به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 139  ، دی ماه 1389 

 

پيام فدایی: مصاحبه ای که در زیر مشاهده می کنيد، متن گفتگویی با رفيق مظفر، یکی از کارگران قدیمی است که سالهای طولانی ای از زندگی خود را در کارخانه و در ميان کارگران ایران گذرانده و به عنوان یک فعال مبارز کارگری همراه آنان دست به مبارزه سياسی زده است .این مصاحبه که در ماه جون ٢٠١٠ صورت گرفته، منعکس کننده گوشه ای از تجارب رفيق مظفر در ارتباط با شرایط زیست و مبارزات کارگران زحمتکش ایران در زمان حاکميت رژیمهای ضد کارگری شاه و جمهوری اسلامی در فاصله بين سالهای ١٣۴۴ تا ١٣۶٠ است و پيام فدایی با هدف آشنا نمودن هر چه بيشتر خوانندگان با شرایط طبقه کارگر و انتقال تجارب فعالين کارگری به درج آن اقدام می ورزد.

 

بخش هفتم

مصاحبه با یک فعال کارگری

سئوال: نتیجه عملی این طرح يعنی سهيم کردن کارگران در سود کارخانه  برای کارگران چه بود؟

پاسخ: بر خلاف آنچه‌ که‌ شاه‌ ادعا می‌کرد که‌ او مبتکر سهیم کردن کارگران در کارخانه‌ها است نخستین بار در دنیا در کشور آلمان سهیم شدن در سود کارخانه ها به تصویب رسید. صاحب کارخانجات صنعتی در برلین شخصی به نام اوتو لیلی انتال در سال ۱۸۹۰ سهم سودی به اندازه ۲۵٪ برای کارگران و کارمندانش تعیین کرد. در اواخر قرن نوزدهم در سال ۱۸۹۶ کارل سایس در کارخانجات معروف دوربین و میکروسکوپ سازی و نور سنجی (اپتیک) خود، کارگران و کارمندانش را در سود کارخانه هایش سهیم کرد. در ایران این سهم حتی از آن زمان‌های کمتر و مبلغی برابر 20% از سود خالص بود. این سود خالص با هزار دوز و کلک مبلغش به‌ یک سوم سود واقعی هم نمیرسید. تنها سالی که‌ سود ویژه‌ کارگران کمی واقعیتر به‌ نظر میرسید سال‌های 1356 و 1357 بود. در سال 1356 سود ویژه‌ چیزی معادل دو‌ ماه‌ حقوق کارگران بود. و در سال 1357 از آنجائیکه‌ شوراهای کارگری خود بر نحوه‌ حسابرسی نظارت داشتند سود ویژه‌ در خیلی از کارخانه‌ها معادل سه‌ تا چهار ماه‌ حقوق کارگران بود.

نتیجه‌ عملی سود ویژه‌ چیزی جز تشدید استثمار کارگران نبود. با توجه‌ به‌ پایین بودن سطح آگاهی کارگران به‌ مسایل خودشان. با توجه‌ به‌ قوی بودن سیستم تبلیغاتی جامعه‌ سرمایه‌داری در ایران، همیشه‌ برای دو الی سه‌ سالی کارگر به‌ امید اینکه‌ سود بیشتری عاید کارخانه‌ شود و او نیز سهم بیشتری بگیرد به‌ خود فشار آورده‌ و سطح تولید را بالا می‌برد. همان سه‌ سال کافی است تا با توجه‌ به‌ رقابت‌های سرمایه‌داری ارزش اضافه‌ کلانی به‌ جیب سرمایه‌دارها سرازیر شود. اگر کارگر متوجه‌ این ترفند و فریب شد که‌ سرمایه‌دار ضرری نکرده‌ است باز سطح تولید کمی پایین تر میاید و اگر کارگر هم متوجه‌ نشد که‌ تا فاز بعدی به‌ این استثمار شدید ادامه‌ خواهد داد.

