به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران
شماره
140 ،
بهمن ماه 1389
محمود
خلیلی
« چهار
فصل سیاهکل »
« زمستان
»
در
زمستانی بس
تاریک و سرد
دیلمان
را در
نوردیدند
با
کوله باری
مملو
از شقایق های
سرخ امید
با
دلهائی پر
امید، رفقائی
چون صخره ها
در
دل کوه و جنگل
و شهری چون
کویر
ساقه
های نا امیدی
را درو
کردند
دانه
ها و
جوانه های عشق
کاشتند
آتشفشان
سینه هایشان
از
چیتگرو اوین
شراره
های عشق برجان
و دل
تندری
بر دمید از
خانه و
کارخانه
تا
بهمنِ خروش
خشم طغیان
هزار
هزار چشمه
جوشان
فریاد
گردد
بساط
یأس و حرمان
برچیده شد
***
«بهار»
این
بار بهار در بهمن
به بار نشست
این
بار بهمن بهار
شد
صدای
شورا در
کارخانه
سرود
رود در کوه
نوای
عشق در شهر
در
جستجوی
ایرانی
سیاهکل شده
فریاد
توفنده سعید
فدائی در
میدان آزادی
این بار ما
دربهارازمارپیچی
با
هزاران افعی
که نگهدارش
فرخ سرمایه
بود
بی
مهابا گذر می
کردیم
یاس
و جدائی و
حرمان
از
منفذ پوست مان
هم گذر نمی
کرد
و
راهی در قلبها
نداشت
کردستان
خونین، گنبد
خونین
انزلی
خونین،
خوزستان
خونین
مقاومت،
مقاومت
زحمتکشان
مداومت،
مداومت
دوباره
طغیان بلند
داد
سر
داد در بهار،
فریاد
گرگان
به قامتشان
ردای میش
کشیدند
دستان
خونینشان
با
حریر سبز
پیغام
بهار را به
جلاد
سپردند
تا
بقای سرمایه
را تضمین کنند
دوباره
سنگفرش گلگون
خیابان
شتک
خون بردر و
دیوار
از
اوین وگوهر و
حصار
با
تن های تب
دارو بیمار
اینبار
در اردوگاه
مرگ
کهریزک، بی
مرز،بی حصار
****
« تابستان»
به
تابستان
رسیدیم
دوباره
سیاهکلیان
دربند
دوباره
دارو شکنجه،
دوباره کشتار
تابستانی
که با تیر
شروع شد
تابستان
تیر،تابستان
حمید فدائی،
تیری بر گلو
تیری
بر دهان، تیری
بر سینه
عاشقان
زمان
دوباره
تابستان،
آبستن جنون
با
پاسدارانی کف
بر دهان
هزاران
جوخه آتش
تیر،
مرداد،
شهریور
هزاران
طناب دار
هزاران
چشمه جوشان
از
سهند و سبلان
، آبیدر
دنا
و البرز و
زاگرس و تفتان
تا
سرزمین بلا
خیز خوزستان
زاهدان،
گیلان،
دیلمان
سرریز
شد به دشت
خاوران
یاس
و جدائی و
حرمان
از
منفذ پوست مان
هم گذرنکرد
و
راهی در قلبها
نداشت
****
« پائیز»
و
پائیز
پائیزی
سرکوب و کشتار
با
صفحات خون
گرفته
روزنامه ها
و
پاسداران
مسلح به سلاح
های سنگین
توابین،
توده ای،
اکثریتی
کمین
در گذرگاهها
برای
شکار شقایق و
زنبق و نسترن
برای
قتل عام شاخه
های بهار
سایه
ی سکوت و مرگ
صف
بلند اعدام
از تپه
های اوین
تا
روستا ها
زندان
، شکنجه و
اعدام
یاس
و جدائی و
حرمان
از
منفذ پوست مان
هم گذر نکرد
و
راهی در قلبها
نداشت
****
« دوباره
زمستان»
دوباره
زمستان
دوباره
بهمن
در
انتظار
که
تندرسرخ
کارگر
برکشد،
خروش سرخ
بهار
چهارفصل
سیاهکل، چهل
ساله شد
بهمن
ماه 1389