به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 140 ، بهمن ماه 1389 

 

گزارش کوتاهی از رويداد های نبرد تاريخی سياهکل!

 

چريکهای فدائی خلق ايران با تجزيه و تحليل شرايط ايران به اين نتيجه رسيده بودند که وظيفه هر گروه انقلابی آغاز مبارزه مسلحانه چه در شهر و چه در روستا ست.

با اين اعتقاد بود که چريکهای فدائی خلق دست اندرکار تدارک مبارزه چريکی در شهر و روستا شدند. يک هسته مسلح چريکی سازمان داده شد  و اين هسته به فرماندهی رفيق شهيد علی اکبر صفائی فراهانی، رهسپار جنگلهای شمال شد. در تاريخ 15 شهريور 1349 دسته 6 نفری رزمندگان سياهکل از دره "مکار" در نزديکی چالوس حرکت خود را به سمت غرب آغاز کرد. اين 6 رفيق عبارت بودند از رفقا : علی اکبر صفائی فراهانی، جليل انفرادی، عباس دانش بهزادی، مهدی اسحاقی، رحيم سماعی و هادی بنده خدا لنگرودی.  قرار های ارتباطی طوری سازمان داده شده بود که دسته پارتيزانی هنگام عبور از مناطقی که در کوهپايه های آن مناطق رفقای بومی مسکن داشتند با شهر تماس برقرار کند. "اين هسته حدود 5 ماه به طور مداوم سراسر جنگلهای شمال را از شرق مازندران گرفته تا غرب گيلان در نورديده و وضعيت اقتصادی – اجتماعی و وضعيت جغرافيائی منطقه را به طور علمی شناسائی کرد و خود را با شرايط سخت زندگی در کوه و جنگل ،با راهپيمائی های طولانی و غيره، در تابستان و زمستان تطبيق داد."(1)

مسايل مهمی از قبيل آشنائی و خو گرفتن با مناطق و معابر جنگلی و کوهستانی،تهيه آذوقه، تهيه ملزومات انفرادی و جمعی و غيره به تدريج حل گرديد. و تعداد دسته پارتيزانی با پيوستن رفقائی از شهر به نام های رفقا: محمد علی محدث قندچی،هوشنگ نيری، آرش واحمد فرهودی به 10 نفر افزايش يافت که از اين عده يک نفر در جنگل مفقود گرديدکه بعد ها روشن شد صحنه مبارزه را ترک کرده است.

رفقای دسته کوه با کمک رفقای رابط شهر که بطور مرتب برای آنها آذوقه و ديگر نياز هايشان را تدارک می ديدند ضمن شناسائی جنگل های شمال شروع به انبارک زنی نموده و تعدادی انبارک که حاوی مواد غذائی و ديگر ملزومات مورد نياز دسته پارتيزانی بود ايحاد کردند. به اين ترتيب  دسته پارتيزانی با 9 نفر به حرکت خود ادامه داد و در دو برنامه( دو ماهه) و (يک ماه و نيمه) از دره چالوس تا منطقه "راميان" واقع در شرق مازندران را شناسائی کرده و به صورت پارتيزانهائی مقاوم و با تجربه آماده عمل گرديدند. شناسائی کوه ها و جنگل های مازندران تا اوائل یهمن ماه طول کشيد و دسته جنگل حدود ده روز مانده به حمله به پاسگاه سياهکل از مازندران به گيلان و جنگل های سياهکل برگشتند.

قرار بود بلافاصله پس از تکميل شناسائی ابتدائی که امکان تحرک حساب شده را به دسته کوهستان می داد، عمليات نظامی آغاز شود.  اين عمليات به صورت حمله به يک پاسگاه و خلع سلاح آن در نظر گرفته شده بود و رفقا می بايست پس از عمليات بدون درنگ منطقه را ترک کرده تا از عکس العمل احتمالی دشمن مصون باشند