سئوال: به طور کلی نظر کارگران نسبت به ادعای شاه مبنی بر به اصطلاح سهیم کردن کارگران در سود کارخانجات چه بود؟

پاسخ: اوایل هم دهقانان و هم کارگران به‌ اصلاحات سیستم ستم شاهی دلخوش کرده‌ بودند. کارگران معنی واقعی سود ویژه‌ را چیزی فراتر از آن درک می‌کردند. یعنی دستگاه‌های تبلیغاتی سیستم این اصلاحات را جوری تبلیغ می‌کردند که‌ کارگران فکر میکردند به‌ زودی خودشان صاحب کارخانه‌ خواهند شد. اما این توهم چند سالی بیش طول نکشید و کارگران عملا فهمیدند که‌ این یک ترفند است. البته‌ در همه‌ جا به‌ این واضحی درک نشده‌ بود. اما بخش زیادی از کارگران قدیمی با توجه‌ به‌ توضیحات کارگران روشنفکری که‌ گرایشات چپی داشتند و از مسایل اقتصادی و به‌ خصوص ارزش اضافی آگاهی داشتند فهمیدند که‌ سود ویژه‌ چیزی جز حاصل فعالیت بیشتر آنان نیست. اگر به‌ بحران‌های آن دوره‌ و تورمی که‌ در جامعه‌ وجود داشت باز گردیم خواهیم دید که‌ سود ویژه‌ بخشی ناچیزی از دستمزد کارگران بود که‌ به‌ صورت لقمه‌ای چرب جلوه داده می شد. امری که بسیار عوام فریبانه‌ بود. به‌ طور کلی در بين کارگران هر دو نظر وجود داشت. نظر اول که‌ سود ویژه‌ به‌ نفع کارگران است. و نظر دوم که‌ سود ویژه‌ بخشی از دستمزد کارگران است و لطفی در آن نیست.

سئوال: آيا کارگران زن هم در اين کارگاه مشغول به کار بودند؟

پاسخ: در کارخانه‌ قرقره‌ زیبا حدود یک سوم کارگران زن بودند. تا جائی که من اطلاع داشتم  در کارخانه‌های دارو سازی این نسبت بالاتر بود.

سئوال: آيا تفاوتی بين دستمزد کارگر زن با مرد وجود داشت؟

پاسخ: مسئله‌ ستم بر کارگران زن تنها پائین بودن دستمزدشان از همکاران مرد نیست. بلکه‌ ابعاد گسترده‌تری دارد. بله‌ دستمزد زنان در ایران در آن سال‌ها چیزی معادل 40تا 60% مزد مردان بود. اما زمانیکه‌ بازار در حال شکوفایی بود، و یا به‌ عبارت دیگری سرمايه داری ‌ در رونق اقتصادی بود استخدام زنان در بخش‌های خصوصی بالا میرفت. به‌ همین نسبت در زمان رکود اقتصادی در زمینه‌ بیکار کردن کارگران اولین ضربه‌ را زنان می‌دیدند و دسته‌ دسته‌ اخراج می‌شدند. نرخ بیکاری زنان در شهر و روستا همیشه‌ بسیار بالاتر از نرخ بیکاری مردان بود و هست.

سئوال: آيا برخورد کارفرما و يا نمايندگان وی در کارگاه با زنان مثل مردان بود؟

پاسخ: تا آنجایی که‌ من خودم در جریان زندگی کارگریم آموختم زنان کارگر همواره‌ مورد تحقیر و آزار سرمایه‌داران بودند. متأسفانه‌ سنت‌های عقب مانده‌ و مرد سالارانه‌ در جامعه‌ ما به‌ کارگران هم این میدان را داده‌ بود که‌ نسبت به‌ همکاران زنشان با دید تحقیر آمیزی نگاه‌ کنند. بارها من شاهد شوخیهای رکیک و مبتذل بوده‌ام که‌ حتی همکار زن را به‌ گریه‌ انداخته‌ است. به‌ طور کلی در هنگام استخدام و بعدها در جريان کار، سرمایه‌دار و مدیران و سرپرست‌‌های قسمت‌ها به‌ نحوی در صدد سوء استفاده‌ جنسی از کارگران زن بودند. زنانیکه‌ حاضر نبودند تن به‌ چنین کاری بدهند و تعدادشان هم کم نبود اکثرا بیشتر استثمار می‌شدند و در هنگام اخراج‌ها از اولین‌ها بودند. خیلی اتفاق افتاده‌ است که‌ کارگر زن حتی مورد تجاوز با زور واقع شده‌ است.

سئوال: آيا در پروسه توليد  از نيروی کار کودکان نيز استفاده می شد؟

پاسخ: بله‌ تابستان‌ها کودکان از ده‌ سال تا سنین بالا تر به‌ کارخانه‌ها مراجعه‌ می‌کردند و تقاضای کار می‌کردند. سرمایه‌دار با تو جه‌ به‌ اینکه‌ در این فصل کارگر فصلی (روستایی) کمتر است این کودکان را جایگزین آن‌ها می‌کرد. در صد مزد این کودکان بسیار پایین بود، اما همان کاری را انجام می‌داد که‌ یک کارگر بزرگ سال. متأسفانه‌ کودکان هم مانند زنان مورد آزارهای جنسی قرار می‌گرفتند.

سئوال: آيا در ميان کارگران  روابط و تجمعاتی حول کارهای ورزشی و فرهنگی شکل گرفته بود؟ مثل گروه های ورزشی مثلا کوهنوردی؟

پاسخ: در بعضی از صنایع در اواخر دهه‌ چهل گروه‌ها و تیم‌های ورزشی درست شد مانند (تراکتور سازی تبریز و یا ايران ناسیونال و ...) اما این امر همه‌ گیر نبود و در بیش از 90% از صنایع خبری از این گونه‌ فعاليتها نبود.

سئوال: کلا تا آنجا که شما با دیگر کارگران ارتباط داشتید، زمان آزاد کارگران چگونه می گذشت و بيشتر به چه تفريحاتی روی می آوردند؟ آيا مطالعه و کتاب خوانی در ميان آنها رايج بود؟

پاسخ: فکر میکنم جواب دادن به‌ این سوال کمی سخت باشد. به‌ این علت که‌ در مقابل ما سوال دیگری قرار دارد و آن اینکه‌ "آیا کارگران وقت آزاد داشتند؟" حال با توجه‌ به‌ این سوال جواب سوال شما را میدهم. به‌ علت فرهنگ و سنن جامعه‌ اکثر جوانان ایرانی در سنین پائینی ازدواج می‌کنند و خانواده‌ آنها  روز به‌ روز بزرگتر می‌شد. این امر خود به‌ خود وقت آزاد کارگر را به‌ عنوان سرپرست  و مرد خانه‌ به‌ حداقل میرساند. از طرف دیگری اگر از این مسایل بگذریم شرایط کار را باید در نظر گرفت. مثلا کارگری که‌ از شرق تهران، شهر ری، جاده‌ آرامگاه‌، روستاهای شهریار و ورامین برای کارگری به‌ جاده‌ قدیم و مخصوص کرج میرود، علاوه‌ بر هشت ساعت کار سه‌ ساعت از همین وقت آزاد را در رفت و آمد است. من خودم هم در شرق تهران زندگی کرده‌ام و هم در غرب اکثر اوقات من از خانه‌ آمده‌ام بیرون تا به‌ کارخانه‌ رسیده‌ام یکساعت کمتر نشده‌ است. باز اگر از این مسئله‌ هم بگذریم. مشکلاتی مانند قیر و گونی کردن بام خانه‌، گرفتگی فاضلاب خانه‌، کارهای جاری و رفتن به‌ مراسم مذهبی، خریدهای که‌ زن خانه‌ به تنهائی نمی تواند انجام دهد،  وقت آزادی برای کارگران در آن سال‌ها نمی‌گذاشت. اما بودند کارگرانی که‌ بعلت‌هایی به‌ کتاب خوانی و مطالعه علاقه‌ نشان می‌داند و مسایل سیاسی و کارگری را تا حدودی دنبال می‌کردند. یکی از مشکلات اساسی کارگران در آن سال‌ها روزنامه ها و راديو تلويزيونی بود که‌ در دست بورژوازی بود. تیراژ و تعداد مجلاتی که‌ جوانان خواهان خواندن آن‌ها بودند بسیار زیاد بود. فیلم‌های مبتذل و گمراه‌ کننده‌ از نظر اشاعه فرهنگ غلط  و ايده های نادرست و یا سریال‌های تلویزیونی هم وقت‌های آزاد کارگران جوان را به‌ درجه‌ای پر می‌کردند.

