی را که میخواهد این سندیکا را شکل بدهد میخواهند زبانش را ببرند و با روشنی اينراهم منعکس میکنند، خجالت هم نمی کشند با یک چنین دیکتاتوری که وقتی که دخترها را میخواهد اعدام بکنه اول میگه، فتوا هم میده که اول بهشان تجاوز بکنيد و بعد اعدامشان بکنيد که اون تو بهشت نره؛ با یک چنین دیکتاتوری که هر حرکت ساده ای را با چماق و خشونت پاسخ میدهد اساساً نمیشه با مسالمت صحبت کرد، صحبت کردن با کسی که با زبان زور با شما صحبت میکنه با زبان خوش وانسانی و دوستانه و اينها نميشه؛  بايد با زبانی بااو صحبت کرد که اون هم بفهمه و در نتيجه اين مقاومتی که مردم ما در مبارزاتشون بر علیه جمهوری اسلامی میکنند، این خشونتی که گاه در این جا و آنجا بکار میبرند حق مسلم آنهاست و تازه هنوز کافی نیست و اگر قراره در مقابل این دیکتاتوری واقعاً سازمانی شکل بگیره  و این نقصی  را که الآن وجود دارد برطرف بشه یعنی این فقدان رهبری انقلابی برطرف بشه،  آن موقع باید حتماً اعمال قهر انقلابی را در دستور روز خودش قرار بدهد وگر نه این دیکتاتوری نشان داده که اجازه نمیدهد که کوچکترین تشکلی شکل بگیره.  من شنیدم که مثلاً میگويند که قبضهای برق و گاز را سازمان یافته ندهید، خیلی خب اینهم یک نافرمانی مدنی. باشه . اصلاً کسی اگر با مردم ایران تلفنی هم در تماس باشه خودشان دارند میگن که ما نمیتونیم بدیم دیگه احتیاج نيست که من بشون رهنمود بدم که نروید بدهید ولی اینکه میگن سازمان یافته ندید همينها که طرفدار نافرمانی مدنی و مبارزات مسالمت آمیز هستند اینها بهتره که به مردم بگن که اون سازمان کجاست که قرار اینها را سازماندهی کنه که اینها سازمان یافته بيل یا صورتحسابهای گاز و برقشان را ندهند سازمانی وجود ندارد در صحنه که...

رادیو همراه: دقیقاً، انگار ما برویم به طبقه کارگر یا مردم بگیم که رنج شما چیه و همه اینها را توضیح بدهيم در صورتيکه آنها با پوست و گوشت و خونشان دارند لمس میکنند. ما باید بگیم که باصطلاح چه باید بکنیم برای اینکه دیگه این درد را نکشیم و آن همانطوریکه شما گفتید شیوه های مختلف مبارزه هست که تعیین میکنه. یک پرسش هست و فکر کنم یک چند دقیقه ای میتوانم با شما همراه باشیم. خروج رفسنجانی از قدرت و خروج ایشان از اون شورای خبرگان و مجلس خبرگان و آمدن مهدوی کنی 80 ساله را شما چگونه می بينيد آيا اين هم باز يکی از اون بازيهای قدرت در جمهوری اسلامی است ؟