در 11 بهمن رفقای شهر مورد يورش سازمان يافته و سراسری سازمان امنيت قرار گرفتند و عده ای از کادر های سازمان دستگير شدند. در 16 بهمن در جنگلهای سياهکل (کوهستانهای ديلم) ارتباط رفقای شهر با دسته جنگل بر قرار گرديد و رفقای جنگل از ضربات وارده به سازمان مطلع گرديدند ولی هنوز نمی دانستند که رفيقی که در کوهپايه های سياهکل معلم بود و محل انبارک آذوقه در آن منطقه را می دانست نيز لو رفته است. در اين فاصله دشمن که از طريق دستگيرهای شهر به فعاليت دسته کوه پی برده بود تعدادی از مامورين ويژه خود را به منطقه فرستاده بود که  در نتيجه وقتيکه رفقای دسته کوه برای نجات معلم جوان يکی از اعضای خود به نام رفيق هادی بنده خدا لنگرودی را به دهکده "شاغوزلات" فرستادند  نامبرده بوسيله ماموران دشمن که با لباس شخصی در منطقه حضور داشتند  محاصره و دستگير می شود. رفيق هادی بنده خدا لنگرودی در مقابل حمله ماموران مقاومت کرده و حتی با سلاح خود تيراندازی می کند اما سرانجام  بوسيله نيرو های دشمن اسير گرديد.

رفقایی که در ارتفاعات بودند فورا تصميم می گيرند که طبق طرح قبلی حمله را شروع کنند تا در همان حال موجبات رهائی رفيق زندانی را نيز فراهم کرده باشند.

در شامگاه 19بهمن (حدود ساعت 7 شب) دسته پارتيزانی سياهکل از مواضع خود خارج شده و پس از تصاحب يک مينی بوس در جاده سياهکللونک به سوی سياهکل رفته پاسگاه ژاندارمری سياهکل را مورد حمله قهرمانانه خود قرار دادند.

در اين حمله تمام موجودی سلاحهای پاسگاه که عبارت از 9 قبضه تفنگ برنو و مسلسل بود به نفع خلق مصادره گرديد.  در اين عمل  معاون پاسگاه سياهکل و فرد ديگری که رئيس خانه انصاف سياهکل بود کشته شدند و رفقا بدون دادن تلفات به ارتفاعات جنوبی عقب نشينی کردند تنها گلوله ای بازوی رفيق هوشنگ نيری  را مجروح نمود. در ضمن رفيق زندانی در پاسگاه نبود و همراه رئيس پاسکاه به رشت منتقل گرديده بود.

از 19 بهمن تا 8 اسفند دسته پارتيزانی سياهکل مورد حمله متمرکز نيرو های دشمن قرار گرفت. آنها دليرانه نبرد کردند و بر اساس اطلاعات موجود تعدادی از نيرو های دشمن را از پای در آوردند.

رژيم مزدور شاه  بلافاصله پس از حمله به پاسگاه سياهکل هنگ ژاندارمری گيلان و تمام نيرو های پليس و ارتش در منطقه را بسيج نمود و يک گردان ارتش نيز از پادگان منجيل به منطقه اعزام شد تا رزمندگان سياهکل را محاصره و سرکوب نمايد. دشمن آنچنان نيروی عظيمی را وارد صحنه کرد که تصورش برای کسی مقدور نبود. سپهبد اويسی فرمانده ژاندارمری کل کشور شخصا عمليات  را رهبری می کرد. غلامرضا برادر شاه برای بازرسی و سرکشی فرستاده شد. بنابراين دشمن با تشکيل "ستون عمليات تعقيب" در سياهکل وتمرکز نيروی عظيمی کوشيد تا دسته پارتيزانی را در همان آغاز حرکت نابود سازد.

رزمندگان سياهکل پس از حمله به پاسگاه سياهکل به ارتفاعات جنوبی عقب نشينی کردند. از آنجا گه رفيق هوشنگ نيری در جريان حمله به پاسگاه تير خوره بود فرمانده دسته ،رفيق صفائی به اتفاق رفيق جليل انفرادی وی را به سوی روستای "چهل ستون" بردند تا در صورت امکان وی را برای معالجه به شهر بفرستند  و بقيه رفقا نيز از آنجا که می خواستند از انبارک آذوقه واقع در قله "کاکو" استفاده کنند به سوی اين انبارک حرکت نمودند. ولی متاسفانه محل انبارک قبلا توسط افراد دستگير شده لو رفته  و منطقه در محاصره نيرو های رژيم بود.