سئوال: آيا کارگران در خارج از محيط کار هم همديگر را می ديدند و رفت و آمد خانوادگی بين آنها مرسوم بود؟

پاسخ: بله‌، همانطور هم که‌ قبلا اشاره‌ کرده‌ام، کارگران در خارج از کارخانه‌ به‌ دوستی و رفتن به‌ خانه‌ همدیگر و شرکت در مراسم‌های مختلف عادت داشتند و این یکی از رسم های خوبی است که‌ میان کارگران رایج است.

سئوال: واکنش آنها نسبت به تبليغات دولتی در مورد کارگران به طور کلی و "انقلاب سفید" شاه چگونه بود؟

پاسخ:  چند سال بعد از "اصلاحات شاه‌" از آنجائیکه‌ در دهه‌ چهل در صد زیادی از کارگران روستایی بودند، از آنجائیکه‌ این کارگران از "انقلاب سفید" لطمه‌ دیده‌ بودند، به‌ راحتی و بدون ترس همیشه‌ می‌گفتند "دروغ می‌گویند" همه‌اش دروغ است

سئوال: حضور کارگران پيشرو و آگاه در کارخانه تا چه حدی  محسوس بود؟ و حد حرف شنوی کارگران از آنها چقدر بود؟

پاسخ: به‌ عقیده‌ من کارگران پیشرو همان کارگران قدیمی بودند. چه‌ سیاسی باشند و چه‌ نباشند. علتش هم این بود آنها به‌ مرور زمان پرولتریزه‌ کامل شده‌ بودند. دشمن اصلی خود را که‌ سرمایه‌دار بود شناخته‌ بودند. برای گرفتن حق خود ملاحظه‌ کاری نمی‌کردند. همیشه‌ در صف مقدم مبارزه‌ بودند. راهنمای کارگران جدید بودند.

اما اگر منظور کارگرانی باشد که‌ با مسایل سیاسی آشنا بودند. حضورشان محسوس می‌شد. اما حرف شنوی از آنها بستگی به‌ شغل، سابقه‌ کار، سابقه‌ مبارزاتیش در کارخانه‌ داشت. برای نمونه‌: در کارخانه‌ ما حرف شنوی از کارگران قدیمی بسیار رایج بود. کارگران سیاسی برای پیشبرد برنامه‌ها و اهدافشان بیشتر به‌ این کارگران که‌ من همیشه‌ به‌ آنها گفته‌ام (کارگران پیشرو) متکی بودند.

تعداد کارگرانیکه‌ به‌ محفلها، گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی در بیرون از کارخانه‌ ارتباط داشتند و یا بطور فردی از آگاهی سیاسی بر خوردار بودند در درون کارخانه‌ ما تا آخر سال 49 به‌ بیست نفری میرسید. اما تا آغاز انقلاب 57 همه‌ فعالیت‌های آنان با اتکا به‌ کارگران قدیمی بود. تعدادی از این کارگران توانستند جایگاه‌ خوبی در کارخانه‌ بدست بیاورند. به‌ غیر از یک نفر نباشد همه‌ کارگران سیاسی از محبوبیت در میان کارگران بر خوردار بودند و حتی در بسیاری از موارد با احترام با آنها رفتار می‌شد.

در مجمع عمومی‌هائی که در کارخانه ها  سال 1357 شکل گرفت اکثرا تریبون دست اینها بود و در شورای کارخانه‌ ما نیز تعدادی از آن‌ها مسئولیت‌های خاصی داشتند.

سئوال: آیا حضور مأموران ساواک در کارخانه احساس می شد؟

پاسخ: در کارخانه‌ ما چنین موردی وجود نداشت. اما اطلاع دارم که‌ در کارخانه‌ کفش ملی، در کارخانه‌ ايران ناسیونال، در اکباتان، چند ماه‌ قبل از انقلاب نام عده‌ای از کارگران ومهندسین و سرپرست‌ها را به‌ عنوان عوامل ساواک به‌ در و دیوار زده‌ بودند.

(ادامه دارد)