پاسخ: نه.  اولاً رفسنجانی که از قدرت خارج نشده و چون رفسنجانی همین الآن هم تو مجمع تشخیص مصلحت که یکی از بزرگترین نهادهای حکومتیه حضور قدرتمند داره ولی از مجلس خبرگان رهبری که علی الاصول بر روی کاغذ مثلاً وظیفه اش نصیحت کردن و رهنمود دادن به رهبر و کنترل رهبره انداختنش، ورش داشتند  و این هم یک واقعیتی است . بازی هم نيست .یک تضادهایی در جمهوری اسلامی عمل میکنه که تضادهای واقعی است یعنی اینکه این جناحهای مختلف جمهوری اسلامی واقعیت دارند.ما نمیتوانیم همه چیز را با این تئوری که مثلاً اینها دارند مردم را بازی میدهند بررسی کنیم.  اینها در یک چیزی همه شان مشترکند اینها نظام حاکم را نمیخواهند بهش هیچ گزندی وارد بشه اینها میخواهند جمهوری اسلامی حفظ بشود و اینهم تعارف ندارد، هر وقت این مردم بریزند توی خیابان و بگويند "مرگ بر جمهوری اسلامی" همه اینها دست بدست هم میدهند و میگویند مرگ بر مردم. و با صدای خيلی بلند هم خواهان سرکوب مردمی میشوند که جمهوری اسلامی را نمیخواهند. کسی که میگه من شعارم "جمهوری اسلامی ، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتره"، وقتیکه کسی که شعار میده، رهنمود میده که این نیروهایی که شعارهای ساختارشکنانه میدهند را از صفوف خودتان بیرون کنید خب این معنی اش روشن است دیگه، آنها که خواهان نابودی جمهوری اسلامی نیستند برای اینکه مردم ما آزادی خودشان را رهایی خودشان را وابسته میبینند به - در زندگی واقعی -  نابودی جمهوری اسلامی، در نتیجه این مرزبندی خیلی روشن وجود دارد ولی آنها هم دسته بندی های خاص خودشان را دارند در این نظام الآن کسانی در قدرت هستند  و کسانی دارند سعی میکنند که قدرت خودشان را، پایه های قدرت خودشان را محکمتر کنند که این دارودسته، اصلاح طلب و اینها را اصلاً قبول ندارند. همین اصولگراهایی که روی کار هستند اینها اصلاً نمیخواهند رفسنجانی را.  اینها نه تنها میگن که این اینقدر دزدیده که نمیخواهند دست اش به قدرت باشد که باز هم بدزده و سهم آنها کمتر برسه، بحث اینه . یک سفره ای افتاده از دزدی و چپاول دسترنج مردم و منابع طبیعی کشور هر کس میخواهد سهم شير را داشته باشه. رفسنجانی سالها خورده و برده الآن هم که خود روزنامه های خارجی هم بعنوان اگر اشتباه نکنم چهل و ششمین ثروتمند بزرگ دنیا اسمش را گفته اند، خب اونها میخواهند این جا را بگیرند، نمیخواهند این همه اش خودش در قدرت باشه و باز هم شروع بکنه به دزدی. خوب دزدیهای خانواده رفسنجانی و نه خودش بچه هاش هم ، شوخی نداره که، ده بار هم و  در ده جا هم رو شده، فکر میکنم که يک موردش هم همين نروژ بود دیگه شرکت نفت نروژ.

راديو همراه: استات اويل

پاسخ: بله. مگه رو نشد که به پسر رفسنجانی رشوه داده و اینها. و اين هم يکی دو مورد نيست.  اینها میخواهند که اینها نباشند و بقول معروف می خوان حریف را بگذارند کنار و همه چیزهائی را که وجود داره را خودشان چپاول بکنند.

و به همین دلیل هم هست که مسائل شان واقعی است ، ولی هنوز هم او در قدرت هست و هنوز هم او رئیس مجمع تشخیص مصلحت است و یکی از نهادهای بزرگ حکومتی است و اینکه ممکن است از آنجا هم بیندازنش باز هم بعید نیست چون این مبارزه ادامه داره در میان طبقه حاکمه و هر جناحی هم ساز خودش رو میزنه، اینها هیچگونه، اينطوری بگم وحدت کاملی هم بینشان نیست. در یک اصول کلی کاملاً وحدت دارند وتعارف هم ندارند.  این همان است که گفتم و نمیخواهم تکرار کنم در حفظ نظام، در حفظ ولی فقیه، در حفظ این نظام سرکوبگر و حفظ سرمایه داری حاکم و در اینکه باید دستگاه سرکوب را برای کنترل مردم هر روز قویتر کرد.

رادیو همراه: بله خیلی ممنون آقای سنجری با تشکر مجدد از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید صحبت پایانی اگر دارید دو دقیقه ای در اختیار شما هستیم.

پاسخ: خیلی ممنون من سپاسگزارم از شما و بخصوص از شنوندگان رادیو تون و امیدوارم که توانسته باشم پاسخگوی سؤالات شما باشم. در دو دقیقه ای که میگوئید من یک نکته را تأکید میکنم و آنهم این است که گاهی وقتها میشنویم که مردم ما را، جوانهای ما را برحذر میدارند که نروید کارهای خشونت آمیز کنید، بهانه دست رژیم میدهید که بیشتر سرکوب تان کند، این استدلال اصلی اینهایی است که حالا در لباس اصلاح طلبی دارند وارد صحنه میشوند یا اصلاح طلب هم که نباشند رفرميستهائی هستند که این شکل از کار را ارجح میدانند، در حالیکه اگر ما به تاریخ 32 ساله جمهوری اسلامی سلطۀ ننگین و خونین 32 ساله جمهوری اسلامی نگاه کنیم هیچ موردی نبوده که این مردم باشند که جائی این رژیم را تحریک کردند و اون زده.  اون از روز اول که آمده اصلاً برای این اومده روی کار که یک انقلاب مردمی را سرکوب بکند، برای این جمهوری اسلامی را (برای این) در کنفرانس گوادالوپ بهش اجازه دادند که بیاید روی کار که انقلابی را که در سال 56ـ57 در ایران شکل گرفته بود که میلیونها انسان آمده بودند تو خیابان و خواهان یک زندگی بهتر بودند را سرکوب کند و کرد. در نتیجه اینها نيست. مثلاً مردم کرد، خلق کرد چه چیز خاصی میخواستند چی میگفتند، طبیعیترین خواسته هاشان را با مسالمت آمیزترین شکل از طریق نمایندگان خودشان مطرح کردند، اینها چه به روز مردم سنندج آورند مگه اون کوچ اجباری مریوان را کی باعث شد، از این طرف مگه خلق ترکمن چه میخواست که اینجور رهبرانش را گرفتند و توی جاده کشتند، چه کار کرده بودند و همه جای دیگه، ما هر جایی همین مبارزات اخیر را اگر نگاه کنیم مردم ما مگر چه خواستند برای چه آمدن توی خیابان، کی اولین بار دشنه را کشید، کی اولین بار گلوله ها را شلیک کرد، اینهایی که مردم ما را میترسانند که اگر متوسل به مقاومت انقلابی بشوید اگر متوسل به قهر انقلابی بشوید بهانه میدهید برای سرکوب دشمن برای سرکوب جمهوری اسلامی اگر دروغگوی محض که هستند ولی اگر واقعاً شارلاتان نباشند ابلهانی بیش نیستند.

رادیو همراه: بله

پاسخ:  جمهوری اسلامی برای سرکوب وظیفه اش سرکوب مردم است و برای این اصلاً روی کار آمده و نیازی هم به هیچ بهانه ای نداره و اینکه ما فکر کنیم اگر مردم مثلاً بیایند توی خیابان بروند و در مقابل خشونت آنها مقاومت انقلابی بکنند بهانه به دست اونها میدهند حرف بی ربطی است.

رادیو همراه: خیلی ممنون آقای سنجری به پایان برنامه داریم میرسیم و باز تشکر میکنيم که با ما همراه بودید، همراه شما سال خوبی را برای همۀ عزیزان آرزو میکنيم، سال پیروز و پرباری که امیدوارم سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی باشه و برنامه صدای همراه را در آخرین برنامه امسال را به پایان میرسانیم و شما هم میتوانید با شنوندگان خداحافظی بکنید تا سال آینده. آقای سنجری

پاسخ:  منهم خداحافظی میکنم و امیدوارم که سال خوب و خوش و پیروزی همه ایرانیان در پیش داشته باشند، موفق باشید.