متاسفانه رفيق صفائی و رفقای همراهش به دليل عدم رعايت مسايل امنيتی در روستای " چهل ستون" دستگير شدند. دشمن که از قبل از حضور دسته پارتيزانی در منطقه آگاه شده بود و پس از حمله به پاسگاه هوشيار ترنيز شده بود از طريق بسيج روابط خود در روستا ها از همه خواسته بود که هر تازه وارد نا  آشنائی را فورا به ماموران معرفی کنند . در نتيجه اين رفقا بر اساس گزارشات ساواک به کمک روستائيان نا آکاه که از اهداف رزمندگان سياهکل هنور اطلاعی نداشتند دستگير شدند و رفقائی هم که به سوی قله " کاکو" رفته بودند در محاصره دشمن قرار گرفتند و پس از 48 ساعت نبرد قهرمانانه با قوای متمرکز دشمن  و آنگاه که مهماتشان به پايان رسيد دو نفرشان (رفقا مهدی اسحاقی و رحيم سماعی)در درگيری جان باختند و دو رفيق ديگر که رمقی در تن نداشتند به اسارت دشمن در آمدند. يکی از رفقا توانست از محاصره خارج شود که چند روز بعد در 8 اسفند در حوالی روستایی بطور نيمه جان و يخ زده يافته شد و بدين ترتيب از دسته 9 نفره کوه 7 تن به اسارت دشمن در آمدند و 2 تن نيز در جنگل به شهادت رسيدند.

در نتيجه رفقای سياهکل با عدم توجه به تحرک لازمه در اين گونه شرايط و ماندن در منطقه محاصره شده بوسيله دشمن و عدم رعايت مسايل امنيتی در رابطه با توده های ناآگاه  بوسيله مزدوران رژيم ضربه خورده و دسته چريکی با شکسب مواجه گرديد.

اما "شکست هسته چريکی يک تصادف بود. تصادفی کاملا اجتناب پذير. اما مبارزه انقلابی هميشه با نوعی ريسک (در هر لحظه خود) همراه است و پيش آمدن چنين تصادفهائی هم طبيعی اند و هم اجتناب پذير. به هر حال از همين تجربيات است که انقلابيون بايد درس بگيرند و همين شکستهايند که پله صعود به پيروزی خواهند شد.

ما ديديم که جنبش سياهکل با آن عمر کوتاهش و با وجود شکستش، به انقلابيون و به خلق چه شوری بخشيد و چه اميدی داد." (2)

دشمن به دنبال دستگيری رفقای دسته کوه خيلی زود آنها را به اتفاق تعدادی از رفقای شهر که قبلا دستگير شده بودند و در مجموع 13 نفر را در 26 اسفند ماه 13 به جوخه اعدام سپرد .  تيرباران اين رفقا  و اعلام آن در رسانه های دولتی به جای ايجاد ترس و وحشت با خشم ونفرت مردم مواجه شد.

واقعيت اين است که انعکاس اخبار عمليات سياهکل  چون انفجار بزرگی بود در فضای سرد و ماتم زده کشور  که آتش آگاهی را در سراسر ايران شعله ور نمود  و نسلی از مبارزان را به صحنه عمل انقلابی کشاند.  به خصوص که دشمن ترسيده از اين حرکت بيش از همه و از طريق  ماشين عظيم تبليغاتی اش اين حرکت را به ميان مردم برد.  در ادامه حرکت رزمندگان سياهکل رفقای شهردر پاسخ به تيرباران 13 رفيق فدائی ، رئيس دادستانی ارتش به نام تيمسار فرسيو را اعدام انقلابی کردند و جالب است که يک ماه بعد دانشجويان مبارز در تظاهرات خود شعار می دادند "فرسيو مرگت مبارک".

واقعيت اين است که حرکتی که در سياهکل شروع شد در تداوم خود جو سياسی جامعه را دگرگون نمود و حمايت معنوی توده ها را جلب نمود و به تدريج شرايط را برای جلب حمايت مادی آنها آماده نمود.  تا آنجا که 7 سال بعد و در جريان قيام توده ها بر عليه رژيم وابسته به امپرياليسم شاه اين شعار در ابعادی وسيع  سر داده شد که :" ايران را سراسر سياهکل می کنيم" و اين خود جلوه آشکاربود از پيروزی استراتژيک آن حرکت انقلابی.

گرامی باد راه سرخ و پيروزمند رزمندگان سياهکل!

زنده باد مبارزه مسلحانه که تنها راه رسيدن به آزادی است!

 

(1) و (2) از مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتيک